پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸
روزی هزار بار اگر جان دهم کم است در شکر لحظه ای که بمیرم برای تو یکبار هم مرا به ره خویش کن فدا ای صد هزار عالم و آدم فدای تو
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
قلب من پاره پاره شده در هوای تو هر پاره صفحه ایست ز مدح و ثنای تو گیرم که لب ببندم و دم بر نیاورم خیزد ز بند بند وجودم نوای تو
از پرده برون آی دلم غرق تمناست تقصیر دلم نیست تماشای تو زیباست در حلقه عشاق ز رحمت گذری کن تا جلوه حسنت نگرند از چپ و از راست
گو به هر غرقه دریاى بلا، فلک نجات آمده تا که ببخشد به شما باز حیات نیست اى عاشق دلخسته دگر وقت سکوت به گل روى جگر گوشه زهرا صلوات
عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هر چه بینی عکس یار عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر
خود را مقیم وادی احساس می کنم دل را خمار عطر گل یاس می کنم تا واکنی گره زکار فرو بسته دلم خود را دخیل حضرت عباس می کنم
جان می دهم برای تو یا ایها العزیز سر می نهم به پای تو یا ایها العزیز یک عمر میله های قفس را شمر ده ام با شوق دستهای تو یا ایها العزیز
اگر روزی رسد روی تو بینم گذارم زیر پایت این جبینم چرا احوال زارم را نپرسی ابا صالح که از هجرت غمینم
دیدن روی تو ای پادشه کشور حُسن منتها آرزوی ما بود و ایده ما کارت احسان وکرم ذاتیت از لطف ببخش جرم فهمیده و عصیان نفهمیده ما
دلم دوباره خبر می دهد ظهور تورا بدون فاصله حس میکنم حضور تورا به من مگو که نرفته چگونه باز آید مسیر جاده خبر می دهد عبور تورا
شاید برای آمدنت دیر کرده ای وقتی نگاه آینه را پیر کرده ای دیری است آسمان مرا شب گرفته است خورشید من برای چه تأخیر کرده ای
ساقی از فیض تو شد عالم امکان آباد من خرابم چه کنم از می عشقت یارا این عجب نیست که بی دیدن تو مجنونم ذکر اوصاف تو مجنون بکند لیلا را
باد هم کم نکند سوز دل صحرا را قطره ای عشق به آتش بکشد دریا را از غم عشق تو ای دوست ببین جان به لبم فرصتی نیست دگر وعده مده فردا را
بشنوم زآمدنت گر خبری بی مهابا به خدا بر خیزم پشت در منتظردیدارم برون از خانه بیا برخیزم
حق دوباره کرمی کرد که بیدار شوم با نگاه تو گل فاطمه هشیار شوم از ازل گر دل من بر تو ارادت کردست مادرت خواست که من بر تو گرفتار شوم