0

:.¸¸.•`¯`•.¸اشعار مهدوی:.¸¸.•`¯`•.¸

 
YaSiN313
YaSiN313
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 126
محل سکونت : ایران

:.¸¸.•`¯`•.¸اشعار مهدوی:.¸¸.•`¯`•.¸

 

 

 

« تاپیک جامع اشعار مهدوی »

 

 

 


یک شنبه 26 آبان 1392  4:34 PM
تشکرات از این پست
TANHA313 nargesi nazaninfatemeh siryahya
TANHA313
TANHA313
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 190
محل سکونت : ایران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸اشعار مهدوی:.¸¸.•`¯`•.¸

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

عشق از نگاه من و تو تشکیل می شود

گاهی تمام من به تو تبدیل می شود

 

وقتی به داستان نگاه تو می رسم

یکباره شعر، وارد تمثیل می شود

 

ای عابر بزرگ که با گام های تو

از «انتظار» پنجره، تجلیل می شود

 

تا کِی سکوت و خلوت این کوچه های تلخ

خود را به چشم پنجره، تحمیل می شود

 

آیا  دوباره مثل همان سالهای پیش

امسال بدون تو تحویل می شود؟

 

بی شک شبی به پاس قدم های پاک تو

بازار شعر و قافیه تعطیل می شود

 

آن روز، هفت سین اهورایی بهار

با جمله ی نگاه تو تکمیل می شود

 

عشق از نگاه من و تو تشکیل می شود

گاهی تمام من به تو تبدیل می شود*

 

◘◘◘

 


* شاعر: یکی از دوستان

یک شنبه 26 آبان 1392  5:07 PM
تشکرات از این پست
YaSiN313 nargesi nazaninfatemeh siryahya
TANHA313
TANHA313
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 190
محل سکونت : ایران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸اشعار مهدوی:.¸¸.•`¯`•.¸

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

 

آقا اجازه! این دو سه خط را خودت بخوان!
قبل از هجوم سرزنش و حرف دیگران


آقا اجازه! پشت به من کرده قلبتان

دیگر نمی دهد به دلم روی خوش نشان!


قصدم گلایه نیست، اجازه! نه به خدا!
اصلا به این نوشته بگویید «داستان»

 

من خسته ام از آتش و از خاک، از زمین
از احتمال فاجعه، از آخرالزمان!

 

آقا اجازه! سنگ شدم، مانده در کویر
باران بیار و باز بباران از آسمان

 

اهل بهشت یا که جهنم؟ خودت بگو!

آقا اجازه! ما که نه در این و نه در آن!

 

«یک پای در جهنم و یک پای در بهشت»

یا زیر دستهای نجیب تو در امان!
 

آقا اجازه!............................
.......................................!


باشد! صبور می شوم اما تو لااقل

دستی برای من بده از دورها تکان...

 

آقا اجازه! خسته‌ام از این همه فریب
از های و هوی مردم این شهر نانجیب


آقا اجازه! پنجره‌ها سنگ گشته‌اند
دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب


آقا اجازه! باز به من طعنه می‌زنند  

عاشق ندیده‌های پر از نفرت رقیب


«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می‌کنند
«فرهاد»های کینه پرست پر از فریب

 

 آقا اجازه! «گندم» و «حوا» بهانه بود

«آدم» نمی‌شویم! بیا: ماجرای «سیب»!

باشد! سکوت می‌کنم اما خودت ببین ... !
آقا اجازه! منتظرند اینهمه غریب ....

 

سه شنبه 12 آذر 1392  5:48 PM
تشکرات از این پست
YaSiN313 nargesi nazaninfatemeh siryahya
nargesi
nargesi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 3783
محل سکونت : ...

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸اشعار مهدوی:.¸¸.•`¯`•.¸

    مثل هر بار برای تو نوشتم: دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟
و ای کاش که این جمعه بیایی!
دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجایی؟ تو کجایی...

و تو انگار به قلبم بنویسی:
که چرا هیچ نگویند
مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟
و عجیب است
که پس از قرن و هزاره
هنوزم که هنوز است
دو چشمش به راه است
و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است
که گویند
به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!
و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!

 
=-=-=

جواب امام زمان:
تو خودت!
مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،
ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟
تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟
باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت ، ز هدایت ، ز محبت ،
ز غمخوارگی و مهر و عطوفت
تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
چه کسی راه به روی تو گشوده؟
چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد...
و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...
تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!
هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی...
هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی.
خواهش نفس شده یار و خدایت ،
و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت ،
و به آفاق نبردند صدایت
و غریب است امامت
من که هستم ،
تو کجایی؟
تو خودت کاش بیایی
به خودت کاش بیایی...!

ـــــــــــــــــــــ

شاعر: ؟

جمعه 15 آذر 1392  10:12 PM
تشکرات از این پست
YaSiN313 nazaninfatemeh siryahya
poorchi
poorchi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 101
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸اشعار مهدوی:.¸¸.•`¯`•.¸


امشب دل بیدارم دارد سحری دیگر

وز زمزمه ام بر دل ماند اثری دیگر

در سامره می بینم قرص قمری دیگر

وز بیت ولا بر لب دارم خبری دیگر

از نسل علی آمد خیر البشری

یا آمنه آورده پیغامبری دیگر

طوبا ثمر آورده سینا شجر آورده

چشم همگان روشن نرجس پسر آورده

من رحمت بیحد را در سامره می بینم

من خلد مخلّد را در سامره می بینم

من جلوه ی سرمد را در سامره می بینم

من عبد مؤیّد را در سامره می بینم

من طلعت احمد را در سامره می بینم

من حسن محمّد (ص) را در سامره می بینم

ای منتظران خیزید با خصم در آویزید

در مقدم مهدی گل از پارۀ دل ریزید

ای گمشده پیدا شو پیدایش حق را بین

آیینه شو و آنگه آئینه ی یکتا بین

رخسار دو صد یوسف در آن رخ زیبا بین

بالای دو صد آدم در آن قد و بالا بین

هم نوح پیمبر را در دامن دریا بین

هم موسی عمران را در وادی سینا بین

در یک رخ زیبا بین خوبان دو عالم را

خوبان دو عالم نه پیغمبر خاتم را

امشب من و دل گشتیم در کوی گل نرگس

برگرد گل روی دلجوی گل نرگس

خُلق نبوی دیدیم در خوی گل نرگس

خوردیم شراب نورر از جوی گل نرگس

تا روی خدا دیدیم در روی گل نرگس

دل گشته بهشت گل از بوی گل نرگس

خوشحال ميشم نظراتتون رو با من در ميان بزاريد

جمعه 23 خرداد 1393  7:54 AM
تشکرات از این پست
yasin313 nazaninfatemeh siryahya
arad93
arad93
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 99

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸اشعار مهدوی:.¸¸.•`¯`•.¸

كجایی ای شفابخش روان ها ؟ كجایی ای چراغ بزم جان ها ؟
كجایی ای امید ناامیدان ؟ كجایی ای نشان بی نشان ها ؟

سه شنبه 21 مرداد 1393  5:18 PM
تشکرات از این پست
yasin313 nazaninfatemeh siryahya
fatemexry
fatemexry
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 5428
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸اشعار مهدوی:.¸¸.•`¯`•.¸

دارد زمان آمدنت دیر می شود

دارد جوان سینه زنت پیر می شود

وقتی به نامه عملم خیره می شوی

اشک از دو دیده ی تو سرازیر می شود

کی این دل رمیده ی من هم زُهیروار

در دام چشم های تو تسخیر می شود؟

این کشتی شکسته ی طوفان معصیت

با ذوق دست توست که تعمیر می شود

حس می کنم که پای دلم لحظه ی گناه

با حلقه های زلف تو درگیر می شود

در قطره های اشک قنوت شب شما

عکس ضریح گمشده تکثیر می شود

تقصیر گریه های غریبانه ی شماست

دنیا غروب جمعه چه دلگیر می شود

بس که دل‌تنگم اگر گریه کنم، می‌گویند:

قطره‌ای قصدِ نشان‌دادنِ دریا دارد

السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)

سه شنبه 21 مرداد 1393  5:22 PM
تشکرات از این پست
arad93 yasin313 nazaninfatemeh siryahya
fatemexry
fatemexry
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 5428
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸اشعار مهدوی:.¸¸.•`¯`•.¸

به دنبال تو میگردم

به دنبال تو می گردم نمی یابم نشانت را

بگو باید کجا جویم مدار کهکشانت را
 

تمام جاده را رفتم غباری از سواری نیست

بیابان تا بیابان جسته ام رد نشانت را
 

نگاهم مثل طفلان زیر باران خیره شد بر ابر

ببیند تا مگر در آسمان رنگین کمانت را
 

کهن شد انتظار اما به شوقی تازه, بال افشان

تمام جسم و جان لب شد که بوسد آستانت را
 

کرامت گر کنی این قطره ناچیز را شاید

که چون ابری بگردم کوچه های آسمانت را
 

الا ای آخرین طوفان! بپیچ از شرق آدینه

که دریا بوسه بنشاند لب آتش نشانت را

بس که دل‌تنگم اگر گریه کنم، می‌گویند:

قطره‌ای قصدِ نشان‌دادنِ دریا دارد

السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)

سه شنبه 21 مرداد 1393  5:22 PM
تشکرات از این پست
arad93 yasin313 nazaninfatemeh siryahya
fatemexry
fatemexry
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 5428
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸اشعار مهدوی:.¸¸.•`¯`•.¸

تا کــــی برای چشمت آذین کنم جهان را ؟

قلبم شروع کرده عمدأ تکــــان تکــــــــان را

باران ترانه اش را با لـــحن غـــــم نخواند

باشد عوض کنـــــی تــــو تقدیر آسمان را

این برگه را بگیرید مردودی ام که حتمیست 

وقتی اشاره کردی پـــــایــــان امتحــــــان را

هــــــر و هـــر دقیقه برنامه ام همین است

گـــــــم می کنم تو را تا پیدا کنم زمــــان را

یک لحظه صبر کـــــــن  نه من اشتباه کردم

تــــــــو که قبــــــــول داری تقیر این جوان را

شـــــب انتظار دارد در او ســــــــتاره باشم

امـــــا می شمـــــارد دستان مهــــــربان را

یا با بهــــار همــــــراه یا با خودت بیــــــــاور

حتی شبی زمستان ، حتی کمی خزان را

من از قرار معلوم یک عمـــــر صبـــــــر دارم

تا کــــی برای چشمت آذین کنم جهان را ؟

بس که دل‌تنگم اگر گریه کنم، می‌گویند:

قطره‌ای قصدِ نشان‌دادنِ دریا دارد

السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)

سه شنبه 21 مرداد 1393  5:22 PM
تشکرات از این پست
arad93 yasin313 nazaninfatemeh siryahya
arad93
arad93
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 99

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸اشعار مهدوی:.¸¸.•`¯`•.¸

هم با سخن و اشاره گفتیم دروغ

هم با کمی استعاره گفتیم دروغ
تا آمدنت لحظه شماری داریم
شرمنده اگردوباره گفتیم دروغ

  

سه شنبه 21 مرداد 1393  5:25 PM
تشکرات از این پست
yasin313 nazaninfatemeh shayesteh2000 siryahya
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸اشعار مهدوی:.¸¸.•`¯`•.¸

فرض کن حضرت مهدی(عج)به توظاهرگردد:

ظاهرت هست چنانیکه خجالت نکشی؟

باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟

خانه ات لایق اوهست که مهمان گردد؟

لقمه ات درخور اوهست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه و سالم زهمه داراییت؟

داری آن قدرکه یک هدیه برایش بخری؟

حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟

باچنین شرط که درحافظه دستی نبری!؟

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران؟

می توان گفت تو را شیعه ی اثنا عشری؟؟

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

شنبه 11 بهمن 1393  1:49 PM
تشکرات از این پست
yasin313 shayesteh2000 siryahya
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸اشعار مهدوی:.¸¸.•`¯`•.¸

از روز اول دل بـ­­­­ـــــه آن دلـــــــدار دادیــــــــم

ما اختـــیار خــود بــــه دست یــــار دادیم

جز مــــهر او در سینه دیــــگر جـا نـــدارد

در خــــانه ی دل غــیر دلــبر جــــا ندارد

هـــر عـــابری از کــــوچه ی عشاق رد شد

با دام چشم نــــرگسش حبس ابـــد شد

هر صــبح با گل مثـــل شبنم عهد بستیم

تنـــها به امــید وصالــش زنـــده هستیم

از کودکی دلـــدادگی بــــا مــــا قـرین است

در مذهب ما عشق از ارکـان دیــن است

بی عشق حتی روز هـم رویش سیاه است

هر شب نگـــاه آسمان بــر چشم ماه است

عشق علی و بچـــه هایـــش روزی ماست

ای شــــیعیان روز فــرج پیــــروزی ماست

جان دو عـــالم نــــذر یـک لبخند یـــــارم

من غـــیر دل سرمایــــه ای دیگــــر ندارم

آقا بیـــا که مــــادرم چشم انتـــــظار است

مویش زمستان شد ولی چشمش بهار است

چیـــزی نمانــــده تــــا پــــدر یعــقوب گردد

برگرد یوسف تا که چشـــمش خـــوب گردد

 

شاعر: صابر خراسانی

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

دوشنبه 20 بهمن 1393  9:55 AM
تشکرات از این پست
yasin313 shayesteh2000 siryahya
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸اشعار مهدوی:.¸¸.•`¯`•.¸

در انتظار ظهورت چه رنج ها كه كشیدیم
برفت عمر و نشد بارور درخت امیدم
به یاد دیدن رویت چه ناله ها كه نكـردم
ز گلستان جمالت گلی دریغ نچـیدم
شبان تیره بسی خون دل زدیده فشانـدم
دریغ و درد كه جز سوز و ساز هیچ ندیدم
به هر كجا گذر شد سراغ وصل تو جستـم
ز فرط شوق لقایت به كوه و دشت دویدم
ز هر كه بوی ببردم كه ره به سوی تو دارد
به عجز ولا به لقای تو را از او طلبیدم
دل شكسته و چشم پر آب و حال پریشـان
به یاد وصل تو شاها طمع ز خلق بریدم
شها تو آگهی از سوزش دل من حیران
در انتظار لقایت به آرزو نرسیدم

اللهم عجل لولیک الفرج

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

یک شنبه 26 بهمن 1393  2:46 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 siryahya
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸اشعار مهدوی:.¸¸.•`¯`•.¸

وقتی نفس گرفته دلم از هوايتان

يعنی منم که زنده ام از دستهايتان

داود من ! دوباره بخوان تا که عالمی

ايمان بياورد به طنين صدايتان

از اين همه سحر که گذشته است می شود

يک شب نصيب اين دلم آيا دعايتان ؟؟

تا قبله عبادت چشمانمان شود

ديگر بیا و بگو  که کجا هست جايتان ؟

اين اشتراک چشم من و چشم خيس توست

من گريه ام به کشته کرب و بلايتان

آقا اجازه می دهی هر وقت آمدی

نقاشی ام کنند مرا زير پايتان

يک روز عاشقانه تو از راه می رسی

آنروز واجب است بميرم برايتان

شعر از علیرضا لک

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

جمعه 29 اسفند 1393  4:50 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 siryahya
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸اشعار مهدوی:.¸¸.•`¯`•.¸

دلا! تا باغ سنگی، در تو فروردین نخواهد شد

به روز مرگ شعرت سورۀ یاسین نخواهد شد

فریبت می‌دهند این فصل‌ها، تقویم‌ها، گل‌ها

از اسفند شما پیداست، فروردین نخواهد شد

مگر در جستجوی ربنای تازه‌ای باشیم

وگرنه صد دعا زین دست، یک نفرین نخواهد شد

مترسانیدمان از مرگ، ما پیغمبر مرگیم

خدا با ما که دلتنگیم، سرسنگین نخواهد شد

به مشتاقان آن شمشیر سرخ شعله‌ور در باد

بگو تا انتظار این است، اسبی زین نخواهد شد

 

علیرضا قزوه

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

یک شنبه 20 اردیبهشت 1394  4:20 PM
تشکرات از این پست
siryahya
دسترسی سریع به انجمن ها