0

نقد و بررسی بازی های رایانه ای

 
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:نقد و بررسی بازی های رایانه ای

هیاهویی برای کمترین ها!

 

چند هفته ای از پایان نسل هفتم بازی های کامپیوتری می گذرد. نسلی که در آن عناوین زیادی توانستند رکورد فروش و صف های خرید طولانی را بشکنند و البته این موفقیت را مدیون استودیوهای خلاق خود هستند. چه مثالی در این بخش بهتر از Naughty Dog که با آثار محبوبی نظیر Crash Bandicoot و Jak & Daxter همیشه بر سر زبان ها بوده و 2 سال پیش با عرضه سومین نسخه از Uncharted قهرمانی خود را بر دیگر رقبایش تثبیت کرد. طبیعی است که چنین بازی های موفقی الگوی بسیاری از بازیسازان شود. البته در این بین، استثناهای زیادی هم وجود دارند که با کمی ایده برداری و اضافه کردن طرح های خلاقانه، این مرز را شکسته اند و میان مخاطبان به محبوبیت بالایی دست پیدا کنند. یکی از این عناوین که از قضا اولین کار شرکت سازنده نیز محسوب می شود، Unearthed: Trail of Ibn Battuta است و همانطور که از نام آن پیداست، قرار نیست نوآوری خاصی در آن مشاهده کنید! این بازی عربی یک کپی برداری کامل همراه با کمی فرهنگ، آداب و رسوم کشور مربوطه است که در آن تضادهایی هم دیده می شوند.

داستان

کشور عربستان نیز همانند ایران سرشار از گذشته پرپیچ و خم و قهرمان های شجاع و دلیر است و از این رو، آن ها برای یک پروژه تاریخی-حماسی به سراغ بزرگترین نمادهایشان می روند. داستان Unearthed سرگذشت دو شخصیت اصلی بازی به نام های فاریس جواد و خواهرش در پیدا کردن سرنخ ها و آثار باقی مانده از جهانگرد معروف عربی ابن بطوطه را روایت خواهد کرد و در پایان هر مرحله، بازیکن چکیده ای از اسرار وی را متوجه خواهد شد. Unearthed ماجرای کامل و جذابی را برای شما تدارک ندیده، اما گمان می کنم که آشنا شدن با یکی از شخصیت های معروف خاورمیانه ای برای هر انسانی جالب باشد.

گرافیک

بخش گرافیکی کار بسیار قابل قبول تر و سرآمدتر از گیم پلی ساخته شده است. به گونه ای که بعد از مشاهده مکان های تقریباً شلوغ، برای مدتی به اطراف نگاه خواهید کرد. Unearthed به لطف استفاده از موتور Unity و اضافه کردن صدها خط کد برای بهبود این موتور می تواند ضعف های گسترده گیم پلی آن را تا حد زیادی رفع کند. فیزیک جعبه ها، طراحی آب های راکد و برج های ستونی عالی کار نشده اند، اما در ذوق شما هم نخواهد خورد. طراحی چهره های دو شخصیت اصلی مناسب است، اما دشمنان چندان جالب نیستند، تا جایی که تشخیص زن، مرد یا زامبی بودن آن ها کمی به دقت نیاز دارد. افکت هایی نظیر باران، رعد و برق و... نیز در بازی جایی را به خود اختصاص ندادند و این نقص ها به همین جا ختم نمی شوند، زیرا تمامی مراحل بر خلاف Uncharted دارای تمی یکنواخت و استفاده از رنگ های کرم و سفید هستند و در کنار این ها، بخش نورپردازی نیز چنگی به دل نمی زند. تطابق قسمت های سینمایی با Real-Time، معماری خاص شهرها و ساختمان های عربی از دیگر ویژگی های اولین پروژه شرکت Semaphore به کارگردانی احمد جد الله به شمار می آیند.

موسیقی/صداگذاری

خوشبختانه بخش صداگذاری حسن ختامی برای بازی محسوب می شود، به گونه ای که وجود 21 زبان، شما را به ادامه مسیر ترغیب خواهد کرد و تقریباً می توان گفت که راضی کننده هستند. ما برای امتحان، از زبان فارسی استفاده کردیم و تنها با زیرنویس فارسی که کمی هم عقب-جلو بود، مواجه شدیم! البته ترجمه روان است. هماهنگی دیالوگ ها با حرکات لب نیز دقیق ساخته نشده و تأخیر های اذیت کننده ای را در آن شاهد هستیم. لیکن استفاده از متون داستانی در سکانس های Loading قسمتی از گنگی آن را برطرف خواهد کرد. موسیقی نیز در مراحل بازی نقش خاصی را ایفا نمی کنند و می توان گفت که جز یکی-دو مورد، اصلاً وجود هم ندارند، چه رسد به سازگاری با محیط!

گیم پلی

اولین نکته ای که حتماً از Uncharted به یاد دارید، شخصیت اصلی بازی و قابلیت های او است، اما متأسفانه فاریس به هیچ وجه چنین نیست و در نگاه اول، بسیار کند و تنبل به نظر می رسد! هسته اصلی گیم پلی، علاوه بر تیراندازی، بر پایه حل معماها و حفر تونل ها به منظور کشف گنج های باقی مانده از گذشتگان است که در این مورد نیز ضعف های بسیاری دارد. البته قرار است که این باگ ها به زودی رفع شوند. فرایند تیراندازی با توجه به در نظر گرفتن اولین کار Semaphore خوب است و واکنش متقابلی برای این بخش تدارک دیده شده است. به گونه ای که شما با شلیک به هر نقطه از بدن، می توانید واکنش خاصی را از فرد ببینید. درگیری های تن به تن بسیار کسل کننده و ضعیف هستند که به محض شروع شدن آن، یا سعی در یافتن راه خروجی خواهید کرد و یا اینکه چندین دقیقه با باگ های ریز و درشت دست و پنجه نرم می کنید و حریف را از بین می برید. کنترل اتومبیل نیز به همین شکل است و هیجانی ندارد. یکی دیگر از نکاتی که در اولین مراحل به چشم می آید، مکانیزم بالا رفتن از مکان های مرتفع است که همانند دیگر بخش ها، باگ های ریز و درشتی دارد و اگر گاهی اوقات از صخره 30 متری بدون پرش به پایین پرتاب شدید، تعجب نکنید!

نتیجه گیری

Unearthed به عنوان اولین پروژه کاری Semaphore کاری متوسط و قابل قبول است که اصلی ترین دلیل ضعف های آن، بی تجربه بودن سازندگان است و با کمی با حسن نیت، می توان گفت که پتانسیل بهتر شدن را در خود گنجانده که انتظار می رود در آینده ای نه چندان دور به آن برسد.

که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
پنج شنبه 3 بهمن 1392  6:58 PM
تشکرات از این پست
amirhmz
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:نقد و بررسی بازی های رایانه ای

در جستجوى قاتل | اولین نگاه به Murdered Soul Suspect

تا به حال در نقش یک کاراگاه جنایی که به دنبال یک جانی می باشد،ظاهر شده اید؟ اگر قاتل خود شما را به قتل رسانده باشد چطور؟ قطعاً پاسخ شما خیر است اماSquare Enix مى خواهد گیمر ها را به یک چالش دعوت کند؛ چالشی که در حول یافتن قاتل شخصیت اصلى مى گردد و به لطف مقتول عملى مى شود! مقتولى که خود وجود مادى ندارد و تنها یک روح است! اما این روح، متعلق به یک آدم عادى نیست؛ متعلق به یک کارآگاه حرفه اى است. کاراگاهی به نام رونان…

 

murdered در جستجوى قاتل | اولین نگاه به Murdered Soul Suspect

 

نام : Murderd Soul Suspect

سازنده : Airtight Games

ناشر : Square Enix

تاریخ انتشار : سه ماه دوم سال ۲۰۱۴ ( Quarter 2 )

پلتفرم مقصد : Microsoft Windows, Xbox 360, Play Station 3

سبک : Third Person, Action Adventure, Puzzle

 

سازنده Murdered Soul Suspect، استودیوى Airtight Games است. Airtight Games سال ٢٠٠۴ قدم به عرصه ى عظیم بازى سازى گذاشت. در سال ٢٠١٠ بود که استودیو نام برده شده، اولین بازى خود با نام Dark Void را منتشر کرد. Dark Void چندان موفق ظاهر نشد و نتوانست شروع درخشانى براى Airtight Games رقم زند. در کل بهتر بود که ایده ى ناب ساخت این عنوان به فکر سازندگان بهترى خطور مى کرد. 

19 در جستجوى قاتل | اولین نگاه به Murdered Soul Suspect

یکى از برترین ناشرهاى بازى، Square Enix است. Square Enix با انتشار بازى هاى موفقى همچون Tomb Raider و Hitman Absolution در سال هاى ٢٠١٣ و ٢٠١٢، نشان داد که همواره جزو برترین ناشران است. البته هنوز براى تضمین موفقیت Murdered SoulSuspectبسیار زود است. البته برخى از عناوین سرى Final Fantasy نیز توسط Square Enix منتشر شده است.

 عنوان Murderd: Soul Suspect براى نخستین بار در شبکه ى اجتماعى Twitter معرفى شد. تیتر این معرفى ” What is the hardest case to solve? ” بود که اشاره به رسیدگى به پرونده قتل خود دارد؛ ” سخت ترین پرونده براى حل کردن چیست؟ ”  در تاریخ ١٩ فوریه سال ٢٠١٣، اولین تریلر از این عنوان نیز منتشر شد و همگان را مبهوت خود کرد و انتظارات را از خود به حد اکثر رساند. 

Murdered THUMB در جستجوى قاتل | اولین نگاه به Murdered Soul Suspect

همان طور که اشاره شد، داستان بازى در حول شخصیتى مقتول مى گردد! البته وى در زمان حیات خود، کارآگاه بوده است. او Ronan O’Connor نام دارد که طى حادثه اى، با اصابت ۷ گلوله به قتل مى رسد و تا به خود مى آید، با جنازه اش رو به رو مى شود. بدون شک یکى از بهترین و دست نخورده ترین ایده ها، یافتن قاتل خود است. البته تنها وظیفه ى ” رونان ” پیدا کردن مقتول خود و رسیدگى به پرونده اش نیست؛ رونان با روح هایى شیطانى نیز برخورد خواهد کرد که هر کدام در روند جریان بازی بی تاثیر نخواهند بود

3d76eace 4115 4719 805d 1369f614dd68 در جستجوى قاتل | اولین نگاه به Murdered Soul Suspect

ماجرا از هنگامى آغاز مى شود که رونان، با چهره ى اخموى خود، سیگارى بر لب دارد. مردى مرموز نظر رونان را به خود جلب مى کند. رونان به دنبال آن فرد مى رود و در عین نا باورى بدن نیمه جان خود را روى زمین مى بیند. او لحظه اى که از پنجره اى به بیرون پرتاب شد را به یاد مى آورد. آن مرد مرموز با شلیک هفت گلوله، رونان را به طور کامل به قتل مى رساند. 

 گیم پلى بازى نسبت به دیگر عناوین سوم شخص بسیار متفاوت است. در Murdered SoulSuspect آزادى هاى بسیارى وجود دارد. یکى از این آزادى ها رد شد از دیوار ها و دیگر قابلیت که بسیار به کار مى آید، تسخیر جسم و ذهن دیگران است که به وسیله آن مى توان از زبان دیگران سخن گفت و حتى به در گیرى فیزیکى پرداخت. البته تمامى این آزادى ها از روح بودن رونان نشأت مى گیرد. این امر علاوه بر داشتن آزادى محدودیت هایى هم خواهد داشت که قطعاً در بازى با آن ها روبرو خواهیم شد. 

همانطور که اشاره شد، در بازى شیاطینى وجود دارد که در دنیاى ارواح به سر مى برند. از آنجایى که رونان مى تواند از اجسام عبور کند، بهترین راه براى نجات از دست آن ها فرار است. البته شاید به توان با آن ها به مبارزه پرداخت اما به نظر نمى رسد که رونان شانس زیادى در پیروزى داشته باشد. احتمالاً یکى از راه هاى فرار از دست شیاطین، تسخیر جسم افراد است؛ چرا که شیاطین فقط به دنیاى ارواح تعلق دارند. 

Murdered Soul Suspect در جستجوى قاتل | اولین نگاه به Murdered Soul Suspect

عنوان Murdered Soul Suspect، عنوانى Open World نخواهد بود؛ چرا که در بازى مرز هایى آبى رنگ وجود دارند که همان برزخى خواهند بود که Ronan در آن گرفتار شده است. سازندگان بازى در این باره گفته اند: ” بازى در شهرى به نام Salem در ایالت ماساچوست امریکا به وقوع مى پیوندد. این شهر گذشته اى متفاوت و ماورائى داشته است و جو آن باMurdered Soul Suspect همخوانى دارد. اما در این شهر اشیائى وجود دارند که در هاله اى آبى رنگ هستند. این اشیاء همان برزخ هستند که در واقع نقش دیوارى نفوذ نا پذیر را براى رونان ایفا مى کنند. “

هنوز حرفى درباره موتور گرافیکى بازى زده نشده اما با توجه به نمایش بازى، مى توان به صراحت گفت که Murdered Soul Suspect یکى از برترین گرافیک هاى نسل را خواهد داشت. طراحى چهره ها بسیار عالى است و حتى به کوچک ترین چین و چروک ها هم توجه شده است. طراحى چهره ها، علاوه بر کامل بودن داراى تنوع هم هستند و این امر مى تواند نقطه قوتى براى Murdered Soul Suspect باشد. هنوز مشخص نشده که NPC ها ( مردم عادى ) هم در بازى نقش ایفا خواهند کرد یا خیر اما اگر جواب مثبت باشد، طراحى خوب آن ها نقش به سزایى خواهد داشت.  درباره طراحى محیط هاى بازى نمى توان نظر قطعى داد چرا که هنوز از لوکیشن هاى دیگر بازى نمایشى ندیده ایم اما با نمایشى که Murdered Soul Suspect داشته، مى توان محیط هاى بازى را به یک شهر ساده تشبیه کرد که هیچ نکته خاصى ندارد. البته با ورود رونان به سر زمین ارواح، قطعاً شاهد محیط هاى جالب ترى خواهیم بود که هر کدام خلاقیت سازندگان را نشان مى دهند. 

طراحى رونان هم مانند یک آدم عادى، ولى با پوستى آبى رنگ است که نشانگر روح بودن وى است. البته قبل از قتل وى، شاهد چهره اى متفاوت و منحصر به فرد از او بودیم. رونان هیچ شباهتى به یک پلیس ندارد و البته شاید چهره ى اخموى وى نشان گر رنج هایى است که در دوران پلیسى خود متحمل شده است. 

همان گونه که اشاره شد شخصیت اصلى بازى، Ronan O’Connor نام دارد. ظاهرا رونان از نظر پلیس هاى دیگر از محبوبیت چندانى بر خوردار نیست. او از نظر یکى از پلیس ها، یک جنازه ى عوضى است که جایى در این دنیا ندارد. از نظر پلیسى دیگر هم رونان بیشتر شبیه به گانگستر ها بوده است؛ چرا که خالکوبى ( Tattoo ) هاى بسیار بر روى بدن وى نقش بسته بودند. رونان تنها از نظر رئیس پلیس انسانى خوب بوده است. البته این امر مى تواند نشانگر این باشد که رونان کارآگاهى کار بلد و خوب بوده و به همین دلیل دیگران به وى حسادت مى کردند. 

در بازى دخترى وجود دارد که ظاهراً مدت زیادى در دنیاى ارواح حضور دارد. احتمالاً او به رونان کمک مى کند و درباره دنیاى ارواح به وى اطلاعات مى دهد. 

در سبک بازى، به Puzzle اشاره شد. احتمالاً رونان براى بررسى پرونده خود و یافتن قاتل، نیاز به حل معما هایى دارد. این امر مى تواند علاوه بر عرضه گیم پلى متفاوت، گیمر ها را به چالش بکشد. معدود بازى هایى در این سبک عرضه شده اند که معروف ترین آن ها، L.A Noire ساخته Rockstar است که توانست به موفقیت هاى بسیارى دست یابد و سبک جدیدى را به مردم معرفى کند و باید منتظر کار Murdered Soul Suspect ماند تا بتوان نظر قطعى در باره زنده بودن این سبک داد. 

3c88ff5a91f6844f275b7ed59d17f20a در جستجوى قاتل | اولین نگاه به Murdered Soul Suspect

 

یکى از برترین ایده هاى سال متعلق به Murdered Soul Suspect است. ایده اى که با به دست گرفتن کنترل یک روح و جستجو براى قاتل وى، مى تواند به موفقیت برسد. پس تا چند ماه دیگر منتظر بمانید و قاتل رونان را بیابید! 

که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 11 بهمن 1392  7:42 PM
تشکرات از این پست
amirhmz
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:نقد و بررسی بازی های رایانه ای

در آغوش مرگ

DARK SOULS II

هر کدام از مدعیان و بزرگان بهترین نقش آفرینى های سال 2014، با سبك و سیاق خاص خود پا به عرصه رقابت گذاشته اند. یكى مانند The Witcher 3 دارای ویژگی های منحصر به فردی است كه در هیچ بازی مشابهی یافت نمی شود و دیگرى Dark Souls II كه نمونه ای حقیقی از یك RPG چالش برانگیز است. اگر نگاهى به بازخوردهای نسخه اول DS بیندازیم، شاهد نظرات گوناگون و متناقضی خواهیم بود. در واقع این بازی براى همه خوشایند نیست و نمی تواند انتخاب شایسته هر بازیکنی باشد. درست است كه نسخه اول، یك نقش آفرینى تمام عیار بود، اما به دلیل گیم پلی فوق العاده سخت، نتوانست نظر مثبت عموم را بدست بیاورد.

در مقابل، عده ای كه عنوان انحصاری سال 2009 کنسول PS3 یعنی Demon's Souls را تجربه كرده بودند، بلافاصله مجذوب این بازی شدند. در یك کلام، DS افراد با اراده و با حوصله را هدف گرفته و برای بازیکنان راحت طلب، چندان مناسب نیست. آن هایی كه با یك شكست راه خود را عوض نكرده و آن را مقدمه پیروزى مى دانند. تأكید طرفداران براى DSII، بهتر شدن گیم پلى است. البته نسخه قبلی نیز از گیم پلى خوبى بهره مند بود، اما این بدیهى است كه هر قسمت باید نسبت به قبل پیشرفت داشته باشد. جدا از سختى ها، DS واقعاً لذت بخش است، چرا كه RPG بودن آن تنها در انتخاب دیالوگ ها و زاویه خاص دوربین خلاصه نمى شود.

قرار شده كه نسخه دوم كمى راحت تر باشد که بیشتر در فاصله Check Pointها خلاصه مى شود، چون در DS فواصل آنقدر زیاد بودند كه در این بین شاید چندین بار كشته شده و بازى را از اول شروع می كردید. DSII نسبت به گذشته تغییراتى كرده كه خوشبختانه اكثر آن ها مثبت جلوه می كنند. عوامل طبیعى، مانند باران، تأثیر بسزایى در پیشروى بازى خواهند داشت. براى مثال، راه رفتن از كنار یك پرتگاه در هنگام بارندگی بسیار سخت و نفس گیر است. بنا بر گفته سازندگان، هوش مصنوعى دشمنان بهتر شده، بطوری كه فقط در انتهاى مراحل نباید منتظر Bossها ماند، چرا كه آنان همیشه در تعقیبتان هستند و هر لحظه ممكن است که به شما حمله كنند.

پس باید خود را براى مبارزات طاقت فرسا آماده كنید. همچنین می توان به حركات نرم تر این نسخه اشاره كرد كه یك سر و گردن بهتر از گذشته به نظر می رسد. جدا از بحث گیم پلی، گرافیك بازى را مى توان یك حركت رو به جلوی كاملاً مثبت قلمداد كرد که با حفظ سبك گرافیكی خود، بسیار قوی تر و زیباتر به نظر می رسد. اغلب اماكن بازى در تاریكى مطلق هستند و داشتن یك مشعل ضرورى است که با روشن كردن آن مى توان به قدرت بصری بازى كه همان نورپردازی باشد، پى برد. فیزیک DSII را در كمتر عنوان نقش آفرینی ای مى توان دید، زیرا با هر ضربه به دیوار یا ستون، شاهد تخریب آن به بهترین و طبیعى ترین نحو خواهیم بود و نكته جالب آن است كه مى توان از قسمت هاى شكسته علیه دشمنان استفاده كرد و حتى ممكن است پشت دیوار راهى مخفى باشد!

نبود افت فریم هم یكى از این پیشرفت هاى گرافیكى خواهد بود. در DSII، شاهد شخصى سازى هاى فراوانى خواهیم بود و تمامى كلاس هاى قبلى همچنان وجود خواهند داشت. البته سازندگان قول چند كلاس جدید را هم داده اند. در بازى آیتمى به نام LifeGem وجود دارد كه براى تقویت سلامتى شخصیت اصلى بكار مى رود. در طول مراحل، مى توان 3 اسلحه را حمل كرد تا در مبارزات بطور قدرتمندترى ظاهر شوید. داستان كه یكی از مهم ترین اجزای یك عنوان نقش آفرینى به حساب مى آید، در DSII‌ پرداخت به مراتب بهتری نسبت به گذشته خواهد داشت. ماجرا مربوط به شخصیتی است كه طلسم شده و در حال تلاش براى رهایى از آن است. در این راه با افراد بیشتری آشنا شده و باید ماجراجویی های فوق العاده خطرناكی را تجربه كند. انتظار مى رود كه DSII بتواند به موفقیت هاى خوبى دست یابد و باز هم با یك نقش آفرینى عالى و البته سخت مواجه شویم.

 

که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
جمعه 11 بهمن 1392  7:44 PM
تشکرات از این پست
amirhmz
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:نقد و بررسی بازی های رایانه ای

فرزند تاریكی

بی تردید سری Thief آغازگر مخفی-كاری حقیقی در میان بازی های کامپیوتری هستند، زیرا آثار دیگری كه همزمان با ظهور این مجموعه پا به عرصه رقابت نهادند، هیچ یك نتوانستند به درستی در چهارچوب عناوین این سبک درخشیده و ماندگار شوند. درست است كه بزرگانی چون Metal Gear Solid و Splinter Cell باعث محبوبیت و توسعه مخفی-كاری طی نسل های گذشته شده اند، اما آنچه كه امروزه در محصولاتی مانند Dishonored دیده می شود، در واقع همان مسیری است كه سال ها پیش Thief‌ آن را پیموده بود. پس از عرضه 3 نسخه متفاوت، اعضای Eidos Montreal با هدف بازسازی و احیای یكی دیگر از اسطوره های دوران طلایی، گرد هم آمده تا زیر نظر Square Enix كه این روزها روابط نزدیك و تنگاتنگی میان آن ها ایجاد شده، یكبار دیگر موفقیتی نظیر Reboot سال گذشته Tomb Raider را اینبار با Thief برای علاقه مندان تكرار كنند.

داستان

یكی از دلایل موفقیت سری بازی های Thief، خط داستانی متفاوت و منحصر به فرد آن به واسطه شخصت اصلی بسیار محبوبش بوده كه همواره از آن به عنوان یكی از برترین شخصیت های دنیای دیجیتال یاد شده است. تفاوت گرت (Garrett) با قهرمانان دیگر، از آن دسته موضوعاتی بوده كه بازیكنان را به پیگیری سرنوشت او سوق داده است. وی یك شاه دزد واقعی و بهترین سارق روزگار خود است كه بر خلاف سایر هم كیشانش، این کار را نه به خاطر ثروت اندوزی، بلكه به علت ذات ماجراجویانه و هیجان نهفته در آن برگزیده به همین دلیل همواره تنها است و دستیاری به همراه ندارد. گرت فرزند تاریكی و مرد شب است كه به هنگام ظلمت به قصرهای بزرگ، كمپ های محافظت شده و عمارت های اشراف زادگان رفته و اشیاء جادویی و گرانبهای ثروتمندان متكبر را سرقت می كند.

Thief جدید در واقع چهارمین نسخه ای است كه تحت این عنوان منتشر شده، اما داستان آن در عین وفاداری به برخی عناصر گذشته، نه یك ماجرای كاملاً مستقل و جدید را روایت می كند و نه دنباله ای برای آن به حساب می آید. ماجرا در شهری با معماری ویكتوریایی به نام The City جریان دارد كه مردم آن از یك سو تحت ظلم و ستم دولت حاكم، به ستوه آمده اند و از سوی دیگر با بیماری خانمان سوز طاعون دست و پنجه نرم می كنند. بر خلاف نسخه های گذشته كه میادین شهر به جولانگاه نزاع میان دو فرقه اصلی Keeper و Hammerite تبدل شده بود، اینبار خبری از آن ها نیست و اشراف موسوم به The Baron و دسته های ناراضی مردم كه در رویای برپایی یك انقلاب در بطن این درگیری قرار دارند، جای آن ها را گرفته اند.

اكنون بیش از هر زمانی جادو و سحر در میان سودجویان رواج پیدا كرده و بعضاً عواقب جبران ناپذیری را بوجود آورده است. اما داستان گرت از آنجایی شروع می شود كه او برای خوش رنگ تر کردن كلكسیون اشیاء قیمتی و زیورآلات خود، شیئی با ارزش و صد البته جادویی متعلق به یكی از قدرتمندان و اشخاص با نفوذ شهر را سرقت می كند كه بی اختیار از اسرار و قدرت های او مطلع می شود و پس از آن برای ارضاء حس كنجكاوی خود و پیدا كردن راهی برای بهبود وضعیت شهر، ماجراهای بسیاری را آغاز می كند كه در هر یك از مراحل بازی به وقوع می پیوندند. در واقع، این خود شما هستید كه خط داستانی را رقم می زنید و این طور می توان گفت که هیچ گونه نكته یا ویژگی خاص جدید یا منحصر به فردی در آن وجود ندارد كه قابل بحث باشد. اما آن حس همذات پنداری همیشگی كه ما بین بازیكنان و گرت اتفاق می افتد، باعث می شود تا انتها به نیت پشت سر گذاشتن وقایع جدید و هیجان انگیز با او و ساعات شبگردی اش همراه باشید.

گرافیك

Thief یكی از معدود عناوین سال 2014 است كه از ابتدا صرفاً برای نسل جدید در نظر گرفته شده و عملكرد مثبت آن از نظر گرافیكی برای PS4‌ ،Xbox One و PC در رأس توجه سازندگان قرار داشت. یادآوری این نكته از آنجایی اهمیت پیدا می كند كه از تفاوت فاحش میان نسخه های نسل هفتمی و هشتمی بازی تعجب نكنید، چرا كه Thief‌ روی PS3 و Xbox 360 همچون یك پورت ضعیف ظاهر شده است كه با عملكرد حقیقی آن فاصله بسیاری دارد. به همین دلیل، كاملاً بدیهی است كه بهترین خروجی را روی یكی از كنسول های نسل هشتمی و یا PC از این بازی می توانید داشته باشد.

حتی طراحی شخصیت گرت هم در هر دو نسل با یكدیگر متفاوت است و روی سخت افزارهای قوی تر چند برابر بهتر و با جزئیات بیشتر به تصویر كشیده می شود. البته با توجه به قدرت بیشتر كنسول های نسل جدید، این تفاوت چندان هم عجیب و غیرمنطقی به نظر نمی رسد. با این وجود، نمی شود از ارزش های هنری و حتی تكنیكی آن حتی روی سخت افزارهای قدیمی تر چشم پوشی كرد و آن را نادیده گرفت. Thief با استفاده از آخرین نگارش های Unreal Engine 3 ساخته شده كه وفور تكنیك های گرافیكی در آن به وضوح دیده می شود. از همان ابتدای بازی، اتمسفر گیرا و سنگین محیط به همراه معماری ویكتوریایی شهر The City مجذوب كننده هستند و به بهترین شكل ممكن فضای مخوف و مرده شهر و تاریكی حاكم بر آن را فریاد می زنند.

نقطه به نقطه محیط با سیاهی و سایه ها در هم آمیخته شده و فضایی ایده ال را برای یك مخفی-كاری درست و حسابی بوجود آورده اند. در همین راستا، سایه زنی ها در نسخه های هر دو نسل حالتی داینامیك به خود گرفته و صرف نظر از وجود لبه های تیز در برخی از پلتفرم ها به رقم نبود تكنولوژی Anti-Aliasing راضی كننده هستند. نورپردازی نیز شرایط نسبتاً مشابهی دارد و وسواس سازندگان در نحوه عملكرد آن كاملاً احساس می شود. از سوی دیگر، كیفیت بافت ها و میزان جزئیات بكار رفته در محیط در هر دو نسل با در نظر گرفتن وسعت و بزرگی فضا بسیار معقول است، اما همچنان مشكل همیشگی موتور UE3 كه مربوط به تأخیر در بارگذاری بافت ها و جزئیات است، در برخی از صحنه ها به نسبت مشاهده می شود.

اما اصلی ترین مشكل بازی كه تا حدود زیادی از ارزش های آن می كاهد، سرعت نه چندان پایدار فریم و افت شدید آن در لحظه های متمادی از بازی است كه حتی در شرایط عادی كمتر به عدد 30 كه استاندارد نسل هفتم است، نزدیك می شود. گذشته از مشكلات موجود، طراحی هنری و زیبای محیط كه شباهت بسیاری به سبک گرافیكی Dishonored دارد، محسور كننده و شبیه به یك تابلوی نقاشی است. ظروف و زیور آلات قیمتی، بسیار خوب طراحی شده اند و از تنوع بالایی برخوردار هستند. به طور كلی، ارزش های هنری و بعضاً تكنیكی بازی باعث می شود تا در نهایت احساس رضایت از Thief در این زمینه به شما دست بدهد.

موسیقی/صداگذاری

نسخه جدید از نظر صداگذاری دستخوش تغییراتی شده كه مهمترین آن، صداپیشه گرت است. در حالیكه همه این شخصیت را با صدای استفن راسل (Stephen Russell) می شناختند، در این Thief شاهد حضور او نیستیم و آقای رومانو اورزاری (Romano Orzari) این وظیفه مهم را عهده دار شده است. البته کار قابل قبول صداپیشه جدید و مدت زمان زیادی كه از عرضه آخرین نسخه بازی با حضور راسل می گذرد، باعث می شود تا كمتر كسی متوجه این تغییرات شود و در نهایت، نتیجه كار راضی كننده باشد. صداپیشگی سایر شخصیت ها نیز به خوبی انجام شده و مشكل خاصی در این زمینه وجود ندارد.

فضای بازی به دلیل فضای خاص آن معمولا ساكت و بدون هر گونه افكت های صوتی مزاحم است. به طوری كه صدای پای گرت می تواند به گوش سربازان مجاور او برسد. هر چند كه معمولاً ندای آزادی طلبی مردم از گوشه و كنار شهر به گوش می رسد و در سكوت حاكم بر بازی، توجه شما را به سوی خود جلب می كند. موسیقی توسط آقای لوک سینت پیره (Luc St. Pierre) ساخته شده و همخوانی بسیار خوبی با اتفاقات و بطور كلی جریان گیم پلی دارد و به عبارتی، قسمتی از آن به حساب می آید. بدان معنا كه وقتی هنوز موقعیت گرت لو نرفته، به نرمی گوشنوازی می كند و درست هنگامی كه سربازان دشمن متوجه حضور او در محیط می شوند، ریتم تند و هیجان انگیزی به خود می گیرد و تا زمانی كه از دید آن ها پنهان نشوید، ادامه پیدا می كند.

گیم پلی

بر خلاف بسیاری از آثار موفق مخفی-كاری كه اغلب در حالت سوم-شخص ساخته شده اند، Thief این لذت را در زوایه دید اول-شخص به علاقه مندان هدیه داد و نخستین بار تجربه ای جدید و متفاوت را به ارمغان آورد. همانطور كه اشاره شد، Thief در واقع یك بازسازی برای این سری محسوب می شود و همین نكته باعث شده تا گیم پلی نیز همچون سایر ابعاد آن دشتخوش تغییراتی شود تا در كنار المان های آشنا و كلیدی این مجموعه، استخوان بندی نسخه جدید شكل بگیرد. Thief جدید همچون دو بازی نخست آن، كاملاً اول-شخص دنبال نمی شود و یا مانند نسخه سوم امكان جابجایی میان حالت اول-شخص و سوم-شخص را هم به بازیكنان نداده است.

در عوض در حالت عادی، دوربین به حالت اول-شخص و در مواقع لزوم، مثل حرکت ها طولانی از روی دیوارها به زاویه دید سوم-شخص درمی آید. این ویژگی باعث شده تا فرمولی كاربردی تر از گذشته در این بازی شكل بگیرد كه در عین حال مخالفان بسیاری هم می تواند برای خود داشته باشد. با استفاده از حركت سریع گرت، می توانید در كسری از ثانیه میان دو نقطه جابجا شوید، اما هنوز هم مخفی-كاری بر مبنای تاریكی، حرف اول را می زند و با توجه به سیستم غیر قابل كاربردی و نصفه و نیمه مبارازات بازی، در واقع تنهاترین راه ممكن برای زنده رسیدن به اهداف خواهد بود. از این رو، موقع خزیدن در تاریكی و سایه ها، هاله ای مه مانند دور تصویر را احاطه می كند و در صورتی كه از این حالت خارج شوید و در معرض دید و خطر قرار بگیرید، ناپدید می شود.

سربازان دشمن تا زمانی كه در تاریكی قرار داشته باشید، حتی اگر كنار یا پیش روی آنان بایستید هم متوجه حضور شما نمی شوند. البته تاریكی حكمفرما بر محیط، علاوه بر فراهم آوردن فضایی ایده آل برای مخفی-كاری، طبعاتی هم به دنبال داشته و به شكل قابل توجهی قدرت دید بازیكنان را كاهش داده است. در همین راستا، قابلیت چشم مصلح (Vision) برای گرت تعبیه شده كه دشمنان و آیتم های مهمی همچون اشیاء با ارزش و لبه ها را از محیط اطراف با رنگ آبی متمایز می كند تا كمتر دچار سردرگمی بشوید. البته این حالت پایدار نیست و با استفاده از نوار آبی رنگی میزان آن به تصویر كشیده می شود كه می توان مقدار آن را با جمع آوری رزهای آبی افزایش داد.

همچنین با استفاده از قابلیت Focus می توانید محیط اطراف را دید بزنید. بطور كلی، بخش مخفی-كاری بازی نسبتاً خوب در بازی پیاده سازی شده و فارغ از نبود تعادل در میان برخی از مراحل، انتخاب های خوبی را در اختیار بازیكنان قرار داده است. اما تا دلتان بخواهد، بخش مبارزات مشكل دارد. به طوری كه عملاً امكان زنده ماندن شما در مقابل یك نفر از سربازان دشمن در حد صفر است، مگر با در نظر گرفتن برخی استثنائات! به همین دلیل، گرت به هیچ وجه یك مبارز قوی نیست و تنها وسیله دفاع شخصی آن یك گرز است و قابلیت استفاده از شمشیر وجود ندارد. البته یك كمان با تیرهای گوناگون هم در دسترس خواهد بود كه بیشتر در اختیار سیستم مخفی-كاری است.

این كمان از تیرهای مختلف آب، آتش، فولادی و... بهره می برد كه هر كدام بسته به نوع شرایط، كاربردهای متفاوتی دارند. برای تمامی قابلیت های گرت نیز یك درخت ارتقا نسبتاً خوب تعبیه شده كه هر چند زیرشاخه های بسیاری ندارد، اما سیستم مثبتی از کار درآمده است. در انتها، باید به یك سری از Mini-Gameهای تكراری و كاملاً بی ارزش همچون باز كردن قفل درها و حل معماهای نه چندان چالش برانگیز به علاوه صحنه های كلیشه ای QTE اشاره كرد كه به هیچ وجه نكته جدیدی با خود به همراه ندارند و از همان ابتدا خسته كننده می شوند.

نتیجه گیری

عملكرد درخشان Tomb Raider ،DmC و... سطح انتظارات را از نسخه های Reboot بازی های ریشه دار بسیار بالا برده، اما بر خلاف آنچه كه این روزها از اصحاب رسانه به گوش می رسد، Thief‌ یك بازسازی نسبتاً راضی كننده است كه هر چند پاسخ چند سال غیبت غیر موجه و انتظار طرفداران قدیمی خود را نداده و از مشكلات ریز و درشتی درنج می برد، اما ارزش تجربه را دارد كه بر عكس بسیاری از آثار پر سر و صدای امروزی تنها به بخش تك نفره خود متكی است و همچنان به علاقه مندان بازی های مخفی-كاری توصیه می شود.

که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
شنبه 17 اسفند 1392  7:36 PM
تشکرات از این پست
amirhmz
parseman_110
parseman_110
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 10829
محل سکونت : فارس

پاسخ به:نقد و بررسی بازی های رایانه ای

نقد و بررسى Watch Dogs

شیکاگو، شهرى مملو از خلاف و جنایت. شهرى که در گوشه اى از آن مواد مخدر فروخته مى شود و در گوشه اى دیگر انسان! شهرى که حتى مسئولینش هم تو زرد و به فکر خرابکارى و فساد هستند! اما مرز خلاف هاى این شهر، خیلى وقت است که حدّ معمول را گذرانده و در گوشه اى دیگر، هک سلاح عده اى شده است. عده اى که قصد بر قرارى نظم و امنیت را نداشته و خودشان نیز افرادى زخم خورده اند. اما این افراد هکر هاى عادى نیستند. آن ها سازمان و ارگان هاى مختلف را هدف خود مى دانند. به چه دلیل؟ مشخص نیست. به همین علت است که به رنگ خاکستر هستند و از جنس خاکستر، از جنس نابودی…

 

256px Watch Dogs box art به رنگ خاكستر، به رنگ نابودى... | نقد و بررسى Watch Dogs

کاور رسمی بازی Watch Dogs

نام: Watch Dogs
سازنده: Ubisoft Montreal
ناشر: Ubisoft
پلتفرم هاى مقصد: Microsoft Windows، PlayStation 4، PlayStation 3، Xbox One، Xbox 360، Wii U
تاریخ انتشار میلادی: ۲۷ May سال ۲۰۱۴
تاریخ انتشار شمسى: ۶ خرداد سال١٣٩٣

WatchDogs preview 1 به رنگ خاكستر، به رنگ نابودى... | نقد و بررسى Watch Dogs

تولد Watch Dogs، تولد یک ایده نو

 

پس از انتشار عناوین ضعیف و تکرارى در اواخر نسل هفتم، انتشار یک عنوان جدید با ایده اى جدید، یک نیاز به حساب مى آمد و خوشبختانه عرضه ى WD در زمانِ خوبى به وقوع پیوست.
پروژه ى Watch Dogs از حدود ۶ سال پیش آغاز شد و در E3 سال ۲۰۱۲ به نمایش همگان در آمد. انتظارات پس از اولین نمایش هاى بازى که بسیار خیره کننده بودند شروع شد و تا روز بیست و ششم ماهِ May شدت گرفت. یکى از دلایل قانع کننده ى این انتظارات، ایده ى نایاب بازى بود. درست است که ایده ى ” هک ” به طور ناقص در برخى از عناوین پیاده شده است اما Watch Dogs با شعار Hack is our weapon شروع به کار کرد.تاریخ انتشار بازى روز ٢٨ آبان سال ١٣٩٢ اعلام شد اما در آستانه ى انتشار، تاخیرى ۵ ماهه، تشنگى طرفداران را دو چندان کرد. در نهایت روز ۶ خرداد سال ١٣٩٣، عنوان Watch Dogs در سراسر جهان منتشر شد. عنوانى که حتى خود را رقیبى جدى براى GTA V مى دانست. اما آیا این رقیب سر سخت موفق به شکست دادن GTA V شد؟

Home Page Carousel Aiden Car Slide 99825 به رنگ خاكستر، به رنگ نابودى... | نقد و بررسى Watch Dogs

تاریخ انتشار بازى روز ٢٨ آبان سال ١٣٩٢ اعلام شد اما در آستانه ى انتشار، تاخیرى ۵ ماهه، تشنگى طرفداران را دو چندان کرد.

 

شیکاگو، مهدِ تکنولوژى، مهدِ هک

حال و هواى شهر شیکاگو، با شهر هاى دیگر متفاوت است. شهر شیکاگو، از لحاظ تکنولوژى، بسیار پیشرفته است. اما این تکنولوژى چه هدفى را در پیش مى گیرد؟ آیا این تکنولوژى براى مردم شهر مفید است؟ آیا مردم به کمک تکنولوژى مى توانند زندگى بهینه و آسوده ترى داشته باشند؟ آیا ارگان هاى مختلف به فکر مردم هستند؟

 

 

عصر ارتباطات، عصر نابودى…

Watch Dogs بسیار تاریک و بى رحم است. هیچ فرصتى براى تبسّم و لبخند وجود نخواهد داشت و مسیر پیشروى داستان، با عناوینى همچون Grand Theft Auto بسیار متفاوت است. شالوده ى اصلى بازى پیرامون هک مى چرخد و هکرى به نام Aiden Pearce. آیدن پیرس یک هکر با تجربه و بسیار توانا است و مى تواند سخت ترین هک ها را در ثانیه اى انجام دهد.اما آیدن به دنبال چه چیزى است؟ چرا از ارگان هاى دولتى خشمگین است؟ آیا این سازمان ها دست به کار خلافى زده اند؟در خیلى از مناطق جهان، نظارت هاى شدیدى بر خانه ها انجام مى گیرد. نظارت هایى که حدّ عادى را گذرانده اند و به گونه اى سیستمى جاسوسى علیه مردم به حساب مى آید. این امر که یک نوع دزدى از حریم خصوصى به حساب مى آید، سبب خیزش آیدن شده است.

سال ٢٠٠٣، هکرى به نام Reymond Kenney، ویروسى را در سیستم هاى کامپیوترى مدیران آمریکا منتشر مى کند. با انتشار این ویروس، برق ۵۵ میلیون نفر قطع مى شود و در این بین، ١٧ نفر به قتل مى رسند. از آن پس سیستم نظارتى آمریکا به Central Operation System تغییر یافت.هدف اصلى این سیستم که به اختصار CtOS نامیده مى شود، کنترل شهر و جلوگیرى از جنایت بود. اما پس از مدتى، CtOS از دست دولت خارج و به دست افراد دیگر افتاد. از آن پس، شیکاگو دیگر امن نبود؛ چرا که افرادى سود جو به سادگى بر زندگى شخصى مردم تسلط داشتند.Aiden Perace یکى از مخالفان اصلى CtOS بود و قصد داشت آن را از دست ارگان هاى خصوصى خارج کند. ارگان هاى خصوصى، خواهر زاده ى ۶ ساله ى آیدن، Lena، را در سال ٢٠١٢ به قتل رساندند. این امر، زنگ خطرى براى آیدن بود تا دست از سماجت خود بکشد.حال آیدن علاوه بر هدف اصلى خود، بهانه اى دیگر نیز براى متوقف کردن اعمال CtOS دارد؛ انتقام!ایدن هیچ شباهتى با یک سوپر قهرمان ندارد. او به دلیل کار هایى که انجام مى دهد، بیشتر شبیه یک ضد قهرمان است اما با جلوگیرى از کار هاى نهاد ها و ارگان هاى فاسد و خلافکارى که به وسیله ى CtOS از مردم سوء استفاده مى کنند، در کنار رسیدن به اهداف خود، کمکى بزرگ به مردم نیز خواهد کرد.

CbL7ak4 به رنگ خاكستر، به رنگ نابودى... | نقد و بررسى Watch Dogs

آیدن اصالتى ایرلندى دارد و ٣٩ ساله است. او از کودکى در شیکاگو بزرگ شد و به دلیل مشاهده ى خشونت هاى شدید در خیابان ها، آدمى پرخاشگر است.

آیدن اصالتى ایرلندى دارد و ٣٩ ساله است. او از کودکى در شیکاگو بزرگ شد و به دلیل مشاهده ى خشونت هاى شدید در خیابان ها، آدمى پرخاشگر است.او براى تحقق اهداف خود، دوستان و همکارانى در کنار خود دارد. براى مثال مى توان به اصلى ترین آنها، یعنى Clara Lille اشاره کرد. کلارا یک هکر حرفه اى و کارکشته و البته بهترین هکرى است که آیدن مى شناسد. یکى دیگر از دوستان ایدن، فردى از خاور دور است. وى Jordi Chin نام دارد و در واقع، یک دلال است. او راه را براى ایدن هموار مى سازد و وسایل مورد نیاز ایدن را فراهم مى کند. در میان دوستان ایدن، مى توان به T-Bone Grady نیز اشاره کرد. وى از اواسط بازى با ایدن همراه مى شود و نقشى بسیار کلیدى را در طول بازى ایفا مى کند. T-Bone، یک هکر خارق العاده و زبر دست است و البته در کنار هک، مى توان به ساخته هاى صنعتى وى اشاره کرد که سلاح هایى کشنده هستند.

 

شیکاگو، شهرى پر آوازه

Watch Dogs به لطف موتور گرافیکى Disrupt، جلوه هاى بصرى بسیار خوبى را ارائه مى دهد. بافت ها و تکسچر ها را مى توان به جرأت عالى دانست. براى مثال مى توان به چهره ى شخصیت هاى موجود در بازى على الخصوص ایدن اشاره کرد. هر چند تکسچر مو هاى وى بى نقص نیست اما این موضوع چندان به چشم نمى آید.
خوشبختانه اکثر بافت ها با سرعت بسیار عالى لود مى شوند و مشکل لود شدن بافت ها، به گونه اى دیگر است. گاه در اتوبان یا حتى خیابان، هیچ اتومبیلى از لاین دیگر در حال حرکت نیست اما ناگهان چند اتومبیل ظاهر مى شوند. این امر معمولاً موجب تصادف مى شود.درست است که تکسچر ها جلوه ى بصرى چشم نوازى به بازى مى دهند، اما نمى توان از ضعف در سایه زنى گذشت. سایه هاى اشیایى مانند میز و صندلى، چندان دلچسب نیستند و اغلب گوشه دار ساخته شده اند. این مشکل در شخصیت ها کمتر است اما باز هم موجب آزار و اذیت بازیباز مى شود.

iPWeR8qLkbZWe به رنگ خاكستر، به رنگ نابودى... | نقد و بررسى Watch Dogs

Watch Dogs به لطف موتور گرافیکى Disrupt، جلوه هاى بصرى بسیار خوبى را ارائه مى دهد.

نور پردازى از هر لحاظ خارق العاده است و تمشاى پرتو هاى نور که از لا به لاى آسمان خراش ها به چشم مى خورند بازیباز را مدت ها خیره نگه مى دارد. یکى از مشکلات عجیب WD تخریب پذیرى ماشین ها است. به طوریکه تبدیل کردن یک ماشین نو و تمیز به یک ماشین فرسوده، امرى بسیار طاقت فرسا است. افکت باران، یکى از چشم نواز ترین افکت هاى موجود در بازى است. مطمئناً هیچ بازیبازى فرصت استفاده از منظره ى زیباى باران آن هم زیر نور ماه را از دست نخواهد داد. در کنار افکت باران، مى توان به آتش و خون نیز اشاره کرد که هر کدام به نحو احسن طراحى شده اند.
عنوان Watch Dogs از باگ رنج مى برد. باگ هایى که گاهى اوقات بسیار غیر منطقى خواهند شد و حتى موجب خارج شدن بازیباز از بازى و یا Restart سیستم مى شوند. هر چند که این باگ ها گریبان گیر همه ى بازیباز ها نمى شوند و شدت آن ها به نسخه ى خریدارى شده بستگى دارد.

شیکاگو، سلاحى براى آیدن

Watch Dogs داراى گیم پلى بسیار گسترده اى است و براى گذراندن مراحل، راه هاى بسیارى پیش روى بازیباز است. هک، یکى از فاکتور هاى این گیم پلى گسترده است. توسط هک مى توان هر کارى انجام داد. برداشت پول از ATM، به دست گرفتن کنترل دوربین هاى مدار بسته و تغییر رنگ چراغ راهنمایى و رانندگى تنها مثال هایى از این پروسه ى عظیم هستند. درست است که هک کردن به فشار دادن یک دکمه محدود مى شود اما قابلیت هاى فراوان هک، این ایراد را کاملاً مى پوشاند. به کمک هک مى توان از دست پلیس ها فرار کرد، وارد منازل شد و حتى یک قطار را متوقف کرد! به کمک Explode مى توان منطقه کوچک را منفجر کرد و به کمک هک هاى پیشرفته تر حتى مى توان با استفاده از گاز متان درون چاه فاضلاب، دریچه ى فاضلاب را منفجر کرد. البته باید از قدرت هک به موقع استفاده کرد؛ چرا که پس از هر هک مقدارى از شارژ موبایل ایدن کم مى شود. هر چند پس از مدتى، کم کم شارژ احیا خواهد شد.یکى از قابلیت هاى دیگر Watch Dogs، هک کردن سیستم هاى ATM است. این امر تا حدودى جنبه ى منفى براى WD داشته و به طور کلى انگیزه براى به دست آوردن پول کم مى شود.
همچنین ایدن قادر است آهنگ هایى را هک و به موبایل خود اضافه کند که البته امرى مهم به حساب نمى آید و صرفاً براى پر کردن وقت به کار مى رود.هک هاى پیشرفته ترى نیز در بازى وجود دارند که از آن ها مى توان به Blackout اشاره کرد. با استفاده از Blackout، مى توان براى مدتى برق کل شهر را قطع کرد. همچنین به کمک هک مى توان براى مدتى از دسترس پلیس خارج شد و عملیات فرار را به راحتى انجام داد.

FuDNcJB به رنگ خاكستر، به رنگ نابودى... | نقد و بررسى Watch Dogs

هک، یکى از فاکتور هاى این گیم پلى گسترده است. توسط هک مى توان هر کارى انجام داد. برداشت پول از ATM، به دست گرفتن کنترل دوربین هاى مدار بسته و تغییر رنگ چراغ راهنمایى و رانندگى و …

اما گیم پلى تنها به هک محدود نمى شود. تیر اندازى موجود در بازى همانند یک شوتر سوم شخص کاملاً استاندارد ساخته شده است و نمى توان ایرادى به آن گرفت. تعداد سلاح هاى موجود در بازى کاملاً قابل قبول است و ایدن توانایى حمل تعداد نا محدودى سلاح را دارد. همچنین تعویض اسلحه نیز مانند عناوینى چون Max Payne 3 و GTA V است. استفاده از هک هاى مهمى همچون Blackout، از بخش تعویض اسلحه میسر است.
همانند دیگر عناوین Open World، در Watch Dogs نیز توانایى رانندگى وجود دارد. رانندگى در WD، داراى مشکلاتى است و همانند عناوینى چون GTA V طبیعى شبیه سازى نشده است و شباهت بیشترى به عناوینى چون Sleeping Dogs دارد! براى دزدى ماشین نیز مى توان از راه شکستن شیشه و یا هک کردن ماشین استفاده کرد.
یکى از نکات منفى و بسیار عجیب WD، عدم توانایى تیر اندازى حین رانندگى است. از آنجایى که خیلى از مراحل به تعقیب و کشتن افراد در حین رانندگى خلاصه مى شوند، عدم توانایى تیر اندازى در هنگام رانندگى، گذراندن مراحل را تا حدودى سخت مى کند.علاوه بر اسلحه ى گرم، ایدن یک باتوم را به عنوان سلاح سرد حمل مى کند و به کمک آن مى تواند دشمنان خود را از پاى در آورد. استفاده از باتوم در مراحلى که به صورت مخفى کارى گذارنده مى شوند، بسیار مفید و کاربردى است. در بازى قابلیت کاور گیرى نیز وجود دارد که بسیار کاربردى است و در مراحل مخفى کارى بازى، بسیار مورد استفاده قرار مى گیرد.یکى از قابلیت هاى مورد استفاده ى دیگر در بازى، سیستم ارتقاى مهارت هاى ایدن است. پس از گذراندن برخى مراحل یا انجام برخى کار ها، مجوز ارتقاى توانایى هاى ایدن به بازیباز داده مى شود که مى توان به مرور زمان، تمامى توانایى هاى ایدن را به آخرین حد خود رساند. از این مهارت ها مى توان به Hacking، Driving، Crafting Items و Combat اشاره کرد.
در بازى فروشگاه هاى لباسى نیز وجود دارند و مى توان به طور کلى چهره ى ایدن را به کمک خرید لباس متحول کرد. البته لازم به ذکر است که تمامى لباس هاى موجود که تعدادِ بسیار قابل قبولى هستند، به صورت Outfit به فروش گذاشته مى شوند و قیمت بسیار زیادى نیز ندارند.

watch dogs pc max setting screen 5 به رنگ خاكستر، به رنگ نابودى... | نقد و بررسى Watch Dogs

یکى از ویژگى هاى عناوین Open World، وجود NPC ها ( آدم هاى عادى ) است. WD نیز از این ویژگى بهره مند است و حرف هاى NPC ها، فضایى پویا و زنده به شهر شیکاگو مى بخشد.

هوش مصنوعى در WD بسیار خوب کار شده است و انجام حرکات غیر طبیعى توسط دشمنان، تقریباً غیر ممکن است. همچنین دشمنان هنگام دیدن جنازه ى افراد خود، مشکوک مى شوند و به دنبال قاتل مى گردند.
یکى از ویژگى هاى عناوین Open World، وجود NPC ها ( آدم هاى عادى ) است. WD نیز از این ویژگى بهره مند است و حرف هاى NPC ها، فضایى پویا و زنده به شهر شیکاگو مى بخشد. البته ایدن مى تواند به کمک موبایل خود، اطلاعات، مشخصات و حتى حساب بانکى NPC ها را هک کند. هک کردن مشخصات NPC ها در بسیارى از مراحل مورد استفاده قرار مى گیرد.
البته گاهى NPC ها در حالت بسیار گیجى هستند و حرکات عجیبى انجام مى دهند و حتى گاه نمى توانند بر روى دو پاى خود بایستند.
یکى از پایه هاى اصلى و اساسى WD، نکشتن NPC ها است. اگر در عنوان GTA V، به راحتى هزاران NPC را زیر ماشین خود به قتل مى رساندید و یا براى سرگرمى، با شات گان خود مغز NPC ها را متلاشى مى کردید، براى انجام WD باید روش کار خود را تغییر دهید. هر عمل اشتباه که حتى موجب زخمى شدن مردم شود، بر روى شهرت ایدن تاثیر مى گذارد و به مرور زمان وى را منفور مى کند. حتى حمل سلاح گرم در دست نیز موجب رعب و وحشت و در انتها فرار مردم مى شود.در بازى مراحل فرعى نیز وجود دارد که به تعقیب و کمک به مردم عادى خلاصه مى شوند. این مراحل در داستان اصلى تاثیرى ندارند و از آن ها مى توان به عنوان سرگرمى یا حتى محک زدن خود استفاده کرد.یکى از نو آورى هاى قابل توجه WD، نقشه ى آن است. خیلى از عناوین، نقشه اى عمودى و البته ٢ بعدى را ارایه مى دهند اما نقشه ى WD سه بعدى است و مى توان ساختمان هاى بلند را به راحتى تشخیص داد.در بازی تعدادی مینی گیم نیز وجود دارد که می توانند برای مدتی بازیباز را سرگرم نگه دارند.

طنینى از جنس تکنولوژى

موسیقى هاى موجود در بازى، توسط آقاى Brian Reitzell ساخته شده اند. تعداد ساندتراک ها به ١٣ موسیقى و حدود ۴۵ دقیقه تقسیم مى شوند که از آن ها مى توان به Vigilante، Hackers و Escape from Chicago اشاره کرد که جزو قطعات شاخص این آلبوم محسوب مى شوند.متاسفانه موسیقى هاى در حال پخش در اتومبیل ها، چندان رضایت بخش نیستند و آهنگ بسیار معروفى به چشم نمى خورند. باید به صراحت اعتراف کرد که عنوان WD در بخش موسیقى، از وظیفه خود به درستى بر نیامده و از رقیب خود، GTA V، چندین گام عقب تر است.جدا از بخش موسیقى که چندان رضایت بخش نیست، بخش صداگذارى شخصیت هاى بازى به خوبى انجام گرفته است. صداپیشه ى ایدن پیرس، Noam Jenkins، بازیگر کانادایى است. Noam بازیگر بسیار معروفى نیست و صداپیشگى ایدن، اولین تجربه ى وى در زمینه ى صداپیشگى به شمار مى آید.

کلام آخر…

Watch Dogs، عنوانى موفق با ایده هایى جدید و مقایسه ى Watch Dogs و GTA V توسط UbiSoft، یکى از علل ضعف نمرات این عنوان بود. شاید اگر Ubi با هایپ بیش از حد، انتظارات مردم را از این عنوان بالا نمى برد، با نمرات بسیار بهتر روبرو مى شدیم. خبر خوشحال کننده، تایید نسخه هاى بعدى این عنوان است. انتظار مى رود که Ubisoft با گرفتن تجربه از اشتباهات خود در این عنوان، نسخه هاى بعدى را بسیار قدرتمند تر بسازد.

 

که با این درد اگر در بند در مانند درمانند
aseman_parvaz10@yahoo.com
چهارشنبه 14 خرداد 1393  3:00 PM
تشکرات از این پست
amirhmz
amirhmz
amirhmz
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 381
محل سکونت : تهران

پاسخ به:نقد و بررسی بازی های رایانه ای

شروع نسل جدید برای عناوین سالانه بسیار اهمیت دارد. عناوینی که در طول نسل و بدلایل مختلفی تغییرات چندان بزرگی به خود نمی‌دیدند، با تغییر نسل، فرصتی بدست می‌آورند که پایه های حضور چند سال آینده خود را بنا کنند. سری فیفا نیز که در ابتدای نسل قبل از این فرصت به بهترین شکل ممکن استفاده کرده بود با آغاز نسل هشتم در صدد تکرار و تداوم موفقیت‌های نسل قبل خود بود. چیزی که با فیفا 14 تا حدودی به آن رسید و با فیفا 15 قصد ادامه آنرا دارد. در ادامه خواهیم دید تا چه حد فیفا 15 در تحقق این اهداف موفق بوده است.

سرعت کلی گیم پلی همانند نسخه‌های قبل باز هم دچار تغییراتی شده و کمی کندتر به نظر می‌رسد که البته اگر FIFA World Cup را تجربه کرده باشید این کندی به مراتب مشهودتر خواهد بود. حرکات بازیکنان در زمین بازی سنگین از قبل شده و حتی چرخش ها و جابجایی های سریع نیز سنگینی خاص خود را دارند که البته این سنگینی همانند فیفا 14 آزاردهنده نبوده و بیشتر در راستای القای وزن بازیکنان به بازیباز است. این سنگینی در صحنه هایی که بازیکنان پا به توپ می‌شوند و یا در صدد دریافت توپ هستند بیشتر و بهتر خود را نشان می‌دهد. رد و بدل کردن پاس‌های پینگ‌پنگی همچنان امکان پذیر است ولی فاکتور وزن سختی آنرا افزایش داده است. کیفیت پاس ها (بخصوص پاس‌های تک‌ضرب) با توجه به موقعیت بدن و پای تکیه‌گاه بازیکنان متفاوت است و ممکن است در صحنه‌ای با این که قدرت را بسیار پر کرده کرده‌اید، به دلیل عدم تعادل بازیکن پاسی آرام و بی جان را شاهد باشید. حتی در بعضی از صحنه ها اگر بازیکن دریافت کننده توپ در حرکت باشد، در صورت فرستادن توپ در خلاف جهت وی، ممکن است سر خورده و فرصت ضد حمله برای حریف فراهم شود. همین موارد در کنار فیزیک بسیار خوب بازی یکی از ویژگی‌های خوب فیفا 15 را تشکیل می‌دهد. بازی در از بین بردن حس ماشینی بودن صحنه ها بسیار موفق تر از نسخه های پیشین عمل می‌کند. در جریان بازی ممکن است بارها توپ های اتفاقی با تغییر مسیرهای ناگهانی در اختیارتان قرار گرفته و یا شوتهایی که انتظارش را نداشتید به گل تبدیل شوند. شاید از دید بعضی ها این ویژگی چندان با اهمیت نباشد ولی در بوجود آوردن حس منحصربفرد بودن هر بازی و صحنه نقش غیر قابل انکاری را ایفا می‌کند.
شوت‌زنی در بازی به لطف پیشرفت قابل توجه دروازه‌بان‌ها در مهار توپ‌ها بسیار سخت تر شده است. دروازه‌‌بان‌ها امسال بر خلاف سال‌های قبل در جایگیری‌ها کمتر مرتکب اشتباه شده و به راحتی تسلیم شوت‌های مهاجمین نمی‌شوند. مدافعین نیز در جایگیری‌ها بسیار هوشمندانه عمل می‌کنند و ممکن است بلوکه شدن شوتهایتان توسط مدافعین حریف به یکی از تکراری‌ترین صحنه های بازی برایتان تبدیل شود. مدافعین در سر زدن نیز بسیار خوب عمل می‌کنند و گل زدن از روی ارسال و توپ‌های هوایی بسیار سخت تر شده است. البته این موارد زمانیست که به صورت تک نفره به بازی بپردازید و زمانیکه به صورت چند نفره بازی کنید ضریب اشتباهات مدافعین به شکل قابل توجهی افزایش می‌یابد.

هوش‌مصنوعی در فیفا 15 نسبت به نسخه‌های قبل عملکرد به مراتب قابل قبول‌تری را ارائه می‌دهد و تیم‌های مختلف در شرایط و زمان‌های مختلف از استراتژی و نقشه‌های متفاوتی برای کسب نتیجه استفاده می‌کنند. برای مثال اگر در استادیوم ویلاپارک و با تیم آرسنال به مصاف استون ویلا بروید، در صورت مساوی بودن بازی از حدود دقیقه 70 می‌توانید شاهد بازی تدافعی (و یا به اصطلاح دفاع اتوبوسی) تیم حریف بوده و حتی وقت تلف کردن آنها را نیز مشاهده کنید. در حالی که اگر مثلا تاتنهام را بجای آرسنال انتخاب کرده باشید، در همین شرایط نه تنها با دفاع فشرده و اتوبوسی حریف مواجه نمی‌شوید بلکه باید برای حفظ تک امتیاز خود در برابر حملات پی در پی حریف تلاش کنید. هوش مصنوعی بازیکنان به صورت انفرادی نیز بسیار بهتر شده و هر یک نسبت به انجام وظایف خود هوشمندانه تر عمل می‌کنند. مهاجمین در استفاده از تک موقعیت ها (بخصوص در درجات سختی بالاتر) بسیار خوب عمل می‌کنند و از کوچکترین روزنه و فضای خالی برای گل کردن توپ استفاده می‌کنند. مدافعین نیز بسیار سخت کوش‌تر شده‌اند و در جایگری‌ها و فشار آوردن به مهاجم حریف کم اشتباه ظاهر می‌شوند. زمانیکه مدافعین به صورت فشرده و اتوبوسی در حال دفاع کردن باشند و همچنین با در نظر گرفتن عملکرد قابل توجه دروازه‌بان‌ها در مهار ضربه‌های مختلف، گلزنی در بازی عملا به کاری نا‌ممکن تبدیل می‌شود و در همین شرایط است که گل زدن و شکستن دیوار محکم مدافعین حریف لذتی وصف نشدنی به ارمغان می‌آورد. لذتی که در بازیهای چند نفره (و بخصوص بازیهای آنلاین) بسیار کمرنگ‌‌تر می‌شود. همانطور که قبلا نیز اشاره شد مدافعین در بازیهای چند نفره در مقایسه با بازی‌های تک نفره هیچ اثری از نظم و انظباطی که در کارهای دفاعی بازیهای تک نفره وجود دارد مشاهده نمی‌شود و بازیکنان دفاع بسیار آشفته و نامنظم جایگیری می‌کنند و در نتیجه فضاهای خالی بسیاری را برای مهاجمین حریف مهیا می‌کنند. حتی استفاده از دفاع اتوبوسی نیز این مشکل را برطرف نمی‌کند و همچنان حفره‌های بزرگی را برای استفاده مهاجمین حریف در اختیارشان قرار می‌دهد. این مشکل به بعد شبیه ساز بودن بازی بسیار خدشه وارد می‌کند. بخصوص زمانیکه بازیکنی مثل مسی یا نیمار تک نفره به دل مدافعین حریف زده و با پشت سر گذاشتن 7 یا 8 بازیکن حریف گلزنی کند. شرایطی که به ثمر رسیدن 8 گل در هر بازی را به یک حداقل و رقم خوردن نتیجه ای مثل 5-5 یا 6-6 را به مسئله‌ای عادی تبدیل می‌کند.
TV-Like Broadcasting در فیفا 15

TV-Like Broadcasting در فیفا 15

یکی از مشخصه های اصلی فیفا 15 توجه به جزئیات و حاشیه‌ها (چه از نظر گرافیکی و بصری و چه از نظر صوتی) است که آنرا را به کاملترین عنوان در تاریخ سری (از این نظر) تبدیل کرده است. از نوع تصویربرداری و زاویه بندی دوربین در موقعیت و مکان‌های مختلف گرفته تا خراب شدن چمن بازی و تکان خوردن دروازه ها و پرچم کرنر و شادی‌های پس از گل؛ جزئیات ریز و درشتی که به القای حس تماشای یک مسابقه فوتبال کمک شایانی می‌کنند. البته این مورد زمانی به اوج خود می‌رسد که به سراغ لیگ برتر (لیگ جزیره انگلیس) بروید. جاییکه هر 20 تیم حاضر در آن به همراه بازیکنان و استادیوم‌های خود و همچنین اسکوربرد و داورهای رسمی لیگ به صورت کامل لایسنس و طراحی شده‌اند. مواردی که در کنار هم جذابیتی مثال زدنی به لیگ انگلستان داده‌اند که در لیگ های دیگر مشاهده نمی‌شود. جو تمامی این استادیوم ها نیر با دقت شبیه سازی شده‌اند و سرود ها و شعارهایی که طرفداران تیم ها در زمان‌های مخلتف می‌خوانند، در بازی‌ها نواخته می‌شوند. گزارشگران بازی اما جزو قسمت های نا امید کننده بازی به شمار می‌روند که با تمام پیشرفت هایی که داشته‌اند همچنان در سطح پایین‌تری قرار دارد و نیاز به تغییرات اساسی در آن احساس می‌شود.

فیفا 15 از نظر ارائه مدهای مختلف همچنان عنوان کاملی است که با بازگشت دوباره بخش Custom Tournaments کاملتر هم شده است. دیگر مدهای بازی از جمله Career Mode، Pro Clubs، Seasons، Ultimate Team و Skill Games هم با برخی پیشرفت های کوچک و برطرف شدن مشکلات کوچکشان همچنان در پر کردن اوقات فراغت انتخاب‌های مناسبی به شمار می‌روند. بخش اخبار (با همکاری EA و Goal.com) هم از دیگر بخش‌های جدید بازی است که در آن می‌توانید جدیدترین اخبار پیرامون تیم مورد علاقه خود را دنبال کنید.
بخش اخبار Goal.com از جدیدترین و در عین حال جالب ترین بخش های فیفا 15 است

بخش اخبار Goal.com از جدیدترین و در عین حال جالب ترین بخش های فیفا 15 است

در کل فیفا 15 را می‌توان عنوانی موفق در سری دانست ولی با توجه به مشکلات ریز و درشتی که دارد، آنرا از تبدیل شدن به بهترین در سری باز می‌دارد. با این وجود به نظر می‌رسد فیفا 15 همچنان بهترین فوتبال حال حاضر برای تجربه کردن است.

تاپیک نقد و بررسی بازی های رایانه ای

سه شنبه 29 مهر 1393  11:19 PM
تشکرات از این پست
amirhmz
amirhmz
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 381
محل سکونت : تهران

پاسخ به:نقد و بررسی بازی های رایانه ای

رهایی از شیطان درون !

نقد و بررسی بازی The Evil Within

آیا تا به حال با خود فکر کرده اید اگر روزی من با شیطان روبرو شوم چکار خواهم کرد؟ آیا تا به حال حسی میان بیداری و خیال را تجربه کرده اید؟ آیا تا به حال آرزو کرده اید تمام چیز هایی که میبینید یک خواب ساده باشد و سریعتر از آن خواب وحشتناک بیدار شوید؟ من بدون شک میگویم حداقل در جواب یکی از پرسش های بالا پاسخ ما مثبت است. در واقع در بازی The Evil Within نیز چنین اتفاقی می افتد. شما در بیداری و رویا گیر میکنید و نمیدانید که واقعا بیدار هستید یا خواب ! تنها کاری که میکنید این است که از شیطان درون خود رها شوید. اینکه خود را ببازید شما را در جا خواهد کشت ! پس مواظب باشید ، زیرا راه پر خطری را در پیش دارید …!

نقد و بررسی بازی The Evil Within
 

نام فارسی بازی: شیطان درون

استدیوی سازنده: Tango Gameworks

ناشر بازی: Bethesda

کارگردان بازی: شینجی میکامی

تاریخ انتشار بازی: 14 اکتبر 2014 (22 مهر 1393)

پلتفرم ها: PC – PS3 – PS4 – XBOX ONE – XBOX 360

پلتفرم نقد شده: PS3

 

Tew_Naghd-2

بدون هیچ شک و شبهه ای میتوان مهم ترین یا یکی از مهم ترین بازی های سال 2014 را بازی The Evil Within دانست. این بازی با سر و صدای بسیار زیادی معرفی شد و شینجی میکامی قول داد که این بازی همانند ساخته های گذشته اش به یکی از برترین بازی های ترسناک جهان تبدیل شود. آخرین بازی ترسناکی که شینجی میکامی کارگردانی آن را به عهده داشت رزیدنت اویل 4 بود. بازی ای که خیلی ها آن را تحسین کردند. حالا بعد از ده سال میکامی آمده است تا دوباره بازی ای بسازد که همه آن را تحسین کنند و از آن لذت ببرند. بازی شیطان درون نه شبیه رزیدنت اویل است نه سایلنت هیل ! بلکه خودش یک پدیده متفاوت است. هر چند شباهت هایی به این دو بازی نیز دارد اما نمیشود آن را کپی از آن دو دانست. با وجود این ریسک بزرگی که شینجی میکامی کرد باز هم بازی او موفق شد. ;-) اما واقعا The Evil Within چه چیزی برای ارائه دارد؟ برای پیدا کردن پاسخ سوال هایی از این دست ، در ادامه با نقد و بررسی بازی The Evil Within همراه باشید.

داستان بازی

داستان بازی The Evil Within بسیار عالی روایت میشود و میتوان براحتی با آن ارتباط برقرار کرد. داستان بازی در مورد کارآگاهی به نام سباستین می باشد. در یک روز بارانی وقتی سباستین و دو همکارش یعنی جولی کیدمن و جوزف از ماموریتی در حال برگشتن هستند ، ناگهان زمانی که در اتومبیل می باشند از صدای بی سیم ماشین گفته میشود در بیمارستانی اتفاقات بسیار عجیبی در حال وقوع است. سباستین اول از رفتن به آنجا بی امتنایی می کند ولی بعد از مشورت با همکارانش تصمیم میگیرد به آن تیمارستان جهنمی قدم بگذارد. هنگام ورود به بیمارستان اتفاقاتی می افتد که حتی سباستین در وحشتناک ترین کابوس هایش تا به حال ندیده است ! داستان بازی در یک کلام واقعا عالی است. بدون شک میتوان بهترین لحظه های بازی را همان لحظه های ابتدایی بازی دانست که از همان اول شما را ترغیب به ادامه ی انجام این بازی میکند. متاسفانه داستان در اواسط بازی کمی دچار افت میشود البته کمی ! یعنی طوری نیست که دل شما را بزند. یک مشکل دیگر در داستان بازی وجود دارد و آن هم این است که داستان بازی کمی گنگ و نامفهوم روایت میشود اما هر چه جلوتر که میروید میتوانید مفهوم آن را بهتر درک کنید. شما حتی بعضی مواقع نمیدانید داستان بازی شما را به چه سمتی هدایت میکند. همانطور که قبلا هم اشاره کردیم بازی دارای سه شخصیت اصلی می باشد که شخصیت پردازی آن فوق العاده کار شده است و میتوان براحتی با آنها ارتباط برقرار کنید. یکی از شخصیت های مرموز بازی شخصیت زن بازی می باشد یعنی کارآگاه کیدمن. یکی از شخصیت های منفی بازی نیز شخصیت RUVIK می باشد. در کل داستان بازی عالی است و میتواند بسیار عالی شما را به خود درگیر بکند.

داستان بازی The Evil Within

گیم پلی

گیم پلی شاید مهم ترین جزء بازی باشد. بدون شک حتی اگر داستان بازی و یا حتی گرافیک بازی هم خوب نباشد اما گیم پلی آن خوب باشد باز هم شما مجذوب آن میشوید. برخلاف بازی های دیگر The Evil Within تمام بخش هایش از جمله گیم پلی عالی کار شده است. گیم پلی بازی واقعا به شما یک بازی در حد و اندازه ی سبک ترس و بقا تحویل میدهد. تیراندازی در بازی دقیقا حال و هوای کلاسیک رزیدنت اویل های قدیمی را دارد و دوربین هنگام تیراندازی در پشت دست شما جای میگیرد و همین موضوع کمی در شما استرس ایجاد میکند که آیا واقعا تیر من درست برخورد میکند به هدف یا اینکه خطا میرود؟! کنترل شخصیت اصلی بازی یعنی سباستین نیز بسیار راحت است و مطمئنا با آن مشکلی نخواهید داشت. ترس بازی شاید به اندازه ی رزیدنت اویل های کلاسیک و یا حتی سایلنت هیل نباشد اما مطمئنا شما را خواهد ترساند. حالا اگر ترسو باشید شاید خودتان را خیس نیز بکنید :-D خود من به شخصه چندین بار موقع بازی تنم لرزید و با استرس بازی را ادامه میدادم آن هم ساعت 2 نصفه شب ! بیشتر مواقعی که شما در این بازی میترسید زمانی است که حس میکنید دیگر هیچ چیزی برای ترسیدن وجود ندارد ! بله شما همان لحظه غافل گیر میشوید و بنابر شخصیتتان یا شوکه میشوید یا خیس ! در کل سختی بازی همان چیزی بود که انتظار آن را داشتیم. تنوع مکان ها ، اسلحه ها و شخصیت ها بسیار در این بازی خوب کار شده است و شما را خسته نخواهد کرد. شما در این بازی با سلاح های مختلفی آشنا میشوید که خفن ترین آنها تیر کمان هست ! که به شما تیر های مختلفی میدهد از جمله تیر ساده ، تیر بمبی ! ، تیر انفجاری. در کل اسلحه ها نیز در بازی بسیار عالی است. یکی از لذت بخش ترین قسمت های بازی تله ها هستند در طول بازی تله های زیادی وجود دارند که شما باید مواظب باشید با آنها برخورد نکنید لازم به ذکر است که شما میتوانید آن تله ها را خنثی و یا حتی از آن استفاده کنید. در طول بازی میبینید بعضی از زامبی هایی که حس میکنید مرده اند دوباره از سرجایشان بلند میشود و شما را به سمت شهر توریستی تفریحی ** هدایت میکنند :mrgreen: اما برای جلوگیری از این اتفاق شما میتوانید پس از کشتن زامبی ها آن ها را آتش بزنید که کمک بسیاری نیز به شما در طول بازی خواهد کرد. شما در طول بازی میتوانید شیشه های سبز رنگی را جمع آوری کنید که به شما اجازه آپگرید کردن اسلحه ها و نوار سلامتی و ویژگی های مفید دیگری را میدهد. همانطور که اشاره کردیم تنوع محیط ها نیز بالاست و شما اصلا حس تکراری بودن محیط ها را در بازی تجربه نخواهید کرد. زامبی ها هم تنوع بسیار بالایی دارند و بعضی از آنها میتوانند در صورت نزدیک شدن به شما یکراست شما را Game Over کنند. شما برای مبارزه با بعضی از زامبی ها فقط باید حواسشان را پرت کنید و از دستشان فرار کنید. سازندگان این بازی اعلام کرده بودند بازی حدودا 20 ساعت گیم پلی دارد اما احتمالا این مدت زمان را در حالت Easy گفته اند ! اگر بازی را حالت معمولی بروید حدودا 30 40 ساعتی شما را درگیر خواهد کرد. تا اینجا که از همه چی صحبت کردیم غیر از هوش مصنوعی ! هوش مصنوعی کاراکتر های بازی بسیار خوب کار شده و در سطح قابل قبولی می باشد. در کل گیم پلی این شاهکار فوق العاده لذت بخش است و شما را هیچگاه خسته نخواهد کرد.

گرافیک و طراحی

توجه: گرافیک مد نظر مربوط به نسخه نسل هفتمی بازی می باشد.

گرافیک این بازی را میتوان پر بحث ترین بخش آن دانست. در تریلر های این عنوان گرافیک بازی در نسل هفتم اصلا خوب نبود و یک کلام افتضاح بود ! حتی عده ای آن را در حد یک بازی نسل هفتمی نمیدانستند و آن را با گرافیک RE 4 مقایسه میکردند. خیلی ها عقیده داشتند این بازی بدون شک از بخش گرافیکش ضربه خواهد خورد و نمرات پایینی را دریافت خواهد کرد. خیلی ها هم برعکس گرافیک این بازی را تحسین کردند. در کل باید گفت در نسخه نسل هفتمی این بازی گرافیک بازی نه بد است نه خوب و در حد یک بازی معمولی است اما باز هم باید آن را بالاتر از یک بازی معمولی دانست ! در کل گرافیک بازی بسیار خوب کار شده است و طراحی جزئیات واقعا شما را مجذوب خود خواهد کرد. طراحی شخصیت اصلی بازی نیز بسیار با ظرافت خاصی طراحی شده است و طراحی لباس های کاراکتر های بازی بسیار عالی می باشد. طراحی زامبی ها هم بسیار خوب کار شده و بسیار ترسناک ! انیمیشن های بازی نیز بسیار عالی کار شده است و اصلا تکراری نمیشود. شاید برترین بخش در گرافیک و طراحی این بازی نورپردازی آن باشد. نورپردازی این بازی واقعا یک شاهکار به تمام معنا است و واقعا حس ترس را به شما منتقل میکند. یکی از مواردی که در گرافیک نسل هفتمی این بازی دارای عیب است دیر لود شدن تکسچر ها و لودینگ طولانی بازی است. البته تکسچر های بازی نمیتواند آن طور که باید و شاید گرافیک بازی را خراب کند و قطعا میتوان از کنار این مورد براحتی رد شد. اما در کل اگر از گرافیک هنری و زیبای این بازی بخواهید ایراد بگیرید همانند این است که یک سوزن را در انبار کاه بخواهید پیدا کنید ! اگر از نظر گرافیک فنی نگاه کنیم مشکلاتی دارد اما باز هم آنقدر زیاد نیست که بشود آن را افتضاح نامید ! بدون شک شما نیز همانند من از گرافیک این بازی لذت خواهید برد.

موسیقی و صداگذاری

از بخش موسیقی و صداگذاری این بازی هرچه بگوییم کم گفته ایم ! آنقدر این بخش عالی کار شده است که حتی اگر بخواهیم عیب های کوچکی از آن بگیریم باید خود را بکشیم تا بتوانیم یک ایراد پیدا کنیم. وقتی شما وارد مکان های مرموزی در بازی میشود موسیقی بازی شدیدا حس ترس را به شما منتقل میکند. صداگذاری شخصیت های بازی نیز بسیار عالی وبا ظرافت خاصی کار شده است. هر کدام از صداگذاران به نحو احسن کار خود را انجام داده اند و نمیتوان از کار آنها ایرادی گرفت. صداگذاری زامبی ها نیز بسیار عالی است و احتمال خیس شدن شما را بالا خواهد برد. :-D موسیقی های بازی به هیچ عنوان تکراری نمیشوند و خیلی عالی با روح و روان شما بازی میکنند ! واقعا نمیتوان از این بخش ایراد گرفت اگر ایرادی بگیریم بدون شک در حق سازندگان موسیقی و صداگذاران این بازی ظلم کرده ایم !

The-Evil-Within-natije

نتیجه گیری

بازی The Evil Within بدون شک یکی از برترین بازی های ترسناک تاریخ می باشد. اگر از گیمرهای ترسو هستید هیچگاه این بازی را انجام ندهید ! برای من به شخصه بعد از بازی Resident Evil 4 لذت بخش ترین بازی ترسناک همین بازی بود. اگر به بازی های شینجی میکامی علاقه دارید و یا حتی به بازی های ترسناک علاقه مند هستید لحظه ای برای انجام دادن این بازی درنگ نکنید. به امید اینکه چنین شاهکار هایی در دنیای گیم هر روز بیشتر از دیروز بشود  :good:


نمرات بازی The Evil Within

داستان: 95 از 100

گرافیک: 95 از 100

گیم پلی: 100 از 100

موسیقی و صداگذاری: 100 از 100

تاپیک نقد و بررسی بازی های رایانه ای

شنبه 2 اسفند 1393  7:27 PM
تشکرات از این پست
ali1560
ali1560
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1393 
تعداد پست ها : 458

نقد بازی Assassin’s Creed Unity؛ پرواز شاهین سیاه!

AssassinsCreed-unity-REVIEW

هفت سال می‌گذرد از زمانی که اولین نسخه‌ی Assassin’s Creed با روی کار آوردن چند فرمول ساده توانست خودش را در میان چندین بلاک باستر بزرگ نسل هفتم جا کند و سر زبان‌ها بیفتد. یک وقفه‌ی دو ساله تا سال ۲۰۰۹ باعث شد تیم مونترال یوبی‌سافت بتواند ایده‌ی یک سه‌گانه‌ را تا سال ۲۰۱۱ با داستان اتزیو آدیتوره استخراج کند. نسخه‌ی سوم با ضعف و کاستی‌های متعددی منتشر شد و در ادامه نسخه‌ی چهارم یکی از لذت‌بخش‌ترین عناوین از این سری بین هواداران نام گرفت. رونمایی از Unity باعث شد برای اولین سال دو نسخه‌ی کنسولی از این سری را در کنار هم داشته باشیم؛ یکی نسل هشتمی و دیگری نسل هفتمی!

اتحاد به چند دلیل یک بازی متفاوت تلقی می‌شد؛ اول از همه این که اولین نسخه‌ای بود که پس از انتشار کنسول‌های نسل هشتمی به صورت انحصاری برای این کنسول‌ها و پی سی منتشر شده و در سویی دیگر یوبی‌سافت این بار دست به ساخت عنوانی بر اساس یکی از مهم‌ترین رویدادهای تاریخ‌ساز کشور خودش زده, انقلاب کبیر فرانسه.

این بار داستان بازی ما را به پاریس در دهه‌ی ۱۷۹۰ می‌برد؛ شهری که در آن برهه‌ی زمانی خونین‌ترین روزهای خود را تجربه می‌کرده و روایت‌گر انقلاب مردم در برابر دولت ورشکسته‌ی فرانسه است. این بار سازندگان به جای ساخت محیط‌های ایتالیای رسنانس و یا شهرهای امریکا در خلال انقلاب و جنگ‌های داخلی، روایتی متفاوت را تعریف می‌کند. بازیکن کنترل آرنو دوریان جوانی که به تازگی به فرقه‌ی اساسین‌ها پیوسته را در دست می‌گیرد. تفاوتی که در شخصیت‌پردازی آرنو با دیگر شخصیت‌های سری مثل الطائر و اتزیو دارد این است که او برای هدفی می‌جنگد که در ابتدا کاملا شخصی است اما ناغافل قصه‌ی انتقام گرفتن بابت مرگ پدرش از طرفی شاخه‌ی درام پیدا می‌کند و از طرفی به خون‌خواهی از کل تمپلارهای شهر راه می‌یابد.

AC2

از طرفی کارکترهای جانبی مثل الیزه و دوستان اساسینِ آرنو شخصیت‌پردازی خیلی خوبی ندارند و در واقع می‌توان گفت تلاشی برای قرار دادن آن‌ها در محوریت اصلی خط داستانی نشده است. الیزه به عنوان دوست قدیمی آرنو و سایدکیک او در برخی مراحل گذشته‌ی جالبی دارد. پدرش که یکی از سردسته‌های تمپلارهای شهر بوده لطفی را به آرنو می‌کند که باعث می‌شود روابط احساسی میان او و الیزه پیوند بیشتری بخورد.

پدرآرنو یکی از افراد در خاندان سلطنتی فرانسه بوده که در نوجوانی‌ آرنو به قتل می‌رسد لذا او برای انتقام گرفتن هر چه بیشتر مصمم می‌شود به اساسین‌ها بپیوندد و در نهایت نیز انتقامش را از قاتل پدرش می‌گیرد اما در نهایت توسط پدر الیزه دستگیر می‌شود ولی به جای مجازاتش او را تحت حمایت خود می‌گیرد تا زمانی که وی به دوره‌ی جوانی می‌رسد اما از قضای روزگار خودش در یک جریان گنگ به قتل می‌رسد. اینجا هدف آرنو و الیزه بیشتر به هم ارتباط پیدا می‌کند اما در نهایت هر کدام روش خاص خودشان را برای پیاده کردن نقشه‌ی انتقام از عاملین جنایت به کار می‌برند. به همین خاطر است که در بسیاری از قسمت‌های بازی این دو را حتی رو در روی هم می‌بینیم.

از نظر وسعت باید گفت که یوبی‌سافت تمام تلاش خود را کرده که بتواند در نهایت محیطی وسیع از نظر ظاهری را به ارمغان بیاورد ولی کلیت شهر و طراحی‌های آن مانند نسخه‌های گذشته است و از روی نقشه می‌توانید به مراحل مختلف داستانی، کو-آپ و مراحل فرعی دیگر دسترسی داشته باشید هر چن از این نظر بازی پیشرفته‌تر شده و شاهد دسترسی سریع‌تر به مراحل و نقاط روی نقشه هستیم.

گیم‌پلی بازی که حالا دیگرمراحل کشتی سواری ندارد و بیشتر به گیم‌پلی نسخه‌ی دوم و برادری نزدیک شده، ظرافت‌های بیشتری با خود دارد. اول از همه از آن جایی که بازی به صورت نسبی نسل هشتمی شده، دیگر شاهد آن حرکات خشک در پارکور و بالا رفتن از دیوارها و ساختمان‌ها نیستیم و به جایش گشت و گذار انجام مراحل تعقیب و گریز با وجود بزرگ‌تر شدن منطقه‌ی خشکی که همان شهر پاریس و حومه‌ی آن است، لذت‌بخش‌تر شده است.

AC1

از طرفی اضافه شدن قابلیت کو-آپ و حذف بخش آنلاین از بازی سبب شده تا شاهد یک همکاری جذاب از نوع اساسینی برای اولین بار در سری باشیم. در این حالت برای اکثر مراحل بازی این قابلتی در نظر گرفته شده که بازیکنان تا سقف چهار نفر گروه‌هایی را متشکل از اساسین‌ها تشکیل داده و به انجام مراحل بپردازند. به همین دلیل بخش شخصی سازی وسیعی در نظر گرفته شده تا شما بتوانید اساسین مورد علاقه‌ی خود را طراحی کرده و وارد بازی شوید. در قسمت‌هایی که از روی نقشه علامت‌گذاری شده‌اند، “تاورن”هایی وجود دارد که اگر دوستانتان در بازی آنلاین باشند می‌توانید آن‌ها را در حالت نشسته در این تاورن‌ها ببینید و به آن‌ها درخواست بازی کو-آپ بدهید. نتیجه‌ی بازی بعدا در بازی هر کس به صورت شخصیت ثبت خواهد شد.

خط داستانی بازی کوتاه است و نهایتا در ۱۵ ساعت می‌توانید آن را تمام کنید اما این در حالی است که مراحل فرعی بازی خوشبختانه تعداد زیادی دارند و برای صد درصد کردن بازی اتحاد را می‌توان یکی از رقبای عناوینی در سطح بتمن: شهر آرکام دانست که برای به اتمام رساندنش به صورت کامل بهبیش از پنجاه ساعت نیاز دارید.

سیستم مبارزات در نگاه اول کمی متفاوت‌تر از نسخه‌های قبلی به نظر می‌رسد و در اتحاد باید از فرمول‌های پیچیده‌تری نسبت به قبل استفاده کنید. به همین دلیل است که در صورتی که بی‌گدار به آب بزنید به سرعت از پا در می‌آیید و از نشانه‌های آن هم حذف شدن کلی Counter Kill است. دشمنان از نظر تعداد و شیوه‌ی حمله و دفاع با یکدیگر تفاوت دارند و نمی‌توان از یک استراتژی واحد برای از پا در اوردن آن‌ها استفاده کرد.

شخصی سازی و سفارشی کردن کارکتر نقش پررنگ تری به خود گرفته‌است. بازیکن در طی بازی با انجام کارهای مختلف XP کسب می‌کند که می‌تواند در ۴ بخش از آن استفاده کنند: Melee ( حمله )، Health ( دفاع )، Ranged ( جهت‌یابی ) و Stealth. به عنوان مثال آرنو می‌تواند قابلیت Eagle Pulse را فعال کند که به وی اجازه می‌دهد تعداد گاردهایی را که در محل مورد حمله وی وجود دارد به او نشان دهد.

محیط پویای بازی از دیگر شاخصه‌هایی است که پس از سگ‌های نگهبان حالا به اتحاد هم راه یافته. به این شکل که NPCهای داخل محیط با دیالوگ‌های جالبی که دارند حس واقعی بودن و رئال خاصی را به مخاطب القا می‌کنند. مثلا شخصی که از او دزدی می‌شود یا شخصی که یکی از اعضای خانواده‌اش را از دست داده و از دیگران کمک می‌خواهد. بیشتر این دیالوگ‌ها دارای مراحلی هستند که پاداش‌های کوچکی دارند ولی در نوع خود سرگرم کننده‌اند.

AC3

از نظر بصری اتحاد بازی قدرتمندی در چندین بخش است اما بدون عیب و ایراد هم نیست. نورپردازی در نوع خود به بهترین نحو انجام شده و حس واقعی بودن را در خیابان‌های پاریس حس می‌کنید و از طرفی سایه‌زنی‌ها ظرافت همیشگی خود را دارند و بر پویایی بازی افزوده‌اند. اما یک مشکل گریبان‌گیر بازی باگ‌های متعدد در همین زمینه و افت فریم به صورت مشهود حتی در نسخه‌ی پی سی بازی است که برای یک بازی با لقب کاملا نسل هشتمی اصلا به جا نیست. بارها پیش می‌آید که آرنو داخل دیوار گیر می‌کند، کله‌اش با کله‌ی مردم عادی عوض می‌شود (!)، در هنگام کمبو زدن تاخیر دیده می‌شود و یا این که بخشی از قسمت‌های شهر در یک بارگذاری به خوبی لود نمی‌شوند.

در نهایت باید گفت که فرقه‌ی قاتلین: اتحاد در حالت عادی یک بازی متوسط است که اگر مخاطبش باشید و با آن ارتباط برقرار کنید بالاتر از این حد و در غیر این صورت پایین‌تر از این حد ظاهر می‌شود هر چند که در نهایت در حد هیچ کدام از وعده و وعیدهای یوبی‌سافت مثل بازگشت به اوج و شاهکار تبدیل نشد ولی بازی لذت بخشی است.منبع:فارنت

چهارشنبه 3 تیر 1394  11:20 AM
تشکرات از این پست
amirhmz
karkas074
karkas074
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 2109
محل سکونت : Qom

حوادث پاریس در Battlefield 3 / نقشه هایی که قدم به قدم اجرا می شوند +تصاویر

(بسم الله الرحمن الرحیم)

چهار سال پیش که بازی Battlefield 3 به بازر عرضه شد، تاکید کردیم که اسناد موجود در این بازی که به پیش بینی وقایع آینده جهان اشاره دارد، بسیار حائز اهمیت بوده و باید با دقت بسیار، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.

 

 

در آن زمان، توضیح دادیم که این اسناد به شکل بسیار پیچیده و حساب شده ای برنامه کشورهای غربی و به طور خاص آمریکا را برای مدیریت و تسلط بر دنیا (با روش ایجاد آشوب، جنگ طلبی و...) را بیان می دارند و درز این اطلاعات به بیرون، می تواند چشم انداز نسبتاً دقیقی از آنچه احتمال می رود در آینده رخ دهد (و برای آن برنامه ریزی شده) را در اختیار تحلیل گران قرار دهد.

03

حال پس از گذشت چهار سال از عرضه این بازی، شاهد تحقق برخی از این پیش بینی ها هستیم؛ کاهش چشمگیر قیمت نفت، اختلاف میان روسیه و اکراین، نقشه تقسیم عراق و...
اما تازه ترین پیش بینی تحقق یافته در این بازی، مربوط به وقایع اخیر بمب گذاری در شهر پاریس می شود.

04

در این بازی به وضوح از بمب گذاری شهر پاریس توسط تروریست های موسوم به PLR و کشته شدن حدود 80 هزار شهروند پاریسی خبر داده شده بود و جالب تر اینکه، زمان وقوع این حادثه در بازی 13 نوامبر ذکر می شود. روزی که دقیقاً با روز حادثه بمب گذاری واقعی پاریس هم زمان بود!
"دیما وارد پاریس می شود و طی عملیاتی گسترده تلاش می کند تا مانع انفجار بمب شود، اما علی رقم تلاش های وی، سلیمان بمب را در پاریس منفجر می کند و موجب کشته شدن 80 هزار شهروند پاریسی می شود. (بخش هایی از تحلیل بازی Battlefield 3)"

"حملات نوامبر ۲۰۱۵ پاریس
حملات نوامبر ۲۰۱۵ پاریس در ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵ در آغاز ساعت ۲۱:۱۶ به وقت اروپای مرکزی، یک رشته از حملات هماهنگ شده تروریستی متشکل از تیرباران‌های دسته ‌جمعی و بمب‌گذاری‌های انتحاری در منطقه‌های یکم، دهم و یازدهم شهر پاریس، فرانسه رخ دادند. این حملات تروریستی، در نزدیکی ورزشگاه استاد دو فرانس در سن-دنی، شمال پاریس، و ایل دو فرانس به وقوع پیوست حداقل سه انفجار جداگانه و شش تیراندازی در محدوده پاریس گزارش شده است، و یک گروگان‌گیری در تئاتر بتکلان انجام شده است که بین ۶۰ تا ۱۰۰ نفر گروگان گرفته شده بودند. (منبع ویکی پدیای فارسی)"

01

نکته جالب تر این که، حتی صحنه سازی های موجود در این بازی هم شباهت بسیاری به رویدادهای واقعی این حادثه داشتند و می توان آن را به نوعی شبیه ساز پیش از واقعه اصلی دانست!

02

حال با فرض این که بتوان چنین حوادثی را، تحقق سناریوهایی از پیش تعیین شده دانست، پس می توان انتظار داشت که تا چندی بعد نظیر این عملیات تروریستی را در نیویورک هم شاهد باشیم. موضوعی که در صورت تحقق می تواند پایه ریز 11 سپتامبر دیگری شده و زمینه را برای تعرض دوباره غربی ها به کشورهای مسلمان فراهم نماید.

05

لازم به ذکر است که در حادثه بمب گذاری پاریس مجموعا 129 نفر کشته شدند که شهروندانی از 26 کشور جهان در میان این قربانیان دیده می شوند. رویدادی نظیر 11 سپتامبر که در آن هم کشته شده ها از ملیت های مختلف بودند و همین موضوع، زمینه ساز همکاری کشورهای درگیر حادثه با پروژه جنگ طلبی آمریکا و حمله به دو کشور مسلمان افغانستان و عراق شد.
آیا هنوز زمان آن فرا نرسیده که با نگاهی تحلیل گرانه و منطقی به موضوعات مطرح شده در این بازی نگاه کنیم؟

اللهم عجل لولیک الفرج

سه شنبه 3 آذر 1394  11:45 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها