قطب راوندی قدس سره درکتاب ارزشمندالخرائج ازامام باقرعلیه السلام نقل می کند:
هنگامی که دختریزدگردبن شهریار،آخرین پادشاه سلسله ی ساسانی رااسیرکرده واردشهرمدینه کردند،دختران مدینه به پشت بامهارفته وبه تماشای اوپرداختند،وقتی اوراواردمجلس عمرنمودند،ازنوروپرتوجمالش مجلس روشن گشت،وقتی چشمش به عمرافتاد،گفت:پیروزبادهرمز.عمراین سخن راشنید،خشمگین شده وگفت:این کافرمرادشنام می دهد،وتصمیم گرفت اورامجازات نماید.
امیرمومنان علی(ع)که شاهداین منظره بودروبه عمرکردوفرمود:چیزی راکه نمی دانی انکارنکن!
عمردستوردادکه تااورادرمعرض فروش قرارداده وبه همه اعلان نمایند.
امیرمومنان علی(ع)فرمود:دختران پادشاه رانبایدفروخت!گرچه کافرباشند.اورااختیاربده تایکی ازمسلمانان رابرگزیندوبااوازدواج نماید.ومهریه اوراازسهم آن مردازبیت المال حساب کن که به جای قیمتش باشد.
عمرگفت:چنین می کنم،آنگاه به آن بانوگفت:یکی ازمسلمانان رابه عنوان شوهرانتخاب کن.
آن بانوی بزرگواردوری زدودست برشانه ی امام حسین(ع)گذاشت.
امیرمومنان علی(ع)به اوفرمود:چه نام داری ای کنیزک؟
گفت:جهان شاه.
فرمود:نام توشهربانواست.
گفت:خواهرم شهربانواست.
امیرمومنان علی(ع)فرمود:راست گفتی.آنگاه روبه امام حسین(ع)کردوفرمود:این دختررانیکونگهداری کن که بزودی فرزندی برای تومی آوردکه اوپس ازتو،بهترین فردروی زمین است،این دخترمادراوصیا،ازذراری پاک است!پس علی بن الحسین زین العابدین(ع)ازاین بانوی بزرگوارمتولدشدودرروایات آمده که ایشان درهنگام زایمان ازدنیارفت.
واین بانوی بزرگوارقصه شگفتی دارداومی گوید:پیش ازآمدن سپاهیان اسلام درخواب دیدم که حضرت محمد(ص)رسول خداباامام حسین(ع)به خانه ماتشریف فرماشدند،حضرت درمکانی جلوس فرمودومرابرای امام حسین(ع)خواستگاری نمود.پدرم پذیرفت وعقدبسته شد.وقتی ازخواب بیدارشدم،محبت اودرلم جای گرفت وبه جزاوبه چیزدیگری نمی اندیشیدم.
شب دوم حضرت فاطمه زهرا(س)رادرخواب دیدم،آن حضرت نزدمن آمدواسلام رابرمن عرضه فرمود،من پذیرفته ومسلمان شدم.
آنگاه بانوی بانوان جهان حضرت زهرا(س)فرمود:به زودی مسلمانان برشماپیروزخواهندشدوتوصحیح وسالم پیش فرزندم حسین(ع)خواهی رفت وهیچ خطری متوجه تونخواهدشد.
آن بانوی بزرگوارگوید:بدین وسیله من هم اکنون واردمدینه شدم وتاحال هیچ ناراحتی متوجه من نشده ودست مراانسانی لمس نکرده است!
