پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸
جان زهرا ای شها! بنما شتاب همچو خورشیدی بر این عالم بتاب
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.
شد دیدهام سپید چو مویم به راه تو آخر دمی برآر، جمال از نقاب نور
سر قبرم بیا بعد از وفاتم که تا آید به تن روح الحیاتم
ثلمه هجر، چنان جامعه را کرده ملول شوق دیدار مگر رونق بازار شود
ثنای تو گفتن نه کار همچو منی است زبان عاشق و بیادعا میخواهد
ثروت و هستی من، در گروی غمزه توست تا که را لایق این غمزه اسرار شود
شیعه چرا غم خوری؟ حضرت صاحب زمان از پس پرده برون، آید و گوید اذان
به خدا بار فراق تو کشیدن سخت است جرعهای از می وصلت نچشیدن سخت است
با آن که ندیدهایم رویت مردیم همه در آرزویت
به تماشای طلوع تو جهان چشم به راه به امید قدمت، کون و مکان چشم به راه
تو سرنوشت زمینی، چرا نمیآیی؟ غروب جمعه دلگیر با دعای سمات
تا ببینم لحظه موعود را جمعه میشد کاشکی هر روز من
تو میآیی نخواهد کرد هرگز دل من جمکرانت را فراموش
تا چند دهی وعده دیدار به فردا؟ شد تار در اندیشه فردای تو، چشمم
تن و جانم فدای او، سرم قربان پای او که سودی بی ولای او، ندارد طاعت یزدان