*اوّلین بانویی که نماز خواند
امیر المؤمنین(ع) و خدیجه کبری(س) اوّل کسانی هستند که با پیامبر(ص) نماز خواندند. این را اهل جماعت هم بیان میکنند که کنار کعبه میآمدند و مخصوصاً جلوی مردم نماز میخواندند.
*اوّلین بانوی ولایی
ایشان، اوّل بانویی است که معتقد به ولایت امیرالمؤمنین(ع) است. وقتی پیامبر بنیهاشم را جمع کرد و سه مرتبه فرمود: چه کسی یار و یاور و برادر من خواهد بود و در هر سه بار، امیرالمؤمنین(ع) بلند شدند. پیامبر(ص) فرمودند: هر کسی به من ایمان بیاورد، بعد از من، او جانشین من است. پیامبر(ص) میداند جانشین من ناحیه الله است، امّا از آن طرف میداند هم که اینها ایمان نمیآورند، جز خود امیرالمؤمنین(ع). لذا نوشتهاند: حضرت خدیجه(س) بلافاصله بعد از آن قضیهای که پیامبر(ص) به صراحت فرمود: بعد از من، ولایت برای علی(ع) است، بیان فرمودند: من ولایت علی را پذیرفتم، با اینکه امیرالمؤمنین(ع) در خانه پیامبر بود و خود حضرت خدیجه(س) او را بزرگ کرده بود، ولی پذیرفت.
*تنها بانویی که میوه بهشتی تناول کرد!
در تاریخ طبری که برای اهل جماعت است، نوشته: خدیجه(س)، نخستین بانو هست و شاید تنها بانویی است که از میوه بهشتی تناول کرد. موقعی که به بیبی دو عالم(س) باردار بود، بارها از انگور بهشتی آوردند و به ایشان دادند.
*تنها زنی که در عصر جاهلیّت، بت نپرستید!
در باب ازدواج ایشان مطالب بسیاری بیان شده و جالب این است که وقتی آمدند، خود ایشان اینگونه فرمود: «إنّی رَغِبْتُ فیکَ لِقَرابَتِکَ مِنّی وَشَرَفِکَ مِنْ قَوْمِکَ وَأَمانَتِکَ عِنْدَهُمْ وَصِدْقِ حَدیثِکَ وَحُسْنِ خُلْقِکَ» من دل به تو دارم و دلم در گروی تو است. چون هم از یک جهت خویشاوند من هستی و از قریش هستیم، ولی مهمتر این است که تو از شرافت والایی برخورداری و تو به امانت در میان مردم معروفی، تو فرد راستگویی هستی و بالاترین اخلاق را داری، «إنّک لعلی خلق عظیم».
اما بعدها با اینکه هنوز پیامبر(ص) اعلان بعثت نکرده بودند، به صفیّه، خواهرش بیان کرد: «إنّی قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ مُؤَیَّدٌ مِنْ رَبِّ العالمین». پس میشود گفت: خود حضرت خدیجه(س) هم مثل امیرالمؤمنین(ع)، بت نپرستیده؛ چون گفت: من یقین دارم که او از سوی پروردگار عالمیان، مورد تأیید است. یعنی میدانم او، پیغمبر است.
یکی از خصایص حضرت خدیجه(س) این است که میگویند اهل مطالعه بود و کتب آن زمان را خوانده بود و نشانههای پیامبری را در پیامبر(ص) دیده بود.
*خواستگاری از پیامبر(ص)!
او با نفیسه خدمت پیامبر(ص) آمد و بیان کرد: ما برای شما کسی را برای همسری دیدیم. حضرت فرمودند: چه کسی؟ ایشان با صراحت و شجاعت، در حالی هم که دارد یک مقداری هم شرم و حیا داشتند، فرمود: «هیَ مَمْلوکَتُکَ خَدیجةُ». در حالی که حضرت خدیجه(س) به اصطلاح از جهت مادی، رئیس حضرت میشد؛ حضرت در دستگاه حضرت خدیجه(س) کار میکرد، ولی میگویند: او کنیز شما، خدیجه است. این بانوی مکرّمه این قدر در مقام معرفت، بالا بود که خودش را کنیز حضرت میداند، با اینکه هنوز پیامبر(ص)، نشدهاند.
*سال حزن
در موقع سختی میشود انسانها را شناخت. ایشان تمام اموالشان را در اختیار پیامبر(ص) قرار داد، طوری که در آن شعب ابیطالب که خیلی اوضاع، سخت بود، ایشان به بردارزادهاش پول میداد و او پنهانی اجناسی را میخرید و میآورد و در مواردی باید به آن سربازانی هم که محاصره کرده بودند، پول و باج میدادند که سه برابر برایشان در میآمد.
بارها میشد ابولهب و همسرش، امجمیل، خارهای بیابان را جمع میکردند و بر سر راه پیامبر(ص) میریختند و حضرت خدیجه(س)، غلامهایش را میفرستاد تا خارها را از سر راه بردارند.
حضرت خدیجه به حکیم بن حزام که برادرزاده ایشان بود و عرض کردم چندین برابر قیمت، خوراک تهیه میکرد و می آورد، میگفت: تو باید دائم در خدمت پیامبر(ص) باشی و با اینکه خودش حکیم و از ثروتمندترین افراد و محتاط هم بود، ولی ارادت عجیبی به پیامبر(ص) و حضرت خدیجه(س) داشت.
حالا چنین بانوی مکرّمهای در شعب ابیطالب این قدر گرسنگی کشید، با اینکه میتوانست ثروت را برای خودش استفاده کند، امّا طوری شد که سنگ به شکم مبارکش میبست و در آخر همان جا به شهادت رسید که پیامبر عظیمالشأن(ص) هم آن سال را سال حزن و اندوه اعلام کردند، چون بعضیها نوشتند: سه ماه قبلش هم ابوطالب(ع) از دنیا رفت و بعد هم حضرت خدیجه(س)، لذا آن سال، عام الحزن شد.
میدانید ابیطالب(ع) هم خیلی مدافع عجیبی برای پیامبر(ص) بود، امّا بعضی از وهابیّت ملعون برای اینکه نمیخواهند به او احترام بگذارند، مثلاً میگویند: بدون دین از دنیا رفت.
*وصایای حضرت خدیجه به پیامبر(ص)
حضرت خدیجه(س) موقعی که داشتند از دنیا میرفتند، چند وصیّت کردند:
1. یا رسول الله! وقتی من میروم شما مرا با عبای خودت دفن کن، من از فشار قبر میترسم.
کسی این مطلب را میگوید که در روایت داریم، پیامبر(ص) فرمودند: فردای قیامت وقتی وارد محشر میشود، هفتاد هزار ملک و فرشتگان الهی، در حالی که پرچمهایی منقّش و مزیّن با جمله الله اکبر، در دست دارند، به استقبالش میروند.
2. یا رسول الله! در قبر من بخواب تا قبر بر من تنگ نشود.
در روایت داریم که خدا هم از بهشت پارچههایی را برای کفن او فرستاد، ولی چون خود حضرت خدیجه(س) بیان کرده بود که عبای شما را میخواهم، پیامبر(ص) او را دورن عبای خودشان قرار دادند و بعد آن پارچهها را دور ایشان پیچیدند.
3. دخترم را به شما سفارش میکنم و فقط سفارشم این است که او را مواظبت کنید.
ایشان اسماء بنت عمیس را هم خواست و گفت: من شب زفاف نیستم، تو به جای من برای دخترم زهرا، مادری کن. این را به پیامبر(ص) هم سفارش کرد که حتماً اسماء، آن روز باشد.
پیامبر(ص) گریه کردند و فرمودند: خیلی زجر کشیدی، لبخندی زد و بعد به پیامبر(ص) عرضه داشت: یا رسول الله! خدا را شاکرم که موقعی مرا قرار داد که توانستم تو را درک کنم و کنیزی تو را بکنم، امیدوارم که آن دنیا هم کنیز شما باشم. پیامبر(ص) فرمود: یا خدیجه! بر تو مژده باد که فردای قیامت تو با من هستی.
فردای قیامت ممکن است ما با همسرمان نباشیم، چون مقامها فرق دارد، یکی این طرف است، یکی آن طرف! ازدواج هم معمولاً با حورالعین و مطالب دیگر است و تعداد افراد انگشت شماری هستند که با همسران خودشان باشند. امّا پیامبر(ص) فرمود: مژده باد بر تو که فردای قیامت با من هستی و همسر من در بهشت تویی. او خندید و میگویند: آخرین لبخندی بود که بر لبان مبارک حضرت خدیجه(س) نشست.
عرض کردم چون دیشب به خاطر قضایای دعای کمیل و ... توفیق نداشتیم، باید عرض ارادت میداشتیم و بیادبی بود اگر عرض ادب به محضر مادر مادر گیتی عالم، أمّالمؤمنین نمیکردیم.
ما که مؤمن نیستیم ولی ای کاش اجازه دهد مادر ما هم باشد که آنوقت افتخاری میشود، خوش به حال آنها که مؤمن هستند که ایشان مادرشان است.
این أمّالمؤمنین را بعضیها برای کسان دیگر دزدیدند، کما اینکه بعضیها یار غار را هم دزدیدند و برای دیگری اعلان کردند، در حالی که اصلاً ما چنین مطلبی را نداریم. سندهای تاریخی متقنی داریم که حسب روایات، عبداللّه بن بکر بن اریقط، در غار با پیامبر بوده و یار غار اوست، امّا آنها ابنبکر را به عنوان ابوبکر گرفتند و أمّالمؤمنین را هم برای کسان دیگر بردند، در حالی که برای حضرت خدیجه(س) است.
خدایا! ما را از شفاعتش محروم نفرما.
شفاعت حضرت خدیجه(س) را شامل حال همه مؤمنین و همه مسلمین، همه محبّین اهلبیت قرار بده.