0

گفت‌وگو با مایکل فاسبندر

 
nazarianali
nazarianali
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1442
محل سکونت : خراسان رضوی

گفت‌وگو با مایکل فاسبندر

این بازیگر می گوید سینمای اروپا را بر هالیوود ترجیح می دهد و بیشتر دوست دارد در محصولات مستقل بازی کند.

 

فاسبندر در سال  1977 در هیدلبرگ آلمان به دنیا آمد و پدر و مادری انگلیسی و آلمانی دارد.با این حال، او خودش را بیشتر انگلیسی می داند تا آلمانی.در جوانی در مدرسه درام لندن درس بازیگری خواند ودر تعدادی نمایش تئاتری بازی کرد.اما علاقه اش به سینما، او را از دنیای تئاتر دور کرد و فاسبندر در جلوی دوربین سینما ظاهر شد.

 

اولین فیلم او اعتصاب غذا نام دارد،که آن را پس از حضور در یک دو جین مجموعه تلویزیونی بازی کرد. این بازیگر با وجود آن که مدت زمان زیادی از حضورش در دنیای سینما نمی گذرد،اما در چند فیلم مطرح بازی داشته و به صورت یکی از مطرح ترین بازیگران جوان سینمای انگلستان و اروپا(و حتی آمریکا) درآمده است.

 

از فیلم های مطرح او می توان به مردان ایکس:کلاس اول،پرومتوس،شرم،اعتصاب غذا، و پدرسوخته های لعنتی اشاره کرد. این بازیگر در گفت و گویی تازه با نشریه هالیوود ریپورتر در باره بازیگری، نقش هایی که دوست دارد، سینمای مستقل و هالیوود صحبت می کند.

 با وجود استقبال تماشاگران و منتقدان سینمایی از فیلم‌هایتان، بازیگر کم‌کاری هستید، چرا؟

فیلم‌نامه‌های فیلم‌هایم را با دقت انتخاب می‌کنم. وسواس زیادی نسبت به این امر دارم و می‌خواهم گزیده کار کنم. از بین پیشنهادات مختلفی که می‌شود، فقط آن‌هایی را قبول می‌کنم که کیفیت بالایی داشته باشند و در عین حال، به دلم بنشینند. نمی‌خواهم با پرکاری امتیاز مثبتی را که به دست آورده‌ام، از دست بدهم. می‌دانید، راضی کردن توأمان تماشاگران و منتقدان کار ساده‌ای نیست و حفظ آن، مشکل‌تر از به دست آوردن آن است.

وقتی بازی در فیلمی را قبول می‌کنم، خودم را کاملا در اختیار آن پروژه قرار می‌دهم و به هیچ چیزی به جز آن فکر نمی‌کنم. در این حالت، تمام تلاشم این است که به شیوه‌ای درست به نقش و کاراکتر موردنظر نزدیک شوم و آن را به شکلی ملموس و قابل باور در جلوی دوربین به تصویر بکشم. خلق کردن کاراکترهای مختلف و متفاوت در جلوی دوربین کار ساده‌ای نیست و پس از بازی در هر فیلمی، نیازمند یک استراحت هستم. باید تجدید قوا کنم تا بتوانم در فیلم‌های بعدی‌ام، نقشم را خوب بازی کنم. به باور من، هر بازیگری به چنین دوران بازپروری نیاز دارد.

 

 آیا نقش‌های خود را به راحتی به دست می‌آورید؟

همیشه این‌طور نیست. در ابتدای کارم گرفتن نقش‌های خوب خیلی سخت بود. کسی مرا نمی‌شناخت و فیلم‌سازان برای ارائه نقش‌های فیلم‌هایشان به من،شک و تردید داشتند. آن زمان هنوز نتوانسته بودم اعتماد آن‌ها را به خودم جلب کنم. حالا شرایط بهتر شده است. ولی مشکلات هنوز هم وجود دارند. حالا مشکلات خودشان را به صورت دیگری نمایش می‌دهند. برای مثال، برخی از فیلم سازان انتظارات و توقعات خیلی زیادی از من دارند. وقتی در صحبت‌ با آن‌ها می‌گویم که توانایی‌های من حد و مرز مشخصی دارد،بی‌سروصدا به سراغ یک بازیگر دیگر می‌روند. طبیعی است که نمی‌توانم دروغ بگویم و خودم را یک بازیگر بزرگ معرفی می‌کنم.

 برای بازی در نقش‌هایی که دوست دارید،حاضرید همه نوع همکاری با کارگردانان کنید؟

صددرصد. بازی در فیلم‌های مستقل و غیر متعارف کار  ساده‌ای نیست و از خودگذشتگی‌های خاص خودش را می‌طلبد. نقشی که در این جور فیلم ها بازی می‌کنید، کیلومترها از آن تصویر بازیگر خوش سیمای فیلم‌های هالیوودی فاصله دارد. در این فیلم‌ها شما خودتان و جذابیت‌هایتان را به نمایش نمی‌گذارید. باید نشان دهید بازیگری جدی هستید که توانایی قرار گرفتن در قالب آن کاراکتر خاص را دارید.

هم از نظر ظاهری باید خودتان را تغییر دهید و هم از نظر درونی، تنها در این حالت است که می‌توانید یک بازی زیر پوستی و قابل قبول ارائه دهید. برای مثال در فیلم اعتصاب غذا که در نقش ‌بابی ساندز رهبر جنبش استقلال طلبانه ایرلند بازی کردم، حدود چهارده کیلو لاغر شدم. در زمان فیلم‌برداری 59 کیلو شده بودم. باید این کار را می‌کردم تا تصویر درستی از بابی در دوران اعتصاب غذایش را به نمایش بگذارم. این کار از نظر ظاهری، تماشاچی را متقاعد می‌کرد که در حال فریب دادن او نیستم.

 

 شما که تئاتر خوانده‌اید چرا بازیگری را در سینما ادامه دادید؟

نکته جالب این است که در دنیای تئاتر این باور وجود دارد که فیلم‌های سینمایی آن خالصی نمایش‌های تئاتری را ندارند. در تئاتر بازیگر بدون هیچ واسطه‌ای با تماشاچی روبرو می‌شود، ولی در سینما چنین نیست. با آن که هم نفسی با تماشاچی را خیلی دوست دارم و می‌خواهم بی‌واسطه با او رودررو شدم، ولی صادقانه می‌گویم عاشق سینما هستم و بازیگری در آن را ترجیح می‌دهم.

نوعی صمیمیت و خصوصیت در فیلم‌ها وجود دارد. با بازی در فیلم‌های سینمایی می‌خواستم (و می‌خواهم) همان تاثیری را بر دیگران بگذارم که فیلم‌ها بر روی من داشته و گذاشته‌اند. همین طرز تفکر بود که باعث اخراجم از مدرسه درام شد و نتوانستم فعالیت تئاتری زیادی داشته باشم.

 

 

الگوی بازیگری‌تان کیست؟

دانیل دی لوئیس. او بهترین بازیگری است که تا به حال دیده‌ام. یک دنیا هنر بازیگری در خودش دارد و فن بازیگری را باید از او آموخت. کارهایش واقعا شگفت‌انگیز است و در هر نقشی که بازی می‌کند، چیزهای تازه‌ای ارائه می‌کند که در کارهای قبلی‌‌اش ندیده‌ایم.با هر فیلمی، تجربه‌ای تازه از بازیگری را ارائه می‌کند. هر یک از بازی‌های او یک کلاس درس کامل هنرپیشگی برای هر علاقمند به بازیگری است.

 

دلیل علاقه‌تان به بازی در فیلم‌هایی که از قصه‌های کلاسیک بهره می‌گیرند چیست؟

خب، این‌ها کارهایی کلاسیک هستند. دلیل این که من و خیلی از بازیگران دوست داریم در این نوع فیلم‌ها بازی کنیم، این است که چیزها و نکات خیلی زیادی در آن‌ها وجود دارند که به شدت امروزی و معاصر به نظر می‌رسند. این داستان‌ها طوری نوشته و ساخته و پرداخته شده‌اند که انگار متعلق به عصر حاضر هستند. آدم‌ها و تماشاگران در این فیلم‌ها، خودشان و مشکلاتشان را می‌بینند و راه‌حل‌های آن‌ها را هم تجربه می‌کنند. این فیلم‌ها با زبان بی‌زبانی درباره عصر حاضر صحبت می‌کنند و به همین خاطر، تماشاگران با آن‌ها نوعی حس هم ذات‌پنداری پیدا می‌کنند.

در عین حال، تماشاگران دوست دارند در دنیای رنگارنگ و عجیب و غریب آن دوران رها و گم شوند. آن صحنه‌پردازی‌های باشکوه و لباس‌های سنتی، تماشاگران را مجذوب خود می‌کند.من از کودکی با داستان‌های کلاسیک دم‌خور بودم و به آن‌ها علاقه داشتم. مادر و خواهر بزرگترم از طرفداران پروپاقرص این کتاب‌ها بودند و این علاقه به من هم سرایت کرد. از همان کودکی به شدت علاقمند بودم از محتوای این کتاب‌ها سر در آورم و ببینم این چه چیزی است که آن‌ها با چنین شوق زیادی مطالعه‌شان می‌کنند.

در بزرگسالی هم وقتی بازیگر شدم، احساس کردم می‌خواهم بازیگر فیلم‌هایی باشم که بر اساس قصه کتاب‌های کلاسیک ساخته می‌شوند. به همین دلیل وقتی بازی در نسخه تازه‌ای از جین ایر (2011)به من پیشنهاد شد، بلافاصله آن را قبول کردم. بازی در این فیلم هیجان خاصی داشت و حکم یک سفر تاریخی و نوستالژیک فراموش نشدنی را برایم داشت.

 اصلیت دوگانه انگلیسی و آلمانی داشتن، مشکلی برایتان به وجود نمی‌آورد؟

به آن عادت کرده‌ام. بخشی از من آلمانی است و آلمانی عمل می‌کند و بخش دیگر انگلیسی است. خودم در این رابطه مشکلی نمی‌بینم و تا به حال به مشکل خاصی برنخورده‌ام. البته عموم مردم بخش انگلیسی مرا می‌شناسند و با بخش آلمانی‌ام بیگانه‌اند.

 با فیلم‌سازان مطرح خوبی همکاری کرده‌اید. درباره کارگردانان فیلم‌هایتان چه فکر می‌کنید؟

برایم اهمیتی ندارد کارگردانان فیلم‌هایم مرد هستند یا زن، فیلم‌ساز خوبی هستند یا خیر. مسئله مهم این است که رابطه کاری خوب و صمیمانه‌ای با بازیگر برقرار کنند و توانایی خلق کاراکتر و توصیف آن برای بازیگر را داشته باشند. فقط در چنین حالتی است که یک فضای امن برای کار خلق می‌‌شود و بازیگر احساس آرامش و امنیت می‌کند.تمام فیلم‌سازانی که تا به حال با آن‌ها کار کرده‌ام از استیو مک کوئین و آندرا آرنولد تا ریدلی اسکات و کوئنتین تارانتینو، همین روحیه و حال و هوا را دارند. در این حالت، کارم به عنوان بازیگر راحت‌تر می‌شود.

 

 بازی در نقش چه نوع کاراکترهایی را دوست دارید؟

کاراکترهایی که زخمی،ترک برداشته وپرعیب و ایراد هستند، زیرا همه ما در زندگی داخلی این‌طوری هستیم. آدم‌ها موجوداتی پیچیده هستند و رفتار و واکنش‌های ما نسبت به همه چیز،غیر قابل پیش بینی و عجیب است. به همین دلیل، دوست دارم در جلوی دوربین سینما فرصت تحقیق درباره این موضوع و به تصویر کشیدن آن را داشته باشم.

 

 درام شرح حال‌گونه «12 سال بردگی» درباره موضوع بحث‌انگیز و ملتهب بردگی در آمریکاست. مهم‌ترین نکته‌ای که شما را مجاب کرد در نقش یک کاراکتر منفی و ضد قهرمان(یک برده دار) بازی کنید چه بود؟

همیشه می‌خواستم نقشی را بازی کنم که بتوانم درونیات خاص یک آدم را مورد کنکاش قرار دهم. همین نکته در کاراکتر این بود که مرا جذب بازی در این نقش کرد. می‌خواستم کسی را خلق کنم که بعضی‌وقت‌ها تماشاگران نسبت به او حس همراهی و سمپاتی می‌کنند و این در شرایطی است که وی از خودش خشونت و بی‌رحمی را به نمایش می‌گذارد. هدفم این بود که تماشاگران بتوانند چیزهایی از وجود خودشان را در کاراکتر من در فیلم به نام اپس دیده و پیدا کنند. برایم به وجود آمدن این حس در تماشاگران خیلی مهم بود. اپس یک برده‌دار دغل‌باز است که در عین حال آدمی با پیچیدگی‌ها و تناقضات خاص خود است.

 

استیومک کوئین در سه فیلم خود شما را به عنوان یک مبارز زندانی،یک معتاد نیمه روانی و حالا یک برده‌دار نشان داده است. هیچ وقت از او پرسیده‌اید «در مورد من چه فکر می‌کنی؟»

باورم این است که او درونیات آدم‌ها را خوب درک می‌کند و تلاش دارد در فیلم‌هایش آن‌ها را مورد کنکاش و بررسی قرار دهد. این نکته کمک می‌کند تا درام‌های انسانی و اجتماعی با ارزشی خلق کند. خیلی خوشحالم که او مرا برای بازی در نقش این آدم‌های پیچیده انتخاب کرده و برایم به عنوان یک بازیگر امکان آن را فراهم کرده که بتوانم تا کنه و درون یک چنین آدم‌های پیچیده‌ای نفوذ کنم و در بررسی و کنکاش درونیات آن‌ها سهیم باشم.

 

 فکر می‌کنید چه چیزی باعث شد تا یک فیلم‌ساز انگلیسی در سال 2013 اولین فیلم آمریکایی و هالیوودی را درباره خشونت برده‌داری کارگردانی کند؟

سئوال خوبی است. در آمریکا مهمترین عامل در تولید یک فیلم سینمایی پول است. برای تولید فیلم‌هایی مثل 12 سال بردگی به سختی می‌توان پول و سرمایه پیدا کرد. احساس می‌کنم تولید سقوط توسط الیور هیرشپیگل در آلمان (که به بررسی آخرین روزهای زندگی آدولف هیتلر می‌پرداخت) کمک زیادی به صنعت سینمای آمریکا کرد،تا به سراغ سوژه‌های داغ و ملتهب تاریخ خودش برود. برای صنعت سینمای آمریکا خیلی بد است که تاریخ و گذشته کشورش را فیلم‌سازان اروپایی مورد بحث و بررسی قرار دهند.ما باید به آن ها کمک کنیم تا با تاریخ تلخ گذشته شان روبرو شوند. احساسم این است که خود آن ها هنوز آمادگی صحبت کردن در باره این جور مسایل را ندارند.

 

 

قصد دارید در هالیوود به کارتان ادامه دهید؟سینمای مستقل را ترجیح می دهم. هالیوود بیشتر به دنبال ساخت فیلم های اکشن و ماجراجویانه است و پول بیشترین اهمیت را برایش دارد.روحیه من چنین نیست.نقش های غیرمتعارف را دوست دارم .این ها نقش هایی هستند که چندان باب میل تهیه کنندگان و کمپانی های بزرگ فیلم سازی هالیوود نیست.

چهارشنبه 8 آبان 1392  11:23 PM
تشکرات از این پست
mehrad90
دسترسی سریع به انجمن ها