0

الگوهای توسعه سیاسی با تأکید بر اندیشه امام خمینی(ره) 1

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

الگوهای توسعه سیاسی با تأکید بر اندیشه امام خمینی(ره) 1

بخش اول

چکیده

مدعای مقاله این است که از نظر امام خمینی توسعه سیاسی برخاسته از بنیان‌ها و اصول اسلامی و الهی مبتنی بر مشارکت حداکثری تک تک شهروندان بوده و در پی سعادت دنیوی و اخروی و بهبود وضع مادی و تعالی معنوی انسان و جامعه، با جهت‌گیری تقرب به خداوند و خشنودی اوست و به‌لحاظ مقام تحقق، دارای چهار الگوی نبوی، علوی، مهدوی (تحقق در آینده) و ولایت فقیه است.

در مقابل، توسعه سیاسی از منظر الگوهای غربی عموماً مبتنی بر خواسته‌های مادی و بهبود وضعیت دنیوی افراد و جامعه و سیستم سیاسی است. از نظر امام، سیاست به سه نوع شیطانی، انسانی و الهی تقسیم می‌شود و تنها سیاست الهی، جامع تمام بخش‌ها و زوایای زندگی انسان، اعم از دنیوی و اخروی است. از نظر امام خمینی الگوهای توسعه به متعالیه و غیرمتعالیه (متدانیه و متعارف) تقسیم می‌شوند و توسعه سیاسی متعالیه، مطلوب ایشان است.

واژگان کلیدی

امام خمینی(ره) ، توسعه سیاسی، الگوهای توسعه سیاسی، توسعه سیاسی متعالیه، توسعه سیاسی متدانیه، توسعه سیاسی متعارف.

مقدمه

توسعه سیاسی  مفهومی تازه در فرهنگ سیاسی کشور ما محسوب می‌شود و خاستگاه غربی دارد و واژة جامعه‌شناختی است. گفتنی است مکاتب غربی مفهوم توسعه سیاسی و فرایند آن را به‌عنوان راهکاری برای عبور از عقب‌ماندگی و رسیدن به توسعه در کشورهای توسعه‌نیافته ـ به‌ویژه جهان سوم ـ برای جلوگیری از نفوذ ایدئولوژی‌های کمونیستی به کشورهای تازه‌استقلال‌یافته و بالا بردن و گسترش شرایط مادی و معنوی زندگی اجتماعی و بهبود کیفیت زندگی جامعه ارائه کرده‌اند. (سو، 1378: 30)

توسعه سیاسی بخشی از فرایند کلی، همه‌جانبه و پیچیده توسعه است و بر خلاف توسعه اقتصادی و اجتماعی که شاخص‌های عینی و کمی دارند، تعریف مشخصی ندارد و در غایات و شاخص‌ها مبهم است. (کریمی مله، 1377: 40) توسعه سیاسی از دو کلمه توسعه و سیاست تشکیل شده است که به‌صورت مختصر، تعریف آنها به این شرح است:

مفهوم توسعه: لفظ «وساع» یا «توسعه» مصدر ثلاثی از ریشة «و س‌ ع» و به‌معنای ایجاد وسع و فراخی است. (دهخدا، 1351: 184) درباره اینکه «توسعه چیست؟» دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. به‌طور کلی، این دیدگاه‌ها به‌نوعی به بهبود و گسترش همه شرایط و جنبه‌های مادی و معنوی زندگی اجتماعی یا گسترش ظرفیت نظام اجتماعی ـ اعم از برآوردن نیازهای محسوس یک جامعه، از جمله امنیت ملی، آزادی فردی، مشارکت سیاسی، برابری اجتماعی، رشد اقتصادی، صلح و موازنه محیط زیست ـ و یا به‌عنوان فرایندی که کیفیت زندگی افراد را بهبود می‌بخشد، اشاره دارند. (آقابخشی و افشاری‌راد، 1379: 104)

مفهوم سیاست: سیاست، کلمه‌ای عربی است که از ریشه «ساس ـ یسوس» گرفته شده است. معانی آن عبارتند از:

حکم راندن بر رعیت، اداره کردن امور مملکت، حکومت کردن، حکومت، ریاست، پرداختن به امور مردم بر طبق مصالحشان، پاس داشتن ملک، عدالت و داوری، حکم‌داری، سزا و جزا، محافظت حدود ملک، نگهداری و حراست، امر و نهی، پرورش و پروراندن و اداره امور داخلی و خارجی کشور. (معین، 1382: 2 / 1372)

از دیدگاه این مقاله، سیاست و برداشت‌های مختلف از آن از لحاظ مکاتب، اهداف، وظایف، مسئولیت، قانون‌گذاری، برنامه‌ریزی و انتظارات متقابل دولت و مردم در دو مکتب قدرت و هدایت طبقه‌بندی می‌شود که خود آن می‌تواند مدخل ورودی بحث این نوشتار باشد. در اینجا به‌طور مختصر به دو مکتب قدرت و هدایت اشاره می‌شود.

در مکتب قدرت، غایت دولت امور دنیوی است، اما در مکتب هدایت، غایت دولت امور اخروی است؛ در اولی، دنیا مقصد است و در دومی، آخرت مقصد و دنیا منزلگاه. اساسی‌ترین انتظار متدینان از حکومت، فراهم کردن فضا، امکانات و زمینه‌های عبودیت خداوند متعال است، در حالی که این انتظار، دغدغه حکومت‌های غیردینی نیست.

بر همین اساس، اهل دیانت بر استقرار حکومت دینی و اجرای قوانین با صبغة الهی اصرار می‌کنند. قانون در حکومت‌های غیردینی، امری بشری است، ولی در حکومت دینی امری فرابشری و الهی است و انسان‌ها در محدودة مباحات می‌توانند قانون‌گذاری و برنامه‌ریزی کنند. تمام برنامه‌ریزی‌های حکومت دینی به‌گونه‌ای است که به قوانین الهی خدشه‌ای وارد نشود، در حالی که حکومت غیردینی چنین دغدغه و تعهدی ندارد. (لک‌زایی، 1386: 20)

مفهوم توسعه سیاسی

دستیابی به موقعیتی است که در آن یک نظام سیاسی به جستجوی آگاهانه و موفقیت‌آمیز برای افزون شدن کیفی ظرفیت سیاسی خود از طریق ایجاد نهادهای مؤثر و موفق نایل آید. (شایان‌مهر، 1384: 195)

در تعاریف دیگر، توسعه سیاسی به‌معنای:

افزایش ظرفیت و کارایی یک نظام سیاسی در حل‌وفصل تضادهای منافع فردی و جمعی، ترکیب مردمی بودن، آزادگی و تغییرات اساسی در یک جامعه می‌باشد. توسعه سیاسی با رشد دموکراسی همراه است. (علی‌بابایی، 1382: 204)

توسعه سیاسی تبلور شکل‌گیری قالب فکری جدید است که در آن فرایندی نهادین از حرکت پیشرونده ولی متعادل، خواه افزاینده و با ثبات سیاسی ایجاد می‌شود که یک جماعت انسانی سیاسی داوطلبانه، آگاهانه و عاقلانه به‌سوی مشارکت فعالانه سیاسی شهروندان خود گام بردارد تا از لحاظ سیاسی برای کلیه مشکلات مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی با همدلی و به‌طور غیر‌خشونت‌آمیز راهجویی مدبرانه و پایا داشته باشند. (سیف‌زاده، 1388: 75)

مفهوم‌شناسی سیاست در دیدگاه امام خمینی(ره)

سیاست در نگاه امام خمینی(ره)  به مفهوم مصطلح و رایج آن، یعنی علم قدرت، و به‌معنای حیله، مکر، فرصت‌طلبی، نیرنگ‌بازی و بهره‌گیری از هر نوع وسیله برای هدف نیست. سیاست در منظر امام خمینی(ره)  شأن دین را دارد. سیاست به‌معنای حقیقی آن عبارت است از مدیریت، توجیه و تنظیم زندگی انسان‌ها در مسیر حیات معقول.

با توجه به این تعریف، سیاست همان پدیده مقدس است که اگر به‌طور صحیح اجرا شود، باارزش‌ترین یا دست‌کم یکی از باارزش‌ترین تکاپوهای انسانی است. این فعل ارزشمند هدف بعثت پیامبران الهی و عالی‌ترین تلاشی است که یک انسان دارای شرایط می‌تواند داشته باشد. این همان عبادت ارزشی است که در اسلام به‌منزله واجب کفایی مقرر شده و در صورت انحصار اشخاص برازنده و شایسته برای اجرای وظیفة سیاست در یک یا چند انسان، برای آنان واجب عینی است. (جعفری، 1389: 40)

امام خمینی(ره)  برای سیاست شأنی والا، انسانی و الهی قائل است. از نظر ایشان دین و سیاست به‌طور حقیقی با هم آمیخته‌اند؛ سیاست عین عبودیت و دین است و شأن و منزلت آن، هدایت و ارشاد انسان‌هاست. امام سیاست را این‌گونه بیان می‌کند:

سیاست به‌معنای اینکه جامعه را راه ببرد و هدایت کند به آن‌جایی که صلاح جامعه و صلاح افراد هست. سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد. تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن‌چیزی که صلاحشان هست، صلاح ملت است، صلاح افراد هست، این مختص به انبیاست... . دیانت همان سیاستی است که مردم را از اینجا حرکت می‌دهد و تمام چیزهایی که به صلاح ملت است و به صلاح مردم است، آنها را از راهی می‌برد که صلاح مردم است که همان صراط مستقیم است. (امام خمینی، 1385: 13 / 217)

امـام، سیاست را بـه سـه نوع سیاست اسـلامی، سیاست صحیح غیرالهی و سیاست شیطانی تقسیم می‌کند. از نظر ایشان، برتری با سیاست اسلامی بوده و این، سیاست الهی است که جامع تمام بخش‌ها و زوایای زندگی انسان می‌باشد و به تعبیر دیگر، همان اداره انسان و جامعه در صراط مستقیم است. در مقابل، ایشان سیاست شیطانی را اساساً باطل و سیاست انسانی و صحیح را متوجه یک بعد از ابعاد انسان می‌داند. از نظر ایشان سیاست شیطانی و صحیح هر دو به مرتبه حیوانی انسان مربوط می‌شوند. سیاست شیطانی، انسان را به لجن می‌کشد و سیاست صحیح، انسان را محدود می‌سازد؛ درنتیجه، هر دو انحراف از صراط مستقیم هستند. (فتحی، 1388: 63)

مفهوم‌شناسی توسعه و توسعه سیاسی در دیدگاه امام خمینی(ره)

با اینکه واژه توسعه و توسعه سیاسی را به‌روشنی نمی‌توان در آموزه‌های متون اسلام مشخص ساخت، ولی با توجه به جامعیت دین مبین اسلام، رسالت پیامبر اکرم(ص) ، قرآن، سنت و همچنین مبانی اسلام می‌توان این مفهوم را استنباط و تحلیل کرد. برای نمونه اصولی مانند برخورداری انسان از عقلانیت، اختیار و آزادی، اصل مشورت و مشارکت و بیعت مردم با رهبران دینی، امر به معروف و نهی از منکر و نظارت همگانی مردم، اصل مسئولیت‌پذیری مردم در مقابل حفظ حکومت و ده‌ها اصل دیگر، مستقیم و غیرمستقیم با نظام سیاسی و اداری جامعه اسلامی ارتباط دارد و به‌نوعی زیرساخت توسعه سیاسی، یعنی فرهنگ سیاسی را تشکیل می‌دهد.

بنابراین، اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)  و زیرمجموعه آن، از جمله توسعه سیاسی، برخاسته از بنیادها و اصول اسلامی و مبانی آن خواهد بود.

در دیدگاه امام، هدف غایی آفرینش انسان و بعثت انبیا که همان تکامل انسان در همة ابعاد مادی و معنوی ـ البته با تقدم ابعاد معنوی ـ است، بیان‌کننده مفهوم توسعه می‌باشد. (امام خمینی، 1366: 170) هدف این است که انسان باید ابعاد وجودی خود را (مادی و معنوی) به تکامل برساند. (امام خمینی، 1385: 2 / 154 و 155؛ همان: 4 / 225) در این میان، جایگاه مادیات، جایگاه ابزار و وسایل رسیدن به تکامل است، نه هدف تکامل و غایت رشد. غایت رشد در نظر امام، رسیدن به سعادت و قرب الهی است که ابزار آن مادیات است. بنابراین، اقتصاد و توسعه اقتصادی، ابزار رشد و کمال انسان در مسیر قرب الهی است. (همان: 3 / 53 و 54)

حضرت امام، مقدمه هر رشد و توسعه‌ای را تهذیب نفس و خودسازی انسان می‌دانند. از نظر ایشان بدون تحقق تهذیب نفس در انسان، هر رشد و توسعه‌ای ابتر و غیر واصل به مطلوب است. (امام خمینی، 1361: 55) ایشان اعتقاد دارند که پیشرفت غربی‌ها تنها در جهات مادی است و الان مشکل آنان نیز همین بی‌توجهی به معنویات می‌باشد. (امام خمینی، 1385: 7 / 80)

بنابراین می‌توان گفت مفهوم توسعه از دیدگاه امام عبارت است از: «فرایند تکامل جوامع انسانی در ابعاد مادی و معنوی، و تقدم ابعاد معنوی بر ابعاد مادی». (معینی‌پور، 1388 ب: 94)

از بررسی مجموع مطالب و مستندات و آموزه‌های دین اسلام و نظرات و آرای امام می‌توان به این نتیجه رسید که آن نوع از توسعه سیاسی که متضمن تعالی انسان و رفع نیازهای مادی و معنوی در قالب مردم‌سالاری، عقلانیت، قانونمندی، آزادی، نظم و عدالت، رفاه و امنیت و تقوا و شایستگی است، موردنظر و قبول امام می‌باشد. تعریفی که امام از توسعه سیاسی ارائه می‌دهند، آن توسعه و پیشرفتی است که جامع بوده، تمام نیازها و شرایط دنیوی و اخروی و جسم و روح انسان‌ها را دربردارد، در بنیان خود بر هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی الهی مبتنی است و ترسیم و تعریف روشنی از وظایف و حقوق و روابط امام، امت، آیین و نظام سیاسی به‌عنوان یک منظومه فکری و سازه نظام‌وار ارائه می‌دهد.

درنهایت، توسعه و پیشرفت سیاسی و هدف آن، که همان قرب الهی است، با مشارکت عمومی امت اسلامی در رسیدن به آن هدف تحقق پیدا می‌کند که درمجموع، از آن به‌عنوان نظریه توسعه سیاسی متعالیه امام خمینی(ره)  نام برده می‌شود که صبغه الهی «از اویی و به اویی» داشته و سعادت و تعالی و پیشرفت را دربردارد.

در مجموع با توجه به مفهوم توسعه، سیاست و توسعه سیاسی از دیدگاه امام و طبقه‌بندی مفهوم سیاست در دو مکتب هدایت و قدرت، که به بحث آن اشاره شد، می‌توان در نگاه کلی تعاریف و نظریه‌ها و مدل‌های مربوط به توسعه سیاسی را در قالب دو پارادایم الهی و غیرالهی دسته‌بندی کرد. به تعبیر دیگر، بسیاری از نظریه‌ها و مدل‌های ارائه‌شده اندیشمندان علوم سیاسی و اجتماعی به بحث بقای اخروی انسان‌ها نمی‌پردازند و دنیاگرا هستند ولی دسته دیگر آخرت‌گرایند و به سعادت دنیوی نیز در طول آخرت‌گرایی نظر دارند.

از سوی دیگر، از آنجایی که سیاست در نظر امام به سه بخش عمده شیطانی، انسانی و صحیح و الهی تقسیم می‌شود و ایشان سیاست شیطانی را اساساً باطل و سیاست انسانی و صحیح را متوجه یک بعد از ابعاد انسان می‌دانند و تنها سیاست الهی را جامع تمام بخش‌ها و زوایای زندگی انسان می‌دانند، می‌توان چنین نتیجه گرفت که از نظر امام، نظریه‌های توسعه سیاسی به الهی (متعالیه) و غیرالهی (متدانیه و متعارف) تقسیم می‌شوند.

در بخش متدانیه و متعارف عموماً نظریات توسعه سیاسی بر خواسته‌های مادی و بهبود وضعیت دنیوی افراد و جامعه و سیستم سیاسی مبتنی هستند. این نظریات به‌عنوان فرایندی که نهادی‌سازی تشکل‌ها و مشارکت سیاسی مردم و افزایش کارایی نظام سیاسی و بسیج عمومی برای تقویت ارزش‌های دموکراسی و آزادی و استقرار آنها را تضمین می‌کنند، تابع یک روند کلی برگرفته از تاریخ و تحولات فکری، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جهان غرب هستند.

در مقابل، نظریه‌های توسعه سیاسی متعالیه، اسلامی و بومی بوده و پیگیر انسان متعالیه، مدنیت متعالیه و سیاست متعالیه هستند و سعادت دنیوی و برخورداری از توسعه را در طول رسیدن به سعادت معنوی و اخروی قرار می‌دهند. بر اساس این نظریه‌ها فرهنگ، جامعه، سیاست و تمامی مقولات مرتبط ـ مانند قدرت، ثروت، امنیت، رفاه، آسایش، حاکمیت و مشروعیت ـ در مسیر صعود و تعالی انسان و قرب الهی قرار می‌گیرند. (لک‌زایی، 1389 الف و 1389ب)

از مجموع این مباحث می‌توان چنین نتیجه گرفت که نظریه‌های توسعه سیاسی متعارف در ضمن نظریه‌های توسعه سیاسی متدانیه هستند و دقیقاً همان شاخصه‌ها و ویژگی‌ها را دارند. وجه امتیاز آن‌دو فقط در این است که تا زمانی که اصول و بنیان‌های انسانی در ترسیم نظام سیاسی و اجتماعی و روابط حاکم بر افراد جامعه و رعایت حقوق آنها، به‌ویژه در چارچوب و مؤلفه‌های نظریه توسعه سیاسی و شاخصه‌های آن، به کار می‌رود، نظریه توسعه سیاسی متعارف نامیده می‌شوند؛ در غیر این صورت، نظریه توسعه سیاسی متدانیه خواهند بود.

چارچوب نظری بحث

استنباط و استناد به متون و آثار امام و تحلیل محتوای آنها با تکیه بر مکتب فلسفی امام یعنی حکمت متعالیه است. این مکتب سامانه عقلانی‌ای را دربرمی‌گیرد که هم شامل حکمت نظری و هم حکمت عملیه است و می‌توان آن را در پنج مؤلفه‌ طبقه‌بندی کرد:

1. مبانی (معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، ارزش‌شناسی)؛

2. اهداف (اهداف مقدماتی، ، اهداف میانی، اهداف نهایی متعالی)؛

3. موضوع و مسائل؛

4. اصول کلی؛

5. روش‌ها.

جهت‌گیری کلی در مکتب فلسفی امام تعالی‌گرایی است که بن‌مایه اساسی تمامی این مؤلفه‌ها را شکل می‌دهد. رهیافت‌های معرفت‌شناسانه، هستی‌شناسانه و انسان‌شناسانه حکمت متعالیه بسترساز تکوین نظریه سیاسی متعالیه در موضوعات متعدد است. در این نظریه با تأکید بر اصولی مانند اصالت وجود و تشکیک آن، اصل تغییر‌پذیری انسان و جامعه براساس اصل حرکت جوهری، اصل اختیاری بودن افعال انسان، زمینه طرح ابعاد مختلفی از تعالی‌گرایی انسان را مطرح می‌کند.

اگر افعال اختیاری در مسیر صحیح قرار گیرد، انسان را به تعالی می‌رساند و در غیر این صورت، به انحطاط می‌رساند. بنابراین، براساس حکمت متعالیه تکامل و صیرورت انسان در دو ساحت قوس صعود و نزول قرار دارد. در این مکتب فلسفی، جامعه‌سازی و نظام‌سازی از وظایف مهم نزدیک‌ترین موجود عالم به خداوند متعال، یعنی حاکم الهی محسوب می‌شود. از آنجا که خداوند مالک مطلق است، پس همه موضوعات و امورات ابزار تلقی می‌شود، و براساس تعالی‌گرایی حکمت متعالیه حاکم اسلامی بعد از پیامبر و ائمه از طریق سفر چهارم (از اسفار چهارگانه) به اتحاد با تمام خلایق می‌رسد؛ به‌طوری که به تمام مصالح و مفاسد جامعه و افراد آگاهی دارد و همه افراد را به‌سوی باری‌تعالی سوق می‌دهد و هدایت می‌کند.

خاستگاه نظام فکری و اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) 

امام در اندیشه سیاسی خود از مبانی و اصول فکری یادشده در حکمت متعالیه فراوان بهره‌مند شده و به‌شدت اثرپذیرفته است. در نگاه امام خمینی(ره)  انسان موجودی است که بالقوه می‌تواند به بالاترین مراتب کمال و درجات معنوی برسد. ضرورت ارسال انبیا و رسولان الهی نیز مرتبط با همین تکامل‌پذیری و تکامل‌طلبی انسان است.

امام معتقد بود فطرت انسان الهی و مبتنی بر حقیقت‌طلبی و زیبایی‌طلبی و عدالت‌خواه و مطلق‌گراست، این قوه مخصوص انسان و مطابق قرآن چنین انسانی جانشین خدا در زمین است. از دیدگاه امام دایرة وجود با انسان کامل تمام می‌شود و کمال آدمی نیز در گرو مکارم والای اخلاقی و ارزشی است. سعادت حقیقی انسان در پیمودن مسیر تهذیب، تزکیه و صراط مستقیم است و شرع و عقل نیز معیار این حرکتند. برای نمونه، امام در بیان انسان کامل در کتاب «شرح چهل حدیث» آورده است:

انبیا(ع)  آمدند؛ قانون‌ها آوردند و کتاب‌های آسمانی بر آنها نازل شد که جلوگیری از اطلاق و زیاده‌روی طبیعت کنند و نفس انسانی را تحت قانون و عقل و شرع درآورند... . پس هر نفسی که با قوانین الهیه و موازین عقلیه، ملکات خود را تطبیق کرد، سعید است و از اهل نجات می‌باشد. (امام خمینی، 1366: 17)

بنابراین، براساس اصول حکمت متعالیه در اندیشه سیاسی امام، در بحث تعالی‌گرایی سیاست و توسعه و توسعه سیاسی، انسان و جامعه به‌عنوان وجودی عینی قابلیت گسترش و رشد و خلیفه الهی بودن را دارد؛ البته وجود به شکل تشکیک که در هر مرحله آثار خاص خود را دارد. به تعبیری، حکمت متعالیه اهداف، انواع و اقسام عالی، میانی و نازل دارد و می‌تواند به شکل متدانیه و متعالیه و متعارف بروز کند. انسان و جامعه در یک ساختار اجتماعی و سیاسی ذو مراتب و متحول و پویا در راستای رسیدن به قرب الهی با مدیریت و رهبری متعالی انسان کامل بر پایه معارف و ارزش‌های الهی و با عبودیت و تلاش و سازندگی در حرکت است.

در توسعه سیاسی متعالیه مبتنی بر حکمت متعالیه، انسان کامل به‌عنوان خلیفة خدا محور تمامی امور عالم است؛ یعنی زمینه‌های عدل، انصاف، حق، علم و فضیلت، همه را در خود دارد. انسان کامل است که مدنیت، جامعه، سیاست، معیشت، بهشت و جهنم را با اعمال و رفتار خود می‌سازد و نهایت به ذات اقدس الهی نزدیک‌تر می‌شود و بر تـمام اشیا و امـور، ولایـت و قیومیت مطلق دارد.

چنین انسانی بـا غلبـه بـر خواسته‌های شیطانی و با تهذیب و خدمت به بندگان و همچنین طلب خیر و صلاح برای آنان و داشتن انگیزه و نیت الهی، وجود مطلق خداوند متعال را در هستی خود و جامعه و حکومت و سیاست به نمایش می‌گذارد، همه نیروهای جامعه را در جهت کمال‌های معنوی آنان به‌کار می‌بندد، جامعه را به حرکت درمی‌آورد و وظیفه خطیر اجرای احکام الهی و پایه‌گذاری ساختار حکومت اسلامی و قانون و عدالت را به همراه مردم به‌عهده می‌گیرد.

بنابراین، تحقق عینی ولایت انسان کامل خدمت به مردم و جلب رضایت آنهاست. در ساختار اجتماعی و سیاسی، در مرحله اول نبی اکرم و معصومان(ع)  و در مرحله بعد علما و مجتهدان به صورت واسطه و با عدالت کامل این مسئولیت را بر عهده دارند. حضرت امام در «مصباح الهدایة» چنین بیان کرده است:

حقیقت انسان کامل مشکات فیض و منشأ تجلی اسما و صفات حق‌تعالی در صور اعیان است، و اگر آن حقیقت ظهور نمی‌یافت، هیچ‌یک از اعیان ثابته و عوالم عقول و نفوس و عالم برزخ و مثال و جهان طبیعت و ماده و به‌طور کلی عوالم ملک و ملکوت تحقق نمی‌یافت، و چشمه‌های فیض‌بخش الهی ساری نمی‌گشت. (امام خمینی، 1360: 58 ـ 27)

بنابر توضیحاتی که ارائه شد، قلمرو ولایت انسان کامل، برابر هدایت انسان‌ها و رساندن آنان به سرمنزل مقصود یعنی رستگاری و فلاح گسترش یافته است و ساختن زندگی مادی و معنوی و خدمت به خلق خدا و برپایی قدرت و اقتدار الهی و مردمی از جمله وظایف اوست. این وظیفه در مرحله بعدی در ساختار اجتماعی ـ سیاسی به‌نوعی بر دوش متدینان و پاکان و بعد در شکل اجتماعی بر عهده تمامی شهروندان است؛ رشد و تعالی در همه بخش‌های جامعه گسترش پیدا می‌کند و در مجموع، جامعه و مدنیت متعالی را به‌وجود می‌آورد. به‌طور کلی، موضوع مدنیت انسان چارچوب فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی را مشخص می‌سازد و به‌تدریج تدبیر و سامان‌دهی سیاسی و اجتماعی صورت می‌گیرد. (نعیمیان، 1388)

در مجموع می‌توان نتیجه گرفت که بنا به حکمت متعالیه در متن هستی و تکوین عالم، تعالی‌گرایی از نگاه معرفت‌شناسی و نظری به ودیعه گذاشته شده است و در شکل عملی خود، یعنی رفتار سیاسی و اجتماعی و سایر عرصه‌ها خود را به‌صورت هنجارهای موجود اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در شکل مدنیت متعالیه و در راستای تکامل انسان‌ها و قرب به خداوند و عالم قدس نمایان می‌سازد.

در مدنیت متعالیه و توسعه سیاسی متعالیه انسان در کانون توجه است و بقای ابدی جز در «لقا» و «قرب الهی» تحقق نمی‌یابد. چون مسئولیت‌پذیری سیاسی و اجتماعی و تعیین سرنوشت از بالا به پایین، یعنی از خداوند و پیامبر و امامان(ع)  و به‌طور کلی از انسان کامل به متدینان و پاکان و تمامی جامعه توزیع می‌شود، بنابراین، تک‌تک انسان‌ها ناگزیرند در تعیین سرنوشت دنیوی و اخروی خود مشارکت داشته باشند؛ مشارکتی جدی و عادلانه برای مبارزه با باطل و طاغوت.

منابع و مآخذ

1. قرآن کریم.

2. نهج‌البلاغه، 1368، ترجمه سیدجعفر شهیدی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.

3. آقابخشی، علی و مینو افشاری‌راد، 1379، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، نشر چاپار.

4. ابن ابی‌الحدید، 1404ق، شرح نهج‌البلاغه، ج 15،تهران، مکتبة الاسلامیة.

5. امام خمینی، سیدروح‌الله، 1385، صحیفه امام، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

6. ــــــــــــــــــــــــــــ ، 1374، در جستجوی راه از کلام امام، دفتر ششم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام.

7. ــــــــــــــــــــــــــ ، 1360، ولایت فقیه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

8. ـــــــــــــــــــــــــ ، 1366، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

9. انصاری، حمید، 1374، حدیث بیداری، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

10. بدیع، برتران، 1387، توسعه سیاسی، ترجمه احمد نقیب‌زاده، نشر قومس، چ پنجم.

11. بهروز لک، غلامرضا، 1384، سیاست و مهدویت، تهران، حکمت روشن، چ اول.

12. پورفرد، مسعود، 1386، مردم‌سالاری دینی، پژوهشگاه علوم فرهنگی اسلامی، چ اول.

13. جعفری، محمدتقی، 1389، حکمت اصول سیاسی اسلام، تهران، مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، چ چهارم.

14. جمعی از نویسندگان، بی‌تا، اخلاق سیاسی و اجتماعی در سیره نبوی، از کتاب درس‌هایی از سیره محمد پیامبر اعظم، بی‌جا، نشر تحقیقات و مطالعات بسیبج.

15. دهخدا، علی‌اکبر، 1351، لغت‌نامه دهخدا (حرف واو)، تهران، چاپ سیروس.

16. سریع‌القلم، محمود، 1386، عقلانیت و آینده توسعه‌یافتگی ایران، تهران، نشر مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، چ پنجم.

17. سو، آلوین، تغییر اجتماعی و توسعه، 1378، ترجمه محمود حبیبی مظاهری، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی.

18. سیف‌زاده، حسین، 1388، پانزده مدل نوسازی، توسعه، دگرگونی سیاسی، تهران، قومس، چ اول.

19. ـــــــــــــــــــ ، 1375، نظریه‌های مختلف درباره راههای گوناگون نوسازی و دگرگونی سیاسی، تهران، قومس.

20. شایان مهر، علیرضا، 1384، دائرة‌المعارف تطبیقی علوم اجتماعی، تهران، انتشارات کیهان، ج1.

21. علی‌بابایی، غلامرضا، 1382، فرهنگ سیاسی آرش، تهران، انتشارات آشیان.

22. فتحی، یوسف، 1388، «رابطه اخلاق و سیاست با تأکید بر دیدگاه امام خمینی»، فصلنامه حکومت اسلامی، شماره 53.

23. قوام، عبدالعلی، 1388، چالش‌های توسعه سیاسی، تهران، نشر قومس، چ چهارم.

24. کریمی مله، علی، 1377، «عقل‌گرائی دینی و توسعه سیاسی»، قبسات، شماره 7.

25. لک‌زائی، نجف، 1386، سیره پیامبر اعظم، قم، بوستان کتاب، چ دوم.

26. ـــــــــــــــــــ ، 1389الف، «فلسفه امنیت از دیدگاه امام خمینی»، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره 49.

27. ـــــــــــــــــــ ، 1389ب، «کاربردهای امنیتی انسان‌شناسی حکمت متعالیه»، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره 50.

28. ـــــــــــــــــــ ، 1383، سیر تطور تفکر سیاسی امام خمینی، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

29. مجلسی، محمدباقر، 1368، بحارالانوار، ج 33، تهران، کتابچی.

30. معین، محمد، 1382، فرهنگ فارسی معین، ج 2، تهران، گلرنگ یکتا.

31. معینی‌پور، مسعود، 1388 الف، «بررسی تطبیقی الگوی توسعه سیاسی هانتینگتون با الگوی رشد سیاسی در جامعه مهدوی»، فصلنامه علمی پژوهشی مشرق موعود، شماره 12.

32. ــــــــــــــــــــ ، 1388 ب، «مبانی و اهداف توسعه سیاسی ازدیدگاه امام خمینی»، فصلنامه انقلاب اسلامی، شماره 19.

33. نعیمیان، ذبیح‌اله، 1388، منطق تکوین و صورت‌بندی فلسفه سیاسی متعالی حکومت اسلامی، سال چهاردهم، شماره3.

منبع: فصلنامه مطالعات انقلاب - شماره29

دوشنبه 27 آبان 1392  8:55 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها