بازگشتبه قرآن، در همه حوزهها
در فرهنگ مسلمين و ايران اسلامى، ماه رمضان از اعتبار ويژهاىبرخوردار است و «نقطه عطفى» در زندگى دنيوى و اخروى بشرمحسوب مىشود. ماه رمضان تنها ماهى است كه نامش در قرآن بهصراحت آمده و در احاديث اسلامى به عنوان بهار قرآن شناخته شدهاست. «لكل شىء ربيع و ربيع القرآن شهر رمضان» هر چيز بهارىدارد و بهار قرآن، ماه رمضان است.
آرى ماه رمضان،بهار انس با قرآن استبهار تلاوت و استماع كلامخداست. بهار فهم و تدبر در قرآن مجيد است.
بهار حفظ و ياد سپارى.
موسم جلسات آموزشى، آشنايى، ترجمه.
ايام رواج و رونقمسابقات و فعاليتهاىقرآنى فصل شنا در درياىوحى الهى. ماه پيوند روح قدسى انسان با آيات مبارك آسمانىوقتحضور در مهمان سراى حضرت حق و استفاده از «مائده الهى»است.
نشستن در محضر قرآن و سايه سار وحى و بهره گيرى از رهنمودهاىآن و دل سپردن به آهنگ زيباى آسمان، از آداب و عادات ديرينه ومقدس مسلمانان در اين ماه رحمت و مغفرت و بركت آفرين است.
برگزارى كلاسها و دورههاى روخوانى، روان خوانى، تلاوت و تجويد،آشنايى با مفاهيم و ترجمه و جلسات تفسير ثابت و سيار و خانهبه خانه و تلاوت قرآن كريم، منازل و خانه قلب مومنان را در اينماه نورانى مىكند و انوار وحى بهتر و بيشتر از هميشه در ماهرمضان ذهن و زندگى را روشن مىسازد.
بدون ترديد، هرگامى كه انسان را به قرآن نزديك كند، محترم ومغتنم است، اما علاوه بر فعاليتهاى معمولى و جارى در زمينهتلاوت و آموزش و مسابقات قرآنى، جامعه امروز ما بشدت نيازمند«بازگشتبه قرآن» در سطحى ديگر و عمقى افزونتر است. بازگشتبه قرآن در تمام حوزهها:
در حوزه انديشه،
در حوزه فرهنگ،
در حوزه سياست،
در عرصه برنامهريزى وسياستگذارى،
در حيطه قانونگذارى و قضايى و اجرايى،
درهمه بخشهاى زندگى فردى
و اجتماعى بايد يك بار ديگر در برابر آينه قرآن بايستيم و زشتو زيباى اندام و حركتهاى گوناگون خود را بررسى كنيم و هر نهادو جناح و شخصيتبه بركت ماه رمضان قبل از محاسبه و ارزيابىقيامت و ديوان محاسبات كشور و ارزيابىهاى رقيبان و دوستان ودشمنان خويش را در برابر قرآن قرار دهد و آنرا با ميزان وحىميزان كند. آيابراستى صدا و سيماى «جامعه قرآنى» با صدا وسيماى كنونى ما هماهنگ است؟ آيا مسوولان فرهنگ و ارشاد اسلامىبا معيارهاى قرآن نه با مقايسه با اوضاع ديگر كشورهاى دنياىكفر و نفاق و غرب و شرق، مىتوانند از جهتگيرى و اقدامات خويشدر قلمرو مطبوعات و هنر و جهانگردى و.....دفاع كنند؟
آيا معيارهاى قرآنى بر روند «تصويب»، «لغو»، «تعويق»،«مسكوت گذاردن» و فوريت دادن طرحها و لوايح در مجلس و دولتو ديگر نهادهاى قانونگذارى و ستادهاى برنامهريزى و سياستگذارىو طرح و برنامه نهادهاى مختلف كشور حاكم است؟
شما را به خدا در اين تنگناى عمومى و فشار اقتصادى فلسفهساختن و بودجهگذارى براى «برج ميلاد» و صدها كار مشابه آنچيست؟ و با كدام ميزان قرآنى از كارگران و كارمندان و محرومانماليات مىگيريم و چنين هزينه مىكنيم.
آيا معيارهاى نقد و ارزيابى عملكرد وزارتخانهها و نهادها واشخاص و روشهاى نقد و ارزيابى سيستم نظارتى كشور و دنياىمطبوعات، قرآن و انديشهها و رهنمودهاى قرآنى است؟ آيا امر بهمعروف و نهى از منكر بهترين شيوه نظارتى و نقد نظاممند ومعياردار در فرهنگ جامعه قرآنى نيست؟ چرا مناديان نقد ونقدپذيرى از «امر به معروف و نهى از منكر» بشدت مىگريزند.
مگر جز اين است كه معيارهاى معروف و منكر در قرآن مقبولترينمعيارها در جامعه انقلابى ايران اسلامى است.
آيا قرآن اجازه مىدهد به دليل ترس از شايعه پراكنى دشمنانخارجى و به بهانه «بىرونق شدن رسانه شايعه» از بيت المالمسلمين به خود مطبوعات شايعه ساز و دروغ پرداز و مناديانوابستگى و تبرئهكنندگان آمريكا و اسرائيل، يارانه بپردازيم ومجوز نشر صادر كنيم و حمايتسياسى و تبليغاتى نمائيم؟
آيا براى داورى درباره فيلمها و سينماى جمهورى اسلامى حق داريمآن را با فيلمها و سينماهاى هاليود و... مقايسه كنيم؟
ما براى نقد و بررسى «جامعه»ها، «فلسفه»ها، «برنامه»ها،«معيار»ها و «روش»هاى ارائه شده و پيشنهادى از سوى هر حزبو گروه و جناح و شخصيتبايد قرآن را ميزان قرار دهيم.
قرآن ترازوى حق و باطل است.
قرآن ميزان فرهنگ و انديشه است.
قرآن معيار نقد و بررسى است.
قرآن شاخص و محك بررسىها و ارزيابىهاست.
دولتها، ملتها، وزارتخانهها،وزيران و وكيلان، كابينهها ومجلسها، حوزهها و دانشگاهها، مطبوعات و رسانهها، سازمانها ونهادها و همه قواى كشور، با ترازوى قرآن ارزيابى مىشوند ومفيد و مضر بودن، سالم و مريض بودن و خائن و خادم بودن وتنبلى و پركارى و حق يا باطل بودن آنان، همه و همه با ميزانقرآن سنجيده مىشود. و براستى قرآن ترازوى خدا در زمين است كهبدون آن شناخت و اقامه قسط و عدل در هيچ حوزه فرهنگى، سياسى واقتصادى مقدور نيست.
«والسماء رفعها و وضعالميزان، الا تطغوا فىالميزان. و اقيمواالوزن بالقسط و لا تخسروا الميزان» مصلحان اجتماعى، فيلسوفانو انديشمندان سياسى، تئوريسينهاو كارشناسان اقتصادى و هرهنرمند و فقيه و متكلم و دانشور و عالم و سياست مدار، نخستبايد انديشهها، برنامهها، و شيوهها و اخلاق و رفتار خويش را بامحك قرآن بسنجد و درستى و نادرستى و سره از ناسره را تشخيصدهد و مس را از طلا جدا كند. تا ارزش طرح و اجرا در دنياى اسلامداشته باشد.
ترازوى ناميزان ميزان براى نقد و بررسى هر «انديشه»،«برنامه»، «روش»، «نهاد»، «شخص» و «شخصيت» و حتىمعيار درستى و صحت و سقم احاديث منقول از ائمه معصومين(س)قرآن است.
معيار حق و باطل، تازگى و كهنگى انديشهها نيست.
ميزان، يك نواختى و تنوع شيوهها و روشها نيست.
ميزان، كميت و كثرت و آمار و ارقام راست و دروغ اعلام شده ازسوى نهادها و سازمانهاى داخلى و بينالمللى نيست.
ميزان، خواست اشخاص و احزاب و گروهها و جناحها نيست.
اعلام موافقت و مخالفت و تاييد و تكذيب و ترديد سازمان ملل وصهيونيسم جهانى، به هيچ وجه ترازوى معتبرى براى خوبى و بدى يكانديشه و برنامه و روش و شخص و شخصيت و نهاد و فرقه و مذهب،محسوب نمىشود. بلكه گاه از حمايتها و مخالفتهاى باصطلاحبينالمللى مىتوان فهميد كه حق در طرف مقابل وجود دارد.
رسيدن تيراژ مطبوعات، به 3 ميليون و افزايش عناوين كتب انتشاريافته به 17هزار در سال و آمار بالاى همايشها و سمينارها ودورههاى آموزشى، چيزى جز كميتها را نشان نمىدهد، و كميتهاتنها با كيفيتها و جهتگيرى الهى و قرآنى است كه ارزش مىيابد.
وقتى تعداد فراوانى از كتابها و مطبوعات در جهت مقابله بااهداف و احكام قرآنى باشد، توليد و توزيع و حمايت و تبليغ وبستر سازى براى آن و خريد و اهداى اينگونه آثار بهكتابخانههاى مساجد و مدارس و دانشگاهها و مراكز آموزش عالى وپرداختبن و يارانه براى اين قبيل فيلمها و كتب و نشريات،خدمت نيست.
خيانت آگاهانه يا ناآگاهانه است. ارزيابى عملكرد مسئوولان براساس كميت و آمار بدون توجه به محتوا و جهتگيرى و كيفيت نهارزيابى علمى است و نه ارزيابى مكتبى و قرآنى.
در قرآن معيار ارزيابى «احسنكم عملا» است نه «اكثركم عملا»و آنچه در دنياى واقعيت و ترازوى خدايى ارزش دارد. كارهاىهمراه باكيفيت و جهت الهى است نه آمار و ارقام توخالى واقدامات خنثى و ضد ارزشى.
قرآن، ميزان هر ارزيابى و نقد و بررسى است. داوران جشنوارههاو آثار برگزيده آنان را بايد با ترازوى قرآن ارزيابى كرد و بهآنان امتياز مثبت و منفى داد.
چه خوش است گر محك تجربه آيد به ميان
تا سيه روى شود هر كه در او غش باشد
با ترازوى ناميزان حاكم بر جو فرهنگى كشور سبكها، سنگينمىنمايند، و سنگينها سبك. مسها طلا جلوه مىكند و طلاها مس.
راستها، دروغ جلوه مىكند و دروغها، راست. خائنان خادم معرفىمىگردند و خادمان خائن. ضروريات مبهم مىشود و مبهمات ضرورى.
خائنان و جاهلان و مغرضان بر صدر مىنشينند و قدر مىبينند وعالمان و مخلصان و بزرگان به تئوريسين كوبندگى و خشونت متهممىشوند. در اين جو فرهنگى است كه القاب و عناوين راستين فقهاو دانشوران راستين حذف مىگردد و فريبخوردگان و مزدوران بهعنوان پژوهشگر و محقق و استاد دانشگاه و حوزه و كارشناس و ...
معرفى مىشوند و جايزه و باج سبيل و حقالسكوت مىگيرند. و بدينگونه است كه «معروف»، «منكر» معرفى مىشود و منكر معروف.
قرآن مبهم نيست
برخى به بهانه وجود برداشتهاى مختلف و قرائتهاى گوناگون ازاسلام و قرآن، تلاش مىكنند كه كتاب خدا را از جايگاه داورى وقضاوت نهايى پايين آورند و مساله اختلاف اجتهاد و فهمدينداران و عالمان را بهانهاى براى ناديده گرفتن آيات محكماتو ضروريات دين و آيات بينات قرآن قرار دادهاند.
راستى آيا پيامبر خدا نعوذ بالله در انجام رسالت «بلاغ مبين»كوتاهى كرده استيا ما قرآن را متهم به ابهام و قرائتهاىگوناگون مىكنيم تا آن را از آسمان حجيت و اعتبار ساقط كنيم.
آيا قرآن «آيات بينات» نيست. آيا قرآن «كتاب احكمت آياتهثم فصلت من لدن حكيم عليم» نيست. آيا قرآن «كتاب مبين»نيست؟
آيا «هذا بيان للناس و هدىو موعظه للمتقين»(آلعمران/138)نيست؟ آيا «تبيان» هر چيز و «نور مبين» نيست؟ آيا براىرفع اختلافات و داورى در ميان مردم نيامده است؟
آيا خداوند در سوره قمر، چهار بار اين تعبير را تكرار نكردهاست كه «و لقد يسرنا القرآن للذكر فهل من مدكر» و براستى ماقرآن را براى موعظه و اندرز به فهم آسان كرديم. آيا كيست كهاز آن پند گيرد؟
قرآن مبهم نيست، ما بايد سيستم بانكى را در برابر قرآن خاضعكنيم. قرآن مبهم نيست ما بايد در برنامه و بودجه، قرآن راحاكم كنيم. قرآن مبهم نيست. ما به حكومت و مسؤوليت در نظاماسلامى به چشم بازى قدرت و امتياز شخصى و جناحى نگاه نكنيم.
مشكل اختلاف «قرائتها» و اجتهادها، ناشى از دشوارى فهم قرآننيست.
از عدم ايمان به درستى و كارآيى انديشههاى قرآنى و احكام الهىبرمىخيزد و يا از عدم مراجعه به مفسران و فقها و اسلامشناسانراستين ريشه مىگيرد.
قرآن مبهم نيست، ما بايد بجاى تئورى «مسوولان پاسخگو» از«مسؤولان راستگو» حمايت كنيم. قرآن مبهم نيست، ما بايد ازگفتن مرگ بر كفر و شرك و استكبار و نقاق نترسيم و نهراسيم.
قرآن مبهم نيست، ما بايد كار قرآنى را در نمايش كتيبهها و دستنوشتهها و سفالينهها، در نمايشگاه هتل عباسى اصفهان محدودنكنيم. قرآن، مومن و كافر را هرگز برابر نمىشناسد و بين ايمانو كافر ديوارى به بلنداى ابديت استوار مىداند، ما بايد ازمنافقان بر حذر باشيم و براى محو مرزهاى خودى و غير خودى، خودكاغذ و يارانه و ابزار تهاجم به دست دشمنان دوستنما نسپاريم.
اگر در قرآن مواردى محدود در حد عدم تناقض و تضاد، هفتياچهارده قرائت وجود دارد. در انديشهها و فلسفهها و متون بشرىبه تعداد آدمها قرائت و روايت هست. بياييد با مساله ساختگىاختلاف قرائت و اجتهاد، گرد ابهام و غبار ترديد بر سيماى قرآنو اسلام نيافشانيم.
جمال يار ندارد نقاب و پرده ولى تو
خاك ره بنشان تا نظر توانى كرد
بجاى مبهم معرفى كردن قرآن صادقانه به اصلاح انديشهها،تئوريها، برنامهها، روشها و اخلاق و رفتار و عقايد و سياستخويش بپردازيم و به سوى «جامعه قرآنى» نه شرقى و نه غربىپيش رويم.
لقد انزلنا آيات بينات و الله يهدى من يشاء الى صراطمستقيم (نور / 45)
و السلام
v