0

خانواده وکودک وسبک زندگی

 
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

خانواده وکودک وسبک زندگی

دخالت
پدر و مادر ،لطفا دخالت نکنید

با عرض سلام و خسته نباشید .من دختری 22 ساله ام که یک سال پیش باپسر  27ساله ای ازدواج کردم که اصلا ازش خوشم نمی آمد. و این ازدواج فقط با اجبار پدر ومادرم شکل گرفت.بعد از مدتی کم کم به او علاقه مندشدم و متوجه شدم که انسان بسیار مهربان و رئوفی است. اما همانطور که من عاشقش میشدم پدر و مادرم از او متنفر میشدند وهمینطور پدر و مادر او هم از من بدشان می آمد.انگار اصلا انتظار نداشتند که ما اینقدر عاشق همدیگر شویم . پس از 4 ماه که از عقدمان گذشت پدر و مادرش وادارش کردند که طلاقم بدهد اما او از آنجایی که واقعا دوستم داشت اینکار را نکرد و به خاطر من جلوی آنها ایستاد تا جاییکه پدرش تمام سرمایه اش را از او گرفت او را از مغازه ای که در آن کار میکرد و از خانه شان بیرون کرد. در خلال این ماجراها دو خانواده با هم درگیر شدند. وخانواده من هم شروع کردند به فشار آوردن بر من که از او طلاق بگیرم و مهریه ام را به اجرا بگذارم . اما من چون او راخیلی  دوست داشتم ، اینکار را نکردم و نمی توانم چنین کاری با او بکنم خواهش میکنم ،بگویید چه کار بکنم؟
سلام
شما کاری به رفتار ناپسند پدر ومادر نداشته باشید در عین حال که احترام پدر ومادر را دارید، وبا هم خوش باشید،زیرا زمانی که شما را به اجبار به عقد ایشان در آوردند،کار اشتباهی کردند و الان هم که می خواهند شما را از هم جدا کنند باز در اشتباه هستند،با این تفاوت که شما در آن زمان مجبور بودی ولی اکنون دیگر مجبور نیستی و استقلال داری،پس می توانی به تصمیم اشتباه آنها تکیه نکنی.و کار ی که می توانید انجام دهید این است که با نرمی و صمیمیت سعی در ایجاد برقراری صلح داشته باشید ،و به آنها بگویید که ما همدیگر را می خواهیم،و حاضر به جدایی نیستیم ، وما خودمان عقل داریم و می توانیم برای زندگی آینده تصمیم درست بگیریم وخود را بازیچه دست شما نخواهیم کرد.شما  باید مواظب باشید تنش بین خانواده ها را به زندگی خود منتقل نکنید مثلا حرفها و حدیثها را منتقل نکنید،تا دعوا بیشتر نشود وشما هم دچار اختلاف نشوید.اگر پافشاری کردن شما می توانید فاصله مکانی از آنها بگیرید.

حد و اندازه های دخالت والدین در زندگی فرزندان

کمک کردن والدین به فرزندان کار پسندیده ای است که می تواند در زمینه مادی، معنوی و حتی مشاوره و راهنمایی در زندگی و انتقال تجربیات باشد.اما،این کمک کردن، حق و حقوقی رو ایجاد می کند؛ لذا فرزندان باید توجه داشته باشند که قدر این نعمت بزرگ رو بدانند و در پی تشکر و قدردانی باشند. البته این کمک کردن نباید اهرمی باشد، برای منت گذاشتن و سوء استفاده کردن و دخالت های نابجا در زندگی فرزندان.
خداوند متعال در قرآن می فرماید:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالأذَى كَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ»[سوره بقرة آیه264]:اى كسانى كه ایمان آورده ‏اید، صدقه‏ هاى خود را با منّت و آزار، باطل مكنید،» مانند كسى كه مالش را براى خودنمایى به مردم، انفاق مى‏ كند و به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد.در این صورت که این کمک کردن مورد رضایت حق تعالی قرار می گیرد. اما اگر موجب از بین رفتن عزت نفس فرزند و یا دخالت های نابجا و منت گذاشتن ها باشد فرزندان باید با دلایل مختلف وبا مهربانی از پذیرفتن آنها خود داری کنند و در حالی که پدرو مادر در زندگی فرزند دخالت می کنند و با این دخالت تیشه به ریشه زندگی و عمر فرزندان خود می زنند،در این حال فرزندان باید با گذشت از کنار این دخالتها و نادیده گرفتن ، به زندگی شیرین خود ادامه دهند.

  ویژگیهایی که والدین به عنوان یک مشاور و راهنمای موفق باید درخودشان ایجاد کنند

1-والدین باید علم خود را درمورد نیازها و خواسته های فرزند خود افزایش دهند و به حد کافی برسانند.امام على (علیه السّلام ) فرمود:«خیر من شاورت ذوُوا النُّهى والعلم واُولُوا التجارب والحزم » خوانسارى ،
بهترین كسى كه با او مشورت مى كنى ، صاحبان خرد و دانش و دارندگان تجربه و دوراندیشانند.»[1]
2-والدین نسبت به مسأله و یا مشکل فرزندشان راز دار باشند و در مقابل دیگران از آن بحث نکنند.امام صادق (علیه السّلام ) فرموند:
« ان المشورة لا تكون اِلاّ بحدودها ... فاوّلها ان یكون الّذى تشاوره عاقلاً والثانیة ؛ ان یكون حرّا متدینا و الثالثة ؛ ان یكون صدیقا مؤ اخیا ... واذا كان صدیقا مؤ اخیا كتم سِرَّك » مشورت ضوابطى دارد ... 1 - اینكه مشاور عاقل باشد. 2 - مشاور متدین و آزاد از هواى نفس باشد.3 - دوست و برادر باشد ... و اگر برادر و دوست صمیمى باشد، سرّ تو را كتمان مى نماید و رازدار باشد.»[2]
3-تقوا و خداترسی از صفات دیگری است که والدین باید در خود ایجاد کنند.در این باره  نیز مولای متقیان حضرت على (علیه السّلام ) فرموند:« شاوِرْ فى امورك الذین یخشون اللّه » خوانسارى ، در كارت با كسى مشاوره كن كه از خدا خشیت و خوف دارد.»[3]
4-در امر راهنمایی و مشاوره والدین باید نسبت به مسئله مطرح شده خوب فکر و تأمل کنند و از استبداد رای وسخن چینی و نفاق و لجبازی بپرهیزند.[4]
امام صادق (علیه السّلام) مى فرماید:
«... وایّاك والراءى الفطیر وتجنّب ارتجال الكلام ولا تشر على مستبدٍّ براءیه ولا عَلى وغد ولا على متلوّن ولا على لجوج و ...» از دادن راى بدون تامل و تعمق بپرهیز و از گفتن آنچه فورا بر زبان مى آید، اجتناب كن و خود با كسانى كه داراى صفات زیرند به مشورت مپرداز:[4]
الف - كسى كه به ناحق بر نظر خویش پافشارى مى كند.
ب - فرد آتش افروز و سخن چین
ج - شخص چند چهره و منافق و متقلب
د - فرد لجباز و...

منابع
[1]غررالحكم ، ج 3، ص 428
[2]وسائل الشیعه ، ج 8، ص 426
[3]غررالحكم ، ج 4، ص 179
[4]بحارالا نوار، ج 72، ص 104، حدیث 37

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 27 آبان 1392  7:50 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:خانواده وکودک وسبک زندگی

جای خالی تفریح در سبک زندگی زنان امروز
دختران امروزی نه می‌دانند چرا باید کار کنند و نه می‌دانند چرا باید تفریح کنند!؟
قدیم‌ترها که هم امکانات کم بود و هم زنان حضور اجتماعی چندانی نداشتند، تفریحات و بازی‌های زنان هم کمتر و حتی در حد صفر بود. غالباً تفریح زنان در گذشته با کار همراه می‌شد. مثل انجام کارهای خانه به همراه زنان همسایه (سبزی پاک کردن، پختن آش، رب درست کردن و...) که زنگ تفریح خانم‌ها در میانه کارهای خانه بود. شاید بهترین حالتش مشغول شدن به کارهای هنری مثل گلدوزی، سوزن دوزی، بافتنی و غیره بود؛ که البته یادگیری این‌ها هم معمولاً در دوران دختری و نوجوانی بود. در نهایت معدود بازی‌های سنتی هم وجود داشت که به صورت فولکلوریک در میان زنان و در مراسم خاصی مثل جهیزیه بران، پاتختی و... رواج داشت؛ این‌ها هم بسیار خاص و گاه با ترویج رویکردهای مردسالارانه و نابجا همراه بود. 
 
تغییر ناگهانی فضای اجتماعی باعث شد تا خانم‌ها به طور منطقی این دوران گذار را طی نکنند و با یک شوک جمعی با این تغییرات برخورد کنند. برخی از خانم‌های سنتی ترجیح دادند در همان فضا بمانند و نسبت به تغییر گارد بگیرند. حتی اگر این تغییر به اندازه یک تفریح ساده و به نفع خودشان باشد. این رویکرد افراطی از یک طرف که باعث ایجاد رویکرد تفریطی در نسل جدید شد، و رویکرد تند عده ای دیگر از زنان که در دوران گذار همه چیز را رها کردند و به ناگهان تغییر رویه دادند از طرف دیگر، باعث شد تا به ویژه نسل جدید بدون برنامه ریزی و اندیشه با مقوله تفریح و کار برخورد کند. 
 
1351_note.jpg
به بیان کلی و غیر دقیق، دختران امروزی نه می‌دانند چرا باید کار کنند و نه می‌دانند چرا باید تفریح کنند!؟ نه درست می‌دانند چطور باید کار کرد، نه درست می‌دانند چطور باید تفریح کرد! اگر کمی فکر کنید مطمئناً مثال‌های زیادی از اطرافیان خواهید یافت که وقت خود را این‌گونه بگذرانند و اسمش را بگذارند تفریح. سرعت پیشرفت‌های تکنولوژیک و گسترش امکانات هم مزید بر علت شده است تا وقت تلف کردن جای تفریح را بگیرد. 
 
یکی از دلایل عمده دیگر، کمبود امکانات تفریحی است که در مورد زنان این مشکل مضاعف می‌شود. فقدان امکانات و اماکن تفریحی باعث می‌شود جوانان نیاز خود را به شکل کاذب پاسخ دهند. ماشین گردی، پاساژ گردی، خیابان‌گردی و خیابان‌گردی و باز خیابان‌گردی می‌شود نحوه اتلاف وقت آزاد که به تدریج اسم تفریح به خود می‌گیرد. 
 
فناوری، ابزارها و تنبلی نسل جوان در برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری هم باعث شده است تا مشکل بیشتر شود. بسیاری از جوانان اگر در شرایط بیکاری قرار گیرند، نمی‌دانند چگونه وقت خود را به طور بهینه پر کنند. چرا که جوانان عصر فناوری، به ابزارها و امکانات وابسته شده‌اند؛ اگر کامپیوتر و اینترنت و تلویزیون و امثال این‌ها را از ایشان بگیریم، خیلی از جوانان (حتی غیر جوانان!) نمی‌دانند چه کنند... حتی برای اتلاف وقت! 

 

منبع: دخت‌ایران

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 27 آبان 1392  7:51 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:خانواده وکودک وسبک زندگی

سه تكنيك مهم همسر داري در اسلام
سيب

دين اسلام آموزه هايي دارد كه براي كارايي و رشد خانواده ضروري است. عمل به اين آموزه هاي به ظاهر جزيي مي تواند در بهبود روابط اعضاء خانواده اثر گذار باشد، بسياري از همسراني كه در زندگي دچار مشكل و اختلاف مي شوند به خاطر رعايت نكردن همين آموزه ها و تكنيك هاست.
 در اينجا به سه تكنيك مهم اسلام كه در تحكيم روابط خانوادگي و كاستن از تنش هاي موجود در خانواده موثر است اشاره مي شود.

چهره اي گشاده و خوش رو داشته باشيد

در روايات توصيه شده است كه با مردم به ويژه خانواده با چهره گشاده و روي باز ديدار كنيد[1] زيرا روي خوش و چهره باز موجب جذب دلها[2] و فزوني محبت مي شود،[3] شادي و نشاط مي آورد و كينه را از دل ها مي زدايد[4] همچنين نگاه مهربانانه زن و شوهر به يكديگر موجب نشاط آنان مي گردد. [5]

با هم سر يك سفره بنشينيد

وجود امكانات زياد از قبيل رايانه، موبايل،اينترنت، تلويزيون و... موجب فاصله ميان اعضاي خانواده ها شده و كم رنگ شدن صميميت ها و افزايش تنيدگي و دوري دلها را در پي داشته است. در آموزه هاي اسلام نسبت به اين مسأله اهميت ويژه اي داده شده است.
 پيامبر(ص) نشستن نزد خانواده را از اعتكاف و عبادت در مسجد مدينه نزد خدا محبوب تر دانسته است،[6] همچنين غذا خوردن در كنار خانواده و بر سر يك سفره مورد سفارش دين اسلام است؛ پيامبر اسلام(ص) فرمود: هر مردي كه سفره غذا را بگستراند و زن و فرزندان خويش را بخواند و غذا را با نام خدا شروع كند و با شكر خدا به پايان برند هنگامي كه هنوز سفره برداشته نشده خدا رحمت و آمرزش را بر آنان نازل فرمايد. [7]

به همسرتان هديه دهيد

هديه دادن در فرصت هاي مناسب و يا در بازگشت از سفر موجب جلب محبت همسر و فرزندان شده و دلها را به هم نزديك تر مي كند.
در روايتي پيامبر (ص) فرمودند: به يكديگر هديه دهيد تا محبت ها افزوده گردد و غبار كينه ها از دلها برود[8] و نيز سفارش شده است كه هنگام بازگشت از سفر براي خانواده خويش هديه اي در حد توان بياوريد. [9]

 

منابع:
[1 اصول كافي، ج2، ص107]
[2 غرر الحكم، ص91]
[3 اصول كافي، ج2، ص107]
[4غررالحكم، ص92]
[5 وسايل الشيعه، ج 14، ص 37]
[6 آثار الصادقين، صادق احسانبخش، ج15، ص 293]
[7 وسايل الشيعه، ج 16، ص 422]
[8 بحار الانوار، ج 75، ص44]
[9حليه المتقين،محمد باقر مجلسي، ص 418]

 

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

سه شنبه 28 آبان 1392  6:50 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:خانواده وکودک وسبک زندگی

كودك شما چه كسي را بندگي مي‌كند؟
تلويزيون

در خانه همه هست، هم‌نشين بسياري از ماست، وانگار مثل يكي از اعضاي خانواده‌مان شده لست. ساعت‌هاي زنده و مرده خيلي از ماها را با برنامه‌هاي زنده و مرده‌اش پر مي‌كند، هم مي‌تواند افق ديدمان را باز كند و هم مي‌تواند يك «شب فكري» برايمان به ارمغان بياورد. نام آن «جعبه جهان‌نما» يا تلويزيون است.

وقتي حوصله كودكمان را نداريم، زماني كه كار مهمي پيش‌رو داريم، هنگامي كه مي‌خواهيم كودكمان مزاحم صحبت‌هاي ما با همسرمان نشود و ... ممكن است بسياري از ما به فرزندمان بگوييم «عزيز دلم! برو يك كم تلويزيون تماشا كن.»

لطفا يك هفته در كنار فرزندتان همه برنامه‌هاي تلويزيوني را كه او تماشا مي‌كند، نگاه كنيد. خواهيد ديد كه در برخي از اين كارتون‌ها، فيلم‌ها و سريال‌ها، شخصيت‌هاي داستان، بارها و بارها از واژه‌هاي نامناسب استفاده مي‌كنند و كودك شما با الگوگيري از آن‌ها، بددهني را مي‌آموزد؛ بنابراين به ياد داشته باشيد كه همه برنامه‌هاي اين جعبه جادو مناسب نيستند.

پس برنامه‌هايي را براي ديدن كودكتان انتخاب كنيد كه از آسيب‌هاي اخلاقي دور باشند. اين فرمايش امام جواد(ع) را فراموش نكنيد كه «كسي كه به كلام گوينده‌اي گوش فرا دهد، با اين گوش دادن، وي را بندگي كرده است. اگر گوينده از سخن از خدا مي‌گويد، او خدا را بندگي كرده و اگر گوينده از زبان شيطان و افكار شيطاني سخن مي‌گويد، شيطان را بندگي كرده است.»[1]

شما هم مواظب باشيد و ببينيد كه كودكتان پاي جعبه جادو، چه كسي را بندگي مي‌كند.

منبع:
[1]. الحديث(روايات تربيتي)، ج2، ص129

 

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

چهارشنبه 29 آبان 1392  11:12 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:خانواده وکودک وسبک زندگی

تأثير رسانه بر سبك زندگي كودكان و نوجوانان
 

تأثير رسانه بر سبك زندگي كودكان و نوجوانان

نويسنده: سيد ياسين ابراهيمي




 
در عصر كنوني رسانه‌ها مانند دريچه‌اي به جهان خارج در ديدگاه‌ها، نگرش‌ها و رفتارهاي افراد جامعه مؤثر هستند؛ چه اينكه تصور بسياري از ما از جهان خارج و خودمان به ناچار به واسطه‌ي رسانه‌ها شكل گرفته است. نهاد رسانه به كار توليد، بازتوليد و توزيع معرفت به معناي وسيع آن، يعني نمادها يا مرجع‌هاي معني‌دار و قابل تجربه در جهان اجتماعي، اشتغال دارد. غالباً حدود و ثغور محيط نماديني كه در آن زندگي مي‌كنيم (شامل اطلاعات، افكار و باورها) با كمك رسانه‌هاي جمعي بر ما مكشوف مي‌شود. علاوه بر اين، رسانه‌ها نقش ميانجي ميان واقعيت اجتماعي و تجربه‌ي فردي را ايفا مي‌كنند؛ ميانجي مخاطب با ديگران و تجربه‌اي خارج از ادراك يا تماس مستقيم او، ميانجي مخاطب و نهادهاي قانوني، صنعتي، دولتي و ادراك مخاطب از ساير گروه‌ها. از اين رو استعاره‌هايي مانند پنجره‌اي رو به جهان خارج، مفسر حوادث پيچيده، تريبون انتقال اطلاعات و عقايد، آيينه‌ي بازتابنده جامعه يا پرده و حجابي بر حقيقت و خدمت به مقاصد تبليغاتي ناظر بر ميانجي بودن رسانه‌هاي جمعي در روابط اجتماعي است (مك كوايل، 1385، صص 81 تا 84).
اساساً تصور وجود سبك‌هاي زندگي بدون رسانه‌هاي جمعي غيرممكن است. از نظر گيدنز رسانه‌ها نقش مهمي در تبليغ سبك‌هاي زندگي مختلف دارند. طيف سبك‌هاي زندگي با گونه‌هاي آرماني كه در رسانه‌ها طرح مي‌شوند شايد محدود باشند، ولي گسترده‌تر از سبك‌هاي زندگي‌اي هستند كه افراد قاعدتاً در زندگي روزمره‌ي خود در قالب آن‌ها جا مي‌گيرند. البته به اعتقاد او رسانه‌ها در جهان جديد در عين اينكه امكان‌ها و گونه‌ها را به دست مي‌دهند، تفسيرهاي باريك‌انديشانه‌اي از نقش‌ها يا سبك‌هاي زندگي خاص نيز ارائه مي‌كنند.
سبك‌هاي زندگي، با توجه به محبوبيت و قدرت اجتماعي خويش، از رسانه‌هاي گوناگون براي اشاعه‌ي خود استفاده مي‌كنند و شكل‌دهنده‌ي محتوا و فرم برنامه‌ها هستند. سبك زندگي مي‌تواند به مثابه‌ي فرهنگ يا ارزش‌هاي ارتباط‌گران رسانه‌هاي جمعي نمود پيدا كند. براي مثال، نويسندگان، كارگردانان و ساير عوامل توليد در سريال‌هاي تلويزيوني بازتاب‌دهنده‌ي سبك زندگي خود، يعني سبك زندگي طبقه‌ي متوسط، هستند.
پوشش خبري رسانه‌ها مي‌تواند ترويج‌دهنده‌ي مباني سبك‌هاي زندگي باشد. در مورد اخبار، بررسي اين تأثيرات، پيچيده‌تر و نيازمند اين است كه سياست خبري، ايدئولوژي يا ارزش‌هاي اجتماعي مؤثر بر آن بررسي شود.
نهايتاً ممكن است ردپاي سبك زندگي را با بررسي زنجيره‌اي از اين موارد آشكار كرد. يكي از بارزترين جلوه‌هاي اين مسئله سبك خبري و ارزش‌هاي خبري است. محققان مختلفي الگوهايي از سبك خبري را تشريح كرده‌اند كه نشان‌دهنده‌ي غلبه‌ي معيارها، مانند تشخص بخشيدن، ستيز، خشونت، ارجاع به ملت‌هاي نخبه، ارجاع به افراد نخبه و منفي بودن، كلان‌شهرگرايي (همه‌ي راه‌ها به شهرهاي بزرگ ختم مي‌شود)، طبيعي‌سازي (امر فرهنگي‌ـ‌تاريخي را طبيعي جلوه دادن) در گزينش و پوشش اخبار است. هر كدام از اين عناصر مي‌تواند مرتبط با انگاره‌هاي سبك‌هاي زندگي باشد.
هرچند امروزه رسانه‌هايي مانند تلويزيون يا فرارسانه‌هايي مانند اينترنت بيشتر مرجع مخاطبان براي سبك زندگي هستند، ولي رسانه‌هاي نوشتاري مانند روزنامه‌ها و مجلات نيز به نوبه‌ي خود در ترويج و معرفي سبك‌هاي زندگي نقش دارند. اين رسانه‌ها حوزه‌هاي مد، توريسم، بهداشت، دكوراسيون، موسيقي و... را پوشش مي‌دهند. مجله‌هاي «life»، ماهنامه‌ي «Gentlemen's Quarterly»، «Complex» (با گروه مخاطب هدف مردان دانشگاهي در كلان‌شهرها)، «Marie Claire» و «prima» (با مخاطب هدف زنان) نمونه‌هايي از نشريات سبك زندگي هستند.
در اينترنت نيز علاوه بر سايت‌هاي معروف و تخصصي سبك زندگي مانند «The Beauty Bean» (براي طراحي داخلي)، «Smitten Kitchen» (براي آشپزي و مواد خوراكي)، «Jezebel» (زندگي چهره‌هاي مشهور) و... حتي سايت‌هاي خبري معروف نيز بخشي را به سبك زندگي اختصاص داده‌اند تا به نيازهاي خبري مخاطبان خود در اين حوزه پاسخ دهند.
غالباً سبك زندگي مبتني بر ارتباطات تصويري است و از رسانه‌ي تلويزيون بيشتر براي آن استفاده مي‌شود. از پرطرفدارترين برنامه‌هاي تلويزيوني كه در مقوله‌ي برنامه‌هاي سبك زندگي قرار مي‌گيرند برنامه‌هايي هستند كه در آن‌ها تركيبي متنوع از آشپزي، اخبار چهره‌هاي سرشناس، موسيقي و... به مخاطب عرضه مي‌شود. از ديگر اَشكال برنامه‌هاي سبك زندگي، برنامه‌هاي مربوط به پوشش است كه در آن كارشناسان طراحي لباس و مد، براي مخاطباني كه با آن‌ها مكاتبه كرده‌اند، مدل مو و پوشش و ساير خصوصيات ظاهري را طراحي مي‌كنند. اين نوع برنامه‌ها در مورد طراحي داخلي خانه‌هاي مخاطبان نيز تهيه مي‌شود. نمونه‌ي ديگر برنامه‌هاي سبك زندگي، مسابقاتي است كه در آن مخاطبان بر اساس مهارت آشپزي خود با ديگران رقابت مي‌كنند. «come dine with me» از اولين و معروف‌ترين نمونه‌هاي اين نوع برنامه‌هاست كه توسط شبكه‌ي تلويزيوني «itv» در انگلستان پخش مي‌شود. نمونه‌هايي از اين نوع برنامه‌ها در 31 كشور، از تركيه گرفته تا آفريقاي جنوبي و دانمارك و مالزي و... پخش مي‌شود.
شايد آشكارترين سطح تأثيرگذاري رسانه‌ها بر سبك زندگي تبليغات تجاري باشد. رسانه‌ها با تبليغ محصولات و خدمات مي‌توانند در ترويج، اشاعه و تداوم سبك‌هاي زندگي مؤثر باشند. به تعبير آسابرگر، تبليغات براي اينكه بتواند كالا را به فروش برساند مجبور است نگرش‌ها، شيوه‌هاي زندگي، رسوم، عادات و ترجيحات مردم را زير و رو كند. تبليغات در حقيقت چيزي بيشتر از تجارت محض است. تبليغات حيات روزمره را در كنترل خود مي‌گيرد و بر روابط اجتماعي سيطره مي‌يابد و در عين حال مردم را به درون‌گرايي و جدايي گزيدن از ديگران رهنمون مي‌كند و به آن‌ها شكلي از سليقه‌ي جمعي را تحميل مي‌كند.
بال روكيچ (1984) نشان داد كه تلويزيون مي‌تواند ابزاري مناسب براي اغواي فرد به پذيرش ارزش‌هاي جديد باشد. او در مطالعه‌اش شواهدي را يافت مبني بر پذيرش سريع ارزش‌هاي فردگرايانه توسط افرادي كه در معرض فيلم‌ها و برنامه‌هاي تلويزيوني غربي قرار مي‌گيرند.
در مطالعه‌اي طولي از تأثيرات تبليغات تلويزيون در ايالات متحده، مشخص شد كه در معرض تبليغات قرار گرفتن، ارزش‌هاي مادي‌گرايانه را ترويج مي‌كند. اين مطالعات مبتني بر اين فرضيه‌اند كه تبليغات، علاوه بر دريافت اطلاعاتي در باب محصولات و سرويس‌ها، ارزش‌هاي مصرف‌گرايانه را نيز بيان و القا مي‌كنند.
همچنين پژوهشي در چين نشان داد كه قرار گرفتن در معرض محتواي رسانه‌هاي غربي و همچنين رسانه‌هاي حاوي مطالب مصرف‌گرايانه موجب پذيرش دو ارزش مصرف‌گرايانه، يعني مصرف كيفيتي و مصرف نوآورانه و همچنين توسعه‌ي نگرش‌هاي مثبت‌تر نسبت به تبليغات مي‌شود و منجر به مصرف بيشتر مي‌گردد (موحد و ديگران، 1389، صص 14 و 15).
تحقيقات سبك زندگي در حوزه‌ي انتخاب رسانه‌اي مي‌توانند هم ويژگي‌هاي مخاطبان خاص را براي رسانه‌ي خاص شناسايي كنند و هم مخاطبان خاص را براي گروهي از رسانه‌ها. اين شناسايي هم در هدف‌گذاري توليد رسانه‌ها از نظر كمّي و كيفي مفيد خواهد بود و هم استراتژي تبليغات رسانه‌اي را روشن مي‌كند. مهم‌ترين مطالعات مرتبط با سبك زندگي در حوزه‌ي توليد رسانه‌اي توسط گروهي از محققان، از جمله پسيمر و تيلگرت، انجام شده است. آن‌ها گروه‌هايي از خوانندگان مجلات را با ويژگي‌هاي سبك زندگي آن‌ها، متغيرهاي جمعيت‌شناختي، استفاده از كالاها و ويژگي انتخاب شغل، مشخص و دسته‌بندي كردند. اين مطالعات در طول بيش از سه دهه باعث شده است كه بنگاه‌هاي تبليغاتي، بسته به نوع كالايي خاص، تشريفات يا رسانه‌ها را براي تبليغ مناسب بدانند و از اين طريق به مدل انتخاب رسانه‌اي دست يافتند؛ با اين فرض كه هر رسانه اعم از نوشتاري يا ديداري براي محتواي خاصي توليد مي‌شود و مخاطبان خاصي را نيز دارد.
سطح ديگري از تأثيرات رسانه‌ها برنامه‌هاي غيرخبري مانند سريال‌ها و فيلم‌هاست. امروزه اوقات فراغتِ بخش زيادي از افراد جامعه حول مصرف رسانه‌هاي گوناگون است. رسانه‌ها با پخش سريال‌ها و ساير برنامه‌هاي تفريحي و سرگرمي مي‌توانند در تبليغ سبك‌هاي زندگي به شكل مستقيم يا غيرمستقيم مؤثر باشند.
«فراغت مدرن» ناظر بر توسعه‌ي اختيار افراد در گزينش نحوه‌ي مصرف زمان وراي محدوديت‌هاي طبقاتي، جنسي، سني و اساساً حاصل تجديد سازمان اقتصادي و اجتماعي كار در جوامع انساني است. سبك فراغتي مشتمل بر مجموعه‌اي منسجم از ترجيحات و رفتارهاي فراغتي است كه انسجام آن‌ها به واسطه‌ي تأثير عوامل و تجربيات زمينه‌اي معين قابل تحليل است.
نتايج حاصل از پژوهشي در ارتباط با ميزان اهميت عوامل تعيين‌كننده‌ي سبك فراغتي در جوانان تهراني و نيز نوع تعامل تجربه‌هاي فراغتي «آنلاين» و «غيرآنلاين» و يا به عبارت بهتر، جايگاه استفاده از اينترنت در رفتارهاي فراغتي افراد، بيانگر وجود سه سبك فراغتي متفاوت در بين جوانان مورد بررسي است. سبك‌هاي فراغتي «مستقل»، «دانش‌محور» و «طبقه‌محور» از حيث منشأ و عوامل تعيين‌كننده و نيز نوع تعامل رفتارهاي فراغتي افراد در اينترنت و رفتارهاي فراغتي آن‌ها در جهان واقعي، بيشترين تفاوت را در بين گروه‌بندي‌هاي رفتاري موجود داشته‌اند.
در سبك فراغتي «مستقل» مصرف اينترنت جايگاه خاصي دارد. اين جايگاه بيش از هر چيزي به واسطه‌ي نقش دوره‌ي سني در جوانان متعلق به اين سبك فراغتي قابل تحليل است. اين افراد عموماً مجرد، غيرشاغل و داراي تحصيلات ديپلم يا كمتر هستند. زمان زياد فراغت، دريافت فراغت به معني لذت بردن و خوش‌گذراني، محوريت فراغت اجتماعي و نقش آن در هدايت ساير فعاليت‌هاي فراغتي، جايگاه ويژه جمع دوستان در فراغت اجتماعي و توجه به روش‌هاي فعال گذران فراغت، از مشخصات رفتارهاي فراغتي در اين سبك فراغتي هستند.
اما تأثير مصرف اينترنت بر رفتارهاي فراغتي افراد متعلق به سبك فراغتي «دانش‌محور» متفاوت است. عامل مهم و اساسي تعيين‌كننده‌ي اين تفاوت تحصيلات دانشگاهي و افزايش سواد رسانه‌اي و اطلاعاتي و نيز شبكه‌ي اجتماعي افراد تحصيل‌كرده است كه موجب بروز رفتارهاي فراغتي خاص در آنان مي‌شود. دريافت فراغت به مثابه‌ي استراحت كردن و به كارهاي عقب‌افتاده پرداختن، اهميت زمان در رفتارهاي فراغتي، تمايل به شيوه‌هاي فردي گذران فراغت، تأثير تجربه‌هاي غيرفراغتي در زمينه‌ي تحصيلات و روابط اجتماعي در تعيين محتواي فعاليت‌هاي فراغتي و غلبه‌ي گزينشگري و گذران فرهنگي فراغت در الگوي عام گذران وقت فراغت مهم‌ترين ويژگي‌هاي اين سبك فراغتي به شمار مي‌آيند. ميزان زمان فراغت افراد و همچنين فعاليت‌هاي فراغتي آنان، متأثر از ويژگي‌هايي مانند پايگاه اقتصادي، اجتماعي، جنس، شغل، چرخه‌ي زندگي و... متفاوت است.
مهم‌ترين ويژگي كه در سبك فراغتي «طبقه‌محور» در تعيين جايگاه مصرف اينترنت در مجموعه‌ي رفتارهاي فراغتي مؤثر است، زمان‌مندي و مكان‌مندي فعاليت‌هاي فراغتي است. افراد متعلق به اين سبك فراغتي با توسعه‌‌ي رفتارهاي فراغتي، كه از حيث جغرافياي زماني و مكاني با رفتارهاي فراغتي ساير افراد و جوانان متفاوت‌اند، در پي ايجاد نوعي تمايز بين خود و آن‌ها هستند. اين موضوع پيامد مشخصي را در رابطه با مصرف اينترنت، كه فعاليتي اساساً فاقد زمان و مكان است، در پي دارد و آن اهميت بسيار اندك مصرف اينترنت در مجموعه‌ي رفتارهاي فراغتي افراد متعلق به اين سبك فراغتي است. عموميت يافتن كاربرد اينترنت ظرفيت آن را براي تعيين طبقاتي كاهش داده است و در واقع متغير مهم در تعيين جايگاه اينترنت به عنوان وسيله و عرصه‌اي براي تجربيات فراغتي، در اين سبك فراغتي، بيش از آنكه از سواد رسانه‌اي و ديجيتال ناشي شده باشد، از سواد طبقاتي ناشي شده است. سواد طبقات اشراف و مهارت در گزينش ابزارها و رويه‌ها بر اساس منطق حفظ تمايز طبقاتي است.
بر اساس نتايج پژوهشي كه درباره‌ي شبكه‌هاي اجتماعي و سبك زندگي جوانان انجام شده است، 6/30 درصد مردان و 3/41 درصد زنان معتقدند شبكه‌هاي اجتماعي اينترنتي توانسته است به ميزان بالايي در نوع ادبيات افراد جامعه مؤثر باشد. اين مسئله بيانگر آن است كه اكثر اعضاي شبكه‌هاي اجتماعي معتقدند ميان عضويت ايشان در شبكه‌هاي اجتماعي اينترنتي و سبك زندگي اعضاي شبكه‌هاي مجازي رابطه‌ي چشمگيري وجود دارد.
همچنين 5/49 درصد زنان و 4/41 درصد مردان بر اين باور هستند كه عضويت در شبكه‌هاي اجتماعي اينترنتي در مقادير متوسط به بالا توانسته است بر سبك پوشش ايشان در جامعه مؤثر باشد. در بخش‌هاي ديگري از اين پژوهش، تأثير عضويت در شبكه‌هاي اجتماعي اينترنتي بر ادبيات هويتي افراد در ارتباط با جنس مخالف و تأثير شبكه‌هاي اجتماعي اينترنتي بر سبك زندگي مجازي افراد بررسي شده است (بشير و افراسيابي، 1388).
رشد اينترنت در سال‌هاي اخير زمينه‌هايي براي مصرف و خريد اينترنتي فراهم كرده است. در تحقيقي پيرامون رفتار مصرف‌كننده در اينترنت ميان كاربران ايراني مشخص شد كه از ميان اولويت‌هاي كاربري اينترنت در خريد، دريافت اطلاعات محصول 7/50 درصد، مقايسه‌ي قيمت محصول 8/4 درصد، خريد 3/8 درصد و سفارش محصول 9/1 درصد از اولويت‌هاي كاربران را به خود اختصاص داده‌اند (حقيقي و احتشامي، 1385، ص 31). از اين رو، بخش زيادي از خريد اينترنتي در ميان كاربران اينترنت مربوط به بُعد ذهني و نگرشي آن است و بُعد رفتاري و كنشي درصد كمتري را به خود اختصاص مي‌دهد. بنابراين اينترنت به عنوان منبع كسب اطلاعات درباره‌ي خريد تبديل شده است و بُعد رفتاري خريد و مصرف، در دنياي واقعي جريان بيشتري دارد.
گذشته از اينترنت، رسانه‌ي تلويزيون سهم قابل توجهي از اوقات فراغت مخاطبان را به خود اختصاص داده است. بر اساس پژوهشي كه توسط سازمان ملي جوانان درباره‌ي نحوه‌ي گذران وقت در بين نوجوانان و جوانان و فعاليت فراغت آنان در شهر تهران انجام شده است، تماشاي تلويزيون سهم عمده را در اوقات فراغت آنان با ميزان 3:11 ساعت از كل 7:21 ساعت فراغت دارد. ديدار خويشاوندان و دوستان (1:10)، استراحت (43 دقيقه)، گوش دادن به راديو (32 دقيقه) ورزش و بازي (27 دقيقه) و كتاب‌خواني (18 دقيقه) رتبه‌هاي بعدي را به خود اختصاص داده‌اند.
اما اين پرسش مطرح مي‌شود كه تأثيرات تلويزيون بر سبك زندگي چگونه است؟ نظريه‌ي كاشت در حوزه‌ي تأثيرات رسانه نشان داده است وجوه مشترك ظريفي زيربناي برنامه‌هاي متفاوت در تلويزيون را تشكيل مي‌دهند. انگاره‌ها، تصاوير نسبتاً متداول و پايدار و مهم‌تر از همه الگوي كلي برنامه‌ها هستند كه اجتماعات در يك دوره‌ي طولاني در معرض آن‌ها قرار مي‌گيرند. الگوي صحنه‌آرايي، انتخاب بازيگران، تيپ‌هاي اجتماعي و پيامدهاي مرتبط در اكثر برنامه‌هاي تلويزيون وجود دارد.
خانم شور معتقد است كه عامل تلويزيون در كنار ازهم‌گسيختگي پيوندهاي همسايگي و ورود زنان به بازار كار، مصرف‌كنندگان كشورهاي غربي را ترغيب نموده است كه به جاي همراهي با افراد همسايه و هم‌تراز، نگاه خود را به سبك زندگي افراد ثروتمندتر از خويش معطوف نمايند. امروزه هنگامي كه به تماشاي يك فيلم مي‌نشينيد، احتمالاً در حال ديدن يك تبليغ تصويري طولاني هستيد.
براي نمونه، غالب سريال‌ها و برنامه‌هاي تلويزيوني در ايران سبك زندگي طبقه‌ي مرفه شهري و عناصر مرتبط با آن را نشان مي‌دهد. نوع پوشش، منازل و مكان‌هاي استفاده‌شده در سريال، وسايل نقليه و... همگي الگوهايي براي سبك زندگي ارائه مي‌كنند. در پژوهشي با عنوان تحليل محتواي پيام‌هاي بازرگاني تلويزيوني با تأكيد بر طبقه‌ي اجتماعي و سبك زندگي، كه به تحليل محتواي پيام‌هاي بازرگاني پخش‌شده قبل و ميان پربيننده‌ترين برنامه‌ها و سريال‌هاي تلويزيوني در سال 1384 پرداخته، مشخص شده است كه پيام‌هاي بازرگاني در ايران به مثابه‌ي زبان، توليدكننده‌ي معاني مصرف است و نمايش‌دهنده‌ي سبك زندگي طبقه‌ي متوسط رو به بالاست؛ به طوري كه اين تبليغات حاوي ورزش‌هاي متعلق به طبقه‌ي بالا، خيابان‌هاي شمال شهر، منازل ويلايي و همچنين برج‌هاي بلند و ماشين‌هاي گران‌قيمت هستند.
بر اساس نتايج تحقيقي كه به شكل خاص با هدف بررسي تأثير برنامه‌هاي تلويزيون بر سبك زندگي انجام شده (خوشنويس، 1388) مشخص شده است كه تلويزيون در بُعد اجتماعي سبك زندگي اهميت خاصي به جامعه‌ي مدرن و قشر مرفه داده است؛ به طوري كه گويي جامعه‌ي سنتي به همراه يك سري آداب و رسوم ناديده گرفته شده است و از سوي ديگر، قشر متوسط و پايين نيز چندان نمايش داده نمي‌شوند. در بُعد فرهنگي نيز عدم توجه به جايگاه بانوان ديده شده و در بُعد مذهبي مشخص شده است كه برنامه‌هاي تلويزيوني در تحكيم روابط خانواده مؤثر بوده‌اند، هرچند در تشويق جوانان به ازدواج توفيق چنداني نداشته‌اند و در نهايت، در بُعد رواني، كه شامل مسائلي از قبيل الگوپذيري و حس همدلي مخاطب است، تلويزيون تأثير چنداني نداشته است.
اين مسئله مي‌تواند به بيگانگي مخاطب با برنامه‌ها و سريال‌هاي تلويزيون دامن زند، چرا كه سبك زندگي كاملاً متفاوتي با واقعيات زندگي او به نمايش گذاشته مي‌شود. نتايج يك نظرسنجي از بينندگان سريال‌هاي تلويزيوني صداوسيما (عيوضي، 1388) در پاسخ به اين سؤال كه به چه ميزان امكانات زندگي كه در اكثر سريال‌ها نمايش داده مي‌شوند با زندگي عموم مردم مطابقت دارد، نشان‌دهنده‌ي اين است كه درصد بالايي از بينندگان، شباهت موارد استفاده‌شده در آن سريال‌ها (يعني خانه‌، لوازم منزل، اتومبيل‌ها، نوع لباس بازيگران و نوع تفريحات و سرگرمي‌هاي افراد) را با زندگي خودشان در حد «كم»، «خيلي كم» و «اصلاً» دانسته‌اند.
همان طور كه گفته شد، تأثير پوشش خبري، تبليغات تجاري، سريال‌ها و برنامه‌هاي تلويزيوني و فضاي مجازي بر سبك زندگي از حوزه‌هاي احتمالي تأثير است؛ اما اصولاً نقش و تأثير رسانه‌ها در سبك‌هاي زندگي را بايد با ساير متغيرهاي غيرارتباطي مانند سن، جنس، موقعيت اقتصادي و اجتماعي، تحصيلات و... در نظر گرفت. نمي‌توان تمام ابعاد و وجوه سبك زندگي را متأثر از رسانه‌هاي جمعي دانست. نقش ارتباطات ميان‌فردي و گروهي نيز در اين ميان حائز اهميت است.
علاوه بر اين، در مورد سبك‌هاي زندگي الزاماً شناخت، نگرش و رفتار افراد منطبق با هم نيست؛ چه اينكه افراد ممكن است نگرش مثبتي به يك سبك زندگي خاص داشته باشند، اما از عملي كردن وجوه آن سبك زندگي، بنا به دلايلي مانند عدم دسترسي به منابع مالي، هنجارها و ارزش‌هاي اجتماعي و... ناتوان باشند.
يكي از نگراني‌هاي عمده، در باب تأثير رسانه‌ها بر سبك زندگي، مخاطبان كودك و نوجوان هستند. در مورد مخاطبان كم‌سن و سال، رسانه‌ها مي‌توانند سبك‌ها و شيوه‌هاي مصرف خاصي به وجود آورند. به خاطر كمبود توانايي‌ها و مهارت‌هاي شناختي، اين گروه در برابر تبليغات، شكننده‌تر هستند. معمول‌ترين زمينه يا جذابيت (مانند استراتژي اقناع‌كننده) كه در تبليغات براي كودكان استفاده مي‌شود پيوند دادن محصول با تفريح و شادي (استفاده از شعر، رنگ‌هاي متنوع، شخصيت‌هاي كارتوني و...) است تا فراهم نمودن اطلاعات واقعي درباره‌ي كالا.
تأثير تبليغات تلويزيون بر بچه‌ها را مي‌توان طبق دو دسته تأثيرات عمدي و غيرعمدي مقوله‌بندي كرد. براي مثال، تبليغ تنقلات اثر عمديِ تقاضاي خريد محصول و افزايش مصرف را ايجاد مي‌كند، اما ممكن است بر اثر نتايج غيرعمدي اين تبليغ، درك نادرستي در مورد عادت‌هاي غذايي يا كشمكش فرزندان‌ـ‌‌والدين به وجود آيد و باعث شود بچه‌ها والدين خود را به خريد محصولات نامطلوب مجبور كنند.
در مورد گروه نوجوانان عدم توانايي «نه» گفتن به دوستان، كنجكاوي، لذت‌جويي پرخطر، تنزل قبح رفتار ناسالم، تضاد بين حقيقت و واقعيت، شكاف نسلي و دوستان فراتر از والدين، از عناصر و زمينه‌هاي هستند كه در شكل‌گيري سبك زندگي مؤثرند (زارعيان و ديگران، 1386). براي اين گروه از مخاطبان با توجه به موارد مذكور، حوزه‌ي فضاي مجازي جذابيت بيشتري دارد و احتمالاً پژوهش‌هاي سبك زندگي در مورد اين گروه بايد متمركز بر فضاي مجازي باشد.
سرانجام اينكه در گستره‌ي ارتباطات اجتماعي، كارگزاران و متوليان سياسي و فرهنگي جامعه تمايل به تغيير، اصلاح و ايجاد سبك‌هاي زندگي سازگار با ارزش‌ها و هنجارهاي جامعه‌ي خويش دارند. يكي از منابع تأثيرگذار، توجه به آموزه‌هاي ديني و بومي است كه مي‌تواند در ايجاد، تغيير و اصلاح سبك زندگي و الگوي مصرف مورد توجه قرار گيرد. براي مثال، اسلام به مسلمانان تأكيد مي‌كند كه از نعمت‌هاي الهي بهره‌مند شوند و نيازهاي خود را برآورده سازند (ملك، 15؛ يس، 34 و 35؛ سبأ، 15؛ نحل، 114؛ طه،‌ 81؛ بقره، 172؛ مائده، 87 و 88). بهره‌مندي و مصرف بهينه و دور از اسراف و تبذير مورد تأكيد اسلام است و مسلمانان از رهبانيت و سخت گرفتن بر خود و خانواده نهي شده‌اند. اصولاً مصرف افراد در اسلام به صورت كلي به پنج دسته تقسيم مي‌شود:
الف) مصارف واجب كه به منظور تأمين نيازهاي ضروري خود و افراد تحت تكفل و انجام واجبات عبادي استفاده مي‌شوند، مانند خوراك و پوشاك و حج تمتع.
ب) مصارف مستحب كه به منظور جلب رضاي الهي، اهداف خداپسندانه و خيرخواهانه و كسب ثواب صورت مي‌گيرند.
ج) مصارف حرام كه در راه‌هاي نامشروع و حرام و در مواردي كه از حد شرعي و نياز خارج است استفاده مي‌شوند.
د) مصارف مكروه كه شامل مصرف بيش از حدِ متعارف و همچنين سخت‌گيري در مصرف روزمره است.
مصارف مباح كه شامل مواردي غير از موارد پيش‌گفته است و نكوهش و ثوابي در آن‌ها نيست (سيدي نيا، 1391).
با توجه به اين زمينه‌ها و آموزه‌هاي دينيِ ناظر بر مسائل اجتماعي، مي‌توان جنبه‌هاي سبك زندگي را اصلاح كرد و آن را بهبود بخشيد. طبعاً اين امر نيازمند پيش‌بيني سازوكارهاي مورد نياز است. يكي از اين زمينه‌ها فعاليت در قالب رسانه‌هاست. در حال حاضر صداوسيما با راه‌اندازي سيستم ديجيتال پخش، بيش از 15 شبكه را در حوزه‌هاي مستند، آموزش، كارتون، ورزش و بازار راه‌اندازي كرده است. اين مجموعه، با توجه به توانمندي‌هاي تكنيكي و فني، قابليت ايجاد شبكه‌ي سبك زندگي يا خانواده را، متناسب با فرهنگ و ارزش‌هاي جامعه، داراست. برنامه‌سازي در حوزه‌هايي مانند پوشش، طراحي داخلي، هنرها و صنايع دستي و آشپزي از جمله‌ي اين مسائل هستند.
برنامه‌هاي پراكنده‌ي مرتبط با سبك زندگي در شبكه‌هاي مختلف ملي و استاني مي‌توانند در اين شبكه تجميع شوند تا نيازهاي مخاطبان پاسخ داده شود. تنوع حوزه‌ي مرتبط با سبك زندگي و رقابت‌هاي ميان رسانه‌هاي گوناگون در اين حوزه، فعاليت را بسيار دشوار كرده و اين مسئله مستلزم برنامه‌ريزي و سياست‌گذاري هدفمند، بلندمدت و كاراست. فعاليت در اين حوزه تنها شامل تغيير و اصلاح مسائل مرتبط با سبك زندگي نمي‌شود، بلكه مي‌تواند در افزايش علاقه‌مندي به توليدات داخلي، شناخت قابليت‌ها و ظرفيت‌هاي مغفول‌مانده‌ي فرهنگ جامعه در حوزه‌ي سبك زندگي مؤثر باشد. همچنين بازانديشي در شيوه‌هاي تبليغات بازرگاني در رسانه‌ها و پرهيز از رواج الگوهاي مصرف‌گرايي از حوزه‌هاي ديگري است كه نيازمند توجه و اهتمام بيشتري است.
منابع تحقيق :
* يوسف اباذري و حسن چاوشيان، از طبقه‌ي اجتماعي تا سبك زندگي: رويكردهاي نوين در تحليل جامعه‌شناختي هويت اجتماعي، نامه‌ي علوم اجتماعي، 1381، شماره‌ي20، صص 3 تا 27.
* حسن بشير و محمدصاق افراسيابي، شبكه‌هاي اجتماعي و سبك زندگي جوانان: مطالعه‌ي موردي بزرگ‌ترين جامعه‌ي مجازي ايرانيان، پايان‌نامه‌ي كارشناسي ارشد (دانشكده‌ي معارف اسلامي و فرهنگ و ارتباطات)، 1388.
* سليمان پاك‌سرشت و حسين نوري‌نيا، بررسي پيامدهاي كاربرد فراغتي اينترنت بر رفتارهاي فراغتي جوانان تهراني، مطالعات فرهنگي و ارتباطات، 1386، شماره‌ي 3.
* محمد حقيقي و كامليا احتشامي اكبري، تحليل رفتار مصرف‌كننده در اينترنت، فصلنامه‌ي دانش مديريت، سال 19، 1385، شماره‌ي 57.
* ناهيد خوشنويس، بررسي تأثير برنامه‌هاي تلويزيوني بر سبك زندگي، ماهنامه‌ي علمي تخصصي انجمن روابط عمومي ايران، 1388، شماره‌ي 69.
* زارعيان و ديگران، تبيين مفهوم سبك زندگي در نوجوانان پسر، پژوهش پرستاري دور 2، 1386، شماره‌هاي 6 و 7.
* غلامحسن عيوض، سبك زندگي تلويزيوني و مصرف، فصلنامه‌ي فرهنگي دفاعي زنان و خانواده، سال پنجم، 1388.
* سيد اكبر سيدي‌نيا، مصرف و مصرف‌گرايي از منظر اسلام و جامعه‌شناسي اقتصادي، 1391.
* محمد فاضلي، مصرف و سبك زندگي، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و ارتباطات، 1382.
* دنيس مك كوايل، درآمدي بر نظريه‌ي ارتباطات جمعي، ترجمه‌ي پرويز اجلالي، تهران، دفتر مطالعه و توسعه‌ي رسانه‌ها، 1385.
* مجيد موحد، محمدتقي عباسي شوازي و ندا مرحمتي؛ رسانه، جنسيت و مصرف گرايي؛ مطالعات راهبردي زنان؛ سال دوازدهم؛ 1389؛ شماره‌ي 47.
* سعيد مهدوي كني، مفهوم سبك زندگي و گستره‌ي آن در علوم اجتماعي، فصلنامه‌ي تحقيقات فرهنگي، سال اول، 1386.
منبع: برهان

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

چهارشنبه 29 آبان 1392  11:14 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:خانواده وکودک وسبک زندگی

خواب در سبك زندگي اسلامي
خواب در سبك زندگي اسلامي

در متون اسلامي به نقش و اهميت خواب در سلامت جسم و بهداشت رواني تصريح شده[1] و با توجه به پيامدهاي منفي محروميت از آن توصيه شده است كه نياز به خواب فوراً ارضاء شود.[2]

فزون‌خوابي و بهداشت رواني: با آنكه خواب يك نياز اساسي در سلامت رواني است، افراط در آن به نتيجه‌‌ي كاملاً متضاد منتهي مي‌شود. افرادي كه بيش از نياز در شب بخوابند، دچار خواب‌آلودگي زياد روزانه، حالت سردرگمي و ستيزه‌جويي بوده و ممكن است در صبح‌خيزي مشكل داشته باشند.

فزون‌خوابي و محروميت از خواب، از لحاظ درجه‌ي خواب آلودگي روزانه و اشكال در انجام وظايف صبحگاهي به هم شباهت دارند، ولي بر اساس ويژگي‌هاي فيزيولوژيك و باليني مي‌توان آنها را از هم متمايز كرد.[3] گاهي فزون‌خوابي منعكس‌كننده‌‌‌‌ي حالات مرضي است و در پاره‌اي از بيماران افسرده ديده مي‌شود.[4] در اين موارد يك تشخيص جداگانه تحت عنوان فزون‌خوابي اوليه داده نمي‌شود، با اين حال، در صورت شدت يك اختلال درنظر گرفته مي‌شود. فزون‌خوابي در متون اسلامي به عنوان عامل تباه‌كننده دين و دنيا،[5] فاني‌كننده‌ي عمر،[6] و چيزي كه موجب اختلال در كنش‌وري روزانه‌ي فرد شده[7] و بيزاري خداوند را به دنبال دارد[8] و صاحب آن در روز قيامت از لطف و رحمت الهي محروم خواهد شد،[9] معرفي شده است. از اين‌رو، در روايات به شدّت از فزون‌خوابي نهي و به شب‌زنده‌داري توصيه شده است.[10]

گذشته از كميت خواب، توجه به زمان خواب نيز داراي اهميت است. در تعاليم اسلامي در عين توجه به اهميت خواب براي انسان‌ها، توجه ويژه‌اي به زمان خوابيدن صورت گرفته و درواقع برنامه‌اي ارائه شده كه از نظر بهداشت رواني داراي اهميت است.

بر خواب اولِ شب تأكيد شده است.[11] از سوي ديگر، به نخوابيدن در اوّلِ روز توصيه شده كه اين خود با جلو كشيدن سيكل خواب در شب و فراهم كردن امكان مواجهه بيشتر با نور طبيعي از همان اوايل طلوع خورشيد، مي‌تواند تأثيرات ضد افسردگي داشته و از بروز افسردگي پيشگيري نمايد. توصيه به خواب نيمروز نيز در روايات هماهنگ با تحقيقات تجربي در زمينه بهداشت رواني است.[12]

 

پي نوشت:

[1] «النوم راحهً من الالم؛ النوم راحه للجسد؛ ان النوم سلطان الدماغ و هو قوام الجسد و قوّته» ( محمد ري شهري، ميزان الحكمه، ج10، ص258).

[2] قال الصادق عليه السلام: «سِتّه اشياء ليس للعباد فيها صنعٌ... النوم و اليقظه» (كليني، كافي، ج1، ص164).

[3] «انجمن روانپزشكي آمريكا، متن تجديد نظر شده‌ي راهنماي تشخيصي و آماري اختلالي‌هاي رواني»، ترجمه: محمدرضا نيكخو، هاماياك آوايس دانس، ص890.

[4] دادستان، روان‌شناسي مرضي تحولي از كودكي تا بزرگسالي، ج2، ص59.

[5] قال الصادق عليه السلام «كثره النوم مذهبهٌ للدين و الدنيا» (مجلسي، بحارالانوار،ج76، ص180).

[6] «بئس الغريم النوم يفني قصير العمر و يفوتُ كثير الاجر» (آمدي، غررالحكم، ج3، ص257).

[7] «من كثر في ليله نومُه فاته من العمل ما لا يستدركه في يومه» (همان، ج5، ص376).

[8] «ان الله عزّو جَلّ يبغض العبه النوام الفارغ» (كليني، فروغ كافي، ج5،ص84)؛ «ان الله يبغض كثره النوم و كثره الفراغ» (همان‌جا).

[9] «اياكم و كثره النوم، فان كثره النوم يدع صاحبه فقيراً يوم القيامه» (مجلسي، بحارالانوار، ج76، ص180).

[10] «ايّاك و كثره النوم...» (در روايات متعدد اين مضمون آمده است). من وصايا الصادق عليه السلام لعبد الله ابن جندب...

«يا بن جندب! اقلَّ النوم بالليل و الكلام بالنهار...» (همان، ج78، ص280). قال رسول‌الله صلي الله عليه و آله: لما زلَّ جبرئيل بقيام

الليل حتّي ظننتُ ان خيار امتي لن يناموا» (حر عاملي، وسائل الشيعه، ج8، ص154).

[11] صدوق، الفقيه، ج1، ص481.

[12] نقش دين در بهداشت روان، ص265-267.

 

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

چهارشنبه 29 آبان 1392  11:18 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:خانواده وکودک وسبک زندگی

سبک زندگی غربی یعنی خانواده باید از بین برود

نقویان با تأکید بر این که سبک های گوناگون زندگی باید در محافل علمی تحلیل شود، بیان کرد: این امر مهم سبب می شود تا بهترین سبک زندگی برگزیده شود و همگان آن را در زندگی خود جاری کنند.
وی با بیان اینکه قصه سبک زندگی قصه ی مشکل و پیچیده و اسرارآمیزی است، تصریح کرد: هر کسی باید یک سبک و روشی را در زندگی خود تعریف کند و سعی نماید بر آن منوال و در آن ریل زندگی خود را به حرکت بیندازد،در عین اینکه بسیاری از مردم در زندگی شان سبکی ندارند.
نقویان در ادامه با بیان اینکه در واقع یک پله قبل تر از سبک زندگی ،نقشه زندگی است افزود: اگر ما چنین نقشه ای را نداشته باشیم هرگز نمی توانیم برای زندگی خود سبکی داشته باشیم. آن نقشه به مثابه راه و هدف می باشد.
این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه با تبیین سبک زندگی غربی تصریح کرد: نظر غرب در مورد سبک زندگی اینست که چون آمدیم در دنیا و دنیا مانند تفریحگاه برای لذت بردن می باشد یعنی تمام سبک و روش و لوازم و مقتضیاتی که می تواند به من خوش بگذرد را در پایه ریزی و پی ریزی معیار زندگی مد نظر قرار می دهم.
نقویان با بیان اینکه غرب برای زندگی فرمول خوش بودن آنی را مطرح می‌کند افزود: غرب و اندیشه‌های غربی این عالم را مثل پارکی می‌داند که در آن فقط خوش باشند و برای این خوشی دنیوی فقط فرد برایشان مهم است، غربی‌ها معتقد هستند که هر چیزی مخالف لذت بردن این دنیا است باید کنار رود.
غربی ها حاضرند با سگ زندگی کنند
وی ادامه داد: غربی‌ها اگر زندگی با حیوانات به کامشان خوش بیاید، حاضرند زندگی کنند و در حال حاضر بسیاری از غربی‌ها به سگ و زندگی با این حیوان پناه برده‌اند.
نقویان افزود: نتیجه این می شود که امروز طرح کلی و تعریف غرب از سبک زندگی فقط خوش بودن و خوش گذرانی مادی می باشد و لذا چون جسم اشباع شدنی است ،پس از مدتی به بن بست برمی خورد.
وی در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه مروجان این نوع سبک زندگی خانواده را هدف قرار داده اند تصریح کرد: خانواده در غرب انسجام ندارد و نسبت به زندگی و عملکرد هم تفاوت زیادی قائل نیستند .
نقویان با اشاره به اینکه در فرهنگ غربی روابط خانوادگی کمرنگ است و بی بند و باری موج می زند تصریح کرد: مروجان سبک زندگی غربی پس از به نابودی کشاندن خانواده در غرب، حالا تصمیم گرفته اند این بی قیدی و بی تعهدی را به میان خانواده های اسلامی هم بکشانند.
وی در پایان با بیان اینکه سالهاست که سبک زندگی غربی مهمترین ارزشهای اسلامی را نشانه گرفته است تصریح کرد: از آنجا که در دین کامل اسلام، خانواده از ارزش والایی برخوردار است، از این رو مروجان سبک زندگی غربی بنیان خانواده ها را مورد هدف قرار داده اند.

 

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 11 آذر 1392  6:31 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:خانواده وکودک وسبک زندگی

شخصیت و نقش فعال زن در زندگی از دیدگاه قرآن

 گفت وگو در مورد جایگاه زن در اسلام, همواره سخن اندیشوران مسلمانى بوده است که در راستاى تعریف شخصیت زن مسلمان و نقش وى در اندیشه اسلامى و شریعت اسلامى تلاش کرده اند تا سیماى درخشانى را که از وى در دیدگاه اسلامى و انسانیت اصیل وى در ارتباط با ارزشهاى معنوى و انسانى در عالم دنیا و آخرت منعکس شده ارائه نمایند.
اما در اینجا سخن همچنان برمدار چیستى هویت درونى زن از جهت عقل و ایمان دور مى زند و هم نقش فعالش در فعالیتهاى دینى در راستاى دعوت دینى, یا حرکتهاى جهادى در ساحت مبارزه و در گشایش علمى درحرکتهاى فرهنگى و نظایر آن… و از طریق پاره اى روایات یا نظرگاه رایج فقهى فقها.
پیش از ورود به این بحث ناگزیریم در برابر برخى چیزها در مسیر بحث, علامت استفهام بگذاریم.

به گزارش شفقنا، علامه سید محمد حسین فضل الله با ترجمه اسماعیل باغستانى در شماره ی ۲۵-۲۶ فصلنامه ی پژوهش های قرآنی نوشت: آیا راه بازشناسى طبیعت زن و عقل و ایمان وى, متون دینى هستند, یا مطالعه عناصر هویت درونى وى از طریق واقعیت زنده در روند حرکت وجودى او, و یا در سطح گستردگى نگاه او به افقهاى علمى, یعنى اندیشه با تمامى ژرفا و گستره آن, و در سرشت نگرش او نسبت به اشیاى پیرامونش در ارتباط با رأى و نظر درباره امور, و در چگونگى پایبندى درونى اش به عقیده اسلامى در مسیر ارتباط با ایمان به خدا و پیامبران و کتابها و آیین هاى خدایى, و التزامِ بیرونى او در راستاى کوشش و رنج و مراقبت در قلمرو تقواى معنوى و فکرى در همه این موارد; و در توانایى او در رویارویى با مبارزه جویى ها در عرصه کشمکش هاى فکرى در ساحت دعوت اسلامى, و یا در مواجهه با معضلات واقعى در میدان جهاد.
ما بر آنیم که مطالعه درست و ژرف در واقعیت انسانى زن به عنوان حقیقتى همانند با واقعیتِ انسانى مرد, بهترین راه براى رسیدن به نتایج متعادل است. سپس, بر این پایه وارد عرصه فهم متون مى شویم تا حقیقت شرایطى که زن در چنبره آن حرکت مى کند و دیدگاهى را که از آن آغاز مى کند بشناسیم. شاید اینجا نشانه هایى بیابیم که با تصرف در ظاهر متن, تفسیر دیگرى از آن عرضه کنند که با واقعیت خارجى اختلافى نداشته باشد, و یا نادرستى آن را به دلیل ناسازگارى با اصول ثابت عقیده اسلامى; یعنى ضرورت دینى کتاب و سنت بازشناسیم.

مریم(ع) نمونه والاى قرآنى
در پرتو آنچه گفته شد مى نگریم که در مقام تطبیق و قیاس زن و مردى که در شرایط فرهنگى و اجتماعى و سیاسى همسانى مى زیند, دشوار است که میان آنهـا تمایزى قایل شویم بدین گونه که بگوییم آگاهى مرد از مسائل فرهنگى واجتماعى و سیاسى بیشتر از آگاهى زن در این زمینه است, بلکه به عکس; نمونه هاى پرشمارى مى توان یافت که تفوق زن را بر مرد در وسعت نظر و باریک بینى و عمق آگاهى و روشن بینى, ازحیثِ پاره اى عناصر درونى یا بیرونى مشخص در مواردى خاص به اثبات مى رساند.
واین نکته را در پاره اى از تجارب تاریخى که شمارى از زنان در آن زیسته اند مى توانیم ملاحظه کنیم, زنانى که در شرایط متعادل و از طریق شرایطى متناسب با تکون عقلى و فرهنگى و اجتماعى شان توانسته اند بر موقعیت فعال خود در طى موضعگیرى هاى ثابت استوار بر پایه اندیشه و ایمان تأکید ورزند, و این همان چیزى است که خداوند در ارتباط با شخصیت مریم و همسر فرعون درباره آن با ما سخن گفته است, و تاریخ درباره شخصیت خدیجه کبرى امّ المؤمنین و فاطمه زهرا و زینب (س) با ما در بابِ آن گفت وگو کرده است… نقاطى که در زندگى این زنان بزرگ جلوه گر شده است بر آگاهى تام و تمام نسبت به مسائل بزرگى تأکید مى ورزد که در زندگى آنان در سطح حرکتِ قدرت آگاهى و مسؤولیت و رویارویى با مبارزه جویى هایى که در سطح گسترده آنان را فراگرفته بود… جریان دارد و گاه نمى توان میان آنان و مردانى که در روزگار آنان مى زیستند با هیچ شاخص عقلى یا ایمانى در باب مسائل مشترک میان آنان جدایى افکند.
اگر پاره اى از مردم سخن از برخى ویژگیهاى غیرعادى شخصیت این زنان به میان مى آورند اما ما ویژگیهاى خاصى در آنان نمى بینیم, به جز شرایطى که امکانات رشد معنوى و عقلى و التزام عملى در سطحى براى ایشان فراهم آورده است که عناصر شخصیت شان به طور طبیعى در مسئله رشد درونى در آن به تعادل رسیده است, ما نمى توانیم چنین سخنى را به وجود عناصر غیبى شناخته شده اى منسوب بدانیم که آنان را از سطح زن عادى خارج مى سازد, زیرا چنین مطالبى هیچ گونه اثبات قطعى نمى پذیرد; با توجه به اینکه خداوند سبحان از برگزیدگى برخى زنان از جمله مریم(ع) سخن به میان آورده است. ازاین جهت که روحانیتى دارد که او را از دیگران متمایز مى سازد و در مسیر طاعت خدا پویه اى مستقیم دارد و این قضیه را در پرتو داستان مربوط به ویژگیهاى شخصیت او وقتى که زکریا کفالتش را بر عهده گرفت و زمانى که در دوره حمل و ولادت عیسى با دشوارى هایى روبرو شد نقل کرده است.
اگر خداوند این موضوع را از طریق روحى که به سوى مریم فرستاده توجیه مى کند اما این, هیچ گونه حالت غیبى و ماورائى را درباره او به ما نشان نمى دهد, بلکه نمایشگر لطف الهى است در جهت توجیه عملى و اثبات روانى مسئله, بر پایه ممارست و مشغولیت طبیعى مریم به این کار در این راستا, از طریق عناصر انسانى شخصیتش که از نقاط ضعف درونى انسانى خود رنج مى برد, دقیقاً مانند مرد در چنین حالات و وضعیتى. ما دراینجا تفاوتى نمى بینیم میان مرد و زن, آن گاه که هر یک از آنها در معرض تجربه دشوارى قرار مى گیرد و در برابر موقعیتى که جامعه بر او تحمیل مى کند, بى آن که هیچ عذر معقولى داشته باشد که آن موقعیت را در ارتباط با آنچه ضد ارزش اجتماعى در قلمرو انحراف اخلاقى است از قاعده و قانون مربوط به آن خارج سازد.

حکمرانى زنان
وقتى به مطالعه تاریخ ـ نه از جنبه ایمانى ـ در قصه هاى قرآنى مى پردازیم شخصیت ملکه سبا را در قصه اى که قرآن براى ما نقل کرده مى بینیم که به محض رسیدن نامه سلیمان به دستش قوم خود را گرد مى آورد تا در باب موضعى که در برابر تهدید سلیمان نسبت به آنان باید اتخاذ کند و چگونگى جواب نامه او به مشورت بنشینند, شاید متوسل به مشورت شدن او اشاره به خردِ برتر او داشته باشد که موجبِ امتیاز شخصیت او از دیگران مى شود, بدین سان که او با وجود برخوردارى از موقعیت ملکه جز پس از مشورت خواهى از صاحبنظران قومش رأیى صادر نمى کند. این در واقع و دقیقاً شأن و مرتبه شخصیت رهبرى سنجیده و مسؤولیت پذیر است; همان که خداوند در سوره نمل از آن سخن گفته است:
(قالت یا أیها الملأ إنّى ألقى إلیّ کتاب کریم. إنّه من سلیمان و إنّه بسم الله الرحمن الرحیم. ألاّتعلوا علیّ و أتونى مسلمین. قالت یا أیها الملأ أفتونى فى أمرى ماکنتُ قاطعةً أمراً حتى تشهدون) نمل/۲۹ـ۳۱
بدین گونه ملکه سبا از مردان قومش مى خواهد که در باب موضعى که مى باید در قبال چنین مسئله خطیرى بگیرد (فتواى سیاسى) صادر کنند, اما آنها مسئله را به خود او ارجاع مى دهند, به اعتبار اعتمادشان به اعتبار بالاى رأى و عقیده او به عنوان تصمیم گیرنده اصلی… اما نقش خود آنان عبارت بود از اجراى اوامر او در قلمرو توان خود و مقاومت شدید در رویارویى با خطرى که از سوى پادشاهان دیگر متوجه سلطنت او مى شد و نیز موضعگیرى هاى آزادانه در زندگى.
(قالوا نحن أولوا قوة و أولوا بأس شدید و الأمر إلیک فانظرى ماذا تأمرین. قالت إنّ الملوک إذا دخلوا قریة أفسدوها و جعلوا أعزّة أهلها أذلّة و کذلک یفعلون. و إنّى مرسلة إلیه بهدیّة فناظرة بم یرجع المرسلون) نمل/۳۳ـ۳۵
گفتند ما صاحبان نیرو و توان استواریم و کار به سوى تو است, پس بنگر که چه مى فرمایى. گفت همانا شاهان چون به شهرى درآیند آن را تباه سازند و عزیزان آن را خوار گردانند و چنین است رسم ایشان. و من هدیه اى به سوى ایشان خواهم فرستاد تا بنگرم فرستادگان چه پاسخى آورند.
رأى عاقلانه سنجیده مبتنى بر محاسبات دقیق او براى حل مشکل به بهترین صورت ـ مشکلى که قدرت و زور بهترین راه حل آن نیست ـ از طریق تحلیل شخصیت سلیمان بهترمشخص مى شود; آیا سلیمان پادشاهى بود که هدفش سلطه ظالمانه و غاصبانه اى بود که هستى و آزادى و حق تصمیم دیگران را نادیده مى انگارد و زندگى شان را تباه مى سازد و چونان دیگر پادشاهانى که چنین ویژگى هایى دارند واقعیت زندگى آنها را به خاک مذلت مى کشاند… در این صورت باید مسئله را از جهت راه هاى مسالمت جویانه حل و فصل, و تعیین میزان قدرت شان و توانایى یا ناتوانى در رویارویى با آنان مورد مطالعه قرار مى داد… یا او رساننده حق یا پیام آور هدایت است و تفاهم با او امکان پذیر است تا با او درباره مسائلى که به سوى آنها فرامى خواند وارد گفت وگو شود.
سرانجام رأى ملکه سبا بر آن قرار گرفت که براى سلیمان ارمغانى بفرستد تا پاسخ خود را به صورتى صلح آمیز یا جنگ جویانه, سخت یا سست دریافت کند, اگر او پادشاه باشد امکان دارد که ارمغان را بویژه اگر قابل توجه باشد بپذیرد و اگر هدفهاى بزرگ ترى فراتر از اینها در سرداشته باشد ممکن است ازاین کار به جوش و خروش آید, اما اگر او پیام رسان حق باشد از اهداف خود تحت تأثیر هیچ چیز مادى حتى اگر بزرگ باشد عدول نخواهد کرد.
ملکه سبا با تصمیم قاطع خود در این مسئله چنین عمل کرد که نشانگر شخصیت خردمند سنجیده اى است که پیش ازهرگونه تصمیم گیرى دست به محاسبات دقیقى مى زند و به جاى برانگیخته شدن عاطفه و انفعالات نفسانى اش بر پایه مشورت خواهى از عقلش عمل مى کند, بویژه اگر ابزارهایى در اختیار داشته باشد که چنین کنش پذیرى دشوارى را از طریق نیرو و دلاورى قومش در مسئله اى که تاج و تخت او را مورد تهدید قرار مى دهد ممکن سازد.
قرآن, زن را در هیئت ملکه سبا چونان انسانى به نمایش مى گذارد که بر عقل خویش مسلط است و تحت تأثیر عاطفه اش قرار نمى گیرد; زیرا مسؤولیتش به او امکان پربار کردن تجربه و تقویت عقلش را داده, تا بدان پایه که بر مردانى فرمان مى راند که در وجود او شخصیت نیرومند و عاقل و توانمند بر اداره امور خود دیده اند.
اگر بخواهیم چنین تصورى را به سخن درآوریم به این نتیجه مى رسیم که غلبه زن بر عوامل ضعف زنانه اش که گاه تأثیرى منفى بر چگونگى اندیشه و یا اداره موقعیتها مى گذارد امکان پذیر است و اشاره به این دارد که این ضعف چندان نیست که او نتواند گریبان خود را از چنگ آن رها سازد.
بدین گونه ملکه سبا در نهایت سیر خود, پس از آن که از راه معجزه اى که به اقتضاى آن تخت او به جایگاه سلیمان منتقل گردید, یا از خلال گفت وگویى که میان او و سلیمان برقرار شد پذیرفت که وارد صلح با سلیمان گردد, مسئله اى که درواقع دلیل جدیدى است بر این پیام در هیئت زنى که تصمیم و تعهد و گرایش او پیرو اندیشه اى حسابگرانه است که بسیارى ازمردان آن را ندارند.

زن, چونان الگوى قدرت
پیش از آن که از ارائه نمونه ها فاصله بگیریم ناگزیریم در کنار شخصیت همسر فرعون درنگى داشته باشیم; شخصیتى که در ستیغ جاه و جلال و نعمت مى زیست اما بر همه آنان شورید, زیرا ـ از منظر ایمانى اش ـ نمى توانست چنین زندگى استکبارآمیز لهوآلودِ سرکشانه اى را پذیرا باشد; آکنده به ثروت و منیّت و عصیان و بر کنار از رنجهاى مستضعفان و گرسنگى گرسنگان و درآغشته به تمرّد از امر خدا و دور از موقعیتهاى نیکى در حیات آدمیان, دوست مى داشت با ایمانش و در قلمرو انسانیتش زندگى کند, اما هیچ فرصتى براى انجام چنین کارى نمى یافت, زیرا همسرش تمامى زندگى پیرامون او را از هر آنچه غیر انسانى است; از قبیل ستم به مستضعفان سرزمینش پرکرده بود. بدین سان این زن با خدا ناله سر کرد تا از مقاومت روحى و عقلى اش در برابر چیزهایى که در پیرامونش قرار داشتند حکایت کند و ازخداوند بخواهد که موضع عملى او را در تصمیم بزرگش تقویت کند, تا خانه اى براى او در بهشت بنا کند تا در رؤیاهاى مؤمنانه اش, هرگاه نقاط ضعف بر احساسات او هجوم مى بردند تا موضع و موقعیت او را متزلزل کنند, او را نظاره کند…. و تا او را از فرعون و کارهاى او رهایى بخشد که دیگر تاب تحمل شخصیت مغشوش و کارهاى استکبارآمیز وى را نداشت, و تا از چنگ قوم ظالمى که فرعون را احاطه کرده بودند تا به او نزدیک شوند و پایه هاى ستمش را استوار نمایند و چونان ستمگرانى خُرد در قلمرو خدمت ستمگرى کلان جولان دهند, نجات یابد.
بدین گونه خداوند او را براى مردان و زنان با ایمان مثل مى زند, تا در نیروى ایمانى و انسانى شوریده بر سلطان ظالم با وجود همه لذائذ و فریبندگى هایش نمونه ترین الگو باشد, چنان که مریم را ـ پس از وى ـ در صفات اخلاقى در بالاترین سطح مثل مى زند به عنوان نمونه اى برتر در تصدیق سخنان پروردگارش و کتابهاى او و در فروتنى خاکسارانه اش براى خدا در تمام زندگى, تا آنجا که زندگى اش یکسره به نماز تبدیل شد, چونان که خداوند فرمود:
(و ضرب الله مثلاً للذین آمنوا امرأة فرعون إذ قالت ربّ ابن لى عندک بیتاً فى الجنة… و نجّنى من القوم الظالمین. و مریم ابنة عمران التى أحصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا و صدّقت بکلمات ربها و کتبه و کانت من القانتین) تحریم/۱۱ـ۱۲
ما مى دانیم که درنظر داشتن زن مؤمن نیرومند به مثابه اسوه و نمونه زنده براى مردان و زنان مؤمن به روشنى مى رساند که قرآن, توانایى زن را به عنوان انسان نیرومندى که از همه لغزشگاه ها پرهیز مى کند و بر تمامى تمایلات ضعف آمیز خود مى شورد به رسمیت مى شناسد… و نشان مى دهد که زن در سطح نمونه برتر مى تواند الگوى مردان نیز باشد… چنان که از حیث موقعیت انسانى مشترک, آن گاه که درباره شمارى از این نمونه هاى قرآنى یا برخى نامهاى تاریخى اسلام که زنان قهرمان را مجسم مى دارند… سخن به میان مى آوریم, زنانى را مى بینیم که در جامعه خود با توجه به نیروها و مواهب و موقعیت هایى که در اختیار دارند, تفوق و برجستگى خویش را به نمایش مى گذارند… در واقع نیروى انسانى زن, وى را در فرا رفتن ازنقاط ضعفش مدد مى رساند تا براى رسیدن به مراتب بالاتر, آنها را به نقاط قوت بدل سازد.
در قرون اخیر و در قرن حاضر, مى بینیم که تجربه انسانى در حوزه علم و فرهنگ و حرکت سیاسى و اجتماعى شمار فراوانى از این گونه زنان را به ما معرفى مى کند که قدرت زن را بر چالش و ثبات قدم و ابتکار او را در قلمروهاى گونه گون عمومى و خصوصى مى رساند… و در واقع اشاره دارد به نوعى تعادل در نیروهاى انسانى در شرایط مشترک میان زن و مرد.
این, تصویر واقعیتِ زنده اى است که مرد و زن در متن انسانى آن مى زیند و اشاره دارد به اینکه اختلافِ جنسى موجود در طبیعت انسانى, مانع همگونى مرد و زن در نیروى فکرى و اراده محکم و تجربه و تمرین علمى با فراهم بودن زمینه هاى قدرت و تعادل و نوآورى نمى گردد.
اما نظرگاه اسلام دراین باب چیست؟ آیا اسلام دیدگاهى منفى به زن دارد به گونه اى که او را انسانى فرض مى کند که از نظر عقل و ایمان و حرکت حیاتى در مرتبه پایین تر از مرد قرار دارد, و آیا این نظر که گاه جزء ذهنیت عمومى مسلمانان و پاره اى از دانشمندان و متفکران اسلامى شده است با دیدگاه قرآنى توافق دارد, یا در نگاه دقیق, با آن هیچ توافقى ندارد؟ این چیزى است که مـا در این نوشته مى خواهیم به آن بپردازیم.

تصویر زن در قرآن
پیش از ورود به این بحث, ناگزیریم به طور مستقیم بر نقطه با اهمیتى تأکید کنیم و آن این است که ما در پى رویکرد تأویلى به انگیزه تأویل متن قرآن و احادیث به سود چنین نتیجه گیرى نظرى در مطالعه واقعیت, برپایه هماهنگ کردن تجربه بشرى با محتواى این متون نیستیم, همانند پاره اى دیدگاه ها که در پى سازگار نشان دادن دیدگاه هاى اسلامى در قانون گذارى و تحولات علم در روند بیرونى اش هستند… زیرا ما به این شیوه هماهنگ سازى باور نداریم که از ابتدا گرایش به ایده عصرى کردن اسلام دارد, بدین گونه که آن را پیرو متغیرهاى ناشى از سلطه اندیشه اى معین یا نیرویى مشخص نسبت به حرکت انسان در روزگارى دور از حقایق و اصالتهاى واقعى آن مى داند.
مسئله ـ از نظر ما ـ راه یافتن به حقایق اسلامى است که متون قرآن و نبوى ثابت دربردارند از خلال عناصر روشنِ پنهان در ظواهر متون, و این چیزى است که باورهاى اسلامى در ارتباط با اندیشه اى که به آن پایبندیم و شریعتى که در دایره آن حرکت مى کنیم تأکید مى ورزند… آن گاه که به مطالعه عناصر بنیادین زندگى مى نشینیم در واقع این کار را از طریق باور به اینکه اسلام از حقایق روى نمى گرداند, بلکه بر آنها تأکید مى نهد و در قانونگذارى خود بر بنیاد هماهنگى با آن حرکت مى کند, بدین گونه که ما را وا مى دارد تا متونى را که ظاهرى بر خلاف این مسئله دارند مورد مطالعه مجدّد قرار دهیم تا تلاش کنیم پرده از پاره اى از عناصر پنهانى برداریم که به فهم این مطلب به صورت دیگرى مى انجامد, بدین منظور که به مثابه نشانه اى درون متنى باشند بر اراده خلاف ظاهر. این همان چیزى است که ما مى خواهیم در سخن از کشف نظریه حقیقى اسلام درباره زن از جهت انسانیت کمال یافته اش و در مقام مسؤولیتش در برابر خداوند مطرح کنیم.
اینک پرسش این است: آیا درقرآن چیزى هست که با نگرش به عناصر مشترک موجود در شخصیت زن و مرد به عنوان عنـاصر شخصیت اصیل انسـانى مخـالف باشد؟
دراین مورد بر نقاطى انگشت نهاده شده که اینک به آنها مى پردازیم:
۱٫ وجود تشریعاتى در قرآن که چنان ایهام دارد که زن نصف مرد است; مثلاً در باب ارث خداوند مى فرماید:
(یوصیکم الله فى أولادکم للذکر مثل حظّ الأنثیین…) نساء/۱۱
و درباره شهادت دادن خداوند مى فرماید:
(فإن لم یکونا رجلین فرجل و امرأتان ممّن ترضون من الشهداء أن تضلّ إحداهما فتذکّر إحداهما الأخرى) بقره/۲۸۲
برابر پاره اى از متون دینى کم بهره گى زنان از آیه نخست و نقص عقل آنان از آیه دوم استفاده شده است. چنان که دراین سیاق با تعبیر نقصان ایمان زنان نیز به جهت محروم بودن از نماز و روزه در ایام حیض به دلیل تحریم این دو عبادت بر آنها مواجه مى شویم.
۲٫ قوّام بودن مرد نسبت به زن گاه موهم این معنى است که سطح زن از مرد پایین تر است, و این نکته از آیه ذیل استفاده شده است:
(الرجال قوّامون على النساء بمافضّل الله بعضهم على بعض و بما أنفقوا من أموالهم…) نساء/۳۴
و از آیه ذیل به صراحت این معنى استفاده شده است:
(و لهنّ مثل الذى علیهنّ بالمعروف و للرجال علیهنّ درجة…) بقره/۲۲۸
در اینجا برتر بودن مرد را از زن مى بینیم; بدین گونه که مرتبه مرد را به لحاظ ارزش گذارى بر زن ترجیح مى دهد.
۳٫ از آیه (أ و من ینشّأ فى الحلیة و هو فى الخصام غیرمبین…)(زخرف/۱۸) استفاده مى شود که نگاه قرآن به زن براین فرض استوار است که او انسانى است آماده براى آراسته شدن در هاله اى از زیورها جهت فرونشاندن شهوت مرد و اسیرعناصر ضعف نهفته در شخصیتش که او را از ورود قدرتمندانه به قلمرو کشمکش هاى زندگى مانع مى گردد.

کاستى زن نسبت به مرد
درباره احکام مربوط به این مسئله ملاحظاتى به نظر مى رسد:
تشریع هاى سه گانه یادشده دلالت بر فروتربودن شأن و رتبه انسانى زن نمى کند, نهایت چیزى که از آن استفاده مى شود, روند طبیعى توزیع ثروت است بر اساس مسؤولیتهایى که ورثه در قانونگذارى اقتصادى اسلام برعهده دارند. بدین گونه که مسؤولیت پرداخت هزینه زندگى زناشویى را علاوه بر مهر بر عهده مرد گذاشته و این چیزى است که جهت برقرارى توازن میان مرد و زن مقرر شده است…
این همان چیزى است که در برخى موارد دیگر نیز ملاحظه مى کنیم, مواردى که سهم فرزندان از پدر و مادر بیشتر مى شود, اما اساساً نمى توان از آن چنین استنباط کرد که در قانونگذارى اسلام, ارزش انسانى فرزندان بیشتر از پدر و مادر است.
در مورد شهادت نیز آیه مزبور تعلیلى است جهت احتیاط در عدالت, زیرا تمایل عاطفى اى که گاه در زن نیرومندتر از مرد است… موجب انحراف از حق در مقام شهادت مى شود, زیرا از نظر اسلام در اینجا موضع, موضع رایزنى و یادآورى یکى نسبت به دیگرى است… تا حق در محیط تعادل آمیز آگاهى به مسئله بر پاى ایستد, و شاید یادآورى یک زن نسبت به زن دیگر اشاره اى باشد به اینکه زن دیگر به لحاظ بینش متعادل و موزون مى تواند شهادت دهد, بى آن که عنصر زنانه به طور مطلق منفى تلقى گردد, بلکه بر سخت گیرى در حقوق حمل مى شود, که دقیقاً مثل ضمیمه کردن یک مرد به مرد دیگر است در بینه که در آن باید دو مرد عادل شهادت دهند, و این موجب نمى شود چنین استنباط کنیم که یک مرد در مقام شهادت از جهت سرشت عقلى یا انسانى ناقص است.
در پرتو آنچه گفته شد نمى توانیم تعبیر روایت شده از امام على(ع) در نهج البلاغه را برخاسته از عمق نظر آن حضرت در باب زن در دایره تأکید بر نقصان انسانیت وى از حیث حظّ و عقل و ایمان معنى کنیم; بلکه باید آن را تابع پاره اى شرایط و فضاهاى ویژه دانست که گونه اى تعبیر اشارى را موجب گردیده است, یا آن را ناشى از واقعیتى فرض کنیم که زن در دایره آن به صورتى عام زیسته و از طریق جهل و عقب ماندگى تاریخى اى که در زمینه تربیت و شایستگى اش براى زندگى اجتماعى در قیاس با مرد, بر او تحمیل شده است… چیزى که حرکت وى را به دور از ناتوانى هاى ذاتى طبیعى از جهت دستاوردهاى منفى نسبت به شکوفایى شخصیت او در مسائل زندگى محکوم روش تربیتى او مى سازد.
و اما در باب مسئله نقصان ایمان باید گفت که ما آن را تعبیرى تصور نمى کنیم که به شکلى الفاظ آن بر معانى حقیقى دلالت کند, زیرا مسئله این است که محرومیت وى از نمازخواندن و روزه گرفتن در واقع تخفیفى درحق زن در جهت هماهنگى با حالت بدنى ناهمساز با پاکى است که عبادت آن را اقتضا دارد. دقیقاً مانند مسئله قصر در نماز و افطار در سفر, که تخفیفى است درحق مسافر, از آن جهت که عبادت به نوعى ثبات و استقرار نیاز دارد که طبعاً در سفر وجود ندارد.
گاهى پاره اى از زنان مؤمن, در چنین حالتى طورى روحیه عبادت را در اخلاص به خدا با روى باز زنده نگه مى دارند که گویى تمنا دارند کاش قانون الهى, نماز و روزه را بر آنها مباح کرده بود, در این حال رو به دعا و تسبیح و تهلیل و تحمید و تکبیر و مانند آن مى آوردند که به یاد خدا مى انجامد, و بسا بتوان از استحباب نشستن زن حایض در محل نمازش در اوقات نماز چنین استنباط کرد که مسئله, مسئله نقص در ایمان به عنوان آگاهى روحى و به لحاظ عقیدتى و شعورى نیست, بلکه گونه اى طراحى حرکت آدمى است در قلمرو عبادت از جنبه مادى و جسمى با توجه به شرایط ویژه اش, بدین گونه که قانون اسلامى چنین مى پسندد که زن در فضایى حرکت کند که عبادت در قالب تأمّل و ذکر و دعا جانشینى باشد براى عبادتى چون نماز, چنان که تشریع قضاى روزه در غیر اوقات رمضان, دلالت دارد بر اینکه در عمق خود نشانگر هیچ نوع حرمانى نیست, بلکه نوعى سازماندهى است براى اوقات روزه بر پایه شرایط درونى آدمى.

قوامیّت مرد
و اما درباره نکته دوم, باید بگوییم که گونه اى از گونه هاى سازماندهى زندگى زناشویى است که مرد را متصدى شؤون زن کرده است از طریق مسؤولیت مالى وى در برابر خانواده و از خلال پاره اى ویژگى هاى درونى که مرد را از زن در سطحى متمایز مى دارد که قدرت وى را در رویارویى با موقعیتها بیشتر مى کند; در دایره خصوصیات زندگى خانوادگى یا نیازهاى درونى ویژه. و ضرورتى ندارد که مسئله با توجه به عناصر طبیعى شخصیتش از جهت امکانات ویژه به اختلاف مرتبت انسانى زن در قیاس با مقام انسانى مرد از حیث عقل و حکمت و بصیرت و آگاهى به امور منجر گردد.
اگر پاره اى از مردم قوامیّت موجود در آیه را شامل همه امور عام چون حکومت و قضاوت و نظایر آنها بدانند, اما ما معتقدیم که آیه چنین مفهومى را نمى رساند, بلکه فضاى عمومى آن به خانواده اشاره دارد و این نکته از تفریعى استفاده مى شود که تنها تفریعى جزئى از امرى عام و فراگیر نیست, بلکه ـ بر حسب ظهور عرفى ـ تفریعى است در دامنه شمول نسبت به حکم, و اگر چنین نبود سخن از قضاوت و حکومت و جهاد اولویت داشت بر سخن از ایجاد نظام خانوادگى.
این از یک سو; و از سوى دیگر مراد آیه از قوامیّت مرد, نقشى است که او در برابر زن ایفا مى کند تا مسئله در تمامى جزئیات تطبیقى اش مسئله مرد و زن باشد, و این چیزى است که اگر قوامیّت در آیه را به موضوع حکومت و قضاوت که در آنها سیطره بر تمامى مردمى است که در سایه آنها قرار گرفته اند برگردانیم آن مفهوم را نمى رساند و در فضایى بیرون از فضایى که آیه بر حسب مدلول لفظى اش نازل شده سیر خواهد کرد…
ملاحظه سومى را هم مى توان افزود و آن این است که قوامیّت در آیه یاد شده از دو نقطه انفاق و تفضیل مرد بر زن سرچشمه گرفته است به لحاظ پاره اى ویژگیها که دلالت دارد بر اینکه قوامیّت اساس هر دو حکم است, و این با قوامیّت در امور عامه تناسبى ندارد, زیرا با انفاق هیچ ارتباطى ندارد, اگر هم تفصیل و برترى دادن مرد بر زن پایه این تشریع باشد ملاحظه مى کنیم که قوامیّت ـ در قلمرو مدلول آیه ـ هیچ نوع نشانى از فروتر بودن بُعد انسانى زن از بُعد انسانى مرد ارائه نمى دهد, بلکه ویژگى معیّنى را در حوزه مسؤولیت زندگى خانوادگى به نمایش مى گذارد.

زیورگرایى زن
در مورد نکته سوم نیز باید گفت که از حیث طبیعى اشاره به هیچ ضعفى ندارد, بلکه تمام چیزى که مى رساند این است که شیوه معینى از پرورش, گاه تأثیرى منفى بر روش رشد شخصیت زن مى گذارد که تبدیل آن به شیوه تربیتى دیگر موجب تأثیر دیگرى مى گردد و گاه در طریق دگرگونى نیروى شخصیتى در روند حرکت وجود انسانى زن, مثبت تلقى مى گردد….
در هر حال , فقره یادشده در آن آیه به این اشاره ندارد که ناتوانى انسانى در شخصیت زن, عنصرى است ذاتى, اگر نگوییم خلاف آن را مى رساند.
بسا که از پاره اى از آیات قرآن, پذیرا بودن شخصیت زن را نسبت به ارزشهاى معنوى مثبت بتوانیم استنباط کنیم, درست مانند پذیرا بودن مرد و استوارى موضع تمرّد آمیز او در قبال نقاط ضعف انسانى در درون شخصیتش, تا پاداش الهى آن نسبت به نتایج بزرگ آن در نزد خداوند گونه اى ثواب و مغفرتِ یکسان باشد. نکته اى که آن را از آیه کریمه زیر استفاده مى کنیم:
(انّ المسلمین و المسلمات والمؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدّقین و المتصدّقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم والحافظات و الذاکرین الله کثیراً و الذاکرات أعدّ الله لهم مغفرة و أجراً عظیماً) احزاب/۳۵
که سخنى است درباره جامعه در محدوده گسترده اى که دربردارنده مردان و زنانى است در پیوند با آنچه که اسلام در قلمرو تربیت معنوى و عمل در موقعیتهاى قدرتمندانه بر آن تأکید مى نهد, که از حیث شخصیت اسلامى موقعیتهاى متعهدانه اى محسوب مى شوند; یعنى انتساب به اسلام و ایمان و پذیرابودن در برابر آن که در پذیرابودن در برابر ذات الهى و قانت بودن و صدق در سخن و موضعگیرى و نیت و شکیبایى در سختیها و بحرانها متجلى شده است, و خشوعى که آدمى در انفعالات نفسانى اش و اندیشه اش در باب عظمت الهى با شعور عمیق در آن مى زید, و دهشى که در صدقه به صورت بذل مال حتى در حالات تنگدستى در راه خدا جلوه گر شده, و روزه اش که اشاره دارد به اراده سخت و استوار در تحمل گرسنگى و تشنگى, و محرومیت غریزى و عفت از حرام در رویارویى با دگرگونى غریزى جنسى, و یادکرد خداوند در هر حال در آگاهى فکرى و در مواضع حرکتى اش که این همان خط مستقیم است, و حرکت متعهدانه نیرومند و آگاهانه و ارزشهاى معنوى که رو به سوى ذات الهى و به زندگى و از آن طریق به انسان دارند.
این, جامعه متعهد زنان و مردان متعهد مخلص است, و به شدت دلالت دارد براینکه تربیت آگاهانه اسلامى قادر است تمامى این عناوین کلان را در وجود مرد و زن, هر دو, آن گاه که در شرایط و راستایِ واحدى زندگى کنند پدید آورد.
آنچه گفته شد الهاماتى است که از این آیه مى گیریم… و چه بسا از این گونه الهامات مى توان از قرآن کریم گرفت که آدمى را از حیث انسانى اش در جایگاه مخاطب نداى الهى شدن قرار مى دهد, چیزى که زندگى را به رسالت آدمى مبدل مى سازد.
در پرتو آنچه گفته شد, به فکر ضرورت توسعه بخشیدن به این عمق انسانى درونى زن مى افتیم. بدین سان که دست به طراحى بناى شخصیت زن بزنیم, بر اساس تقویت نیروى عقلى وى به کمک تجربه زنده و معرفت گسترده و عمل در جهت گشایش نیروهایش بر مسائل کلان انسانى که مسؤولیت فراگیرى در باب مسائل زندگى اند تا بر موفقیتهاى وى دراین قلمرو تأکید بگذارند; مسئله رشد عقلى و عملى و حرکتى در شخصیت انسانى زن دور از طبیعت اشیا از حیث وجودى شان نیست, بویژه در نتایج مثبت کلانى که در بیش از یک زمینه و بیش از یک افق ملاحظه مى کنیم که اشاره دارند به اینکه ناتوانى هایى که زن در زندگى با آن روبروست و عقب افتادگى اى که از آن رنج مى برد قضاى ناگزیر آسمانى نیست, بلکه ثمره اهمال زیاد در باب عناصر قوت و آگاهى در تربیت شخصیت او و ساختار وجودى اش مى باشد, مانند مردى که دچار ضعف اندیشه است و به لحاظ آگاهى و روند زندگى عقب مانده است, که این مسئله ناشى از طبیعت درونى مرد دراین ناحیه یا ناحیه دیگر نیست, بلکه ناشى از کوتاهى در فراهم آوردن عوامل پیشرفت و قدرت در شرایط محیطى است.

زن; ناتوانى, حجاب و اختلاط
اگر عامل اُنوثت(زنانگى), از جهت عاطفى که بروز بیشترى در احساسات زن دارد, یا از جهت بدنى که مانع مى شود وى بتواند مانند مرد بارهاى سنگین را حمل کند, موجب رسوب پاره اى ضعفها در شخصیت وى مى گردد, اما این, مانع از آن نیست که از طریق پرورش اندیشه با معرفت, و تقویت عقل با تمرین, و اشباع عاطفه با آگاهى استوار بر رویارویى با امور به شکل عینى و از خلال روش تربیتى عملى متعادل و پرورش جسم بر توانمند شدن در حد معقول, نقاط ضعف خود را به نقاط قوّت تبدیل کند. ما در واقعیت خارجى بسیارى از زنانى را ملاحظه مى کنیم که برتر از بسیارى از مردانى هستند که امکانات موجود در شخصیت خود را مهمل نهاده اند, به این معنى که نقاط ضعف موجود در وجود انسانى از امور ذاتیِ تکوینى نیست که هیچ تغییرى را نپذیرد, بلکه از امورِ طبیعى اى است که در سایه تلاش مثبت یا منفى انسانى قابلیت دگرگونى را دارد.
اگر پاره اى از افراد بر آنند که حجاب و قیود و لوازم عملى آن مانع حرکت نیرومند و متعادل زن مى گردد از آن رو که او را از اختلاط با مردان و حضور در مجامع عمومى بازمى دارد و ناگزیر تأثیرى منفى بر روند مشارکت او در ساختن تمدن انسانى در موقعیتهاى مختلف مى گذارد; اگر برخى مسئله را با چنین رویکردى مطرح مى کنند, اما ما آن را مانع باز دارنده اى از ایفاى نقش متناسب با امکانات و پایبندى هاى زن نمى دانیم. قلمرو مسائل مربوط به زنان گسترده است و نیاز به عناصر فرهنگى آگاه و پرتحرک از جنس خود آنان دارد, تا وظیفه آگاه سازى و ترویج فرهنگ و تجهیز معنوى و فعال سازى سیاسى واجتماعى را با توجه به نیاز زنان به آنها در راستاى انجام وظایف و مسؤولیتهاى اسلامى در روند زندگى به خوبى انجام دهند, زیرا به اهمال نهادن این جنبه از جنبه هاى شخصیت زن, از طریق اهمال نقش وى در دعوت به سوى خدا و سلوک در مسیر تغییر و دورنگه داشتن زن از آن و دور افتادن مرد از ایفاى این نقش به مثابه ثمره موانع شرعى جلوگیرنده از توجه مرد نسبت به زن ناگزیر به جامعه زنانه اى مى انجامد که از نظر اجتماعى و سیاسى و فرهنگى عقب مانده است و از جهت تعهد و انضباط در مسیر خدا دچار کجروى است.
این از یک سو و از سوى دیگر, اسلام جز در دایره اى که به انحراف اخلاقى مى انجامد الزاماً مانع اختلاط زن و مرد نشده است, اما اختلاط سنجیده و متعادلى که مرزهاى اخلاقى را در چارچوب متعادلى قرار دهد, بر اساس تربیتِ اسلامى که بر تعهد اسلامى در گذشته و حال نسبت به شخصیت مرد و زن تأکید مى کند دور از جواز شرعى نیست.
شاید بسیارى از تجربه هایى که اسلام در مسیر خود از گذشته تا به حال طى کرده دلالت داشته باشد بر اینکه مسئله انضباط در حدود شرعى چیز دور از واقعیتى نیست که همان تجربه انسانى زنده است.اگر پاره اى افراد, برخى اتفاقات منفى را در دایره اخلاقیات در ارتباط با مسئله اختلاط مرد و زن مطرح مى کنند که نوعى انحراف از حدود شریعت را نشان مى دهد, ما در این باب مشکل مهمى نمى بینیم, زیرا سقوط تجربه در پاره اى موارد در قلمروهاى اخلاقى جامعه امر نوى به حساب نمى آید, زیرا طبیعت ناتوانى انسانى گاهى انحراف را به دلیل غفلت عمومى از پاسدارى خویشتن حتى در قلمرو شخصى و فردى ناگزیر مى سازد و این تأکید بر قوانین فردى و اجتماعى را بایسته مى سازد; بدون اینکه اقدامات سریع در هر جهت را رها کنیم, که این یعنى رها کردن هرگونه تجربه در چهارچوب مسؤولیت در هر یک از ابعاد زندگى خصوصى و همگانى, زیرا هر تجربه اى به مقیاسى دچار انحراف خواهد بود.
گاه بعضى مسئله مادرى را به عنوان نقش بارز اسلامى یا انسانى براى زن به دلیل تعهّدات طبیعى که وضعیتهاى پیچیده باردارى و شیردادن و پرورش کودک بر او تحمیل مى کنند, چونان مسئله بنیادین مهمى مطرح مى کنند… که چه بسا از این مسئله که تأکید بر بنیادین بودن نقش انسانى زن در شخصیت مادر در زندگانى اش دارد, به علاوه شخصیت همسر بودن دراین نقش, پیامهایى دریافت مى کنیم.
بعضى بر موانعى تأکید مى کنند که زن را از ایفاى هرگونه نقش دیگرى در چهارچوب فرهنگى یا اجتماعى یا سیاسى بازمى دارد, به این معنى که زن باید یکى از دو نقش را برگزیند; یا در نقش یک مادر و همسر به نگهدارى همسر و فرزندش بپردازد, یا در عرصه هاى اجتماعى به کار بپردازد. پس هیچ گاه امکان ایجاد توازن بین دو نقش باقى نمى ماند, و ناگزیر یکى از دو نقش غلبه خواهد یافت به گونه اى که نقش دیگر در برخى از موقعیتها به کلى به اهمال گذاشته مى شود.
اما به نظر ما, مادر بودن با همه مسؤولیتها و مشکلاتش نظیر مرد بودن است در پاره اى از مسؤولیتها و مشکلاتش, اگر چه طبیعتاً با هم متفاوتند, مثلاً در قضیه باردارى و شیردادن و تربیت فرزندان و خدمت به فرزندان و همسر از حیث بعد واقعى عملى مسئله چیزى است که پدر یا شوهر از آن فارغ است. جز اینکه مسؤولیت شرعى که اسلام بر دوش مرد و پدر از حیث پرداخت هزینه خانوده و رعایت حال همسر و فرزندان مى گذارد, بیشتر وقت او را مى گیرد و بیشتر نیروى او را مستهلک مى کند, بنابراین مسئله در دایره خانواده, از جهت فشار و دشوارى همسان است و حجم مسؤولیت هیچ یک از مرد و زن از دیگرى کمتر نیست.
اما این مانع از آن نمى شود که مرد در پرداختن به شخصیت خود چونان انسان و چونان یک مسلمان پاره اى آزادى حرکت داشته باشد, انسانیتى که بر او فعالیتهاى عام و خاصى را در سطح فرهنگ و اجتماعى و سیاست که جامعه اسلامى پیرامونش بدانها نیازمند است الزام مى کند, یا چیزهایى که اسلام بر او فرض مى کند; مانند دعوت و جهاد و نیرومندى و رشد در روند حرکت اسلامى چونان یک رسالت, یا در واقعیت حال مسلمانان به مثابه یک جامعه یا یک امت, بنابراین ناگزیر است این نکته را در عمل خود به میزان فرصتها یا نیرویى که دراختیار دارد رعایت کند, زیرا آدمى در نقش خود به عنوان شوهر یا پدر خلاصه نمى شود, بلکه شوهر بودن یا پدر بودن, دو عنوان از عناوین مجموعه روابط انسانى هستند که خداوند براى آنها خواسته تا زندگى را در حلقه هاى هم پیوند به تحرک درآوردند در زمانى که اسلام بر آنان تن در دادن به خطوط کلانى که همه عناوین اسلامى را در حرکت آدمى استحکام مى بخشند الزام کرده است… براین اساس ناگزیر است در دایره عام عمل کند تا واقعیت را در برابر تمامى لرزه ها, لغزشها و موقعیتهاى منفى که انحراف از خط مستقیم را که خداوند براى آدمى در حرکت فعالش در زندگى اراده کرده است محافظت نماید.…
و این چیزى است که آدمى را بر آن مى دارد تا تمامى جهد و تلاش خویش را وقف رسالت اسلامى به اندازه اى که تلاش فکرى و عملى جهت وصول به اهدافش مى طلبد بکند و نیز آدمى را وا مى دارد تا مجالى از وقت خویش را براى عمل در چشم اندازهاى گسترده آن به آفاق بى کران بگشاید.
بدین گونه با مسئله شخصیت زن ـ همسر یا زن ـ مادر روبرو مى شویم که شخصیت او را به عنوان انسان مُلغى نمى سازد که ناگزیر است به انسانیت خویش چیزى از داده هاى فرهنگى و اجتماعى و سیاسى در عرصه هایى که مجال پیشرفت در آنها را دارد بیفزاید و حرکت خویش را به مثابه انسانى که اسلام در دعوت و جهاد و حرکت علمى اش در راستاى تغییر بدان نیاز دارد, آنچه او را وا مى دارد تا انسانیتش را از به طور گسترده و اسلامیتش را در مسیر حرکت و نگرش در پاره اى از فرصتهاى خود و تلاشش را بیرون از چهارچوب مسؤولیتش به مثابه زوجه و مادر پاس بدارد, و بسا که تلاشهایش دراین زمینه گسترده بر معنى دارى انسانى و اسلامى فعالیتهایش در زمینه همسرى و مادرى تأکید بگذارد.
پافشارى بر وظیفه زن در نقش (بانوى خانه), مانند تأکید بر وظیفه مرد در نقش (آقاى خانه) بایستگى تحرک در خط ممتد واقعیت انسانى را در پرتو رویکرد اسلام به مسائل کوچک و بزرگ در مسیرى مستقیم به سوى اهداف و ایستادگى در قبال کجروى, مُلغى نمى سازد.
و این چیزى است که ما از این آیه استنباط مى کنیم که بر دوش زنان مؤمن مسؤولیت امر به معروف و نهى از منکر را همچون مردان نهاده است, و این مسئله در برداشتهاى اجتماعى اش تصاعد مى یابد تا بر هم آمیزى انسانى اسلامى در مسئله ولایت تأکید بگذارد به گونه اى که پاره اى از مؤمنان در عمل و همیارى و پشتیبانى و همکارى در تمامى قلمروهاى مشترک, یار و ولى دیگر مؤمنان باشند, چنان که خداوند در این مورد مى فرماید:
(والمؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و یطیعون الله و رسوله اولئک سیرحمهم الله إنّ الله عزیز حکیم. وعدالله المؤمنین والمؤمنات جنّات تجرى من تحتها الأنهار خالدین فیها و مساکن طیّبة فى جنات عدن و رضوان من الله أکبر ذلک هو الفوز العظیم)
توبه/۷۱ـ۷۲
مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند, امر به معروف و نهى از منکر مى کنند و نماز بر پا مى دارند و زکات مى دهند و خدا و رسولش را اطاعت مى کنند. خداوند به زودى آنها را مورد رحمت خود قرار مى دهند. مسلماً خدا نیرومند فرزانه است. خداوند به مردان و زنان با ایمان, باغهایى را وعده داده است که جویباران در آنها جارى است و جاودانه در آنها خواهند ماند و نیز مسکنهاى پاکیزه در باغهاى جاوید, ولى خشنودى خدا برتر باشد. این است کامیابى بزرگ.
این آیه تصویرى است از جامعه با ایمان و تکامل یافته از حیث ایستادگى زنان و مردان مؤمن با یکدیگر و با پیمان ولایت در پرتو مسؤولیت, رویاروى انحرافات اجتماعى و سیاسى و عقیدتى ناشى از وانهادن معروف و تقویت منکر, در راستاى تحرک جمعى نمودار در وحدت ایمانى فراگیر و تجدید حیات در خط معروف و دورکردن آن ازخط منکر, بدین گونه که نماز را به پادارد و زکات دهد و خدا و رسولش را با همه مفاهیمى که رسالت خداوند در حرکت عقیدتى و امتداد شریعت احکامى دربردارد اطاعت کند. این همان وحدتى است که رحمت الهى بدانان مى بخشد, و به بهشت جاویدان با همه نعمتهایش واردشان مى سازد و به درجه اى مى رساندشان که مقدم بر همه اینهاست; یعنى خشنودى خداوند که هدف نهایى هر مرد و زن با ایمان است در تمام هستى و زندگى.
در برابر این تصویر درخشان زنده در آفاق رحمت و رضوان خداوندى, تصویر دیگرى مى بینیم که تصویر مردان و زنان منافقى است که در پیوند با یکدیگرند و همدیگر را در دورکردن زندگى از مسیر معروف و نزدیک گردانیدن آن به خط منکر و بازداشتن آن ازگشودگى بر دَهش و بخشش و حذف خدا از زندگى اى که خدا آن را و اهل آن را وانهاده است, که مسئله فراموش کردن خدا از سوى آنان بدان اشاره دارد:
(والمنافقون والمنافقات بعضهم من بعض یأمرون بالمنکر و ینهون عن المعروف و یقبضون أیدیهم نسوا الله فنسیهم إنّ المنافقین هم الفاسقون. وعدالله المنافقین و المنافقات و الکفار نار جهنم خالدین فیها هى حسبهم و لعنهم الله و لهم عذاب مقیم) توبه/۶۷ـ۶۸
مردان و زنان منافق از یک گروهند, به کارهاى زشت فرمان مى دهند و از نیکیها بازمى دارند و دست به انفاق نمى گشایند. آنها خدا را از یاد بردند و خدا هم آنها را فراموش کرد, منافقان همان فاسقانند. خداوند به مردان و زنان منافق و کفار آتش دوزخ را وعده داده است و جاودانه در آن خواهند ماند, همان برایشان کافى است, لعنت خدا بر آنهاست و عذابى همیشگى دارند.
این جامعه اى است که در آن عناصر انحراف رو به تکامل دارند تا آن را از خدا دور دارند, به گونه اى که نفاق در مردان و زنان به وضعیت ناگوارى بدل مى شود که آنان را بر لبه پرتگاه دوزخ قرار مى دهد, آن چنان که منافقان و کافران یکسره در خور خشم خداوند مى گردند, همچنین مى بینیم که قرآن چگونه از مردان و زنان در حیات زنده خود به دور از علقه پدرى و مادرى و همسرى, در دایره مثبت و منفى سخن به میان مى آورد, بى آن که براى مردان نقش بزرگ تر یا مهم ترى نسبت به زنان قائل شود, یا در متن واقعى زندگى و در خط صلاح یا فساد, مسؤولیت یکى از آنها را از دوشش بردارد, به این معنى که نقشهاى عام مردان و زنان در زندگى زیرسایه مسؤولیت انسانى آنان در حین اشتغال به نقشهاى ویژه اى چون مادر بودن و پدربودن و همسر بودن پنهان نمى ماند, بلکه بسا که اصلاً این نقش عام است که به نقش خاص و ویژه مضمون انسانى و رسالت مى بخشد و به تبع بر روح و اندیشه آدمى تأثیر مثبت به جاى مى گذارد و با کمال قوت و ایمان به متن واقعیت عملى او کشانده مى شود.

زن, به مثابه یکى از دو (جنس)
در ذهن بسیارى از مسلمانان و غیرمسلمانان, مشکل پیچیده اى خلجان مى کند و آن این است که به زن چونان موجودى جنسى مى نگرند که از منظر انفعال جنسى از جهت سرشت غریزى و نتایج تولید مثلى آن پذیراى حیات شده است, بنابراین زندگى او خلاصه مى شود در زندگى جنسى اش, درسطح پایبندى هاى اخلاقى و روابط اجتماعى و گرایشهاى درونى, اینان هیچ تصورى از زن از نظرگاه ابعاد انسانى گسترده اش به عنوان یک انسان که صاحب نیروهاى فعالى است که مى تواند به زندگى اندیشه و حرکت و فرایند خلاقیت ببخشد ندارند… بلکه چه بسا پاره اى از آنان این نوع اندیشه را به سخره مى گیرند و آن را گونه اى مزاح یا تفکرى خیال اندیش فرض مى کنند که هیچ گونه امکانات واقعى براى زندگى ندارد.
اما ایشان به مرد چنین نگاهى ندارند, در حالى که از جهت کارکرد انسانى موجود عامل جنسى, مثل لذت و آسایش جسمى و مسئله تولید مثل براى استمرار بخشیدن به حیات نوع بشر هیچ تفاوتى میان مرد و زن نمى یابیم; البته با ملاحظه گونه گونى ویژگى هاى موجود میان آنها به تبع نقشى که نحوه شکل گیرى جسمى هر یک از آن دو را مشخص مى دارد.
اما این هیچ گونه تمایز اخلاقى در مسائلى چون عفت در الزامات شرعى مربوط به مسئله جنسیت و نیز در طبیعت مرزبندى که در روابط انسانى شان و امکانات فکرى و معنوى و عملى شان بر آنها فرض شده میان آنها به وجود نمى آورد.
تفکر اسلامى به انسانیت زن و مرد در پیوند با مسئله تکوین و مسؤولیت, از چشم اندازى یکسان مى نگرد و هر دو را به ایجاد حرکت تمدن ساز اسلامى در زندگى آدمیان فرا مى خواند… و هر دو را در برابر کج روى و یا راست روى به یکسان مسؤول مى شناسد و نقشها و وظایف مهم را با توجه به تمایزات شان بر اساس علمى بودن تکامل انسانى اى که در طى آن هر یک از زن ومرد ویژگیهایى را در خود فراهم مى آورد میان آنها توزیع مى کند تا ویژگیهاى انسانى در سطح نتایج, از جهت تکامل نقشها و مسؤولیتها به وحدت برسند.

منبع سایت شفقنا

 

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 11 آذر 1392  6:32 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:خانواده وکودک وسبک زندگی

استراتژی غرب برای تغییر ارزش‌ها، ز گهواره تا …

چشم‌هایی آبی و موهایی بور، قدی بلند و اندامی باریک؛ این ویژگی‌هایی است که زنان و دختران برای به روز بودن باید داشته باشند. البته با لنزهای رنگی و انواع و اقسام رنگ موهای وارداتی و کفش‌های پاشنه بلند یا رژیم‌های غذایی سختی که انتهایش سوء تغذیه است. فرقی نمی‌کند چگونه اما اگر می‌خواهید در جامعه‌ی امروز سری میان سرها در بیاورید، باید «باربی» باشید. در این میان آقایان نیز فراموش نشده‌اند. «مکمل‌های استروئیدی» و انواع «داروهای هورمونی» به کمک آن‌ها نیز می‌آید تا به «بت من» و «مرد عنکبوتی» شبیه‌تر شوند. کوچک شمردن داشته‌های خودی و چشم به دیگران دوختن و تغییر «سبک زندگی» برای شباهت بیش‌تر به اسطوره‌های غیر وطنی اما از همان دوران کودکی ریشه می‌گیرد.

 برای پیدا کردن، سرنخ رکورد داری ایران در مصرف لوازم آرایشی، حرکت جامعه به سمت و سوی مصرف گرایی و بالا گرفتن تب انواع و اقسام جراحی‌های زیبایی و در یک عبارت، «تغییر سبک زندگی» مردم کشورمان باید سری به اسباب بازی فروشی‌ها بزنیم؛ بی‌تردید رمز و راز بسیاری از تغییرات و آسیب‌های اجتماعی را در آنجا خواهیم یافت. درست در همان بازی‌های به ظاهر ساده‌ی کودکانه.

 دوران کودکی دورنمای تمام عمر

 دنیای کودکان دنیایی کوچک و زیباست اما قواعد خاص خود را دارد. آنچه در این دنیا صدر نشین ذهن و باورهای کودک شود تا پایان عمر بر منظومه‌ی فکری‌اش حکومت خواهد کرد و بسیار سخت تغییر می‌پذیرد. بیهوده نیست که تمامی روان‌شناسان به ۷ الی ۸ سال اول زندگی نگاه ویژه‌ای دارند و تأکید می‌کنند: «این سال‌های طلایی، تعیین کننده‌ی شخصیت فرد در تمام طول عمر است.»

 شاه کلید دنیای کودکان اما بازی است. دنیای بازی از همان ماه‌های نخست تولد آغاز می‌شود و تا بزرگسالی ادامه می‌یابد. در دنیای بچه‌ها مرزی میان واقعیت و بازی وجود ندارد. کودکان از مسیر بازی است که توانایی لمس واقعیت‌ها را پیدا می‌کنند. اما می‌توان از همین مسیر نیز برای وارونه کردن حقایق و شکل‌گیری مجازها در ذهن کودک بهره برد؛ چیزی که در انواع و اقسام بازی‌ها و اسباب بازی‌های وارداتی به روشنی قابل مشاهده است

 به دیگر بیان به نظر می‌رسد بازار فرهنگ و سبک زندگی در کشورهای کم‌تر توسعه یافته از هر مسیر و برای تمامی گروه‌های سنی بر روی محصولات گسترده و کارشناسی شده‌ی غرب باز است تا آنان را برای رسیدن به هدف نهایی‌شان در تغییر «سبک زندگی» برای استیلا و بهره‌کشی یاری دهند چراکه بازی و اسباب بازی، ویژگی‌های بی بدیلی دارند که آن‌ها را به ابزاری مهم در تغییر و تعیین افق نگاه افراد مبدل می‌سازند.

 ویژگی و کارکرد بازی‌ها

 بررسی‌های روان‌شناختی نشان می‌دهد، بازی در دنیای کودکان نقش بسیار مهمی دارد به گونه‌ای که اغراق نکرده‌ایم اگر بگوییم بخش مهمی از شخصیت کودک در جریان بازی با اسباب بازی‌هایش شکل می‌گیرد. در عین حال کارشناسان تأکید دارند؛ اسباب بازی‌های ساده‌ای که بتوانند خلاقیت کودک را تحریک کنند، تأثیر بیش‌تری در پرورش ذهنی وی ایفا می‌نمایند و در مقابل اسباب بازی‌های پر زرق و برق با کارکرد مشخص و غیرقابل تغییر، سدی در برابر رشد خلاقیت و تخیل بچه‌ها هستند. کارکردها و ویژگی‌های اسباب بازی‌ها را می‌توان در موارد زیر دسته‌بندی و مورد مطالعه قرار داد.

 ۱٫ کسب و درونی سازی تجربه؛

 بازی مؤثرترین و پرمعناترین راهی است که کودک به وسیله‌ی آن می‌تواند ضمن کسب تجربه‌ی عملی، یاد بگیرد. در جریان بازی پرورش فکری، عاطفی، جسمی و اجتماعی کودک شکل می‌گیرد. کودک در هنگام بازی، واقعیت‌های دنیای پیرامونش را می‌آزماید و تجربه کسب می‌کند و از این مسیر می‌تواند این تجربیات را درونی کند.

 ۲٫ واسطه‌ی یادگیری؛

 از راه بازی حتی می‌توان، ضوابط و مقرراتی را به کودک آموخت و رفتارهای او را اصلاح کرد چرا که بازی قوی‌ترین واسطه‌ی یادگیری است.

 ۳٫ انتقال مفاهیم، ارزش‌ها و نقش پذیری؛

 بازی و اسباب بازی بهترین وسیله‌ی انتقال مفاهیم و تعمیق آن‌ها هستند. شاید در گذشته‌ها یک تکه چوب، کمی ماسه و یا عروسکی پارچه‌ای که از خرده پارچه‌های باقی مانده از سرقیچی مادران خانه درست می‌شد، بازیچه‌ی کودکان بود اما همان عروسک‌های ساده و وسایل ابتدایی بازی هم در انتقال ارزش‌ها، باورهای اجتماعی و نقش پذیری کودکان جامعه سنتی دیروز نقش آفرینی می‌کردند.

 ۴٫ الگوهایی غیر مستقیم.

 اسباب بازی‌هایی مانند عروسک‌ها و یا شخصیت‌های اصلی کارتون‌ها و بازی‌های رایانه‌ای به الگویی برای کودک تبدیل می‌شوند و کودک در دنیای ذهن و تخیل، خودش را به جای آن شخصیت‌ها می‌بیند و می‌کوشد با آن‌ها همانند سازی کند. این موضوع در رابطه با عروسک‌ها و برای دختر بچه‌ها بیش‌تر صادق است و آن‌ها از عروسک خود به طور غیرمستقیم الگو می‌گیرند. دختر بچه‌های امروز اما قرار است مادران فردا باشند و ضمن تشکیل نیمی از جامعه، قرار است عهده‌دار تربیت نسل‌های آینده نیز باشند؛ پس با دست کاری ذهنی این قشر مهم و تأثیرگذار از نخستین گام‌های کودکی می‌توان، اهداف بلند مدتی را تأمین کرد.

 سلطه‌ی صنعت بر دنیای کودکان

 دنیای امروز اما دنیایی صنعتی است و این ویژگی بر اسباب بازی کودکان نیز تأثیر گذاشته و این آثار را در اسباب بازی‌های تولید شده در دنیای صنعتی غرب به وضوح می‌توان، مشاهده کرد. در نگاه صنعت‌گران امروزی، کودکان نیز می‌توانند در نقش مخاطبان این صنعت، بازار مصرف پر سود صنعت‌گران اسباب بازی را تأمین کنند. این در حالی است که اسباب بازی هم یک ابزار است که می‌تواند فرهنگ و ارزش‌های مورد نظر دنیای صنعتی و مادی‌گرای غرب را از پایین‌ترین سنین در وجود افراد نهادینه کند و شاید در این میان بهترین گزینه برای القا، تحمیل و تعمیق فرهنگ و سبک زندگی مصرف‌گرا به کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته یعنی بزرگ‌ترین بازار مصرف تولیدات غرب باشد.

 انواع و اقسام اسباب بازی‌های پسرانه و دخترانه نظیر تفنگ‌های گوناگون، آدم آهنی، بت من، مرد عنکبوتی و عروسک‌هایی نظیر «باربی» و محصولات گسترده‌ای که برند سازی آن‌ها در قالب فیلم، انیمیشن، بازی‌های رایانه‌ای، لوازم تحریر و لوازم اتاق خواب کودکان به همدم تمامی لحظه‌های کودکان ایران و بسیاری از کشورهای جهان بدل شده‌اند تا بتوانند سبک زندگی مورد نظر تولید کنندگان این اسباب بازی‌ها را القا کنند. نکته‌ی قابل تأمل در این میان، استفاده از حداکثر ظرفیت در اختیار و توجه به اصول روان‌شناختی برای تعمیق هرچه بیش‌تر رابطه‌ی احساسی و ذهنی کودک با اسطوره‌هایی است که در قالب عروسک انیمیشن یا بازی رایانه‌ای جان می‌گیرند.

 در این راستا همواره شاهد زمان‌بندی مناسب ارایه‌ی مدل‌های عروسک، انیمیشن و بازی یارانه‌ای بوده‌ایم به گونه‌ای که این محصولات در راستای هم افزایی آثار یک‌دیگر به بازار ارایه شده‌اند. به طور مثال پس از تولد عروسک باربی در سال ۱۹۵۹م. توسط کمپانی «متل»، در سال ۲۰۰۱م. اولین فیلم رایانه‌ای این عروسک با نام «باربی و فندق شکن» تولید شد و این روند تا کنون ادامه دارد. در سایت اینترنتی باربی نیز امکان دوستی نزدیک با باربی فراهم است و به این شکل اسباب بازی‌ها و به دنبال آن رسانه‌های جدیدی مانند بازی‌های رایانه‌ای و انیمیشن‌ها می‌توانند دنیای رویایی کودکان امروز و جهان بینی جوانان آینده را تحت سلطه قرار دهند.

 بازی‌های رایانه‌ای و جان گیری اسطوره‌ها

 بازی‌های رایانه‌ای اگرچه خیلی هم جدید نیستند اما یکی از مؤثرترین نسخه‌های غرب برای تهاجم فرهنگی و القای خواسته‌های خود به جوامع دیگر هستند. در این بازی‌ها، کاربر بازی یک فرد منفعل نیست بلکه خود به جای قهرمان داستان قرار می‌گیرد و برای آن که «گیم اور» نشود، آن قدر می‌کشد و جنایت می‌کند تا بتواند به مرحله‌ی بعدی راه یابد، غافل از این که در بسیاری از این بازی‌ها، این تروریست جنایتکار یک مسلمان و ایرانی نشان داده می‌شود.

 این بازی‌ها و هم‌چنین بازی با وسایل خشنی مانند تفنگ‌های اسباب بازی پر سر و صدا علاوه بر خطر آسیب‌های جسمانی به دلیل سر و صدای ناهنجار و فشارهای عصبی و یا نشستن‌های طولانی مدت پشت رایانه باعث رسوخ اخلاق تهاجمی و روحیه‌ی پرخاش‌گری در کودکان می‌شود و هشدار کارشناسان را بر می‌انگیزد. «بت من» و «مرد عنکبوتی» الگوهایی هستند که پیش روی پسر بچه‌ها به تصویر کشیده می‌شوند؛ الگوهایی که در دنیای کودکانه‌ی آن‌ها اسطوره می‌شوند. آن‌ها هم به دلیل بی خبری از وجود اسطوره‌های اصیل ملی و دینی‌شان حتی در بزرگسالی تلاش می‌کنند تا به الگوهای دوران کودکی شبیه‌تر باشند؛ الگوهایی که در ذهنشان حک شده‌اند.

 بازی‌های رایانه‌ای اگرچه خیلی هم جدید نیستند اما یکی از مؤثرترین نسخه‌های غرب برای تهاجم فرهنگی و القای خواسته‌های خود به جوامع دیگر هستند. در این بازی‌ها، کاربر بازی یک فرد منفعل نیست بلکه خود به جای قهرمان داستان قرار می‌گیرد و برای آن که «گیم اور» نشود، آن قدر می‌کشد و جنایت می‌کند تا بتواند به مرحله‌ی بعدی راه یابد، غافل از این که در بسیاری از این بازی‌ها، این تروریست جنایتکار یک مسلمان و ایرانی نشان داده می‌شود.

 تغییر ساختار فکری دختران برای تغییر سبک زندگی در جامعه

 اسباب‌بازی‌ها را می‌توان در زمره‌ی عوامل انتقال فرهنگ به حساب آورد بنابراین اسباب بازی‌های غالباً وارداتی در ایران بسته به این که از کجا وارد کشور شده باشند، فرهنگ همان کشور را برای کودکان ایرانی به سوغات می‌آورند؛ سوغاتی که بسیار ماندگار است. در این میان اما عروسک‌ها در دنیای دختر بچه‌ها نقش و جایگاه ویژه‌تری می‌یابند به خصوص آن که دختران امروز قرار است زنان جامعه‌ی فردا باشند و به فرموده‌ی امام(ره): «صلاح و فساد یک جامعه، از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه می‌گیرد.»

 دختر بچه‌ها تعامل عاطفی عمیقی با عروسک‌های خود برقرار می‌کنند به گونه‌ای که عروسک همدم تمامی لحظه‌های یک کودک می‌شود. کودک حتی با عروسک خود به خواب می‌رود و با آن هم ذات پنداری کرده و در رویاهایش با عروسک زندگی می‌کند، این در حالی است که در دل هر عروسک یک عقیده و روش زندگی نهفته است و انتخاب عروسک؛ یعنی انتخاب الگویی برای کودک. حتی ظاهر عروسک‌ها در شکل‌گیری سلیقه‌ی کودکان مؤثر است؛ موضوعی که شاید بتوان دلیل استفاده‌ی بیش از حد دختران ایرانی از رنگ مو و لنزهای روشن، در چهره‌ی عروسک‌های دوران کودکی آن‌ها جست‌وجو کرد.

 «عروسک‌های باربی» با چشم‌های روشن و موهای طلایی خود، کلید تغییرات نرم و آهسته‌ی ارزش‌ها، باورها، نگاه و به طور کلی «سبک زندگی» در ایران و بسیاری از کشورهاست. زیبایی و جذابیت در طراحی پر زرق و برق باربی نه فقط کودکان که بزرگسالان را نیز به خود جذب می‌کند. باربی یک عروسک ساده نیست تا کودکان با خلاقیت خودشان با این اسباب بازی بازی کنند بلکه باربی آن‌ها را به بازی می‌گیرد چرا که تمامی وسایل زندگی تجملاتی این ابزار به بازی گرفتن سنت‌ها و ارزش‌های حاکم بر جامعه از کفش و لباس گرفته تا جواهرات و لوازم آرایشی که بسته به مد روز به بازار مصرف می‌آید، از همان سنین ابتدایی به کودک می‌آموزد اگر می‌خواهی زیبا، جذاب و رویایی باشی باید خودت را با بازار مصرف هماهنگ نمایی. کودک با تعویض لباس، کفش و کیف عروسک با تجمل گرایی و فرهنگ مصرف خو می‌گیرد و باربی به عنوان «الگویی از زن امروزی» در ضمیر ناخود آگاه او جا خوش می‌کند به گونه‌ای که در بزرگسالی این غالب ذهنی را به تصویر می‌کشد.

 دختر بچه‌هایی که با سلیقه‌ی باربی رشد می‌کنند، دوران جوانی خود را با مطالباتی سپری می‌کنند که در سنین پایین بر دلشان نقش بسـته است. باربی و لوازم جانـبـی‌اش طی مراحل گوناگون به کودکان می‌آموزد که چگونه مصرف کردن را به عنوان یک هدف پیگیری کنند و رقابت در ولع مصرف برای کودکانی که با فرهنگ باربی بزرگ شده‌اند، یک آرمان می‌شود. عروسک «کِن» نیز یک پسر جوان است که به عنوان دوست پسر باربی در سال ۱۹۶۱م. توسط کمپانی سازنده‌ی باربی طراحی و ساخته شد. ساخت این عروسک علاوه بر ترویج و عادی جلوه دادن بی بند و باری بین کودکان، الگویی برای پسر بچه‌ها به تصویر می‌کشد، اگرچه این عروسک به اندازه‌ی باربی موفق نبوده است. باربی بیش از ۵۰۰ بار تغییر شکل و لباس داده است تا با مد روز آمریکایی الگویی از زن امروزی را، از کودکی در ضمیر ناخود آگاه افراد حک کند.

 بلوغ زودرس جدی‌ترین اثر اسباب بازی‌های وارداتی

 عروسک باربی، عروسک بی ادبی است و بیش‌تر از اسباب بازی‌ها و بازی‌های رایانه‌ای و انیمیشن‌های وارداتی دیگر، آناتومی بدن زن و مرد را به شکل عریان، به نمایش در می‌آورد به گونه‌ای که ذهن کنجکاو کودکان را به خود جلب می‌کند. لباس‌های این عروسک‌ها نیز پوشش‌هایی نیمه عریان است و نتیجه‌ی مأنوس بودن چندین ساله‌ی کودک با چنین اسباب بازی‌هایی، عریان گرایی و بلوغ زودرس است. علاوه بر این کودکانی که الگوی زیبایی‌شان «باربی» یا «بت من» بوده است؛ برای هرچه شبیه‌تر شدن به این الگوها حاضرند هر قیمتی را بپردازند. سوء تغذیه‌ی دختران جوان و استفاده از داروهای هورمونی در پسران جوان، نمونه‌های دیگری از این آسیب‌هاست.

 «دارا» و «سارا»ی ایرانی پس از ۵ سال کشاکش سرانجام در سال ۱۳۸۰ تولید و عرضه شد اما قیمت گران، وزن سنگین و حتی ظاهر آن نتوانست آن گونه که باید در دل کودکان ایرانی جا باز کند به خصوص آن که این عروسک‌ها را هیچ جریان قوی فرهنگی و رسانه‌ای نیز همراهی نمی‌کند. از سوی دیگر در حالی که کشور عربستان از سال ۲۰۰۳م. واردات عروسک‌های باربی را به دلیل تضاد با فرهنگ و ارزش‌های اسلامی ممنوع کرد، در ایران به تازگی اخباری از برخورد و ممنوعیت فروش این عروسک‌ها به گوش می‌رسد؛ اگرچه همین موضع دیر هنگام نیز واکنش‌های عمیق رسانه‌های غربی را با خود همراه کرده است و شاید همین مواضع مهر تأییدی باشد بر این که اسباب بازی‌های وارداتی چیزی بسیار فراتر از ابزاری برای بازی هستند؛ این اسباب بازی‌ها وارد بازی زندگی شده‌اند.

 بومی سازی اسباب بازی؛ ضرورتی مغفول مانده

 «ژان پیاژه» معتقد است:‌«در گزینش اسباب بازی برای کودک باید دقت شود، چرا که در شکل دادن به تمایلات عاطفی و روانی او نقش مهمی ایفا می‌کند و چنانچه در انتخاب آن‌ها دقت و توجه کافی نشود، تمایلات کودک ناخواسته به گونه‌ای دیگر شکل می‌گیرد.»

 این در حالی است که کشور ما حدود ۱۸ میلیون نفر جمعیت زیر ۱۵ سال دارد و کانون پرورش فکری کودک و نوجوان قرار است به تنهایی برای تمامی این جمعیت برنامه‌ریزی کند. از سوی دیگر به راستی چند درصد از خانواده‌ها آگانه و با در نظر گرفتن عوامل مهم و مؤثر برای کودکانشان به انتخاب اسباب بازی می‌پردازند؟ آیا تولیدات بومی متناسب با فرهنگ و ارزش‌های ایرانی- اسلامی برای عرضه در فروشگاه‌های اسباب بازی وجود خارجی دارد؟ دارا و سارای ایرانی نیز در کارخانه‌های کشور چین ساخته می‌شوند، باربی اما در انواع، اقسام و نژادهای مختلف بازارهای جهانی را در سیطره‌ی خود درآورده است و تقابل با این فرهنگ عزمی جدی می‌طلبد.

 راهکارهای پیش رو

 غرب اثبات کرده که اسباب بازی نیز می‌تواند یک کالای استراتژیک باشد و به همین منظور تمرکز ویژه‌ای بر این موضوع داشته است. در ایران اما سرمایه‌گذاری و توجه مناسبی به این موضوع وجود ندارد. شاید نخستین گام برای اصلاح روند موجود در تولید اسباب بازی این است که باید اهمیت این ابزار را در شکل‌گیری شخصیت آینده‌ی افراد و تغییر سبک زندگی دریابیم. تنها در این صورت است که راهکارهای مناسب برای مدیریت دنیای کودکانمان را در دست خواهیم گرفت. به هر حال مواردی که در ادامه می‌آید، پیشنهادی‌هایی برای برون رفت از این بحران است.

 ۱٫ مبارزه با اسباب بازی‌های وارداتی قاچاق؛

 درصد بسیار بالایی از اسباب بازی‌های موجود در مغازه‌های اسباب بازی فروشی به صورت قاچاق وارد کشور می‌شود و طبیعی است که هیچ نظارتی بر روی این کالاها چه از منظر مرغوبیت مواد سازنده و چه از نگاه فرهنگی وجود ندارد.

 ۲٫ تدوین استاندارد مناسب و به روز برای اسباب بازی و بازی رایانه‌ای؛

 اگرچه بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای استانداری تحت عنوان (اسرا)- سیستم رده‌بندی سنی بازی‌های رایانه‌ای- برای این دسته از بازی‌ها طراحی کرده اما واقعیت این است که نظارت کافی بر روی بازار بزرگ انواع و اقسام عروسک و اسباب بازی وجود ندارد. با توجه به هجمه‌ی گسترده‌ی این دست کالاهای غربی لازم است تا تیم‌های مطالعاتی ویژه‌ای با حضور در فروشگاه‌ها و مهدهای کودک نمونه‌های جدید اسباب بازی‌های وارداتی را رصد کرده و مورد مطالعه قرار دهند تا بتوانند استانداردهای به روزی برای این کالاها تدوین کنند.

 غرب اثبات کرده که اسباب بازی نیز می‌تواند یک کالای استراتژیک باشد و به همین منظور تمرکز ویژه‌ای بر این موضوع داشته است. در ایران اما سرمایه‌گذاری و توجه مناسبی به این موضوع وجود ندارد. شاید نخستین گام برای اصلاح روند موجود در تولید اسباب بازی این است که باید اهمیت این ابزار را در شکل‌گیری شخصیت آینده‌ی افراد و تغییر سبک زندگی دریابیم.

 ۳٫ بومی سازی اسباب بازی‌ها؛

 بومی سازی تنها در رابطه با علوم صدق نمی‌کند و شاید بومی سازی اسباب بازی‌های وارداتی از اهمیت بیش‌تری برخوردار باشد. اسباب بازی‌ها باید با فرهنگ و ارزش‌های ایرانی هم‌خوانی داشته باشند تا به تغییر سبک زندگی و استحاله‌ی فرهنگی منجر نشوند.

 ۴٫ آگاه سازی خانواده‌ها برای تهیه‌ی اسباب بازی مناسب؛

 عواملی چون سن و رشد، محیط زندگی، جنسیت، فرهنگ، موقعیت اقتصادی و توانایی‌های کودک معیارهای مهم انتخاب اسباب بازی مناسب هستند؛ امری که بسیاری از خانواده‌ها به سادگی از کنار آن عبور می‌کنند. بدون شک افزایش آگاهی خانواده‌ها درباره‌ی اسباب بازی‌ها گام مهمی در کنترل آثار و کارکرد آن‌ها به شمار می‌رود. این مهم از راه برنامه‌های تلویزیونی، رادیویی و هم‌چنین تعامل مدرسه و مهدکودک با خانواده امکان پذیر است.

 ۵٫ بازنگری و احیای بازی‌های بومی و سنتی؛

 در مناطق مختلف و در میان تمامی اقوام ایرانی، بازی‌های بومی وجود دارد که علاوه بر سرگرم کنندگی، بار آموزشی و جنبه‌ی ورزشی نیز دارند اما به دلیل غفلت مسؤولین فرهنگی کم کم به دست فراموشی سپرده می‌شوند. این بازی‌ها بخشی از فرهنگ ماندگار ایران زمین هستند و لازم است تا ثبت و معرفی شوند. بدون شک چنین بازی‌هایی در صورت معرفی و به روز رسانی مناسب قدرت جذب کودکان و نوجوانان را خواهند داشت.

  ۶٫ سرمایه گذاری برای مطالعات و تولید اسباب بازی؛

 بدون سرمایه‌گذاری شاید هرگز نتوان کار را پیش برد. «مبارک»، «عمو نوروز» و «دارا» و «سارا» تنها عروسک‌های ملی ایران هستند در حالی که با توجه به ادبیات کهن کشور مانند شاهنامه می‌توان این داستان‌های جذاب را در قالب طراحی بازی‌های رایانه‌ای و انیمیشن‌های جذاب و با کیفیت به کودکان و نوجوانان ارایه کرد. هم‌چنین طراحی و ساخت عروسک قهرمانان این داستان‌ها می‌تواند طیف عروسک‌های ملی و بومی ما را گسترش دهد.

 ۷٫ تشکیل کارگروه‌های علمی برای طراحی اسباب بازی؛

 لازم است تا نهادهای متولی هم‌چون کانون پرورش فکری کودک و نوجوان کارگروه‌های علمی برای مطالعه و نیاز سنجی در حوزه‌ی طراحی اسباب بازی‌های خوب و متناسب با فرهنگ و ارزش‌های بومی و دینی کشور داشته باشند. کارگروه‌هایی که به جد روی این مهم تمرکز کنند و بیش‌تر از این منتظر بحران در دنیای اسباب بازی ننشینند.

 ۸٫ بهره‌مندی از ظرفیت بخش خصوصی در تولید اسباب بازی.

 اگر بخش خصوصی اطمینان یابد که سرمایه‌اش بازگشت دارد، بدون شک در عرصه‌ی تولید اسباب بازی پیش قدم خواهد شد. با جلب مشارکت بخش خصوصی و نظارت بخش دولتی می‌توان گره تولید اسباب بازی خوب متناسب با تقاضا را باز کرد. به هر حال دنیای کودکانمان به تسخیر غرب درآمده و اگر باز هم غفلت کنیم، «بحران غرب زدگی» نسل آینده را در پیش خواهیم داشت.

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 11 آذر 1392  6:33 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:خانواده وکودک وسبک زندگی

زندگی به سبک گوجه‌فرنگی‌های گلخانه‌ای

با پسرم سریال «دونگی» را تماشا می‌کردیم، قسمتی که دونگی و پسرش برای اولین‌بار وارد قصر شدند و پسر من از این موضوع که مشکلات تمام می‌شود و آن پسرک می‌تواند کنار پدرش (عالیجناب) و مادرش (دونگی) زندگیکند، بسیار خوشحال بود. اما بعد از چند دقیقه، اخم‌هایش در هم رفت که چه قدر پادشاه و خانواده‌اش انسان‌های بدبختی هستند.

 

 وقتی پرسیدم چرا؟ به من گفت: آخر هرکدام از آنها مجبورند در قصرهای جداگانه زندگی کنند و تنها غذا بخورند. این که نمی‌شود خانواده! وقتی به خنده به او گفتم در عوض هرکدام از بچه‌ها یک قصر برای خودشان دارند و می‌توانند هر کاری دوست دارند انجام دهند، پسرم نگاهم کرد و با کلامی کودکانه و پر از صداقت گفت: اما بچه‌ها کنار مامان و باباشون شادن. دوست دارن اونا براشون قصه بگن تا بخوابن. همه با هم غذا بخورن. همه با هم باشن!

حرف‌های پسر من، خواسته همه فرزندان ماست، اما خواسته‌ای که ممکن است نگویند و به دلیل رفتار غلط ما خودشان نیز بعد از مدتی به این کنار هم نبودن و دور بودن از هم عادت کنند.

در زندگی آپارتمان‌نشینی هر‌چند از قصرهای جداگانه خبری نیست و این روزها خیلی از خانواده‌ها در مسافت‌های کم زندگیمی‌کنند، اما انگار بزرگ و کوچکی خانه خیلی مهم نیست. افراد در خیلی از این آپارتمان‌های کوچک از خانواده‌هایی که در خانه باغ‌های قدیم زندگی می‌کردند، از هم دورترند. گویی هرکدام از اعضای خانواده یک عمارت نامرئی برای خود دارد. کمی به خانواده‌ خود دقت کنید!

در بعضی مواقع یک خانواده چهار نفره در کنار هم هستند، اما هر کدام از آنها در دنیای خودشان سیر می‌کنند.مادر وقتی از کار خانه فارغ شد، با تلفن حرف می‌زند یا مجذوب سریال‌های تلویزیون می‌شود. پدر بخشی از مناسبات کاری‌اش را به خانه می‌آورد و صدای زنگ تلفن همراهش هم که این روزها موزیک متن بسیاری از شب‌نشینی‌ها شده است. فرزندان به تناسب سن‌شان از پلی‌استیشن تا پرسه‌زدن در شبکه‌های اجتماعی آنقدر مشغولشان می‌کند که گاهی متوجه آمدن پدر به خانه نمی‌شوند.

زندگی‌هایمان رنگ و لعاب تکنولوژی گرفته و مثل گوجه‌فرنگی‌های گلخانه‌ای مزه‌ خود را از دست داده است.خانه‌هایمان خوابگاهی شده که کمتر صدای گفت‌وگو، قهقهه و حتی دعوای معمول خواهر و برادرها از آن بلند می‌شود.

البته ناگفته نماند که حریم شخصی لازم است، اما داشتن هویت فردی و حفظ حریم شخصی در کنار با هم بودن و یکدل و همراه شدن است که یک خانواده‌ موفق را می‌سازد؛ خانواده‌ای که اعضای آن برای یکدیگر وقت دارند، با هم گفت‌وگو می‌کنند و از حال هم با خبرند.

شما به عنوان والدین می‌توانید با رفتار درست‌تان الگوی مناسبی برای فرزندتان باشید. وقتی آنها ببینند که شما در درجه‌ اول به یکدیگر و سپس به آنها توجه می‌کنید و اولویت اولتان خانواده‌تان است، از شما می‌آموزند تا محبت و توجه‌شان را در چاردیواری خانه هزینه کنند. یک فضای گرم و صمیمی می‌تواند جاذبه‌ هر فضای مجازی را از بین ببرد اما این مهم در یک شب به دست نمی‌آید.

بخش تبیان خانواده

 

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

پنج شنبه 24 بهمن 1392  3:18 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:خانواده وکودک وسبک زندگی

روانشناسی و تربیت کودکان از نگاه پیامبر

مدت یک قرن است که غرب تحقیقات دامنه دار و عمیقی پیرامون روان شناسی تربیت کودک به انجام رسانده است که به واقع، نتایج چشمگیری از آن پژوهش ها به دست آمده است؛ هرچند به بسیاری از پژوهش های آنان نمی توان به دیده اطمینان کامل نگریست. تا این زمان همچنان پیروان ژان پیاژه (زیست شناس، فیلسوف و روان شناس سوئیسی، متوفای ۱۹۸۰م. ) اسکینر، باندورا، کلارک هال، اریکسون و هاینزوانر، با یکدیگر نسبت به عقاید استادان خود اختلاف عقیده دارند. جمعی کودک را بزرگسالی کوچک (به تعبیر آنان: مینیاتور بزرگسال) و بعضی او را کاملاً متمایز با بزرگسال تعریف می کنند. عده ای او را متمایل به بدی، و برخی او را پاک سرشت می دانند.

درباره تربیت، تغذیه، رشد، عادت ها و رفتارهای کودک نیز نظریات متفاوت و متناقض بسیاری میان پژوهشگران وجود دارد که به واقع آدمی گاه در انتخاب نظریه درست میان آنان سرگردان می شود.

انبوه نتایج علمی که امروزیان بدان دست یافته اند در سایه آزمایش های سالیان متمادی، استفاده از فن آوری و استمداد از تجربیات گذشتگان است؛ با این حال پیوسته طرح ها و نظریات جدیدی به دست می آید که گاه به طور کامل، ناقض نظریات گذشته است. اما در صدها سال پیش که هیچ یک از این زمینه ها و امکانات پژوهشی وجود نداشته است، از سوی حضرت محمد امین(ص) نسبت به کودکان، گفتارها و رفتارهایی مشاهده شده است که امروزیان در ژرفای آن درمانده اند و فهم عمیقی از آن به دست نیاورده اند. معجزه حضرت محمد امین(ص) تنها آیات قرآن نبود. گفتار و رفتارش، همه معجزه بود. چه آن که معجزه پدیده ای است که بشر از ارائه نمونه آن ناتوان باشد.

در عقاید امروزیان متمدن و متفکر چنین آمده است که: اگر کودکان، وحشی و پرخاشگرند باید آنان را رام و مطیع گردانید. زیرا آنان ماهیت حیوانی دارند و غرایز نقش اساسی در انگیزش رفتارشان دارد. این در حالی است که ما بارها این جمله را از سخنان رسول اکرم(ص) شنیده یا خوانده ایم که: پنج چیز است که تا آستان مرگ آنها را ترک نمی کنم؛ یکی از آنها سلام کردن به کودکان است.

به راستی، ژرفای مفهوم این جمله را کدام متفکر روان شناس درک می کند؟ در افکار خردسالان چه می گذرد که حضرت امام صادق(ع) در پی نقل آنچه از رسول خدا(ص) فرا گرفته، می فرماید: احبوا الصبیان و ارحموهم و اذا وعدتمو هم ففو لهم فانهم لایرون الا انکم ترزقونهم؛ به کودکان محبت بورزید و مورد شفقت شان قرار دهید و هرگاه به آنان وعده ای دادید، وفا کنید. زیرا آنها شما را روزی دهنده خود می دانند. در این رفتار رسول خدا(ص) چه حکمتی نهفته بوده است که همه روزه که صبحگاه از خواب برمی خاست، دست محبت به سر فرزندان خود می کشید؟

در این نوشتار به طور گزیده به تشریح پاره ای از گفتارها و رفتارهای حضرت محمد(ص) در باره کودکان می پردازیم.
نامطمئن بودن نظریات رایج کنونی و سرمشق بودن رفتار پیامبر(ص) برای ما -به تصریح آیه-۶ قرآن ما را بر آن می دارد که به فرموده ها و کردار حضرت رسول اکرم(ص) عمیق تر بنگریم و به واقع اعتقاد داشته باشیم که آنچه او به جای آورده -به فرض درستی روایت- فراتر از اکتشافات علمی امروزیان است. کوچک ترین عمل او در پی ارائه معیاری است که برای معاصران وی ناشناخته ماند و برخی تا این زمان نیز ناشناخته باقی مانده است. از آن نمونه، در جمله ای ساده از آن بزرگوار می خوانیم «اکرموا اولادکم و احسنوا آدابکم؛ فرزندانتان را گرامی بدارید و با آداب و روش پسندیده با آنان رفتار کنید»
در نظر سطحی، این فرموده تنها سفارش به احترام کودکان و رفتار صحیح با آنان است. اما این که چه رفتاری در شأن کودک نیست تا از آن پرهیز شود، و چه روشی نادرست است تا نسبت به وی انجام نگیرد جای گفتگو است. آیا والدین و مربیان برای یافتن پاسخ صحیح این دو پرسش، خود نباید پیش تر پیرامون تربیت کودک آگاهی هایی به دست آورند، پدر ومادری که با آداب و روش صحیح زندگی ناآشنایند چگونه می توانند فرزندشان را با آداب درست تربیت کنند؟! بوسیدن کودکان- دختر و پسر- تا چه سنی روا است؟ آیا از جا برخاستن در برابر بچه های کم سن بجا است یا نابجا؟ تنبیه و کتک آنان تا چه میزان سفارش می شود؟ تفاوت گذاری میان آنان تا چه اندازه صحیح یا ناصحیح است؟ بازی کودک و «بازی با کودک» چه لزوم و فایده ای دارد؟ بنابراین، سفارش به گرامیداشت کودک، تاکید بر تاسیس بنیادی است که به خانواده ها آموزش دهد چگونه با فرزندانشان رفتار کنند. خانواده و مجالس خانوادگی، آموزش و پرورش، صدا و سیما و مراکز فرهنگی، هر یک بنیادی است که باید بدین مهم توجه کند.

از طرف دیگر باید مشخص شود که بی احترامی به کودک و ترک آموزش وی چه پیامدهایی دارد! اگر اطرافیانش با آداب و روش درست با او برخورد نکنند چه پیش خواهد آمد؟ کودک در هر حال بزرگ خواهد شد. اگر او در بزرگسالی دریابد که بسیاری از رفتارهای بزرگسالان با وی در کودکی، ناصحیح بوده است، نسبت به آنان چگونه خواهد اندیشید؟ آیا والدین چنین کودکی اکنون در بزرگسالی این کودک می توانند امیدوار باشند که وی آرای امروز آنان را بپذیرد و بدان عمل کند؟ چگونه بسیاری از والدین بدین امر توجه ندارند که یکی از علت های تمرد نوجوانان و جوانان، پی بردن آنان به اشتباه روش پدر و مادر در کودکی ایشان است! به هر تحلیل، توجه رسول خدا(ص) به دنیای کودکان را در چندین جنبه می توان جستجو کرد:

-          کوشش برای تولد فرزندان سالم

برخلاف عقیده بسیاری از نظریه پردازان که تربیت کودک را از شش ماهگی یا دو سالگی به بعد نتیجه بخش می دانند، تعالیم رسول خدا(ص) زمانی پیشتر از این را در تربیت کودک موثر می شمارد. نوزاد بیشتر صفات خوب و بد را از طریق ژن از پدر و مادر به ارث می برد. بنابراین، تربیت او نه از دوران حمل که پیش از ازدواج آغاز می شود.
دختر و پسری که پیش از ازدواج به اصول اخلاقی و دینی پایبند نباشند بسیار دشوار می توان امید داشت که فرزند آنان درستکار تربیت شود. البته سهم محیط تربیتی و عوامل و استثنائات روزگار را نادیده نمی انگاریم.  اگر تربیت کودک از شش ماهگی یادو سالگی آغاز می شود، این دستور رسول اکرم (ص) چه مفهومی می یابد که می فرماید: هر کس صاحب فرزندی شد در گوش راست کودکش اذان و در گوش چپ او اقامه بگوید تا از شر شیطان در امان باشد. امیر مومنان علی(ع) می فرماید: زمانی که دو پسرم حسن و حسین (ع) تولد یافتند، آن حضرت همین عمل را انجام داد و دستور فرمود تا در گوش آن ها سوره حمد و آیه الکرسی و آیه های سوره حشر و سوره اخلاص و ناس و فلق را بخوانند.

اگر کودک دو ماهه استعداد تربیت و پذیرش ندارد و مشاهدات و شنیده های او در درونش تاثیر نمی نهد به چه سبب رسول خدا(ص) می فرماید: هرگز مبادا که کودکی در گهواره، نظاره گر رفتار زناشویی زن و مرد باشد. اگر در چنین موقعیت صدای زن و مرد را بشنود به راه رستگاری و (پاکی و خیر) قدم نمی نهد. به راستی، آیا سلامتی مادر در دوران حمل، تغذیه، ترس و نگرانی ها و نیز اعتیاد وی بر سلامتی روحی نوزاد اثر نمی گذارد؟! آنگاه چگونه می توان نوزاد ناسالم را درست تربیت کرد؟! امام باقر(ع) می فرماید: در عصر رسول خدا(ص) مردی از انصار (در مدینه) به آن حضرت شکایت کرد که : همسرم دختر عموی من است و خانواده و اجداد ما همه سفید پوست هستیم و اینک او فرزندی به دنیا آورده که سیاه پوست و شبیه سیاهان حبشی است.  رسول خدا(ص) اندکی تامل کرد و سپس از زن توضیح خواست. زن به پاکی خود سوگند یاد کرد. پیامبر فرمود: بین هر انسان تا حضرت آدم (ع) عرق (پیوند، ژن، ریشه) وجود دارد که در ساختمان فرزند فعالیت می کنند… فرزند شبیه یکی از آنها می شود… این نوزاد سیاه پوست شبیه یکی از اجداد دور شماست. کودک را بگیر که فرزند خود تو است.  هنگامی که نوزاد رنگ پوست خود را به وسیله ژن از اجدادش به ارث ببرد، آیا صفات خوب یا بد به همین وسیله از آنان به وی سرایت نمی کند؟!
آن حضرت در همین باره فرموده است: انظر فی ای شیء تضع ولدک فا ن العرق دساس،  خوب بنگر که نطفه خود را در چه جایگاهی جای می دهی. زیرا ریشه ها (و ژن آدمی) به طور پنهان تاثیر گذار است. (و از طریق آن، اخلاق اجداد به فرزندان منتقل می شود). نیز در جای دیگر فرمود: الشقی شقی فی بطن امه والسعید سعید فی بطن امه،  بدبخت در شکم مادر بدبخت می شود و سعادت مند در شکم مادر چنین می شود.  در روایتی دیگر آن حضرت به نقش برادر (دایی فرزندان) در تربیت فرزند اشاره می کند و می فرماید: اختاروالنطفکم فان الخال احدالضجیعین؛همسر (شایسته) برای نطفه های خود انتخاب کنید. زیرا دایی یکی از دو ستون نوزادتان است. و نیز فرموده است: از ازدواج با زنان زیبارویی که در خانواده بد پرورش یافته اند، بپرهیزید

-          توجه به سلامت جسمی و روحی مادر

فرزندان ما -به ویژه دختران- بیشتر اوقات خود را در کنار مادر سپری می کنند و از تعلیمات او چیزها می آموزند. براین اساس، آنان که دغدغه تربیت فرزند دارند نخست باید به تربیت همسر بپردازند. دختران و زنان نیز تأثیرپذیرتر از پسران و مردان اند. بنابراین در آستانه زندگی، مرد باید مهم ترین همت خود را آموزش و تربیت همسرش قرار دهد. زمانی که مادر خانواده درست آموزش ببیند و تربیت شود، تربیت فرزندان او با سهولت انجام می پذیرد. چنان که اگر مادر نکوهیده خوی باشد، تربیت فرزند خیلی دشوار است. زیرا او اولین آموزگار کودک شماست.
رسول خدا(ص) در این باره فرموده است: «ایاکم و تزویج الحمقاء، فان صحبتها بلاء و ولدها ضیاع؛ از ازدواج با زنان کودن بپرهیزید که همنشینی آنها بلا و فرزندشان تباه است»

پس از انتخاب همسر شایسته و توجه به آموزش و تربیت او، مهم ترین وظیفه، ایجاد محیط روانی سالم در خانه است. این نخستین ابزار هر طرح تربیتی موفق است. هرکه دلسوز فرزند خود است پیش از هر کار باید بکوشد تا حد امکان فضای خانه آکنده از آرامش و مهرورزی شود. تا زمانی که کودک شما خود را در چنین فضایی نبیند زمینه ای برای شکوفایی استعدادهای خود نمی یابد و بیشتر توان او صرف مبارزه با ترس و اضطراب ها و مقابله با عوامل رنج آور زندگی می گردد. هرچه محیط آنان صمیمی تر و درس آموزتر و روان ایشان مطمئن تر و بی هراس تر باشد ،آموزش و تربیت آنها هموارتر و آموختن هایشان از محیط بیشتر و پایدارتر است. حضرت محمد(ص) در این باره فرموده است: «حق الولد علی والده… ان یسفره امه…؛ حق فرزند بر پدر این است که (پدر) مادر را احترام کند» زمانی که فرزند،، مادر را در نگاه پدر محترم ببیند، احساس امنیت و آرامش می کنند. مادری که در خانه از احترام پدر محروم باشد، نخواهد توانست نقش مادری خود را به درستی ایفا نماید.

-          پیشگیری بهتر از درمان

اصل نامبرده در روان شناسی تربیتی جایگاهی ویژه دارد و کوشش می شود تا پیش از پدید آمدن ناهنجاری های رفتاری، عوامل پدیدآورنده آن شناسایی و پیشگیری شود. از طرفی امروزه والدین از بسیاری از رفتارهای فرزندان خود ناخشنودند و امید دارند که کسی از راه برسد و فرزندشان را به حقوق والدین آشنا کند، حال آن که گاه کوتاهی خود والدین سبب بروز چنین مشکلی است. زیرا در تربیت و پرورش آنان سهل انگاری نموده اند. رسول خدا(ص) در همین باره فرموده است: «رحم الله من اعان ولده علی بره؛ خدای رحمت کند کسی که فرزند خود را به نیک رفتاری کمک کند» از آن حضرت پرسیدند، چگونه؟ فرمود:

-           آنچه کودک در توان داشته و انجام داده، از او بپذیرند.

-          آنچه انجام آن در توانش نیست، از او نخواهند.

-          او را به گناه و طغیان وادار نسازند.

-          به او دروغ نگویند و در برابر او رفتار نابخردانه انجام ندهند.

به واقع هر یک از ما دوست داریم فرزندانمان نسبت به ما چگونه رفتار کنند؟ با خود بیندیشیم که اگر ما خویشتن را برای نیل بدین منظور کمک نکنیم، دیگران چگونه و تاچه میزان خواهند توانست ما را در این هدف مدد رسانند! پس همان بهتر که فهرست همه انتظاراتمان را نسبت به فرزندانمان یادداشت کنیم و آن گاه بیندیشیم که برای موفقیت فرزند در این برنامه، خود ما چه وظایفی بر عهده داریم. چندی پیش، دوستی از فرزندانش سخت گله مند بود که آنها بیشتر اوقات روزانه شان را به تماشای تلویزیون می گذرانند. به وی گفتم: کمی به جای گله از آنها خود را نکوهش کن. چون غیبت طولانی شما و همسرت از محیط خانه، سبب دلتنگی آنها را فراهم می آورد. آنها برای رفع این دلتنگی به تماشای تلویزیون پناه می آورند و زمانی که بدین روش عادت کردند، دیگر در وقت حضور شما نیز نمی توانند از عادات خود دور شوند.

-          درمان روحی با اعطای شخصیت

احساس ضعف شخصیت، نه فقط بزرگسالان را رنج می دهد و به ناهنجاری رفتاری وا می دارد، کودکان را نیز دچار مشکل می کند. بعضی می پندارند چون کودک پیکری کوچک تر از بزرگسالان دارد، شخصیت خود را هم کوچک می پندارد؛ حال آنکه چنین نیست و چه بسا بی توجهی به شخصیت کودکان زیانبارتر از بی توجهی به شخصیت بزرگسالان باشد. زیرا احساس ضعف شخصیت در کودکی سبب بروز رفتارهای ناصواب و ویرانگر در بزرگسالی است. به همین سبب است که امام هادی (ع) فرموده است: از شر آن که خود را حقیر و بی مقدار بپندارد، در امان مباش.
از رفتارهای متداول حضرت رسول اکرم (ص) در مقابل فرزندش فاطمه (س) و نیز نوه های عزیزش امام حسن و امام حسین (ع)، احترام وصف نشدنی و برخاستن در مقابل آنان است. شیعه و سنی نقل نموده اند که آن جناب پیوسته با حضور دختر خردسالش، تمام قامت در برابر می ایستاد و احترامش می کرد.  گاه به احترام و نیز مراعات خردسالی نوادگانش، سجده نماز را طولانی می ساخت یا برای برآوردن حاجت آنان، نماز را با سرعت به پایان می برد. هر روز صبح بر سر فرزندان و نوادگانش دست نوازش می کشید و مهربانی و عطوفت نسبت به کودکان، خوی همیشگی آن حضرت بود.  با این همه، در بزرگداشت شخصیت کودکان باید همواره توجه داشت که این امر برای ارضای حس شخصیت طلبی آنان است. بدین سبب باید در انجام آن به شیوه ای گام برداشت که زمینه غرور و نازپروری کودکان فراهم نشود و این امر زمانی است که ما همه شیوه های تربیتی را همگام عمل کنیم؛ چنان که رسول خدا (ص) عمل می کرد.

-          توجه به بهداشت روانی کودکان

در مباحث روانشناسی عمومی، در بخش «یادگیری، حافظه و فراموشی» به عوامل تاثیرگذار بر رشد بدن و حافظه پرداخته می شود و یادآوری می کنند که یکی از مهمترین عوامل اختلال در حواس و حافظه کودکان و مانع جدی از رشد استعدادهای آنان، و بلکه عامل عقب ماندگی ذهنی، محرومیت از بهداشت روانی است. کودک به هر علت آرامش روان خود را از دست دهد، بخشی از فعالیت های مغز وی که تنظیم کننده رشد ذهنی اوست مختل و آینده وی دچار مخاطره می شود. مشکلات خانوادگی، فقر، بدرفتاری والدین با یکدیگر و با فرزندان، خشونت، تاکید بی اندازه بر رعایت نظم و مقررات و ترس های موهوم، همه عواملی است که روان کودک را نابسامان می نماید.
اگر رسول خدا (ص) هر صبحگاه که از خواب برمی میزد و دست نوازش بر سر فرزندان و نوادگانش می کشد، این رفتار از هر هدیه برای کودک مناسب تر است و ما به درستی نمی توانیم تاثیر عمیق این رفتار ساده را لمس کنیم. کودکی که در آغاز صبح از چنین نوازشی بهره مند شود احساس آرامش، امنیت، پذیرفتگی، امید و شادی می کند. اطمینان می یابد که وجودش در خانه زاید نیست. جایگاهش نزد والدین شناخته شده و محفوظ و مورد توجه است.
روانشناسان معتقدند بهره مندی از محبت والدین در ماه های آغاز طفولیت و آغاز هر روز، از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر تامین بهداشت روانی کودک است. کودکی که از مهر ومحبت پدر و مادر برخوردار است، نگرش مطلوبی نسبت به خود می یابد و روابط سالم تر و پذیرفته تری با دیگران برقرار می کند. و ترس های موهوم و بی پایه را که مانع شکوفایی استعدادهای اوست، از وی دور می سازد.

-          مهرورزی، مهم ترین ابزار تربیت

زمانی که آهن، نرم و گداخته شود به هر صورت که بخواهیم شکل می پذیرد. «مهر ورزی» به افراد -به ویژه کودکان- همان حرارتی است که افراد را نرم، تسلیم و گوش به فرمان می سازد. تربیت نوعی کوشش برای نفوذ در ناخودآگاه افراد است. رنج و اندوه ها، آرزوها، شکست ها و گفته های ناگفته ، پیوسته در ضمیر ناخودآگاه جای می گیرند. پیرامون این ضمیر، مأمورانی آماده به خدمت وجود دارند که مانع از نفوذ دیگران بدان می شوند. از طرفی تا فردی به درون آن راه نیابد نمی تواند به اسرار آن پی ببرد و راه حلی برای مشکل آن ارائه کند. پدر و مادری که ابزار نفوذ به ناخودآگاه فرزندان خود را نشناخته و شیوه ورود به آن را ندانند هیچ گاه نخواهند توانست ارتباط صمیمی با ایشان برقرار سازند؛ دردهایشان را بشناسند و درمان کند. «مهرورزی به کودک» از مهم ترین ابزار نفوذ به ضمیر ناخودآگاه اوست. زمانی که فردی به کودک محبت و مهربانی می کند، قلب او را در اختیار می گیرد و آرام آرام می تواند از رنج هایش آگاه شود و راه درمانش را شناسایی و دنبال نماید. امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: از همان کودکی، پیامبر خدا(ص) مرا از پدرم برگرفت و من شریک آب و نان او شدم و پیوسته مونس و همسخن وی بودم… او مرا در کنار خود می نشانید و بر سینه خویش جای می داد و در بسترش [کنار خود] می خوابانید، به طوری که تنم را به تن خویش می چسبانید و بوی خوش خود را به مشامم می رساند. من پیوسته در پی او روان بودم، مانند بچه در پی مادر، هر روز برای من از اخلاق خود نمونه ای آشکار می ساخت و مرا به پیروی از آن وا می داشت. در سال [چند روزی را] در غار حرا خلوت می گزید. من او را می دیدم و جز من کسی او را نمی دید… او مرا از کودکی در دامن خود پروراند و… هزینه زندگی مرا برعهده گرفت. در هر صبح و شام یک نشست خصوصی با او داشتم که در آن احدی جز من و او شرکت نمی کرد. در این اوقات، من با او بودم و هرجا که او می رفت و از هر دری که سخن می گفت، من با او همراه و هماهنگ بودم.

نیز در همین باره می نویسد: زمانی که رسول خدا(ص) کودکان انصار را می دید بر سر آنان دست می کشید و به آنان سلام می کرد و دعایشان می فرمود. روزی پیامبر(ص) از راهی می گذشت که کودکان بازی می کردند. چون نگاهش به یکی از آن ها افتاد نزد او نشست و پیشانی او را بوسید و به وی محبت نمود… و فرمود: روزی دیدم این کودک با فرزندم حسین بازی می کند و خاک های زیر پای حسین را برمی دارد و به صورت خود می مالد. چون او از دوستان حسین است من هم او را دوست دارم.  گاه می شد کودکی را نزد آن حضرت می آوردند و او در دامن حضرت، خود را خیس می کرد. اطرافیان با پرخاش به کودک می کوشیدند از کار او جلوگیری کنند و وی را از دامن رسول خدا(ص) جدا سازند، که آن حضرت آنان را از این کار باز می داشت و می فرمود: با تندی از ادرار کردن کودک جلوگیری نکنید. سپس کودک را به حال خود رها می کرد تا حاجتش برآورده شود. آنگاه خود می رفت و لباسش را تطهیر می کرد.

روزی آن حضرت با گروهی از مردم نماز جماعت می خواند. در هنگام سجده، حسین(ع) که کودکی خردسال بود، بر پشت رسول خدا(ص) می نشست و پاهایش را حرکت می داد. وقتی پیامبر(ص) سر از سجده برمی داشت او را می گرفت و کنار خود روی زمین می گذاشت و در سجده دیگر این رفتار حسین(ع) و آن حضرت تکرار می شد. فردی یهودی که شاهد این صحنه بود پس از نماز به رسول خدا(ص) گفت: با کودکان خود طوری رفتار می کنید که ما هرگز رفتار نکرده ایم. حضرت فرمود: اگر شما به خدا و فرستاده او ایمان داشتید با کودکان خود مهربان بودید. آن مرد پس از مشاهده آن رفتار و شنیدن این سخن، مسلمان شد .

تربیت اسلامی فرزندان از دیدگاه ائمه

● آداب تربیتی پس از تولد:

 از امتیازات تربیت اسلامی این است که در آن علاوه بر زمینه سازی مناسب در قبل از تولد فرزند و بلکه پیش از ازدواج والدین، تربیت از آغازین لحظه تولد به طور عملی شروع می شود و آداب و سنن ویژه ای نسبت به نوزدان سفارش شده است که در اینجا به برخی از آنها در کلمات گوهربار امام باقر(ع) آمده.

● گفتن اقامه در گوش و بازکردن کام نوزاد با آب فرات:

 امام باقر(ع) فرمودند: «شایسته است کام نوزاد با آب فرات بازگردد و در گوشش اقامه گفته شود.»

● عقیقه و نامگذاری:

 آن حضرت فرمودند: «هرگاه برای شما فرزندی به دنیا آمد در روز هفتم اگر پسر است گوسفند نر و اگر دختر است گوسفند ماده برایش عقیقه کنید و از گوشت آن به قابله بدهید و در روز هفتم او را نامگذاری کنید. نکته مهم در نامگذاری، انتخاب نام نیکو و پرهیز از نامهای ناخوشایند است. زیرا نام نیکو مایه سرور فرزند و نام ناخوشایند باعث نگرانی و دغدغه خاطر او می گردد، امام باقر(ع) در سخنان خود برخی از نامهای نیکو و غیرنیکو را بیان کرده اند. آن حضرت در این زمینه فرمودند: «اصدق الاسماء ما سمی بالعبودیه و افضلها اسماء الانبیاء.» صادقترین نامها، نامهایی است که بندگی خداوند را تداعی نماید و بهترین آنها نامهای پیامبران است.

 ● تأثیر شیر مادر در تربیت

 در تربیت فرزندان، والدین نخستین نقش را دارا هستند، این نقش و تأثیر در مقاطع گوناگون سنی یکسان و هم اندازه نمی باشد بلکه در مقاطع و مراحلی از تربیت نقش پدر برجسته تر و در مراحل دیگری نقش مادر تعیین کننده تر است و در یک دیدگاه کلی می توان گفت که تا بیش از سن نوجوانی به ویژه در دوران جنینی و شیرخوارگی نقش مستقیم مادر در تربیت فرزند بیشتر از پدر خواهد بود و از دوره نوجوانی به بعد به خصوص در مورد پسران نقش پدران مهمتر است، البته این بدان معنا نیست که نقش پدر در دوران کودکی و نقش مادر در دوران نوجوانی و جوانی ناچیز و کم رنگ باشد بلکه مقصود بیان برجستگی نقش و تأثیر بیشتر هر یک در یک مرحله خاص است.

بنابراین یکی از مقاطع مهم، مقطع شیرخوارگی است که در آن، مادر نقش مستقیم و اساسی دارد.

در این مقطع شیردادن مهمترین عامل ارتباط نوزاد با مادر است، شیر مادر علاوه بر نقش مهمی که در تغذیه و بهداشت جسمانی نوزاد دارد عامل ایجاد و انتقال بعضی ویژگیها به فرزند نیز می باشد که ما به دو نمونه از آنها که در سخنان امام باقر(ع) بیان شده، اشاره می کنیم:

۱) حماقت و کودنی:

امام باقر(ع) فرمود: «لاتسترضعوا الحمقاء فان اللبن یعدی و ان الغلام ینزع الی اللبن یعنی الی الظئر فی الرعونه و الحمق.» زنان کودن را دایه فرزندانتان قرار ندهید زیرا از طریق شیر، حماقت و کودنی به آنها منتقل می شود.

۲) زیبایی و زشتی:

آن حضرت فرمودند: «دایه های زیبا برای فرزندانتان انتخاب کنید و از دایه های زشت رو بپرهیزید زیرا چه بسا شیر انتقال دهنده (زشتی و زیبایی) باشد.» نیز در حدیث دیگری فرمود: «بر شما باد به انتخاب دایه های نظیف و زیبا، زیرا شیر انتقال دهنده (زیبایی) است.»

 ● کودک و نیاز به محبت

 محبت از ضروری ترین نیازهای عاطفی فرزند در دوران کودکی است و بدون توجه به آن کودک به رشد عاطفی مناسب نایل نمی شود، این نیاز، برای کودک به شکلهای گوناگون قابل پاسخگویی است که می توان به بوسیدن کودک، در آغوش گرفتن، گفتن جملات زیبا و محبت آمیز، خریدن هدیه و اسباب بازی و… اشاره کرد. امام باقر(ع) در فرصتهای مناسب از طریق در آغوش گرفتن و بیان جملات محبت آمیز، محبت خود را به کودک خردسالش امام صادق(ع) نشان می دادند و از این طریق به نیاز عاطفی او پاسخ می گفتند.

محمدبن مسلم از اصحاب بزرگ آن حضرت نقل می کند که من در خدمت امام باقر(ع) بودم؛ در این هنگام فرزند (خردسال)ش جعفر(ع) وارد شد و بر سر او ذؤابه (زلف) و در دستش عصایی بود که با آن بازی می کرد.

امام باقر(ع) او را به گرمی در آغوش گرفت و به سینه خود فشرد و خطاب به او فرمود: «پدر و مادرم به فدایت باد (با این چوب) کار لهو انجام مده و بازی مکن، سپس فرمود: «ای محمد، پس از من او امام توست. از او پیروی کن و از دانش او استفاده نما، به خدا سوگند او همان صادقی است که رسول خدا(ص) او را توصیف نمود که شیعیانش در دنیا و آخرت پیروزند و دشمنانش در زمان هر پیامبری ملعون هستند. در (این هنگام) جعفر(ع) خندید و صورتش قرمز گردید، آنگاه امام باقر(ع) به من فرمود: از او سؤال کن، من از او پرسیدم ای پسر رسول خدا، خنده از کدام عضو بدن منشأ می گیرد. جعفر(ع) فرمود: ای محمد، عقل از قلب، اندوه از کبد و نفس از ریه و خنده از طحال منشأ می گیرد. (وقتی این پاسخ را از او شنیدم) از جایم برخاستم و او را بوسیدم.»

● ستایش از فرزند صالح:

 ستایش بجا از فرزند و کارهای نیک او باعث احساس موفقیت و توانایی و نیز موجب انگیزه قوی برای تکرار کارهای خوب و رشد بیشتر او می گردد. به خصوص اگر این تمجید به موقع و در حضور کسانی باشد که آگاهی آنها از رفتار شایسته فرزند برای او مهم باشد.

علی بن حکم به نقل از طاهر یکی از اصحاب امام باقر(ع) نقل می کند. من در خدمت امام باقر(ع) نشسته بودم که فرزندش جعفر(ع) وارد شد. امام باقر(ع) درباره اش فرمود: «او بهترین مخلوقات خداوند است.» در این حدیث ملاحظه می شود که امام باقر(ع) در نزد صحابی خود فرزندش را که صلاحیت و شایستگی لازم را داشته به بهترین وجه ممکن ستوده است.

 ● والدین و نصیحت فرزند:

 نصیحت فرزندان و صحبت کردن با آنها علاوه بر آن که والدین از طریق آن می توانند رهنمودهای مهم و اساسی را ره توشه زندگی فرزندانشان قرار دهند می تواند یک نوع زمینه ایجاد ارتباط صمیمی بین والدین و فرزندان را فراهم نماید و از این طریق والدین به خصوص پدر، می توانند به فرزند نزدیک شوند و در یک فضای صمیمی و عاطفی، ضمن آگاهی از مشکلات و خواسته های فرزندان، رهنمودهای لازم را به آنها ارائه دهند. امام باقر(ع) نیز در فرصتهای مناسب با فرزندان خود صحبت می کرد و گاهی به شکل گروهی و عمدتا به شکل فردی به نصیحت آنها می پرداختند که به نمونه هایی از آنها اشاره می کنیم:

۱) اسماعیل بن خالد نقل می کند که از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود: پدرم ابوجعفر(ع) ما (فرزندان) را جمع کرد و به ما می فرمود: ای فرزندان از تعرض نسبت به حقوق دیگران بپرهیزید، بر مشکلات و سختیها صبر پیشه کنید و اگر خویشان شما را به کاری که ضررش برای شما بیش از نفعش باشد دعوت کردند اجابت نکنید.»

۲) از جمله سفارشهای آن حضرت به فرزندش امام صادق(ع) این جملات است: «خداوند سه چیز را در سه چیز دیگر پنهان کرده است، رضایش را در اطاعت، مخفی کرد، پس هیچ طاعتی را کوچک نشمار، شاید که رضایتش در همان طاعت باشد. خشم و غضبش را در معصیت پنهان نمود پس هیچ نوع معصیتی را کوچک نپندار، شاید که غضبش در همان باشد. و اولیاء خود را در میان بندگانش پنهان کرد، پس احدی از بندگان او را حقیر مدان که شاید همان بنده ولی او باشد.»

۳) آن حضرت به فرزندش فرمود: «فرزندم از کسالت و اندوه بپرهیز که این دو، کلید هر شری می باشند، زیرا اگر سست و تنبل باشی به ادای حق نخواهی پرداخت و اگر محزون و اندوهناک باشی بر حق، صبر پیشه نخواهی کرد.»

۴) سفیان ثوری نقل می کند که امام صادق(ع) را ملاقات کردم و از او خواستم مرا نصیحت کند… آن حضرت فرمود: ای سفیان! پدرم مرا به سه چیز سفارش و از سه چیز برحذر داشت، از جمله آن سفارشات این بود که فرزندم، هر که با رفیق بد همراه شود سالم نمی ماند و هر که در محلهای اتهام برود مورد اتهام قرار می گیرد و هر که بر زبان خود کنترل نداشته باشد پشیمان می شود.»

 ● اهمیت آرامش خانواده در تربیت

 تردیدی نیست که خانواده نقش اساسی در تربیت فرزند دارد و پرورش صحیح فرزندان بدون توجه جدی والدین به این امر مهم و ایجاد فضای مناسب و آرام برای آن میسر نیست.

نابسامانی خانواده، اختلاف و نزاعهای والدین، عدم رابطه صمیمی میان اعضای خانواده به ویژه والدین و فقدان امنیت و آرامش لازم در جامعه کوچک خانواده، تربیت صحیح فرزند را به مخاطره می اندازد. از این رو در مبحث حسن خلق در روایات، بیش از هر مورد دیگری درباره خوش رفتاری پدر خانواده با اهلش تاکید شده است و این حاکی از آن است که خوش رفتاری در کانون خانواده اهمیت ویژه دارد و آثار مثبت آن فراتر از خوش رفتاری با افراد دیگر است، زیرا در جامعه کوچک خانواده افراد کاملا با هم در ارتباط هستند و بر یکدیگر تاثیر می گذارند و چتر آثار مثبت خوش رفتاری و پیامدهای سوء بدرفتاری بر سر همه اعضای خانواده پهن می گردد و در یک کلام خوش رفتاری در کانون خانواده آثار تربیتی فراوان و بدرفتاری پیامدهای سوء بی شمار به همراه دارد. امام باقر(ع) در زمینه اهمیت خوش رفتاری در کانون خانواده فرموده است: «… من حسن بره باهله زید فی عمره.» هر کس احساس و ملاطفتش را نسبت به خانواده اش نیکو گرداند عمرش طولانی می گردد .

در این حدیث شریف تعبیر لطیف و ظریف «من حسن بره» دلالت بر آن دارد که نه تنها احسان و ملاطفت نسبت به خانواده پسندیده و لازم است بلکه می بایست برای تاثیر بیشتر، این احسان و ملاطفت به نیکویی و بهترین وجه انجام گیرد.

 ● نقش تربیتی عمل والدین و مربیان

مربیان موفق در جهاد مقدس تربیت، بیش از آن که به گفتار دعوت به نیکی کنند با عمل صالح دعوت کرده اند، پیش از آن که سخن بگویند عمل نمودند، پیش از آن که به تربیت دیگران اقدام کنند به اصلاح خویش پرداختند، بنابراین والدین که خود اولین مربیان فرزندان هستند می بایست با زبان عمل با فرزندانشان سخن بگویند.

فرزندان باید در عمل ببینند که والدین به آنچه می گویند پای بند هستند و خود عمل می کنند و گفتارشان با عملشان مطابقت دارد.

به نظر می رسد که اساسی ترین عامل تربیتی معصومان علیهم السلام و در واقع مهمترین راز موفقیتشان در تربیت فرزندان همان تربیت با عمل و پای بندیشان به آنچه می گفتند بوده است و این شیوه در سیره تربیتی امام باقر(ع) نیز کاملا آشکار است، فرزندان آن حضرت با دیدن اعمال پدر برای انجام اعمال صالح و رفتار درست الگو می گرفته و به راز بندگی خداوند دست می یافتند. در ذیل به ذکر دو نمونه از رفتارهای آن حضرت اکتفا می کنیم:

۱) امام باقر(ع) و صدقه به فقراء: از فرزند بزرگوار آن حضرت نقل شده است که روزی بر پدرم وارد شدم و مشاهده کردم که در آن روز پدرم هشت هزار دینار به تهی دستان مدینه صدقه داده اند و اهل خانه ای را که تعداد آنها به یازده نفر می رسید آزاد کرده است.»

۲) اسحاق بن عمار از امام صادق(ع) نقل کرده است: من پیوسته رختخواب پدرم را پهن می کردم و منتظر می ماندم تا ایشان به رختخواب بروند و بخوابند، سپس برمی خاستم و به رختخواب خود می رفتم، شبی آن حضرت تاخیر کردند و من در طلب او به مسجد رفتم، در حالی که مردم خواب بودند، او را در حال سجده دیدم و غیر او کسی در مسجد نبود. من صدای او را می شنیدم که می گفت: «سبحانک اللهم انت ربی حقا حقا، سجدت لک یا رب تعبدا و رقا، اللهم ان عملی ضعیف فضاعفه لی، اللهم قنی عذابک یوم تبعث عبادک و تب علی انک انت التواب الرحیم.»

 ● تربیت معنوی فرزندان

تربیت، ابعاد مختلفی چون جسمانی، عقلانی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی دارد. از مهمترین ابعاد تربیت، تربیت معنوی است که به عقیده ما در تربیت اسلامی، پرورش این بعد، غایت همه ابعاد دیگراست. این نوع تربیت که شامل پرورش بعد معنوی انسان و فراهم نمودن زمینه ارتباط انسان با خداوند و درنهایت پرورش انسان برای رسیدن به قرب الهی است. بسیار مورد تاکید ائمه علیهم السلام بوده است و آن بزرگواران درتمام صحنه های زندگی بیشترین اهمیت را به پرورش این بعد فرزندان می دادند و برای تحقق آن از شیوه های خاص بهره می گرفتند که به نظر می رسد از مهمترین شیوه ها، دو شیوه (ذکر و دعا) است وهرچند دعا نیز برای یک نوع ذکر تلقی می شود اما از آنجا که در تربیت معنوی، عنصری کلیدی و مهم است از آن به عنوان یک شیوه جداگانه یاد می کنیم، امام باقر(ع) در سیره تربیتی خود از این دو شیوه به شکل خاصی بهره جستند.

 ۱) ذکر و یاد خدا:

 ذکر که عبارت از توجه قلبی انسان نسبت به خداوند است وگاهی درقالب الفاظ مخصوصی بر زبان جاری می شود، نقش بسیار مهمی در تربیت بعد معنوی انسان دارد. ابن قداح از امام صادق (ع) نقل کرده که «پدرم (امام باقر- ع) بسیار یاد خدا می نمود، همراه او راه می رفتم او را در حال ذکر می دیدم با او غذا می خوردم او را درحال یاد خداوند می دیدم، با مردم سخن می گفت و این کار، او را ازیاد خدا غافل نمی کرد.

من مشاهده می کردم که زبان او مدام درحال گفتن ذکر لااله الا الله بود. پدرم ما را جمع می نمود و ما را به ذکر و یاد خدا امر می فرمود و این کار تا طلوع خورشید ادامه داشت، هر کدام از ما را که قرائت قرآن آموخته بود به خواندن قرآن و هرکدام که قرآن نیاموخته بود به گفتن ذکر امر می نمودند.»

این حدیث در بردارنده دو نکته مهم است. نخست آن که بر مطابقت گفتار با عمل حضرت دلالت دارد ونشان می دهد که امام ابتدا خود عمل می نمودند و از ذکر گفتن غافل نمی شدند و بعد فرزندانشان را به ذکر و یاد خدا امر می نمودند. نکته دوم آن که نباید فرزندان را به حال خودشان رها کرد بلکه می بایست ضمن حفظ آزادی حساب شده و منطقی و توجه به استقلال طلبی و آزادی خواهی آنها در فرصت های مناسب با ایجاد انگیزه و شوق به طور عملی آنها را به انجام کار نیک مشغول نمود.

 ۲) دعا:

 دعا و مناجات از موثرترین روشها در تربیت بعد معنوی انسان است. از طریق دعا و مناجات انسان با خداوند ارتباط پیدا می کند و در پرتو آن جان خود را از چشمه معرفت و محبت سیراب می گرداند. امام صادق(ع) فرمود:«هرگاه مساله ای پدرم را محزون می کرد ایشان زنان و فرزندان را جمع می نمود.

آنگاه خود دعا می کردند و آنها آمین می گفتند.» همچنین برید بن معاویه عجلی نقل می کند:«هرگاه امام باقر(ع) قصد مسافرت داشتند خانواده خود را درمنزلی جمع می نمودند و این چنین دعا می کردند «اللهم انی استودعک نفسی واهلی و مالی و ولدی، الشاهد منا و الغائب، اللهم احفظنا و احفظ علینا، اللهم اجعلنا فی جوارک، اللهم لاتسلبنا نعمتک و لاتغیر ما بنا من عافیتک و فضلک». پروردگارا خود و اهلم و مالم و فرزندانم، حاضر و غایب آنها را به تو سپرده ام، پروردگارا ما را حفظ کن و سلامتی ما را مستدام دار، پروردگارا ما را در جوار خودت جای ده و نعمتت را از ما مگیر و عافیت و فضیلت را نسبت به ما تغییر مده.»

از دو حدیث بیان شده معلوم می شود که آن حضرت فرزندان خود را از طریق دعا به یاد خداوند متوجه می گردانید و غیر مستقیم به آنها تعلیم می داد که باید در تنهایی و هنگام مشکلات برخداوند توکل نمود و تنها از او در خواست کمک کرد.

 

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

شنبه 17 اسفند 1392  11:36 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها