0

بانویی که حاجت می دهد!

 
yasbagheri
yasbagheri
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1390 
تعداد پست ها : 6297
محل سکونت : تهران

بانویی که حاجت می دهد!

بانویی که حاجت می دهد!

 

آیت‌الله مجتهدی در درس اخلاقشان فرمودند:

بهترین وسیله رسیدن به خدا اهل بیت هستند. چهل سال پیش من گرفتاری داشتم، یکی از اولیا خدا در کربلا به من فرمودند: «به حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان متوسل شوید، ایشان چون مادر ولی وقت ما هستند به فرزندشان می‌فرمایند که پسرم، این شخص به من متوسل شده خواسته‌اش را بده هزار صلوات یا یک ختم قرآن نذر ایشان کن تا گرفتاریت برطرف شود.»

آقای الهی واعظ از قول بنده این مطلب را بر روی منبر نقل کرده بودند، شخصی پیش من آمد و گفت: «آقا من این کار را کردم و فورا حاجتم را گرفتم.»

«یا مَن لا یَشغَلُهُ الحاجُ المُلِحینَ»: ای خدایی که الحاح ملحین تو را مشغول نمی‌سازد.» یعنی ای خدایی که اگر همه عالم تو را صدا بزنند و همه بگویند یا الله، تو پاسخ همگی‌شان را می‌دهی و به سخنانشان گوش می‌دهی، ای خدا، این چند دعا را درباره ما مستجاب کن.

یک: مرا موفق به انجام نوافل گردان.

دو: مرا موفق به دانستن مسائل شرعی‌ام برگردان.

سه: نزدیک‌ترین وسیله رسیدن به خودت را به من نزدیک کن. 

 

توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها 

انس بن مالک روایت مى كند: روزى پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله با ما نماز صبح به جاى آورد، پس از فراغت از نماز روى مباركش را به سوى ما گرداند و فرمود: اى جماعت مسلمانان! هر كس كه آفتاب را از دست بدهد، پس باید به ماه تمسك جوید، و در فقدان ماه دست به دامان زهره شود، و اگر زهره را نیابد به دو ستاره فرقدان پناه آورد.

از پیامبر اكرم سوال شد كه: یا رسول الله! مقصود از آفتاب و ماه و زهره و فرقدان (دو ستاره نورافشان ) چیست؟

فرمود: من آفتابم، على ماه، و فاطمه زهره است و دو ستاره حسنین علیهماالسلام هستند، آنان با كتاب خدا دو دستاویز بشرند و همواره به هم پیوسته اند و هرگز از یكدیگر جدا نمى شوند تا در كنار حوض كوثر به من ملحق شوند.(احقاق الحق، ج 24، ص 250)

«به  حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان متوسل شوید، ایشان چون مادر ولی وقت ما هستند به فرزندشان می‌فرمایند که پسرم، این شخص به من متوسل شده خواسته‌اش را بده هزار صلوات یا یک ختم قرآن نذر ایشان کن تا گرفتاریت برطرف شود.»

دستورالعملی از آیت الله شیخ محمد شجاعی

برای نجاتتان توسل به حضرت زهرا(سلام الله علیها) را فراموش نکنید، هر وقت مشکلی برایتان پیش آمد توسل ساده ای به حضرت زهرا(سلام الله علیها) هست،آسان است و بسیار مجرب، مشکلی برایتان پیش آمد از این طریق توسل استفاده کنید:

دو رکعت نماز می خوانید، سه تکبیر بعد از سلام نماز ، بعد تسبیح حضرت زهرا (سلام الله علیها) را می گویید بعد برای هر حاجتی، دنیوی و اّخروی (هر مشکلی که برایتان پیش آمد) سجده می کنید و ذکر «یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی» را صد مرتبه می گویید؛ یعنی به فریادم برس، بعد صورت راست را به سجده می گذارید و همین ذکر را صد مرتبه می گویید و بعد پیشانی را می گذارید و باز صد مرتبه همین ذکر رامی گویید و بعد از صورت چپ را می گذارید و صد مرتبه همین ذکر را می گویید و بعد از صورت چپ دوباره پیشانی را(که سومین بار است) می گذارید و همین ذکر را صد و ده مرتبه می خوانید.

 

دستور العمل آیت الله همدانی

عالِم ربّانى و عارف صمدانى، مرحوم آیت اللّه‏ ملاعلى معصومى همدانى،

 فرموده بودند كه براى برآورده شدن حاجات و توسل به حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، 530 بار بگویید: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَةَ و أَبیها و بَعلِها و بَنیها بِعَدَدِ ما أَحاطَ بِهِ عِلمُكَ؛ خدایا! به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد، بر فاطمه و پدر و همسر و فرزندانش درود فرست.» یا 530 بار بگویید: «إِلهى بِحَقِّ فاطِمَةَ و أَبیها و بَعلِها و بَنیها والسِّرِّ الْمُسْتَودَعِ فیها؛ خداى من! به حق فاطمه و پدر و همسر و فرزندانش و آن راز به ودیعه نهاده شده در وجود او، [حاجاتم را برآورده كن].» شایان توجه است نام مبارک فاطمه كه حرف پایانى آن تاء گِرد عربى است، طبق حساب حروف اَبجَد با عدد 530 برابر است. همچنین طبق همین حساب، نام «زهراء» با عدد 214 و «یا زهراء» با عدد 225 برابر است.

 

خدایا صدای پیامبرت یونس را در دل ماهی شنیدی اجابت کردی
صدای من را هم بشنو و اجابت کن
او هم بنده تو بود
و من هم بنده توامEmbarrased
 
چهارشنبه 15 آبان 1392  9:26 AM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi mina_k_h salma57 papeli hoseinh1990 ahmadfarm zahra7720 haj114 amirali123 sahebdel sajjadsaleh zareen ravabet_rasekhoon
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

پاسخ به:بانویی که حاجت می دهد!

                السلام  علیک یا ام ابیها (س)

         یا فاطمه الزهرا (س)

جمعه 17 آبان 1392  8:10 PM
تشکرات از این پست
sajjadsaleh yasbagheri
kabotar12
kabotar12
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 33

پاسخ به:بانویی که حاجت می دهد!

بانوی دو عالم در مجلس زیارت عاشورا

به گزارش فرهنگ نیوز، خانم علویه ای که برای زیارت حضرت زینب و حضرت رقیه علیهماالسلام به شام مشرّف شده بود می گفت : محل رأس الشهداء برای من حالت خاص روحی داشت، همیشه آنجا می رفتم و زیارت می خواندم و با حال خوشی گریه می کردم، روزی در موقع زیارت حال خاصّی پیدا کردم ودریچه ای از عالم دیگر برای من گشوده شد، در آن حال که بیدار بودم مثل خواب دیدن این منظره را دیدم، عدّه ای زن بودند که مادرم نیز در میان آنها بود و از من تشکر می کرد که برایش زیارت و دعا می خوانم، در این اثناء زن بلند قامتی تشریف آوردند، زنها خدمت ایشان حاجت خود را عرض می کردند و من هم حاجت خود را عرض کردم،سپس گفتم: ما مجلس روضه خوانی داریم و در آن زیارت عاشورا می خوانیم،چراشماشرکت نمی کنید؟

فرمودند: من می آیم و شرکت هم می کنم به آن نشانی و دلیل که پسر خاله شما با عیالش یک جعبه شیرینی آوردند در مجلس شما و برای رفع مشکل منزل شان نذر کردند در مجلس زیارت عاشورای شما شرکت کنند، مشکل آنها به واسطه خواندن زیارت عاشورا رفع شد و منزل جدید را ساختند و در آن نشستند، امّا بعد دیگر در جلسه زیارت عاشورا شرکت نکردند.

حاج آقای ابطحی فرمودند: من صاحب نذر را می شناختم، جریان را به او گفتم، رنگش تغییر کرد و به گریه افتاده همسرش را صدا کرد و گفت : بشنو از کجا خبر می دهند و با تأسف گفت: مطلب دقیق همین است که گفتید، چه کنم مشکلات زندگی نگذاشته به نذر خود وفا کنم. (همان)

عذاب را از این قبرستان بردارید

علامه نوری نوشته: مردی صالح بود که همیشه در اندیشه آخرت شبها در مقبره بیرون شهر معروف به «مزار» که جمعی از صلحا در آن دفن شده بودند، به سر می برد. او همسایه ای داشت که دوران خردسالی را با هم گذرانده بودند و در بزرگی گمرکچی شده بود، پس از مرگ، او را در آن گورستان که نزدیک منزل آن مرد صالح بود به خاک سپردند.

بیش از یک ماه از مرگ گمرکچی نگذشته بود که مرد صالح او را در خواب می بیند که او حال خوشی دارد و از نعمتهای الهی بر خوردار است! به او می گوید: من از آغاز و انجام و درون و بیرون تو باخبرم، تو کسی نبودی که درونت خوب باشد و کار زشتت حمل بر صحت شود،...کارت عذاب آور بود و بس، پس از کجا به این مقام رسیدی؟

گفت: آری! چنان است که گفتی، من از لحظه مرگ تا دیروز در سختترین عذاب بودم، اما دیروز، همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفته و در اینجا (اشاره به جایی کرده که پنجاه قدم از گورش دورتر بوده) به خاکش سپردند، دیشب سه مرتبه امام حسین علیه السلام به دیدنش آمدند. بار سوم فرمودند: عذاب را از این گورستان بردارند، لذا من آسایش قرار گرفتم.مرد صالح از خواب بیدار شده و در بازار آهنگران به جستجوی استاد اشرف می رود، او را یافته و از حال همسرش می پرسد، استاد اشرف می گوید: دیروز از دنیا رفته و در فلان مکان به خاکش سپردیم. مرد صالح می پرسد: به زیارت امام حسین علیه السلام رفته بود؟ می گوید: نه. می پرسد: ذکر مصیبت او می کرد؟ جواب می دهد: نه. سؤال می کند روضه خوانی داشت؟ می گوید: نه، از این سؤالات چه مقصودی داری؟ مرد صالح خوابش را نقل می کند و می گوید: می خواهم بدانم میان او و امام حسین علیه السلام چه رابطه ای بوده؟ استاد اشرف پاسخ می دهد: زیارت عاشورا می خواند

 

شنبه 18 آبان 1392  9:17 AM
تشکرات از این پست
maryamjoon mohsen_alavi sajjadsaleh yasbagheri
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:بانویی که حاجت می دهد!

*اوّلین بانویی که نماز خواند

امیر المؤمنین(ع) و خدیجه کبری(س) اوّل کسانی هستند که با پیامبر(ص) نماز خواندند. این را اهل جماعت هم بیان می‌کنند که کنار کعبه می‌آمدند و مخصوصاً جلوی مردم نماز می‌خواندند.

*اوّلین بانوی ولایی

ایشان، اوّل بانویی است که معتقد به ولایت امیرالمؤمنین(ع) است. وقتی پیامبر بنی‌هاشم را جمع کرد و سه مرتبه فرمود: چه کسی یار و یاور و برادر من خواهد بود و در هر سه بار، امیرالمؤمنین(ع) بلند شدند. پیامبر(ص) فرمودند: هر کسی به من ایمان بیاورد، بعد از من، او جانشین من است. پیامبر(ص) می‌داند جانشین من ناحیه الله است، امّا از آن طرف می‌داند هم که این‌ها ایمان نمی‌آورند، جز خود امیرالمؤمنین(ع). لذا نوشته‌اند: حضرت خدیجه(س) بلافاصله بعد از آن قضیه‌ای که پیامبر(ص) به صراحت فرمود: بعد از من، ولایت برای علی(ع) است، بیان فرمودند: من ولایت علی را پذیرفتم، با اینکه امیرالمؤمنین(ع) در خانه پیامبر بود و خود حضرت خدیجه(س) او را بزرگ کرده بود، ولی پذیرفت.

*تنها بانویی که میوه بهشتی تناول کرد!

در تاریخ طبری که برای اهل جماعت است، نوشته: خدیجه(س)، نخستین بانو هست و شاید تنها بانویی است که از میوه بهشتی تناول کرد. موقعی که به بی‌بی دو عالم(س) باردار بود، بارها از انگور بهشتی آوردند و به ایشان دادند.

*تنها زنی که در عصر جاهلیّت، بت نپرستید!

در باب ازدواج ایشان مطالب بسیاری بیان شده و جالب این است که وقتی آمدند، خود ایشان این‌گونه فرمود: «إنّی رَغِبْتُ فیکَ لِقَرابَتِکَ مِنّی وَشَرَفِکَ مِنْ قَوْمِکَ وَأَمانَتِکَ عِنْدَهُمْ وَصِدْقِ حَدیثِکَ وَحُسْنِ خُلْقِکَ» من دل به تو دارم و دلم در گروی تو است. چون هم از یک جهت خویشاوند من هستی و از قریش هستیم، ولی مهمتر این است که تو از شرافت والایی برخورداری و تو به امانت در میان مردم معروفی، تو فرد راستگویی هستی و بالاترین اخلاق را داری، «إنّک لعلی خلق عظیم».

اما بعدها با اینکه هنوز پیامبر(ص) اعلان بعثت نکرده بودند، به صفیّه، خواهرش بیان کرد: «إنّی قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ مُؤَیَّدٌ مِنْ رَبِّ العالمین». پس می‌شود گفت: خود حضرت خدیجه(س) هم مثل امیرالمؤمنین(ع)، بت نپرستیده؛ چون گفت: من یقین دارم که او از سوی پروردگار عالمیان، مورد تأیید است. یعنی می‌دانم او، پیغمبر است.

یکی از خصایص حضرت خدیجه(س) این است که می‌گویند اهل مطالعه بود و کتب آن زمان را خوانده بود و نشانه‌های پیامبری را در پیامبر(ص) دیده بود.

*خواستگاری از پیامبر(ص)!

او با نفیسه خدمت پیامبر(ص) آمد و بیان کرد: ما برای شما کسی را برای همسری دیدیم. حضرت فرمودند: چه کسی؟ ایشان با صراحت و شجاعت، در حالی هم که دارد یک مقداری هم شرم و حیا داشتند، فرمود: «هیَ مَمْلوکَتُکَ خَدیجةُ». در حالی که حضرت خدیجه(س) به اصطلاح از جهت مادی، رئیس حضرت می‌شد؛ حضرت در دستگاه حضرت خدیجه(س) کار می‌کرد، ولی می‌گویند: او کنیز شما، خدیجه است. این بانوی مکرّمه این قدر در مقام معرفت، بالا بود که خودش را کنیز حضرت می‌داند، با اینکه هنوز پیامبر(ص)، نشده‌اند.

*سال حزن

در موقع سختی می‌شود انسان‌ها را شناخت. ایشان تمام اموالشان را در اختیار پیامبر(ص) قرار داد، طوری که در آن شعب ابی‌طالب که خیلی اوضاع، سخت بود، ایشان به بردارزاده‌اش پول می‌داد و او پنهانی اجناسی را می‌خرید و می‌آورد و در مواردی باید به آن سربازانی هم که محاصره کرده بودند، پول و باج می‌دادند که سه برابر برایشان در می‌آمد.

بارها می‌شد ابولهب و همسرش، ام‌جمیل، خارهای بیابان را جمع می‌کردند و بر سر راه پیامبر(ص) می‌ریختند و حضرت خدیجه(س)، غلام‌هایش را می‌فرستاد تا خارها را از سر راه بردارند.

حضرت خدیجه به حکیم ‌بن‌ حزام که برادرزاده ایشان بود و عرض کردم چندین برابر قیمت، خوراک تهیه می‌کرد و می ‌آورد، می‌گفت: تو باید دائم در خدمت پیامبر(ص) باشی و با اینکه خودش حکیم و از ثروتمندترین افراد و محتاط هم بود، ولی ارادت عجیبی به پیامبر(ص) و حضرت خدیجه(س) داشت.

حالا چنین بانوی مکرّمه‌ای در شعب ابی‌طالب این ‌قدر گرسنگی کشید، با اینکه می‌توانست ثروت را برای خودش استفاده کند، امّا طوری شد که سنگ به شکم مبارکش می‌بست و در آخر همان جا به شهادت رسید که پیامبر عظیم‌الشأن(ص) هم آن سال را سال حزن و اندوه اعلام کردند، چون بعضی‌ها نوشتند: سه ماه قبلش هم ابوطالب(ع) از دنیا رفت و بعد هم حضرت خدیجه(س)، لذا آن سال، عام الحزن شد.

می‌دانید ابی‌طالب(ع) هم خیلی مدافع عجیبی برای پیامبر(ص) بود، امّا بعضی از وهابیّت ملعون برای اینکه نمی‌خواهند به او احترام بگذارند، مثلاً می‌گویند: بدون دین از دنیا رفت.

*وصایای حضرت خدیجه به پیامبر(ص)

حضرت خدیجه(س) موقعی که داشتند از دنیا می‌رفتند، چند وصیّت کردند:

1. یا رسول الله! وقتی من می‌روم شما مرا با عبای خودت دفن کن، من از فشار قبر می‌ترسم.

کسی این مطلب را می‌گوید که در روایت داریم، پیامبر(ص) فرمودند: فردای قیامت وقتی وارد محشر می‌شود، هفتاد هزار ملک و فرشتگان الهی، در حالی که پرچم‌هایی منقّش و مزیّن با جمله الله اکبر، در دست دارند، به استقبالش می‌روند.

2. یا رسول الله! در قبر من بخواب تا قبر بر من تنگ نشود.

در روایت داریم که خدا هم از بهشت پارچه‌هایی را برای کفن او فرستاد، ولی چون خود حضرت خدیجه(س) بیان کرده بود که عبای شما را می‌خواهم، پیامبر(ص) او را دورن عبای خودشان قرار دادند و بعد آن پارچه‌ها را دور ایشان پیچیدند.

3. دخترم را به شما سفارش می‌کنم و فقط سفارشم این است که او را مواظبت کنید.

ایشان اسماء بنت عمیس را هم خواست و گفت: من شب زفاف نیستم، تو به جای من برای دخترم زهرا، مادری کن. این را به پیامبر(ص) هم سفارش کرد که حتماً اسماء، آن روز باشد.

پیامبر(ص) گریه کردند و فرمودند: خیلی زجر کشیدی، لبخندی زد و بعد به پیامبر(ص) عرضه داشت: یا رسول الله! خدا را شاکرم که موقعی مرا قرار داد که توانستم تو را درک کنم و کنیزی تو را بکنم، امیدوارم که آن دنیا هم کنیز شما باشم. پیامبر(ص) فرمود: یا خدیجه! بر تو مژده باد که فردای قیامت تو با من هستی.

فردای قیامت ممکن است ما با همسرمان نباشیم، چون مقام‌ها فرق دارد، یکی این طرف است، یکی آن طرف! ازدواج هم معمولاً با حورالعین و مطالب دیگر است و تعداد افراد انگشت شماری هستند که با همسران خودشان باشند. امّا پیامبر(ص) فرمود: مژده باد بر تو که فردای قیامت با من هستی و همسر من در بهشت تویی. او خندید و می‌گویند: آخرین لبخندی بود که بر لبان مبارک حضرت خدیجه(س) نشست.

عرض کردم چون دیشب به خاطر قضایای دعای کمیل و ... توفیق نداشتیم، باید عرض ارادت می‌داشتیم و بی‌ادبی بود اگر عرض ادب به محضر مادر مادر گیتی عالم، أمّ‌المؤمنین نمی‌کردیم.

ما که مؤمن نیستیم ولی ای کاش اجازه دهد مادر ما هم باشد که آن‌وقت افتخاری می‌شود، خوش به حال آن‌ها که مؤمن هستند که ایشان مادرشان است.

این أمّ‌المؤمنین را بعضی‌ها برای کسان دیگر دزدیدند، کما اینکه بعضی‌ها یار غار را هم دزدیدند و برای دیگری اعلان کردند، در حالی که اصلاً ما چنین مطلبی را نداریم. سندهای تاریخی متقنی داریم که حسب روایات، عبداللّه بن بکر بن اریقط، در غار با پیامبر بوده و یار غار اوست، امّا آن‌ها ابن‌بکر را به عنوان ابوبکر گرفتند و أمّ‌المؤمنین را هم برای کسان دیگر بردند، در حالی که برای حضرت خدیجه(س) است.

خدایا! ما را از شفاعتش محروم نفرما.

شفاعت حضرت خدیجه(س) را شامل حال همه مؤمنین و همه مسلمین، همه محبّین اهل‌بیت قرار بده.

شنبه 18 آبان 1392  10:20 AM
تشکرات از این پست
sajjadsaleh yasbagheri
دسترسی سریع به انجمن ها