0

رخشایی معرفت الهی در هستی نبی اکرم(ص)

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

رخشایی معرفت الهی در هستی نبی اکرم(ص)

چکیده

معرفت الهی در هستی نبی اکرم(ص) را می‌توان در آئینه آیات قرآن، روایات معصومین(ع) و سخن اهل معرفت از جمله شاعران اهل معنا یافت؛ این معرفت در قالب بیان اوصاف نبی اکرم(ص) متجلی و بازگو شده است. صحابه رسول خدا(ص) مثل ابن‌عباس و بخصوص امیرمؤمنان علی(ع) جلوه‌ای از سیمای پرفروغ نبی اکرم(ص) را در کلمات و جملات خود منعکس کرده‌اند، سیمایی که در آن لحظه‌های پربار عبادت و عرفان و بندگی و نور و تابندگی و همراهی و هم‌نوایی با فرشتگان الهی در آن منعکس شده است. مولوی، سعدی، خاقانی، نظامی و سنایی از جمله شاعرانی‌اند که شرح این عاشقی و مشتاقی و دلدادگی را در اشعار خود بیان کرده‌اند.

واژگان کلیدی: پیامبر اکرم(ص)، صفات الهی، اخلاق نبوی، معرفت الهی.

طرح مسئله

ای جهان را زنده کرده زاصطفا

  خاص کرده عام را خاصه مرا

نور جستم خود بدیدم نور نور

  حور جستم خود بدیدم رشک حور  (مولوی، 1380: دفتر ششم، 854)

نوشتار حاضر بر آن است تا به چگونگی انعکاس حقیقت وجود عرفانی و آسمانی نبی اکرم(ص) بپردازد و در پاسخ به این پرسش که تبلور وجود ختمی مرتبت چگونه و به چه بیانی قابل وصف است؛ به بیان شریف قرآن و مستندات آیات و روایات پرداخته و این ویژگی‌ها را در آیینه اشعار عرفانی بزرگ‌مردان شعر و ادب و عرفان و معنویت جستجو کند.

مستندات قرآنی و روایی

تعابیر و اوصافی که از نبی بزرگوار اسلام در قرآن کریم آمده همچون محمد، احمد، بشیر، نذیر، سراج منیر و... جلوه فراگیری در عرفان و معرفت الهی در هستیِ آن بزرگوار مطرح می‌کند. در قرآن کریم می‌خوانیم: إ‌ِنَّا أ‌َرْسَلْنَاکَ بالْحَقِّ بَشِیرًا وَ نَذ‌ِیرًا. (بقره / 119) ما تو را بحق فرستادیم تا بشارت ده و بیم‏دهنده باشی. إ‌ِنَّا أ‌َرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَ نَذ‌ِیرًا. (فتح / 8) [ای پیامبر] ما تو را گواه و بشارت ده و هشداردهنده فرستادیم.

وَدَاعِیا إ‌ِلَى اللَّهِ بإ‌ِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنیرًا. (احزاب / 46) و [ای پیامبر تو را] دعوت‏کننده به سوی خدا به فرمان او و چراغی تابناک [فرستادیم].

در این آیات هستی پیامبر مستغرق در بشارت و انذار و چراغ فروغ‌افکن ماندگاری است، که این نور و رخشایی در جهان هستی و اندیشه و پیام و سنت نبی بزرگوار اسلام موج می‌زند، این تعبیر نور حتی پیش از هنگام ولادت آن وجود گرامی، جهانی را فراگرفته است و توسط ابن‌عباس نیز در اشعاری که به توصیف آن حضرت پرداخته، اشاره شده است:

وَ اَنْتَ لَمّا وُلِدْتَ اَشْرَقَتِ الاَرْضُ

  وَ ضَاءَتْ بِنُوْرِکَ الاُفُقُ

فَنَحْنُ فِىْ ذلِکَ الضِّیَاءِ وَ فِى

النّور‌ِ سُبُلَ الرَّشَادِ نَخْتَرِقُ‌  (طبرانی، بی‌تا: 4 / 213)

و هم در بیت زیر او را وجود درخشانی توصیف می‌کند که حتی ابرهای تار با سیمایش روشن می‌شود و بسی کسان در پناه او می‌خرامند.

و أبیض یستستقی الغمام بوجهه

ثمال الیتامی عصمهٌ للأرامل  (المهزمی البصری، 1421: 75)

عرفان درخشان و تابندگی عبودیت و بندگی نبی اکرم(ص) هم پیش از رسالت و هم در طول عمر سراسر رحمت و فیض و برکت و هم در آخرین لحظات زندگی آن بزرگوار در جای‌جای نهج‌البلاغه که پس از بلاغت و سخن‌دانی رسول اکرم(ص) والاترین نمط سخنوری و تصویرگری است نشان داده می‌شود.

امیرمؤمنان(ع) به صراحت گزارشی از لحظه‌های پربار عبادت و عرفان و بندگی و نور و تابندگی نبوت پیامبر را گزارش می‌کند که چگونه مولای متقیان همچون شتربچه‌ای درپی مادر در التزام پیامبر بوده و گواهی داده است که: از هنگامی که پیامبر اکرم(ص) از شیر واگرفته شد خدا بزرگترین فرشته از فرشتگانش را شب و روز هم‌نشین او فرمود و بدین‌گونه علی(ع) خود از کودکی در حریم تربیت او بالیدن گرفت و فرمود هر وقت در حرا پیامبر خلوت می‌گزید من او را می‌دیدم، جز من کسی وی را نمی‌دید و آن هنگام جز خانه‌ای که رسول خدا(ص) و خدیجه در آن بود در هیچ خانه‌ای مسلمانی راه نیافته بود و من سومین آنان بودم؛ روشنایی وحی و رخشایی پیامبری را می‌دیدم و بوی نبوت را استشمام می‌کردم:

وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بهِ(ص) مِنْ لَدُنْ أ‌َنْ کَانَ فَطِیماً أ‌َعْظَمَ مَلَک‌ٍ مِنْ مَلَائِکَتِهِ یَسْلُکُ بهِ طَر‌ِیقَ الْمَکَار‌ِم ِ وَ مَحَاسِنَ أ‌َخْلَاق‌ِ الْعَالَم ِ لَیْلَهُ وَ نَهَارَهُ وَ لَقَدْ کُنْتُ أ‌َتَّبعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیل‌ِ أ‌َثَرَ أ‌ُمِّهِ یَرْفَعُ لی فِی کُلِّ یَوْم ٍ مِنْ أ‌َخْلَاقِهِ عَلَماً وَ یَأ‌ْمُرُنی بالِاقْتِدَاءِ بهِ وَ لَقَدْ کَانَ یُجَاو‌ِرُ فی کُلِّ سَنَةٍ بحِرَاءَ فَأ‌َرَاهُ وَ لَا یَرَاهُ غَیْر‌ِی وَ لَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ یَوْمَئِذ‌ٍ فِی الْإ‌ِسْلَام ِ غَیْرَ رَسُول‌ِ اللَّهِ(ص) وَ خَد‌ِیجَةَ وَ أ‌َنَا ثَالِثُهُمَا أ‌َرَى نُورَ الْوَحْی ِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أ‌َشُمُّ ر‌ِیحَ النُّبُوَّة‌ِ. (شریف رضی، 1365: خ 192)

و بدین‌گونه امیرمؤمنان نور و رخشایی وحی را در جمال پیامبر می‌دیده و در نهج‌البلاغه این شفافی و نورانیتِ معرفت‌نشان به تفصیل و با بلاغتی کم‌نظیر مطرح شده است و به تعابیر «نور پرتوافشان» و «برهانی جلوه‌کنان» ستوده است:ابْتَعَثَهُ بالنُّور‌ِ الْمُضِی‏ءِ وَ الْبُرْهَان ِ الْجَلِیِّ وَ الْمِنْهَاج ِ الْبَادِی وَ الْکِتَاب‌ِ الْهَادِی أ‌ُسْرَتُهُ خَیْرُ أ‌ُسْرَةٍ وَ شَجَرَتُهُ خَیْرُ شَجَرَةٍ أ‌َغْصَا نُهَا مُعْتَدِلَةٌ وَ ثِمَارُهَا مُتَهَدِّلَةٌ مَوْلدُهُ بمَکَّةَ وَ هِجْرَتُهُ بطَیْبَةَ عَلَا بهَا ذِکْرُهُ وَ امْتَدَّ مِنْهَا صَوْتُهُ. (همان: خ 161)

سه شنبه 14 آبان 1392  8:55 AM
تشکرات از این پست
mohsen_alavi
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:رخشایی معرفت الهی در هستی نبی اکرم(ص)

خدا او را با نوری فروزنده و برهانی روشن و راهی پیدا و آشکار و کتابی هدایتگر مبعوث فرمود خاندانش بهین خاندان، درخت بارور وجودش بهترین درخت، درختی بوده شاخسارانش بس فرازمند و میوه‌هایش در دسترس همگان است، زادگاهش مکه و هجرتگاهش مدینه طیبه بوده است. آنجا است که نام و کلامش به فراز و اوج رسیده و آوازش و پیامش در آفاق پیوست.

این توصیف از نبی اکرم(ص) با اَسجاعی آهنین و مفاهیم و معانی بلند و مستند به آیات و احادیث به‌ویژه معرفتِ جایگاهِ پیامبر را گل‌باران کرده است. به عنوان نمونه تعابیر «نور‌ِ الْمُضی‏ءِ»، «الْبُرْهَان‌ِ الْجَلیِّ»، «الْکِتَاب‌ِ الْهَاد‌ِی»، «شَجَرَتُهُ خَیْرُ شَجَرَة‌ٍ» و «أ‌َثْمَارُهَا مُتَهَدِّلَةٌ» به ترتیب به آیه‌های ذیل اشاره دارد:یا أ‌َیهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَ بِّکُمْ وَأ‌َنْزَلْنَا إ‌ِلَیکُمْ نُورًا مُبینًا. (نساء / 174) ای مردم در حقیقت برای شما از جانب پروردگارتان برهانی آمده است و ما به سوی شما نوری تابناک فرو فرستاده‏ایم.ما کُنْتَ تَدْر‌ِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإ‌ِیمَانُ وَلَکِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا. (شوری / 52) تو نمی‏دانستی کتاب چیست و نه ایمان [کدام است] ولی آن را نوری گردانیدیم.

إ‌ِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یهْد‌ِی لِلَّتی هِی أ‌َقْوَمُ. (اسراء / 9) قطعاً این قرآن به [آیینی] که خود پایدارتر است راه می‏نماید.أ‌َ لَمْ تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیبَةً کَشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أ‌َصْلُهَا ثَابتٌ وَفَرْعُهَا فی السَّمَاءِ، تُؤْتِی أ‌ُکُلَهَا کُلَّ حِین‌ٍ بإ‌ِذْن‌ِ رَ بِّهَا. (ابراهیم / 24 و 25) آیا ندیدی خدا چگونه مثل‌زده سخنی پاک که مانند درختی پاک است که ریشه‏اش استوار و شاخه‏اش در آسمان است، میوه‏اش را هر دم به اذن پروردگارش می‏دهد.

انْظُرُوا إ‌ِلَى ثَمَر‌ِه‌ِ إ‌ِذَا أ‌َثْمَرَ. (انعام / 99) به میوه آن چون ثمر دهد بنگرید.بُعِثْتُ بالحَنیفیَّة‌ِ السَّمحةِ السَّهلةِ. (مجلسی، بی‌تا: 64 / 136) من با دینی ساده و آسان برانگیخته شده‌ام.در بیان بلاغت‌نشان امیرمؤمنان(ع) وصف مراتب عرفانی نبی‌اکرم(ص)، در پایان عمر پربرکت جسمانی ایشان، به گونه‌گونه توصیف‌ها برمی‌خوریم که در عباراتْ یاد شده؛ مانند تعبیر «عَلَا بهَا ... صَوْتُهُ؛ (شریف رضی، 1365: خ 161)

از سرزمین مدینه آوازه‌اش همه‌گیر شود» که این علو و ارتفاع، ارتفاع مقامی است نه مکانی براساس آیات ذیل: یرْفَع ِ اللَّهُ الَّذ‌ِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذ‌ِینَ أ‌ُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَات‌ٍ. (مجادله / 11) خدا [رتبه] کسانی از شما را که گرویده و کسانی را که دانشمندند [بر حسب] درجات بلند گرداند.

إ‌ِلَیه‌ِ یصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یرْفَعُهُ. (فاطر / 10) سخنان پاکیزه به سوی او بالا می‏رود و کار شایسته به آن رفعت می‏بخشد. مضامین این عبارات قرآنی و تعبیر علی(ع) در ادبیات چه انعکاس‌های بلندی از تعالی نفس و تجلی جان و ایمان دارد، چیزی است که در شعر حافظ چنین می‌تابد:

چنین قفس نه سزای چو من خوش‌الحانی است

روم به گلشن فردوس مرغ آن چمنم

حالات این خاتم پیامبران در حال مرگ نیز چنان دلربا و ملکوتی است که در حال نزع روان این عبارات امیرمؤمنان(ع) چقدر نوشیدنی و به گوارش فهم و جان رساندنی است که می‌فرمایند:وَ لَقَدْ قُبضَ رَسُولُ اللَّه‌ِ(ص) وَ إ‌ِنَّ رَأ‌ْسَهُ لَعَلَى صَدْر‌ِی وَ لَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فی کَفِّی فَأ‌َ‌مْرَرْتُهَا عَلَى وَجْهی وَ لَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَهُ(ص) وَ الْمَلَائِکَةُ أ‌َعْوَانِی فَضَجَّت‌ِ الدَّارُ وَ الْأ‌َفْنیَةُ مَلَأ‌ٌ یَهْبطُ وَ مَلَأ‌ٌ یَعْرُجُ وَ مَا فَارَقَتْ سَمْعی هَیْنَمَةٌ مِنْهُمْ یُصَلُّونَ عَلَیْهِ حَتَّى وَارَیْنَاهُ فی ضَر‌ِیحِهِ ... . (شریف رضی، 1365: خ 197)

در حالی جان عاریت از اندام خیرالبشر جدا می‌شد که سر مبارکش در سینه من بود و سیل و جریان وداع‌گویان جان آن روح بزرگ را احساس می‌کردم از دست‌های من جانش پرواز می‌کرد درحالی‌که فرشتگان، پیرامونش فرود می‌آمدند و خانه و اطراف آن به ناله در آمده بود. گروهی از فرشتگان فرود می‌آمدند و گروهی بالا می‌رفتند و هیاهوی آنان که درودگویان بر وجود گرامی وی پَر می‌کشیدند و صدای بالشان از گوش من جدا نمی‌گشت تا آنگاه او را در آرامگاه نهادیم ... .

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران

  کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

سه شنبه 14 آبان 1392  8:56 AM
تشکرات از این پست
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:رخشایی معرفت الهی در هستی نبی اکرم(ص)

در آیینه اشعار

انعکاس این جمال و کمال خداداد چه دلربا و مؤثر در آینه شعر و ادبیات فارسی تجلّی پیدا کرده است.اینک به این نغمه‌ها که برگرفته از معارف و سنت نبی اکرم(ص) است بنگریم:خاقانی این شاعر وصّاف نبی بزرگوار اسلام در قصیده‌ای شب‌روان آراسته به توفیق اِحرام را آنجا که جمال کعبه را در آینه صبح مشاهده کنند توصیف می‌کند و برآن است اینان نخست در مدینه ملک و عرش معلّا دیده و در رضوانِ پذیرش مصطفی(ص) زانو زده‌اند، خوانی که جبرئیل با شهپر خود مگس‌ران آن است:

شب‌روان چون رخ صبح آینه سیما بینند

کعبه را چهره در آن آینه پیدا بینند

خاک مشکین که ز بالین رسول آورده است

حرز بازوش چو الکهف و چو طاها بینند

مصطفی حاضر و حسان عجم مدح‌سرای

 پیش سیمرغ خَمُش طوطی گویا بینند

گر به مکه فلک و نور مجزا دیدند

 در مدینه ملک و عرش معلّا بینند

مصطفی پیش خلایق فکند خوان کرم

 که مگس‌ران وی از شهپر عنقا بینند

عقل واله شده از فرّ محمد (ص) یابند

طور پاره شده از نور تجلّا بینند

سرمة دیده زخاک در احمد سازند

تالقای ملک العرش تعالی بینند  (خاقانی، 1385: شماره 80، مطلع دوم)

و سنایی پیامبر را چراغ جهان و رحمت آشکار و نهان بر عالمیان می‌نامد و او را وجودی می‌شناسد که در سرادق آفاق پایِ چون او در میدان میثاق نیامده است. همه دانشیان شاگرد مکتب او و آستان درش روضه انس روح قدس است:

احمد مرسل آن چراغ جهان

رحمت عالم، آشکار و نهان

آمد اندر جهان جان هر کس

جان جان‌ها محمد آمد و بس

تا بخندید بر سپهر جلی

 آفتاب سعادت ازلی

نامد اندر سرادق آفاق

پایمردی چُن وی در میثاق

همه شاگرد و او مُدرّسشان

همه مزدور و او مهندسشان

آستان درش به روضه انس

بوده بستان روح روح قدس  (سنایی، 1359: 189)

در شعر نظامی آفرینش عالم و آدم نخست‌بار بر در و سرای پیامبر نقش بست.  رنگینی ماه بدین درخشانی رخشای خود را از مهر نبوت گرفته، گوش جهانیان حلقه‌کش میم او و هر دو عالم حلقه تسلیم او بوده است:

تخته اول که الف نقش بست

بر در محبوبة احمد نشست

کنت نبیّا که عَلم پیش برد

خاتم او مُهر محمد سپرد

گوش جهان حلقه‌کش میم اوست

 خود دو جهان حلقه تسلیم اوست

از سخن او ادب آوازه‌ای

 وز کمر او فلک اندازه‌ای

چون تک ابلق به تمامی رسید

 غاشیه‌داری به به نظامی رسید  (نظامی، 1390: بخش چهارم، 17)

همین نظامی گنجوی در خسر و شیرین هزاران آفرین بر جان پاک پیامبر می‌سراید که آفرینش خاک پاک اوست؛ او مرد و سرهنگ وفا و سپه‌سالار و سرخیل همه انبیاست؛ طراز کارگاه آفرینش و چراغ‌افروز اهل بینش است، اساس شرع او ختم جهان است:

محمد کافرینش هست خاکش

هزاران آفرین بر جان پاکش

چراغ‌افروز چشم اهل بینش

طراز کارگاه آفرینش

سر و سرهنگ میدان وفا را

سپه‌سالار و سرخیل انبیا را

اساس شرع او ختم جهان است

شریعت‌ها بدو منسوخ از آن است  (همو، 1371: بخش پنجم، 14)

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

سه شنبه 14 آبان 1392  8:57 AM
تشکرات از این پست
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:رخشایی معرفت الهی در هستی نبی اکرم(ص)

و نام پیامبر اسلام این تاج‌سر انبیا را از مخزن الاسرار نظامی چنین می‌خوانیم؛ توصیفی رسا از معراج نبی اکرم(ص):

ختم رسل تاج‌سر انبیا

گشته مخاطب به شه قل کفی

برق براق است به طی طریق

بر حرم قدس زبیت العتیق

زد علم خویش به بام فلک

 حکم کند تا به سماک و سمک

رحمت عالم تویی ای مصطفی

جز تو کسی نیست شفیع الوری

لطف تو و قهر تو ما را خوش است

 هرچه به من از تو رسد دلکش است  (همو، 1390: 17)

حدیقه سنایی این اثر جاودان عرفانی و اخلاقی نیز به خوبی از معارف اسلامی به‌ویژه ارادت به پیامبر اکرم(ص) و علی(ع) و ائمه معصومین(ع) طراوت و رونق یافته است. این شیفتگی و استغراق در عشق محمدی(ص) در دنیای تفکر و صورتگری مولوی با همه پهناوری و نورانیت، ادبیات فارسی را رنگ و بویی دیگر بخشیده است. او رسالت و اصطفای وجود گرامی آن حضرت را در این می‌داند که جهانی را زنده کرده و در حدیث نفس عبارت (خاصه مرا) آورده است، چراکه در کاوشگری و غور در شگفتی‌های حیاتِ آن بزرگوار نوری جسته و سرانجام در وجود خود بَرَکتِ ادراک آن را یافته و در تشبیه این حالت، زیبایی کمال خود را وصف می‌کند و سرانجامْ خود یعنی انسان شیفته مهر او را تجربه کرده است:

ای جهان را زنده کرده زاصطفا

خاص کرده عام را خاصه مرا

نور جستم خود بدیدم نور نور

 حور جستم خود بدیدم رشک حور  (مولوی، 1380: دفتر ششم، 854)

و هم چون سعدی که خود گفته بود:

حکمت محض است اگر لطف خدا آفرین

 خاص کند بنده‌ای مصلحت عام را  (سعدی، 1389: دیباچه، 16)

آن حیات و شادابی که پیامبر اکرم(ص) سرچشمه آن بوده است در طراوت و ایمان و در نتیجه حیات انسان‌ها تجلی کرده است و به مصداق آیه «یا أ‌َیهَا الَّذ‌ِینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّه‌ِ وَللرَّسُول‌ِ إ‌ِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یحْییکُمْ» (انفال / 24) حیات آدمیانِ ایمانی و اسلامی در حیات معقول انسان‌ها متبرک و نشاندار است.

او عالمیان را به نکوکاری فرامی‌خواند و در منزلگاه موقت جهان که «بوده نابوده و آمده رفته» است به تسلیم در برابر قضای الهی دعوت می‌کند. و به راستی که کسی نجات‌یافته و موفق خواهد شد که چراغ نورافشان پیش پایش باشد و به هدایت پیامبر اکرم(ص) و انبیای الهی پیش رود. اینان به بشارت و فرخندگی، ما را به جنات نعیم هدایت خواهند کرد فردوس ِ برین ِ خداوندی؛ آنجا که از زیرْ جوی‌های روان دارد و فوز الهی شامل همگان خواهد شد.

تو نکوکار باش تا برهی

با قضا و قدر چرا رستهی

اندر این منزلی که یک هفته است

بوده تا بوده و آمده رفته ست

لفظ «یسعی»  بخوان که اندر حشر

طرّقوا گوی مؤمن است به حشر

مصطفی گفت خه از آن مه شد

دست موسی خلیل اوّه  شو  (سنایی، 1359: 92)

کلام مولوی جلال‌الدین محمد بلخی با نیایش و نجوای از دل برآمده‌ای در مثنوی در آسمان جان طنین‌انداز است و خطاب به پیامبر، او را زنده‌کننده‌ای می‌نامد که به برکت اصطفا جهانی را نور نور و رشک حور خوانده است. وجودی که شرف و کرامت را به مردمان آموخته است شایسته خطاب «لولاک لما خلقت الافلاک» است؛ آن که گر نبودی فلک نمی‌پایید. پایندگی بحار و ماهی و درّ و شاهوار به برکت وجود اوست. او شفیع این جهان و آن جهان است. از دم او دعای مستجاب و درهای آمرزش به روی مؤمنان گشوده می‌شود:

آسمان‌ها بنده ماه وی اند

 شرق و مغرب جمله نان‌خواه وی اند

زانکه لولاک است بر توقیع او

جمله در انعام و در توزیع او

گر نبودی او نپاییدی زمین

 در درونه گنج و بیرون یاسمین

گر نبودی او نپاییدی بحار

هیبت و ماهیّ و درّ شاهوار

رزق‌ها هم رزق‌خواران وی‌اند

میوه‌ها لب خشک باران ویند

او شفیع است این جهان و آن جهان

  این جهان زی این و آنجا زی جهان

بازگشته از دَمِ او هر دو باب

  در دو عالم دعوت او مستجاب  (مولوی، 1380: دفتر ششم، 854)

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

سه شنبه 14 آبان 1392  8:58 AM
تشکرات از این پست
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:رخشایی معرفت الهی در هستی نبی اکرم(ص)

خداوند حیاتی مؤبّد برای آن حضرت جاری ساخته است که حتی با رحلت جسمانی پیامبر(ص) هرگز خاتمه نیافته و فروغش را به جامعه‌های بشری گسترده است و مفاد آیه «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ» (آل‌عمران / 144) در شعر او برتافته و آوازه‌ای یافته است:

مصطفی را وعده کرد الطاف حق

  گر بمیری تو نمیرد این سبق

من کتاب و معجزت را رافعم

 بیش و کم کن را زقرآن مانعم

کس نتابد بیش و کم کردن در او

  تو به از من حافظی دیگر مجو

رونقت را روز روز افزون کنم

  نام تو بر زرّ و بر سکه زنم

منبر و محراب سازم بهر تو

  در محبت قهر من شد قهر تو

تا قیامت باقیش داریم ما

  تو مترس از نسخ دین ای مصطفا

تو بخفته نور تو بر آسمان

  بهر پیکار تو کرده در کمان

آن چنان کرد و از آن افزون که گفت

  او بخفت و بخت و اقبالش نخفت(مولوی، 1380: دفتر سوم، 1214 ـ 1207)

پیروان امت نبّی بزرگوار اسلام با تعالیم قرآن و سنت بدیده تحقیق که می‌نگرند بهروزی دو جهانی را لمس می‌کنند و دستورهای او را سرمشق زندگی و حیات باقی و معرفت حق تعالی می‌یابند.در کلمات آن بزرگوار این معنی را چه زیبا و شیوا می‌بینیم از جمله آنجا که می‌فرمایند:یَا أ‌َ یُّهَا النَّاسُ أ‌َفْشُوا السَّلَامَ وَأ‌َطْعِمُوا الطَّعَامَ وَصَلُّوا باللَّیْل‌ِ وَالنَّاسُ نیَامٌ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ بسَلَام ٍ. (جرجانی، 1954: 12)

با این اجمال و ایجازی که در این سه عبارت است تعالیمی گهربار آورده است! 1. عبارت «أ‌َفْشُوا السَّلَامَ» تبلیغ آیین دوستی و مهرورزی است که جامعه را به وحدت و همدلی سوق می‌دهد. 2. در عبارت «أ‌َطْعِمُوا الطَّعَامَ» نوازش از مستمندان و همگان مطرح می‌شود و تعاون و هم‌بستگی را در بین مردم برمی‌انگیزد. 3. عبارت «صَلُّوا باللَّیْل‌ِ وَالنَّاسُ نِیَامٌ» اوج عرفان و عبودیت را مطرح می‌فرماید تا در دل شب که همه در سکون و آرام خواب فرو رفته‌اند فرمان بیدار باش و پردازش به بندگی و کسب معرفت و ارزندگی بپردازند و روان خود را اعتلا بخشند.

4. «تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ بسَلَام ٍ» بشارت برخورداری از رضوان الهی است ورود به بهشت و رحمت او. 5. گوش‌نوازی این عبارت با سجع‌های پیاپی و جناس: سلام، طعام، نیام و بسلام، به‌طور طبیعی در روح انسان اثر می‌گذارد که در کتب بلاغت به عنوان سرمشق در کاوشگری‌های سجع و جناس مطرح شده است.

در این ابیات مسأله شفاعت و استغفار پیامبر اکرم(ص) درباره گنهکاران امت اسلامی که به پیغمبر پناهنده شوند مطرح شده است در صورتی که پیامبر را بپذیرند و از خدا بخواهند، خدا خواهد پذیرفت و دو بیت اخیر مولوی ناظر است به آیه «وَمَا أ‌َرْسَلْنَا منْ رَسُول‌ٍ إ‌ِلَّا لیطَاعَ بإ‌ِذْن‌ِ اللَّهِ وَلَوْ أ‌َنَّهُمْ إ‌ِذْ ظَلَمُوا أ‌َنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحیمًا» (نساء / 64)

نتیجه

معرفت الهی آنچنان در تاروپود وجود نبی اکرم(ص) آمیخته و آموخته شده است که آن حضرت را می‌توان مصداق روشنی از اخلاق، اوصاف و صفات الهی دانست که خداوند آن را در دسترس بشر قرار داده است. صحابه پیامبر ضمن معرفی ایشان و تبیین ابعاد معرفتی ایشان با بیان احادیثی به ابعاد مختلف وجودی پیامبر اکرم(ص) اشاره کرده‌اند. اشعار اولیای الهی نیز متضمن همین اوصاف و صفات است که به زبان شعر به ترسیم این معرفت پرداخته‌اند که می‌تواند برای اهل ذوق و معرفت سازنده باشد.

منابع و مآخذ

1. قرآن کریم.

2. نهج‌البلاغه، شریف رضی، ترجمه سید جعفر شهیدی، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1365.

3. اربلی، علی بن عیسی، بی‌تا، کشف الغمة فی معرفة الائمة، تبریز، کتابفروشی حقیقت.

4. جرجانی، عبدالقاهر، 1954 م، اسرار البلاغة، به اهتمام هلموت ریتر، استانبول.

5. خاقانی، بدیل بن علی، 1385، دیوان اشعار، تهران، اساطیر.

6. سعدی، مصلح بن عبدالله، 1389، گلستان، تهران، فردوس.

7. سنایی غزنوی، مجدود بن آدم، 1359، حدیقة الحقیقة، تصحیح محمدتقی مدرس رضوی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.

8. طبرانی، سلیمان بن احمد، بی‌تا، المعجم الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

9. مجلسی، محمدباقر، بی‌تا، بحارالانوار، بیروت، دار الرضاء.

10. مولوی بلخی، جلال‌الدین محمد، 1380، مثنوی معنوی، تصحیح توفیق سبحانی، تهران، روزنه.

11. المهزمی البصری، ابی‌هفان عبدالله، 1421، دیوان ابی‌طالب بن عبدالمطلب، بیروت، مکتبه الهلال.

12. نظامی گنجوی، الیاس بن یوسف، 1371، خسرو و شیرین، تهران، آتلیه هنر.

13.  1390، مخزن الاسرار، به اهتمام کاظم عابدینی، قم، کومه.

جلیل تجلیل/ استاد دانشگاه تهران

منبع: فصلنامه پژوهشی در اخلاق شماره6

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

سه شنبه 14 آبان 1392  8:58 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها