0

♦ یهودیان مخفی، ریشه فراماسونری ♦

 
TANHA313
TANHA313
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 190
محل سکونت : ایران

♦ یهودیان مخفی، ریشه فراماسونری ♦

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یهودیان مخفی ریشه ی فراماسونری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نویسنده : سلمان قاسمی

 

سازمان های یهودیان مخفی

 

تحقیق و بررسی در زمینه یهود مسائل منحصر به فردی دارد که در هیچ یک از ادیان دیگر نمی توان نمونه آن را پیدا کرد، یهودیان مخفی هم از جمله مسائل اختصاصی یهودیان است. بنابر احکام دینی یهود وقتی که یک یهودی در موقعیتی قرار می گیرد که مجبور می شود دین خود را کتمان کند، شرع یهود به وی این اجازه را می دهد که او ظاهراً دین خود را ترک کرده و به اصطلاح مرتد شود اما در خفا بر دین یهود باقی بماند. (1) این ارتداد که به ارتداد رازگونه یعنی ارتدادی که راز و رمزی در آن نهفته است شهرت دارد صفحات زیادی را در تاریخ قوم اشغال کرده است و به عنوان سلاحی هولناک و مرموز در اختیار یهودیان قرار داشته و دارد. یک یهودی اگر مجبور به گرویدن به دین مسیح شود به نام « مارانو » نامیده می شود که این کلمه دارای بار منفی (به معنای خوک و انسان حریص) می باشد و اگر یک یهودی مجبور به گرویدن به دین اسلام شود « دونمه » یعنی بازگشته یا جدیدالاسلام نامیده می شود. نمونه های این اتفاق در تاریخ بسیار رخ داده است تا جایی که در بعضی مواقع تعداد مارانوها یا دونمه ها در یک جامعه بیشتر از یهودیان واقعی بوده است. نوکیشان یا همان مارانوها با همین حربه نه تنها سبب اقتدار خود را در کنار حاکمان برپا داشته اند بلکه گاهی هم بدین وسیله به مقابله با دشمنان خود پرداخته اند، در یک مورد، نحوه استفاده از این سلاح مخرب را روشن تر بیان می کنیم.

 

انکیزاسیون و نوکیشان مسیحی

 

انکیزاسیون (2) هم از آن داستان هایی است که در تاریخ نگاری معاصر که شدیداً یهودی - صهیونیستی است به عنوان یکی از اسناد مظلومیت یهود طرح می شود اما این داستان هم به مانند داستان اسباط گم شده فریبی بیش نیست و حتی می توان گفت عیناً وسیله ای است برای بدنامی دشمنان یهود و ماهی گیری خودشان از این آب گل آلود، در حقیقت طراح و بنیانگذار فکری انکیزاسیون، کشیشی یهودی الاصل به نام آلفونسو اسپینا بود و نخستین بار محکمه تفتیش عقاید اسپانیا در سپتامبر 1480 میلادی به دستور ایزابل در کاستیل برپا شد.

 

زمینه های شکل گیری انکیزاسیون

 

بعد از فتح اندلس و مسلط شدن حاکمان مسیحی بر آنجا با توجه به سنن خاص خود و پیوندهای محکمی که با کلیسای کاتولیک رم داشتند محدودیت هایی را برای یهودیان در بدست آوردن مَناصب و امتیازات اشرافی ایجاد کردند به همین خاطر گروهی از یهودیان برای رشد در هرم سیاسی و برخورداری از امتیازات بیشتر و گسترده تر، در ظاهر به مسیحیت گرویدند ولی در عمل یهودی ماندند. در دائرة المعارف یهود هم به یهودی بودن بسیاری از مارانوها اذعان شده است. این موج سلطه تام و تمام بر دولت های مسیحی به تدریج گسترش یافت و در میان مردم فرودست تعارض هایی را با این گروه از نوکیشان بر انگیخت. مردم مارانوها را متهم می کردند که در خفا یهودی مانده اند و نوکیشی ایشان تنها پوششی است برای خیانت، دغلکاری و اخاذی. (3)


از طرفی دیگر در زمان تأسیس انکیزاسیون، اُلیگارشی (4) یهودی با دو تهدید جدی در درون جامعه یهودیان اسپانیا مواجه بود: مرتدین و قرائیون. و علاوه بر این تهدیدات می توان وجوه انبوه مسلمانان را نیز که تحت سلطه حکومت مسیحی اسپانیا درآمده بودند را اضافه کرد چرا که یهودیان، مسلمانان را دشمنان دیرینه خود می دانستند. در مورد مرتدین البته این ارتداد به همان معنایی است که در اسلام وجود دارد، بازگشت کامل از دین قبلی و با ارتداد رازگونه که قبلاً گذشت و به معنای یهودی مخفی بودن متفاوت است. در این مورد، بودند یهودیانی که واقعاً به آیین نیاکان خود پشت کردند و پیوند خود را با جامعه یهودی گسستند.


اما قرائیون یا قرائیم (به معنای قرائت کنندگان کتب مقدسه قدیم) فرقه ای یهودی بودند که در نیمه دوم قرن هشتم میلادی در بابل بوجود آمدند. مؤسس این فرقه عانان بن داوود بود. از عقاید آنان مخالفت با تفسیر تلمودی تورات و هدف شان بازگشت به تورات بود. آنان به تلمود اعتقادی نداشتند و با سیاست انزواطلبانه الیگارشی یهودی و تبدیل جوامع یهودی به جزایری محصور و بسته در درون جوامع میزبان به شدت مخالف بودند. (5)


این جریان به طور جدی یهودیت حاخامی را به معارضه طلبید. جالب این که بعضی بزرگان قرائی در ایران بودند. جریان قرائی با داشتن چنین اعتقاداتی کاملاً در برابر یهودیان حاخامی قرار می گرفت چرا که یهودیت حاخامی با ابزار تفسیر تلمودی و محدود کردن یهودیان و جلوگیری از حل شدن آنان در جامعه میزبان، توانسته بودند در هر جایی که هستند قدرتی در داخل حکومت میزبان باشند و بدین وسیله اهداف خود را تحقق بخشند. و شاید ترس از دست دادن این امتیازات بود که در جریان حمله الیگارشی صلیبی اروپا به فلسطین در نیمه دوم سده یازدهم میلادی کانون قرائیون در بیت المقدس به وسیله شوالیه های صلیبی منهدم شد و یک واحد از آنان، رهبران دینی و پیروان فرقه قرایی را در کنیسه شان گرد آوردند و همه را زنده زنده به آتش کشیدند در حالی که چنین حادثه ای برای یهودیان حاخامی ساکن فلسطین رخ نداد.


با این حساب می توان نتیجه گرفت که تداوم جوامع یهودی به همان گونه ای که یهودیت حاخامی طالب آن بود آنقدر برای آنان اهمیت داشت که به هر وسیله ای قرائیون را از صحنه به در کنند جالب تر اینکه قرائیون بر خلاف سایر فرق یهودی، اهمیت زیادی به تبلیغ دین یهود می دادند و با رویه ای که داشتند طرفداران زیادی پیدا کردند. کم کم در سده های چهاردهم تا شانزدهم، حاکمان، تفاوت قرائیون با یهودیت حاخامی را تشخیص دادند و بعدها دولتمردان روس به آنان حقوق کامل شهروندی اعطا کردند، همچنین دولت آلمان اعلام کرد که قرائیون، یهودی به شمار نمی روند بدینسان آنها از تهاجم آلمان آسیبی ندیدند. کم کم خطر قرائیون برای الیگارشی یهودی چنان بالا گرفت که بعدها یهودا هالوی متفکر بزرگ یهودی، کتاب خزری خود را برای مقابله با آنان تدوین کرد و دیگر دانشمند یهودی، ابراهیم بن داوود قرطبه ای کتاب معروف خود به نام سفر قباله را در دفاع از تاریخ حاخامیم یهودی و علیه قرائیون نوشت. ابن میمون بزرگ ترین فیلسوف یهودی نیز در دوران اقامت خود در مصر، مجادلات سختی با قرائیون داشت.


طرح و برنامه ریزی انکیزاسیون به وسیله یهودیان نوکیش در زمان اقتدار الیگارشی یهودی در دربار مسیحی اسپانیا، بهترین وسیله ای می توانست باشد برای سرکوب کردن مرتدین و قرائیون که به دشمنان سرسخت یهودیت حاخامی تبدیل شده بودند. جالب اینکه محکمه تفتیش عقاید؛ مشروعیت خود را از پاپ می گرفت و بدنامی آن دامن کلیسا را می آلود در حالی که نتیجه آن به نفع یهودیان تمام می شد. اما مسأله هنگامی جالب تر می شود که بدانیم بعدها تاریخ نگاران غربی یهودی و صهیونیست ماب همین ماجرا را به عنوان یکی دیگر از اسناد مظلومیت یهود در تاریخ منتشر کرده اند و همانند داستان اسباط گم شده، از یک طرف با خیانت کاری خود هم کیشان خود را به مسلخ فرستادند و از طرف دیگر با دسیسه های رذالت آمیز خواسته اند از این آب گل آلود ماهی گیری کنند. و هیچ به روی خود نیاورده اند که در جریان همین انکیزاسیون چه تعداد مسلمان به قتل رسیدند و یا در آتش سوزانده شدند و چه تعداد، از خانه های خود آواره شدند.

 

Galileo ، گالیله در دادگاه تفتیش عقاید یا انکیزاسیون

تصویری از گالیله در دادگاه تفتیش عقاید (انکیزاسون)

 

حقیقتاً حیرت انگیز است که قتل سه چهار هزار نفر در طول قریب به سه سده در تاریخ نگاری رسمی غرب جایگاهی عظیم پیدا می کند در حالی که سه میلیون مسلمان بومی اسپانیا به دلیل ستم حکمرانان آلمانی تبار و همدستان یهودی شان مبجور به ترک سرزمین آبا و اجدادی خود شدند، ده ها هزار تن از ایشان به قتل رسیدند، تعدادی در محاکم تفتیش عقاید محکوم و به آتش کشیده شدند و بسیاری مجبور به ترک دین و آیین خود شدند و این همه هیچ انعکاسی ندارد. نمونه گویا از سیطره این نگرش بر تاریخ نگاری غرب را در کتاب تاریخی ویل دورانت می توان مشاهده کرد. او تنها در یک سطر کوتاه تعداد مسلمانانی را که در سده ی شانزدهم از اسپانیا اخراج شدند سه میلیون نفر ذکر می کند ولی در فصلی با عنوان "خروج بنی اسرائیل" به مهاجرت یکصد هزار نفر یهودی، بیش از چهار صفحه اختصاص می دهد. (6) و این چنین است که یهودیان مخفی در دستگاه انکیزاسیون در نقش کشیشانی متعصب ظاهر شدند و با یک تیر چند نشان را مورد هدف قرار دادند:


الف: ابتدا تعداد زیادی از مسلمانان را مجبور به ترک دین و آیین خود نمودند و تعداد زیادی از آنان را کشته و بسیاری دیگر را بالاجبار از خانه و کاشانه خود آواره کردند.


ب: با شناسایی و از بین بردن مرتدین یهودی خود را از شر آنان رهایی داده و باعث هر چه محکم تر شدن پایه های اعتقادی جامعه یهودی تحت سلطه خود شدند.


ج: با شناسایی قرائیون که خواهان ذوب شدن و پیوستن یهودیان به جوامع میزبان بودند با آنان به نحو شایسته برخورد کردند و همچنان جامعه یهودی را در انحصار افکار یهودیت حاخامی نگه داشتند.


د: بعدها همین داستان را به عنوان مدرکی قرار دادند و برگی دیگر به تاریخ افسانه گونه و سراسر مظلوم نمایی خود اضافه کردند و آن ها به خوبی از کارکرد این گونه تاریخ نویسی آگاه بودند و در همین راستا بود که این مساله بعدها در تاریخ به نام "اخراج یهودیان" نامگذاری و آن را به سیاست های ضد یهودی و ضد سامی دستگاه تفتیش عقاید (که مشروعیت خود را از پاپ گرفته بود) نسبت دادند و چه استفاده ها که نبردند.


با این همه، این تنها یکی از شگردهای یهودیان مخفی در خدمت به اهداف قومی خود بود اما کارکرد دیگر یهودیان مخفی که ارتباط بیشتری هم با بحث ما دارد، پدیده یهودیان درباری است که به حق یکی از مسائلی است که تأثیرات زیادی بر حکومت های جوامع غربی و شرقی داشته است. قبلاً گذشت که یهودیان با مخفی نگه داشتن دین خود و پذیرش پدیده ای به نام نوکیشی توانستند موانع موجود بر سر راه نفوذ به موقعیت های بالای سیاسی در حکومت را از میان بردارند و آنان که به خاطر هم زیستی شان در کنار مسلمانان آشنا به بسیاری از علوم اسلامی شرقی و غالباً به چند زبان مسلط بودند جایگاه خوبی را در کنار حکمرانان غربی مسیحی برای خود دست و پا کردند و از آن جایی که دارای روحیه همبستگی بالایی با همکیشان خود بودند به سرعت همکیشان خود را بالا کشیده و این آغاز پدیده ای شد که از آن به عنوان یهودیان درباری نام برده می شود.


در تأیید این مطلب، نقش یهودیان در جنگ های صلیبی را می توان نمونه کاملی از همکاری یهودیان با حکمرانان مسیحی برشمرد. اگر چه در تاریخ نگاری یهود، یهودیان جزء قربانیان جنگ های صلیبی شمرده می شوند اما جنگ صلیبی شبه جزیره ایبری نقض ادعای آنان است. به نوشته مورخین دانشگاه عبری اورشلیم، شاهان مسیحی، یهودیان را به دلیل آشنایی شان با فرهنگ اسلامی در عملیات خود از نظر سیاسی و فرهنگی بسیار مؤثر یافتند و به پاس این خدمت در هر منطقه ای که به تصرف حکم رانان اروپایی در می آمد، به یهودیان، مغازه، اراضی کشاورزی و باغ واگذار می شد. بدینسان سران جامعه یهودی به "پشتوانه مالی و اسب تروای" حکمرانان مسیحیِ قاره اروپا علیه دولت های اسلامی اسپانیا بطور اخص و جهان اسلام بطور اعم بدل شدند. این سرآغاز پیوند زرسالاران یهودی با خاندان های سلطنتی و الیگارشی حاکم بر اروپا و شکل گیری اتحادی تاریخی است که نقشی اساسی در پیدایش تمدن جدید غرب ایفا کرد. (7)


از دیگر صفاتی که باعث تسهیل در ارتقاء مقام آنان در نزد خاندان های حکومتگر می شد و می توان به منفعت طلبی فردی و خاصیت جهان وطنی آنان اشاره کرد. در مورد صفت اول، خود آنها معتقدند که موفقیت در کسب ثروت دنیوی به معنای آن است که فرد مقبول خداوند است و وظیفه یهودی است که ثروت های مادی و دنیوی به دست آورد و آن را در راه خواست دین خود خرج کند. این مسأله تا جایی در اعتقادات آنان اهمیت دارد که در تلمود (8) یکی از شرایط برگزیده شدن شخص، به پیامبری ثروتمند بودن وی بیان می شود:


شخینا قرار نمی گیرد مگر بر انسانی که عاقل و دانشمند و دلیر و ثروتمند و بلند اندام باشد. (شبات، 92 الف) (9)


و اینگونه است که غالباً ثروتمندترین یهودیان تجار و سرمایه گذارانی موفق و در عین حال از علمای مطرح یهودی بوده اند. این خصوصیت به راحتی می توانست مسیر آنان را در رسیدن به جایگاهی سیاسی و تأثیرگذار در حکومت وقت تسهیل کند همان طور که در سده های هجدهم و نوزدهم این اتفاق افتاد و آنان که بسیاری از سرپل های تجارت جهانی را که عموماً بندرهای تجاری بودند در اختیار داشتند خود به قدرت های مهم مالی در کنار قدرت های سیاسی تبدیل شدند در حالی که خاصیت جهان وطنی و در کنار آن پراکندگی آنان با حالت نیمه شهروندی که داشتند به کمک شان می آمد تا هم اطلاعاتی در مورد مناطق مستعد و سودآور در اختیار داشته باشند و هم احساس تعلق خاطر به کشور میزبان نداشته و از انسجام فرقه ای خود در راستای تأثیرگذاری بیشتر بر حکومت های محلی استفاده کنند، نتیجه عوامل فوق را می توان در ایجاد و گسترش شبکه های مالی جهانی و اتصال بندرگاه های تجاری آن دوران به وسیله یهودیان مشاهده کرد. در حالی که سفرهای دریایی برای کشف مناطق جدید و یافتن محصولات پرمنفعت برای تجارت با سرمایه گذاری آنان انجام می شد که در یک نمونه می توان کشف قاره امریکا را حاصل اینگونه فعالیت ها دانست و تأسیس کمپانی هند شرقی را نیز در راستای همین اهداف می توان ارزیابی کرد.


در یک جمع بندی می توان کارکرد یهودیان در همکاری با حکومت ها را در موارد زیر خلاصه کرد:


الف: بانکداری : یهودیان گاه وام های کلانی به دربار می دادند و از این لحاظ نقدینگی آنها را تأمین می کردند.


ب: پیمانکاری مالیاتی : آنها معمولاً مالیات را پیش خرید می کردند و آن را از کشاورزان و رعایای حکومت می گرفتند و طبعاً در جریان گردآوری می کوشیدند تا سود هر چه بیشتری به چنگ آورند.


ج : نظامی گری : در این مورد آنان در تأمین تدارکات ارتش و تهیه تجهیزات نظامی فعالیت می کردند.


د: ضرب سکه : تأمین فلز مورد نیاز در بعضی حکومت ها از فعالیت های یهودیان به شمار می رفت.


ه: تأمین نیازهای مصرفی و زینتی دربارهای سلطنتی


و: فعالیت های دیپلماتیک و اطلاعاتی : به خاطر نفوذی که یهودیان / مارانوها در دربارها و پیوندهای بین المللی که با شبکه های خود در خاندان های حکومتگر داشتند بهترین وسیله برای فعالیت های دیپلماتیک به شمار می رفتند که برخی مواقع هم این کارکرد نوعی جاسوسی و خبرچینی به شمار می رفت. (10)


از گذر همین روابط بود که یهودیان / مارانوها ثروت کلانی به دست آوردند و روز به روز بر اقتدار و نفوذ خود در میان حکومت ها افزودند در حالی که از طرف دیگر و به واسطه شبکه مالی به هم پیوسته و بین المللی خود، کم کم به عنوان قدرتی موازی در کنار حکومت ها به حساب می آمدند و در بسیاری از مواقع در اصل حکومت ها را به زیر سلطه خود در آوردند.


ادامه دارد...

 

 

مقالات مرتبط:

قسمت قبلی این مقاله : سه نظریه در مورد پیشینه فراماسونری (2)

قسمت بعدی این مقاله : آغاز شکل گیری فراماسونری

 

پی نوشت ها:
1. این نظریه با روش تقیه که در اسلام مطرح است تفاوت های بنیادی دارد.
2. inquisition - تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
3. شهبازی عبدالله، ج2 ص 53 - لازم به ذکر است که مسلمانانی هم که به خاطر شرایط سخت به وجود آمده بوسیله حمله مسیحیان دین خود را پنهان می کردند «مور» به معنی حقیر و پست نامیده می شدند.
4. به معنای نخبه سالاری دودمانی - معادل پلوتوکراسی، منظور از الیگارشی یهودی را می توان همان اتحادیه خاندان های شریک و درگیر در غارت گریهای ماوراء بحار دانست که در مرکز اروپا شکل گرفت و نیز باعث شکل گیری بزرگ ترین امپراتوری مستعمراتی تاریخ معاصر شد. برای اطلاعات بیشتر نک شهبازی عبدالله، ج 1 ص 11 به بعد.
5. نویهض عجاج، ص 522.
6. شهبازی عبدالله، ج 2، ص 65.
7. شهبازی عبدالله، ج 2، ص 11.
8. کتابی فقهی، تفسیری که جایگاه مهمی در میان یهودیان دارد. این کتاب به خاطر محتوای منحصر به فرد خود در ضدیت با سایر ادیان و غیر یهود به صورت عمومی و آزاد منتشر نمی شود. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به سلمان قاسمی، ردپای سامری، صص 90- 81.
9. کهن ابراهام، گنجینه ای از تلمود، ص 140.
10. شهباری عبدالله، ج 2، ص 155.

منبع: قاسمی، سلمان؛ یهودیان بنی اسرائیل و فراماسونری، اصفهان: کیاراد: بصائر، چاپ اول

 


منبع : حرف آخر

 

سه شنبه 28 آبان 1392  8:48 AM
تشکرات از این پست
soodabehshokri sayyed13737373
venusviari
venusviari
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : مرداد 1395 
تعداد پست ها : 6

پاسخ به:♦ یهودیان مخفی، ریشه فراماسونری ♦

آتئیست اندیشه ای که در میان گروهی از پیروان داروین دیده می شود. این گروه برای هیچ پدیده ای قائل به وجود خدا نیستند. آتئیست ها برای تمام پدیده ها به دنبال توجیهات غیرمذهبی بوده و منکر ذات الهی می باشند. آنها اصول اخلاقی و پایبندی به اخلاقی را بدون تکیه بر مذهب دنبال می کنند. هر چند در طول تاریخ افرادی چون هیتلر و استالین نمونه های از بی اخلاق ترین آتئیست ها محسوب می شوند.
آتئیست به چه معناست؟
آتئیست (به انگلیسی: Atheism) یا خداناباوری اندیشه ای که از سوی منکران خدا اظهار شده است. آتئیست در دو مفهوم محدود و جامع کاربرد دارد. در مفهوم  محدودتر، آتئیست به معنای بی خدایی است که هیچ خدایی وجود ندارد. آتئیست در مفهوم جامع‌تر به معنای بی‌خدایی به سادگی، عدم باور به وجود هر گونه خداست. نظریات آتئیست ها و بی خدایان در مقابل خداباوری قرار می گیرد. در کلی‌ترین شکل، آتئیست به معنای انکار خدا می باشد.
واژه آتئیست در زبان انگلیسی و از زبان یونانی گرفته شده است که به معنای بی خدایان می باشد. این واژه با دلالت ضمنی منفی، برای کسانی استفاده می شد  که به خدایانی  که در جامعه در سطح گسترده مورد پرستش قرار می گرفتند، بی اعتقاد می شدند. ممکن بود این خدا یک تندیس یا یک حیوان بود. به هر به آنها واژه آتئیست اطلاق می شد. زمانی اندیش های آزادی و پرسش‌گری شک‌گرایانه  گسترش یافت، انتقادات از دین نیز بیشتر شد. همین عامل موجب شد تا به طور رسمی در قرن 18، واه آتئیست  در مورد منتقدان دین استفاده شود.
اتئیست-خداناباوری-خداناباور-منکران خدا
دلایل آتئیست ها در خداناباوری
آتئیست ها برای نظریات و اعتقادات خود براهین متعددی را عنوان می کنند. آنها از استدلالهای فلسفی، اجتماعی و تاریخی بهره می گیرند و علت عدم باور به خدای ماوراطبیعه را به فقدان شواهد تجربی، مسئله شر، برهان وحی‌های متناقض و اختفای الهی می دانند. البته اگر چه بسیاری از آتئیست از فلسفه‌های سکولار استفاده می کنند، اما برای بی‌خدایی هیچ ایدئولوژی یا مسلک فکری و رفتاری واحدی وجود ندارد. دلایل آنها برای گرویدن به مسلک آتئیست متفاوت و متعدد است. آنها بر این باروند که آتئیست یا بی‌خدایی، نسبت به خداباوری، یک جهان‌بینی بهینه‌تر است، در نتیجه آنها هیچ مسئولیتی برای اثبات خدا ندارند و بلکه مدام به دنبال دلایلی برای اثبات بی خدایی هستند.
در اروپا به آتئیست ها ماده باوران یا بی دین ها نیز گفته می شود. در دیگر کشورهایی که به وجود خدا ایمان دارند، آتئیست ها زندگی می کنند. در فرهنگ هایی که یک نماد را به عنوان خداوند پرستش می کنند، نمی توان به آنها برچسب آتئیست زد. برای مثال هندوهایی که گاو را مقدس می دانند، خداوند در یک حیوان متجلی شده است و گذشته از باور اشتباه، آنها منکر وجود خدا نیستند. چرا که خدا در نزد این گروه ها به شکل دیگری تعریف شده است.
دسته بندی آتئیست ها
دسته بندی آتئیست ها کار دشواری است. زیرا همه به یک دلیل به مسلک آتئیست نپیوسته اند و هر یک دلیل خاصی برای کار خود دارند. از سوی دیگر نظریات آنها در مورد جهان و حتی رد خدا نیز با یکدیگر متفاوت است. میزان آتئیست ها در جهان در حال حاضر حدود 2،3 درصد است که 11،9 درصد آنها تنها خود را بی دین می دانند و منکر خدا نیستند. بر اساس یک گزارش دقیق از میزان آتئیست ها، میزان این افراد در کشورهای غربی بیشتر از سایر کشورهای آفریقایی و اسیایی است.
آتئیست در کشورهای سوئد در حدود 85 درصد، در دانمارک 80 درصد، در نروژ در حدود 72 درصد و در کشور فنلاند به 60 درصد می رسند. در کشورهای رومانی، قبرس و لهستان تعداد آتئیست به درصدهای تک رقمی میرسد. هر چند ژاپنی ها نیز در میان کشورهای آسیایی دارای 65 درصد آتئیست است.
منکر خدا-خداناباوری- آتئیستها
دلایل گرایش به آتئیست
اینکه چرا یک گروه از انسان ها به آتئیست گرایش دارند، دلایل زیادی وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از:
از آنجا که هیچ شاهد و مدرک مستدلی برای تایید برخی گفته های ادیان وجود ندارد.
آتئیست ها معتقدند که ادیان دلیل واضح و برهان های منطقی برای گفته های خود ندارند.
آتئیست معتقدند که ادیان موجب ضرر و پسرفت بشریت می شود.
بیشتر آتئیست زمانی دیندار بوده اند ولی پس از مدتی نسبت به آن دین بی اعتقاد شده اند.
آتئیست علاوه بر بی خدایی، سکولار نیز هستند و بر این نظرند که نباید هیچ امکانی در اختیار ارگانهای مذهبی قرار بگیرد.
آتئیست ها معتقدند که برای جواب به چگونگی آفرینش باید به دنبال جواب های درست و قانع کننده بود. پاسخ های خیالی از نظر آتئیست تنها توسل به آسمانهاست که منطق خاصی در پشت آن نیست.
اصول آتئیسم
آتئیست ها برای خود قوانین و اصول خاصی دارند که هر کسی وارد این مسلک می شود، کم و بیش به آن اعتقاد پیدا می کند. آنها برای هر چیزی توجیه علمی می آورند. به طور کلی اصول آتئیست را می توان در چند مورد خلاصه کرد:
نظر آتئیست نسبت به جهان آفرینش
آتئیست برای توضیح اینکه چگونه جهان آفرینش به وجود آمده است به هیچ عنوان به نام خدا تکیه نمی کنند.
آتئیست بر این نظرند که اگر انسان ها به رشد و کمال رسیده باشند، بدون دین هم می توانند اصول اخلاقی و راه درست را در پیش بگیرند.
آتئیست ها معتقدند که انسانها خود می توانند واضع قوانین رفتاری و اصول اخلاقی باشند، بنابراین هیچ نیازی به دین و مکاتب مذهبی نیست که قانون اخلاقی وضع کنند.
نظر آتئیست نسبت به اصول اخلاقی
آتئیست نیز همچون سایر انسانهای مذهبی می توانند نسبت به مسکل خود بی اعتقاد یا معتقد باشند. همچنین پایبندی به اخلاق و یا لاقیدی در گروه آتئیست دیده شده است. افرادی که به خدا باور ندارند اما می توانند راه درستی داشته باشند و دوم آتئیست هایی که برای بی قیدی اخلاقی وارد این مسلک شده اند. در واقع ممکن است آتئیست ها نیز به همان اصولی که دینداران به آن پایبند هستند، آنان نیز تعهد اخلاقی داشته باشند. تفاوت میان دینداران و آتئیست این است که آتئیست برای خوب یا بد بودن کارها، از منبع الهی کمک نمی گیرند. در واقع آتئیست معتقد است که نداشتن اعتقاد به خدا باعث نمی شود که افراد به دزدی یا جنایت مشغول شوند. آنها یک سوال طرح می کنند، که آیا اشخاص دیندار ، تنها به دلیل ترس از آتش جهنم است که دزدی نمی کنند؟ اگر جواب مثبت است، آن فرد یک دزد است.
چارچوب فکری آتئیست
با وجودی که بسیاری از آتئیست ها سکولار هستند و از انسانگرایی، طبیعت گرایی و عقل گرایی پیروی می کنند اما هیچ ایدئولوژی یا چارچوب فکری مشخصی ندارند که همه آتئیست به آن پایبند باشند. برخی از آنها ممکن است متعادل، برخی دیگر افراط گرا و برخی نیز در سطح خفیف هستند.
مشهورترین آتئیست ها
از جمله مشهورترین آتئیست ها می توان از داروین نام برد. او بر این نظر بود که داستان آدم و هوا کاملا ساختگی است. نه انسانی آفریده شده و نه از بهشت به زمین فرود آمده است. بلکه انسان ها از نسل میمون ها هستند که در طی میلیون ها سال تکامل پیدا کرده اند. داروین این نظریه را در مقابل بهشت و دوزخ و آفرینش الهی مطرح کرد. اگر چه با مخالفت شدید کلیسا مواجه شد، اما هنوز هم به عنوان یک اندیشه پذیرفته شده است. مکتب داروینیسم همگی  آتئیست هستند که منکر خدا بوده و بر این نظرند که انسان آفریده نشده، بلکه تکامل یافته است. این نظریه را در رابطه با سایر پدیده ها و موجوادات تعمیم داده و بنابراین وجود یک آفریدگار را منکر می شوند.
منکران خدا-اندیشه آتئیست-ایدئولوژی آتئیست
ایرادات آتئیست ها
یکی از بزرگترین مشکلات در ایدئولوژی آتئیست، نبود خداست. نداشتن یک نیروی برتر که بتوان به آن تکیه کرد، در مواقعی که بشر به یک تکیه گاه نیاز دارد، به یک مشکل روحی بزرگ تبدیل می شود. در هر حال بشر در درون خود به نیرویی نیاز دارد که تا بتواند به او تکیه کند. حتی آتئیست ها هم با وجود انکار خدا، به این نیرو نیاز دارند. در مواقعی که بشر با سراشیبی ها مواجه می شود، نیاز به نیرویی ماموفق نیروی بشری بیشتر می شود. حال آنکه یک آتئیست به دلیل خداناباوری، از تکیه به این نیرو که همان ذات الهی است، بی بهره می ماند. ضربات شدید روحی که در زمان بروز مشکلات رخ می دهد، در افراد خداناباور و آتئیست بیشتر از دینداران است. زیرا خداباوران برای مقابله با مشکلات به یک نیروی مافوق بشری تکیه می کنند. اما آتئیست ها هیچ تکیه گاهی نداشته و باید به تنهایی همه مشکلات را پشت سر گذارند.
نمونه آتئیست هایی که از بحران اخلاقی رنج برده اند را می توان از بین سیاستمداران نام برد. افرادی همچون هیتلر و استالین که با جنایت و کشتار هزاران انسان، هیچ توجیه اخلاقی برای آن نداشتند.
آتئیست به چه معناست؟
آتئیست (به انگلیسی: Atheism) یا خداناباوری اندیشه ای که از سوی منکران خدا اظهار شده است. آتئیست در دو مفهوم محدود و جامع کاربرد دارد. در مفهوم  محدودتر، آتئیست به معنای بی خدایی است که هیچ خدایی وجود ندارد. آتئیست در مفهوم جامع‌تر به معنای بی‌خدایی به سادگی، عدم باور به وجود هر گونه خداست. نظریات آتئیست ها و بی خدایان در مقابل خداباوری قرار می گیرد. در کلی‌ترین شکل، آتئیست به معنای انکار خدا می باشد.
واژه آتئیست در زبان انگلیسی و از زبان یونانی گرفته شده است که به معنای بی خدایان می باشد. این واژه با دلالت ضمنی منفی، برای کسانی استفاده می شد  که به خدایانی  که در جامعه در سطح گسترده مورد پرستش قرار می گرفتند، بی اعتقاد می شدند. ممکن بود این خدا یک تندیس یا یک حیوان بود. به هر به آنها واژه آتئیست اطلاق می شد. زمانی اندیش های آزادی و پرسش‌گری شک‌گرایانه  گسترش یافت، انتقادات از دین نیز بیشتر شد. همین عامل موجب شد تا به طور رسمی در قرن 18، واه آتئیست  در مورد منتقدان دین استفاده شود.
دلایل آتئیست ها در خداناباوری
آتئیست ها برای نظریات و اعتقادات خود براهین متعددی را عنوان می کنند. آنها از استدلالهای فلسفی، اجتماعی و تاریخی بهره می گیرند و علت عدم باور به خدای ماوراطبیعه را به فقدان شواهد تجربی، مسئله شر، برهان وحی‌های متناقض و اختفای الهی می دانند. البته اگر چه بسیاری از آتئیست از فلسفه‌های سکولار استفاده می کنند، اما برای بی‌خدایی هیچ ایدئولوژی یا مسلک فکری و رفتاری واحدی وجود ندارد. دلایل آنها برای گرویدن به مسلک آتئیست متفاوت و متعدد است. آنها بر این باروند که آتئیست یا بی‌خدایی، نسبت به خداباوری، یک جهان‌بینی بهینه‌تر است، در نتیجه آنها هیچ مسئولیتی برای اثبات خدا ندارند و بلکه مدام به دنبال دلایلی برای اثبات بی خدایی هستند.
در اروپا به آتئیست ها ماده باوران یا بی دین ها نیز گفته می شود. در دیگر کشورهایی که به وجود خدا ایمان دارند، آتئیست ها زندگی می کنند. در فرهنگ هایی که یک نماد را به عنوان خداوند پرستش می کنند، نمی توان به آنها برچسب آتئیست زد. برای مثال هندوهایی که گاو را مقدس می دانند، خداوند در یک حیوان متجلی شده است و گذشته از باور اشتباه، آنها منکر وجود خدا نیستند. چرا که خدا در نزد این گروه ها به شکل دیگری تعریف شده است.
دسته بندی آتئیست ها
دسته بندی آتئیست ها کار دشواری است. زیرا همه به یک دلیل به مسلک آتئیست نپیوسته اند و هر یک دلیل خاصی برای کار خود دارند. از سوی دیگر نظریات آنها در مورد جهان و حتی رد خدا نیز با یکدیگر متفاوت است. میزان آتئیست ها در جهان در حال حاضر حدود 2،3 درصد است که 11،9 درصد آنها تنها خود را بی دین می دانند و منکر خدا نیستند. بر اساس یک گزارش دقیق از میزان آتئیست ها، میزان این افراد در کشورهای غربی بیشتر از سایر کشورهای آفریقایی و اسیایی است.
آتئیست در کشورهای سوئد در حدود 85 درصد، در دانمارک 80 درصد، در نروژ در حدود 72 درصد و در کشور فنلاند به 60 درصد می رسند. در کشورهای رومانی، قبرس و لهستان تعداد آتئیست به درصدهای تک رقمی میرسد. هر چند ژاپنی ها نیز در میان کشورهای آسیایی دارای 65 درصد آتئیست است.
دلایل گرایش به آتئیست
اینکه چرا یک گروه از انسان ها به آتئیست گرایش دارند، دلایل زیادی وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از:
از آنجا که هیچ شاهد و مدرک مستدلی برای تایید برخی گفته های ادیان وجود ندارد.
آتئیست ها معتقدند که ادیان دلیل واضح و برهان های منطقی برای گفته های خود ندارند.
آتئیست معتقدند که ادیان موجب ضرر و پسرفت بشریت می شود.
بیشتر آتئیست زمانی دیندار بوده اند ولی پس از مدتی نسبت به آن دین بی اعتقاد شده اند.
آتئیست علاوه بر بی خدایی، سکولار نیز هستند و بر این نظرند که نباید هیچ امکانی در اختیار ارگانهای مذهبی قرار بگیرد.
آتئیست ها معتقدند که برای جواب به چگونگی آفرینش باید به دنبال جواب های درست و قانع کننده بود. پاسخ های خیالی از نظر آتئیست تنها توسل به آسمانهاست که منطق خاصی در پشت آن نیست.
اصول آتئیسم
آتئیست ها برای خود قوانین و اصول خاصی دارند که هر کسی وارد این مسلک می شود، کم و بیش به آن اعتقاد پیدا می کند. آنها برای هر چیزی توجیه علمی می آورند. به طور کلی اصول آتئیست را می توان در چند مورد خلاصه کرد:
نظر آتئیست نسبت به جهان آفرینش
آتئیست برای توضیح اینکه چگونه جهان آفرینش به وجود آمده است به هیچ عنوان به نام خدا تکیه نمی کنند.
آتئیست بر این نظرند که اگر انسان ها به رشد و کمال رسیده باشند، بدون دین هم می توانند اصول اخلاقی و راه درست را در پیش بگیرند.
آتئیست ها معتقدند که انسانها خود می توانند واضع قوانین رفتاری و اصول اخلاقی باشند، بنابراین هیچ نیازی به دین و مکاتب مذهبی نیست که قانون اخلاقی وضع کنند.
نظر آتئیست نسبت به اصول اخلاقی
آتئیست نیز همچون سایر انسانهای مذهبی می توانند نسبت به مسکل خود بی اعتقاد یا معتقد باشند. همچنین پایبندی به اخلاق و یا لاقیدی در گروه آتئیست دیده شده است. افرادی که به خدا باور ندارند اما می توانند راه درستی داشته باشند و دوم آتئیست هایی که برای بی قیدی اخلاقی وارد این مسلک شده اند. در واقع ممکن است آتئیست ها نیز به همان اصولی که دینداران به آن پایبند هستند، آنان نیز تعهد اخلاقی داشته باشند. تفاوت میان دینداران و آتئیست این است که آتئیست برای خوب یا بد بودن کارها، از منبع الهی کمک نمی گیرند. در واقع آتئیست معتقد است که نداشتن اعتقاد به خدا باعث نمی شود که افراد به دزدی یا جنایت مشغول شوند. آنها یک سوال طرح می کنند، که آیا اشخاص دیندار ، تنها به دلیل ترس از آتش جهنم است که دزدی نمی کنند؟ اگر جواب مثبت است، آن فرد یک دزد است.
چارچوب فکری آتئیست
با وجودی که بسیاری از آتئیست ها سکولار هستند و از انسانگرایی، طبیعت گرایی و عقل گرایی پیروی می کنند اما هیچ ایدئولوژی یا چارچوب فکری مشخصی ندارند که همه آتئیست به آن پایبند باشند. برخی از آنها ممکن است متعادل، برخی دیگر افراط گرا و برخی نیز در سطح خفیف هستند.
مشهورترین آتئیست ها
از جمله مشهورترین آتئیست ها می توان از داروین نام برد. او بر این نظر بود که داستان آدم و هوا کاملا ساختگی است. نه انسانی آفریده شده و نه از بهشت به زمین فرود آمده است. بلکه انسان ها از نسل میمون ها هستند که در طی میلیون ها سال تکامل پیدا کرده اند. داروین این نظریه را در مقابل بهشت و دوزخ و آفرینش الهی مطرح کرد. اگر چه با مخالفت شدید کلیسا مواجه شد، اما هنوز هم به عنوان یک اندیشه پذیرفته شده است. مکتب داروینیسم همگی  آتئیست هستند که منکر خدا بوده و بر این نظرند که انسان آفریده نشده، بلکه تکامل یافته است. این نظریه را در رابطه با سایر پدیده ها و موجوادات تعمیم داده و بنابراین وجود یک آفریدگار را منکر می شوند.
ایرادات آتئیست ها
یکی از بزرگترین مشکلات در ایدئولوژی آتئیست، نبود خداست. نداشتن یک نیروی برتر که بتوان به آن تکیه کرد، در مواقعی که بشر به یک تکیه گاه نیاز دارد، به یک مشکل روحی بزرگ تبدیل می شود. در هر حال بشر در درون خود به نیرویی نیاز دارد که تا بتواند به او تکیه کند. حتی آتئیست ها هم با وجود انکار خدا، به این نیرو نیاز دارند. در مواقعی که بشر با سراشیبی ها مواجه می شود، نیاز به نیرویی ماموفق نیروی بشری بیشتر می شود. حال آنکه یک آتئیست به دلیل خداناباوری، از تکیه به این نیرو که همان ذات الهی است، بی بهره می ماند. ضربات شدید روحی که در زمان بروز مشکلات رخ می دهد، در افراد خداناباور و آتئیست بیشتر از دینداران است. زیرا خداباوران برای مقابله با مشکلات به یک نیروی مافوق بشری تکیه می کنند. اما آتئیست ها هیچ تکیه گاهی نداشته و باید به تنهایی همه مشکلات را پشت سر گذارند.
نمونه آتئیست هایی که از بحران اخلاقی رنج برده اند را می توان از بین سیاستمداران نام برد. افرادی همچون هیتلر و استالین که با جنایت و کشتار هزاران انسان، هیچ توجیه اخلاقی برای آن نداشتند.

یک شنبه 10 مرداد 1395  12:45 PM
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet sayyed13737373
دسترسی سریع به انجمن ها