0

:.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

 
bayati0011
bayati0011
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 1530
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

همواره انتظار مي كشم روز موعودی را كه با خورشيد خواهی آمد و نام تو را تمام درختان ، گاه بهار زمزمه خواهند كرد . و تو اي آفتابی ترين! در اين تكرار تاريكی ببار و از روشنی ، از خوبی ، از دانايی ، از عشق ، از ايمان و از اميد برايمان بگو .
اكنون كه زبان از لب مي ترسد و شب از روز ، اشک در چشم‌ها يخ بسته و دست‌ها ملتمسانه تو را مي جويند و عدالت تو را طلب می كنند ، اكنون كه شامگاهان آغشته است به كلاغانی شب رنگ ، به دنبال چشمان خورشيدی ‌ات ، ما دست به دعا برمی داريم و نرگس‌ها آمدنت را از نسيم مي جويند .
حضرت موعود ! آيا كوير تشنه جانمان را به ضيافت پاک و روشن باران لطفت دعوت نمی كنی ؟!
ای هميشه جاويدان ! بيا كه در اين بن بست هر كوچه ای ، ديده تری از پس دريچه اي تاريک ، انتظار تو را می كشد.
غروب‌های دلگير جمعه‌های انتظار ، صداي حزن ‌انگيز دعای سمات را در بغض سرخ آسمان می‌پراكند و اين لحظات ملكوتی مرا بيشتر و بيشتر مشتاق ديدار تو می‌نمايد .
اي مايه تسلی ، ای دوست ! اكنون كه گاهواره زمين ، سنگين و خوفناک ، با لای لای ظلمت ، با لای لای غم ، زين سو به سوي ديگر می رود ، طنين گام‌های روشن و وعده داده توست كه پروانه های غمگين را دوباره آزادی و اشتياق پريدن می بخشد و نخل‌های پريشان را نام تو ، چون آفتاب ، آغاز آشنايی با زندگی‌ست .
بيا و سينه دردمند زمين را از درد و رنج آزاد گردان و عدل وعده داده شده را برايمان در هاله‌ای از نوری جاودان به ارمغان بياور كه ديدگان اشكبارمان را با تمام جمعه‌هايی كه آمدند و تو نيامدی دخيل بسته ايم .
دلمان گرفت از اين همه ستم ، از اين همه غم .
انتظار كی به سر می‌آيد اي امام قائم و ای وجود دائم !

[تصویر: 1258629164_18460_b8efa68095.gif]
دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  2:53 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
bayati0011
bayati0011
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 1530
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

هر جمعه دست به دعا برمی داريم و دردمندانه و ازعمق جان از پروردگار جهان می‌خواهيم آمدنت را اي آفتاب تابنده مهربان !
می دانم روزی خواهد آمد . در يكي از همين جمعه های دور يا نزديک خواهی آمد با اسب سرخ در برابر خورشيد و از مقابل من .
بی‌صبرانه انتظار می‌كشم آمدنت را .

 

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  2:53 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
bayati0011
bayati0011
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 1530
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

من؛ ستاره ستاره‌ محبت را با نام تو انشا کردم، دریا دریا عاطفه را به عشق تو نوشیدم، خرمن خرمن شقایق را به یاد رخ گلگون تو نظاره کردم.

دسته دسته پرنده را، صفا به صفا صمیمیت را، دانه دانه مهر را، قطره قطره شهد را، چه می‌گویم که هستی را برای تو، به یاد تو، و به خاطر تو به تماشای ایستاده‌ام. آه، اگر عشق؛ خرابه‌ای بود، آبادش می‌کردم، اگر آیه‌ای بود تلاوتش می‌کردم، اگر زنجیری بود، می‌گسستمش، اگر ترانه‌ای بود، می‌سرودمش. چه می‌گویم که شکوه عشق تو هستی، و هستی بی‌تو فریبی بیش نیست.

قرن‌هاست که چونان با کوله‌باری از هجران از متن تاریخ گذشته‌ام. هر از گاهی در سایه درختی، پناه‌گاهی جسته‌ام، اما باز هم همگام با طوفان حوادث و همراه با کاروان جهاد، در پی وصال تو رهسپار شده‌ام. هستی در انتظار توست، زمین در انتظار بارش عدل تو، گل در انتظار تابش قامت رعنای تو، دریا در انتظار مروارید وجودتو، آسمان در انتظار ستاره فروغ تو، بهار در انتظار فرمان تو، و دنیای انسانیت منتظر ظهور پر برکت توست.

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  2:54 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
bayati0011
bayati0011
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 1530
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

سياه روتر از آنم كه جرات كنم به سپيدارها نزديك شوم، بي مايه تر از آنم كه داراييم كفاف خريدن يك شاخه لبخند را براي لبانت بدهد.
دلم هر جايي تر از آن است كه بتواند شبي، ساعتي يا حتي به قدر چند جمله اي با تو خلوت كند. اما شكسته تر از آنم كه به انكسارم رحم نكني، و تكيده تر از آنم كه راضي بشوي استخوان هايم زير بار بي اعتنايي ات خرد شود، و دست خالي تر از آن كه دست رد به سينه ام  بزني!

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

چه آرزوهايي برايم در سر داشتي و به بارور شدنم چه اميدها كه نبسته بودي! چه خاطره هايي شيرين داشتم از هم صحبتي با تو و چه جام هايي از نور ناب نوشيده بودم از كلامت!

چرا عقب افتادم از قافله ات؟ چرا جا ماندم از كاروانت؟
چه شد كه تا به خود جنبيدم، وسط صحرا زمين گير خفت خود شدم و ديگر از تو حتي سوسويي هم پيدا نبود؟

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  2:55 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
bayati0011
bayati0011
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 1530
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

خسته‌ام از خودم، خسته‌ام از خسته شدن از خودم! خسته‌ام از روزهایی كه فقط می‌آیند و می‌روند. خسته‌ام از شب‌های طولانی كه غرق ظلمتند و هیچ سوسوی امیدی در آن‌ها به چشم نمی‌آید. خسته‌ام از بیهوده صبح را به شام رساندن و شام را به صبح و ادامة مكرّر و لغو آن. سراسر وجودم را خمودی گرفته است. كویر تفتیدة قلبم سال‌هاست كه بوی باران را انتظار می‌كشد. چشمانم دیگر تاب خشكی خیره ماندن به راه و انتظار كشیدن را ندارند. چونان مرده‌ای متحرّك می‌مانم كه فقط حیات نباتی دارد و تنها آرزویش زنده شدن و حیات را چشیدن.

 شنیده‌ام به خورشید پشت ابر می‌مانی؛ نور می‌دهی، گرما می‌بخشی، حیات می‌دهی؛ ولی من غرق ظلتم، وجودم سراسر یخ زده كه حیات را التماس می‌كنم. مضطر شده‌ام. دردمندم از دردهایی كه پایانی برایشان نیست. درمانده‌ام از چگونه ابراز كردن درماندگی‌ام برای اجابت! خوب می‌دانم كه همین اندك حیات نباتی‌ام را همه از تو دارم. وجودم به قوام تو پایدار است. هوایی كه در اعماق وجود خسته‌ام زندگی را می‌گستراند و مرگ را ذرّه ذرّه بیرون می‌كشد، همه از توست. می‌دانم كه پایداری آسمان و آرام بودن زمین از توست. می‌دانم كه لنگر گرفتن كوه‌ها از توست، روشنایی روز از توست و علّت ماندن تمام اهل زمین بر روی آن. مولای مهربانم! با تمام وجود التماس می‌شوم بر آستان مقدّست كه از خدا بخواهی منّتش را بر ما بگستراند و ما بیچارگان را وارث تمام زیبایی‌هایش گرداند.

 

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  2:55 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
bayati0011
bayati0011
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 1530
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

ای محبوب دلها!

تمام هستی ام را خاک قدمت می کنم تا شاید نظری به جاده دلم بیندازی -چرا که تو آفتاب یقینی، که امید فرداها هستی، تو بهار رۆیایی که مانند طراوت گل سرخ می مانی و نرم و سبز و لطیفی تو معنی کلمات آسمانی- هستیی که دستهایش برای آمدنت به زمین دعا می کند.

 

ای تجسّم مهربانی!

غیرت آفتاب و جلوه زیبایی ماه تو را توصیف می کنند و نفس آب تو رامعنی می کند و نبض خورشید تو را وصف می کند.خوب می دانم که تو می آیی؛ آری تو می آیی همانطور که وعده کرده ای و آنگاه است که انتظار را از لغتنامه ها پاک خواهیم کرد.

 

پس ای تمام زیبایی!

بیا تا برای همیشه فریادرس عاشقان موعود باشی.

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  2:56 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
bayati0011
bayati0011
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 1530
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

دلنوشته به مناسبت نیمه شعبان

 

آقاجان تو امام زمان من هستی. یعنی اکنون تو امام من هستی. من زمان امامان دیگر را درک نکردم. هرچند از فیض وجودشان بهره ­مند می­شوم. اما همیشه این رسم بوده که باید پیروی امام زنده را نمود. و من چه بد پیروی هستم. اما به هر حال به پای شما نوشته می­ شوم. مثل میلیاردها آدمی که در این هزار و چهارصد سال به پای شما نوشته شده­ اند. اما جزو یارانت نشدم. چه کنم که خیلی بدم؟ چه کنم که به یاری امام زمانم نمی­ شتابم؟ چه سرد و بی­ حوصله از کنار مسایل مربوط به شما می­ گذرم.

 

ای کاش… . لااقل گم می­ شدم. ناپیدا می ­شدم. از خودم خجالت می­ کشم. امام من هزار و چهارصد سال منتظر است و من یک روز منتظر نشدم. ای آقا و مولای من چقدر از شما دورم و چقدر جاهلانه این دوری را فراموش می ­کنم. چقدر من کوته نظر هستم. امام من بزرگی است که مثل او در دنیا نیست. و من منتظرش نباشم. چقدر من کم ثمر هستم. چقدر نادان هستم که نمی­ خواهم همسایه ­ات باشم.

 

واقعا چقدر آرزوی دیدار شما را دل دارم؟ چقدر؟ این همه شعر گفته شده. این همه نثر نوشته شده. می­گویند محبوب من دوری تو و ندیدنت برایمان سخت است.اما آیا من لیاقت تکرار این کلمات را دارم؟ کسی که واقعا در قلبش مشتاق و محتاج دیدارت نباشد را چه کاری با این کلمات و عبارات است؟ آیا من دلتنگ تو شده ­ام؟ پس بی­قراری ­ام کو؟ پس فرمانبرداری­ ام کو؟

مولای من باید اقرار کنم همان گونه که خود و زندگی را نمی ­شناسم، شما را هم نمی­ شناسم. این اقرار برای من بسیار تلخ است. اما حقیقت است. کسی که خود را شناخت خدایش را می ­شناسد. کسی که خود را شناخت جهانش را هم می­ شناسد. اما کسی که خود را نشناخت امامش را نیز نمی­شناسد. ای امامم! کمکم کن تا خود را بشناسم تا شما را بشناسم. چون بدون کمک شما….

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  2:57 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
bayati0011
bayati0011
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 1530
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

دلنوشته به مناسبت نیمه شعبان

 

 

آقای من! این جمعه هم گذشت.و چند روز دیگر جمعه هفته بعد می­رسد و باز هم نیمه شعبان روز ولادت فرا می­رسد. نزدیک نیمه شعبان قم حال و هوای دیگری دارد. کوچه­ ها آذین بندان شده. همه جا را ریسه می­کشند. اهالی همه محله­ ها جلوی در خانه ­هایشان را آب و جارو می­کنند. خیابانها چراغانی می­شود. خود را برای جشن میلادت در نیمه شعبان آماده می­کنند. و جمعه هفته دیگر خیل جمعیت از همه جای ایران که از همه جای دنیا به قم و جمکران سرازیر می­شود.

 

و من چه بگویم. بگویم دلم گرفته. یا بگویم رو سیاهم. یا بگویم منتظرم. یا بگویم هنوز دلم را آب و جارو نکرده ­ام. چگونه بگویم. به خود بگویم یا به دیگران. آیا گوش دلم به این حرفها توجه می­کند. کسی که عمری زندگی می­کند فقط برای زندگی کردن.نه خود را می­شناسد و نه زندگی را.همیشه گمان می­کند که دارد زندگی میکند. اما کدام زندگی؟

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  2:58 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
bayati0011
bayati0011
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 1530
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

وقتي نفس به تيزي شمشير مي شود
از زندگي بدون تو دل سير مي شود
تيري بزن به زخم جگرها که ديده ايم
گاهي علاج زخم جگر تير مي شود
بايد که زودتر برسي آخرين سوار

"دارد نبودن تو نفس گير مي شود"
لختي ببين که لخته ي خون،اشک درفراق
از گونه ها چگونه سرازير مي شود
اين عاشق هميشگي چشم عاشقت
دارد ز دوري نفست پير مي شود

زهرا براي آمدنت نذر مي کند ...
حتماً دعاي فاطمه درگير مي شود
 

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  2:58 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
bayati0011
bayati0011
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 1530
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

مثل هر بار برای تو نوشتم:
دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟
و ای کاش که این جمعه بیایی!
دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجایی؟ تو کجایی...
و تو انگار به قلبم بنویسی:
که چرا هیچ نگویند
مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟
و عجیب است
که پس از قرن و هزاره
هنوزم که هنوز است
دو چشمش به راه است
و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است
که گویند
به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!
و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!

 

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  2:59 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
bayati0011
bayati0011
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 1530
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

تنهاترین مرد دنیا

مردان زمانه رنگ معرفت گم کرده اند ! نمی آیی ؟

شعر مردمان واژگون شده ! اینجا باید تا توانی دلی بشکنی تا رفیق راهت شوند !

آقا جان هنوز عده ای نامت را به یاد دارند ... هنوز هم هستند ساده دلانی که دلخوشی عصر های جمعه شان نوشتن ساده دلی هاییست که لغت به لغتش انتظار تو را فریاد بزند و غربت دل انان را !

اقا جان شرمنده ی رخت ... انقدر آواز دلتنگی سر دادیم که نامردمان سوز دلمان را لالایی خواندند و چشم دلشان به خواب غفلت بسته شد ...

انگشت  حقارت سمت ما گرفته اند ... میگویند اگر راست می گویی زین چه سبب  نگاه ملتمست بی پاسخ مانده ... می گویند کدام مهدی ! میگویند ... میگویند ... شرمنده اقا ولی میگویند ... افسانه ای ... ! ..

دردم این نیست که سفیهم خوانند مولا جان ، تمام این طعنه و کنایه ها فدای سرت گل زهرا ... آن که روزگار سرگرم سنگ و خاشاکش ساخته چه داند که گوهر چیست !

یاابن الحسن ... دوستت دارم ... همین اقا جان ... همین ...

تمام ذرات وجودم حقیقتت را فریاد می زند بگذار نامردمان هر چه می خواهند بگویند ! بگذار طردم کنند و تبعید کوه و بیابان ... انکه دلش به عشق تو سبز است را از حرارت کویر چه باک ...

http://s1.picofile.com/file/7107583759/mordad90.jpg

 

آقا باورت می شود این ها همان امت محمد باشند ؟! پیامبر جوانمردی که از خدا هیچ نخواست جز مغفرت برای امتش ؟‌آقا جان چه نامردمان نمک نشناسی شده ایم ... همان امت این روزها با نام مبارک پیامبر و خاندان اطهرش لطیفه هایی می سازند تا کمی دل شیطان را شاد کنند ...

ای غریب یابن الغریب یابن الغریب یابن الغریب ........ بار دل سنگین است ... کی توان با چند لغت بار سنگین بر زمین گذاردن ....

این جمعه هم دارد می گذرد .......... و تو هم چنان دلت از جور شیعه شکسته و شکسته تر .... و منتظر رو سیاه در حسرت دولتت پیرتر و پیرتر ....

دوستت دارم ...

..

غروب جمعه شد و غزل حافظ آرامه ی دل حیران :

یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور ...

 

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  2:59 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
bayati0011
bayati0011
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 1530
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

مهدی جان

سالهاست آمدنت را به انتظار می نشینم

و سالهاست که دیدگان منتظرم به طلوع روشن تو خیره مانده است

با حس غریب حضورت در نبودنت ، انس گرفته ام

ای همدم لحظه های تنهایی ام ، این اشک فراق توست که پهنای صورتم را برای خیر مقدم تو ، فرش می کند

مهدی جان

صبح های غیبتت ، غروب ندبه های دلتنگیست

و کمیل سجاده های ارادتم را به نجوای توسل نامت دخیل می بندم

و شمارگان نفسهایم دانه های تسبیح انتظار را به پای ظهورت بی قرار می سازد

بیا که رویای رؤیت رویت ، تلاطم شب های بیداری من است

ای آقای من ، مهدی جان

بیا که آمدنت را انتظار ، کافی نیست.

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  3:00 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
bayati0011
bayati0011
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 1530
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

… چه قدر سخت است بغضی در گلو داشتن و فواره ای از اشک در گلو نهفتن و به اجبار روزگار لبخندی بر چهره ی شکسته ام نهفتن و آه سردی با سوز جانکاه کشیدن و قلبی از احساس در وجودم نهفتن.

نمی دانم چند روزی است سیب سرخی در دستم و نگاهم بر قالب عکس

چشمانم پر از لبخند زمان در انتظار ، روحم پر امید در انتظار مهدی

مهدی زمان ، هدایت کننده زمان و تجلی دهنده ی قلبهای در انزوا نشسته ی منتظران

بیا که نرگس باغچه مان در انتظارت خشکید و منتظر دستان پر محبتت ، لحظه شماری می کند.

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  3:00 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
mansfa
mansfa
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1389 
تعداد پست ها : 1216
محل سکونت : خراسان رضوی
دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  4:41 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
mansfa
mansfa
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1389 
تعداد پست ها : 1216
محل سکونت : خراسان رضوی
دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  4:43 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها