0

:.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

 
khodaeem1
khodaeem1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 89277
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

☀️یا حجت بن الحسن(ع)

 

🌧زیر بارون دلم رو دریا کن
لایه ی پرونده ی منو وا کن

 

💞منی که بهت ندیده دل بستم
  شما هم آقا ندیده امضا کن

 

🌺اللّٰھـُـم عجِّل لِوَلیڪَ الفَرَج🌺

 

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست

شنبه 16 اردیبهشت 1396  8:40 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
khodaeem1
khodaeem1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 89277
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

اے یوسف غریب بہ ڪنعان نیامدے
تنهاترین مسافر دنیا، نیامدے

 

گویند بوے پیرهنت میرسد ولے
ما مانداه ایم و وعدۀ خوبان نیامدے

 

🌺اللّٰھـُـم عجِّل لِوَلیڪَ الفَرَج🌺

 

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست

یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  8:18 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
khodaeem1
khodaeem1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 89277
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

یا صاحب الزمان

 

ميترسم از آن لحظه که عمرم به سر آيد
مهتـاب رُخت بـعـد غُـروبـم بـه در آيد

 

می ترسم از آن دم که بيايی و نباشم
جـان از بدنم رفته و عمرم بـه سر آيـد

 

🔸اللّٰھـُـم عجِّل لِوَلیڪَ الفَرَج🔸

 

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست

یک شنبه 17 اردیبهشت 1396  9:00 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
lotfi64431
lotfi64431
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1388 
تعداد پست ها : 1527
محل سکونت : کهگیلویه و بویراحمد

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

جمعه های انتظار

 پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

 

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

هر جمعه به جاده آبي نگاه مي كنم

و در انتظار قاصدكي مي نشينم كه قرار است خبر گامهاي تو را براي من بياورد،

 گامهاي استوار و دستهاي سبزت را.

اگر بيايي، چشمهايم را سنگفرش راهت خواهم كرد.

تو مي آيي و در هر قدم،

شاخه اي از عاطفه خواهي كاشت و قاصدكي را آزاد خواهي كرد.

تو مي آيي و روي هر درخت پر شكوه لانه اي از اميد

براي كبوتران غريب خواهي ساخت.

صداي تو، بغض فضا را مي شكافد.

فضاي مه آلودي كه قلب چكاوكها را از هر شاخه درختش آويزان كرده اند.

تو با دستهايت بر قلبهاي شقايق ها رنگ سبز اميد خواهي زد

و با رنگ پر معناي دريا خواهي نوشت:

" به نام خداي اميدها"!

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  12:46 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
asker1333
asker1333
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 1143
محل سکونت : کهگیلویه و بویر احمد

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

 

 تو مي آيي در حالي كه دستهايت پر از گلهاي نرگس است.

تو دل سرد يكايك ما را با نواهاي گرمت

آفتابي مي كني و كعبه عشق را در آنها بنا خواهي كرد.

دست نوازش بر سر ميخك هايي خواهي كشيد كه باد كمرشان را خم كرده است.

تو حتي بر قلب كاكتوسها هم رنگ مهرباني خواهي زد.

تو مي آيي و با آمدنت خون طراوت و زندگي در رگهاي صبح جريان پيدا خواهد كرد...

تو مي آيي اي پسر فاطمه ،

يوسف زهرا يا مهدي. به اميد آن روز!

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  12:46 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
kafokhon
kafokhon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 1125
محل سکونت : کهگیلویه و بویر احمد

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

 

   همچو گنجشكي لب بام نشستم تا بيايي 

با سكوتم هيبت غم را شكستم تا بيايي 

يوسف م افتاده اي در چاه بيرحم جدايي 

همچو يعقوب زعطر ت مست مستم تا بيايي 

طاقت دوري كجا تا لحظه ها را مي شمارم 

شعله اي در حسرت پروانه هستم تا بيايي

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  12:47 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
mr_nariiman
mr_nariiman
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : مهر 1387 
تعداد پست ها : 1160
محل سکونت : کهگیلویه و بویراحمد

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

عزيزترين عزيز جان و دلم؛

هواي عاطفه دنيا ابري است،

دلم گرفتارتنگ غروب است؛

همواره به چشم هايم التماس مي كنم كه تا تورا نديده،كم سو نشود؛

خودم راپيوسته به دامان خواهش دست هايم مي اندازم

كه روزي هزار بار نام تو رادر مركز قلبم با خط درشت بنويسد.

همه روزه منّت زبانم را مي كشم كه همواره تورا زمزمه كند.

هيچ شاعري نيست كه بتواند خوبي هاي تو را در غزل،

جاودانه كند يا عشق خودش را به تو،در قالب قصيده اي رسيده و ناب،

به بازار عاشقان روانه كنند.

اي محبوب روزهاي آفتابين دنيا؛ اي معشوق همه ما؛

اي زيبا ترين چهره آفرينش؛

بگو گيسوان شب هاي تار فراق، سرشاخه هاي بلند باغ وجود تورارهاكنند.

بگوآفتاب در برابرت زانوبزند؛

بگوآسمان،جبهه ساي همه آدينه هايي شودكه

گمان مي بردتوآن ها راآبي ترو نوراني ترخواهي كرد.

نازنين؛

نيازما را ببين.

قلب هاي مجروح گنجشك هاي زمين،فريادرس زمان رامي طلبند وهمه آسماني ها،

روي ماه تو راازدورمي بوسند.

پيراهن انديشه من به يمن و بركت نام تو،سپيد مانده است.

دلم هواي پريدن به كوي تورا دارد.

دست هاي انتظارم به آسمان رسيده.

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  12:48 AM
تشکرات از این پست
noorbaranam nazaninfatemeh
niny200527
niny200527
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 1273
محل سکونت : کرمانشاه

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

همه مردم ديار من سينه چاك رويت خورشيدند.

همه از جان ودل،تو را مي جويند.

همه نام مقدس تو را زمزمه مي كنند.

همه خويشتن را فدايي گام خاي تو مي دانند.

اي گل اندام؛دامان حوصله من چقدر كوتاه است،

اي كاش رداي گلباران نوازش كلام تو را بر دوش گوش وهوش خويش ببينم.

اي كاش سروشي در گوش جانم نغمه پردازي كندكه؛

((هان و هان؛خود را به گامهاي محبوب برسان))

اي معشوق عارفان؛

اي يوسف عاشقان؛

اي اميد دار وديارمان؛

شكوفه هاي انتظارما را بشكوفان ودر اين دنياي پرطوفان،

ساحل دست هاي مهربانت را به ما برسان.

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  12:49 AM
تشکرات از این پست
noorbaranam nazaninfatemeh
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

 

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی /  چه زیان ترا که من هم برسم به آرزویی

به کسی جمال خود را ننموده ای وبینم / همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی

همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی / من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی

چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی / چه شود که کام جوید زلب تو کام جویی

شود اینکه از ترحم دمی ای سحاب رحمت /  من خشک لب هم آخر زتو تر کنم گلویی

بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت / سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

همه موسم تفرج به چمن روند وصحرا / تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی

السلام علیک یا حجت‌بن‌الحسن المهدی «عجل الله تعالی فرجه الشریف»

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  1:05 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

 

 مثل هر بار برای تو نوشتم:

 

دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟

و ای کاش که این جمعه بیایی!

دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟


تو کجایی؟ تو کجایی...
و تو انگار به قلبم بنویسی:

که چرا هیچ نگویند

مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟

و عجیب است

که پس از قرن و هزاره

هنوزم که هنوز است

دو چشمش به راه است

و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است

که گویند

به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!

و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!

 
=-=-=
 

جواب امام زمان:

تو خودت!

مدعی دوستی و مهر شدیدی که به هر شعر جدیدی،

ز هجران و غمم ناله سرایی ، تو کجایی؟

تو که یک عمر سرودی «تو کجایی؟» تو کجایی؟

باز گویی که مگر کاستی ای بُد ز امامت ، ز هدایت ، ز محبت ،

ز غمخوارگی و مهر و عطوفت

تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟

چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟

چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟

چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟

چه کسی راه به روی تو گشوده؟

چه خطرها به دعایم ز کنار تو گذر کرد

چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد...

و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی...

تو کجایی!؟ و ای کاش بیایی!

هر زمان خواهش دل با نظر یار یکی بود، تو بودی...

هر زمان بود تفاوت ، تو رفتی ، تو نماندی.

خواهش نفس شده یار و خدایت ،

و همین است که تاثیر نبخشند به دعایت ،

و به آفاق نبردند صدایت

و غریب است امامت

من که هستم ،

تو کجایی؟

تو خودت کاش بیایی

به خودت کاش بیایی...!

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  1:05 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
bayati0011
bayati0011
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 1530
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای

وقتی نگاه آینه را پیر کرده‌ای

دیری است آسمان مرا شب گرفته است

خورشید من، برای چه تأخیر کرده‌ای؟

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  2:37 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
bayati0011
bayati0011
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 1530
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

نبودنت ، راز برون افتاده ای ست که هر جمعه در حنجره ام بغض

می شود ،

وقتی غروب می شود ،

و من هنوز چشم در راهم ...

اللهم عجل لولیک الفرج

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  2:38 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
bayati0011
bayati0011
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 1530
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

 مثل هر بار برای تو نوشتم:

 

دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟

و ای کاش که این جمعه بیایی!

دل من تاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟


تو کجایی؟ تو کجایی...
و تو انگار به قلبم بنویسی:

که چرا هیچ نگویند

مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟

و عجیب است

که پس از قرن و هزاره

هنوزم که هنوز است

دو چشمش به راه است

و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است

که گویند

به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!

و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!
دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  2:39 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
bayati0011
bayati0011
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 1530
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی /  چه زیان ترا که من هم برسم به آرزویی

به کسی جمال خود را ننموده ای وبینم / همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی

همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی / من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی

چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی / چه شود که کام جوید زلب تو کام جویی

شود اینکه از ترحم دمی ای سحاب رحمت /  من خشک لب هم آخر زتو تر کنم گلویی

بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت / سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

همه موسم تفرج به چمن روند وصحرا / تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی

السلام علیک یا حجت‌بن‌الحسن المهدی «عجل الله تعالی فرجه الشریف»

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  2:40 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
bayati0011
bayati0011
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 1530
محل سکونت : تهران

پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸

یوسف زهرا !

 

گذشت سن غیبتت ز سن نوح


ولی…

 

شمار مردم کِشتی نکرد تغییری…

 

دوشنبه 18 اردیبهشت 1396  2:41 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها