0

پوشش وحجاب وسبک زندگی

 
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پوشش وحجاب وسبک زندگی

تبیین جایگاه حجاب از نگاه امام راحل (رحمت الله علیه)
آیا حجاب اجباری است؟ از منظر امام به عنوان یک مرجع فقیه، فیلسوف، عارف و یک متفکر نظام جهانی، نه فقط حجاب، بلکه رفتار عفیفانه هم اجباری است. هیچ‌ کس نمی‌تواند بگوید حد حجاب شرعی تنها رنگ است یا آرایش و سرمه‌ کشیدن است. امام می‌فرمایند باید در روابط بین زن و مرد حائلی باشد که آنجا معصیت انجام نشود.
 

گروه فرهنگی-اجتماعی برهان؛ ضرورت رجوع غیرمتخصص به متخصص از اموری است که عقل هر انسانی آن را تأیید می‌کند. در بررسی تاریخ اما همواره افرادی بوده‌اند که با زیر پا نهادن بدیهیات عقلی و اصولی، سعی در توجیه رفتارها و منحرف کردن اذهان مردم داشته‌اند. متأسفانه در این برهه از تاریخ، که نهال انقلاب اسلامی با همت امام راحل و مردم بزرگ کشورمان در حال به ثمر نشستن است و مظلومان و ستمدیدگان عالم چشم امید به آن دارند، چندی است برخی افراد به دنبال ساختارشکنی و زیر پا گذاشتن اصول اساسی دین و انقلاب برآمده‌اند و دست به اظهارنظرهای غیرکارشناسانه‌ی دینی می‌زنند و از آنجایی که در مقام استدلال، پاسخ‌گوی ذهن بیدار مردم نیستند، سخنان ناصواب خود را به مراجع قابل قبول مردم ارجاع می‌دهند تا از این طریق، اعتباری برای سخنان خود قائل شوند. غافل از اینکه این مسئله خیانت به اسلام، مردم و انقلاب و شهداست.
یکی از افرادی که اخیراً موضع‌گیری‌های عجیب و غیر‌قابل باوری را نسبت به برخی مبانی بنیادین دین و نظام اسلامی وارد کرده‌ خانم نعیمه اشراقی است که علاوه بر اظهارنظرات شاذ و غیرکارشناسانه، در کمال تعجب، آن نظرات را به امام راحل نیز نسبت داده است. با توجه به تبعات این مسئله، «برهان» ضروری دانست تا در گفت‌وگو با سرکار خانم «همیز»، استاد حوزه و دانشگاه؛ از نگاه قرآن و دیدگاه‌های امام راحل، مسائل مطرح‌شده را تبیین نماید. این گفت‌وگو در دو قسمت ارائه می‌شود. اینک قسمت اول این گفت‏و‏گو به محضر خوانندگان گرامی تقدیم می‏گردد:
اخیراً شاهد موضع‌گیری‌های برخی افراد در خصوص بعضی مبانی بنیادین دین و نظام، از جمله حجاب بوده‌ایم. به عنوان مثال، خانم اشراقی در مصاحبه با برخی سایت‌های معارض، به طرح شبهات و نظرات غیرکارشناسانه‌ای در‌باره‌ی حجاب پرداختند و آن را به امام (رحمت الله علیه) نسبت دادند. به نظر شما، دلیل این ‌گونه موضع‌گیری‌ها چیست و به طور کلی، این افراد با طرح چنین مباحثی چه اهدافی را دنبال می‌کنند؟
می‌خواهم از منظر بالاتری به این سؤال توجه شود. اکنون که در حال تدوین مدیریت جامعه‌ی جهانی برای قوانین اسلام هستیم، چطور می‌توانیم قوانین اسلامی را در جامعه‌ی جهانی اجرایی کنیم؟ از صدر اسلام تا کنون نتوانسته بودیم برای جامعه‏ی جهانی برنامه‌ریزی صد درصد اسلامی انجام دهیم. بنابراین برای اجرای قوانین اسلامی در تمام وجوه زندگی انسان‌ها، اعم از مرد و زن، باید به قول مقام معظم رهبری، سبک زندگی را تدوین کنیم. این نوع تلاشها برای اینکه فردی را به میدان بکشد و مصاحبه ای تدوین کنند مصداق «عسی أن تکرهوا شیئاً و هو خیرٌ لکم» است. آن‌ها به قول خودشان به مواضع صحیح اسلامی حمله می‌کنند و می‌خواهند به زعم خودشان، مردم را به سوی اباحه‌گری بکشانند. ما با این برداشت‌های موذیانه با کراهت برخورد می‌کنیم، اما این کمک می‌کند که متخصصان قوانینی را که باید در اسلام به ‌صورت جهانی اجرا شود، با دقت بیشتری تدوین کنند.
کار ما دارد کاملاً از ابتدا شروع می‌شود. ما از ابتدای انقلاب با دشمنان مسلح برخورد رودررو داشتیم، اما امروز با دشمنان فرهنگی مواجهیم. امام می‌فرمودند جنگ یکی از نعمت‌های الهی بود که درِ نعمت شهادت، مبارزه و مجاهدت را به روی مردم باز کرد. ما نیز فکر می‌کنیم این جنگ فرهنگی نعمتی است که درِ فهم برتر قوانین اسلام را به روی جهانیان باز می‌کند. باید دقت داشته باشیم که اکنون حقیقتاً اجرایی کردن قوانین در سراسر جهان مطلوب همه‌ی انسان‌هاست. آن‌ها که در فرانسه شکنجه می‌شوند و اجازه ندارند حجاب داشته باشند و آن‌ها که در کشورهای دیگر محرومیت دارند، همه با تمام وجود اجرایی شدن این قوانین را می‌خواهند.
اما به کسانی که با این قضیه ضعیف برخورد می‌کنند و آگاهی ندارند (فرقی نمی‌کند به چه کسی منتسب باشند) مروه‌ شربینی، شهیده‌ی حجاب، پاسخ داده است. [1]او در آن سوی عالم، در جواب این سؤال که چطور باید با حجاب برخورد کنیم، می‌گوید: با حجاب باید به ‌گونه‌ای برخورد کنی که حتی جانت را هم بفروشی تا این قانون الهی باقی بماند؛ افرادی که نسبت به این قضیه ضعیف حکم می‌کنند و درباره‌ی این مسئله که آیا ما حجاب را جهانی کنیم یا نه؟ می‌گویند ببینیم که مردم جهان چه می‌پسندند، مثل آشپز برای جامعه تصمیم‌گیری می‌کنند و مثلاً می‌گویند ما باید بر اساس سلیقه‌ی مردم کار کنیم و چون مردم دارند برای قوانین اسلام با ما مبارزه می‌کنند، باید با آن‌ها صلح کنیم.
نگاه قرآن و موضع‌گیری بزرگان دین ما از ابتدای اسلام در برخورد با این افراد چگونه بوده است؟
بعضی‌ها شاید فکر کنند که اصول‌گراهای تندرو با این نظرات مخالفت می‌کنند،  اما این طرز فکر افراد غلط است؛  این خداست که با این حرف مبارزه خواهد کرد. قرآن به شدت با این افراد برخورد کرده و فرموده است: ای پیغمبر، آن‌ها بسیار دوست دارند که تو مداهنه کنی، ولی این کار را نکن.‌ [2]حق نداری در قوانین سست کار بکنی. حتی خداوند می‌فرماید: پیغمبر اگر تو کوچک‌ترین تغییری در ارائه‌ی پیام ما به مردم بدهی، با دست قدرت تو را می‏گیریم و به خاک مذلت می‏کشیم.  این‌ها همه‌ نشانه‌ی این است که خداوند می‌خواهد آنچه قانون اسلام است اجرا شود.
بعد هم وقتی از پیغمبر تعریف می‌کند و می‌فرماید ما در آینده رضایت تو را جلب می‌کنیم؛ یعنی از تو راضی هستیم[3]، این نشان می‌دهد که پیغمبر قوانین را درست ابلاغ کرده است. پس هرکس داعیه‌ی ابلاغ اسلام را دارد، حق مداهنه و سستی ندارد، زیرا «خداوند» با او مبارزه خواهد کرد. بنابراین ما باید از خدا بترسیم، قوانین اسلام را صحیح ارائه بدهیم، مبلّغ خوبی باشیم و صحیح ابلاغ کنیم. هر مصاحبه‌ای که در ارائه‏ی اسلام خدشه ایجاد می‌کند و ابلاغش را ناصحیح ارائه می‌دهد، مخدوش است. نه اینکه مردم آن را نمی‌پذیرند، بلکه خدا نمی‌پذیرد.
دوم اینکه حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند روش تبلیغ‌ پیغمبر (صلی الله علیه و آله) این بود که راه می‌افتادند و خودشان موردی را انتخاب و رویش کار می‌کردند. روش پیغمبر را این طور تفسیر می‌فرمودند: آنجایی که زخمی پیدا می‌کردند، اگر مرهم لازم داشت، مرهم می‌گذاشتند؛ اگر داغ احتیاج داشت، داغ می‌کردند تا زخم نابود شود. پس کسانی که یک‌سویه برخورد می‌کنند و می‌گویند ما مرهم بگذاریم تا درمان شود و می‌گویند ما آرام‌آرام صحبت کنیم تا جامعه تحریک نشود، خلاف روش پیغمبر عمل می‌کنند.
خداوند تبارک و تعالی در سوره نور آیه 56 می‌فرمایند: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول لعلکم ترحمون» آن‌ها می‌گویند ما خدا را دوست داریم، ولی روش پیغمبر را نمی‌پسندیم. صحبت خالص از اسلام مردم را پس می‌زند و اکنون باید طوری برخورد کنیم که مردم را جذب کنیم. قرآن در سوره آل عمران آیه 31 می‌فرماید: «قل ان کنتم تحبون‌ الله فاتبعونی یحببکم‌ الله»: پیغمبر بگو اگر شما خدا را دوست دارید، از من تبعیت کنید، آن وقت خدا شما را دوست می‌دارد.
الآن در جامعه خیلی‌ها می‌گویند ما خدا را قبول داریم، ولی چرا پیغمبر گفته است حد حجاب این است؟ در صورتی که خداوند فرموده حجاب داشته باشید، روابط محرم و نامحرم را گفته و تمام وجوهاتش را هم بیان کرده است.
بعضی‌ها شاید فکر کنند که اصول‌گراهای تندرو با این نظرات مخالفت می‌کنند، اما این فکر غلط است؛ این خداست که با این حرف مبارزه خواهد کرد. قرآن به شدت با این افراد برخورد کرده و فرموده است: ای پیغمبر، آن‌ها بسیار دوست دارند که تو مداهنه کنی، ولی این کار را نکن.
حجاب یعنی حائل بین تو و نامحرم و این فقط محدود به پارچه، نگاه و گفتار نیست. بین دو نامحرم در فضای بیرونی حائلی عفیف درست کنید تا بتوانند به «مقاماتی» برسند که محبوب خدا باشند و به کارهای اجتماعی و انسانی خودشان هم برسند. هر کسی که تنها درباره‌ی پارچه، رنگ و... بحث می‌کند و روی ریزه‌کاری‌ها دست می‌گذارد، اصلاً نمی‌فهمد اسلام چه می‌خواهد. مقصد اسلام رشد جامعه‌ی جهانی و تخلق به اخلاق‌الله است. می‌خواهد جامعه‌ی جهانی رشد کند تا به جایی برسد که اخلاق خدا در آن اجرا شود و مردم  رنگ خدایی پیدا کنند[4]؛ نه فقط یک نفر، بلکه همه‌ خلیفه‌الله شوند. همه باید صفات خدا را در رفتار اجتماعی خود اجرا کنند.
امام توانستند بخشی از این امر را در زمان حیاتشان اجرا کنند. بخشی‌ از آن هم الحمدالله اکنون توسط شاگرد مسلم‌ و خلیفه‌ی برحقشان، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اجرا می‌شود که جهان ایشان را می‌پذیرد و به ایشان نمره‌ی مثبت می‌دهد. ایشان جامعه را به سویی می‌کشانند که همان روش پیغمبر اجرا شود. بنابراین ما نباید بترسیم که عده‌ای از حجاب خوش‌شان نمی‌آید. قرآن هم می‌فرماید ای پیغمبر، اگر در مقابل عده‌ای که به آخرت ایمان ندارند، اسم خدا را بیاوری مشمئز می‌شوند. خداوند روان‌شناسی آن‌ها را در سوره‌ی زمر  آیه 45 بیان می‌کند: «وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ». بنابراین ما احتیاج نداریم طبق خوش‌آمد آن‌ها کار کنیم. اگر مثلاً در جامعه‌ برای اینکه هویت اسلام حفظ شود، اجباری لازم باشد، باید اجبار بگذاریم.
 روزی پیغمبر اکرم (صل الله علیه وآله والسلم) در مسجد رفت و عده‌ای از نمازگزاران را بیرون کرد و فرمود شما نمی‌خواهد نماز بخوانید، چون زکات نمی‌دهید. چرا کسی به این رفتار پیغمبر اعتراض نمی‌کند؟ ایشان «شِدادٌ غلاظ» برخورد کرد؛ یعنی همان جمله‌ای که حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند آنجایی که لازم بود داغ بشود داغ می‌کردند.
اصلاً بحث اجبار یعنی چه؟ یعنی وقتی شما در قدرت هستید، باید قوانین اسلام را اجرا کنید. خداوند در سوره‌ی مائده می‌فرماید: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»:  مسلمانان، شما روش جدیدی دارید، این روش جدید را متخذ از یهود و نصارا نکنید و آن‌ها را رهبران فکری و فرهنگی خودتان نگیرید. سپس می‌گوید هر کدام از شما مسلمانان (که دین برتر را دارید) اگر به دنبال روش‌های فرهنگی، روش‌های اجرایی ، روشهای کلی آنها، زندگی آن‌ها بروید، از آن‌ها هستید.  در اینجا مخاطب «من یتولهم منکم» همه‌ی عصرها و همه‌ی نسل‌هاست و نه فقط زمان رسول‌الله. بعد می‌فرماید: «ان‌ّ الله لایهدی القوم الظالمین»[5] : خداوند گروهی را که ظلم می‌کنند هدایت نمی‌کند؛ یعنی گروهی که دنبال قوانین اجرایی و فرهنگی یهود و نصارا بودند. گرچه آن‌ها هم قانون و کتاب مدون دارند و این ‌طور نیست که آن‌ها پوچ باشند، اما فرهنگ آن‌ها دون فرهنگ اسلامی است، چون آن‌ها از کتاب تحریف‌شده‌شان فرهنگ‌سازی می‌کنند.
ما حق نداریم درباره‌ی فرهنگ‌های آن‌ها که با ما معارض هستند، حتی به عنوان فرهنگی که می‌توان درباره‌اش فکر کرد، بحث کنیم. قرآن می‌گوید اگر این کار را بکنید، از آن‌ها هستید. این را برای تمام کسانی گفتم که می‌خواهند از این جنس مصاحبه‌ها تهیه کنند و موذیانه بعضی‌ افراد را، ملعبه‌ی خودشان ‌کنند و با استفاده‌ از آن‌ها بر مقاصد خودشان صحه بگذارند.
خانم اشراقی می‌گویند برخی علما اعتقاد دارند چون حدی برای حجاب تعریف نشده است، حکومت هم نمی‌تواند آن را اجباری کند. این مسئله تا چه اندازه صحت دارد؟
به نظر من این حرف خوبی نبود و حتماً خودشان هم قبول دارند که این حرف خوبی نیست، چون اصلاً نمی‌شود به ساحت علما نزدیک شد. اظهارنظر به علما یعنی به بازی گرفتن روش علما. به نظر من ایشان خودشان هم این حرف را قبول نخواهند نداشت. علمای ما از صدر اسلام تا کنون همیشه مدافع اسلام و مرزهای آن بوده‌اند. اسلام یعنی مجموعه‌ی دستور‌های قرآن و سنت. حد و حدود حجاب در قرآن سنت تعریف شده است؛ بنابراین علما هرگز نمی‌توانند خلاف قرآن و سنت حرفی بزنند. در غیر این صورت، علمایی هستند که قرآن از آنان اظهار برائت می‌کند. مثلاً بلعم باعورا [6]یکی از مثال‌های بزرگی است که قرآن درباره‌اش می‌فرماید او مردی بود که ما آیات خودمان را به او دادیم، اما او خودش را منسلخ کرد و خودش را از این آیات جدا کرد. خلود در زمین را پذیرفت و نخواست آسمانی شود.
این نکته‌ی بسیار مهمی است. خداوند می‌فرماید عالمی که زمینی شود و آسمان را نادیده بگیرد، سگ است. اگر رهایش کنید، فریاد می‌زند؛ اگر او را بگیرید هم فریاد می‌زند[7]. خداوند تا این حد با علمایی که با آیات خدا بازی می‌کنند مبارزه می‌کند. بعد از انقلاب، هیچ‌ کدام از این علما را نمی‌توانیم در اسلام پیدا کنیم. علمایی که امروز در ایران در سطح جهانی برای دفاع از اسلام کار می‌کنند، بسیار زحمت می‌کشند و نمی‌توانیم این تهمت را به علمایمان بزنیم. این تهمت است که بگوییم علما برای حجاب تعریف ندارند. تمام مراجع تقلید ما از علمایی هستند که حجاب را در رساله‌شان تعریف کرده‌اند.
اگر منظورمان از علما مراجع تقلید باشد، این توهین خطرناکی به ساحت ایشان است و توصیه می‌کنم کسی دنبال این مسئله نرود. اما اگر منظور کسانی است که به اگر منظور کسانی است که مطالعات دینی دارند  یا پای منبرها درسی را یاد گرفته‌اند، آن‌ها نمی‌توانند ملاک ما باشند. من به جوان‌های عزیزم توصیه می‌کنم به این حدیث امام صادق (علیه السلام) دقت کنند. ایشان می‌فرمایند: «من دخل فی هذا الدین بالرجال اخرجته منه الرجال...»: هر کس با «شخصیت‌ها» وارد دین شود، با «شخصیت‌ها» هم از دین خارج می‌شود. امروز هم می‌بینیم بسیاری از شخصیت‌هایی که داعیه‌ی اسلام داشتند، با اسرائیل مصاحبه می‌کنند و حتی با یهود و صهیونیست دست موافقت داده‌اند.
بنابراین این‌ها را جزء علما به شمار نمی‌آوریم. امام صادق (علیه السلام) در ادامه می‌فرمایند: «من دخل فی هذا الدین بالکتاب و السنه زالت الجبال و لا یزول...»: با کتاب و سنت وارد دین بشوید، اگر کوه‌ها بلرزند، شما نمی‌لرزید. علمای ما، یعنی مراجع عظام، همه با کتاب و سنت درباره‌ی حجاب صحبت کرده‌اند و حرف‌های قاطعانه و صریحی زده‌اند که هم در استفتائات‌ آن‌ها موجود است و هم در رساله‌هایشان. بنابراین اصلاً نمی‌توانیم بگوییم برخی علما اعتقاد دارند چون حدی برای حجاب تعریف نشده است، حکومت هم نمی‌تواند آن را اجباری کند. این حرف اصلاً صحیح نیست و مذموم است.
در واقع می‌توان گفت افرادی که چنین شبهاتی را مطرح می‌کنند، دو دسته هستند: گروهی که با نگاه مغرضانه و از روی دشمنی این مباحث را مطرح می‌کنند و عده‌ی دیگر که از روی جهل و نادانی به طرح این‌ گونه مباحث می‌پردازند.
دقیقاً همین طور است. اسلام تنها برای مادیت و جسمانیت برنامه ندارد، بلکه قوانینش را برای سه عالم وجود انسان طراحی کرده است. برای مثال، از یک سو در اسلام گفته شده حتماً از نجاست پرهیز کنید. حتی در احادیث داریم کسانی که از نجاست پرهیز ندارند، دچار فشارهای شب اول قبر می‌شوند. شارع مقدس می‌گوید از نجاست باید صد درصد پرهیز کنید و از احکام واجب است که باید با لباس طاهر عبادت کنید. حتی خداوند می‌گوید بیت کعبه را باید طاهر نگه دارید. از سوی دیگر، گفته شده است که وقتی مهمان وارد منزل شد، حق ندارید به او بگویید اینجا پایت را نگذار، نجس است؛ به دلیل اینکه او به زحمت می‌افتد و مهمان باید اکرام شود. نباید شخصیت مهمان را دچار آسیب و مهمان را محدود کنید. کسی که به قضیه نادان باشد، نتیجه می‌گیرد که اگر مهمان نجاست را توسعه بدهد، اشکالی ندارد. اما این نتیجه‌گیری غیرعقلانی است. استنتاج صحیح این است که شما محیط را نجس در اختیار مهمان نگذارید؛ نه اینکه اگر مهمان نجاست را توسعه بدهد و خودش هم نجس شود اشکالی ندارد. در واقع شما موظف هستید نجاست را به طهارت تبدیل بکنید تا برای مهمان عسر و حرج ایجاد نکنید.
این مثال را زدم تا بگویم ما باید نجاست را برطرف کنیم. در مسئله‌ی حجاب هم باید افکار و عرف مردم را ارتقا دهیم تا به این حقیقت برسند یعنی باید سه عالم وجودشان توسعه یافته تا موفق به عبودیت شوند تا این‏که مورد رحمت خدای تبارک و تعالی قرار گیرند. یکی‌ از این‌ها اجرای حجاب است. نباید بگوییم چون برای مردم دشوار است، سخت نگیرید، به مردم فشار می‌آید، بلکه باید قوانین اسلام را به گونه‌ای ارائه دهیم که مردم بپسندند و اجرا کنند تا از آن‌ها بهره‌مند شوند. هدف 124هزار پیغمبری که خداوند فرستاده است و پیغمبر خاتم حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) که فرزندان گرانقدرش به شهادت برسند چیست؟ نعوذبالله هر کسی قوانین را هر طور که خواست اجرا کند؟ امام (رحمت الله علیه) جمله‌ی عمیقی دارند که می‌فرمایند امام حسین (علیه السلام) عصاره‌ی پنج تن است. از طرفی کل خلقت برای این پنج تن خلق شده‌اند؛ خداوند می‌فرماید: «لولاک لما خلقت الافلاک» چرا امام حسین (علیه السلام) با این عظمت، که عصاره‌ی پنج تن آل‌عباست، باید این ‌طور به خاک و خون کشیده شود؟ برای اینکه اسلام بماند. اسلام یعنی چه؟ یعنی مجموعه‌ی برنامه های قرآن و سنت.
. در مسئله‌ی حجاب باید افکار و عرف مردم را ارتقا دهیم تا به این حقیقت برسند که باید سه عالم وجودشان توسعه و عبودیت پیدا کند تا مورد رحمت خدا قرار گیرند. یکی‌ از این‌ها اجرای حجاب است. نباید بگوییم چون برای مردم دشوار است، سخت نگیرید، یا اینکه باید قوانین اسلام را به گونه‌ای ارائه دهیم که مردم بپسندند.
این نوع مصاحبه‌ها ناشی از روش تبلیغی عده‌ای است که می‌گویند سخت‌گیری نکنید، کسی را در قبر دیگری نمی‌گذارند. خداوند تبارک می‌فرماید زمین از عدل و داد پر و از کفر پاک می‌شود، امام زمان (عج الله تعالی فرجه شریف) تشریف می‌آورند و تمام خواسته‌های انبیا را به ثمر می‌رسانند و این یعنی اسلام در سراسر زمین برای همه‌ی آحاد اجراشدنی است. این قابلیت در درون همه‌ی انسان‌ها وجود دارد. ما باید روش‌های شکوفایی این انتخاب را اجرایی کنیم. مردم ذاتاً می‌خواهند اسلام را انتخاب کنند، اما ما با چه روشی این خواسته‌ی ذاتی را به منصه‌ی ظهور برسانیم؟ با مداهنه؟ با اینکه حرام خدا در زمین اجرا شود اشکالی ندارد؟
روش حضرت امام (رحمت الله علیه) در برخورد با افرادی که نسبت به اجرای احکام اسلام بی‌تفاوت بودند و مرتکب فعل حرام می‌شدند چه بود؟
روش‌ حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) این بود که کسی جرئت نداشت جلوی ایشان حرامی را انجام بدهد و مثلاً حتی یک کلمه غیبت کند. یکی از نماینده‌های استانی ایشان وقتی خدمت امام می‌رسد تا گزارش سیاسی استان را بدهد، در گزارش سیاسی‌اش غیبت می‌کند. امام فریاد می‌زنند و می‌گویند آقا شما غیبت کردید، سپس جلسه را ترک می‌کنند و حتی از او تشکر هم نمی‌کنند.
حتی سرکار خانم دباغ این مجاهدی که از یاران مهم زمان شکنجه‌ها و زندان‌ها بودند، در خاطراتشان تعریف می‌کردند که در نوفل‌لو‌شاتو آقایی آمده بودند تا یک یا چند میلیون تومان به امام خمس بدهند و انگشتر طلا هم دستشان بود. در آن زمان مسائل مالی خیلی برای ما اهمیت داشت. امام با تحکم به او گفتند: آقا انگشتر را دربیاور، بعد حرف بزن! سرکار خانم دباغ فرمودند این آقا کمی‌ عقب‌نشینی کرد، انگشتر را درآورد و بعد حرف زد. یعنی امام از اجرای حرام به ‌شدت جلوگیری می‌کردند. امام (رحمت الله علیه) می‌فرمایند: «کسی که حرام خدا را انجام می‌دهد محترم نیست.» پس نگوییم کسانی که حرام خدا را انجام می‌دهند محترم هستند و باید مواظبشان باشیم، چون داریم در جامعه برنامه‌ی حکومتی تدوین می‌کنیم.
 امام خمینی (رحمت الله علیه) می‌فرمودند خداوند تمام روش‌های زندگی در دنیا را در قالب کلام ائمه به ما داده است و آن‌ها پیام‌رسان خدا هستند. با اینکه در طول تاریخ کتاب‌های ما را سوزاندند، نتوانستند این معارف را از ما بگیرند. کسی که هرگز از خود در برابر قوانین اسلام پذیرش نشان نمی‌دهد و حرام را انجام می‌دهد، باید درالگوی حکومتی ذلیل باشد و این همان چیزی است که در دعای افتتاح برای ما بیان شده است: «انا نرغب إلیک فی دوله کریمه، تعز به الاسلام و اهله و تذل به النفاق و اهله» کاملاً مشخص است که روش حکومت در برابر متخلفان و کسانی که حرام انجام می‌دهند چیست. دولت کریمه‌ای که می‌خواهد در جامعه‌ی جهانی حکومت کند چنین خصوصیتی دارد. اسلام و اهلش عزیز و شریف هستند و اکرام می‌شوند و در مقابل، نفاق و اهلش ذلیل هستند.
در روش حکومتی نباید بگوییم که با این‌ها کنار بیاییم و مداهنه کنیم و آن‌ها حرامشان را انجام دهند، چون ما می‌خواهیم حکومت کنیم! مگر حکومت پست معاویه، که تبدیل به سلطنت شد، غیر از این بود؟ با مداهنه‌هایی که شد به‌ تدریج دیدیم که اسلام تحریف شد و به جایی رسیدیم که اکنون اسلام تحریف‌شده و فرقه‌هایی مثل وهابیت از آن سر برآوردند و ما اکنون می‌خواهیم از آن تحریف‌زدایی کنیم.
اسلام به ما شاخص داده است: «کسانی که حرام انجام می‌دهند، نباید در جامعه محترم باشند.» مثلاً جمله‌ای که حضرت امام درباره‌ی وزارتخانه‌‌ها می‌فرمایند: «الآن وزارتخانه‌ها، این را می‌گویم که به دولت برسد، آن طوری که برای من نقل می‌کنند، باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. وزارتخانه‌ی اسلامی نباید در آن معصیت بشود... زن‌ها بروند، اما باحجاب باشند، مانعی ندارد. بروند اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعی باشند، با حفظ جهات شرعی باشند.»[8]
امام به طور کلی می‌گویند نباید معصیت شود؛ چه بسا، زنی مانتو به تن کند، اما آرایش و ظاهر نامناسبی داشته باشد. او پوشش دارد، ولی معصیت می‌کند. پس آیا حجاب اجباری است؟ نه فقط حجاب، بلکه رفتار عفیفانه هم اجباری است. امام یک مرجع فهیم، فیلسوف، عارف و یک متفکر و طراح نظام جهانی است.
بنابراین هیچ‌ کس نمی‌تواند بگوید حد حجاب شرعی تنها رنگ است یا آرایش و سرمه‌ کشیدن است. بلکه باید در روابط بین زن و مرد حائلی باشد که آنجا معصیت انجام نشود.
شما به جمله‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) توجه کنید که می‌فرمایند بهترین زن، زنی است که مردی او را نبیند، او هم مردی را نبیند. در این حدیث کلمه‌ی «یری» آمده که به معنای تماشا کردن و نگاه ‌کردن است. اکثر افراد می‌گویند این جمله مناسب شأن فاطمه‌ی زهرا(سلام الله علیها) نیست، چرا خودشان رفتند در مسجد سخنرانی کردند و مردها را دیدند و مردها هم ایشان را دیدند؟ این نتیجه گیری سفیهانه با این جمله‌ی حکیمانه . مگر سلمان به خانه‌ی ایشان نمی‌رفت؟ حتی خود ایشان یک بار به سلمان گفتند این دعا را من به تو یاد می‌دهم، به مردم یاد بده. سلمان به عنوان شاگرد این دعا را از خانم(سلام الله یاد می‌گیرند و به جامعه ارائه می‌دهند. خود سلمان اقرار می‌کند که از وقتی این دعا را یاد گرفتم، به هزار نفر در مدینه یاد دادم. مگر حضرت زهرا (سلام الله علیها) سلمان را ندیدند؟ مگر سلمان حضرت زهرا (سلام الله علیها) را ندید؟
پس مفهوم جمله‌ی حضرت آن است که مردی زن را با جاذبه‌ی جنسی نبیند. این جاذبه‌ی جنسی می‌تواند لباس باشد یا آرایش باشد.
امام گفتند در جامعه معصیت نشود و معصیت اعم از حجاب و رفتار و گفتار و هر نوع حرکتی است. فیلمی که معصیت را رواج بدهد حرام است، هنری که معصیت را رواج بدهد حرام است. این چیزی است که اسلام ناب ارائه می‌دهد. ما داریم فرهنگ‌سازی جامعه‌ی جهانی را انجام می‌دهیم.
پس نمی‌توانیم بگوییم کمی آرایش اشکالی ندارد. اینجا حضرت زهرا (سلام الله علیها) می فرمایند هر جاذبه‌ای که نامحرم را به طرف تو بکشاند و باعث شود به تو به‌ عنوان یک زن و بر اساس جذابیت‌های جنسی نگاه کنند، باید از روابط اجتماعی جمع شود. مردم وقتی می‌خواهند مشکلاتشان را رفع کنند، باید به جامعه مراجعه و آنجا همدیگر را ملاقات کنند. پس باید در روابط اجتماعی که مردم جمع میشوند و میخواهند مشکلاتشان را رفع کنند محیط پاک و مناسبی براییشان فراهم باشد. خانمی که آن طور حکیمانه صحبت کرده چطور این جمله‌اش غیرحکیمانه و غیرعقلانی است؟
امام هم همچون فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) گفتند در جامعه معصیت نشود و معصیت اعم از حجاب و رفتار و گفتار و هر نوع حرکتی است. فیلمی که معصیت را رواج بدهد حرام است، هنری که معصیت را رواج بدهد حرام است، مینیاتوری که می‌کشند برای اینکه زیبایی‌های خلقت نقاشی را بخواهند نشان بدهند، ولی اگر جاذبه‌ی جنسی و شهوت در آن باشد، مثلاً مرد و زنی به هم جام شراب تعارف می‌کنند، حرام است. این چیزی است که اسلام ناب ارائه می‌دهد. ما داریم فرهنگ‌سازی جامعه‌ی جهانی را انجام می‌دهیم. آیا ما باید نقاشی مینیاتور بکشیم؟ بله. از زیبایی‌های طبیعت در خط و رنگ و نقش و... استفاده کنیم؟‌ بله. اما چه چیزی را به بیننده القا کنیم که به کمال رساندن بیننده باشد و عبودیت خودش را بیشتر در این هنر پیدا کند.
وقتی امام خمینی حمت الله می‌فرمایند در محضر خدا گناه و معصیت نکنید، یعنی دارد برای همه‌ی عالم برنامه‌ریزی می‌کند. کسانی که نمی‌توانند این طراحی را برای قوانین داشته باشند دارند با خدا مبارزه می‌کنند. خداوند هم می‌فرماید: «جاء الحق و زهق الباطل، ان الباطل کان زهوقا».



ادامه دارد...
پی‏نوشت‏ها:
[1]مروه شربینی زنی مصری بود که در دادگاهی در آلمان با هجده ضربه چاقو کشته شد. ضارب شخصی بود که شربینی از او به اتهام اهانت بدلیل پوشیدن حجاب شکایت کرده بود..
[2]سوره مبارکه ی قلم، آیه 9
 [3]. سوره  مبارکه ضحی، ایه 5
 [4]. سوره مبارکه بقره، آیه 138
 [5]. سوره مبارکه مائده آیه 49
 6].سوره مبارکه اعراف، آیه 170
[7]. همان
[8] . (صحیفه‌ی امام، ج 6، صص 328 و 329)

 با تشکر از فرصتی که در اختیار «برهان» قرار دادید.

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 27 آبان 1392  7:32 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:پوشش وحجاب وسبک زندگی

سرانجام نسخه‌ای که غرب برای زنان می‌پیچد!

راحله دهقان‌پور؛
 

 
طی سالیان گذشته، رویکرد فمینیسم نیز همچون بسیاری از مؤلفه‌های دیگر، همانند حقوق بشر، دمکراسی دینی و... به جد در کانون توجه قرار گرفته است و گاه جهت بهبود وضعیت زنان در ایران توصیه می‌شود. مسئله‌ی اساسی در این بین آن است که آیا زن غربی با این رویکرد به واقع به حقوق خود دست یافته است؟
گروه فرهنگی-اجتماعی برهان/ راحله دهقان‌پور؛ فمینیسم به عنوان نهضتی که خواهان دفاع از حقوق زنان است در دهه‌ی 1840 در آمریکا آغاز شد و در قالب سه موج (سه دوره‌ی زمانی) مطالبات خود را مطرح کرد. فمینیسم در غرب گرچه پیامدهای مثبتی را نیز برای زنان به همراه داشت، اما با بررسی دقیق‌تر می‌توان با قاطعیت اعلام کرد که آثار منفی آن به مراتب بیشتر بوده است. در این جریان، هرچند زنان به کسب برخی موقعیت‌های برابر در اجتماع نائل شده‌اند، اما وضعیت فرودستی آن‌ها که نوع رایج آن استثمار جنسی و ابزاری بودن آن است، ادامه یافته و شاید هم بدتر شده‌ است. اتخاذ مواضع انحرافی یا افراطی از سوی فمینیست‌ها، در کنار عوامل دیگر، موجب انحطاط اخلاقی جوامع، خاصه در غرب و اشاعه‌ی پدیده‌ی هم‌جنس‌گرایی، سستی بنیان خانواده و بروز مشکلات عدیده‌ی روحی و عاطفی در کودکان و نوجوانان شده است.

 
در این جریان، هرچند زنان به کسب برخی موقعیت‌های برابر در اجتماع نائل شده‌اند، اما وضعیت فرودستی آن‌ها که نوع رایج آن استثمار جنسی و ابزاری بودن آن است، ادامه یافته و شاید هم بدتر شده‌ است.
 
دیویدسن دستاوردهای فمینیسم را برای آینده بی‌فایده می‌داند و معتقد است فمینیسم، موضع «شغل‌محور» را جایگزین وضعیت «خانه‌محور» در دهه‌ی 1950 کرده و ارزش خانه‌داری و روابط سالم زن و مرد را از بین برده است.
 
روت سیدل نیز ضمن برشمردن آثار مثبت جنبش زنان در غرب که دسترسی به آموزش و مشاغل اقتصادی، پذیرش زنان در رسانه‌ها و از سوی سیاست‌مداران، کنترل بیش از پیش زنان بر جسم خود و قابلیت باروری و اعتمادبه‌نفس بیشتر به جای حس وابستگی است، از سوء‌استفاده‌ از زنان در تبلیغات، مد و فیلم‌ها و از فقر بیشتر زنان به عنوان مواردی که هنوز لاینحل باقی مانده است یاد می‌کند (حسنی‌فر، 1382، ص 99).
 
به عقیده‌ی پل روز‌نبزگ، برخی از آنچه به نام فمینیسم و توانمندسازی اجرا شده نتایج وارونه‌ای به همراه داشته است.
 
 
بنابراین اگر همه‌ی آثار ذکرشده را از پیامدهای مثبت حرکت فمینیسم بدانیم، باید دید که این نهضت برای دستیابی به این نتایج چه بهایی پرداخته است. از پیامدهای منفی این نهضت می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
 
1. فروپاشی نهاد خانواده، ازدواج‌های غیررسمی و نامشروع، طلاق‌های مکرر و تولد فرزندان نامشروع، نقش خانواده را به عنوان یک پایگاه مطمئن برای آرامش روحی و روانی از بین برده است و حتی تأثیرات آن بر جامعه نیز آشکار شده است. وجود فرزندان تک‌‌والد، زایمان در سنین بالا، فناوری تولید مثل یا پدیده‌ی مادران میانجی (مادرانی که با پذیرش نطفه‌ی دیگران به عنوان ظرف جنین، زحمت اجاره را متحمل می‌شوند و در قبال آن پول دریافت می‌کنند)، کودکان سرراهی و پرورش نسلی آسیب‌پذیر، خشونت‌گرا، غیراخلاقی و نابهنجار، همگی از جمله پیامدهای منفی فمینیسم است.
 
2.ایجاد تقابل بین زن و مرد و توجه نکردن به نقش مکمل و متفاوت این دو جنس موجب شده است که فمینیست‌ها تصویری خشن و سلطه‌گر از جنس مردانه ارائه دهند و در صدد مقابله و ستیز برای بازستاندن حقوق تاریخی ازدست‌رفته برآیند و در مقابل مردها هم به حرکت‌های مشابه متوسل شوند. آمار نشان می‌دهد که خشونت در خانواده‌ها از دهه‌ی 1970 به بعد، به ‌طور وحشتناکی افزایش یافته است. حدود دو تا سه میلیون زن فرانسوی هر سال توسط شریک زندگی خود کتک می‌خورند و برخی از آن‌ها تا سر حد مرگ مورد ضرب‌وشتم قرار می‌گیرند؛ به گونه‌ای که حدود 500 تن از آنان برای چنین خشونت‌هایی جان خود را از دست می‌دهند.
 
3. تغییر نقش زنان و مردان و ارزش‌های آنان از دیگر پیامدهای فمینیسم است؛ به ‌طوری که هر روز تعداد بیشتری از زنان به الگوهای رفتاری تهاجم و خشونت‌ که الگوهایی خاص مردان به شمار می‌روند، جذب می‌شوند. در عین حال، میان مردان جوان نیز تمایلی به سوی «زنانگی»، با بذل علاقه به مسائلی از قبیل مد و رسیدگی به جسم و تن، مشاهده می‌شود. زنان جوان نیز به دنبال وارد شدن به حیطه‌های مخصوص مردان هستند و از آن به عنوان خطر کردن و کام‌جویی یاد می‌کنند.
 
4. اروپا شاهد تغییرات شدیدی در حوزه‌ی ازدواج و خانواده است. بنا بر تحقیقی در دانشگاه روتگرز نیوجرزی، که در سال 1999 انجام شده است، نرخ طلاق از سال 1970 تا آن سال 30 درصد افزایش یافته، در حالی که نرخ ازدواج با سرعت بیشتری کاهش پیدا کرده است و امروزه فقط 38 درصد از آمریکاییان ازدواج خود را موفق می‌دانند که در مقایسه با 25 سال قبل، 53 درصد کاهش دارد. امروز 51 درصد از کل ازدواج‌ها به طلاق منجر می‌شود. در انگلستان نیز نرخ ازدواج اول از سال 1889 تا امروز به پایین‌ترین حد خود رسیده و بین سال 1961م تا 1991، نرخ طلاق شش برابر شده و هزینه‌ی طلاق نیز برای جامعه‌ی انگلستان، سالانه چهار میلیارد پوند است.
 
در حال حاضر، به شمار زنان اروپایی که بدون پیوند زناشویی دارای فرزند می‌شوند افزوده می‌شود. در دانمارک پدران و مادران مجرد، اکثر اوقات نزد هم در یک خانه زندگی می‌کنند و اداره‌ی آمار آنان را به منزله‌ی پدران و مادران ازدواج‌کرده به شمار می‌آورد. در ایرلند، وجود مادران ازدواج‌نکرده بیش از مادران متأهل عمومیت دارد و حتی در انگلستان، به مادران مجرد سرپرست خانوار، امکانات و محل اقامت داده شده است.
 
نهضت فمینیسم با معرفی خانواده به عنوان جایگاه اصلی پابرجایی ستم بر زنان و مهم‌ترین عامل فرودستی زنان، منجر به تضعیف این نهاد مهم اجتماعی و سست شدن روابط خانوادگی در جوامع غربی شده و این مسئله تا آنجا پیش رفته است که امروز از بزرگ‌ترین چالش‌های نظام‌های لیبرال‌دمکراسی، از هم پاشیدن خانواده اعلام شده است.
 
5. تحقیر نقش مادری، آسیب‌پذیری نهاد خانواده و پذیرش مسئولیت‌های اجتماعی و اقتصادی از سوی زنان باعث کاهش نرخ رشد جمعیت در بسیاری از کشورهای غربی شده و بسیاری از کشورها را با بحران کاهش جمعیت روبه‌رو کرده است؛ تا جایی که برای افزایش جمعیت تمهیداتی اندیشیده شده است؛ از جمله باروری مصنوعی، تجارت اینترنتی اسپرم، تجارت کودکان از طریق مادران باردار و قاچاق کودکان از کشورهای دیگر و غیره (مکنون، 1382، ص 244).
 
6. رسیدن به استقلال اقتصادی و کسب موقعیت‌های برتر شغلی از مهم‌ترین اهداف جنبش‌های زنانه در غرب است، ولی امروزه بر اساس آمارهای سازمان‌های بین‌المللی، زنان فقیرترین افراد جامعه‌ی بشری هستند که از سویی امکان دسترسی به سرمایه را ندارند و از سوی دیگر، با از دست دادن کانون خانواده، از امتیاز حمایت‌های خانواده نیز محروم‌اند.
 
7. پرداختن یک‌سویه و شتاب‌‌زده به برخی از ارزش‌های ازدست‌رفته‌ی زنان، نظیر حق مالکیت، حق رأی و مشارکت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، موجب شده است که بسیاری از ارزش‌های دیگر زنان، همچون نقش همسری و مادری، مورد غفلت یا حمله قرار گیرد.
 
8. تجاوزهای جنسی در حقیقت هجومی وحشت‌آور و توهین‌آمیز است که ساختار امنیت زن را منهدم می‌کند و به مفهوم وجودی او ضربه می‌زند که گاهی حتی از افشای این عمل عاجز می‌ماند. برآورد شده است که در روآندا، از آوریل 1994 تا آوریل 1995، تعداد زنان و دخترانی که مورد تجاوز واقع‌ شده‌اند، بیش از 15700 تا 250 هزار نفر را شامل می‌شوند. همچنین در سال‌های اخیر، اسناد ارائه‌شده، تجاوزهای دسته‌جمعی در یوگسلاوی سابق، لیبریا، سومالی، کامبوج، اوگاندا و... را تأیید می‌کنند.
 
در واقع اعطای حق خودداری از تمکین جنسی به زنان در مقابل همسر، همراه با نارسایی‌های موجود در خانه و اجتماع، موجب شده است که تجاوزهای جنسی، به ویژه از سوی محارم، به شدت افزایش یابد. اداره‌ی بررسی ملی جنایات در آمریکا اعلام کرده که تعداد تجاوزهای واقعی دو برابر تجاوزهایی است که گزارش شده است، زیرا زن‌ها مایل نیستند تجاوزی را که از سوی نزدیکان و محارم اتفاق افتاده است گزارش دهند.
 
9. در جهان معاصر، نوعی جدید از برده‌داری و بهره‌کشی از زنان جایگزین برده‌داری و ستم‌ شده است. در نظام سرمایه‌داری، زن ابزار توسعه‌ی اقتصادی و جذب سرمایه است. جهانگردی سکس به عنوان یک استراتژی توسعه، تایلند، کره‌ی جنوبی و فیلیپین را به مراکز قانونی این نوع جهانگردی تبدیل کرده است. «عروس‌های سفارشی» یا «زنان مکاتبه‌ای» زنان و دختران کشورهای در حال توسعه هستند که توسط مؤسسات همسریابی برای مردان ثروتمند دول صنعتی و توسعه‌یافته تهیه می‌شوند و به دلیل عدم فهم زبان محلی و عدم‌ آشنایی با قوانین و فرهنگ محلی، غالباً در مراکز فحشای غیرقانونی زندگی می‌کنند و در معرض انواع خشونت و سوء‌استفاده‌های جنسی، جسمی و روانی قرار می‌گیرند.
 
به گفته‌ی مطبوعات مادرید، در حال حاضر «تجارت برده‌کشی نوین» (روسپی‌گری) با درآمد سالانه هفت میلیارد دلار، بعد از قاچاق اسلحه، دومین تجارت جنایت‌کارانه و پررونق جهان است. همچنین کنفرانس سازمان همکاری امنیت در اروپا، در مورد قاچاق انسان‌ها که در وین برگزار شده بود اعلام کرد: سالانه حدود 200 هزار زن و دختر در اروپا به خودفروشی و... کشیده می‌شوند و در حال‌ حاضر، قاچاق انسان در قالب روسپی‌گری، کار اجباری و فرزندخواندگی غیرقانونی، گریبان‌گیر تمامی 54 کشور عضو این کنفرانس است.
 
در جهان معاصر، نوعی جدید از برده‌داری و بهره‌کشی از زنان، جایگزین برده‌داری و ستم‌ شده است. در نظام سرمایه‌داری، زن ابزار توسعه‌ی اقتصادی و جذب سرمایه است.
 
10. هرچند از جمله شعارهای فمینیسم، رهایی زنان از قیدوبند کارهای مربوط به خانه‌داری، شوهرداری و بچه‌داری و کسب استقلال و اشتغال زنان بوده است؛ اما امروزه زنان فقیر که معمولاً در جوامع غربی حجم بالایی از جمعیت را تشکیل می‌دهند، برای کسب استقلال اقتصادی از سوی خانواده‌های ثروتمند، برای حضانت فرزندان آن‌ها به استخدام درمی‌آیند و مجدداً در عمل، آنان به تربیت فرزند و خانه‌داری روی آورده‌اند.
 
و سرانجام آنکه امروزه تبعیض جنسی و شعار دفاع از حقوق زنان، به حربه‌ای سیاسی تبدیل شده است و کشورهای استعمارگر، به بهانه‌ی اسکات رقبای خود، آن‌ها را به نادیده گرفتن حقوق زنان و نقض دمکراسی متهم می‌کنند (فولادی، 1378، صص 64 و 65). با پیامدهایی که فمینیسم برای زنان در غرب به بار آورده است، آیا می‌توان آن را نسخه‌ی مناسبی برای احقاق حقوق زنان دانست؟(*)
 
پی‌نوشت‌ها:
 
- عبدالرحمن حسنی‌فر، «اسلام و ایران»، مجموعه مقالات اسلام و فمینیسم، دفتر نشر معارف، جلد دوم، 1382.
 
- ثریا مکنون، «جنسیت و تحول در روابط زن و مرد»، مجله‌ی فرهنگ، 1382، ش 48، صص 237 تا 270.
 
ـ محمد فولادی، «فمینیسم»، مجله‌ی معرفت، 1378، ش 22، صص 58 تا 65.

 

*راحله دهقان‌پور؛ کارشناس فرهنگی و عضو هیئت تحربربه‌ی برهان/انتهای متن/

 

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

دوشنبه 27 آبان 1392  7:33 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:پوشش وحجاب وسبک زندگی

پوشش و آرايش در كفه‌ ترازوي سبك زندگي اسلامي‌ايراني
 

پوشش و آرايش در كفه‌ ترازوي سبك زندگي اسلامي‌ايراني

گفت‌وگو با آقاي دكتر محمدتقي كرمي

تنظيم و ويرايش: پايگاه الگوها

در پازل سبك زندگي ايراني‌اسلامي، توجه به جايگاه و نقش محوري زنان بسيار ضروري مي‌نمايد؛ چرا كه زنان نقش مهم و اثرگذاري در انتخاب سبك زندگي خانواده داشته و دارند. بحث پوشش و آرايش در اين بين از وزن بالايي برخوردار است و بايد با حساسيت ويژه‌اي مورد توجه قرار گيرد. تغييرات به‌وجودآمده در سبك پوشش و آرايش زنان، موجبات تغييرات در بسياري از بخش‌هاي زندگي ايرانيان شده است. تغييراتي كه بخشي از آن را مي‌توان منتج از مدرنيته و بخشي را در نتيجه‌ي تهاجم بيگانگان در قالب جنگ نرم تقسيم‌بندي نمود.

در سال‌هاي گذشته، همواره صرفاً در اين حوزه با سياست‌هاي سلبي روبه‌رو بوده‌ايم و سياست‌هاي ايجابي در سطحي محدود و بعضاً با اثرگذاري منفي همراه بوده است. در اين ارتباط، نشستي تخصصي با حضور دكتر محمدتقي كرمي، از اساتيد بنام در حوزه‌ي زنان و سبك زندگي و عضو هيئت علمي دانشگاه علامه طباطبايي، ترتيب داده‌ايم كه بخش اول آن را در ادامه خواهيم خواند.

 

موضوع اصلي اين بحث پوشش و آرايش در حوزه‌ي سبك زندگي است. پوشش و آرايش جايگاه ويژه‌اي در اولويت‌هاي سبك زندگي دارد. مي‌توان گفت بانوان از دو طريق در انتخاب سبك زندگي مؤثرند؛ يكي از طريق نقش حدود پنجاه‌درصدي آن‌ها در جامعه و ديگر اينكه در انتخاب الگوي سبك زندگي خانواده مؤثرند. لطفاً درباره‌ي پوشش در فضاي امروز جامعه توضيح دهيد تا از وضعيت و مدل پوشش و آرايش بانوان در شرايط فعلي سنجشي به عمل آيد.

به نظر مي‌رسد از مبحث سبك زندگي دو قرائت در جامعه‌ي ما وجود دارد. يك قرائت به معناي آنچه در علوم اجتماعي است؛ يعني آنچه رويكردهاي تلفيقي در نظريه‌هاي علوم اجتماعي به آن قائل هستند كه بر اساس آن، سبك زندگي از مفاهيم و واقعيت‌هايي است كه بر اساس آن مي‌توان تمايز اجتماعي را ترسيم كرد. يعني ممكن است شما در مدل ماركسي طبقه‌ي فرادست، فرودست و گاهي بحث‌هايي مثل منزلت اجتماعي را مطرح ‌كنيد و گاهي هم با مفهوم سبك زندگي، گروه‌هاي اجتماعي و افراد را دسته‌بندي و به فهم عميق‌تري از اين مسئله دست پيدا كنيد. بر اين اساس سبك زندگي افراد باعث تمايز آن‌ها از يكديگر مي‌شود.

مثلاً شخصي كه معلم دانشگاه است و دهه‌ي پنجم عمر خود را مي‌گذراند، احتمالاً موسيقي سنتي گوش مي‌دهد و اهل پياده‌روي و كوهنوردي است. احتمال چنداني وجود ندارد كه چنين فردي بولينگ يا بيليارد بازي ‌كند. در واقع توسط مؤلفه‌هايي مي‌توان گروه‌هايي را مشخص كرد كه به شيوه‌ي خاص خود زندگي مي‌كنند و بر اساس آن مي‌توان مسائل اجتماعي و فرهنگي را فهم و مديريت كرد. البته در نظريه‌هاي سبك زندگي، بحث مديريت چندان مطرح نيست.

اما بحثي تحت عنوان سبك زندگي به عنوان مقوله‌ي هنجاري مطرح است. وقتي مي‌گويند سبك زندگي، يعني شيوه‌ي زندگي كه در آن توجه به بحث بايدها و نبايدهاست. مثلاً من به عنوان يك مسلمان يا يك شهروند چه كارهايي را بايد انجام دهم.

قبل از اينكه وارد بحث شما شوم، ابتدا مي‌خواهم به سؤالي كه روي جلد نشريه تخصصي شما درباره‌ي حجاب است، پاسخ دهم؛ آيا مسئله‌ي ما حجاب است؟ من سؤال را اين گونه تغيير مي‌دهم تا جوانب ديگر آن نيز مشخص شود كه آيا حجاب مسئله‌ي ماست؟

شايد در گام نخست بتوان گفت حجاب مسئله‌ي ما نيست، زيرا به نظر مي‌رسد حجاب در مجموعه‌ي هنجارهاي ديني ما واجب دسته‌ي اول نيست؛ يعني مسائلي مثل لقمه‌ي حرام و حلال، ربا و وجوب نماز در مقايسه‌ي با حجاب اهميت بيشتري دارند. پس به يك معنا شايد حجاب مسئله‌ي ما نباشد. از طرف ديگر، ممكن است بعضي‌ بگويند حجاب مسئله‌ي ما نيست، چون واقعاً حجاب در جامعه‌ي كنوني ما نسبت به سابقه‌ي بي‌حجابي كه در ايران داشتيم قابل پذيرش است.

ولي بايد عرض كنم كه حجاب مسئله‌ي ماست. البته در اينجا نمي‌خواهم از مسئله بودن آن دفاع كنم. مي‌خواهم بگويم حجاب مسئله‌ي ماست و ممكن است اين مسئله بودن براي ما بد باشد.

اولين معيار داوري براي هر كس راجع به اينكه كشوري، اسلامي است يا نه حجاب زنان است. در كشور ما و در بسياري از كشورهاي ديگر، حجاب نمادين شده است. در كشور ما وقتي سران نظام انقلاب كردند، چون تحليل فرهنگي از مسائل اجتماعي و پيروزي انقلاب نداشتند، نتوانستند معناي درستي از آن ارائه دهند. در نتيجه، حجاب در كشور ما به دلايل خاص تاريخي، با انقلاب پيوند خورد و نماد دين و انقلاب شد؛ يعني بخش مهمي از حجاب در ايران از جنبه‌ي سياسي مورد توجه واقع شد. به همين دليل، يكي از راهبردهاي كساني كه مخالف نظام هستند، اين است كه حجاب را بردارند يا بدحجابي ايجاد كنند. پس حجاب در بُعد بازنمايي‌شده و ذهني خود، مسئله‌ي ماست.‌ در حال حاضر، ما در آستانه‌ي بي‌حجابي مطلق هستيم و بدحجابي هم در جامعه‌ي ما وجود دارد.

مسئله‌ي مهم اين است كه نمادين بودن حجاب در واقع يكي از شاخصه‌هاي فرهنگي جامعه‌ي ماست و ما داريم با اين شاخص جامعه را دسته‌بندي مي‌كنيم؛ بي‌حجاب، بدحجاب و باحجاب و در واقع به هر دسته ويژگي خاصي، مثل انقلابي بودن يا نبودن مي‌دهيم. درست است كه در بعضي مواقع، هم‌پوشاني كامل ندارند، اما در بسياري از موارد، بر هم منطبق مي‌شوند و اين موضوع كار را مقداري براي ما مشكل مي‌كند.

 ما بايد به سمتي حركت كنيم كه حجاب مسئله‌ي ما نباشد يا نسبت به آن برخوردي دوگانه داشته باشيم كه در بخشي از مواضع حجاب مسئله ما‌ نباشد و در بعضي ديگر باشد. يعني حجاب بايد مسئله‌ي حوزه‌ي علميه و نهاد فرهنگي باشد، نه مسئله‌ي نهادهاي سياسي. من از اين نحو مسئله‌ شدن حجاب حمايت و دفاع نمي‌كنم، ولي وجود دارد و‌ در حال حاضر ما بايد راجع به آن حرف بزنيم.

در حال حاضر، يك وجه توصيفي و يك وجه تبييني داريم كه من در وجه تبييني به بحث سبك زندگي مي‌پردازم.

ما بايد بفهميم كه حجاب به لحاظ واقعيت اجتماعي در چه وضعيتي است. اگر كسي چند ساعت را در خيابان‌هاي تهران بگذراند، متوجه مي‌شود كه روند فزاينده‌اي در حركت جامعه به سمت بي‌حجابي و بدحجابي وجود دارد كه كاملاً محسوس و ملموس است. اين روند يك روند بازانديشي‌شده است؛ يعني مردم راجع به آن حرف مي‌زنند و دختران و پسران به اين مسئله‌ اعتقاد دارند كه اين امر يك روند جهت‌دارِ فزاينده است. حتي مؤمنين و متدينين هم به اين بازانديشي رسيده‌اند و جريان موافق و مخالف متوجه اين واقعيت اجتماعي هستند كه روزبه‌روز رو به افزايش است.‌

بدحجابي و بد پوشيدن، هنجارهاي شرعي و ديني را نقض مي‌كند. مثلاً در اسلام حجابِ سر واجب است. حال وقتي كسي سر يا قسمتي از دست و پاي خود را لخت كرد، يك هنجار ديني را زير پا گذاشته است. اما در جامعه‌ي ما سبك بدحجابي فرهنگي خاص اتفاق مي‌افتد؛ يعني بدحجابي توأم با نشانه‌هاي جنسي و رفتارهاي تحريك‌آميزِ بازانديشي‌شده است؛ يعني اگر نوع پوشش من به مخاطبم علامت جنسي ‌دهد، هم من، هم مخاطبم و هم ديگري به آن توجه داريم؛ يعني همه به اين مسائل توجه دارند.

اين طور نيست كه تنها يك متخصص علوم اجتماعي اين موضوع را بفهمد. همه مي‌فهمند كه نوع بدحجابي يا بي‌حجابي كه در خيابان‌هاي ايران وجود دارد، در بسياري از كشورهاي اروپايي نيست، زيرا لباس مردم در آنجا اين گونه است و دارند زندگي مي‌كنند، اما در خيابان‌هاي تهران مردم مانور بدحجابي با نشانه‌هاي جنسي مي‌دهند كه كاملاً بازانديشي‌شده و جهت‌دار است. نمي‌خواهم جنبه‌ي بازانديشي‌شده‌‌ي آن را تبيين كنم و مي‌خواهم به اين موضوع بپردازم كه اصولاً بدحجابي يا بي‌حجابي در ايران از طريق چه مفاهيمي قابل فهم است.

 

برخي زمينه‌هاي تغيير در سبك پوشش و آرايش در جامعه‌ي ايراني را به اواخر دوره‌ي قاجار و سفرهاي تجددمآبانه‌ي پادشاهان قاجار به فرنگ ارتباط مي‌دهند. برخي به سياست كشف حجاب رضاخاني اشاره دارند و برخي آن را جزء تفكيك‌ناپذير مدرنيته و گسترش روابط و رسانه‌هاي جمعي عنوان مي‌كنند. كدام عامل را مي‌توان به عنوان نقطه‌ي پرگار اين تغيير دانست؟

مهم‌ترين زمينه‌اي كه مي‌توان بر اساس آن، تغييرات اجتماعي را فهميد، توجه به گفتمان مدرنيته است؛ اينكه همه‌ي جوانب زندگي ما تغيير كرده كه يكي از آن جوانب پوشش زن است. پس يك كليدواژه‌اي كه خيلي مي‌تواند به ما كمك كند، بحث تغييرات اجتماعي در چارچوب مدرنيته و مفاهيم پيوسته‌اي است كه نسبت به مدرنيته وجود دارد. من شش عامل را اينجا برجسته مي‌كنم كه در تبيين پديده‌ي بدپوشي و بدحجابي، صرف‌ نظر از جنبه‌ي بازانديشانه‌ به آن توجه دارم.

مسئله‌ي اول، مهاجرت و گسترش شهرنشيني است. يكي از جنبه‌هاي ثبات فرهنگ، پوشش و آداب و رسوم پيوستگي‌هاي قومي و قبيله‌اي است. رشد شهرنشيني و به دنبال آن، توسعه‌ي شهرها و كلان‌شهرها از نظر تعداد و جمعيت و زندگي در شهرهايي با تراكم جمعيت بالا، نخستين گام در تغيير سبك زندگي افراد به شمار مي‌آيد. زندگي در ميان جمعيت متراكم و ناشناس شهرها، ارتباطات فرد را به سوي ارتباط‌هايي سطحي و كوتاه سوق مي‌دهد و در چنين فضايي، وابستگي‌هاي پيشيني فرد كه بيشتر بر اساس پيوندهاي خانوادگي، خويشاوندي و قوميتي بود، سست شده و كارايي خود به عنوان نشانه‌هاي بازشناساينده و هويت‌بخش را از دست مي‌دهد. بنابراين فرد ناچار خواهد بود مؤلفه‌هاي متمايزكننده‌ي ديگري را جايگزين عناصر پيشين كند. به اين ترتيب، پايگاه‌هاي هويت‌بخش سنتي، ناچار مي‌بايست جاي خود را به پايگاه‌هايي متناسب با شرايط زندگي شهري بدهند.

گسستگي از گذشته و خوش‌آمدگويي به آنچه پيش روست، معمولاً نسبي است و با گذر زمان كامل‌تر مي‌شود. يكي از عوامل ممانعت‌كننده يا كُندكننده از گسستن از معيارهاي سنتي، حفظ ارتباط با خاستگاه و روابط خويشاوندي با خويشاوندان ساكن در محيط پيشين و همچنين، زندگي كردن در حاشيه‌هاي شهر است كه معمولاً افرادي با پيوندهاي قومي و خويشاوندي را در خود جاي داده است. در چنين مواردي، فرد با وجود شهرنشيني، همچنان نظارت مؤلفه‌هاي سنتي را با خود همراه داشته و از آزادي كمتري در گزينش گزينه‌هاي مختلف در زندگي خود برخوردار است. در چنين مواردي، قدرت تعيين‌كننده‌ي سنت‌هاي پيشين بر فرد تا حدي است كه معمولاً افراد در بازگشت‌هاي كوتاه و مقطعي به خاستگاه خود، مثلاً جهت ديد و بازديد از اقوام، تلاش مي‌كنند تا حدي معيارهاي سنتي گذشته را در ظاهر هم كه شده حفظ كنند.

مسئله‌ي ديگر جهاني‌ شدن و وجود رسانه‌هاست كه بسيار به اين موضوع پرداخته شده است. دور اول مدرنيته، تجلي مدرنيته در قالب‌هاي سلبي است؛ يعني سلب، نفي و نقد گذشته و دور دوم آن، كه مدرنيته‌ي متأخر نام دارد، حركت به سمت فرهنگ واحد جهاني است. كساني كه گذشته‌هاي خود را نفي كرده‌اند، حال همه‌ با هم يك حرف مشترك مي‌زنند. اگر در ايران خانم لباس ايراني بپوشد و آرايش ايراني داشته باشد، ولي بدحجاب باشد، فرق مي‌كند با اينكه همه‌ي زنان يك مدل آرايش و پوشش داشته باشند. در واقع ما‌ در حال حاضر، در وضعيت ايجابي مدرنيته هستيم؛ يعني مدرنيته دارد فرهنگ جهاني را گسترش مي‌دهد. مسئله‌ اين است كه فضا در حال حاضر فضاي جهاني است.

مثلاً ‌در حال حاضر دقيقاً شبيه بعضي از دختران تهراني را هم در ماهواره و هم در شهرهاي حاشيه‌ي ايران مي‌توانيد ببينيد. همه مثل هم آرايش مي‌كنند و شما نمي‌توانيد بگوييد كه چهره‌ي خاص زنان فلان شهر براي شما جذاب است. انگار همه‌ي آدم‌ها دارند يك‌شكل مي‌شوند. به نظر من، بخش مهمي از آنچه ما‌ درباره‌ي بحث حجاب داريم، به اين علت است كه‌ در حال حاضر، رسانه و مدرنيته فقط در صدد نفي و نقد گذشته نيستند، بلكه دارند حرف‌هاي جديد هم مي‌زنند. مسئله‌ي مهمي كه وجود دارد اين است كه به موازات كم‌رنگ شدن مرجعيت‌هاي گذشته مثل خانواده، دين، قوميت و زبان، داريم با يك مسئله‌ي ديگر نيز مواجه مي‌شويم به نام سرمايه يا منزلت كه من تعبير سرمايه‌ي اجتماعي و فرهنگي بيشتر مد نظرم است.

در گذشته اينكه من به چه خانواده‌ و پايگاه اقتصادي تعلق داشتم، بسيار به من كمك مي‌كرد تا بتوانم با ديگران ارتباط برقرار كنم؛ اما‌ در حال حاضر، بر اساس آنچه كسب كرده‌ام، از قبيل مدرك تحصيلي، درآمد اقتصادي و محصولات فرهنگي كه توليد كرده‌ام يا مصرف مي‌كنم، با ديگران ارتباط دارم كه سرمايه‌هاي اجتماعي و فرهنگي و به تعبير ديگران سرمايه‌هاي نمادين است كه به فرد در جامعه‌ي مدرن اجازه‌ي كنش مؤثر و تأثيرگذاري قابل‌ ديده ‌شدن مي‌دهد.

سرمايه‌ها متناسب با خود، سبك زندگي را مي‌سازند. مثلاً ما از خانم‌هاي پزشك چندان انتظار نداريم كه چادر سر كنند. حال اگر جمهوري اسلامي چند خانم دكتر چادري را در تلويزيون نشان مي‌دهد نشان‌دهنده‌ي آن است كه اين تصوير درست است و وجود دارد. در واقع بخشي از آنچه ما به عنوان سبك زندگي در جوامع مي‌شناسيم، متأثر از سرمايه‌هاي فرهنگي و اجتماعي ماست؛ يعني هم معلول است و هم علت و اين دو با هم برخورد دوگانه دارند. در واقع داشتن آن سرمايه‌ي خاص به شكل مؤثر در گرو داشتن رفتارها و موقعيت‌‌هاي خاص است.

 

خاستگاه شكل‌گيري اين تفكر در جامعه چيست؟ مثلاً چه عاملي باعث شده چادري بودن يك خانم دكتر براي مردم تعجب‌آور باشد؟

توجه داشته باشيم عمدتاً سرمايه‌هاي اجتماعي و فرهنگي امروز ما، مثل مدرك تحصيلي، وارداتي هستند كه در موطن اصلي خود اين طور بوده‌اند و به همان شكل هم وارد جامعه‌ي ما شده‌اند. ولي مسئله‌ي ما‌ در حال حاضر تحليل تاريخي نيست. ما نمي‌خواهيم در برش طولي بحث كنيم، بلكه بحث ما در برش عرضي است. يعني وقتي كسي دكتر شد، رفتارهاي خاصي را از او انتظار داريم، مثلاً انتظار نداريم كه او نماز بخواند يا مثلاً در حال حاضر، يكي از سرمايه‌هاي فرهنگيِ هنرپيشه‌هاي خانم ما اين است كه در فضاي خصوصي حجاب نداشته باشند؛ يعني لازمه‌ي هنرپيشه‌ي زن بودن، نداشتن حجاب در فضاهاي خصوصي است. فضاي خصوصي نه به معناي خانواده، بلكه به معناي فضايي كه نظارت دوربين و قانون در آن نيست.

مسئله‌ي چهارم بحث هويت فردي و پيوند آن با مسئله‌ي سبك زندگي است. تفسيرهاي مختلفي از فردگرايي وجود دارد و راجع به تأثير هر كدام از اين تفسيرها بر تحليل پديده‌ي بدپوشي مي‌توان بسيار صحبت‌ كرد. رواج فردگرايي يعني ترجيح خواست خود بر خواست ديگري، ترجيح خواست خود بر هنجارها و ارزش‌هاي موجود در جامعه و ترجيح خواست خود بر موقعيت‌هايي كه با حقوق ديگران تعارض دارد.

فردگرايي با بحث سرمايه‌ي فرهنگي و اجتماعي نسبت دارد. مثلاً فرديت من در گرو ارزش‌هاي اكتسابي من است و ساختارهاي جامعه هم براي تحقق اين وضعيت در جامعه‌ي مدرن، خود را كاملاً سازگار كرده‌اند. مثلاً در جامعه‌ي مدرن، به فرزند به عنوان عصاي پيري نگاه نمي‌شود، بلكه عصاي پيري و كوري بيمه‌ي عمر و بيمه‌ي تأمين اجتماعي است. در واقع فرزند جنبه‌ي فرهنگي و بازانديشي پيدا مي‌كند يا جنبه‌اي كه مي‌توان از طريق آن، گمشده‌هاي ذهني‌معنايي خود پيدا كرد، نه به معناي سرمايه‌گذاري اقتصادي يا حتي اجتماعي. امروزه بچه‌دار شدن در حوزه‌ي سرمايه‌گذاري‌ها نيست، بلكه بيشتر در حوزه‌ي مصارف است.

بخش مهمي از هويت فردي توجه به خواست فرد در ارزش‌گذاري‌ها و التذاذات است كه با مفهوم در لحظه زندگي كردن پيوند مي‌خورد. مي‌دانيد معناي سكولار يعني اين جهاني و دم را غنيمت شمردن. شخص سكولار حال را رها نمي‌كند تا به آينده يا همان آخرت توجه كند كه اين موضوع در مسئله‌ي فردگرايي بسيار مهم است، زيرا هويت فردي باعث مي‌شود آدم‌ها هيچ لحظه‌، فرصت و تجربه‌اي را از دست ندهند. مثلاً يكي از جملات افرادي كه به همسران خود خيانت كرده‌اند اين است كه «با خودم فكر كردم كه اگر اين فرصت را از دست بدهم، شايد ديگر چنين موقعيتي برايم پيش نيايد.» در فرهنگ جامعه‌ي مدرن، چنين امري طبيعي است كه افراد مي‌توانند همه چيز را تجربه كنند.

مسئله‌ي پنجم اهميت بدن است. در جامعه‌ي مدرن، مخصوصاً مدرنيته‌ي بسيار متأخري كه ما درگير آن هستيم، بدن بسيار اهميت پيدا مي‌كند. مطالعه در زمان‌هاي گذشته تا تاريخ نزديك نشان مي‌دهد كه در گذشته چنين نبوده و بدن در جامعه‌ي مدرن اهميت پيدا كرده است. بحث سرمايه‌ها، هويت فردي و توجه به امر محسوس در كنار هم معنا پيدا مي‌كنند. اينكه هر چه ديده شود ارزش مبادله دارد و همه چيز وقتي ارزشمند است كه بتوان آن را مبادله كرد. مثلاً من نمي‌دانم اخلاق شما چيست، اما مي‌دانم شما آدم زيبا و خوش‌اندامي هستيد و من از زيبايي و خوش‌اندامي شما لذت مي‌برم. آن چيزهايي ارزش پيدا مي‌كنند كه مبادله‌اي هستند.

بحث مديريت بدن را به سه دسته تقسيم مي‌كنند: رژيم‌هاي لاغري، جراحي‌هاي زيبايي و آرايش. اساساً بدن را مديريت مي‌كنيم كه ديده شود. در مسئله‌ي مديريت بدن، تعريف سلامت عوض مي‌شود، زيرا سلامت شما براي من مهم نيست. بسياري از رژيم‌هاي لاغري براي سلامتي افراد ضرر دارد. بسياري از كساني كه جراحي بيني انجام مي‌دهند، بعد از چند سال مي‌گويند كه شب‌ها راحت نفس نمي‌كشيم، اما از آن استقبال مي‌شود.

مسئله‌ي مديريت بدن، بسياري از مفاهيم ديگر، مثل سلامت را تغيير داده است. گفتيم كه مديريت بدن براي اين است كه ما و بدن ما ديده شود و اين مفهومي است كه با مسئله‌ي حجاب سازگار نيست. بحث مديريت بدن بيانگر اتفاقاتي است كه در لايه‌هاي ديگري در حال رخ دادن است. مثلاً هنجارهاي زيبايي‌شناختي ما عوض شده است؛ يعني ما به گونه‌اي جراحي مي‌كنيم كه در شاخصه‌هاي گذشته نه تنها زيبايي نبوده، بلكه مصداق زشتي هم بوده است. مثلاً بيني را سربالا مي‌كنيم كه خيلي زشت است، ولي اروپايي است. يعني در واقع همان بحث جهاني‌ شدن و شكل واحد پيدا كردن انسان‌ها. زيبايي‌شناسي در گذشته امري شخصي بوده، ولي در حال حاضر، مرجعيت پيدا كرده و جهاني شده است.

مسئله‌ي ششم يادگيري اجتماعي است؛ همچنان كه حجاب آموختني است. به نظر من، مسئله‌ي حجاب بيش از آنكه شناختي باشد، به يادگيري اجتماعي برمي‌گردد، ولي جمهوري اسلامي وقتي مي‌خواهد براي حجاب سرمايه‌گذاري كند، بر ابعاد شناختي آن تأكيد مي‌كند و اين همان موضوعي است كه من با آن مشكل دارم.

حرف اين‌ است كه حجاب و پوشش زنان پديده‌اي است كه در كشور ما بسيار ديده شده و به مسئله تبديل‌ شده است. وقتي به نظريه‌هايي مراجعه مي‌كنيم كه وضعيت حجاب را تبيين مي‌كنند، مي‌بينيم كه در واقع وضعيت حجاب يك معلول است؛ يعني عواملي تغيير كرده‌اند كه پديده‌هاي ديگر را سبب شده‌اند. حال خود ما گاهي آن عوامل را مديريت مي‌كنيم؛ عواملي مثل مهاجرت، شهرنشينيِ افسارگسيخته و جهاني‌ شدن. وقتي ما علت را ايجاد مي‌كنيم، بايد معلول را هم بپذيريم.

به بعضي‌ از علت‌ها هم ما دامن نمي‌زنيم، ولي وجود دارند. پس ما بايد از اين نكته به اين نتيجه برسيم كه حجاب در وضعيت كنوني و حتي بدتر از آن هم قابل فهم است؛ يعني يك پديده‌ي اجتماعي سازگار با ساير تغييرات اجتماعي ديگر است كه در كشور ما دارد اتفاق مي‌افتد. عدم فهم اين مسئله و عدم ارائه‌ي راهكار مناسب، باعث مي‌شود كه وضعيت بدحجابي در ايران همچنان پيشرفت كند.

مردم كوچه و بازار دركي از حجاب دارند كه اگرچه با ادبيات علوم اجتماعي بيان نمي‌شود، اما دور از آن هم نيست. مثلاً مي‌گويند جامعه عوض شده است و آن‌ها انتظار دارند مديريتي در بحث حجاب ارائه شود كه با اين فهم سازگار باشد يا در تعارض با آن نباشد يا اينكه آن‌ها احساس تعارض نكنند.

در اين شرايط، از موضع سياست وارد مي‌شويم؛ يعني همه به مقوله‌ي حجاب به عنوان يك امر سياسي مي‌نگريم. همه‌ مقوله‌ي حجاب را ثانيه‌اي به اطلاع هم مي‌رسانند و پيش‌بيني مي‌كنند. من ديده‌ام در كوچه و بازار گاهي مي‌گويند كه چند وقت ديگر حجاب زنان و دختران تغيير مي‌كند و مثلاً اين گونه مي‌شود و بعد از مدتي شما مي‌بينيد كه اين تغيير اتفاق مي‌افتد.

 

بعضي‌ معتقدند بخشي از موضوع تغيير حجاب به دوران تاريخي ما، مثلاً به سفرهاي پادشاهان قاجار به كشورهاي ديگر، فرهنگ جديدي كه به ايران آمد يا كشف حجاب رضاخاني بازمي‌گردد. نظر شما درباره‌ي اين موضوع چيست؟

من اتفاقات تاريخي را بي‌تأثير نمي‌دانم، اما يك اتفاق تاريخي هم فرهنگ نمي‌سازد. در ذهن ما چنين است كه ايرانيان به فرنگ رفتند و فرهنگ آنان را با خود به كشور آوردند كه قطعاً اين گونه نيست. در طي ورود سفارت‌خانه‌هاي انگليس و فرانسه در ايران، بخشي از شيفتگي به فرهنگ اروپايي در دربار قاجار وجود داشت و اين مسئله‌ انكارناپذير است. ما درك درستي هم از مسئله‌ي كشف حجاب رضاخاني نداريم و هميشه بر مخالفت‌ها تأكيد مي‌كنيم. وقتي رضاخان مسئله‌ي كشف حجاب را مطرح كرد، موافقت‌هاي بسياري با او صورت گرفت و شاعران ايراني شروع به گفتن شعر در تأييد كشف حجاب كردند. زمينه‌هاي پذيرش و اقبال در جامعه‌ي آن زمان وجود داشت. بخشي از اين زمينه‌ها در اثر مراودات ما با اروپايي‌ها ايجاد شد كه اين همان مدرنيته است؛ ولي اين درست نيست كه به دنبال يك اتفاق تاريخي باشيم، زيرا اصلاً واقعه‌هاي تاريخي فرهنگ نمي‌سازند و ما بايد ببينيم كه زمينه‌هاي فرهنگي و اجتماعي در اين بستر وجود داشته يا نه؟

در حال حاضر، كارهاي جديد و رندانه‌اي هم در باب خوانش‌هاي جديد از كشف حجاب رضاخاني انجام مي‌شود كه به نظر من، افراطي است در برابر تفريط‌هاي ما. يعني ما مي‌خواهيم بگوييم كه كشف حجاب هيچ پايگاه فرهنگي نداشته و رضاشاه آن را از فرنگ به ايران وارد كرده، ولي آن‌ها مي‌خواهند بگويند اساساً همه‌ چيز فرهنگي بوده و رضاشاه در اين مورد كاره‌اي نبوده است، در صورتي كه شرايط فرهنگي وجود داشته و رضاشاه هم آن را تشديد كرده است.

اين مسائل‌ بسيار پيچيده‌ است. اينكه نظام سلطه خواسته كه پديده‌ي بدحجابي در ايران باشد حرف درستي است و به نظرم نه فقط براي ما، بلكه براي همه‌ي دنيا چنين مي‌خواهد. اصلاً مدرنيزاسيون و غربي‌سازي همين است؛ يعني يك فرهنگ برتر كه بايد به ديگر فرهنگ‌ها صادر شود كه در هر دوره، ادبياتي خاص دارد. اما مسئله‌ اينجاست كه ما هيچ‌ وقت فكر نمي‌كنيم كه شرايط پذيرش ما چيست. مثلاً در خاورميانه ايران و تركيه تنها كشورهايي هستند كه لباس ملي خود را از دست داده‌اند. در افغانستان، پاكستان، هند و حتي ژاپن و چين هنوز لباس ملي وجود دارد.

گاهي ما در نسبت اين حرف به اراده‌ي جهاني و سلطه به دنبال كج‌فهمي‌هاي خود هستيم. مسئله‌ي اصلي ما در بحث حجاب اين است كه بازيگر و كنشگر حجاب چه كسي بايد باشد. مسئله‌ اين نيست كه حجاب در زمان من و شما خوب شود، مسئله‌ي ما اين است كه آيا اصولاً فرهنگ امر قابل مديريتي است يا نه و در هر دو صورت، اين مديريت بايد چگونه صورت گيرد و حدود مداخله‌ي دولت در بحث‌هاي فرهنگي و هنجاري چگونه بايد باشد؟

در سي سال اخير، ما دچار دولت‌زدگي ذهني عجيب و غريبي شده‌ايم. مثلاً در پيمايشي كه سازمان ملي جوانان درباره‌ي بحث نگرش‌ها و گرايش‌هاي جوانان ايراني انجام داده است، هشتاد درصد جوانان مسئول اصلي اوقات فراغت خود را دولت مي‌دانند، در صورتي كه فراغت امري كاملاً شخصي است. نمي‌خواهم بگويم دولت در زمينه‌ي فراغت هيچ نقشي ندارد. حرف من اين است كه ما داريم با دولت اسطوره‌اي در ذهن خود زندگي مي‌كنيم. در ذهن ما دولت همه‌كاره است. در اين شرايط، مفهوم مهندسي فرهنگي را نيز در جامعه وارد مي‌كنيم.

مهندسي فرهنگي مفهومي است كه هم مي‌توان قرائت درستي از آن داشت، هم قرائت غلط. در حال حاضر، قرائتي كه متأسفانه‌ وجود دارد اين است كه دولت دارد فرهنگ را مديريت مي‌كند يا بايد اين كار را انجام دهد؛ يعني دولت بايد از جنبه‌ي نخبگاني و اقتدار، فرهنگ را مديريت كند؛ در حالي كه دولت فرزند فرهنگ است، نه پدر فرهنگ. در واقع همين كه من و شما با هم بحث مي‌كنيم براي اين است كه فرهنگ ما اين موضوع را براي ما الزام كرده است و ما در اتمسفر فرهنگ حرف يكديگر را مي‌فهميم.

مسئله‌ي اصلي ما در بحث حجاب اين است كه حجاب را درست توصيف، تحليل و تبيين كنيم و بدانيم بازيگر حجاب خانواده و دولت است و سپس نظريه‌هاي تربيتي ارائه دهيم و بدانيم حجاب در چه زماني مي‌تواند هنجار شود. به نظر من، هنجار شدن حجاب در دوره‌هاي مهدكودك، ابتدايي و راهنمايي صورت مي‌گيرد و فرد دبيرستاني و دانشگاهي نسبت به حجاب تصميم خود را گرفته است، ولي ممكن است دختر چادري به دانشگاه بيايد و ترم‌هاي بعد مانتويي شود. اين نشان مي‌دهد كه براي چنين فردي از ابتدا درست در مقوله‌ي حجاب كار نكرده‌اند.

اگر بخواهيد براي حجاب كار كنيد، كجا كار مي‌كنيد و بازيگر حجاب كيست؟ سؤالات اصلي ما در بحث حجاب اين دو سؤال است. اين موضوع مطرح نيست كه در كدام دولت حجاب به ثمر برسد، زيرا دولت‌ها نمي‌توانند حجاب را مديريت كنند، بلكه فقط مي‌توانند آن را هدايت و حمايت كنند. مثلاً پول دهند تا در زمينه‌ي حجاب كتاب‌هاي مختلف توزيع شود يا امنيت دارندگان حجاب را تضمين كنند.

 

پس به اين نتيجه مي‌رسيم خانواده كه در شرايط فعلي با تغييراتي مواجه شده‌ است، در اين موضوع نقش اساسي دارد.

من مي‌خواهم آن شش عاملي را كه گفتم، به سبك زندگي ربط دهم. بخشي از حجاب و پوشش زنان ما‌ در حال حاضر در واقع لازمه‌ي نوعي از معيشت ‌است. حال شما نگاه به حجاب ايدئولوژيك نكنيد. اگر حجاب ايدئولوژيك نداشتيد، چند دقيقه مي‌توانستيد زير اين آفتاب 38 يا 40 درجه با اين چادر دوام بياوريد؟ من گاهي در ايامي كه مشكي مي‌پوشم، واقعاً فرق پيراهن مشكي و غيرمشكي در گرما را مي‌فهمم. چادر كه بسيار سخت‌تر هم است.

سبك زندگي، موقعيت‌ها و پوشش افراد را تحت‌ تأثير قرار مي‌دهد. ما وقتي به مسئله‌ي حجاب مي‌رسيم مي‌خواهيم همه يك نوع حجاب شرعي داشته باشند. در صورتي كه بايد اجازه دهيم آنان حجاب شرعي با الگوهاي متفاوت را انتخاب كنند. سرما، گرما و شغل‌هاي متفاوت در انتخاب نوع الگو مؤثر است.

گفتيد كه خانواده تغيير كرده است. من هم همين را مي‌گويم، ولي اولاً همان خانواده‌ي تغييركرده معلول تغييرات دولت‌هاست و ثانياً خانواده با همان تغيير بهتر از دولت‌ها مي‌تواند بحث حجاب را مديريت كند و شما‌ در حال حاضر بايد به عوامل ايجادكننده‌ي اين بحث خاتمه دهيد.

مثلاً خانمي را فرض كنيد كه از كاشان به آپارتماني هفتادمتري در محله‌ي شهران تهران آمده است. حجاب فقط لباس نيست و در گذشته، اينكه زن و مرد در چه فاصله‌اي از هم حركت كنند، بنشينند و با هم مراوده داشته باشند، جزئي از حجاب بوده است كه در حال حاضر، ما آن را فقط به پوشش و لباس تبديل كرده‌ايم. اين خانم چادري با شرايط جديدي در تهران مواجه مي‌شود كه سبك زندگي او را تغيير مي‌دهد، مثل عبور او و يك مرد از يك راه‌پله‌ي تنگ، استفاده از آسانسور و راحت‌تر شدن روابط او با مردان. در طي يك سال، آن خانم كاشاني شخصيت ديگري پيدا مي‌كند. در چنين شرايطي، نمي‌توان از اين خانواده انتظار داشت كه الگوي حجاب را نمايندگي كند. مثلاً وقتي نيروي انتظامي دختر جواني را مي‌گيرد و با تلفن به خانواده‌ي او اطلاع مي‌دهد كه ما دختر شما را گرفته‌ايم، به جاي اينكه خانواده حامي نيروي انتظامي باشد، در برابر آن قرار مي‌گيرد.

در صورتي كه دولت در مديريت بحث حجاب، بايد حامي خانواده باشد و براي اين كار، بايد عامل و فاكتور‌هاي بسياري را در نظر بگيرد. خلاصه‌ اين است كه خود ما داريم همه‌ي عوامل بدحجابي را ايجاد مي‌كنيم و وقتي به نتيجه‌‌ي آن مي‌رسيم، به آن اعتراض مي‌كنيم. خود به كارهايي كه انجام داده‌ايم افتخار مي‌كنيم، در حالي كه عواقب آن را ناديده مي‌گيريم. مثلاً دانشگاه آزاد تأسيس و دختر هجده‌ساله را دويست كيلومتر از خانواده‌اش‌ دور مي‌كنيم. شب او دلتنگ پدر و مادر مي‌شود، بعد در راه پسري به او لبخندي مي‌زند و... اين موقعيت را چه كسي ايجاد كرده است؟ مسئله‌ي حجاب نبايد به مسئله‌ي دولت تبديل شود.

در تمام زمينه‌هايي كه دولت در بحث‌هاي فرهنگي ورود پيدا مي‌كند، مشكل به وجود مي‌آيد. اين مشكل تنها در مسئله‌ي حجاب نيست و در مسائلي مثل نماز و اخلاق هم چنين است.

 

اگر نكته‌ي پاياني در اين زمينه است بفرماييد.

توصيه‌ي من اين است كه بدانيد در فهم مسائل فرهنگي، عواملي مثل شناخت عميق فرهنگي، مكانيسم‌هاي تغيير فرهنگ و شيوه‌ها و استراتژي‌هاي مديريت فرهنگي گام اول است كه ما معمولاً از اصل غفلت مي‌كنيم و آن را گام آخر قرار مي‌دهيم و هيچ وقت هم به آن نمي‌رسيم.

منبع: برهان

 

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

چهارشنبه 29 آبان 1392  11:24 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:پوشش وحجاب وسبک زندگی

بسترهاي تهديدزاي داخلي و خارجي در كمين سبك زندگي

 

 

 

 

 

 

بسترهاي تهديدزاي داخلي و خارجي در كمين سبك زندگي

گفت‌وگو با دكتر مجيد ابهري (قسمت دوم)

در قسمت اول اين گفت‌وگو با عنوان«تربيت فرزند، قطعه‌ي گمشده‌ي سبك زندگي»، به بررسي تعريف سبك زندگي و عوامل مؤثر بر آن و چگونگي ارتباط آن با تربيت فرزند پرداختيم. آقاي دكتر مجيد ابهري در ادامه به ضرورت جلوگيري از سطحي‌نگري، به فرمايشات و دغدغه‌هاي مقام معظم رهبري اشاره كردند. بسته‌هاي تهديدزاي بيروني و دروني از ديگر مباحث مطروحه در اين نشست بود كه در ادامه‌، قسمت دوم آن را مي‌خوانيم.

 

نقش ماهواره را در تغيير سبك تربيتي فرزندان چگونه تحليل مي‌فرماييد؟

يكي از مشكلات فعلي جامعه‌ي ما موضوع بلوغ زودرس است كه به شدت در حال رشد است و اين دليلي ندارد جز صحنه‌هاي هيجاني كه بچه‌ها در فيلم‌هاي ماهواره‌اي مي‌بينند. فرض كنيد مادر مي‌رود سر كار يا مهماني، ‌دختربچه‌ي شش‌ساله را پاي ماهواره مي‌نشاند كه سريال را ببيند و وقتي مامان آمد برايش تعريف كند. اين دختر چه ذهنيتي خواهد داشت؟ بنابراين فرزندان ما با نسخه‌اي رشد مي‌كنند و تربيت مي‌شوند كه نسخه‌ي اسلامي‌ايراني نيست و به همين دليل است كه در حال حاضر نسلي وارد جامعه‌ي ما مي‌شود كه صرفاً شناسنامه‌اي مسلمان هستند و به معناي واقعي كلمه، به اعتقاداتشان پايبند نيستند. از ترس والدين و مدرسه نماز مي‌خوانند، اگر حجاب دارند، به خاطر دانشگاه و حراست و... است، بيرون چادرهايشان را برمي‌دارند يا حجابشان را ضعيف مي‌كنند.

بعد از عربستان سعودي متأسفانه ما مقام دوم مصرف لوازم آرايش را در آسيا داريم. در دنيا نيز در جايگاه هفتم هستيم. اين حجم بالا از مواد آرايشي را چه كساني مصرف مي‌كنند؟ دختران و زنان ايراني. حالا در خانه براي شوهرانشان مصرف كنند خيلي ثواب هم دارد، ولي واقعاً اين طور نيست. متأسفانه هدف از اين آرايش و... غير از محارم است. متأسفانه خانم‌هاي ما به ظاهر آراسته‌اي كه در منزل و براي همسرانشان بايد حفظ كنند اهميتي نمي‌دهند. در اين صورت مرد خانواده نيز در بيرون از منزل برخي از مانكن‌هاي رنگ‌و‌روغن‌زده را مي‌بيند و... همه‌ي افراد كه ابوذر و ميثم تمار نيستند، نفس مبارك پيغمبر اكرم به آن‌ها نخورده تا ايمان محكمي پيدا كنند. انسان در معرض خطر و انحرافات شيطاني است، ممكن است منحرف شود.

 

بسته‌هاي درون‌زا و بيرون‌زاي تهديدات فرهنگي چطور تحليل و ارزيابي مي‌شود؟ با توجه به عصر اطلاعات و تكنولوژي، اين موضوع دغدغه‌ي خانواده‌هاي مذهبي نيز شده است و در خانواده‌ها نوعي تعارض بين سنت و مدرنيته به وجود آمده است؛ يعني نمي‌دانند چگونه با جوانشان ارتباط برقرار كنند. در واقع نسل جديد با والدين خودشان دارند به چالش مي‌رسند. البته بعضاً هم رسيده‌اند. در واقع چه راهكاري مي‌توان ارائه داد تا اين تهديدات را بشناسيم و بتوانيم به خانواده‌ها بشناسانيم؟

ما دچار پُركاري فرهنگي بيروني و كم‌كاري فرهنگي دروني شده‌ايم. ما در ابتدا بايد متولي آسيب‌هاي اجتماعي در جامعه را مشخص كنيم. 22 سازمان و نهاد در اين حوزه دست‌اندركار هستند و با وجود اينكه ميلياردها ميليارد بودجه ساليانه خرج مي‌شود، ولي‌ وضعيت به صورتي است كه ملاحظه مي‌فرماييد. اول بايد نهاد مرتبط و متولي اين امر مشخص گردد. آيا اين نهاد مسئول آموزش‌وپرورش است، وزارت ورزش و جوانان است (البته اين ادغام هم كار غلطي بود، اين دو نهاد را با هم مخلوط كرد و نتيجه‌ي خوبي دريافت نكرديم) يا نهادهاي ديگر. بايد كارگروهش را تعريف كنيم، بعد بسته‌هاي درون‌زا و بيرون‌زا را ارائه دهيم.

 با چند كتاب و جزوه‌ي ترجمه‌شده‌ي غربي به جايي نخواهيم رسيد. ‌متأسفانه فعاليت‌هايي كه صورت مي‌گيرد صرفاً در حد رفع تكليف است.

بنده بارها پيشنهاد داده‌ام و باز هم خواهم گفت كه براي كاربردي كردن فرمايشات رهبري، همچون شعارهاي ساليانه، بايد يك كارگروه تخصصي تشكيل شود تا ضمن بررسي همه‌جانبه‌ي موضوع، بتواند از آن استخراج كاربردي داشته باشد.

بايد انديشيد كه خلق حماسه‌ي اقتصادي با چه روش‌هايي صورت مي‌پذيرد. صداوسيما و رسانه‌ها قطعاً در رأس ابزارهاي به فعليت رسيدن حماسه‌ي اقتصادي خواهند بود.

ما بايد بدانيم چه تهديداتي فرزندان ما و نسل‌هاي بعدي را تهديد مي‌كند و چه فرصت‌هايي را در پيش رو داريم و بر اساس آن برنامه‌ريزي كنيم.

ما دو نوع تهديد در مقابل فرزندانمان داريم؛‌ تهديدات روحي و جسمي كه در بعضي مصاديق اين دو با هم مشترك هستند. مثل اعتياد كه يك تهديد جسماني و روحاني است. برخي از تهديدها تهديدهاي وارداتي است. ما نبايد همواره توپ را در زمين ديگران بيندازيم و بگوييم چون در تهاجم مستمر بيگانه و جنگ نرم هستيم، بايد دست روي دست بگذاريم و بگوييم كه نمي‌شود اقدامي صورت داد. ما بايد به اين نكته ايمان پيدا كنيم كه آن‌ها خيلي قوي‌تر از ما نيستند، بلكه علت پيشرفت‌شان غفلت ماست.

بر اساس يك پژوهش ميداني، متوسط ارتباط گفتاري در خانواده‌هاي ايراني 17 دقيقه است. وقتي چيدمان مبلمان خانه‌ي ما بر اساس قرار گرفتن جاي تلويزيون و ماهواره است، اين موارد از جمله بسته‌هاي خطري است كه در سؤال اشاره كرديد. اين خطرها در مقابل بسته‌هايي كه ما براي پيشگيري و كنترل و مقابله داريم، مثل خالي كردن آب اقيانوس است با قاشق چاي‌خوري! قطعاً پاسخ‌گو نخواهد بود. اقيانوس به هر حال خالي مي‌شود، ولي در چه زماني، با چه قيمتي و با چه هزينه‌ي انساني، اخلاقي و فرهنگي.

بنابراين من بايد عرض كنم كه بسته‌هاي تربيتي و كاربردي بايد تهيه شوند؛ بسته‌هايي كه براي مخاطبان مختلف در حوزه‌هاي سني متفاوت قابل ارائه باشد. به والدين، حتي قبل از ازدواج بايد بسته‌هايي جهت آموزش مهارت فرزندآوري، تربيت فرزند و فرزندپروري ارائه شود. اين اقدامات بايد صورت مي‌گرفت.

امام خامنه‌اي 25 شهريور 1370 توطئه‌ي فرهنگي را گوشزد كردند و در ‌20 آذر 1370 تهاجم فرهنگي، 10 شهريور 1370 شبيخون فرهنگي، 18 آبان 1385 ناتوي فرهنگي، اول فروردين 1388 جنگ نرم و 20 ارديبهشت 1389 جهاد فرهنگي را بيان نمودند. اين تكرارها متأسفانه نشان از غفلت ماست. اگر همان سال 89 جهاد فرهنگي را جدي مي‌گرفتيم و كاربردي مي‌كرديم، امروز در اين حال و روز نبوديم.

در حوزه‌ي تبليغات ديني حوزه‌هاي علميه، مساجد، ‌ائمه‌ي جمعه، ‌هيئت‌هاي مذهبي و تشكل‌هاي قرآني بايد فعال مي‌شدند. در حوزه‌ي رسانه‌ها كه شما جزئي از آن محسوب مي‌شويد، همچنين صداوسيما، فضاي سايبري، مطبوعات و خبرگزاري‌‌ها بايد جمع شوند و يك كارگروه مشترك تشكيل دهند، بسته‌هايي كه مي‌فرماييد، يكي‌اش در حوزه‌ي رسانه است. در حوزه‌ي تفريحات و نشاط اجتماعي، گردشگري و مشاركت اجتماعي و... نيز بايد اين اقدامات صورت بگيرد. متأسفانه بنده بارها و بارها اين مباحث را مطرح نموده‌ام، ولي راه به جايي نبرده است و گوش شنوايي پذيرا نبوده است.

در حوزه‌ي فرهنگ و هنر، سينما،‌ تئاتر، ‌كتاب، هنرهاي تجسمي و تبليغات شهرداري، بايد تدابيري صورت گيرد تا همه متمركز شوند تا اين ضرب‌آهنگ، اثرگذاري بيشتري داشته باشد. به علت ناهماهنگي‌هاي موجود، ما هزينه‌هاي انساني و مادي در زمينه‌هاي گوناگون صرف كرده‌ايم، ولي نتيجه‌ي مطلوب حاصل نشده است. به عنوان مثال، در زمينه‌ي اعتياد، بيش از 3 هزار شهيد داده‌ايم، بسياري اعدام شده‌اند، مبالغ هنگفتي هزينه‌ي مادي صورت گرفته است، ولي آمار اعتياد در وضعيتي است كه امروز مي‌بينيم.

در باب مسائل زنان، در مسئله‌ي خودفروشي و سقط‌جنين و امثال آن، بسيار آمار وحشتناكي وجود دارد. در بحث عفاف و حجاب و موضوع پوشش، اقدامات ناهماهنگي صورت داده شده است. ما بعد از 32 سال، هنوز اقدام به‌حقي انجام نداده‌ايم. امام خامنه‌اي بارها در ارتباط با مسئله‌ي لباس و مد مباحثي را مطرح فرموده‌اند، ‌ايشان فرموده‌اند من خودم يكي از طرفداران تميزپوشي و مد منطقي هستم. در مقابل اين دغدغه‌ي رهبري، ما تنها دو سه سال است نمايشگاه پوشاكي برگزار مي‌كنيم كه قطعاً اقدام كامل و جامعي نيست و به تنهايي كاري از پيش نمي‌برد.

الآن فرض بفرماييد من مي‌خواهم به يك كشور خارجي جهت شركت در همايشي بروم،‌ مي‌گويند لباس سنتي‌تان را بپوشيد، من چه لباسي بايد بپوشم؟ لباس كردي، تركمني، عربي، قشقايي، بلوچي؟ كدام يك از اين‌ها نماد لباس ايراني است؟ 32 سال است طراحان نيامده‌اند لباسي به طور مشترك با رنگ‌ها و طرح‌هاي مورد قبول همه طراحي نمايند يا بر اساس فصل، سن و تناسب شغلي، لباس استاندارد و مورد قبولي طراحي نكرده‌ايم.

بنابراين اين بسته‌ها بايد به طور منطقي و كاربردي تعريف و تدوين شود و وظايف هر فرد و نهاد معين شود. در حال حاضر، هر فردي كه بگويد امروزه نمي‌توان سبك زندگي اسلامي را در زندگي پياده كرد، يا با موضوع آشنايي ندارد يا خودش را به غفلت زده است. متأسفانه ما فرصت‌هاي بسياري را به غفلت گذرانده‌ايم، ولي هنوز دير نشده است و هنوز مي‌توان سبك زندگي اسلامي‌ايراني را براي نسل‌هاي آتي به درستي تبيين كرد. وقتي مي‌گوييم به بچه‌ها از مهدكودك حجاب ياد داده شود، اين كار عملي است، ولي روش خود را دارد؛ روشي كه يك دختر چهارساله آن را درك كند، نه اينكه صرفاً براي حضور در برنامه‌ي تلويزيوني يك روسري بزرگ سر بچه‌ها بيندازيم. منظور من تربيت ديني است، نه آموزش ديني. به قول علما، گاهي دچار خلط مبحث مي‌‌شويم.‌ تربيت ديني را با آموزش ديني يكي كرده‌ايم كه نتيجه‌اش اين چيزي شده است كه ملاحظه مي‌فرماييد. بنابراين تا ديرتر از اين نشده است بايد در مورد تربيت و آموزش سبك زندگي در مورد پوشاك، گفتمان، غذا، حتي مبلمان زندگي، ‌رفتار اجتماعي،‌ رفتار شغلي، رفتار حرفه‌اي و... راهكارهاي كاربردي ارائه دهيم.

 

ما از تربيت كودك يك آرماني داريم و در واقع يك مدل و الگويي بايد در ذهنمان وجود داشته باشد كه براي رسيدن به آن تلاش كنيم. حضرت‌عالي فرزند تراز انقلاب اسلامي را داراي چه ويژگي‌هايي مي‌دانيد؟ ‌يعني آن مدينه‌ي فاضله‌ي ما در حوزه‌ي فرهنگي قرار است چه نيرويي را تحويل انقلاب بدهد؟

ما خيلي نمي‌خواهيم آرمان‌گرايانه به مسئله نگاه كنيم. ما اگر فرزندي تربيت كنيم كه عامل به باورهاي ديني باشد، به نظرم گام مهمي برداشته‌ايم. وقتي پدري در خانه تلفن زنگ مي‌زند مي‌گويد بگو نيست، اين ديگر نمي‌تواند بچه‌اش را به راست‌گويي دعوت كند و دروغ‌گويي را در آن تضعيف كند. وقتي كه ما بخواهيم يك ميزان و معيار بدهيم، بگوييم بچه‌ي انقلاب اسلامي بايد اين ويژگي‌ها را داشته باشد، آن ويژگي‌ها و الگوهاي تربيتي را قرآن براي ما تعريف كرده است و نهج‌البلاغه هم به طور مكرر اشاره نموده است. حتي در تربيت مدير، تربيت والي، تربيت كارگر، تربيت كشاورز،‌ در مسئله‌ي تربيت همسر، فرزند، انتخاب همسر، نحوه‌ي زندگي و... براي ما شاخص تعريف شده است. ما معتقديم يك فرد وقتي با ملاك‌هاي تربيت اسلامي‌ايراني مطابقت دارد كه با موازين و استانداردهاي اسلامي‌ايراني رفتارش ارزيابي شود.

وقتي كه دختري در ماهواره فيلم‌هايي مي‌بيند كه دختران همسال او در آن روابط آزاد قبل از ازدواج دارند و بچه‌دار شدن به روش نامشروع را تشويق مي‌كنند، اين دختر از نظر رواني هم‌زادپنداري مي‌كند، جلوي پدر و مادر خود مي‌ايستد و مي‌گويد من اين آقا را مي‌خواهم؛ چه شما موافق باشيد و چه مخالفت كنيد.‌ متأسفانه فيلم‌هاي داخلي هم بعضاً همسو با نمونه‌هاي غربي بر اين امر دامن مي‌زنند.

بايد در ارتباط با اهميت خانواده، احترام به والدين و احترام به آموزگار و مربيان بينديشيم و در قالب بسته‌هاي تربيتي معيار دهيم. آرمان‌گرايي نكنيم. نبايد مدينه‌ي فاضله‌ي افلاطوني را معيار قرار دهيم و بگوييم بايد به اينجا برسيم، چون نخواهيم رسيد. بايد به حد متوسط راضي باشيم. در حال حاضر بايد به اين معدل آدم راضي باشيم كه معتاد نباشد، ‌دزد نباشد، حقوق ديگران را رعايت كند، فرايض ديني‌اش را انجام دهد، حرام و حلال و بد و خوب و سره و ناسره را از هم تفكيك كند.

 

مؤلفه‌هاي ساختاري گفتمان انقلاب به چه ميزان و با چه مؤلفه‌هايي متأثر از نوع تربيت و سبك زندگي ما مي‌شود؟

مثلاً اگر شما به يك نقاش بگوييد اينجا يك تصوير بكش، او تصويري را مي‌كشد كه در ذهن خودش است، يك داستان مثنوي را يادآور مي‌شوم كه از جسمي در تاريكي، يكي خرطومش را مي‌گيرد و يكي پايش را مي‌گيرد و يكي گوشش را مي‌گيرد و بعد مي‌آيند بيرون و مي‌گويند فيل چه بود؟ يكي مي‌گويد فيل يك لوله‌ي توخالي بلند است. آن يكي مي‌گويد فيل يك چيز پهني است مثل بادبزن. ديگري مي‌گويد ‌فيل يك ستون است. مولوي خيلي زيبا تعريف مي‌كند. اگر ما در تاريكي بخواهيم چيزي را ببينيم يا لمس كنيم و تعريف كنيم، اين گونه مي‌شود و اگر ما بخواهيم هر چيزي را از ديدگاه خودمان بحث كنيم، قطعاً به گفتمان واحدي نخواهيم رسيد.

وقتي كه ما گفتماني را مي‌خواهيم تعريف كنيم، طبيعتاً معيارهاي فكري و ذهني‌مان را در آن مداخله خواهيم داد. براي تعريف گفتمان انقلاب، ما بايد معيارهايي را پي‌ريزي كنيم كه افراد دچار انحراف نشوند، انقلاب دست نامحرمان نيفتد يا افرادي كه باور انقلابي ندارند مسئول تعريف و تبيين گفتمان نشوند. فرصت‌طلبان و منافقان نيايند. الآن عوامل ضدفرهنگي مثل سيا، موساد و intelligent سرويس انگلستان، آمده‌اند در كشورهاي اسلامي، يك جا سلفي درست كرده‌اند و در بخشي ديگر وهابي‌ها را به قدرت رسانده‌اند. اين‌ها همه آنتي‌تزهاي شيعه است. فقط به خاطر مقابله با شيعه اين اقدامات را صورت داده‌اند.

ما نه مي‌خواهيم نگاه طالباني به گفتمان انقلاب داشته باشيم، نه نگاه سلفي و عثماني و تركيه‌اي. ما بايد نگاه علوي به محورها و باورها داشته باشيم تا بتوانيم گفتمان انقلاب را بر اساس محورهاي علوي تعريف كنيم. ما تا وقتي كه ولي حي و فقيه، ملاك‌ها و معيارهاي امام خميني (رضوان الله) در صحيفه‌ي نور، قانون اساسي، قرآن، نهج‌البلاغه و نهج‌الفصاحه را داريم، مي‌توانيم پايه و اركان گفتمان انقلاب را تدوين كنيم و اجازه ندهيم كساني بيايند اين گفتمان را تدوين كنند كه قلباً به آن باور ندارند و ‌فقط براي رشد خود، به باري كه اين محموله‌ي گران‌قيمت را حمل مي‌كند، خود را وصل كرده‌اند.

بنابراين من اعتقاد دارم اگر همين الآن نسل سوم، چهارم، پنجم، ششم و هفتم را ما دريابيم، هنوز مي‌توانيم آن‌ها را از اين مسير به مسير درست برگردانيم. اگر نه، ‌من فكر مي‌كنم چهار الي پنج سال ديگر، نتوانيم اين دستاورد را حفظ و گفتماني تأليف كنيم كه مطابق با ملاك‌هاي قرآني و مهدويت باشد.

 

بعضي از كارشناسان فرهنگي، عوامل محيطي را در سبك زندگي اثرگذارتر از عوامل تربيتي خانوادگي و دروني مي‌دانند. در واقع محل اختلاف است و برخي به عوامل خانوادگي وزن بيشتري مي‌دهند. كدام يك از نظر شما به واقعيت نزديك‌تر است؟

من فكر مي‌كنم عوامل خانوادگي واكسيناسيون و عوامل محيطي ويروس است. ما در علوم رفتاري مي‌گوييم كه عوامل محيطي مثل روز، ‌شب، فصل و مسائل بيرون از خانه، بر بروز جرم اثرگذار است،‌ مثلاً زمستان‌ها شب‌ها دزدي از تابستان‌ها كمتر مي‌شود. در تابستان‌ها دعوا و پرخاشگري بيشتر از زمستان‌هاست. ‌در ماه مبارك رمضان جرائم و آسيب‌هاي اجتماعي كاهش پيدا مي‌كند. بنابراين عوامل محيطي مثل روز، تاريكي، گرما، سرما و... بر وقوع جرم مؤثر است. ‌اما به نظر بنده، به عنوان كسي كه 30 سال از عمرم را در پژوهش‌هاي ميداني و نظري در آسيب‌هاي اجتماعي گذرانده‌ام، اگر مباني تربيت خانوادگي افراد محكم باشد، عوامل محيطي نمي‌تواند بر فرد اثر جدي بگذارد.

اريك فروم معتقد است (من اولين باري است كه در صحبتم به يك بيگانه استناد كرده‌ام) كه شخصيت افراد را جامعه قالب‌گيري مي‌كند؛ يعني قالب جامعه است كه شخصيت افراد را مي‌گيرد. ما معتقديم شخصيت افراد در خانواده شكل مي‌گيرد و پايه‌ريزي شخصيت در خانواده صورت مي‌گيرد و اگر آنجا محكم پايه‌ريزي شود، هيچ عاملي نمي‌تواند بر شخصيت فرد اثرگذار باشد. بنابراين خانواده در صدر استحكام، دوام‌بخشي و قوام‌بخشي به اسلوب تفكر و روش زندگي و جهان‌بيني قرار دارد. بعد از آن، عوامل محيطي در درجه دوم قرار دارند و اثرگذاري مي‌كنند.

 

كلام آخر...

نقش انكارناپذير رسانه‌ها و در صدر آن‌ها صداوسيما و همچنين آموزش‌وپرورش را بايد مورد تأكيد قرار داد. آموزش‌وپرورش در قالب مكمل خانواده است؛ يعني اگر آموزش‌وپرورش به درستي عمل كند، نقش مكمل و مقدم خانواده را دارد. بنابراين بايد خانواده و آموزش‌وپرورش با هم براي فرم‌دهي به شخصيت حركت كنند. در كنار آن، رسانه‌ها، صداوسيما و سايت‌ها و فضاي سايبري بايد به وظايف خود عمل كنند. بنده معتقدم راه مقابله با ماهواره و اينترنت نه فيلترينگ است و نه پارازيت، چون دقيقاً مقابله مي‌كنند. در حال حاضر سازمان سيا، به نام صداي آمريكا، فيلترشكني ارائه داده است كه هيچ فيلتري نمي‌تواند جلوي آن مقابله كند. شما با آن وارد هر سايتي مي‌توانيد بشويد و عملاً فيلترينگ بي‌اثر است.

پنج شش سال پيش عرض كردم اگر آنتن‌هاي ماهواره را اين گونه كه جمع مي‌كنيد، جمع كنيد، روزي مي‌آيد كه ماهواره‌ها اصلاً ديش ندارد و امروز همان روز است. الآن تلويزيون و كامپيوتر به هم وصل مي‌شوند و 1400 كانال را مي‌گيرد. الآن ديگر چه كار مي‌شود كرد؟ بنابراين ما به جاي برخورد سلبي و چكشي، بايد فرهنگ را درست كنيم. كسي ماهواره هم اگر دارد، دولت بايد بيايد بگويد هر كسي ديش مي‌خواهد بايد پلمپ‌شده از دولت بگيرد. عوارض بگيرد و ساليانه هم بايد ماليات بدهد. مثل كاري كه پاكستان و مالزي انجام داده‌اند. بعد ديش‌هاي دولتي را كه مي‌دهند تنظيم‌شده باشد و ايستگاه‌هايي را دريافت كند كه مناسب و مفيد است. ژاپن تنها كشوري است در جهان كه در آن هيچ شبكه‌ي ماهواره‌اي وجود ندارد. اصلاً نمي‌گذارند اين امواج به كشورشان بيايد. يا بايد اين قدر ما قدرت داشته باشيم يا شبكه‌هايي را درست كنيم كه ديگر كسي ماهواره نگاه نكند. وقتي كه فيلم و سريال‌هاي خوبي از صداوسيما پخش مي‌شود، 90 درصد مشتري‌هاي ماهواره ريزش پيدا مي‌كنند. 90 درصد تماشاچي ماهواره‌ها براي سرگرمي، ‌فيلم، آهنگ و... به سمت ماهواره مي‌روند. شايد 3 تا 5 درصد براي برنامه‌هاي مستهجن، ماهواره مي‌بينند. بنابراين ما بايد اين‌ها را برنامه‌ريزي كنيم و به عنوان بسته‌هاي تربيتي ارائه دهيم، نه از طريق برخوردهاي سلبي و چكشي، چون برخورد سلبي و چكشي آدم‌ها را در موضع انفعالي قرار مي‌دهد. بايد افراد را واكسينه كنيم و اجازه بدهيم وارد جامعه شوند. آن وقت مي‌بينيم كه نه ماهواره روي فرد اثر مي‌كند و نه اينترنت و موساد و سيا. اگر اين گونه برخورد كنيم و بچه‌ها را با روش زندگي اسلامي رشد بدهيم، هيچ چيزي نمي‌تواند آن‌ها را منحرف كند.

منبع: برهان

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

چهارشنبه 29 آبان 1392  11:25 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:پوشش وحجاب وسبک زندگی

546385_aMe1tyg7

جنس لباس اسلامی

ما انسان بی دین نداریم. دین یعنی راه. وقتی می گوییم :چه دینی داری؟ یعنی راه شما چیست؟ خدا به بت پرستان می گوید که راه و دین شما بت پرستی است. هر کسی فرهنگ ، آداب و رسوم و راهی را می پذیرد که به آن دین می گویند. حتی اگر باطل باشد. هر دینی یک ویژگی هایی دارد ولی باید دید کدام دین کامل و جامع است؟

حجت الاسلام قرائتی در برنامه سمت خدا به این مطلب اشاره نمود و ضمن مطرح کردن این پرسش گفت:

ما انسان بدون رهبر و الگو نداریم: الگوی حق و باطل. ما معده ی بدون غذا یا ریه ی بدون هوا نداریم ممکن است که غذا یا هوا سالم باشد یا مسموم. ما انسان بی خدا نداریم بعضی ها خدای شان الله است و بعضی ها هوس شان خدای آنهاست. ما انسان بدون قبله نداریم بعضی ها قبله شان کعبه است و بعضی ها قبله شان همسرشان است.

بهترین دین دینی است که استدلال دارد و از نظر منطقی و عقلی قابل دفاع است. دین باید با طبع بشر بسازد. و هماهنگ با طبیعت انسان باشد. دین باید جامع باشد و همه ی ابعاد انسان را در بر بگیرد. لباس باید همه ی بدن انسان را در بربگیرد. دین باید قابل عمل باشد. اینها علامت دین کامل است.

در اداره ها برای رشد مالی و اقتصادی نمودار می کشند. ما می توانیم مقایسه ای بین اذان و ناقوس داشته باشیم که مثلا اذان شعار اسلام است و ناقوس شعار مسیحیت است. صدای ناقوس مثل صدای زنگ ساعت هاست ولی اذان با الله اکبر شروع می شود و با لااله الاالله تمام می شود یعنی بین دو الله است. در اذان می گوییم: خدا بزرگترین است، هیچ معبودی جز خدا نیست و ما بنده ی خدای دیگری نمی شویم، شهادت می دهم که محمد رسول خداست و راه ما از معصوم است و… باید اذان را بلند گفت. بعضی از افراد سرشناس خجالت می کشند که اذان بگویند. در قدیم در شهر اصفهان خیلی از سرشناس ها اذان می گفتند. در شهر مسلمانان مردم باید با اذان از خواب بیدار بشوند.

سید جمال الدین اسد آبادی به اروپا رفت. هنگام غذا، دستش را شست و با دست غذا خورد. همه از او عکس گرفتند و فیلم برداری کردند و به او گفتند که تو از شرق آمده ای ،وحشی هستی و او را تحقیر کردند. ایشان گفت: چون من طرفدار بهداشت هستم با دست غذا می خورم. زیرا من دستم را شسته ام ولی نمی دانم که شما قاشق ها را شسته اید یا خیر. در ضمن دست من تابحال در حلق کسی نرفته است ولی این قاشق ها هر زمانی در حلق کسی است و من نمی دانم که این قاشق در حلق چه کسی رفته است و دیگر اینکه وقتی با دست لقمه می گیرم اگر شن یا استخوانی در غذا باشد متوجه می شوم. او سریع خودش را نباخت. ولی ما بعضی مواقع با یک پاتک خودمان را می بازیم.

بعضی می گویند که دین اسلام به مسائل دنیوی و مادی توجه نکرده است و بیشتر به مسائل اخروی توجه کرده است. این افراد اسلام را نشناخته اند. در قرآن ۱۱۵ کلمه آخرت و ۱۱۵ کلمه ی دنیا وجود دارد. در دعا داریم: ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخرة حسنه. اگر کسی دنیا را رها کند و فقط به فکر آخرت باشد مسلمان نیست. حدود ۲۵۰۰ حدیث در مورد خوراکی ها آمده است: عدس،خرما ،شیر،انجیر،انگور،موز… حتی ما در مورد چطورخوردن و خوابیدن حدیث داریم.

البته در اسلام روح مقدم بر جسم است. زیرا ارزش ما به فهم و شعور و روح ماست. در خوردن همه ی حیوانات از انسان بالاتر هستند. در پرواز پرنده ها از ما بالاتر هستند. پوست بعضی از حیوانات گرانتر از لباس های ماست. اگر انسان تربیت نشود از حیوانات بدتر است. هر کس در کنار مار قرار بگیرد، مار او را می گزد ولی زبان ما از این طرف دنیا ،فردی را در طرف دیگر دنیا می گزد.

کرامت انسان به تربیت انسان است. خداوند در مورد بعضی از انسان ها می فرماید که آنها گاو هستند و در جای دیگر می فرماید که از گاو هم بدتر هستند. ارزش انسان به علم ،عمل و حسن انتخاب است. بخاطر همین است که اسلام خیلی به معنویت اهمیت داده است. ولی این دلیل نمی شود که به دنیا اهمیت نداده است.

در قرآن داریم که برای نان نزد حضرت عیسی می آمدند، موسی به آنها آب می داد، موسی برای مردم خانه درست کرد، حضرت ابراهیم می فرماید: خدایا شهر را امن قرار بده. معیارهای ما عوض شده است. خانه ی خوب به داشتن امنیتش است. از پدرم پرسیدم که خانه ما بهتر است یا خانه ی فلانی، ایشان گفت: هر خانه ای که در آن عبادت خدا بیشتر باشد.

کتابخانه ی خوب کتابخانه ای نیست که فقط کتاب های زیادی داشته باشد بلکه کتابخانه ای خوب است که مراجعه کننده ی بیشتری داشته باشد. الان می گویند ملاک مدرسه ی خوب این است که شاگردانش به دانشگاه راه پیدا کنند ،آیا این درست است؟ رفتن دانش آموزان به دانشگاه یک امتیاز است و یکی از خوبی های مدرسه است ولی اگر دانش آموزان این مدرسه تارک الصلاة باشند آیا این خوبی است؟ باید خوبی ها را با هم در نظر گرفت.

اسلام برای موهای شما حدیث دارد. داریم که موهایتان باید مرتب باشد و اِلا موهایتان را بتراشید یعنی موی های ژولیده در اسلام مردود است. حضرت فردی را دید که موهایش ژولیده است. به او فرمود : یا موهایت را شانه کن یا آنها را بتراش .امام صادق(ع) پنج مسواک داشت. پیامبر مسواک را پشت گوشش می گذاشتند. وقتی خواستند پیامبر را برای دفن ببرند دیدند که زیر چانه اش مسواک است.

پیامبر فرمود: اگر برای شما سخت نمی شد مسواک را واجب می کردم. اگر با دندان مسواک زده به سر نماز بروید یک رکعت نماز شما ثواب هفتاد رکعت نماز بدون مسواک را دارد. پس چطور می گویند که اسلام به مادیات اهمیت نداده است؟ داریم که رنگ لباس باید شاد باشد، جنس لباس اول کتان، بعد پنبه و بعد پشم باشد. داریم: در هنگام غروب مطالعه نکنید ،غذای داغ نخورید، به غذا فوت نکنید، قبل از سیر شدن دست از غذا بکشید، با عجله غذا نخورید و زمانی که سفره نشسته اید جزو عمرتان حساب نمی شود یعنی سر صبر غذا بخورید.

این کارشناس مذهبی افزود: در ماه رمضانی در امریکا بودم. در واشنگتن مرکز اسلامی بود ،در آنجا منبر رفتم. عده ای از پرفسورها هم در پای منبر من نشسته بودند. من به آنها گفتم که یک قانون پیشرفته ای که در امریکا وجود دارد را به من بگویید. آنها گفتند: درامریکا اگر فردی ورشکست بشود اموالش را می فروشند و به طلبکار می دهند ولی خانه اش را نمی فروشند .این بخاطر مسائل حقوق بشر است. من گفتم: در اسلام مستثنیات دین (بدهکار)داریم. اگر کسی بدهکار شد سه چیز را از او نگیرند: خانه ، مرکب و نوکر. من گفتم که قانون شما بعد از هزار و چهارصد سال به یکی از این سه چیز رسیده است. آیا قانون شما مترقی است؟ آنها حرف مرا قبول کردند. یکی از آنها گفت که در امریکا بریدن درخت جرم است ولی در ایران این کار جرم نیست.

در اسلام داریم: بریدن درخت جرم است مگر اینکه جای آن یک درخت بکارید. روایت داریم :اگر درخت تشنه ای را آب بدهید مثل این است که مومنی را آب داده اید. ممکن است که کاری در اسلام حرام باشد ولی مسلمان ها آنرا انجام بدهند مثل دروغ گفتن. در مکتب اسلام دروغ و ربا حرام است. ما هنوز اسلام را نشناخته ایم. بعضی ها با خواندن چهار تا کتاب ادعای اسلام شناسی می کنند.

دیوانه ای در شهر شروع به خواندن آواز کرد و پرچمی در دست گرفت. دیوانه ای به او گفت: کجا می روی؟ او گفت: کربلا. گفت: چند وقت است که دیوانه شده ای ؟ پاسخ داد:چند روز .دیوانه دومی گفت: من چند سال است که دیوانه شده ام ولی به امامزاده ی شهر خودم هم نرفته ام و تو می خواهی با چند روز دیوانه شدن به کربلا بروی. پول خرد صدا می کند ولی اسکناس صدا نمی کند. بعضی از سرو صداها بخاطر این است که کم داریم. اگر کسی گفت که من عالم هستم معلوم است که جاهل است. خداوند به همه ی دانشمندان کره ی زمین می فرماید که شما اندک سوادی دارید.

بعضی ها می خواهند که فلسفه ی تمام احکام دین را بدانند. ما نمی دانیم که فلسفه ی دو رکعتی بودن نماز صبح چیست. در خیلی از موارد ما فلسفه ها را نمی دانیم. ما فلسفه ی تمام داروها را نمی دانیم ولی به حرف پزشک گوش می کنیم و آنرا مصرف می کنیم.

دینی کامل است که هرچه علم پیش می رود حرف داشته باشد. ما نمی توانیم آیه ای در قرآن پیدا کنیم که تاریخ مصرف آن گذشته باشد یا ضد مسائل علمی روز باشد.

منبع: فرهنگ نیوز

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

شنبه 2 آذر 1392  8:06 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:پوشش وحجاب وسبک زندگی

لباس اسلامی در روایات

اسلام عزیز ، بر وفق مصلحت جامعه اسلامى ، لباس زربفت ، حریر ، ابریشم و لباسى که از پوست حیوان مرده مى‏سازند و لباسى که از پوست حیوانات حرام گوشت به دست مى‏آید و انواع این‏گونه البسه‏ها را حرام اعلام کرده و پوشیدن این نوع لباس‏ها را درخور شأن انسان نمى‏داند انسان با خصوصیاتى که دارد ، والاتر و آقاتر از آن است که به لباس حریر ، یا ابریشم ، یا طلاباف روى آورده و خود را با آن‏ها بیاراید ؛ وجود انسان عزیزتر از آن است که در لباسى که از پوست حیوان مرده یا حرام گوشت به دست مى‏آید پوشیده شود .

انسان ، منبع کرامت و محل شرافت و مرکز فضایل و آیینه تجلى اسما و صفات ربوبى است ، این موجود پرارزش نباید محکوم بدن و جسم گشته و به پوشاندن مقدارى گوشت و پوست با انواع لباس‏ها و زینت‏ها ، عمر گرامى را تلف کند !!
در زمینه لباس باید توجه به طرح ونقشه حضرت دوست کند و آنچه را جناب او مى‏پسندد بپوشد ، جسم به آن اندازه موقعیت ندارد که آدمى شؤون گرانمایه خویش را فداى آن کند .

جنس لباس

علاّمه بزرگوار ، مرحوم مجلسى رحمه‏الله در کتاب پرارزش «بحار الأنوار» در آداب زىّ و تجمل روایاتى را نقل مى‏کند که لازم است به پاره‏اى از آن روایات که بیانگر مسئله لباس است اشاره شود .
پیامبر بزرگ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود :
جامه حریر مپوش تا در بهشت جامه حریر بر تو بپوشانند[۱۹] .
در حدیث دیگر آمده :
هرکس جامه حریر بپوشد ، پوستش در قیامت به آتش سوزانده مى‏شود[۲۰] .
به سند معتبر از امیرالمؤمنین علیه‏السلام نقل شده :
جامه پنبه‏اى بپوشید که آن پوشش رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و پوشش ما اهل بیت است و نبىّ اسلام جامه مویى و پشمى نمى‏پوشید مگر به علت و جهتى[۲۱] .
حضرت صادق علیه‏السلامفرمود :
جامه مویى و پشمى نپوشید مگر عذرى اقتضا کند[۲۲] .
امام صادق علیه‏السلام فرموده :
کتان از پوشش پیامبران است و بدن را فربه مى‏کند[۲۳] .

رنگ لباس

در چند حدیث از نبىّ اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آمده :
جامه سپید بپوشید که پاکیزه‏ترین و نیکوترین جامه هاست[۲۴] .
امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید :
امیرالمؤمنین علیه‏السلام اکثر اوقات جامه سپید مى‏پوشید[۲۵] .
حفص مؤذن مى‏گوید :
حضرت صادق علیه‏السلام را در حرم پیامبر بین قبر و منبر دیدم که جامه‏اى زرد به رنگ بِهْ پوشیده بود و نماز مى‏خواند[۲۶] .
در حدیث حسن از حضرت صادق علیه‏السلام نقل شده :
جامه سرخ تیره پوشیدن کراهت دارد ، مگر براى تازه داماد[۲۷] .
ابوالعلا ـ که یکى از راویان حدیث است ـ مى‏گوید :
حضرت صادق علیه‏السلامرا در حال احرام دیدم که خود را با بُرد یمنى سبز پوشانده بود[۲۸] .
رسول اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرمود :
سیاه پوشیدن مکروه است ، مگر در سه چیز : کفش ، کلاه [ عمامه ] ، عبا[۲۹] .

نوع لباس

اسلام مردم را از پوشیدن جامه‏اى که از حد معمول بلندتر است و علت فخر و کبر بر دیگران مى‏شود منع کرده است .
امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید :
امیرالمؤمنین علیه‏السلام به بازار رفت و سه پارچه خرید ، به قیمت یک اشرفى ، یکى را پیراهن کرد تا نزدیک بند پا و یکى را لنگ تا نیمه ساق و یکى را ردا تا پایین‏تر از کمر، آن گاه دست به آسمان برداشت و پیوسته حمد الهى کرد تا به خانه بازگشت[۳۰].
امام موسى کاظم علیه‏السلام فرمود :
ترجمه ظاهر وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ [۳۱] این است که جامه‏هاى خود را پاک گردان با توجه به این‏که جامه‏هاى حضرت رسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله همیشه پاک بود ، مراد الهى این است که جامه را کوتاه کن که آلوده نشود (آلوده به کثافات ظاهر و آلوده به کبر و غرور و خودپسندى)[۳۲] .
از حضرت باقر علیه‏السلام نقل شده :
حضرت رسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به شخصى وصیت کرد که زینهار که پیراهن و اِزار خود را بلند میاویز که این از تکبر است و خدا تکبر را دوست نمى‏دارد[۳۳] .
نبىّ اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به ابوذر فرمود :
هرکه از روى تکبر جامه‏اش را بر زمین کشد ، حق تعالى در قیامت نظر رحمت به او نفرماید[۳۴] .
اسلام ، مردان را از پوشیدن لباس زنان و زنان را از پوشیدن لباس مردان منع مى‏کند[۳۵] و هم چنین مسلمانان را از پوشیدن لباسى که مخصوص به کفار است ، نهى مى‏نماید[۳۶] .
امام باقر علیه‏السلام مى‏فرماید :
جایز نیست زنان شبیه به مردان شوند ؛ زیرا رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهلعنت کرد مردانى که خود را شبیه زنان کنند و زنانى که خود را شبیه مردان بیارایند[۳۷] .
امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید :
خداى عزّ و جل به پیامبرى از پیامبرانش وحى فرمود که به مؤمنان بگو : جامه دشمنان مرا مپوشید و طعام دشمنان مرا نخورید و به مسلک دشمنان من سلوک ننمایید که شما هم جزء آنان قرار خواهید گرفت[۳۸] .
از مجموع روایات استفاده مى‏شود که مردان باید از لباس حریر ، ابریشم و طلاباف بپرهیزند و از پوشیدن لباسى که از پوست حیوانات حرام گوشت تهیه شده خوددارى کنند و از پوشاندن بدن به لباس زنان و کفار خوددارى کنند و مرد و زن سعى کنند از پوشیدن لباس‏هایى که اسلام به هریک از آنان حرام نموده کناره‏گیرى نمایند و هم چنین بر مردان و زنان لازم است از پوشیدن لباس بدن نما و لباس تنگ و لباسى که محرک شهوت نامحرمان است جدا خوددارى نمایند .

لحظه‏اى تأمل

زندگى ما در این جهان مادى مگر چند روز است ؟ ما تا چه مدت در این دنیاى دون هستیم و تا کى مى‏توانیم خیمه و خرگاه زندگى را در این زمین که سیاره‏اى بسیار کوچک و کم حجم است سرپا نگهداریم و تا چه زمان قدرت داریم در این جهان استقرار داشته باشیم ؟ رحل اقامت تا کى مى‏توان در سرا انداخت ؟!
این چه بدبختى است که گریبان گروهى از مردان و زنان را گرفته که تمام ساعات پرارزش خود را وقف فراهم آوردن غذا و لباس براى جسم بى‏ارزش مى‏کنند ؛ عزیزان ! ارزش و اعتبار شما به عقل و روح و باطن و قلب شما است ، جسم را در گرما و سرما با اندک پارچه‏اى معمولى بپوشانید و این ظواهر کم‏ارزش را وقف باطن پرارزش کنید ، به خدا قسم در برزخ و قیامت به حسرتى دچار شوید که مافوق آن تصور ندارد و به روزى گرفتار آیید که پشیمانى در آن روز به شما سودى ندهد ، به خود آیید و از خواب گران غفلت برخیزید ، براى روزى که با دو متر پارچه کم‏ارزش به خانه گور و به دنیاى برزخ مى‏روید فکرى کنید ، دست به دامن خضر راهى بزنید تا از برکت وجود او از ظلمات مادى گرى نجات پیدا کنید .
جمال الدین اصفهانى در نصیحت غافلان چنین سروده :
تو را زمشرق پیرى دمید صبح مخسب
که خواب تیره نماید چو صبح شد روشن
شب جوانى ناگاه روز پیرى زاد
که دید زنگى هرگز به رومى آبستن
اگر سلامت جویى حقیقت اى مسکین
مساز در بن دندان اژدها مسکن
حیات دنیا خوابست و مرگ بیدارى
ز کان حکمت محض است این بلند سخن
هر آن‏که بیش خورد کم شود به معنا زآنک
چراغ کشته شود چون بشد ز حد روغن
میان جامه دلى زنده گر ندارى پس
به نام خواه کفن خوان و خواه پیراهن
زبهر دنیا چندین عناگرى نکند
که مى‏نیرزد این مرده خود بدین شیون
اگر نباشى مردم دد و ستور مباش
وگر فرشته نباشى مباش اهریمن
مباش غره بدین گنده پیر دانا زآنک
هزار شوهر کشت و هنوز بکر آن زن
بمیر پیش‏تر از مرگ تا رسى جایى
که مرگ نیز نیاردت گشت پیراهن
اگر انسان ، لحظه‏اى در منزل‏گاه با عظمت فکر نشیند و مرغ ملکوتى عقل را در میدان پهناور با عظمت هستى به پرواز آورد و از قله مرتفع اندیشه حقایق را بنگرد ، به خود آمده به این نتیجه برسد که دنیا کاروانسرایى بیش نیست و این مکان براى اقامت در اختیار او قرار نگرفته و عن قریب باید توشه مادى را بگذارد و به جهان دیگر برود که در آن جهان جز توشه معنوى مایه دیگرى براى دستگیرى وجود ندارد و در آنجا باید در دادگاه حضرت الهى حاضر گشته و تمام برنامه‏هاى خویش را در محضر حضرت حق جواب‏گو باشد ، در این صورت زندگى مادى را ساده و آسان گرفته و حاضر نیست لحظه‏اى از عمر را فداى فراهم آوردن پوشاکى و خوراکى غیرضرورى براى جسم کند ، سعى مى‏کند ، بپوشد و بخورد و فعالیت کند ، اما براى خدا و براى تحصیل رضا و خشنودى حضرت دوست ، در چنین حالتى حاضر نیست جز در راه او قدم بردارد و مى‏کوشد از آنچه که خلاف خواسته محبوب اوست دورى کند .
خود را در تمام حالات مواظبت مى‏کند و هم چون واعظى دلسوز و ناصحى حکیم خود را نصیحت و موعظه کرده و براى دیگران هم از بهترین نمونه‏هاى عالى حسنات اخلاقى خواهد بود .
آرى ، اندیشه در وضع خویش با کمک ‏گیرى از اولیا خدا ، انسان را بیدار کرده و به علم حقیقى رسانده و به سعادت ابدى متصل مى‏کند .
… ادامه دارد.

پی نوشت :

[۱۹] ـ بحار الأنوار : ۸۰/۲۴۸ ، باب ۵ ، حدیث ۸ .
[۲۰] ـ علل الشرایع : ۲/۳۸۴ ، باب ۵۷ ، حدیث ۳ .
[۲۱] ـ مستدرک الوسائل : ۳/۲۵۴ ، باب ۱۵ ، حدیث ۱ .
[۲۲] ـ الکافى : ۶/۴۴۹ ، باب لبس الصوف والشعر و الوبر ، حدیث ۱ .
[۲۳] ـ وسائل الشیعة : ۵/۲۹ ، باب ۱۶ ، حدیث ۱ .
[۲۴] ـ وسائل الشیعة : ۵/۲۶ ـ ۲۷ ، باب ۱۴ .
[۲۵] ـ وسائل الشیعة : ۵/۲۷ ، باب ۱۴ ، حدیث ۵۸۰۱ .
[۲۶] ـ حلیة المتقین : ۱۷ .
[۲۷] ـ وسائل الشیعة : ۵/۲۹ ، باب ۱۷ ، حدیث ۵۸۰۶ .
[۲۸] ـ حلیة المتقین : ۱۷ .
[۲۹] ـ الکافى : ۶/۴۴۹ ، باب لبس للسواد ، حدیث ۱ .
[۳۰] ـ وسائل الشیعة : ۵/۴۰ ، باب ۲۲ ، حدیث ۵۸۴۳ .
[۳۱] ـ مدثر ۷۴ : ۴ .
[۳۲] ـ وسائل الشیعة : ۵/۴۰ ، باب ۲۲ ، حدیث ۵۸۴۴ .
[۳۳] ـ وسائل الشیعة : ۵/۴۱ ، باب ۲۳ ، حدیث ۵۸۴۸ .
[۳۴] ـ حلیة المتقین : ۱۸ .
[۳۵] ـ وسائل الشیعة : ۵/۲۵ ، باب ۱۳ .
[۳۶] ـ وسائل الشیعة : ۴/۳۸۲ ، باب ۱۹ .
[۳۷] ـ وسائل الشیعة : ۲۰/۲۲۱ ، باب ۱۲۳ ، حدیث ۱ .
[۳۸] ـ وسائل الشیعة : ۴/۳۸۵ ، باب ۱۹ ، حدیث ۵۴۶۸ .

 

نویسنده : استاد حسین انصاریان

شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

 

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

پنج شنبه 24 بهمن 1392  3:14 PM
تشکرات از این پست
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:پوشش وحجاب وسبک زندگی

لباس هر انسان پرچم کشور وجود اوست

معنای ادب

ادب را به ظرافت ها و زیبایی های یک عمل تعریف کرده اند؛ هیئت نیکویی که شایسته است فعل مطابق آن باشد. مانند آداب غذا خوردن و خوابیدن، آداب دعا و نماز خواندن، آداب معاشرت، آداب زیارت و آداب ازدواج. این خصلت های شایسته موجب حُسن یا کمال فعل می شوند.

البته این معنا از ادب تنها در افعال مشروع تحقق دارد؛ وقتی در باب آداب سخن می گوییم یعنی اصل عمل را توصیه می کنیم و یا دست کم روا می شماریم؛ بنابراین در اعمال شنیع یا ممنوع مانند میگساری، تجاوزگری، خیانت و دروغ، ادب معنا ندارد، همچنین روشن است که این معنا تنها در جایی است که یک عمل را بتوان به گونه های مختلفی ـ زشت و زیبا، کامل و ناقص ـ انجام داد.

زیبایی و شایستگی که در تعریف ادب قید شده، در جوامع مختلف، متفاوت است، به همین جهت آداب جوامع مختلف، متفاوت گشته به صورتی که یک امر عادی در یک جامعه در میان جامعه دیگر شنیع و مذموم به شمار می رود؛ مثلاً در جامعه مسلمان هنگام دیدار، سلام به کار می رود؛ در حالی که برخی از جوامع با برداشتن کلاه و برخی با قرار دادن دست در کنار سر دیدار را آغاز می کنند، یا آداب ملاقات با نامحرم در امت اسلامی با امم دیگر بسیار متفاوت است.

ممکن است کسانی از اخلاق (ملکات پایدار روحی) و آداب، برداشت واحدی داشته باشند؛ اما از آنچه گذشت روشن می شود که اخلاق، زیبایی جان و آداب، زیبایی فعل است یعنی اخلاق به صفات درونی و آداب به رفتارهای ظاهری اختصاص دارد. آداب معمولا قالب بروز اخلاق و ظرفی برای تحقق آن است.

به همین جهت تخلف از آداب نسبت به تخلف اخلاقی، در میان مردم زشتی کمتری دارد، به همین جهت اظهار جهل به حکم اخلاقی، پذیرفتنی نیست. اگر کسی دروغ بگوید و ادعا کند «من نمی دانستم که دروغ گویی بد است»، مردم سخن او را نمی پذیرند و عذر او را موجه نمی دانند؛ برخلاف آداب که اظهار جهل در باره آن از سوی مردم پذیرفتنی تر به شمار می رود.

همچنین مسائل اخلاقی در میان فرهنگ های گوناگون، ثابت و تغییرناپذیر است؛ اما بسیاری از آداب اجتماعی قابل تغییر و نسبی است.

به بیان دیگر آداب تعین و تجسد خارجی اخلاق است و مصادیق متنوع جایگزین پذیر دارد، یعنی هرگز نباید از اخلاق صرف نظر کرد و همواره باید بدان ملتزم بود. اما از برخی آداب می توان به شرط جایگزینی دست برداشت. به این ترتیب گزاره های حاکی از رفتارهای ارزشیِ فرازمانی و فرامکانی، ناظر به اخلاق و گزاره های حاکی از رفتارهای ارزشی زمان مند و مکان مند، ناظر به آداب هستند.

آداب در جوامع و گروه های مختلف اشکال متفاوتی دارد. آداب می تواند مربوط به طبقه یا گروه خاصی باشد؛ مثل آداب ثروتمندان یا پزشکان در حالی که اخلاق فراگیر و عمومی است و به طبقه خاص یا صاحبان پیشه ای اختصاص ندارد.

مصادیق و انواع آداب

می توان آداب را به اعتبار خاستگاه های آن به آداب دینی و غیردینی تقسیم کرد، آداب دینی یا مستقیماً مستند به نصوص دینی هستند و یا اهل ایمان، آنها را بر اساس فهم خود از دین و با الهام از منابع دینی ابداع کرده و خود را مقید به مراعات آنها می دانند و آداب غیردینی، آدابی هستند که پیدایش و رواج آنها ریشه در ویژگی های منطقه ای، نژادی، تاریخی، صنفی، جنسی و امثال آن دارد. به عنوان مثال سعی در زودتر سلام کردن، جواب سلام را کامل تر ادا کردن، برگزاری جشن عبادت و نشستن در اولین جای خالی هنگام ورود مجلس از آداب دینی است.

همچنین آداب را می توان به فردی و اجتماعی تقسیم کرد. اگر در رعایت ادب، کسی جز فاعل آن حضور نداشته باشد ادب، کاملاً فردی است؛ مانند آداب نماز خواندن و خوابیدن، اما اگر رعایت ادب به شرط حضور دیگران باشد ادب اجتماعی است؛ مانند آداب معاشرت و ازدواج.

شیوه تغذیه، خودآرایی (نوع پوشاک و ظواهر)، بهداشت و سلامت، معاشرت (سلام، مصافحه، نشست و برخاست، گفتگو و…)، نمونه هایی از آداب هستند.

اهمیت آداب و آثار اجتماعی آن

آداب اسلامی نماد ظاهری اسلام است. مسلمان بودن با هر رفتاری قابل جمع نیست؛ یعنی وقتی به ارزش های اسلامی سر تسلیم فرود می آوریم، هر گونه رفتار یا ظاهری را نمی توانیم برای خود انتخاب کنیم، آداب اسلامی آن گونه ظاهری است که با اعتقادات و ارزش های اسلامی سازگار است و بروز خارجی توحید، تسلیم در برابر خدا و بندگی او است.

می توان به وجهه اجتماعی آن هم نظر دوخت، وقتی یک امت به آداب خاصی ملتزم باشد ساخت اجتماعی متناسب با اعتقادات و ارزش های خود را نیز پدید می آورد. مثلاً در جامعه ای که ارزش های اسلامی نهادینه شده و بندگی پروردگار فراگیر گشته تبلیغ کالاهایی که حرص و دنیاطلبی را بیفزاید، ناهنجار دیده می شود و مجالی نمی یابد.

چگونگی رفتار ظاهری ما نمادی است از نوع تفکر و علاقه ما، این جلوه های ظاهری که از ما سر می زند به نوعی ما را به دیگران ـ و حتی به خود ـ معرفی می کند. احوال درونی ما را آشکار می سازد و باور و پسند ما را می نمایاند. مثلا پیراهن مشکی شیعیان در ایام عزای اهل بیت، عشق و علاقه عمومی آنها را به خاندان پیامبر و اعتقاد آنها را به این فرهنگ بیان می‏کند.

از این رو این احوال ظاهری اگر میان کسانی مشترک باشد نشان از همفکری و قرابت آنان دارد و اگر در ظواهر افراد و نوع زندگی آنان تفاوتی باشد، می توان حدس زد که در نگاه و ارزش های آنان نیز احتمالاً تفاوتی وجود دارد.

لباس هر انسان پرچم کشور وجود اوست، پرچمی است که او بر سردر خانه وجود خود نصب کرده‏است و با آن اعلام می‏کند که از کدام فرهنگ تبعیت می‏کند. همچنان که هر ملتی با وفاداری و احترام به پرچم خود، اعتقاد خود را به هویت ملی و سیاسی خود ابراز می‏کند، هر انسان نیز مادام که به یک سلسله ارزش‏ها و بینش‏ها معتقد و دلبسته باشد، لباس متناسب با آن ارزش‏ها و بینش‏ها را از تن به در نخواهد کرد.

بر این اساس، تغییری که در تیپ ظاهری انسان‏ها رخ می‏دهد، نشان از طوفانی درونی دارد که بر زوایای افکار و امیال آنان اثر گذاشته‏است.لباس انسان در نگاه نخست شأنی از ظواهر اوست و جلوه بیرونی شخصیت او به شمار می‏رود، اما در نگاه دقیق پیوندی ناگسستنی با باطن او دارد و پرده‏ای از واقعیات درون او را آشکار می سازد…

لباس نه تنها تحت تأثیر فرهنگ جامعه است که معرف شخصیت تک‏تک افراد نیز هست و البته میان شخصیت افراد و فرهنگ عمومی جامعه نیز ارتباطی قوی وجود دارد. در جامعه‏ای که ارزش‏های والای معنوی و انسانی، بی‏اعتبار باشد و عالم درون انسان، حیثیت و معنایی مستقل از نمایش‏ها و جلوه‏های بیرونی نداشته باشد، قهراً شخصیت انسان به کلی بر پایة توجه دیگران و اظهارنظر آنان درباره وی، شکل می‏گیرد و پیداست که افراد در چنین جامعه‏ای سعی می‏کنند با هر وسیله و از جمله با لباسی که به تن می‏کنند، برای خود نوعی تشخص و تعین ایجاد کنند. مد و تغییرات بی‏شمار و بی‏دلیلی که مرتباً در لباس رخ می‏دهد، چنین زمینه‏ای در ضمیر و روان افراد دارد.

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

شنبه 17 اسفند 1392  11:32 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها