فخر جهانیان شد، ننگ صنم پرستى
جانا ز پرده بنماى، روى خدانما را
اى آشکارِ پنهان! بُرقَع ز رخ برافگن
تا جلوه ات ببینم، پنه
رخ زیباى تو را، یاسمن آیینه به دست
قد رعناى تو را سروِ جوان چشم به راه
در شبستان شهود اشک فشان دوخته اند
همه شب تا به سحر خلوتیان چشم به راه
ان و آشکارا