داستان تحول روحی مرحوم دولابی
«حاج محمداسماعیل دولابی» و یا به قول خودش «كل اسماعیل»، هر چند از علم دین بی بهره نبود ولی با مركبی رهوارتر از علوم رسمی به سر منزل كمال ره میسپرد. مركب سیر او جذبهای الهی بود كه از مجرای فیوضات قدسیه حضرت اباعبداللَّهعلیه السلام به او عطا شد. همان طریق آشنایی كه استاد گرانقدر عرفان علامه طباطبایی و مرحوم قاضی، از اسرار آن پرده برداشتهاند:
«سَرَیان فیوضات و خیرات از مسیر حضرت سیدالشهداعلیه السلام است و پیشكار این فضیلت هم، حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباسعلیه السلام است.1
و خود نیز اینگونه به علامه فرمودهاند كه: «اگر من به جایی رسیده باشم از دو چیز است: قرآن كریم و زیارت سیدالشهداعلیه السلام»2
درباره چگونگی تحول روحی و معنوی حاج محمداسماعیل دولابی خود ایشان چنین میگوید:
«در روزگار نوجوانی به عتبات عالیات مشرف شدم. آنجا اولین بار بود كه طلبهها را میدیدم. بسیار علاقمندشان شدم. خیلی دلم میخواست كه مشغول درس و بحث شوم ولی مشكلات مانع بود از جمله زخم بدنم بود كه بسیار آزارم میداد.
هر چه به حرم امیرالمؤمنینعلیه السلام میرفتم خوب نمیشد، تا اینكه برای زیارت وداع روانه حرم نورانی سیدالشهداءعلیه السلام شدم در حالی كه توجه به خوب شدن بیماریم نداشتم، قبل از تشرف، شیخی به بنده گفت ناراحت نباش، اینها قادرند آنچه را كه میخواهند اینجا به تو بدهند، در تهران به تو بدهند.
به ایران مراجعت كردم... در ایران اولین كسانی كه برای دیدن من به عنوان زائر عتباب به منزل ما آمدند دو نفر آقا سید بودند. آنها را به اتاق راهنمایی كردم و خودم برای آوردن وسایل پذیرایی رفتم. وقتی داشتم به اتاق برمیگشتم جلوی در اتاق پردهها كنار رفت و حالت مكاشفهای به من دست داد و در حالی كه سفره به دستم بود حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم.
دیدم بالای سر ضریح امام حسینعلیه السلام هستم، به من حالی كردند كه آنچه را كه میخواستی از حالا به بعد تحویل بگیر. آن دو آقا سید با یكدیگر صحبت میكردند و می گفتند او در حال خلسه است. از همان جا شروع شد. آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانه اباعبداللَّهعلیه السلام بود و اشخاصی كه به آنجا میآمدند بی آنكه لازم باشد كسی ذكر مصیبت بكند میگریستند.
در اثر عنایات حضرت اباعبداللَّه علیه السلام كار به گونهای بود كه خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملا آقاجان زنجانی، مرحوم آیتاللَّه شیخ محمد بافقی و مرحوم آیتاللَّه شاه آبادی بدون اینكه من به دنبال آنها بروم و از آنها التماس و درخواست كنم با علاقه خودشان به آنجا میآمدند.»