0

پروتکل های یهود

 
TANHA313
TANHA313
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 190
محل سکونت : ایران

پروتکل های یهود

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چنانچه در عرصه " دشمن شناسی و صهیونیزم شناسی" وارد شده باشید، نام "پروتکل های یهود" برایتان آشنا خواهد بود.

یکی از اصول دشمن شناسی آنست که برای شناسایی تحرکات دشمن، می بایست با نوع تفکر و برنامه ریزی و عملکرد دشمن آگاه بود.

در این فضا، شما را با "پروتکل های 24 گانه یهود" که مبنای عملکرد صهیونیسم جهت تسلط بر جهان محسوب می شود آشنا می سازیم.

 

◘◘◘

 

 

◄◄ پروتکل های یهود چیست؟


پروتکلها برای نخستین بار اندکی پس از جنگ جهانی اول از زبان روسی به انگلیسی ترجمه شد و با وجود آن که چهل و هفت سال از زمان برملا شدن آن می گذرد هنوز این سه واژه مفهوم روشنی در ذهن عربها ندارد. حتی در میان عربهای سیاست پیشه، چه در دنیای عرب و چه سایر کشورهای جهان، شمار بسیار اندکی هستند که از مفهوم پروتکلها و مقاصد جهنمی آن اطلاع کافی داشته باشند. میزان آگاهی روزنامه ها و نشریات عربی از پروتکلها نیز متفاوت است. بسیار اندکند روزنامه نگاران و دست اندر کاران مطبوعاتی که این تصمیمات سری یهود را با هوشیاری بررسی کرده، آنها را کاملاً شناخته و به سرچشمه های آن در تلمود، که تا به امروز حدود18 قرن از آغاز وضع آن و حدود 14 قرن از زمان تکامل آن در قرنهای چهارم و پنجم میلادی در بغداد می گذرد، راه یافته باشند. آرای عمومی جهان عرب، اعم از خواص و عوام، نیز وضعیتی بهتر از توده ی نشریات عربی ندارد. این همه در حالی است که در چاپ هشتاد و یکم- 1985- متن انگلیسی کتاب استیلا بر جهان از طریق یک حکومت جهانی یا پروتکلهای دانشوران صهیون، آمده است که تاکنون بیش از یک میلیون نسخه از این کتاب به زبان انگلیسی، به فروش رسیده است.

 

 

از سال 1948 به بعد همواره اخبار جنایات وحشیانه و خونین یهود در فلسطین همچون کشتار دیر یاسین، طبریا، ناصرالدین، قبیه، غزه، نحالین و دیگر فجایعی را که این قوم، در محدوده های متفاوت اما همگی برخاسته از روحیه ی توحش و بی بندو باری اخلاقی، مرتکب می شوند، تکرار می کنیم، لیکن برای پرده برداشتن از راز وحشتناک نهفته در روحیه ی یهودی- صهیونیستی و انگیزه ی آن، کمتر به عمق موضوع توجه کرده ایم، اگر بخواهیم به این راز که یهودیان نسل اندر نسل برای یکدیگر به ارث گذاشته اند، پی ببریم باید پروتکلهای دانشوران صهیون را بخوانیم؛ چرا که در آن خبرهای یقین آوری است.
صهیونیسم پوشش خارجی یهودیت جهانی است.
صهیونیسم، فراماسونری و یهودیت جهانی هر سه یک چیز است.
یهودیت جهانی یک حرکت سری جوشیده از تلمود است. این کتاب هولناک در اصل چند مجلد بیشتر نبود، اما از هشت قرن پیش به 12 مجلد افزایش یافت، و امروزه به زبان انگلیسی شامل 36 جلد در قطع وزیری می شود.

 

 

 

 

تلمود انبار شرارتهای یهود است و کار تألیف آن حدود دو قرن پس از جمع آوری اسفار تورات آغاز شد.
از بیست و دو قرن پیش، پس از جمع آوری اسفار و رواج آن و بازگشت از بابل، باب تورات بسته شد و تلمود با افسانه ها و اساطیر عجیب و غریب خود بر تورات فائق آمد و آن را تحت الشعاع خویش قرار داد. همه ی بذرهای ناپاک و ناپاکی در تلمود است. از معدود عربهای محقق و پژوهشگر که بگذریم بقیه ی آنها هنوز در این باره، بجز همان اندک اطلاعاتی که به نحوی رو شده است، چیزی نمی دانند.
کسانی که در دهه ی پایانی سده ی گذشته پروتکلها را پدید آوردند، روحیه ی خونریزی و وحشیگری را برای اجرای قانون اساسی پروتکلها از کتاب وحشتناک تلمود گرفتند.
ببینید چگونه این رشته ها نامرئی امتداد می یابد.
اگر «پروتکلها» را کاملاً بشناسید تا حد زیادی به اخلاق تلمودی یهودیان صهیونیست پی خواهید برد. تنها این نقطه، و نه هیچ نقطه ی دیگری است که باید عربها با یک ذهنیت جدید، شناخت اخلاق تلمود و یهود را آغاز کنند.
پروتکلها، برنامه ای است که سرمایه داران و اقتصاد دانان یهود برای ویران کردن بنای مسیحیت، قلمرو پاپ و دست آخر اسلام آن را تنظیم کرده اند. یهودیان صهیونیست معتقدند که بعد از این ویرانی که به گفته ی اصحاب پروتکلها طی صد سال، یعنی پیش از سال 1997 عملی می شود، آنها بر جهان استیلا خواهند یافت، و سلطنتی یهودی- داودی برقرار خواهند کرد که با تدابیر و امکانات خود به یهودیان، با آن که اقلیتی ناچیز هستند، امکان خواهد داد تا بر تمام جهان مستبدانه حکومت کنند و هیچ دینی، نه مسیحیت و نه اسلام، در کنار آیین یهودی- تلمودی باقی نخواهد ماند و تمدن فعلی نیز بکلی نابود خواهد شد.
از چگونگی رسیدن به این هدف در پروتکلها بتفصیل سخن رفته است.
یک چنین رؤیای جهنمی و اهریمنی تاکنون به ذهن هیچ فرد یا گروهی از بشر خطور نکرده است. «اسرائیل»، این دولت ساختگی در سرزمین اشغالی فلسطین، چیزی نیست مگر پوشش خارجی یهودیت جهانی.
سه واژه ی «پروتکلهای دانشوران صهیون» روی هم رفته عبارتی را تشکیل می دهند که هم ظاهر و هم مفهوم آن برای ما بیگانه است. درست است که حروف آن از حروف الفباست اما مؤدای آن پیچیده و غامض است. این عبارت در جهان عرب بیشتر به مسافری غریب می ماند که وقتی صحبت می کند چیزی از حرفهایش نمی فهمیم و چون به لباسهایش نگاه می کنیم آن را با پوشش خود متفاوت می بینیم و قیافه اش ویژگی های خود را دراد که او از ما متمایز می سازد. بنابراین، لازم است درباره ی «پروتکلهای دانشوران صهیون» کمی توضیح دهیم.
واژه ی «پروتکل» (1) چندین معنا دارد؛ مانند پیش نویس قرارداد یا معاهده و یا سند به مفهوم رسمی آن در بین دولتها که از سوی گروهی صاحب منصب به امضا رسیده باشد. همچنین در «تشریفات» به معنای قواعد سلوک و رسوم و عرفهای دیپلماتیک و فرمولهای رسمی اسناد دیپلماسی و صورتجلسات فرمولهایی است که اسناد بر آنها مبتنی می باشد. بیش از بیست سال است که این واژه در میان عربها نیز کاربرد پیدا کرده است؛ مثل «پروتکل اسکندریه» یا «میثاق اسکندریه» که اتحادیه ی کشورهای عرب بر اساس آن شکل گرفت.
اما مقصود از این واژه در عبارت «پروتکلهای دانشوران صهیون» فرمولی است که تصمیمات باند معروف به «دانشوران» به وسیله ی آن تدوین شد. بنابراین به جای کلمه ی پروتکلها می توان واژه ی «تصمیمات» را به کار برد و معنای هر دو کلمه یکی است، منتها چون در تمام زبانهای خارجی که در مسائل یهود به تحقیق پرداخته اند، عمده کلمه ی پروتکلها به کار رفته است لذا ما هم ترجیح دادیم که به پیروی از آنها این واژه را به کار گیریم.
کلمه ی «دانشوران» (Learned elders) نیز در این جا به معنای شیوخ و رهبران دینی یهود است. واژه ی مذکور به دلیل در هم آمیختن امور پیدا و پنهان و در پرده و بی پرده ی یهود، مفهومی گسترده تر از یک مفهوم صرفاً دینی دارد و امروزه متنفذین در سیاست و اقتصاد و صنعت، حزبهای مخفی، حرکتهای ویرانگر، کودتا و برکنار کردن سلاطین، پیمان شکنی، نیرنگبازی، آدم کشی، ترور، توطئه و... همه ی اینها را در بر می گیرد. این کلمه از واژه ی «خاخام» یا «ربی» و یا «ربانی» (2) سرچشمه می گیرد، اما در «پروتکلهای دانشوران صهیون» به معنای یک باند و گروه مخفی از بزرگان یهود است که در اثنای انقلاب فرانسه موجودیت مخفی خود را تجدید کرد، و در نیمه ی سده ی گذشته، در روزگار کارل مارکس به حرکت خود ادامه داد و در ربع پایانی قرن گذشته در روسیه ی تزاری فعالیت خاصی از خود نشان داد و سرانجام در دهه ی اخیر همین قرن، یعنی سال 1897، نخستین کنفرانس صهیونیستی جهانی خود را به ریاست دکتر تئودور هرتزل در شهر بال سوئیس برگزار کرد و در این کنفرانس سری بود که پروتکلها به وجود آمد، و بلکه از قبل توسط یکی از بزرگان یهود آماده شده بود. به اعتقاد محققان غربی این شخص «آشرگینزبرگ»، از یهودیان اودسا بوده است که در دنیای نویسندگی یهود به نام مستعار «احد هاآم»- یعنی یکی از مردم- شهرت دارد. نامبرده پس از جنگ جهانی اول برای اقامت به فلسطین آمد و سرانجام پس از حدود 60 سال کار مداوم در راه صهیونیسم، در این سرزمین درگذشت. چنان که از متن پروتکلها بر می آید این مصوبه ها به منظور قرائت در چند جلسه ی کنفرانس و بحث و تصمیم گیری و تأیید نهایی آنها آماده شده بود که پلیس مخفی تزاری صاعقه وار به کنفرانس یهودی شهر بال هجوم آورد و اوراق آنها را به تاراج برد. از جمله چیزهایی که به دست مهاجمان افتاد اوراق همین پروتکلها بود.
و اما «صهیون» در اصل نام تل یا تپه ای است در اورشلیم یا بیت المقدس در زمان یبوسیان، (3) این «عمو زادگان اعراب». سکنه ی قدیمی آن کنعانیان بودند که بقایایی از آنها تا پایان قرن پنجم یا چهارم ق. م همچنان در بیت المقدس به سر می بردند. چندین قرن پیش از بنی اسرائیل، اکثریت مردم فلسطین را همین کنعانیان تشکیل می دادند و در قرن پنجم ق. م هنگامی که یهودیان از اسارت بابل بازگشتند بقایای یبوسیان همچنان در شهر و اطراف آن وجود داشتند. بنابراین، چنان که ملاحظه می کنید، واژه ی «صهیون» یک واژه ی کنعانی است نه عبری.
هنگامی که داود (ع) در قرن یازدهم ق. م از حبرون (الخلیل) به بیت المقدس نقل مکان داد، کاخ خود را بر فراز این تپه بنا کرد و واژه ی صهیون به مرور زمان مفهوم حکومت دینی یهود را به خود گرفت. «دلباختگان صهیون» یا «دوستداران صهیون» یک سازمان علنی- مخفی وحشتناک است که در نیمه ی دوم سده ی گذشته در روسیه به وجود آمد و در داخل این کشور گسترش یافت، و برای نابودی تزارسیم دست به یک رشته حرکتهای مخفیانه زد. این سازمان در خارج از روسیه نیز شاخه های چندی برای خود ایجاد کرد. چندین دهه پیش از آن که هرتزل مسأله ی فلسطین و تشکیل کشور یهودی در آن را مطرح کند، سازمان مذکور به این سرزمین عنایت نشان داده بود. بیشتر یهودیان سرشناس روسیه به این تشکیلات پیوسته بودند. برای مثال پدر «وایزمن»، «کیش»، «بن گوریون»، «بنتویچ» (4)، «سوکولوف» نویسنده ی کتاب تاریخ صهیونیسم و دیگران همگی از اعضای فعال سازمان یاد شده بودند. این سازمان بیرحم و خشن نخستین سازمانی بود که در ربع پایانی سده ی گذشته دست به کار گسیل گروههای یهود به فلسطین شد. عاملین ترور «آلکساندر دوم» در 13 مارس 1881 یهودی بودند. «موسی اسمیلانسکی» که برای عربهای فلسطین کاملاً شناخته شده است، می گوید که حکومت تزار در سال 81-1880 سازمان «دلباختگان صهیون» را به رسمیت شناخت. نامبرده در آن زمان که جوانی شانزده ساله و وابسته به «دلباختگان صهیون» بود به فلسطین آمد (کتاب نویل باربر، ص 115).
----------------------------------------------------

  • پی نوشت ها :
  • 1- Protocol (پروتکل، مقاوله نامه، تشریفات) در این معانی به کار می رود:
  • 1- پیش نویس قرار داد و یا صورتجلسه ی مذاکرات که بعدها به شکل پیمان و معاهده در می آید و به امضا می رسد.
  • 2- ثبت مذاکرات که گواه بر موافقت بین طرفین باشد.
  • 3- رسوم و آیین تشریفات دیپلماتیک. در روابط بین المللی چه در برخوردهای نمایندگان سیاسی کشورها و چه در مکاتبات سیاسی بین دولتها، اصول ثابتی وجود دارد (که همان تشریفات یعنی پروتکل و اتیکت است) که مورد قبول همگان است به اندازه ای که هرگاه دقیقاً و کاملاً رعایت نشود، ممکن است روابط بین دولتها را تیره کند- م.
  • 2- در قرآن کریم واژه ی «ربیون» (آل عمران/146)، «ربانیین» (آل عمران/79) و «ربانیون» (ماعده/47و 66) آمده است. زمخشری در الکشاف پیرامون «ربانیین» می گوید: «ربانی منسوب به رب، با الف و نون زاید، است- چنان که گفته می شود: رقبانی و لحیانی- و به معنای کسی است که به دین خدا سخت تمسک می جوید. از قول حسن نقل شده است که: ربانیین یعنی علما و فقها. و گفته می شود به معنای علمای تعلیم دهنده است. اما نویسندگان سرشناس یهود می گویند: واژه ی «راب»، به معنای معلم یا استاد و یا دانشمند، برای تلمود شناسایی عراقی به کار می رفته است. مثل «راب حزقیال». و کلمه ی «ربی»، به صورت اضافه به ضمیر متکلم و حذف الف به منظور تخفیف، برای تلمود شناسان فلسطین مانند: «ربی عزرا».
  • اما واژه ی «ربانی» بالاتر از راب و رابی است و اختصاص به علمای بزرگ و بلند پایه مانند گملیئل اول (Gamaliel)، سیمون بن گملیئل و یوحنان بن زکای (قرن اول و دوم در فلسطین) دارد.
  • یوحنان از بزرگان نامدار یهود در زمانی بود که رومیها، برای از بین بردن یهودیهای شورشی پناه گرفته در داخل قدس، این شهر را در محاصره ی خود گرفته بودند. نبرد رومیها و شورشیها از سال 67 تا 70 ق. م به طول انجامید. بن زکای رهبر «فریسیان» بود که به همراه فرقه ی «صدوقیان» با حضرت مسیح به دشمنی برخاستند. اخبار اینها بتفصیل در انجیل آمده است. فرمانده ی رومی در اثنای محاصره به بن زکای گفت: «افراد شما مانند افعی ها در لانه هایشان می جنگند و ما باید آنها را از سوراخهایشان بیرون کشیم و سرشان را با سنگ بکوبیم». سرانجام همه ی فرمانده ی رومی، و سپاسیان (Vespasian)، به گفته ی خود جامه ی عمل پوشانید. او این مارها را از لانه هایشان بیرون کشید و قدس را ویران و یهود را در جهان پراکنده کرد، پراکندگی واقعی همین یکی است نه پراکندگی یهود به وسیله ی نبوکدنصر در قرن ششم ق. م. در شرح حال بن زکای (75م) از عربها یاد شده است اما همراه با کینه و نفرت. یک بار آمده است که عربها در عکا اقامت می کردند و صاحب گله های اسب و چهارپا بودند. بار دیگر آمده است که دو نفر یهودی پیش یک نفر عرب بادیه نشین به داوری رفتند و او با بیطرفی به نفع طرف برحق قضاوت کرد، و او از این داوری خوشحال شد، چون یکی از عادات و سنتهای یهود، -یهودی که پیامبر کشی حتی در هیکل مقدسشان خوی آنها بود- این بود که بندرت شاهد داوری عادلانه باشند.
  • 3- یبوسیان نام طایفه ای از کنعانیان است که در کوهستان حوالی اورشلیم سکونت داشتند و اسرائیلیان به هلاک نمودن ایشان مأمور بودند (سفر تثنیه، 7/1؛ 20 /17) و با جمعی از پادشاهان بر ضد جبون همدست شدند لکن در برابر یوشع شکست خوردند و شهریار ایشان ادونی صادق کشته شد (سفر یوشع، 10 /1-27). از آن پس باقی یبوسیان با «یابین» پادشاه حاصور متحد گشتند (سفر یوشع، 11 /1-9) اما تمام یبوسیان اورشلیم اخراج نشدند بلکه با بنی یهودا و بنی بن یامین سکونت ورزیدند (همان جا، 15 /8؛ سفر داوران، 1 /12) و با وجودی که داود قلعه ی ایشان را گرفته بود آنان را اخراج نکرد و بعضی از یبوسیان تا پس از بازگشت از اسیری بابل در اورشلیم باقی ماندند (سفر عزرا، 9 /1-2) – م.
  • 4- نورمن بنتویج (N.Bentwich) یک یهودی صهیونیست بود که تألیفاتی در باب صهیونیسم دارد. او دادستان دولت فلسطین شد و کار قانونگذاری به وی نحول گردید-م.
  • منبع مقاله: نویهض، عجاج. (1387)، پروتکل های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم(1387).

منبع

سه شنبه 7 آبان 1392  6:36 AM
تشکرات از این پست
YaSiN313
TANHA313
TANHA313
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 190
محل سکونت : ایران

پروتکل های یهود

بسم الله الرحمن الرحیم

 

◄◄ اهداف پروتکل های یهود چیست؟

 

هدف نهایی و آخرین مقصد در پروتکلها عبارت است از:

 

1- از میان برداشتن روسیه ی تزاری.


2- از میان برداشتن تاج و تختهای اروپایی.


3- از بین بردن قلمرو پاپ.


4- انتخاب اروپا به عنوان پایتخت (موقت) پادشاهی خود.


5- قلمداد کردن ملتها واقوام به مثابه ی حیواناتی که فقط آفریده شده اند تا «قوم برگزیده» بر آن ها فرمان راند.


6- نابود کردن تمدن و تکه تکه نمودن ملتها و اقوام و تخریب جامعه قبل از برپایی پادشاهی داودی.


7- با تشکیل پادشاهی داودی- صهیونیستی جهان به روزگار پر برکت دولت یهود قدم می گذارد و انسانها در سایه ی آن به استراحت و آسودگی می پردازند.


8- زمان لازم برای رسیدن به این هدف یک قرن است؛ و آغاز آن سال 1897 می باشد.


9- بعد از محو ادیان و تمدن و تأسیس سلطنت داودی، دین موسی تنها دین جهان و پادشاه یهود پاپ سراسر جهان می شود.


10- مهمترین ابزارهای اجرایی این برنامه یا پروتکلها قبالای سرّی و فراماسونری یهودی، با هر دو شعبه ی آن است. یکی شعبه ی فراماسونری سری منحصر به یهود و دیگری فراماسونری گوییم. گروه اخیر مزدورانی هستند در خدمت فراماسونری سری و ترور و قتل مخفیانه ی تمام کسانی که با اوامر فراماسونری عالی مخالفت ورزند.


11- در دین موسی پاره ای اسرار ژرف وجود دارد که این اسرار را منحصراً تعداد بسیار اندکی از ارکان دولت یهود خواهند دانست.


12- تخریب اقتصادی، اجتماعی، مطبوعاتی و اخلاقی جامعه و پخش عمومی میکروبهای واگیردار مطالبی هستند که در بیست و چهار پروتکل یاد شده به تفصیل از آنها بحث شده است. چه خوب است که خواننده برگردد و یک بار دیگر این برنامه ی بیست و چهار قسمتی را مطالعه کند و هر عبارت آن و ابزارهایی را که به کار می گیرند و هدف و مقصدی را که دنبال می کنند مورد امعان نظر قرار دهد.


13- آنها در پروتکلها از توضیح زیاد پیرامون دو نکته عمداً لب فرو بسته اند. نکته ی اول «یهود آزاری» یا «آنتی سمیتیزم» است. آنها به دلیلی، این موضوع را از پروتکلها برچیده اند. و به اظهار همین نکته بسنده کرده اند که به عقیده ی آنها این مسأله برای مصالح و منافع آنها ضروری است. نکته ی دوم «فلسطین» یا به تعبیر کهنه و بر باد رفته ی آنها «سرزمین اسرائیل» است. علت سکوت آنها در این مورد همان است که خودشان در هنگام صحبت از برنامه شان برای نابودی دربار پاپ و قرار دادن اروپا به عنوان پایتخت پادشاهی خویش، اظهار داشته اند و گفته اند که پرداختن به ادیان دیگر فعلاً - در زمان طرح برنامه ی پروتکلها - زود است. مقصود آنها از ادیان دیگر «امپراتوری عثمانی» می باشد. سران صهیون در آن سال عملاً کار نفوذ در این امپراتوری را آغاز کرده بود، بنابراین، به نظر این سران رسیدن به فلسطین با آینده ی این امپراتوری در ارتباط بود و آنها سخت می کوشیدند که این آینده را به تباهی بکشانند و بیست سال پس از طرح این برنامه (پروتکلها)، در سال 1917، به اعلامیه ی بالفور دست یافتند.

 

 

  • منبع مقاله: نویهض، عجاج. (1387)، پروتکل های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم(1387).

 


 

منبع

 

سه شنبه 7 آبان 1392  6:45 AM
تشکرات از این پست
YaSiN313
TANHA313
TANHA313
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 190
محل سکونت : ایران

پروتکل های یهود

بسم الله الرحمن الرحیم

 

متن پروتکل های یهود (1)
بر اساس چاپ هشتاد و یکم انگلیسی (1985)

 

آزادی سیاسی ایده ای بیش نیست و واقعیت خارجی ندارد، اما هر یک از ما باید بداند که چگونه در موقع لزوم از این طعمه برای جذب گروه ها و توده ها به سوی حزب خود و نابود کردن حزب مخالف که حکومت و قدرت را در اختیار دارد استفاده کند.

متن پروتکل های یهود (1)


 

پروتکل اول

 

ما هر اندیشه ای را جداگانه بررسی می کنیم و با مقایسه و نتیجه گیری به توضیح و تبیین آن می پردازیم تا ماهیت آن خود به خود برای ما روشن شود و حقایق همراه و اطراف آن را ببینیم. اما شیوه ی سخن ما ساده گویی و پرهیز از تصنع و آرایه های ادبی خواهد بود.


آنچه اکنون من باید توضیح دهم شیوه ی عملی ماست. من از دو زاویه به شرح این موضوع می پردازم: اول دیدگاه خود ما، و دوم دیدگاه « گوییم ». (1)


پیش از هر چیز باید در نظر داشت که مردم طبیعتاً به دو گروه سالم و ناسالم و خوب و بد تقسیم می شوند و همیشه شمار دومی ها بیش از گروه اول است. بنابراین، بهترین نتایجی که از طریق حکومت بر «گوییم» خواهان تحقق آن هستیم به وسیله ی خشونت و ترور به دست می آید، نه با مباحثات آکادمیک؛ زیرا هر انسانی طالب رسیدن به قدرت است. هر فردی می خواهد - اگر بتواند - دیکتاتور شود. اندکند افرادی که مایل نیستند منافع مردم را فدای منابع خصوصی خود کنند.


چه عواملی گوییم، این حیوانات درنده را از حمله باز می دارد؟ و چه چیز تا به امروز آنها را کنترل کرده است؟


آنان در آغاز پیدایش جامعه، مقهور نیروی بیدادگر کور بودند، ولی بعد قانون بر آنها حاکم شد، اما این قانون در واقع چیزی جز همان نیروی بیدادگر نبود که این بار در لباس دیگری آشکار گردید. از این مطلب نتیجه می گیرم که به موجب ناموس طبیعت، حق با زور است.


آزادی سیاسی ایده ای بیش نیست و واقعیت خارجی ندارد، اما هر یک از ما باید بداند که چگونه در موقع لزوم از این طعمه برای جذب گروه ها و توده ها به سوی حزب خود و نابود کردن حزب مخالف که حکومت و قدرت را در اختیار دارد استفاده کند.


این کار، در صورتی که حزب مقابل گرفتار میکروب ایده ی آزادی موسوم به لیبرالیسم باشد، آسان و ساده خواهد بود؛ زیرا به خاطر پایبندی به این ایده ی صرف از قدرت خود تا حدی کوتاه می آید و این جا، یقیناً، آغاز پیروزی اندیشه ی ماست. در این هنگام وضعیت دیگری به وجود می آید: مهار حکومت سست شده است و کم کم از هم می گسلد. این قانون زندگی است. در نتیجه دست جدیدی می آید و زمام را در اختیار می گیرد و اجزای آن را به هم می پیوندد؛ زیرا نیروی کور توده ی مردم حتی یک روز نمی تواند بدون رهبر و پیشوا دوام بیاورد. سپس حکومت جدید به راه خود ادامه می دهد اما تمام کاری که می تواند بکند این است که بر جای حکومت پیشین که ایده ی لیبرالیسم آن فرسوده و به کام نیستی فرو برده است تکیه زند.


در گذشته این طور بود، اما امروز قدرت طلا جانشین قدرت حکومت های طرفدار لیبرالیسم گشته، و زمان حاکمیت دیانت سپری شده است. امکان ندارد مردم ایده ی آزادی را تحقق بخشند؛ زیرا هیچ یک از آنها طرز استفاده ی دقیق و عاقلانه از آن را نمی داند. ببینید، برای مثال اگر شما برای مدتی به یک ملت استقلال عمل و خودمختاری بدهید چندی نمی گذرد که هرج و مرج او را فرا می گیرد و کارهایش مختل می شود و از این لحظه به بعد خصومت میان جمعیتها و توده ها بالا می گیرد، چندان که میان طبعات مختلف درگیری به وجود می آید و در بحبوحه ی این آشفتگی، حکومت ها می سوزند و به تلّی از خاکستر تبدیل می شوند.
چنین حکومتی سرنوشتش اضمحلال است؛ خواه او خود، خویشتن را به وسیله ی قیامهای تحلیل برنده ی داخلی مدفون سازد و خواه این قیامها او را به سمت پنجه های دشمن خارجی سوق دهد. در هر دو حال، این حکومت مرده به شمار می آید و ناتوان تر از آن است که بتواند از جا برخیزد و لغزش خود را جبران کند. او اینک در مشت ماست. در این هنگام قدرت مجهز سرمایه وارد میدان می شود و سر یک ریسمان ناپیدا را به طرف حکومت جدید می فرستد و این حکومت چون به آن ریسمان نیاز شدید دارد، خواه ناخواه، دست به سویش دراز می کند و آن را می گیرد، که اگر این کار را نکند سقوط خواهد کرد.


ممکن است هواداران لیبرالیسم بگویند که این شیوه با اصول اخلاقی منافات دارد. ما از آنها سؤال می کنیم: وقتی هر کشوری دو دشمن دارد و آن کشور مجاز است که در نبرد با دشمن خارجی خود از هر وسیله و روش و نیرنگی، مثل پنهان نگه داشتن کامل نقشه های هجوم و دفاع خود از دشمن، شبیخون زدن و یا حمله به او سپاهی عظیم که دشمن از آن بی اطلاع است، استفاده کند و هیچ یک از این کارها خلاف اصول اخلاقی به شمار نمی آید، آیا استفاده از این راهها برای نابودی دشمن داخلی که بدتر از دشمن خارجی است و موجودیت جامعه و منافع توده ی مردم را تهدید می کند، اولویت ندارد؟ چگونه می توان گفت که استفاده از وسایل و طرق مذکور در مورد اول رواست و در مورد دوم ناروا؟ حقیقت تردید ناپذیر این است که اگر این وسایل در آن جا مطلقاً بلامانع و رواست در این جا نیز ناروا نبوده و نباید به آن اعتنایی کرد.
چگونه ممکن است که یک انسان حکیم و با بینش به موفقیت خود در رهبری توده ها به سمت خواسته های خویش امید بندد، ولی در هنگام رو به رو شدن با مقاومتی یا اتهامی ولو بی اساس از سوی دشمن که توده ی مردم آن را باور می کنند - زیرا توده ها در تحلیل مسائل از حد ظواهر سطحی فراتر نمی روند - سلاحش فقط منطق و ارشاد و مناظره و گفتگو باشد؟


مردانی که ما آنها را بی نظیر و جلودار تصور می کنیم، هرگاه در اقیانوس توده های متشکل از عوام غوطه ور شوند، هم آنها و هم توده هایشان تحت استیلای هوا و هوس و عقاید بی ارزش و عادات و سنتها و نظریات عاطفی سخیف قرار می گیرند و نتیجهً به دره ی کشمکش های حزبی سقوط می کنند و این خود مانع از آن می شود که در مورد یک تصمیم به توافق برسند هر چند آن تصمیم آشکارا سودمند و بی عیب و نقص باشد. وانگهی، هر تصمیمی که توده ی بی مصرف اتخاذ می کند، سرنوشت آن بسته به دو چیز است: یا این که فرصت مناسبی دست دهد تا آن را به سرانجامش برساند و یا جمعیت انبوهی که آن را تأیید کنند. اما چون این جمعیت از اسرار و رموز سیاست بی خبر است تصمیمی که از زیر دست او بیرون می آید نه فقط مسخره و مضحک خواهد بود، بلکه در درون آن بذر تباهی نهفته است که نتیجه ی حکومت را تباه می کند و لاجرم آنارشی به سراغ حکومت می آید.


محور سیاست جدا از محور اخلاق است. این دو هیچ وجه اشتراکی با هم ندارند. حاکمی که تابع اصول و روش اخلاقی باشد سیاستمدار ماهری نیست و تا زمانی که بر سریر حکومت نشسته است همواره متزلزل و در آستانه ی سقوط خواهد بود. ولی حاکم عاقلی که خواهان توسعه و تحکیم حکومت خویش است، باید دو خصلت داشته باشد: هوش قوی و مکر فریبنده. صفاتی چون صراحتگویی و امانتداری که گفته می شود جزء خصلتهای والای ملی هستند، همگی در عالم سیاست از معایبند نه فضایل و به سقوط حکومتگران شتاب می بخشند. برای حکومتها این صفات از هر دشمنی که در کمین آنها نشسته باشد، گول زننده تر و شکننده تر و در متلاشی کردن و از میان بردن آنها مؤثرتر است.


رستنگاه این خصلت ها کشورها و حکومتهای گوییم است. پس، این صفات از آنهاست و آنها به داشتن این صفات سزاوارترند. زنهار! زنهار! که ما چنین صفاتی را بپذیریم.
حق ما سرچشمه اش زور و قدرت است. کلمه ی
«حق» امری است وجدانی، معنوی و مجرد (2) و دلیلی بر درستی آن وجود ندارد. مفهومی بیش از این ندارد که: آنچه می خواهم به من بده تا ثابت کنم از تو قویترم.
حق از کجا شروع می شود و پایان آن کجاست؟


هر دولتی که سازمان اداری آن دستخوش تباهی شود و برای قوانین آن هیبت و شکوه و برای حکام آن اهمیت و اعتباری باقی نماند و مردم خواهان حقوق شوند و هر ساعتی خواسته ی تازه ای را سر دهند و از خواسته ی قبلی خود دست بردارند و بدین سان خواسته هایشان درهم و برهم و متضاد شود و هر حزب و گروهی از روی تفنن و هوس به نام آزادی خواهی حقی برای خود قائل شود. آری، در چنین وضعی من به نام حق که همان حق زور است هجوم می برم و کلیه ی اسکلت های سازمان ها و دستگاه های میان تهی را منهدم می کنم و به جای آنها چیز جدیدی می آورم و زمام حکومت و سیادت آنهایی را که حقوق خود را- حقوقی که بر اساس آن حکومت خویش را بنا می کردند- برای ما رها کردند، به دست می گیرم. و اما سرنوشت خود این مردم: اینها باید در برابر عقاید لیبرالیستی که از آن دم می زدند تسلیم شوند.


در یک چنین وضعیت متزلزلی، نیروی ما از هر نیروی دیگری قوی تر و در دفع دشمنی و تجاوز نیرومند خواهد بود؛ زیرا این نیرو پشت پرده مخفی می ماند تا زمانی که کاملاً آماده و مجهز شود. در این هنگام که دیگر قوی شده است ضربه ی خود را وارد می آورد. هیچ کس نمی تواند به این نیرو آسیبی برساند یا در برابر آن بایستد.


این شر و تباهی موقت که از روی ناچاری آن را به وجود می آوریم، منشأ خیر خواهد شد. این خیر همان حکومت جدید است که در برابر هیچ بادی به لرزه در نمی آید. این حکومت اموری را که به وسیله ی لیبرالیسم و آزادی خواهی از مسیر طبیعی خود خارج شده بود به جای اولش بر می گرداند و آنها را در مسیر درست قرار می دهد. هدف وسیله را توجیه می کند. بنابراین اصل، ما باید در هنگام تهیه ی برنامه و نقشه ی خود آنچه را که مفیدتر و ضروری تر است رعایت کنیم و به اصول اخلاقی کمتر توجه نشان دهیم.


اینک در مقابل ما نقشه ای است و در این نقشه راهی ترسیم شده است که ما باید برای رسیدن به مقصد خود آن را بپیماییم. ما حق نداریم حتی به اندازه ی یک تار مو از این راه منحرف شویم که اگر گستاخانه این کار را کردیم ثمره ی چند قرن فعالیت خود را از دست خواهیم داد و همه چیز بر باد خواهد رفت.


برای آن که موفق شویم کارها را بر اساس یک خط مشی درست و کامل بنا کنیم باید فرومایگی، تنبلی، بی ثباتی و تلون مزاج توده ی عوام و ناتوانی او در شناخت امور زندگی اش و فقدان نگاه جدی و اراده ی قوی او را همیشه مد نظر داشته باشیم؛ چرا که توده قادر به تشخیص مصالح و منافع خود نیست. باید دانست که قدرت توده کور است. احساس درک ندارد. برای فهم و درک مطالب در چهارچوب معقول حرکت نمی کند. از هر طرف صدایی بلند شود به دنبال آن راه می افتد.


اگر کوری عصاکش کور دیگری شود جز این که او را در چاه اندازد کار دیگری نخواهد کرد. همین طور است افرادی که از میان توده و عامه ی مردم سر بر می دارند. اینها که نوعاً افرادی بی تجربه هستند گرچه ممکن است نابغه هم باشند اما چون نمی تواند به اعماق مسائل غامض سیاسی راه پیدا کنند، اگر هم بتوانند زعامت و رهبری توده را به دست گیرند، دیری نمی پاید که هم آنها و هم مردم سقوط می کنند و ریسمان بکلی از هم می گسلد.


فقط یک فرد مجرب که از همان کودکی برای فهمیدن حکومت خود مختار (3) تربیت شده و آن را تمرین کرده باشد، می تواند کلماتی را که از الفبای سیاست به وجود آمده است بخوبی بفهمد و ارزیابی کند.


ملتی که به حال خود رها می گردد تا تسلیم امثال این افرادی شود که ناگهان از میان آنها بر می خیزند و در صحنه ی نمایش ظاهر می شوند به خود ظلم می کنند؛ زیرا منازعات حزبی آنها را می کشد؛ منازعاتی که عشق رسیدن به قدرت و بالیدن به ظواهر و عناوین و ریاستها آنها را تشدید می کند و در نتیجه هرج و مرج گسترده ای به وجود می آورند. آیا توده این توانایی را دارد که، با آرامی و متانت و بدون حسدورزی و کینه توزی نسبت به یکدیگر، اداره ی امور کشور را به عهده گیرد و بدون دخالت دادن مصالح و منافع شخصی در مصالح عمومی، آنها را حکیمانه رتق و فتق کند؟ آیا می تواند در برابر دشمن خارجی از خود دفاع کند؟ هرگز. چون نقشه ای که به تعداد مغزهای توده ی مردم متعدد و تجزیه شد عاقبت آشفته می شود و انسجام میان اجزای آن از بین می رود. در نتیجه، پیچیده و مبهم می گردد و قابلیت اجرای خود را از دست می دهد.
فقط یک حاکم مستبد و مطلق العنان می تواند به طور دقیق و کامل برنامه ریزی کند و سپس آن را در کلیه ی اجزای دستگاه حکومتی به اجرا در آورد. از این مطلب ضرورهً نتیجه می گیریم که یک حکومت مطلوب و مفید به حال کشور حکومتی است که در آن کلیه ی کارها در دست یک فرد مشخص و مسئوول باشد. بدون یک حکومت مستبد و مطلقه، تمدن نمی تواند به حیات خود ادامه دهد؛ زیرا تمدن نه بر دوش توده بل به وسیله ی کسی پیش می رود که توده را رهبری می کند و فرقی نمی کند که این فرد چه کسی باشد. توده نیرویی وحشی و لجام گسیخته است و این نیرو در هر مناسبتی که پیش آید خود را نشان می دهد. بنابراین، به محض آن که توده آزادی به دست آورد و مشاهده کند که می تواند هر کاری بخواهد انجام دهد بلافاصله هرج و مرج که آخرین درجه ی وحشیگری است، بروز می کند.


به این حیوانات الکلیست که شراب آنها را منگ و تباه کرده است، نگاه کنید؛ حیواناتی که فکر می کنند دارای حق و حقوق بیشتری هستند و با رسیدن به آزادی به این حقوق دست می یابند. این کارها شایسته ی ما نیست و ما این راهها را نمی رویم. عرق و شراب ملت های گوییم را گیج کرده است. جوانانشان بر اثر میگساری کودن شده اند و این کودنی و بلاهت آنها را تنبل کرده و موجب شده است که در مرز مطالعه ی میراث کهن فرهنگی (4) متوقف شوند و از آن قدمی فراتر نگذارند. آنها هر روز هم بیشتر تشویق می شوند که در همین وضعیت بمانند و این تشویق و ترغیب به وسیله ی افرادی از ما صورت می گیرد که مخصوصاً آماده و تربیت شده اند تا جوانان گوییم را به این سمت سوق دهند؛ افرادی چون معلمان خصوصی، خدمتکاران، دایه ها  پرستارهایی که در خانه های ثروتمندان کار می کند، منشی ها (5)، کارمندان امور دفتری و زنهای ما که در بارها و امکان لهو و لعب محل رفت و آمد گوییم اشتغال دارند. در عداد همین نوع اخیر است آن پدیده ای که معمولاً با نام «انجمن بانوان» از آن یاد می شود و معاشرت و آمد و شد در آن جا به منظور فساد و عیاشی آزاد است.


شعار ما باید این باشد: زور و فریب مردم، تا آنچه را فریبکارانه به خوردشان می دهیم به عنوان یک امر صحیح بپذیرند و در درستی آن تردید نکنند. فقط زور می تواند در میدان سیاست پیروز شود، مخصوصاً اگر با توانایی های ذهنی که برای سیاستمداران ضروری است، توأم باشد. بنابراین، باید زور و نیز مکر و تزویر را که گفتیم باید شعارمان باشد، به عنوان اصل و اساس تلقی کرد. آن حکومتهایی که نمی خواهند تاج و تختشان به دست نمایندگان یک نیروی جدید تاراج شود باید این اصل را رعایت کنند. این شر تنها وسیله ای است برای رسیدن به هدف خیر. از این رو، نباید در استفاده ی از رشوه و تزویر و خیانت، در صورتی که ما را در تحقق بخشیدن هدفمان کمک کنند، تردیدی به خود راه داد. در عالم سیاست، هر فرد مسئوولی باید بداند که چگونه از فرصت ها بی درنگ استفاده کند (6) در صورتی که نتیجه ی این کار دست یافتن به قدرت جدیدی باشد.


دولت ما در حالی که به راه خود، راه فتح مسالمت آمیز، ادامه می دهد حق دارد که صدور مخفیانه ی احکام اعدام را که کمتر جلب توجه می کند جایگزین هول و هراسهای ناشی از آشوب و جنگ سازد. بدین ترتبی، رعب و وحشت باقی است، منتها چهره اش عوض شده است. این رعب و هراس به تسلیم کورکورانه ی مردم که مورد نظر ماست، می انجامد.


این درنده خویی هرگاه در جای خود به کار رود و با نرمی و مدارا همراه نشود به بزرگترین عامل قدرت حکومت تبدیل خواهد شد. تمسک ما به این روش نه فقط به خاطر سود و غنیمت است بلکه همچنین برای انجام وظیفه، یعنی بردن کاروان به سمت پیروزی است. تکرار می کنیم که باید از زور و تزویر استفاده کرد به طوری که مردم باورشان شود آنچه با مکر و فریب به خوردشان می دهیم بی تردید درست است.
در گذشته، ما نخستین کسانی بودیم که ندای آزادی
، عدالت و برابری را در میان توده های مردم سردادیم. کلماتی که هنوز هم تکرار می شوند و کسانی آنها را تکرار می کنند که بیشتر به طوطی شباهت دارند و از هر سو به طرف طعمه های دام فرود می آیند. اینها رفاه و آسایش را از جهانیان سلب کردند چنان که آزادی حقیقی را که قبلاً از دستبرد توده ی عوام در امان بود، نیز از فرد گرفتند.


آن عده از گوییم (غیریهود) هم که خود را فرزانه و عاقل و اهل فکر و اندیشه تصور می کردند نتوانستند چیزی از معانی این کلمات بی معنا و توخالی که شعارشان را می دهند، بفهمند. متوجه نشدند که میان این کلمات تناقض وجود دارد. ملاحظه نکردند که در طبیعت برابری و مساوات وجود ندارد و آزادی نمی تواند وجود داشته باشد؛ زیرا طبیعت، خود، آفریننده ی نابرابری و تفاوت در افکار و اخلاق و استعدادهاست.


این اشخاص همچنین نتوانسته اند بفهمند که توده یک نیروی کور است و نخبگان جدیدی هم که از بین آنها برای اداره ی امور و حکومت بر مردم انتخاب می شوند افرادی بی تجربه هستند و نسبت به مسائل سیاسی، مانند توده ی مردم، کورند. اگر فردی قرار باشد به حکومت برسد، ولو احمق و دیوانه باشد، به حکومت می رسد در حالی که اگر فردی قرار نباشد به حکومت برسد، هر چند نابغه باشد، از کنه و عمق سیاست چیزی درک نمی کند. اینها نکاتی است که از نظر گوییم کاملاً دور مانده است. با این حال، حکومت های موروثی گوییم در گذشته بر این اشتباهات استوار بود. پدر، شناخت اصول سیاست را با شیوه ای که فقط اعضای خانواده ی سلطنتی آن را می دانستند و هیچ یک از آنها حق نداشت این در را به روی رعیت بگشاید و اسرار سیاست را برای آنها افشا کند، به فرزندش منتقل می کرد. با مرور زمان مفهوم انحصار این امر در خاندانهای سلطنتی دستخوش ابهام و تیرگی گردید و سرانجام متلاشی و نابود شد و این خود مآلاً به پیشبرد قضیه ی ما و موفقیت اهداف ما کمک کرد.


کلمات آزادی - عدالت - برابری کلماتی هستند که به وسیله ی آنها مبلغان و عمال بی جیره و مواجب ما موفق شدند در چهار گوشه ی دنیا تعداد بی شماری را به زیر بیرق ما درآورند. در حالی که این کلمات همواره مثل خوره به جان رفاه گوییم (ملل غیر یهود) افتاده، امنیت و آسایش را از خانه های آنها ریشه کن کرده، آرامش را از بین برده، روح همبستگی را از آنها گرفته و نتیجه ی تمام شالوده هایی را که دولت های گوییم بر آنها استوار شده نابود کرده است، و این خود نیز، به نحوی که اندکی بعد توضیح خواهیم داد، ما را در احراز پیروزی کمک کرد. بدین ترتیب که این مسائل برگ برنده، یعنی از بین رفتن امتیازات و به عبارت دیگر نابودی تام و کامل آریستوکراسی گوییم، را در اختیار ما گذاشت. افراد این طبقه تنها سپر دفاع از ملتها و کشورها در مقابل ما هستند.


بر روی ویرانه های آریستوکراسی طبیعی و موروثی گوییم، اشرافیتی از طبقه ی درس خوانده و مترقی خودمان، که دیهیم آریستوکراسی پول را بر سر دارد، بنا می کنیم. اساس این آریستوکراسی ما بر دو اصل است: اول پول و این چیزی است که بر عهده ی ماست. دوم علم که از طرف دانشوران ما تأمین می شود.


نکته ی دیگری که رسیدن ما را به پیروزی تسهیل می کند این است که ما در برخوردها و رفتارهایمان با مردم، مردمی که هیچ وقت از آنها بی نیاز نیستیم، همواره انگشت روی نقاط حساس آنها می گذاریم. از جمله ی این نقاط حساس است: پول، حرص و ولع به ثروت و آزمندی به نیازهای مادی. هر یک از این معایب انسانی، اگر به کار بیفتند، بتنهایی کافی است که فعالیت فرد را بکلی فلج سازد و نیروی اراده ی او را تسلیم و تابع کسی کند که کار و فعالیت او را خریده است. (7)


صرف کلمه ی «آزادی» ما را کمک کرد تا توده ی مردم را در تمامی کشورها متقاعد کنیم که حکومت های آنها چیزی نیستند جز نگهبان ملت و این ملت است که حکومت را در اختیار دارد. بنابراین، نگهبان را می توان همچون یک دستکش کهنه دور انداخت و دستکش جدیدی جایگزین آن کرد.


این توانایی، توانایی تغییر نمایندگان ملت، نمایندگان را فرمانبردار ما کرده و این قدرت را به ما داده است که آنها را مسخر خود کنیم.

 

پی نوشت ها:
1- منظور از Goyem یا Goys غیر یهود است. این کلمه نزد یهود به معنای بهایم و نجسها و کفار و مشرکان می باشد و این خود نشان می دهد که یهودیها به دیگران با دیده ی حقد و حقارت و دشمنی و تنفر می نگرند- م.
2- خ.ت. کلمه ی حق ایده ای مجرد و بی اساس است.
3- خ.ت: حکومت اوتوکراسی (Autocratic).
4- Classics
5- Clerks
6- خ.ت: در عالم سیاست اگر برای رسیدن به قدرت لازم باشد که مال دیگران را هم مصادره کرد کمترین تردیدی روا نیست.
7- خ.ت: هر یک از این بیماریها بتنهایی و جداگانه می تواند جلودار (نخبگان و رهبران) ملت را نابود کند و بدین ترتیب ما اراده ی ملت را در اختیار همان کسانی می گذاریم که نیروی جلوداری و رهبری را از آن می گیرند.

 

منبع: نویهض، عجاج، پروتکل های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم (1387).


منبع

سه شنبه 7 آبان 1392  6:59 AM
تشکرات از این پست
YaSiN313
TANHA313
TANHA313
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 190
محل سکونت : ایران

پروتکل های یهود

بسم الله الرحمن الرحیم

 

متن پروتکل های یهود (1) - ادامه

بر اساس چاپ هشتاد و یکم انگلیسی (1985)

 

 

آزادی سیاسی ایده ای بیش نیست و واقعیت خارجی ندارد، اما هر یک از ما باید بداند که چگونه در موقع لزوم از این طعمه برای جذب گروه ها و توده ها به سوی حزب خود و نابود کردن حزب مخالف که حکومت و قدرت را در اختیار دارد استفاده کند.

متن پروتکل های یهود (1)

 

پروتکل دوم

 

هدفی که ما در پی آن هستیم حکم می کند که در پی جنگ ها هیچ گونه تغییرات مرزی و توسعه طلبی جغرافیایی رخ ندهد. این موضوع باید حتی الامکان رعایت شود؛ زیرا در این صورت جنگ به رقابت اقتصادی تبدیل خواهد شد و این جاست که ملت ها به واسطه ی کمک های مالیی که به آنها تقدیم می کنیم چاره ای نخواهند داشت جز این که به نیروی غلبه دهی - غلبه دهی گروهی بر گروه دیگر -  تفوق ما و نفوذ قدرت برتر پنهان پی ببرند. این وضع، خود به خود، هر دو گروه (طرفین جنگ) را در اختیار عمال بین المللی ما می گذارد؛ عمالی که میلیون ها چشم همیشه بیدار در اختیار خود دارند و میدان برای فعالیت بی قید و بند آنها کاملاً باز است. در این هنگام حقوق عمومی بین المللی ما توان از بین بردن حقوق خاص ملی را - منظور از حق، معنای متداول و معمول این کلمه است - پیدا می کند و در نتیجه، این امکان برایمان فراهم می شود که با این حقوق، بر ملت ها حکومت کنیم، درست همان طور که دولت ها در داخل مرزهایشان با قانون مدنی بر رعایای خویش حکم می رانند.


اشخاصی که از بین ملت با دقت انتخاب می کنیم، و چون این انتخاب دقیق و حساب شده است آمادگی کامل آنها برای خدمت داوطلبانه به ما را تضمین می کند، از تیپ شخصیت های ورزیده ی سیاسی نخواهند بود، تا این که به آسانی بتوانیم آنها را در مشت خود نگه داریم و از آنان به مثابه ی عقاب شکاری استفاده کنیم. این اشخاص زیر نظر افراد دانشمند و نابغه و متخصص و با تجربه ی ما، به عنوان مشاور پشت پرده، کار خواهند کرد. این اشخاص برگزیده ی ما (مشاوران مخفی) از همان کودکی به گونه ای تربیت و برای اداره ی امور جهان کاملاً آماده شده اند و - چنان که می دانید - سال ها اطلاعات مورد نیاز خود را از روشهای سیاسی ما و  درس ها و تجارب تاریخ و مشاهده ی روند حوادث که پیاپی اتفاق می افتد، تغذیه کرده اند. اما گوییم به هیچ وجه قادر نیستند از مطالعات مستمر تاریخ بهره ای ببرند و حکمتی بیاموزند؛ بلکه فقط طریقه های نظری یکنواخت را پی می گیرند، بدون آن که در نتایج احتمالی حوادث تعمق و اندیشه کنند. با چنین وضعی دیگر نیازی نیست که به گوییم کمترین بها و اهمیتی بدهیم. پس، بگذارید به حال خود باشند تا لحظه ی ربودنشان فرا رسد، یا با آرزوهای خود زندگی کنند و در عالم خیال برنامه بریزند و یا با خاطرات شیرین گذشته خود سرگرم شوند. اینها همه باید به عنوان نقش اصلی آنها باقی بماند. ما موفق شده ایم به گوییم بقبولانیم که اطلاعات نظری و تئوریک آنها محصول ناب علم است. تا زمانی که این هدف ماست، باید از طریق مطبوعات خود اعتقاد به درستی نظریات و آرایشان را در آنها تحکیم بخشیم. دانشمندان آنها به دانشی که دارند مغرور می شوند و بدون آن که سعی کنند برای اثبات درستی آن تجربیات و دانشها از محک منطق کمک بگیرند، نظریه های خود را به مرحله ی اجرا در می آورند. در حالی که آنچه به نظر آنها دانش و شناخت است در واقع چیزی نیست جز آنچه که عمال متخصص ما با استادی و مهارت برای آنها نوشته اند و این نوشته ها، همه، برای آن فراهم آمده است که اندیشه های آنان در جهتی که ما می خواهیم از آنها پرتو گیرند.


مبادا، حتی برای یک لحظه هم، فکر کنید که این سخنان من پوچ و بی اساس است. در اقداماتی که ما برای پیشبرد نظریات داروین، مارکس و نیچه انجام دادیم، فکر کنید. تأثیر مهم رهنمودهای ما در فریفتن و به اشتباه انداختن اذهان گوییم در این زمینه دست کم برای خود ما یهودی ها باید روشن باشد.


برای آن که در فعالیت های سیاسی و کارهای اداری خود مرتکب اشتباه نشویم و پایمان نلغزد و به سر در نیاییم، باید طرز فکر، اخلاق، تمایلات و گرایش های ملتها را مد نظر قرار دهیم و آنها را جدی بگیریم.


پیروزی و موفقیت روش ما، که اجزای آن در همه جا پراکنده شده و هر ناحیه ای بهره ای از آن را داراست، بستگی به مزاج و روحیه ی ملت هایی دارد که بر سر راه ما قرار می گیرند و ما با آنها تماس داریم. این پیروزی به دست نخواهد آمد مگر آن که ما روش خود را، براساس قوانین و تجربیاتی که از گذشته ی خویش به دست آورده ایم و با توجه به وضع موجود، پیاده کنیم.
باید توجه داشت که امروزه دولت ها ابزار بسیار مهمی در اختیار دارند که در آفریدن حرکت های فکری و جریانهای ذهنی به کار گرفته می شود. این ابزار همان مطبوعات است. کار مطبوعات، که در قبضه ی ما هستند، این است که نیازهای ضروری و حیاتی ملت را مطرح کنند، شکایت و درد دلهای مردم را پخش نمایند و با آفریدن عوامل نارضایی و خشم به آن دامن بزنند. چرا که مطبوعات تجسم و مظهر پیروز شدن آزادی عقیده و بیان هستند. اما حکومتهای گوییم نفهمیدند که چگونه از این ابزار استفاده کنند لذا این قدرت به دست ما افتاد و ما از طریق مطبوعات به آن قدرت حرکت آفریدن و مؤثر رسیدیم، و خود، همچنان پشت پرده باقی ماندیم. دست ما پر از طلاست و می دانیم که این طلا را در مقابل دریاهایی از خون و عرقهای ریخته شده به دست آورده ایم. آری، آنچه کشتیم درویدیم. مهم نیست که ملت ما چقدر قربانی داده است؛ زیرا هر قربانی ما در پیشگاه خداوند با هزار قربانی گوییم برابری می کند.

 

 

 


منبع: نویهض، عجاج، پروتکل های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم (1387).

سه شنبه 7 آبان 1392  7:10 AM
تشکرات از این پست
YaSiN313
TANHA313
TANHA313
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 190
محل سکونت : ایران

پروتکل های یهود

بسم الله الرحمن الرحیم

 

متن پروتکل های یهود (1) - ادامه

بر اساس چاپ هشتاد و یکم انگلیسی (1985)

 

 

 

آزادی سیاسی ایده ای بیش نیست و واقعیت خارجی ندارد، اما هر یک از ما باید بداند که چگونه در موقع لزوم از این طعمه برای جذب گروه ها و توده ها به سوی حزب خود و نابود کردن حزب مخالف که حکومت و قدرت را در اختیار دارد استفاده کند.

متن پروتکل های یهود (1)

 

 

پروتکل سوم

 

امروز می توانم به شما بگویم که هدف ما نزدیک شده و تا رسیدن به آن چند گامی بیشتر باقی نمانده است. با نگاهی به پشت سر در می یابیم که راه درازی را که طی کرده ایم در شرف پایان است. در این هنگام حلقه ی «افعی نمادین» بسته می شود. این افعی سمبل ملت ما در پیمودن این مراحل می باشد. وقتی این حلقه سر به هم آورد تمامی دولتهای اروپایی در دایره ی آن محصور خواهند شد و افعی چنان قلاب آنها را در میان خواهد گرفت.


ما بزودی شاهد فروپاشی معیارهای قانونی روزگار خود خواهیم بود؛ چرا که این معیارها را خود ما سرپا کردیم و در ساختمان آنها عمداً شکافها و رخنه هایی را قرار دادیم به طوری که دائماً پیرامون محورهای خود در حال حرکت باقی بمانند و مثل کفه های ترازو بالا و پایین بروند، تا سرانجام ماده ی آنها آب و متلاشی شود و نتیجه ی آن از هم ریختن و تلاشی محور آنهاست. گوییم خیال می کنند که این معیارها و قوانین را براساس متین و محکمی استوار کرده اند، و لذا برای آنها اهمیت قائلند و انتظار دارند که همیشه در حال تعادل و انتظام باشند، باشد که روزی به آرزوی خود برسند. اما محورهای این قوانین- یعنی پادشاهان و رؤسای کشورها- از این امر غافل هستند؛ زیرا نمایندگان ملت پیرامون آنها را احاطه کرده اند. اینها سلاطین را به هر سازی که خوشایند آنها باشد می رقصانند. بر اثر هرج و مرج، قدرت پراکنده می شود  هر گروهی به قدر توان خود آن را چنگ می زند. قدرتی که در دست این نمایندگان می باشد و از طریق ترور و ایجاد وحشت که بازتاب آن تا درون کاخها رفته، به آن ها رسیده است. ریسمانهایی که باید میان پادشاه و ملت اتصال برقرار کند، از هم گسیخته و دیگر چیزی که آنها را به هم پیوند دهد، باقی نمانده است، لذا پادشاه در حالتی از ترس و نگرانی به سر می برد و همواره انتظار حملات ناگهانی از سوی قدرت طلبان را می کشد. ما بین قدرت برتر دولت و قدرت کور ملت فاصله ایجاد کرده ایم و هر دوی آنها اهمیت خود را از دست داده اند و مثل آدم کوری شده اند که عصایش را از او گرفته باشند.


برای آن که جاه طلبان و تشنگان قدرت را وادار کنیم تا به طرف هدف خود خیز بردارند و از آن سوء استفاده کنند تمام نیروهای مخالف را، از هر سو، به حرکت در آوردیم تا رودرروی هم بیاستند. هر کدام آنها را از طریقی تحریک کردیم و در نتیجه، با گرایشهای آزادی خواهی خود، علم استقلال طلبی را برافراشتند. برای ایجاد اختلال، که گریزی هم از آن نیست، با خواسته ی هر گروهی همنوایی و همراهی کردیم و کلیه ی احزاب را مسلح نمودیم و رسیدن به قدرت را یک هدف مقدس و بالاتر از هر امری جلوه دادیم. و اما در رابطه با دولتها؛ کشمکشهای آنها را به جنگهای شدید و سخت تبدیل کردیم. با چنین اوضاع و احوالی مسلماً طولی نخواهد کشید که سراسر جهان در کام هرج و مرج و ورشکستگی فرو خواهد رفت.


جاه طلبان که تعدادشان بیرون از شمار است، سالن های پارلمان ها و اجلاس های عالی اداری را به میدان ها و تریبون های سخنرانی های بی ارزش تبدیل کردند. روزنامه نگاران حرفه ای و نویسندگانی که از راه دو به هم زنی و تهمت پراکنی ارتزاق می کنند زیادند و هر روز برای دریافت مزد و پاداش درهای قوه ی مجریه را می کوبند. (8) سوء استفاده از وظایف شغلی (9) چنان شایع و فراگیر می شود که نشان می دهد مؤسسه های دولتی کاملاً آماده شده اند تا طوفانهای آینده بر آنها وزیدن گیرد. در نتیجه، توده ی ملت سر به شورش بر می دارد و همه چیز را واژگون می کند.


و اکنون ملت را می بینی که در چنگال فقر گرفتار آمده و اسیر عبودیتی بدتر و پیچیده تر از بردگی و زمین بندگی سابق شده است؛ زیرا در گذشته بردگان می توانستند به نحوی از انحاء خود را آزاد کنند، اما از این فقر شدید و فراگیر امید نجاتی نمی رود. ما در قوانین اساسی به حقوق موسوم به «حقوق ملت» تصریح کرده ایم، اما ملت به هیچ کدام آنها دست نمی یابد و این حقوق را جز خیال و سرابی نمی یابد. کارگر زحمتکش اطمینان پیدا می کند که این قوانین توخالی و سخنرانیهای پوچ سالنها هیچ فایده ای برای او در برندارد؛ زیرا دور خودش می چرخد و می بیند که همچنان شکمش گرسنه است و از مشکلات رنج می برد و از قانون اساسی و مواد آن هیچ خبری به او نمی رسد مگر همان ریزه های ته سفره ای که در هنگام انتخابات عمومی پهن می شود تا کاندیدایی که پیشاپیش عمال ما به او دیکته کرده اند، انتخاب کند. حقوقی که این کارگر زحمتکش در رژیم های جمهوری به آن می رسد چیزی جز مرارت و تلخی نیست و نه تنها هیچ باری را از دوش او بر نمی دارد، بلکه او را از همان اندک حقوق و دستمزد مرتبی هم که می گیرد محروم می سازد و مجبورش می کند که با دوستان خود به اعتصاب متوسل شود و یا به دستور کارفرمایانش از کار بیکار شود.


با راهنمایی و خط دادن ما، ملت طبقه اشراف را که چون از ملت سود می برد از او دفاع و حمایت می کرد، از بین برد اما در چنگال رباخواران کوچک گرفتار آمد که مثل زالو خون او را می مکند و به بردگیش گرفته اند و در بندش کرده اند.


در این جا ما به ایفای نقش خود می پردازیم و با ادعای عشق به نجات کارگر بینوا از بدبختی و مصیبت وارد صحنه می شویم و از او می خواهیم تا به صفوف ارتش ما که زیر لوای سیوسیالیسم، آنارشیسم و کمونیسم می جنگد، بپیوندد. ما به پیروی از اصل بی معنای برادری و همبستگی انسانی که یکی از قوانین فراماسونری ماست، این پرچمداران را یاری می رسانیم. طبقه ی اشراف که قانون ابزار استثمار دسترنج کارگران بیچاره را در اختیار او می گذارد، اینک خوشحال و آسوده خاطر شده است؛ چون می بیند که این کارگران دیگر عریان و برهنه نیستند و تندرستی خود را بازیافته اند. اما این با برنامه ای که ما داریم کاملاً مخالف است. خواست ما این است که فقر حاکم شود و گوییم به ضعف گرایند. قدرت ما در گرو فقر و ناتوانی دائم کارگر است؛ زیرا از این طریق او را برده ی اراده ی خویش می سازیم و او در حکومت خود هیچ گونه قدرت و توانایی و عزم و اراده ای را نخواهد یافت که با تکیه به آن در برابر ما ایستادگی کند. گرسنگی این حق را برای سرمایه به وجود می آورد که به کارگر چنان زورگویی کند که طبقه ی اشراف، با وجود برخورداری از حمایت سلاطین و قدرت قانون، نظیر آن را در زمان خود نمی کردند.


به کمک فقر و حسادت و دشمنی ناشی از آن می توانیم توده را به هیجان در آوریم و دست های آنها را به سلاحی تبدیل کنیم که تمامی موانع راه ما را درهم بکوبند. هنگامی که زمان تاجگذاری سرور ما پادشاه، پادشاه کل جهان، فرا رسد همین دستهای کارگری هرگونه مانع و عقبه ای را از سر راه بر خواهند داشت.


گوییم بدون کمک متخصصان ما قادر به اندیشیدن و درست فکر کردن نیستند. آنها کوته بین تر از آنند که ضرورت ایجاد آنچه را که ما در روز تأسیس پادشاهی خود به وجود خواهیم آورد، دریابند. نخستین موضوع که نهایت اهمیت را دارد نحوه ی اداره کردن آموزش در مدارس ملی است. در این مدارس باید دانشی که اساس همه ی دانشهاست آموزش داده شود و آن علم زندگی انسان و جامعه است. لازمه ی این امر تقسیم کار و در پی آن تقسیم مردم به اقشار و طبقات است که هر طبقه ای وضعیت خاص خود را دارد. همگان باید بدانند که به علت اختلاف اهداف در فعالیت انسانی، امکان ندارد که برابری و مساواتی وجود داشته باشد. هیچگاه دو فرد با هم برابر نیستند؛ زیرا کسی که کاری می کند و یک طبقه و قشر کامل از نتایج آن برخوردار می شوند با کسی که نتیجه و ثمره ی کارش فقط به خود او می رسد در برابر قانون یکسان نیستند. شناخت صحیح ساختار جامعه، که البته ما اسرار آن را در اختیار گوییم نخواهیم گذاشت، به همه ی مردم معلوم خواهد کرد که حرفه ها و شغلها باید در ضمن حدود معینی کنترل شوند (10) تا دیگر علتی باقی نماند که انسانیت را به بدبختی بکشاند. این بدبختی ناشی از نظام آموزش فعلی است که با کاری که از افراد می خواهند آن را انجام دهند، سازگاری ندارد. وقتی مردم چنین شناختی را کاملاً به دست آوردند، خود به خود به سمت اطاعت از قدرت حاکمه و پذیرفتن شرایطی که دولت برای آنها تعیین می کند، پیش می روند. ارزش معارف در زمان حاضر و خط دادنهای ما به آنها در این جا خود را نشان می دهد که می بینیم ملت هر چه را در مطبوعات و کتابها می بیند باور می کند و در عین حال نسبت به هرگونه وضعی که آن را بهتر از وضعیت موجود خود می یابد، نفرتی کور در دل می پروراند. این نفرت ناشی از آن است که ملت معنای طبقه و وضعیتی را که لازمه ی آن است، اصلاً نمی فهمد و بر اثر القائات گمراه کننده و جهالت افزای ما در کار خود گیج و سرگشته شده است.


این نفرت زمانی شدت بیشتری خواهد گرفت که توفان های بحران اقتصادی که بازارها را راکد و چرخ های صنعت را فلج می سازد، وزیدن گیرد. ما با ابزارهای سری و محرمانه ای که در اختیار داریم (11) یک بحران اقتصادی بین المللی که احدی قدرت تحمل آن را ندارد، خواهیم آفرید. این بحران توده ی کارگر را همزمان در تمامی کشورهای اروپایی به خیابانها می کشاند. این توده ی خشمگین با حرص و ولع تمام به ریختن خون همان طبقه ای که از اوان کودکی نفرت آن را در دل داشتند، خواهند پرداخت و اموال و داراییها را به غارت خواهند برد و اغتشاش و بی نظمی به اوج خود خواهد رسید.
اما این کارگران هرگز متعرض اموال ما نخواهند شد؛ زیرا رگ خواب آنها در دست ماست. در صورتی که سعی کنند به طرف ما بیایند می دانیم چگونه جلو آنها را بگیریم و خودمان را از تجاوزشان در امان نگه داریم.
ما به نوبه ی خود روشن ساخته ایم که پیشرفت مادی موجب خواهد شد تا گوییم به حکومت خرد دست یابند و در سایه ی آن بیارمند. این درست همان چیزی است که حاکمیت خودکامه ی ما آن را انجام خواهد داد. این حاکمیت می داند که چگونه از طریق بیرحمی حکیمانه و عادلانه ریشه های ناآرامی را برکند و هیجان گوییم را فرونشاند و با داغ کردن لیبرالیسم بیماری آن را برطرف سازد. این داغ کردن شامل دیگر مؤسسات نخواهد شد.


وقتی توده ی مردم دید که کلیه ی امتیازات دیگر طبقات  خوشگذرانیها و عیاشیهای آنها از بین رفته است، بر این باور می رود که اینک او حاکم و فرمانش مطاع است. بی خبر از آن که او، که خانه اش را به دست خودش ویران کرده است، همچون آدم کوری شده است که در برابرش تلی از سنگ قرار دارد و در اثر برخورد با آن افتاده است و هر بار که سعی می کند برخیزد به آن تل می خورد و دوباره به زمین می افتد، لذا دست کمک به سوی کسی دراز می کند که راه را به او نشان دهد. توده از یاد برده است که بهتر است به عقب، به همان وضعیت گذشته ی خود، بازگردد، (12) و در نتیجه هر چه دارد زیر گامهای ما می ریزد. انقلاب فرانسه را که ما صفت «کبیر» روی آن گذاشتیم، به خاطر بیاورید. اسرار تدارک و سازماندهی آن برای ما کاملاً روشن است؛ زیرا این انقلاب ساخته ی دست خود ماست.
ما از همان زمان انقلاب فرانسه پیوسته ملت ها را رهبری می کنیم و آنها را از طلسم های شعبده ها و چشم بندی ها آزاد می سازیم. سرانجام، ملت ها از ما نیز روی برخواهند تافت و به پادشاه قهار از سلاله ی صهیون که ما او را برای جهان آماده و مهیا کرده ایم، روی خواهند آورد.


ما امروز یک قدرت بین المللی شکست ناپذیر هستیم؛ زیرا هرگاه گروهی به ما حمله کنند گروهی دیگر به حمایت از ما بر می خیزند. مسأله ی پستی بی حد و اندازه ی ملت های گوییم است. این ملت ها در مقابل زور و قدرت ذلیل و تسلیمند، اما نه در برابر ضعیف ترحم سرشان می شود و نه از خطارکار در می گذرند. در تبهکاری سخت فرو رفته اند. آنها طاقت تحمل افکار و اقوال ضد و نقیض در یک نظام اجتماعی آزاد را ندارند اما بیرحمی یک حاکم سرکش و گستاخ را تا حد مرگ تحمل می کنند و دم بر نمی آورند. اینها صفاتی هستند که ما را در راه رسیدن به استقلال یاری می رسانند. اگر دقت کنیم می بینیم که گوییم از همان نخستین روزی که حکام دیکتاتور روی کار آمدند تا این لحظه، شکنجه ها و زخمهایی را تاب آورده اند که فقط مقدار اندکی از آنها کافی است تا سر ده ها پادشاه را بر باد دهد. (13) این پدیده و این وضعیت غیر معقول، یعنی موضع گیری های متضاد این ملت ها در برابر حوادثی از یک نوع، چگونه قابل تفسیر و تبیین است؟ این پدیده جز با دیدن واقعیت روشن نمی شود. کسانی که بر گرده ی این ملت ها سوارند و بر آنها فرمان می رانند، از طریق عمال خود، پیوسته در گوش آنها می خوانند که اگر از قدرت خود سوء استفاده می کنند به خاطر هدف والای فرود آوردن ضربه ی نهایی بر حکومتی است که ملت ها را از پای درآورده است و این بزرگترین خدمت به منافع ملتها و همچنین به خاطر دفاع از برادری جهانی و ایجاد همسبتگی و برابری است. بدیهی است که حکومتگران به ملت ها نمی گویند این اتحاد و همبستگی جز در روزگار حاکمیت پادشاه مستقل ما تحقق نخواهد پذیرفت.


ملت ها، همان طور که می بینید، بی گناهان را محکوم و مقصران و مجرمان را تبرئه می کنند و اعتقاد راسخ دارند که می توانند هر کار بخواهند بکنند. ما باید از این وضع ممنون و متشکر باشیم؛ زیرا ملت هر چیز محکم و استواری را ویران می کند و در هر قدمی که بر می دارد آشفتگی و هرج و مرج می آفریند.
کلمه ی آزادی گروه ها را به سمت جنگیدن با هر قدرت و سلطه ای می کشاند تا جایی که حتی با خدا می جنگند و در برابر قوانین طبیعی او به مقاومت بر می خیزند. از این رو، زمانی که حکومت خود را برپا کنیم این واژه را از قاموس زندگی حذف خواهیم کرد؛ زیرا سمبل و الهام بخش اصل قدرت بیدادگر است؛ قدرتی که توده ی مردم را همچون حیوانات تشنه ی خون می کند.
طبیعت این حیوانات این است که هرگاه جام خون را سرکشیده اند خواب چشمان آنها را در ربوده است.  در چنین حالی آرام هستند و براحتی می توان پاهای آنها را بست اما چنانچه شراب خون برایشان فراهم نشود هرگز نمی خوابند و همچنان با یکدیگر می جنگند.

 

پی نوشتها:

1- خ.ت: روزنامه نگاران گستاخ و رساله نویسان (Pamphleteers) بی باک نیروهای اداری را در معرض حملات مستمر قرار می دهند.
2- خ.ت: سوء استفاده از قدرت.
3- خ.ت: ... حرفه ها و مشاغل باید در گروه های خاصی منحصر شود.
4- خ.ت: ما به کمک ابزارهایی که در اختیار داریم و به وسیله ی طلا که تماماً در دست ماست...
5- خ.ت: و چون مایل نیست به روش گذشته باز گردد....
6-خ.ت: آنها از نخست وزیران و وزیران دیکتاتور کنونی خود بدیهاتی را تحمل کرده اند که...


منبع: نویهض، عجاج، پروتکل های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم (1387).

سه شنبه 7 آبان 1392  7:20 AM
تشکرات از این پست
YaSiN313
TANHA313
TANHA313
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 190
محل سکونت : ایران

پروتکل های یهود

بسم الله الرحمن الرحیم

 

متن پروتکل های یهود (2)

بر اساس چاپ هشتاد و یکم انگلیسی (1985)

 

 

چه شرایطی در آینده برای درهم کوبیدن این قدرت پنهان پیش خواهد آمد؟ این را ما، خود می دانیم. چه کسی می تواند این قدرت مخفی را نابود کند؟ ما. فراماسونری گوییم ناخودآگاه به ما خدمت می کند. به این ترتیب که پوششی برای ماست و ما، خودمان و اهداف و برنامه هایتان را پشت سر آنها پنهان می کنیم.

متن پروتکل های یهود (2)

 

 

پروتکل چهارم

 

 

هر حکومت جمهوری باید در زندگی خود مراحلی را پشت سر بگذارد. نخستین مرحله، روزهای آغازین پس از تأسیس آن است. در این مرحله عناصر تهور و جنون بروز می کند و قدرت طبقات پایین جامعه حاکم می شود و حکومت، مثل آدم های مست تلوتلو می خورد. در مرحله ی دوم، اجامر و اوباش که به دنبال هر صدایی به راه می افتند، رو می آیند و اینجاست که هرج و مرج سر بر می دارد، و سرانجام آن پیدایش دیکتاتور است. این حاکم خودکامه نه محمل قانونی برای حکومت خود دارد و نه آشکارا کار می کند. با این حال حاکم است و مسؤولیتی را به دوش می کشد. او مسؤول است اما در برابر یک قدرت پنهان و نامرئی و یا یک سازمان مخفی که او را از پشت پرده می چرخاند. این سازمان یا قدرت نامرئی بدون هیچ گونه مانع و رادعی هر کار که دلش بخواهد انجام می دهد، چون در خفا و با پنهان شدن پشت سر عمالی کار می کند که تغییر می کنند. این تغییر و تبدیل عمال نه به خاطر آزار رساندن آنهاست بلکه برای کمک مالی به آن قدرت پنهان است زیرا با این کار هزینه های گزافی که در مقابل خدمات عریض و طویل عمال سابق می بایست به آنها پرداخت شود، از دوش او برداشته می شود. عمال مرتباً جای خود را به یکدیگر می دهند و کارها به نوبت مرحله به مرحله پیش می رود.


چه شرایطی در آینده برای درهم کوبیدن این قدرت پنهان پیش خواهد آمد؟ این را ما، خود می دانیم. چه کسی می تواند این قدرت مخفی را نابود کند؟ ما.   فراماسونری گوییم ناخودآگاه به ما خدمت می کند. به این ترتیب که پوششی برای ماست و ما، خودمان و اهداف و برنامه هایتان را پشت سر آنها پنهان می کنیم. اما برنامه ای که ما برای عمل و اجرا آماده کرده ایم و مکانی که این برنامه در آن جا پیاده خواهد شد، به صورت یک راز عمیق و سر به مهر باقی خواهد ماند و احدی از آن مطلع نخواهد شد.


آزادی در یک جا مضر نیست و می تواند در اقتصاد دولت جایی برای خود پیدا کند، بدون آن که به رفاه و آسایش مردم آسیبی برساند، و آن جایی است که بر اساس ایمان به خدا و برادری انسانی استوار و از ایده ی برابری مبرا باشد؛ ایده ای که در تناقض مستقیم با قوانین هستی است؛ زیرا لازمه ی این قوانین اختلاف و تباین در مخلوقات و خضوع و تبعیت (بعضی از بعضی دیگر) است. اگر ایمان به خدا حاکم شد، آن گاه ملت می تواند حکومت کند؛ به این ترتیب که کره ی زمین به چند اقلیم تقسیم و بر هر اقلیمی سرپرست و قیم ملت حاکم شود. در این صورت ملت تحت ارشاد پیشوای معنوی خود، راضی و خشنود از آنچه خداوند برایش مقدر کرده است به زندگی خویش ادامه می دهد. به همین علت ما موظفیم مذهب را بکلی ریشه کن کنیم و اصل اعتقاد به وجود خدا را از اذهان گوییم بیرون آوریم و به جای آن ارقام محاسباتی و نیازهای مادی را بگذاریم. برای آن که فرصت تفکر و تأمل را از گوییم بگیریم باید اذهان آنها را متوجه صنعت و تجارت سازیم. با این کار تمام ملت ها به کسب و کار و سودآوری مشغول می شوند و از توجه و پرداختن به کسی که در نظر آنها دشمن مشترک به حساب می آید، باز می مانند. بار دیگر می گوییم برای آن که آزادی به نابودی کامل گوییم بینجامد و اثری از آنها باقی نگذارد باید صنعت را بر پایه ی رقابت قرار دهیم. نتیجه ی این کار این است که آنچه به کمک صنعت از کشورها عاید می شود دست به دست می گردد و از طریق سفته بازی ها سرانجام به صندوق های ما سرازیر می شود.


نبرد شدید برای کسب برتری و تفوق و تکان هایی که به حیات اقتصادی می رسد، مجموعاً جوامعی بی نشاط و سرد و بی عاطفه ایجاد کرده و خواهد کرد که در نتیجه ی آن روح تنفر و کینه نسبت به سیاست حاکم و مذهب در آنها به وجود خواهد آمد و تنها دلخوشیی که برای چنین مردمی باقی می ماند در آوردن پول و طلاست؛ طلایی که آن را می پرستند و چون به کمک آن نیازهای مادی خود را برآورده می سازند در راه آن فداکاری می کنند. در این هنگام لحظه ی موعود فرا می رسد؛ زیرا طبقات و اقشار پایین گوییم، برای نابود کردن متفکران و طبقه ی روشنفکر گوییم که رقبای ما در رسیدن به قدرت هستند، زیر لوای رهبری ما جمع می شوند. البته انگیزه ی این طبقات پایین در پیوستن به ما نه کسب غنیمت و جمع آوری ثروت، بلکه گرفتن انتقام از آن قشر اندیشور است که اینک لحظه ی آن رسیده است تا به سرنوشتی که در انتظارشان می باشد، گرفتار آیند.

 

سه شنبه 7 آبان 1392  7:27 AM
تشکرات از این پست
YaSiN313
TANHA313
TANHA313
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 190
محل سکونت : ایران

پروتکل های یهود

بسم الله الرحمن الرحیم

 

متن پروتکل های یهود (2) - ادامه

بر اساس چاپ هشتاد و یکم انگلیسی (1985)

 

 

چه شرایطی در آینده برای درهم کوبیدن این قدرت پنهان پیش خواهد آمد؟ این را ما، خود می دانیم. چه کسی می تواند این قدرت مخفی را نابود کند؟ ما. فراماسونری گوییم ناخودآگاه به ما خدمت می کند. به این ترتیب که پوششی برای ماست و ما، خودمان و اهداف و برنامه هایتان را پشت سر آنها پنهان می کنیم.

متن پروتکل های یهود (2)

 

 

 

پروتکل پنجم

 

جوامعی که فساد در همه جای آن رخنه کرده شایسته ی چه نوع حکومتی است؟ جوامعی که در آنها فقط با کلاهبرداری و دزدی واختلاس می توان کسب ثروت نمود، جوامعی که افسار گسیخته و منحط شده اند و برای حفظ آداب عمومی و فضایل اخلاقی باید قانون مجازات و تدابیر سخت و خشن بالای سر مردم باشد و کسی حاضر نیست با طیب خاطر آنها را رعایت کند؛ زیرا در این جوامع احساس دینی و میهن پرستی به وسیله ی اعتقادات وارداتی از بازارهای جهانی نابود شده است، آری در چنین جوامعی غیر از یک حکومت خودکامه و مستبد که کم و کیف آن را برایتان توضیح خواهیم داد، چه نوع حکومت دیگری شایسته ی پیاده شدن است؟ ما سازمان و تشکیلات عظیمی برای یک حکومت وسیع مرکزی به وجود خواهیم آورد، تا بدین وسیله بتوانیم زمام همه چیز را به دست بگیریم. ما با وضع قوانین جدید و بی سابقه ای شریان های فعالیت حیات سیاسی رعایای خود را کاملاً کنترل خواهیم کرد. این قوانین تمامی رواها و آزادی های مطلقی را که گوییم برای خود مقرر داشته اند از بین می برد. بدین سان، پادشاهی ما با یک قدرت مطلقه منحصر به فرد و برخوردار از نهادها و بخش های عالی متمایز خواهد شد و همیشه و همه جا آمادگی خواهد داشت تا آن دسته از گوییم را که در عمل یا گفتار با ما مخالفت می ورزند از سر راه خود بر دارد.


ممکن است بگویند که این قدرت مطلقه با پیشرفتهای عصر حاضر سازگاری ندارد اما من به شما ثابت می کنم که سازگاری دارد و هیچ ایرادی متوجه آن نیست.


در گذشته مردم سلاطین را مظهر اراده ی الهی می پنداشتند و از این رو، بدون هیچ بحث و گفتگویی، در مقابل قدرت مطلقه ی آنها تسلیم می شدند. لکن از زمانی که ما به تزریق این باور در اذهان ایشان شروع کردیم که آنها هم برای خود حقوقی دارند، تخت نشینان را بشر و انسانهایی عادی تلقی کردند که مثل بقیه ی مردم دستخوش نابودی می شوند. روغن مقدسی که به وسیله ی آن سرپادشاه، این سایه خدا در زمین، تدهین می شد در چشم مردم به صورت یک روغن معمولی و غیر مقدس در آمد. وقتی ایمان به خدا را از آنها سلب کردیم شکوه قدرت به خیابانها منتقل شد؛ چرا که حالا حق حکومت از آن توده بود. این جا بود که ما این حق را تصاحب کردیم.


بالاتر از این، هنر حکومت بر توده ها و افراد ملت به وسیله ی نظریه هایی که زیرکانه فراهم آمده اند و با بیان سخنان و عبارت پر طنین و قوانین زندگی و دیگر حیله ها و چاره اندیشی هایی که گوییم از کنه اسرار آنها هیچ اطلاعی ندارد، نزد ماست. این فن که اصول آن را از متفکران اداری و سیاسی خود گرفته ایم در حیطه ی تخصص ما می باشد. متخصصان ما با تجزیه و تحلیل و مشاهده و تحمل رنج منحصر کردن دقایق در قضایای حساس و مهم، پرورده و ورزیده شده اند. ما در زمینه ی برنامه ریزی برای فعالیت های سیاسی و انجام مسؤولیت ها نظیر نداریم. تنها یسوعیان (1) که می توانند در این مورد با ما رقابت کنند لکن ما راه هایی را ابداع کرده ایم که آنها را در نظر عوام و توده ی سطحی اندیش از اهمیت و اعتبار می اندازد. ما بر یسوعیان تفوق داریم چون تشکیلات آنها آشکار است در حالی که ما توانسته ایم دستگاه های مخفی خود را همیشه پنهان و در پرده نگه داریم. به هر حال، دنیا اصلاً به این اهمیت نمی دهد که چه کسی بر او حکومت می کند، رئیس کاتولیک ها یا حاکمی از تبار صهیون! اما این موضوع برای ما بسیار اهمیت دارد؛ زیرا ما ملت برگزیده ایم و باید به این مسأله کاملاً اهتمام داشته باشیم.


اگر تمام گوییم جهان در برابر ما بایستند و بر ضد ما بسیج شوند امکانش هست که پیروز شوند، اما این پیروزی موقت است و خطری ما را تهدید نمی کند؛ زیرا آنها سرگرم نزاع با خودشان هستند و ریشه های این کشمکش چندان عمیق است که نمی گذارد علیه ما یکپارچه شوند. علاوه بر این، ما از طریق دامن زدن به مسائل فردی و ناسیونالیستی که از بیست قرن پیش به طور مداوم این کار را کرده ایم، آنها را به جان یکدیگر انداخته ایم. به همین دلیل شما حتی یک دولت نمی یابید که در صورت قیام علیه ما بتواند یاوری برای خود پیدا کند؛ چون هر دولتی می داند که اتحاد بر ضد ما به زیان او تمام می شود. ما بسیار نیرومند هستیم و هیچ کس ما را نادیده نمی گیرد. ملتها نمی توانند، بدون دست داشتن پنهان ما، هیچ پیمانی را، هر چند بی اهمیت، به تصویب برسانند.


Per Meregesregnant: It is Through me That Kings Reign
«با قدرت من است که سلاطین سلطنت می کنند».


پیامبران به ما گفته اند که خداوند ما را برگزیده است تا بر سراسر دنیا حکومت کنیم. خداوند به ما نبوغ بخشیده است تا بتوانیم این بار را به دوش کشیم. اگر این نبوغ در اردوی مقابل بود بی گمان تا به امروز با ما ستیز می کردند و چنانچه کسی تازه وارد میدان شود هرگز یارای برابری با ما را که ثابت قدم تر و ریشه دارتر هستیم نخواهد داشت. (2) اگر بین ما و او نبردی به وقوع بپیوندند این نبرد بی رحمانه و بی سابقه خواهد بود. به فرض هم که در گوییم موهبت نبوغ وجود داشته باشد، اما این نبوغ خیلی دیر رسیده است. کلیه ی چرخ های دستگاه حکومت ها احتیاج به موتور دارد و این موتور که همان «طلا» است در اختیار ما می باشد. کار علم اقتصاد سیاسی این بود که مقام سرمایه را بالا برد و روشن است که افتخار تأسیس و تثبیت این دانش از آن ماست.


سرمایه، اگر بخواهد در امر تعاون آزادانه سهیم شود، باید آزاد و رها باشد تا بتواند در صنعت و تجارت انحصار به وجود آورد و این همان نکته ای است که یک دست نامرئی در سراسر جهان آن را به مرحله ی عمل گذاشته است. این آزادی سرمایه طبعاً به دست اندرکاران صنعت، قدرت سیاسی می بخشد و این خود توانایی کنترل و رهبری ملت ها را در اختیار آنها می گذارد. در این روزها این مسأله برای ما اهمیت و وزن بیشتری پیدا می کند چنانچه بخواهیم به جای سوق دادن ملت ها به طرف جنگ آنها را خلع سلاح کنیم. مهم تر از این، آن است که به عوض فرونشاندن احساسات و عواطف برافروخته ی ملت ها، از این احساسات به نفع خود بهره برداری کنیم و جریان افکار و آراء را در اختیار خود بگیریم، و به جای مبارزه با آنها و کوشش برای ریشه کن کردنشان، آنها را به گونه ای که با ما و اهدافمان مناسبت داشته باشد، بازگو کنیم. هدف اصلی از این رهبری ما این است که اذهان عمومی را با انتقاد و عیب گیری سست و ناتوان کنیم و آنها را از راه تفکر جدی و استوار که بالاخره به مقاومت در برابر ما منجر می شود، منحرف سازیم و فعالیت اذهان را از این راستا باز داریم و آنها را به میدان جنگ های ظاهری که در آنها سلاح نطق و خطابه است، وارد کنیم.


در تمامی اعصار، ملت ها، چه افراد و چه گروه ها، به شنیدن صحبت ها بسنده کرده اند و برایشان مهم نبوده است که این حرف ها چقدر به مرحله ی عمل درآمده است. علت این امر هم آن است که این ملت ها از هر چیز به ظاهر آن قناعت می کنند و بندرت درنگ کرده اند تا بیندیشند و ببینند که آیا وعده ها با عمل قرین می شود یا نه. به همین دلیل است که می بینید ما سعی داریم نمایشگاه ها و مراکز نمایش را که در این زمینه فواید فراوانی برای ما در بردارد، برپا کنیم. (3)


ما عنوان آزادی خواهی را که نقطه ی مشترک تمامی احزاب و گرایش هاست، به خود می بندیم. آن گاه خطبا و ناطقین خود را وامی داریم تا آن قدر پیرامون آن داد سخن دهند که سرانجام شنوندگان خسته و دلزده شوند و دادشان درآید. برای آن که بتوانیم بر افکار عمومی مسلط شویم باید کاری کنیم که سرگشته و ناتوان شوند، و راهش هم این است که وانمود کنیم اظهارنظر یک حق عمومی است و درهای آن به روی همگان باز می باشد. بدین ترتیب، هر کسی سنگ خودش را به سینه می زند و آراء دستخوش تناقض می شود و درگیری بالا می گیرد و قیل و قال به درازا می کشد و برخورد گرایش ها پیش می آید. در این هنگام یک نفر سر بر می دارد (4) و فریاد می زند که بهترین کار برای بیرون رفتن از تنگنای شدید ترک مباحثات و مجادلات و دخالت نکردن در مسائل سیاسی است؛ زیرا توده ی مردم از عمق سیاست هیچ نمی فهمند و آن را خوب درک نمی کنند، لذا بهتر است چنین مسائلی به مسئوولین سیاست شناس واگذار شود تا به صلاحدید خود آنها را چاره اندیشی کنند.


این نخستین راز از اسرار ماست.


دومین راز که شرط موفقیت حکومت آینده ی ما می باشد این است که با ایجاد شکست در طرح های ملی، ترویج عادت های جدید، برافروختن عواطف، برانگیختن و تحریک، و ناراحتی و خستگی از مسائل زندگی چنان جو آشفته ای به وجود می آوریم که هیچ کس نتواند جایگاه خود را در این صحنه ی کارزار مغلوبه که سگ صاحبش را نمی شناسد، تشخیص دهد. در چنین فضایی مردم غرق پریشانی و تشویق می شوند و هیچ کس دیگری را درک نمی کند. فایده ی دیگر این شیوه این است که به کمک آن احزاب را به جان هم می اندازیم، نیروهای هم هدف را که همچنان از اطاعت ما سرباز می زنند، پراکنده می سازیم و بالاخره از فعالیت هر فردی که بخواهد سر راه ما بایستد جلوگیری کنیم. هیچ چیز زیانبارتر از فعالیت افرادی که استقلال شخصیت دارند، نیست؛ زیرا این گونه افراد اگر از پشتوانه ی نبوغ برخوردار باشند، ضرری که فعالیت آنها به ما می زند بیشتر از ضرری است که میلیون ها انسان، که اتحاد آنها را بر هم زده ایم، وارد می آورند. ما موظفیم آموزش در مدارس «گوییم» را به طور دقیق هدایت کنیم و این مطلب را در اذهان بیندازیم که هرگاه با مسأله ی دشواری که نیاز به کند و کاو و کوشش ذهن دارد روبه رو شدند بهتر است آن را رها سازند و به مسائل ساده تر و آسان تر بپردازند و آن مسأله ی مشکل را به افراد شایسته ی آن واگذارند. خستگی فکری که از آزادی عمل بسیار برای فرد حاصل می شود قوای ذهنی او را در هنگام برخورد آزادی این فرد با آزادی دیگران به تحلیل می برد. (5) از این برخورد تنشهای اخلاقی- روانی شدید، سرگشتگی و احساس شکست به وجود می آید. به کمک مجموع این وسایل، آنقدر بر «گوییم» فشار وارد خواهیم کرد تا ناچار شوند قدرت بین المللی را تسیلم ما کنند. آهسته آهسته نیروی حکومت ها را می بلعیم. آن گاه به پیش می رویم و «حکومت برتر جهانی» را ایجاد می کنیم. دست های این حکومت به طرف تمامی کشورها دراز خواهد شد و مثل گاز انبر آنها را در میان خواهد گرفت. تشکیلات این حکومت به قدری عظیم خواهد بود که سایه ی آن کلیه ی ملل روی زمین را فرا خواهد گرفت و آنان چاره ای جز اطاعت نخواهند داشت.

 

پی نوشت ها:
1- Jesuits
2- یعنی نابغه ی تازه وارد هرگز توانایی دانشوران صهیون را در حکومت نخواهد داشت، زیرا اینها در زمینه ی سیاست و حکومت کردن بر توده ها تجربه ی چندین قرنه دارند و اسرار سیاست را نسل اندر نسل از گذشتگان خود به ارث برده اند- م.
3- خ.ت: از این رو ما- فقط به خاطر تظاهر- هیأتهایی را به وجود خواهیم آورد که اعضای آنها سعی خواهند کرد با ایراد نطقهای رسا و پر طمطراق کمکهای خود در راه «ترقی» را ثابت کنند و از این کمکها تعریف و تمجید نمایند.
4- خ.ت: در این وقت می فهمند که بهترین راه برای نجات آنها این است که در مسائل سیاسی اظهار نظر نکنند.
5- خ.ت: فعالیت ناشی از آزادی عمل نیروی وی را در هنگام برخورد آزادی او با آزادی دیگران، به تحلیل می برد.


منبع: نویهض، عجاج، پروتکل های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم (1387).

سه شنبه 7 آبان 1392  7:37 AM
تشکرات از این پست
YaSiN313
TANHA313
TANHA313
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 190
محل سکونت : ایران

پروتکل های یهود

بسم الله الرحمن الرحیم

 

متن پروتکل های یهود (2) - ادامه

بر اساس چاپ هشتاد و یکم انگلیسی (1985)

 

 

چه شرایطی در آینده برای درهم کوبیدن این قدرت پنهان پیش خواهد آمد؟ این را ما، خود می دانیم. چه کسی می تواند این قدرت مخفی را نابود کند؟ ما. فراماسونری گوییم ناخودآگاه به ما خدمت می کند. به این ترتیب که پوششی برای ماست و ما، خودمان و اهداف و برنامه هایتان را پشت سر آنها پنهان می کنیم.

متن پروتکل های یهود (2)

 

 

 

 

پروتکل ششم

 

ما بی درنگ شروع خواهیم کرد به ایجاد دستگاه های عظیم انحصاری و جمع آوری ثروتها و گردآوردن اموال تا همه ی اینها که به قدرت وحشتناکی تبدیل شده اند به انحصار ما درآیند. این قدرت وحشتناک، همزمان، بر مقدار هنگفتی از ثروت «گوییم» سیطره دارد، و در عین حال، حیات آن تا آن جا به قدرت ما وابسته است که در آن روز موعود که ضربه ی کوبنده ی سیاسی خود را فرود آوریم این ثروت ها به دره سقوط خواهد کرد و تتمه حساب «گوییم» را نیز به دنبال خود خواهد کشاند. (1)


شما آقایان که در این جا حضور دارید و همگی اقتصاددان هستید، می توانید اهمیت سرنوشت ساز قدرت انحصار را که از شمشیر برنده تر است، با دیده ی عقل ببینید.


ما باید سعی کنیم تا از هر طریق ممکن دامنه ی شکوه و عظمت حکومت برتر جهانی را توسعه دهیم و شأن آن را بالا بریم. برای این کار باید نشان بدهیم که این حکومت جز برای حمایت از دولتهایی که به او بپیوندند و زیر سایه اش درآیند، تشکیل نشده است و برای این دولتها سرچشمه ی خیر و کمک است.


آریستوکراسی گوییم، به عنوان یک قدرت سیاسی، مرده است؛ بنابراین ما نباید برای آن حساب باز کنیم. اما از این جهت که نماینده ی طبقه ی صاحبان ثروت های مستغلاتی، اعم از زمین و ساختمان، هستند، هنوز خطری برای ما محسوب می شوند، چرا که این طبقه زندگی خود را با تکیه بر درآمدهای حاصله از این املاک محروم سازیم و بهترین راه برای رسیدن به این هدف این است که مالیات ها و هزینه های مستغلات و اراضی را آنقدر افزایش دهیم که پشت صاحبان آنها زیر بار قرض خم شود. وانگهی این تدابیر فعالیت زمینداری را محدود و دشوار می سازد و در نتیجه، «گوییم» تسلیم ما می شوند و در برابر آراء و اندیشه های ما خضوع می کنند و از آن جا که اشرافیت گوییم، به دلیل روش ها (و تربیت های) قدیمی و سنتی خود، عادت ندارد که به دارایی کم بسنده کند و آزمندی و فزونخواهی خوی اوست، چنان آشفته می شود که او را از حالت طبیعی خارج می سازد؛ چون قدرت تحمل تهیدستی و فقر را ندارد و لذا فریاد وامصیبتا و وای بر من را سر می دهد. در همین زمان ما باید تا آن جا که دستمان می رسد سیطره ی خود را بر تجارت و صنعت و به طور خاص بازارهای بورس تحمیل کنیم؛ زیرا بورس بازی ها توفانی هستند که بر روی صنعت می وزند و آن را فلج می کنند. بدون بورس بازی، صنعت موجب رشد و شکوفایی سرمایه های خصوصی می شود و در نتیجه اراضی و املاک از قید وامهای بانکهای کشاورزی آزاد می گردند و کشاورزی جان می گیرد. آنچه براستی ما در اینجا نیازمند آنیم این است که صنعت موجب تهی شدن زمین از کشاورز و سرمایه شود. اگر مطلب طبق نقشه و برنامه ی ما پیش رود و به هدف خود برسد تمام ثروت دنیا به دست ما خواهد افتاد و بدین وسیله کلیه ی «گوییم» را به پرولتاریا تبدیل خواهیم کرد. در این هنگام، «گوییم» برای آن که بتوانند به حیات خود ادامه دهند، صبورانه در برابر ما زانو خواهند زد.


برای نابود کردن صنایع «گوییم»، عشق به عیاشی و تجمل پرستی را در بین گوییم رواج می دهیم و آنها را به این وضعیت تشویق می کنیم و لذات و خوشی های این گونه زندگی را در نظر آنها جلوه گر می سازیم؛ زیرا سیری ناپذیری این گرایش، اگر ریشه هایش استوار شود، به هیچ چیز رحم نمی کند و همه را می بلعد. ما سطح دستمزدهای کارگری را بالا خواهیم برد اما این عمل هیچ سودی به حال کارگران نخواهد داشت؛ چون در همان زمان، به بهانه ای این که امر کشاورزی و دامداری دستخوش رکود و سستی شده است، قیمت مایحتاج عمومی را نیز گران می کنیم. علاوه بر همه ی اینها، با روش های کاملاً فنی و ماهرانه، یعنی از طریق واداشتن کارگران به ستیزه جویی، لجاجت، هرج و مرج، حرکت های بی رویه و ترویج وسایل می گساری، منابع تولید را فلج می کنیم و آنها را به تعطیلی می کشانیم. مجموع این تدابیر کاروان متحدی را به وجود می آورد که پیوسته به سمت هدف بزرگ محو کردن عناصر فهمیده و درس خوانده ی «گوییم» از روی زمین، پیش می رود.


برای آن که مبادا «گوییم» از این مطلب آگاه شوند و در نتیجه، پیش از پیاده شدن کامل این برنامه و قبل از رسیدن زمان موعود، از دام ما فرار کنند، همه ی اینها را در قالب فریبنده ی مصلحت خواهی می ریزیم و وانمود می کنیم که قصد ما خدمت به طبقات کارگر و مبانی صحیح اقتصاد سیاسی می باشد؛ مبانیی که نظریات اقتصادی ما به کمک دستگاه های تبلیغاتیمان، آنها را در یک چارچوب جذاب و وسیع آماده کرده اند.

 

 

پی نوشت :

1-  خ.ت:  به دنبال آن اعتماد به حکومت گوییم نیز از میان خواهد رفت.

منبع: نویهض، عجاج، پروتکل های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم (1387).

سه شنبه 7 آبان 1392  7:41 AM
تشکرات از این پست
YaSiN313
TANHA313
TANHA313
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 190
محل سکونت : ایران

پروتکل های یهود

بسم الله الرحمن الرحیم

 

متن پروتکل های یهود (2) - ادامه

بر اساس چاپ هشتاد و یکم انگلیسی (1985)

 

 

چه شرایطی در آینده برای درهم کوبیدن این قدرت پنهان پیش خواهد آمد؟ این را ما، خود می دانیم. چه کسی می تواند این قدرت مخفی را نابود کند؟ ما. فراماسونری گوییم ناخودآگاه به ما خدمت می کند. به این ترتیب که پوششی برای ماست و ما، خودمان و اهداف و برنامه هایتان را پشت سر آنها پنهان می کنیم.

متن پروتکل های یهود (2)

 

 

 

پروتکل هفتم

 

مسابقه ی عظیم تسلیحاتی و افزایش نیروهای دفاعی در جهان یک امر ضروری است؛ زیرا ما را در اجرای برنامه هایی که داریم یاری می رساند. اما یکی از اهداف بزرگ ما که باید نسبت به تحقق آن عنایت ویژه ای داشته باشیم این است که همه ی طبقات در همه ی کشورهای جهان از بین بروند و فقط طبقه ی پرولتاریا باقی بماند با چندتایی میلیونر که به منافع ما و پلیس و ارتش ما خدمت کنند. (1)


ما باید از طریق شبکه ی ارتباطی اروپا، در سراسر این قاره و نیز دیگر قاره های جهانی تنش های شدید و اختلاف و چند دستگی به وجود آوریم و به کینه توزی ها دامن بزنیم. این کار دو فایده برای ما دربردارد. اول این که دست و پای کشورها بسته می شود به طوری که نمی توانند در برابر حوادث، آن گونه که می خواهند، قدرت نشان دهند؛ زیرا هر کشوری خوب می داند که این ما هستیم که کارها را می چرخانیم و عوامل برافروختن آتش جنگ و یا خاموش کردن آن در دستهای ماست و همه ی آنها عادت خواهند کرد که، علی رغم میل خود، قدرت وسیع ما را در اعمال هرگونه نفوذ و فشاری بپذیرند. فایده ی دوم این است که ما دام های نامرئی دسیسه را به درون کابینه ی کشورها می کشانیم و آنها را در دام این توطئه ها گرفتار می کنیم. این دسیسه ها چیزی نیستند جز همان قراردادهای اقتصادی و قیود وام های مالی. برای آن که موفقیت خود را در این زمینه تضمین کنیم، باید در اثنای گفتگوها کاملاً هوشیار و زیرک و حیله گر باشیم تا به قلب اهداف مورد نظر خود راه یابیم، اما در آنچه که ظاهر رسمی مذاکرات را تشکیل می دهد باید موضع ما برعکس این باشد: حرف های چرب و نرم  خوشایند بگوییم، نقاب امانتداری و شرافتمندی به چهره بزنیم و همراهی و نرمی و انعطاف پذیری نشان دهیم. بدین وسیله، ملت ها و حکومت های «گوییم»، که ما آنها را عادت داده ایم تا به ظاهر هر چیزی اکتفا کنند، از ما خشنود شده و ایمان خواهند آورد که ما جز برای نیکی کردن به نوع بشر و نجات او نیامده ایم.


ما باید همیشه این آمادگی را داشته باشیم که در صورت بروز هر گونه مخالفتی با ما، از طریق ایجاد جنگ بین آن دولت مخالف و همسایه هایش، با او مقابله کنیم و چنانچه همه ی آنها در برابر ما یکپارچه شوند چاره ای نداریم جز این که آتش یک جنگ خانمان سوز جهانی را شعله ور کنیم.


عامل اصلی در موفقیت برنامه های سیاسی ما، پنهان نگه داشتن فعالیت ها و طرح هاست. لازم نیست که گفتار یک سیاستمدار با کردار او یکی باشد. باید حکومت های «گوییم» را مجبور کنیم از برنامه های ما که در گسترده ترین سطح طرح ریزی شده و دارد به پایان خود نزدیک می شود، پیروی کنند. راه واداشتن این حکومت ها به تن دادن به خواسته های ما هم همان به اصطلاح «افکار عمومی» است که زمام آن در دست ما می باشد و با «قدرت بزرگ»، یعنی مطبوعات، آنها را به حرکت در می آوریم و مطبوعات هم، بجز تعداد اندکی از آنها، بقیه در اختیار ما هستند و به خواسته های ما پاسخ مثبت می دهند.


کوتاه سخن آن که، برنامه ی ما برای باقی نگه داشتن حکومتهای «گوییم» اروپا در زیر سلطه ی خود این است که، از طریق ایجاد ترور و وحشت، جلوه هایی از قدرت خود را به گروهی از آنها نشان می دهیم و چنانچه همه ی آنها بر ضد ما متحد شوند، آن وقت با توپ های امریکا، چین و ژاپن جواب آنها را می دهیم.

 

پی نوشت:

1- خ.ت: توسعه ی ارتش و افزایش نیروی پلیس برای اتمام برنامه ی پیشگفته ضروری است. برای آن که به این هدف برسیم باید در سراسر جهان فقط طبقه ی عظیم پرولتاریا و نیز یک ارتش انبوه و پلیس وفادار به اهداف ما باقی بماند.
منبع: نویهض، عجاج، پروتکل های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم (1387).

 

سه شنبه 7 آبان 1392  7:55 AM
تشکرات از این پست
ali_kamali YaSiN313
TANHA313
TANHA313
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 190
محل سکونت : ایران

پروتکل های یهود [پروتکل هشتم]

بسم الله الرحمن الرحیم

 

متن پروتکل های یهود (2) - ادامه

بر اساس چاپ هشتاد و یکم انگلیسی (1985)

 

 

چه شرایطی در آینده برای درهم کوبیدن این قدرت پنهان پیش خواهد آمد؟ این را ما، خود می دانیم. چه کسی می تواند این قدرت مخفی را نابود کند؟ ما. فراماسونری گوییم ناخودآگاه به ما خدمت می کند. به این ترتیب که پوششی برای ماست و ما، خودمان و اهداف و برنامه هایتان را پشت سر آنها پنهان می کنیم.

متن پروتکل های یهود (2)

 

پروتکل هشتم

 

ما باید از سلاحی که ممکن است دشمنان ما آن را علیه ما به کار گیرند استفاده کنیم. در صورتی که مجبور شویم احکام قضایی ظاهراً غیرعادی، گستاخانه و بی رحمانه صادر کنیم برای توجیه آنها باید از پیچیده ترین و مشکل ترین و مبهم ترین تعبیرات قانونی استفاده نماییم؛ زیرا این مهم است که این احکام در عالی ترین سطح عادلانه جلوه کنند و برای مردم به عنوان نمونه ی عالی اخلاقی معرفی شوند، چنان که گویی بهتر از این احکام نمی شده است صادر کرد. حکومت ما باید تمام نیروهای داخل در بافت شهری را که برایش کار می کنند بخوبی بشناسد؛ نیروهایی مثل نویسندگان، حقوقدانان ورزیده، کارمندان عالی رتبه، سیاستمدارن و بالاخره اشخاصی که به گونه ای خاص در مدارس ما که به همین منظور تأسیس کرده ایم، تعلیم و تربیت یافته اند و از نظر علمی در سطح بالایی به سر می برند. این اشخاص به اسرار جامعه پی خواهند برد، زبان سیاست را، علی رغم اختلاف روش های آن، و هر آنچه در زیر الفبای سیاست و جملات آن جای می گیرد، خواهند فهمید و زوایای پنهان و پیچیده ی طبیعت بشری و بافتهای حسی باریک و نامرئی را به خوبی خواهند شناخت. این بافت ها همان قالبی است که ذهن «گوییم» در آن ریخته شده و جلوه گاه گرایش ها، معایب و رذایل و فضایل اخلاقی آنهاست. بدیهی است که دستیاران با استعدادی که برای احراز مناصب حکومتی ما انتخاب می شوند هرگز از بین «گوییم»، که موضوع بحث من در این جا هستند و عادت کرده اند که وقتی کار اداری انجام می دهند رنج فکر کردن و یا نیازی را که احتمالاً آن کار می طلبد بر خود هموار نکنند، برگزیده نخواهند شد؛ زیرا اینها نامه ها را، بدون آن که بخوانند و مورد تأمل قرار دهند، امضا می نمایند و فقط برای گرفتن مزد و حقوق و یا جاه طلبی کار می کنند.


ما دستگاه های حکومت خود را با دنیایی از اقتصاددانان مدد خواهیم رساند و برای رسیدن به همین هدف است که تدریس علوم اقتصادی در مدارس ما مهم تر از هر چیز است و یهودیان وظیفه دارند این علوم را کاملاً فرا گیرند. ما حکومت خود را در انبوهی از بانکداران، صنعتگران و سرمایه داران محاط خواهیم کرد و حلقه ی اتصال آنها میلیونرها خواهند بود؛ چرا که در واقع، سرانجام هر چیزی به ارقام ختم می شود و این ارقامند که در همه جا حرف آخر را می زنند.


کسانی که برای احراز پست های مسؤولیت دار حکومت ما انتخاب می شوند از برادران یهود ما خواهند بود، ولی این عده در ابتدای کار و پیش از آن که این پست ها به آنها سپرده شود، نیاز دارند که یک دوره ی آشنایی با مجاری کار را بگذرانند. لذا در خلال این دوره پست ها موقتاً به عهده ی افرادی از «گوییم» گذاشته می شود. منتها این افراد کسانی خواهند بود که در نظر مردم (گوییم) بسیار مشکوک و مورد بدبینی هستند چندان که میان آنها و مردمشان برزخی از شک و تردید است. این اشخاص اگر از اجرای دستوراتی که به آنها داده می شود شانه خالی کنند یا متهم شده به کیفر خواهند رسید و یا بکلی از صحنه ی وجود محو خواهند شد. هدف ما از قراردادن آنها در یک چنین وضعیتی این است که وادارشان کنیم تا نفس آخر در خدمت منافع ما باشند.

 

منبع: نویهض، عجاج، پروتکل های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم (1387).

 

سه شنبه 7 آبان 1392  7:58 AM
تشکرات از این پست
ali_kamali YaSiN313
TANHA313
TANHA313
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 190
محل سکونت : ایران

پروتکل های یهود

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

متن پروتکل های یهود (3)
بر اساس چاپ هشتاد و یکم انگلیسی (1985)

 

 

در واقع امر ما تا به حال موفق شده ایم، به استثنای حکومت خود، همه ی قدرت های حاکم را از بین ببریم اما از نظر قانونی و رسمی هنوز حکومت هایی وجود دارند که صرفاً ظاهری و فرمالیته هستند. این حکومت ها در اختیار ما قرار دارند و هر طور بخواهیم آنها را می چرخانیم و به آنها دستور می دهیم؛ زیرا به نظر ما یهود آزاری، برای حفظ و حمایت برادران مستضعف ما، یک امر ضروری است. نیازی نیست که درباره ی این موضوع بیش از این صحبت کنیم؛ چون در ضمن صحبت های ما مکرراً و به اندازه ی کافی از آن بحث شده است.

متن پروتکل های یهود (3)


 

پروتکل نهم

 

برای پیاده کردن اصول خود باید به اخلاق ملتی که در میان آن به سر می بریم و در کشورش کار می کنیم، توجه نماییم. اگر بخواهیم اصول خود را به گونه ای آشکار و فراگیر و با شیوه ای یکنواخت در مورد او اجرا کنیم و برای تغییر و اصلاح ماده ی تعلیم و تربیت آن ملت به نحوی که با اهداف و اسلوب ما منطبق باشد، این روش را بپیماییم، امیدی نیست که به موفقیت دست یابیم، اما اگر اجرای این اصول یا بیداری و هوشیاری صورت گیرد در مدتی کمتر از ده سال اخلاق و حالت آن ملت، هر چند هم لجوج و انعطاف پذیر باشد، دگرگون خواهد شد و بدین ترتیب ملت جدیدی را به صفوف ملتهایی که قبلاً تسلیم و فرمانبردار خود کرده ایم، اضافه می کنیم.


زمانی که پادشاهی خود را برپا کردیم واژه های «آزادی، عدالت و برابری» (1) را، که در واقع شعارهای فراماسونری ماست، به کلماتی تبدیل خواهیم کرد که دیگر این معنای شعاری را نداشته باشند بلکه مفاهیمی صرفاً آرمانی القا خواهند کرد. واژه ی نخست به «حق آزادی» تبدیل خواهد شد و دومی به «وظیفه ی عدالت» و سومی به «کمال برابری». (2) بقیه ی تغییرات به همین شیوه صورت می گیرد و بدین ترتیب شاخ گاو را در اختیار می گیریم.


در واقع امر ما تا به حال موفق شده ایم، به استثنای حکومت خود، همه ی قدرت های حاکم را از بین ببریم اما از نظر قانونی و رسمی هنوز حکومت هایی وجود دارند که صرفاً ظاهری و فرمالیته هستند. این حکومت ها در اختیار ما قرار دارند و هر طور بخواهیم آنها را می چرخانیم و به آنها دستور می دهیم؛ زیرا به نظر ما یهود آزاری، برای حفظ و حمایت برادران مستضعف ما، یک امر ضروری است. نیازی نیست که درباره ی این موضوع بیش از این صحبت کنیم؛ چون در ضمن صحبت های ما مکرراً و به اندازه ی کافی از آن بحث شده است.


هیچ چیز نمی تواند دامنه ی فعالیت ما را محدود کند. حکومت برتر ما در موقعیتی فراتر از موقعیت قانونی فعلی است به نحوی که می توان نام دیکتاتوری بر آن نهاد. با صداقت و اطمینان تمام می توانم به شما بگویم ما - که الهام بخش قوانین و منشأ صدور آنها هستیم - به موقع خود اجرای احکام قضایی را به عهده خواهیم گرفت. هر که را بخواهیم اعدام خواهیم کرد و هر که را بخواهیم عفو. ما بر اسب حکومت سوار خواهیم شد و به زور فرمان خواهیم راند؛ زیرا بقایای حزبی که در گذشته قدرت را در دست داشت و ما او را نابود کردیم و به تاریخ پیوست، هنوز در دست ماست. اسلحه ی ما عبارت است از جاه طلبی بی حد، آزمندی سیری ناپذیر، انتقام گیری بی رحمانه و کینه توزی و بدخواهی.


موج های وحشت که مصیبت آن مردم را در برگرفته از ما برخاسته است. اشخاص مختلفی از تمامی مکاتب فکری و گرایش های گوناگون، نظیر سلطنت طلبان، رهبران توده ی مردم، سوسیالیست ها، کمونیست ها و آرمان اندیشان از هر حزبی، در خدمت ما هستند. ما همه ی اینها را به زیر یوغ کار در راه خودمان می کشانیم و کاری می کنیم که هر یک از آنها، آزادانه، باقیمانده ی دیوارهای قدرت را تخریب کند و نیروی خود را در راه متلاشی ساختن ستون های انواع تشکیلات موجود به کار گیرد. بدین سان، تمام حکومت ها به عذاب و مصیبت می افتند و از اعماق جان خواهان امنیت و آسایش می شوند و برای دستیابی به امنیت و آرامش حاضر می شوند هر عزیزی را قربانی کنند، لکن ما این آسایش و امنیت را در اختیار آنها نخواهیم گذاشت، مگر آن که حکومت جهانی ما را آشکارا و بی پرده به رسمیت بشناسند و با نهایت خضوع در برابر آن سر تسلیم فرود آورند.


توده ی ملت فریاد و شیون برداشته و، به حکم ضرورت، خواهان حل مشکلات اجتماعی از طریق تفاهم و توافق بین المللی هستند. انشعاب و تقسیم ملت به احزاب کوچک متشکل از چند گروه اندک آنان را به طرف ما سوق داده است؛ چون تداوم کشمکش های حزبی احتیاج به پول دارد و پول هم در اختیار ما می باشد.


جا دارد که از اتحاد میان «قدرت بینا» ی سلاطین گوییم و «قدرت کور» توده بترسیم اما ما برای مقابله با احتمال وقوع چنین پدیده ای تدابیر لازم را اندیشیده ایم. بدین ترتیب که بین این دو نیرو دیواری از رعب و وحشت به وجود آورده ایم که هر یک از دیگری می ترسد. از این طریق «نیروی کور» در کنار ما می ماند و ما آن را به وسیله ی حاکمی که زمام رهبری آن را به دست می گیرد، هدایت می کنیم. این حاکم در قبضه ی قدرت ماست و ما راهی را که باید به سمت هدف ما طی کند به او نشان می دهیم.


برای آن که این قدرت کور از اختیار ما خارج نشود لازم است هر از چند گاهی با او ارتباط مستقیم برقرار کنیم و این کار اگر به دست اشخاصی (از گوییم) صورت نگیرد به دست یکی از برادران صددرصد مورد اعتماد ما انجام خواهد شد. (3) وقتی توده ی مردم به قدرت ما، به عنوان تنها قدرت، اعتراف کردند آن وقت علناً وارد میدان می شویم و رودر رو با مردم گفتگو می کنیم و در مسایل سیاسی در جهت هدف خودمان به آنها خط می دهیم.


از چه طریق می توان تعلیم در مدارس شهرستان ها و روستاها را کنترل کرد و از آنچه در این مدارس می گذرد آگاهی یافت؟ این کار باری ما دشوار نیست؛ چون امکان ندارد چیزی پنهان بماند. هر سخنی که حکومت بگوید و یا حتی شخص پادشاه اظهار دارد، به دلیل آن که بر سر زبانها می افتد و مردم آن را برای یکدیگر بازگو می کنند، بسرعت در سراسر کشور و سپس در خارج از آن شایع و منتشر می شود.
برای آن که مؤسسات و سازمانهای «گوییم»، پیش از فرا رسیدن زمان موعود، متلاشی نشود لعاب نازکی از برادری فراماسونری روی آن ها کشیده ایم و ظاهری داده ایم که به آنها هیبت و وقار می بخشد. و همان طور که فنرهای یک دستگاه مکانیکی متحرک محکم می شود، فنرهای این دستگاه ها را محکم گرفتیم. این فنرها محکم و کنترل شده بودند اما اکنون بی نظمی ناشی از رواشماری های لیبرالیسم جای آن را گرفته است. ما در اجرای قوانین و انتخابات عمومی و خط دادن به مطبوعات و آزادی افراد کاملاً مداخله کردیم، اما مداخله ی اصلی ما که یکی از اصول برنامه های ما را تشکیل می دهد، در آموزش و پرورش است؛ زیرا این دو سنگ بنای زندگی آزاد هستند.


ما نسل جوان «گوییم» را فریفته و گیج کردیم و با تربیت آنها بر اساس اصول و نظریاتی که می دانیم غلط و دروغ است و در عین حال ما به آنها تلقین کردیم، به فسادشان کشاندیم.


ما بدون آن که در قوانین فعلی تغییرات اساسی ایجاد کنیم توانستیم هاله ای از عظمت و شکوه پیرامون آنها ایجاد کنیم. بدین ترتیب که قوانین را پیچیده و معقد کردیم و در نتیجه به انبوهی از تفاسیر ضد و نقیض شدند و با این کار به نتیجه ی مطلوب خود رسیدیم. یعنی، اولاً به دلیل متناقض بودن این شرح و تفسیرها، معانی قوانین دستخوش غموض و ابهام گردید و راه ها به روی جویندگان آن بسته شد. ثانیاً، به دلیل ناممکن بودن جمع میان مقاصد مختلف و محکم شدن حلقه ی معضلات به طوری که قوانین مانند خانه ی عنکبوت در هم تنیده شد، پی بردن به مغز و لب این قوانین از حیطه ی فهم حکومت ها خارج گردید.
ریشه ی نظریات قضاوت در همین جا نهفته است. (4)


ممکن است بگویید که اگر بگوییم، پیش از آن که برنامه های ما به پایان خود برسد، از آنها بو ببرند، اسلحه به دست گرفته بر ضد ما قیام خواهند کرد. در جواب می گویم که ما در غرب (=اروپا) مانور وحشتناکی تدارک دیده ایم که قویترین دلها را به لرزه می اندازد: حرکتهای سری ویرانگر، لانه ها و کانونهای مخفی و سیاهچال ها. همه ی اینها آماده خواهند بود تا همزمان در پایتخت ها و شهرهای بزرگ منفجر شوند و همه ی مؤسسات و آرشیوها را به باد فنا دهند. (5)

 

 

پی نوشت ها:

1- خ.ت: آزادی، برابری و برادری.
2- خ.ت: حق آزادی، وظیفه ی برابری و ایده ی برادری.
3- خ.ت: این ارتباط اگر شخصی نباشد به هر حال از طریق وفادارترین برادران ما صورت خواهد گرفت.
4- خ.ت: مکتبی که می گوید نباید به الفاظ قانون پایبند بود بلکه باید به کمک وجدان داوری کرد از همین جا نشأت گرفته است.
5- خ.ت: در این هنگام در کلیه ی شهرها، راه آهنهای ویژه ی پایتختها و مترو به وجود خواهد آمد و از طریق این نقبها و حفره های مخفی تمامی شهرهای جهان و سازمانها و آرشیوهای آنها را منفجر و نابود خواهیم کرد.

 

منبع: نویهض، عجاج، پروتکل های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم (1387).

سه شنبه 7 آبان 1392  8:10 AM
تشکرات از این پست
YaSiN313
TANHA313
TANHA313
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 190
محل سکونت : ایران

پروتکل های یهود

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

متن پروتکل های یهود (3) - ادامه
بر اساس چاپ هشتاد و یکم انگلیسی (1985)

 

 

در واقع امر ما تا به حال موفق شده ایم، به استثنای حکومت خود، همه ی قدرت های حاکم را از بین ببریم اما از نظر قانونی و رسمی هنوز حکومت هایی وجود دارند که صرفاً ظاهری و فرمالیته هستند. این حکومت ها در اختیار ما قرار دارند و هر طور بخواهیم آنها را می چرخانیم و به آنها دستور می دهیم؛ زیرا به نظر ما یهود آزاری، برای حفظ و حمایت برادران مستضعف ما، یک امر ضروری است. نیازی نیست که درباره ی این موضوع بیش از این صحبت کنیم؛ چون در ضمن صحبت های ما مکرراً و به اندازه ی کافی از آن بحث شده است.

متن پروتکل های یهود (3)


 

پروتکل دهم

 

امروز سخن خود را با تکرار خلاصه ای از آنچه قبلاً گفتیم آغاز می نمایم، و از همه ی شما خواهش می کنم به این نکته توجه داشته باشید که حکومت ها و ملت ها در تحلیل مسائل سیاسی به ظواهر امر بسنده می کنند و از آن پا فراتر نمی گذارند.


آری، وقتی نمایندگان گوییم جز به عیاشی و کامجویی نمی اندیشند، چگونه آنها می توانند به عمق مسائل راه یابند؟ منافع ما اقتضا می کند که به این توضیح کوتاهی که دادم توجه کنیم؛ زیرا وقتی از مسائلی چون تقسیم قدرت، آزادی عقیده، آزادی مطبوعات، آزادی مذهب، حقوق تشکیل جمعیت ها، برابری در مقابل قانون، احترام به حق مالکیت و حق سکنی، بستن مالیات (غیر مستقیم) و قدرت قوانین در ایجاد واکنش در جامعه (1) بحث می کنیم، این موضوع [توجه به توضیح فشرده بالا- م] به ما کمک شایانی خواهد کرد. این مسائل آنقدر مهم و دقیق هستند که نباید به صورت علنی و در برابر چشم و گوش مردم مورد بحث قرار گیرند و اگر ضرورت اقتضا کرد و ناچار شدیم این کار را بکنیم باید به بیان اجمالی آنها بسنده نماییم و از تصریح و تعیین و تفصیل اجتناب ورزیم و همین قدر بگوییم که ما این قوانین جاری را قبول داریم. علت این که باید از تصریح و توضیح بیشتر این مسائل خودداری ورزیم و زبان در کام کشیم این است که وقتی از یک اصل یا قاعده به طور دقیق که هرگونه شبهه ای را از بین می برد، نام نبریم، آزادی عمل پیدا می کنیم و امور را هر طور که خودمان بخواهیم پیش می بریم بدون آن که کسی متوجه قضیه شود. برعکس، اگر اصل یا قاعده ای را مشخص و معین کنیم مثل این است که آن را در معرض بحث و گفتگو گذاشته باشیم و این چیزی است که ما از آن پرهیز می کنیم.


توده ی مردم، طبیعهً، فریفته ی نوابغ صحنه ی سیاست و اعمال شجاعانه، بی باکانه و گستاخانه ی آنها هستند و زبان به اعجاب و ستایش آن اعمال می گشایند. مثلاً می گویند: این کاری است که جز از یک حرامزاده ی پست سر نمی زند، اما براستی فوق العاده و وحشتناک است! یا: درست است که این کار حقه بازی و فریب است اما بی نهایت ماهرانه و زیرکانه می باشد! (2)
از چیزهایی که ما به آن تکیه می کنیم جلب توجه ملت ها به ساختن اسکلت اساسی نظام جدید است که ما خود طرح آن را ریخته ایم. به همین سبب، قبل از هر چیز لازم است جان های خود را مسلح کنیم و دلهایمان را مخزن روحیه ی بی پروایی سازیم که نه ترس می شناسد و نه از عواقب کار می هراسد و هر مانعی را از سر راه خود بر می دارد؛ روحیه ی درنده خویی و بیدادگری، روحیه ای که در سینه ی کارگزاران فعال و دلیر ما موج می زند. وقتی موفق شدیم کودتای خود را به انجام برسانیم به مردم خواهیم گفت:

 

«شما در وضع بدی به سر می بردید. کارهایتان مختل و از هم پاشیده بود. بدبختی شما و جامعه تان را فرا گرفته و همه چیز شما تباه شده بود. و اکنون ما آمده ایم تا عوامل این همه بدبختی را از بین ببریم و این عوامل عبارتند از: تمسک به غرور و افتخارهای ملی گرایانه، موضوع مرزهای جغرافیایی و پول مخصوص هر کشور. با این حال شما آزاد هستید که این کودتای ما را تأیید و یا محکوم کنید، اما اگر پیش از آن که تحقیق کنید و خدمتی را که به شما خواهیم کرد به محک تجربه بزنید، در مورد ما داوری کنید آیا این داوری عادلانه و منصفانه خواهد بود؟»

 

وقتی این کار را کردیم  این طور حرف زدیم، توده ی مردم گول ما را خواهند خورد و زبان به ستایشمان خواهند گشود و سرشار از امید و آرزو ما را مثل یک قهرمان پیروز روی دست های خود بالا خواهند برد. بدین ترتیب، فوایدی که از نیرنگ «رأی گیری» یا حق انتخاب در پی آنها هستیم، بروز می کند؛ زیرا، کاری کرده ایم که این وسیله ی فریبنده دستیابی به «عصای سلطنت جهانی» را برای ما تضمین می کند. وقتی افسون «رأی گیری» در همه جا نفوذ کرد و هر گروه و دسته ای را، هر چند کم اهمیت، فرا گرفت و بر جمعیت ها و تشکیلات حاکم شد، آخرین ثمرات خود را به بار خواهد آورد؛ زیرا مردم قبل از آن که درباره ی ما قضاوت کنند، بر شناختن ما اتفاق نظر خواهند کرد. برای آن که این ثمرات و فواید، آن گونه که میل ماست، سالم بماند باید حق «رأی گیری» را تعمیم بدهیم و کاری کنیم که همه ی افراد، بدون هیچ گونه تبعیضی میان افراد و طبقات، در آن شرکت کنند تا بدین وسیله اکثریت مطلق آراء را از آن خود کنیم؛ اکثریتی که اگر فقط طبقه ی درس خوانده ی ثروتمند در انتخابات شرکت کنند، مسلماً نصیب ما نخواهد شد.


اگر ما خصلت «خود مهم بینی» و غرور را در جان مردم تزریق کنیم پیوند خانواده را از هم گسسته ایم و ارزش های فرهنگی آن را از بین برده ایم، و افرادی را که به دلیل برخورداری از قدرت تفکر، احتمال دارد از توده ی فرماندار ما جدا شوند و راه مخالفت با ما در پیش گیرند، از سر راه برداشته ایم؛ زیرا هرگاه این افراد در صدد انجام یک چنین کاری (مخالفت با ما) برآیند، توده ی مردم که در طرف ما هستند بر ضد آنها برخواهند خاست و زبانشان را خواهند برید. چرا که توده ی مردم عادت کرده اند فقط از ما حرف شنوی داشته باشند چون در مقابل این حرف شنوی و اطاعت به آنها پاداش مادی می دهیم. با این روش، ما یک نیروی بی فکر، کور و خشن به وجود می آوریم که بدون راهنمایی عمال ما، عمالی که آنها را مسند ریاست نشانده ایم و از همین توده هستند و در مشت ما قرار دارند، نمی توانند دست به هیچ حرکتی در هیچ سمتی بزنند. وانگهی، ملت در پذیرفتن این نظام و تسلیم در برابر آن درنگ نخواهد کرد؛ چون می داند که به دست آوردن روزی و دستیابی به منافع و خواسته های خود همه و همه منوط به پیروی از این رهبران و حکامی است که برای آنها منصوب شده اند.


طرح تأسیس حکومت را فقط یک نفر از ما باید بریزد؛ زیرا اگر چند نفر این کار را به عهده بگیرند اختلاف نظر و تضاد پیش می آید و حکومت پیوستگی لازم را پیدا نمی کند. ما باید این طرح را از جنبه ی عملی آن مورد مداقه قرار دهیم اما به هیچ رو نباید با بحث های علنی به بررسی آن بپردازیم تا به دقت و استحکام آن لطمه ای نخورد و پیوستگی و ارتباط اجزای آن و مقاصدی که در هر فقره ی آن گنجانیده و مبهم رهایشان کرده ایم از آنها گرفته نشود. اگر از طریق گذاشتن طرح در معرض رأی گیری به توده ی مردم اجازه دهیم که درباره ی آن به بحث و گفتگو بپردازند و تغییر و تبدیل پیشنهاد کنند، در واقع به آنها اجازه داده ایم عقاید ناسازگاری را که حدیقف ندارد، اظهار کنند و، چون از فهم درستی برخوردار نیستند، میان آنها برخورد عقاید و آراء پیش می آید. علاوه بر این، توده کوته فکرتر از آن است که به اعماق این طرح پی ببرید. بنابراین، ما باید حاصل نبوغ رجال خود را آماج چنگ و دندان توده ی پست و حتی گروه رهبری آنها نکنیم. این طرح های انقلابی در حال حاضر قادر نخواهد بود تشکیلات موجود را بکلی دگرگون کند بلکه نهایت کاری که می تواند بکند ایجاد تغیر در زمینه ی اقتصادی است ولی از آن جا که نتایج، همه، یکی است، در بستر حرکت پیشرفت و تکامل نیز تغییری هماهنگ و همسو با برنامه ی ما به وجود خواهد آمد.


در تمام کشورها نهادهایی را می بینیم که گرچه در هر کشوری نامی دارند اما معنای آنها یکی است: مجلس نمایندگان مردم، کابینه، وزارتخانه، مجلس سنا، مجلس شورای عالی، قوه ی مقننه، قوه ی مجریه و امثال اینها. نیازی نیست که من ارتباط ارگانیک این نهادها با هم را برای شما توضیح دهم چون خودتان این مطلب را خوب می دانید. فقط توجه شما را به این نکته جلب می کنم که هر یک از این نهادها وظیفه ی مهمی در حکومت به عهده دارد. این نهادها وظایف اداری، (3) قانون گذاری و اجرایی حکومت را میان خود تقسیم کرده اند و همانطور که اعضای بدن انسان به عنوان یک مجموعه وظایف خود را انجام می دهند این نهادها نیز وظایفی را که به عهده گرفته اند، به انجام می رسانند و اگر یک عضو از این مجموعه آسیب ببیند سایر اعضا نیز تحت تأثیر آن آسیب خواهند پذیرفت و در نتیجه تمام بدن تباه خواهد شد و مرگ به سراغش خواهد آمد.


زمانی که سموم لیبرالیسم را به پیکر حکومت تزریق کردیم تمامی شریان های آن مسموم می شوند و این یک بیماری کشنده است (4) و باید منتظر مرگ حکومت بود.


لیبرالیسم حکومتهای مشروطه را که جای تنها حکومت حافظ «گوییم»، یعنی حکومت استبدادی، (5) را گرفتند، به وجود آورد و مشروطه - همانطور که خودتان خوب می دانید - فقط مدرسه ای است برای آموزش رشته های اختلاف، آشوبگری، بدفهمی، مشاجره، تضاد آراء و دعواهای بی ثمر حزبی. در یک جمله، مشروطه مدرسه ای است برای فراهم آوردن عناصری که شخصیت حکومت را درهم می شکند و فعالیت آن را می کشد. تریبون آدم هایی پرحرف که در تخریب حکومت دست کمی از مطبوعات ندارد، شروع به انتقاد از ضعف و ناتوانی حکومتگران می کند و آنها را آدمهای بی بو و خاصیتی جلوه می دهد. این عامل، حقیقتاً، نخستین عامل در قیام بر ضد بسیاری از حکام و به زیر کشاندن آنها از اریکه ی قدرت بوده است.


پادشاهان ساقط شدند و عصر حکومت جمهوری فرا رسید. در این هنگام، ما از میان مرکوب ها یا غلامان خود یک نفر را انتخاب می کنیم و به عنوان رئیس جمهور در رأس حکومت می گذاریم (6) و این همان مین و ماده ی منفجره ای است که زیر صندلی ملت گوییم و به عبارت صحیح تر ملت های گوییم کار گذاشته ایم.


در آینده ی نزدیک نظام مسؤولیت رؤسای جمهور را ایجاد خواهیم کرد. (7) در آن هنگام ما در وضعی قرار خواهیم گرفت که به ما امکان می دهد تا، بدون اعتنا به ارزش های ظاهری، برنامه های خود را که رئیس جمهوری گوش به فرمان ما در برابر آنها مسؤول است، پیاده کنیم. از آن پس، دیگر برای ما اهمیتی ندارد اگر دیدیم که در هنگام بروز بحران پیچیده ی ناشی از مشکل دستیابی به رئیس جمهور جدید، داوطلبان این منصب به جان هم افتاده اند و یکدیگر را از بین می برند؛ زیرا چنین بحران هایی کشور را به کام مصیبت بسیار سختی فرو می برد.


برای آن که ثمره ی برنامه های خود را بچینیم انتخابات ریاست جمهوری برگزار خواهیم نمود و رئیس جمهور را از کسانی انتخاب خواهیم کرد که گذشته ی سیاهی دارند، اما هنوز این گذشته بر ملا نشده است. مانند افرادی که در رسوایی پاناما و یا امثال آن دست داشته اند. یک چنین رئیس جمهوری یقیناً نوکر و گوش به فرمان ما خواهد بود و اهداف ما را پیاده خواهد کرد؛ زیرا از این که گذشته اش برملا شود و رسوا گردد می ترسد. به علاوه آن که، او، همچون دیگر افراد، طبیعهً مایل است جاه و مقام و امتیاز و منزلت آشکاری را که از راه سیاست به دست آورده است، حفظ کند.


و اما مجلس نمایندگان؛ کار این مجلس این خواهد بود که رؤسای جمهور را انتخاب و از آنها حمایت و دفاع کند، اما حق قانونگذاری درباره ی رئیس جمهور جدید و حق تغییر قوانین موجود را از آن سلب خواهیم کرد؛ زیرا، این حق را ما به رئیس جمهور مسؤول که مرکوب رام و فرمانبردار ماست، وا می گذاریم. طبیعی است که رئیس جمهور به دلیل قدرتی که دارد آماج حمله قرار خواهد گرفت و باران انتقاد و عیبجویی از هر طرف بر سر او باریدن خواهد گرفت، لکن ما وسیله ای در اختیارش خواهیم گذاشت که از خودش دفاع کند. این وسیله همان حق رفراندوم و به حکمیت خواندن ملت است که بالاتر از نمایندگان هستند. و ملت (یا اکثریت توده ی مردم) هم کور است و عادت به فرمانبرداری و اطاعت دارد. به غیر از این، ما رئیس جمهور را به حق اعلان جنگ (8) نیز مسلح خواهیم کرد و در توجیه واگذاری این امتیاز خواهیم گفت که چون رئیس جمهوری فرمانده ی کل نیروهای مسلح و حاکم کشور است این حق باید در اختیار او باشد تا عنداللزوم از امنیت کشور و قانون اساسی جدید جمهوری دفاع کند؛ زیرا او نماینده ی قانون اساسی و نسبت به حفظ آن مسؤول است.


گذشته از این، ما حق سؤال از حکومت یا استیضاح آن را در مورد تدابیری که اتخاذ می کند، به بهانه ی حفظ اسرار سیاسی دولت، از مجلس نمایندگان می گیریم. بالاتر از این، تعداد نمایندگان را به حداقل ممکن تقلیل می دهیم. با این کار بلوای سیاسی کاهش پیدا می کند و کسانی که سودای پرداختن به مسائل سیاسی را دارند، از صحنه کنار می روند. در عین حال، اگر مجلس ندای مخالفت سر دهد، چون تعداد نمایندگان کم هستند، با یک همه پرسی، آنها را از سر راه خود بر می داریم. انتخاب رئیس و نایب رئیس مجلس نمایندگان و سنا با رئیس جمهور خواهد بود و پارلمان ها به جای آن که جلسات متعدد تشکیل دهند به تشکیل هر چند ماه یک بار آنها بسنده خواهند کرد. رئیس جمهور، به عنوان رئیس قوه ی مجریه، همچنین حق تشکیل یا انحلال پارلمان را خواهد داشت و در صورت انحلال، تشکیل پارلمان جدید به تأخیر خواهد افتاد. برای آن که نتایج این اعمال کاملاً غیر قانونی گریبان گیر رئیس جمهور نشود و پیش از تحقق کامل برنامه های ما، که مسؤولیت اجرای آنها را به عهده ی رئیس جمهور گذاشته ایم، بال او را نشکند وزرا و دیگر کارمندان عالی رتبه ی اداری را تشویق خواهیم کرد که از رئیس جمهور پیروی نکنند و با خواسته ها و تمایلات او همراهی نشان ندهند و خود سرانه تصمیم بگیرند. (9) بدین ترتیب، مسؤولیت اقدامات، به جای رئیس جمهوری، به گردن اینها می افتد. اکیداً توصیه می کنیم که این روش ما فقط در مورد مجلس سنا یا شورای حکومتی و یا هیأت وزیران پیاده شود و هرگز به افراد واگذار نگردد.


آن گاه رئیس جمهور، به اشاره ی ما، منشأ این گروه را تضاد و تفاسیر گوناگون قانونی اعلام خواهد کرد و سپس همه ی آنها را، باز هم به اشاره ی ما، ملغی خواهند نمود و، به بهانه ی این که مصالح عالیه ی حکومت اقتضا می کند، قوانین موقتی جدیدی پیشنهاد و وضع و حتی از قانون اساسی تخطی خواهد کرد.


با این تدابیر، ما خواهیم توانست قدرت را به دست گیریم؛ قدرتی که به وسیله ی آن قوانین اساسی جهان را تدریجاً و گام به گام از بین می بریم (10) و زمینه را برای آن انتقال بزرگ فراهم می آوریم. وقتی این قوانین را از بین بردیم کلیه ی حکومتها را واژگون و آنها را دنباله رو و فرمانبردار قدرت خود می کنیم.


اعتراف به حکومت استبدادی و مطلقه ی ما ممکن است حتی پیش از نابود شدن قوانین اساسی، صورت بگیرد. این وضع زمانی پیش می آید که ملتها از ناتوانی حکام و مخالفتهای آنها با قوانین به ستوه آمده باشند (و این چیزی است که ما در راه آن فعالیت می کنیم) و فریاد بردارند: «اینها را ببرید و به ما پادشاهی بدهید که بر تمام جهان حکومت کند و میان ما اتحاد برقرار سازد و اختلافات مرزی، افتخارات ملی و نژادی، تعصبات دینی و وامهای کمرشکن را که همگی از عوامل تفرقه و جدایی ماست از میان بردارد و صلح و آرامش را که حکام و نمایندگان سابق (11) ما نتوانستند آن را تأمین کنند، به ما ارزانی دارد».
البته شما خوب می دانید که اگر بخواهیم کاری کنیم که همه ی ملت ها این فریاد را برآوردند باید در کشورهای مختلف عواملی را به وجود آوریم که ذهن مردم را به خود مشغول کند و موجبات نگرانی و ناآرامی آنها را فراهم آورد و این خود رابطه ی حکومتها  و مردم را تیره می سازد. ادامه ی این وضع قوای انسانی را فرسوده می کند، اختلافات کشنده را به جان آنها می اندازد، نفرت و دسیسه و حسد و قحطی و انواع بیماری ها که میکروب آنها را عمداً منتشر کرده ایم، در بین مردم انتشار می یابد و در نتیجه، «گوییم»، تنها راه نجات خود از این مصائب را در پناه بردن به قدرت فراگیر، که مجهز به پول و هر چیز دیگری از این قبیل است، می بیند.


بدیهی است که اگر ما به ملت ها مهلت نفس کشیدن و استراحت بدهیم امید رسیدن به روزی که انتظارش را می کشیم، شدیداً کاهش پیدا می کند.

 

پی نوشت ها:

1- خ.ت: و قابلیت عطف به ماسبق شدن قوانین.
2- خ.ت: عجب شکستن رسوایی خورد؛ اما چقدر ماهرانه عمل کرد؛ چقدر فریبکار است، اما چقدر دقیق و جسورانه عمل کرد!
3- خ.ت: قضایی.
4- خ.ت: ... چهره ی دولت دگرگون و به بیماری کشنده ی کم خونی Decomposation of the blood مبتلا می شود و...
5- Autocracy
6- خ.ت: به جای پادشاه کاریکاتوری در قالب رئیس جمهور می گذاریم.
7- خ.ت: در آینده ی نزدیک رئیس جمهور را شخصی مسؤول قرار خواهیم داد.
8- خ.ت: حق اعلان حکومت نظامی.
9- خ.ت: ما وزیران و دیگر کارمندان عالیرتبه ی اداری پیرامون رئیس جمهور را تحریک خواهیم کرد که، با صدور فرامین خودسرانه و از پیش خود، دستورهای او را مسخ کنند و بدین ترتیب آنها را مجبور می سازیم که، به جای رئیس جمهور، بار مسؤولیت را به دوش کشند.
10- خ.ت: این اقدامات به ما امکان می دهد هرگونه حقوق یا امتیازاتی را که قبلاً، یعنی در زمانی که قدرت را در اختیار نداشتیم، واگذار کرده بودیم، بتدریج مسترد داریم.
11- خ.ت: نمایندگان کنونی.

 

منبع: نویهض، عجاج، پروتکل های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم (1387).

سه شنبه 7 آبان 1392  8:30 AM
تشکرات از این پست
YaSiN313
ahmadfarm
ahmadfarm
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1390 
تعداد پست ها : 7792
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:پروتکل های یهود

چقدر وحشي صفت و خودخواه هستند!!!!!!

خدا نسل ايشان را بردارد انشاله

   

تنها امید خلق جهان یابن فاطمه   ای منتهای آرزوی اولیاء بیا

بالا گرفته ایم برایت دو دست را  ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا

                                     

           برای ظهورش صلوات........ اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

 
 
سه شنبه 7 آبان 1392  8:34 AM
تشکرات از این پست
YaSiN313
TANHA313
TANHA313
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 190
محل سکونت : ایران

پروتکل های یهود

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

متن پروتکل های یهود (3) - ادامه
بر اساس چاپ هشتاد و یکم انگلیسی (1985)

 

 

در واقع امر ما تا به حال موفق شده ایم، به استثنای حکومت خود، همه ی قدرت های حاکم را از بین ببریم اما از نظر قانونی و رسمی هنوز حکومت هایی وجود دارند که صرفاً ظاهری و فرمالیته هستند. این حکومت ها در اختیار ما قرار دارند و هر طور بخواهیم آنها را می چرخانیم و به آنها دستور می دهیم؛ زیرا به نظر ما یهود آزاری، برای حفظ و حمایت برادران مستضعف ما، یک امر ضروری است. نیازی نیست که درباره ی این موضوع بیش از این صحبت کنیم؛ چون در ضمن صحبت های ما مکرراً و به اندازه ی کافی از آن بحث شده است.

متن پروتکل های یهود (3)


 

پروتکل یازدهم

 

شورای عالی دولت یا مجلس شورای عالی همواره نیرومندترین مفسر قدرت حکومت خواهد بود و به صورت ماسک قوه ی قانونگذاری یا به اصطلاح همان «کمیته ی وضع قوانین و سازمانهای تابعه ی حاکم» باقی خواهد ماند. (1)


این همان برنامه ی قانون اساسی جدید است. ما شرایط لازم را برای قانون، حق و عدالت به وجود خواهیم آورد، به طوری که به نظر رسد این سه عنصر در جایگاه شایسته ی خود قرار گرفته اند. ما این کار را از سه طریق انجام می دهیم:


1- در قالب لوایح قانونی که به قوه ی مقننه احاله می شود.
2- در قالب تصویبنامه های شورای وزیران. (2)
3- در صورت دست دادن فرصت به وسیله ی کودتا.


بعد از بیان این مطالب، اینک به جنبه ی دیگری می پردازیم و اجزایی را که برای ایجاد دگرگونی و انقلاب در دستگاه های دولت، در راستای هدف تعیین شده ی ما، وجودشان ضروری است، توضیح می دهیم. منظورم از این اجزا عبارت است از: آزادی مطبوعات، حق تشکیل جمعیت ها و احزاب و هیأت ها، آزادی عقیده، حق شرکت در انتخابات و امثال اینها که باید برای همیشه از صفحه ی ذهن انسان پاک و محو شوند و یا تغییرات بنیادی در آنها داده شود، به شرط آن که این تغییرات در همان فردای روز اعلام قانون اساسی جدید صورت گیرد. این کار در این زمان شدنی است و ما تمامی دستورهای خود را یک دفعه صادر می کنیم و هیچ چیزی از آن را به آینده موکول نمی کنیم؛ زیرا اگر کمترین تأخیری در این زمینه صورت گیرد هرگونه اصلاح و تغییر مهمی که بعداً در قانون اساسی به عمل آید حتماً خطرناک خواهد بود؛ چون اگر ماده ی اصلاحیه خشن و روش پیشنهاد آن نیز با خشونت همراه باشد، با توجه به کوته نظری پیشنهاد کننده در موضوع پیشنهادی خود، باد به غبغب خواهد انداخت و فکر خواهد کرد که این تغییر باب ارائه ی چنین پیشنهادهایی را به روی امثال او خواهد گشود و در این هنگام خواهند گفت (3) که ما به اشتباهات خودمان اعتراف کرده ایم و این امر به شکوه و جلال حکومت خطاناپذیر ما لطمه می زند. یا خواهند گفت که ما از ترس، تن به تسلیم و همراهی با آنان داده ایم که در این صورت هیچ کس از ما سپاسگزار نخواهد بود، بلکه گمان خواهند کرد که ما تن به اجبار داده ایم و در کار خود شکست خورده ایم. همه ی اینها به خوشنامی قانون اساسی جدید ما ضربه می زند. آنچه ما می خواهیم این است که تا تنور انقلاب و تغییرات ناگهانی داغ است، مردم اعتراف کنند ما قدرتمند هستیم و هیچ کس نمی تواند به اندازه ی یک تار مو ما را که سر تا پا قدرتی هراس انگیز هستیم، از جایمان دور کند. لذا احدی را به حساب نمی آوریم و هیچ ترسی ما را ناچار به پیروی از نظر دیگران نمی کند و همیشه و همه جا آماده هستیم تا هر که را زبان به اعتراض بگشاید خرد کنیم، و ثابت نماییم که بر «گوییم» کاملاً مسلطیم و دوست نداریم قدرت خود را با آنها تقسیم کنیم. ما این کار را در حالی انجام می دهیم که سرها از آنچه اتفاق افتاده، هنوز گیج است و مردم را ترس فرا گرفته. لذا چشم های خود را بر روی آنچه می بینند، می بندند و منتظر می مانند تا ببینند آینده چه می شود.


«گوییم» مانند رمه ای گوسفند است و ما به منزله ی گرگ، و شما می دانید که اگر گرگ به گله بزند چه بر سر گوسفندها می آید.


عامل دیگری که «گوییم» را وامی دارد تا همه چیز را نادیده بگیرند، این است که به آنها وعده می دهیم که پس از خلاص شدن از شر دشمنان صلح و رام کردن کلیه ی احزاب، آزادی هایی را که از آنان گرفته ایم مسترد خواهیم داشت، اما مدت ها خواهد گذشت و آنان همچنان منتظر آزادی های از دست رفته ی خود خواهند بود.


اکنون می پرسم که چرا ما این سیاست را اختراع و آن را در اذهان گوییم تزریق کرده ایم بدون آن که به آنها فرصت دهیم تا درباره ی انگیزه و مقصود ما از این سیاست بیندیشند؟ آیا جز به خاطر این که از طریق حیله و فریب به چیزهایی دست می یابیم که با پیمودن راه مستقیم هرگز نمی توانیم به آنها برسیم. این همان شالوده ای است که مؤسسات سری فراماسونری ما بر آن استوار است؛ مؤسساتی که این گوییم حیوان چیز مهمی درباره ی آنها نمی دانند و از اهداف پشت پرده ی آنها جز مشتی ظن و گمان اطلاعی ندارند. ما گوییم را به کاروان بزرگ باشگاهها و محافل فراماسونری جذب کردیم و این محافل شروع به پاشاندن خاکستر در چشم اعضای خود کردند. خداوند به ما قوم برگزیده، نعمت اسارت، تبعید، تفرق و پراکندگی در جهان را ارزانی داشت. این امور که در گذشته نشان ضعف ما بودند بعدها سبب قدرت ما شدند؛ قدرتی که امروز ما را در آستانه ی حکومت جهانی قرار داده است. ما تا به این جا رسیده ایم و فقط مانده است که ساختمان عظیم حکومت آینده ی خود را بر این شالوده ها استوار کنیم و این کار چندان دشوار نیست.

 

پی نوشت ها:

 

1- خ.ت: شورای دولت (State Counceil) قدرت فرمانروا را مشخص و تبیین خواهد کرد. این شورا- که قدرت یک هیأت قانونگذاری رسمی را دارد- به مسؤولین حکومتی دستور صادر خواهد کرد.
2- خ.ت: توسل به فرامین عمومی، دستورهای مجلس سنا و شورای حکومتی و تصمیمات هیأت وزیران.
3- خ.ت: چون اگر این تغییرات با خشونت و قاطعیت همراه باشد و به زور و بدون بصیرت تحمیل شود مردم را عصبانی خواهد کرد؛ زیرا ترس آنها را برخواهد داشت که مبادا تغییرات جدید دیگری در همین راستا به وجود آید. از طرف دیگر، اگر این تغییرات امتیازاتی، ولو بیشتر، به مردم بدهد خواهند گفت که ما به خطایمان اعتراف کرده ایم و...


منبع: نویهض، عجاج، پروتکل های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم (1387).

سه شنبه 7 آبان 1392  8:37 AM
تشکرات از این پست
YaSiN313
TANHA313
TANHA313
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 190
محل سکونت : ایران

پروتکل های یهود

بسم الله الرحمن الرحیم

 

متن پروتکل های یهود (4)
بر اساس چاپ هشتاد و یکم انگلیسی (1985)

 

در واقع امر ما تا به حال موفق شده ایم، به استثنای حکومت خود، همه ی قدرت های حاکم را از بین ببریم اما از نظر قانونی و رسمی هنوز حکومت هایی وجود دارند که صرفاً ظاهری و فرمالیته هستند. این حکومت ها در اختیار ما قرار دارند و هر طور بخواهیم آنها را می چرخانیم و به آنها دستور می دهیم؛ زیرا به نظر ما یهود آزاری، برای حفظ و حمایت برادران مستضعف ما، یک امر ضروری است. نیازی نیست که درباره ی این موضوع بیش از این صحبت کنیم؛ چون در ضمن صحبت های ما مکرراً و به اندازه ی کافی از آن بحث شده است.

متن پروتکل های یهود (4)

 

پروتکل دوازدهم

 

واژه ی آزادی را که تفسیرات مختلفی از آن ارائه می شود، ما این گونه تعریف می کنیم: «آزادی یعنی این که تو حق داری آنچه را قانون اجازه داده است انجام دهی». این تعریف، در زمان مناسب، برای ما سودمند خواهد بود؛ زیرا زمام همه ی آزادی ها به دست خواهیم گرفت؛ چون این قوانینند که حرف آخر را می زنند و به اقتضای مصالح ما و آن طور که ما می خواهیم وضع و حذف می شوند.


ما با مطبوعات به این شیوه عمل خواهیم کرد: در حال حاضر مطبوعات چه نقشی ایفا می کنند؟ آیا پیوسته در راه برانگیختن و تحریک و شعله ور ساختن عواطف که در خدمت هدف ما هستند، کار می کنند یا در خدمت اهداف خودخواهانه ی احزاب می باشند؟ (1) از همین جاست که غالب مطبوعات، بی ارزش، دروغگو و جعال هستند و جانب افراط را در پیش می گیرند و اکثر مردم هم از اهدافی که مطبوعات دنبال می کنند، بی خبرند. اما ما مطبوعات را زین می کنیم و بر آنها لگام می زنیم و دهنه ی آنها را محکم می گیریم. با تولیدات رنگارنگ چاپخانه ها و انتشاراتی ها نیز همین کار را می کنیم؛ زیرا تا زمانی که همچنان در معرض یورش های نشریات و کتاب ها هستیم خلاص شدن ما از شر حملات مطبوعات بی معنا و بی فایده است. ما نسبت به فراورده های گوناگون نشر و چاپ که چاپخانه ها دست به انتشار آنها می زنند، عنایت ویژه ای نشان خواهیم داد. امروز انتشار مطبوعات، به دلیل وجود رقیب، پرخرج و هزینه است و ما این مسأله را، که تماماً بر محور مطبوعات می چرخد، به منبع درآمد سرشاری برای حکومت خود تبدیل خواهیم کرد. به این ترتیب که نوعی مالیات پستی برای آنها وضع، و نیز مجبورشان خواهیم کرد که پیش از صدور پروانه ی انتشار، ودیعه ی مالی در اختیار ما بگذارند. این تدبیر شامل همه ی نشریات و روزنامه ها و مجلات خواهد شد و حکومت ما را از هرگونه حمله ی مطبوعاتی حفظ خواهد کرد. در این صورت ما می توانیم هرگونه حمله ی احتمالی از جانب مطبوعات را، در هر زمان، از طریق جریمه های بی رحمانه ی مالی و کسر این جریمه ها از ودیعه ای که در اختیار ما گذاشته اند، در نطفه خفه کنیم. این مالیات ها، ودیعه ها و جریمه ها منبع درآمد هنگفتی برای حکومت خواهند بود. البته روزنامه های احزاب، اندوخته ی مالی برای هزینه ی انتشار خود نخواهند داشت و ما به محض آن که حمله ی خود را تکرار کنند آنها را تعطیل خواهیم کرد. (2) هیچ احدی، هر چند خود را مصون و در امان بپندارد، نخواهد توانست با انتقادی ولو ناچیز به هاله ی تقدسی که پیرامون حکومت ما را گرفته است، خدشه ای وارد آورد.


بهانه ی ما برای توقیف هر نشریه ای این خواهد بود که آن نشریه با مندرجات غیر موجه و بی دلیل خود به افکار عمومی توهین کرده است. (3) خواهش می کنم به این نکته توجه داشته باشید که در بین روزنامه هایی که به ما حمله می کنند روزنامه هایی هستند که ماهیت آنها بر کسی آشکار نیست. این روزنامه های نقابدار را خود ما مخفیانه به وجود آورده ایم. بنابراین، اگر این روزنامه ها به ما حمله و انتقاد کردند، حمله ی آنها به موضوعاتی است که خود ما قبلاً تصمیم گرفته ایم آنها را تغییر دهیم. در چنین موقعیتی به انتقاد ضرری در برنخواهد داشت.


بدون خواست ما، روزنامه ها هیچ خبری را منتشر نخواهند کرد. این موضوع، همان طور که در همین تعداد اندک بنگاه های خبری که اخبار سراسر جهان به آنها مخابره می شود می بینیم، در حال حاضر نیز تقریباً پیاده می شود. خود اداره خواهیم کرد و هیچ خبری در جهان پخش نخواهد شد، مگر آن که ما خود آن را دیکته کنیم. وقتی ما تا به حال موفق شده ایم به وضعیت رضایت بخشی دست یابیم - زیرا هیچ حکومتی نیست که ما نتوانسته باشیم به زوایای آن که گوییم احمق آن ها را «اسرار حکومت» می نامند پی ببریم - (4) پس موقعی که قدرت جهانی ما، در قالب پادشاه ما که حکومتش سراسر کره ی زمین را فرا خواهد گرفت، به رسمیت شناخته شود چه وضعی خواهیم داشت؟


به مسأله ی مطبوعات و نشر در آینده باز می گردیم. هر کس بخواهد انتشاراتی یا کتابفروشی و یا چاپخانه باز کند باید از یکی از مؤسسه های آموزشی مدرک و جواز بگیرد که در این صورت اگر لغزش یا مخالفتی از او سر بزند بی درنگ مدرکش را می گیریم. با این وسیله و تدابیر ابزار نشر فکری به صورت ابزاری آموزشی در دست حکومت ما قرار خواهد گرفت و در نتیجه، زمینه ای برای گمراه کردن توده ی مردم از طریق پیچیده و ستایش پوچ از برکات و دستاوردهای پنداری عصر پیشرفت و روشنایی، باقی نمی ماند. کیست از ما که نداند این دستاوردهای خیالی و موهوم راهی است که یکراست به بیراهه ها و سرگردانی های تفکر جنون آمیز منتهی می شود و این تفکر جنون آمیز صاحب خود را به جایی می برد که بذرهای هرج و مرج به وجود می آید و این بذرها ابتدا در بین خود مردم و سپس در بین آنها و حکومت پراکنده می شود؛ چرا که ترقی یا به تعبیر بهتر ایده ی ترقی عاملی بود که مردم را به سمت آزادی بی حد و مرز در هر چیز سوق داد. تمام کسانی که آزادی خواه نامیده می شوند اگر عملاً هرج و مرج طلب نباشند، دست کم در عالم فکر آنارشیست هستند. هر یک از این افراد کورکورانه در پی خیالات خود حرکت می کند و روز به روز بر افراط و دیوانگی او افزوده می شود، تا آن که در چاله ی هرج و مرج سقوط می کند و داد و فریاد و اعتراض راه می اندازد، آن هم فقط به خاطر این که دوست دارد مخالفت کند و نه به خاطر هیچ چیز دیگر.


اکنون به بررسی مجلات، رساله ها (5) و دیگر مطبوعات ادواری می پردازیم. اینها را نیز مانند دیگر مطبوعات مشمول مالیات پستی خواهیم کرد، و ملاک دریافت این مالیات تعداد صفحات نشریه خواهد بود. ما این نشریات را به نام قانون ملزم به پرداخت به ودیعه ی مالی خواهیم کرد. بر کتاب هایی که از کمتر از سی فرم (6) فراهم آمده باشند مالیات مضاعف خواهیم بست و مجلات ادواری را که در شمار کتابچه ها یا جزوات قلمداد خواهیم کرد. هدف از این کار دو چیز است: اول این که تعداد این مجلات، که بی ارزش ترین و مسموم کننده ترین مطبوعات هستند، کاهش پیدا کند. دوم این که نویسندگان مجبور شوند به نوشتن کتاب های مفصل خسته کننده روی آورند که این عامل، به علاوه ی عامل گرانی کتاب، خوانندگان را از مطالعه ی آنها رویگردان می کند. درست در همین زمان، ما، خود، مجلاتی را برای فعال کردن حرکت ذهنی در راستای اهداف خودمان منتشر خواهیم کرد. قیمت این مجلات ارزان و مطالب نیز به گونه ای خواهد بود که خوانندگان را به مطالعه ی آن ها راغب کند. مالیات پستی از سوداهای نویسندگان تا حد زیادی خواهد کاست و آنها خود را در محدوده ای تنگ محصور خواهند یافت و در زمان مقتضی جریمه های مالی به سراغشان خواهد رفت و زیر فشار این جریمه  ها از حرکت باز خواهند ایستاد و سرانجام تسلیم ما خواهند شد. با وجود این، اگر باز هم نویسنده ای پیدا شود که جرأت حمله به ما را پیدا کند چاپخانه ای نخواهد یافت که پیش از مراجعه ی به ما برای گرفتن اجازه ی چاپ، اثر او را به چاپ برساند. بدین ترتیب ما می توانیم پیش از چاپ هر نوشته ای به مطالب آن پی ببریم و با کشف دسیسه، آن را خنثی کنیم. با این حال که به محتوای آن نگاه می کنیم. اگر مطلبی در آن یافتیم که لازم است آن را برای افکار عمومی توضیح دهیم، خود ما این کار را می کنیم.


ادبیات و مطبوعات بزرگترین و مهمترین ابزار آموزشی هستند. به همین دلیل حکومت ما افسار بیشتر مطبوعات را به دست خواهد گرفت و با این کار تأثیرات سوء و زیانبخش روزنامه های مستقل را خنثی خواهد کرد. با این تدبیر ما بالاترین نیروی جهت دهنده به افکار عمومی را در اختیار خود گرفته ایم. اگر برای مثال، برای دیگران پروانه ی انتشار ده روزنامه صادر کنیم، باید به دار و دسته ی خودمان پروانه ی انتشار سی روزنامه را بدهیم. در هر زمینه ی دیگری نیز باید بر اساس همین نسبت عمل کرد. البته، افکار عمومی در این اعمال ما شک نخواهد کرد، چون تمام روزنامه های وابسته به ما، ظاهراً گرایشهای مختلف و آرای متضاد را به چاپ خواهند رساند. این امر توده ی مردم را گمراه و رقبای ما را که نسبت به ما بدگمان نیستند به ما نزدیک خواهد کرد و ما آنها را خواهیم گرفت و چنگ و دندانهای آن ها را خواهیم کشید و دیگری خطری از جانب آنها ما را تهدید نخواهد کرد. (7)


روزنامه های رسمی که سخنگوی ما هستند در ردیف اول قرار دارند. این روزنامه ها همواره پاسدار منافع ما هستند و از همین رو تأثیر زیادی در مسیر حرکت افکار عمومی نخواهند داشت.


در ردیف دوم روزنامه هایی هستند که صبغه ی نیمه رسمی دارند. هدف این روزنامه ها جذب افراد بی طرف و بی تفاوت است.
در ردیف سوم روزنامه هایی هستند که به توصیه ی ما در ظاهر با ما مخالفت می ورزند. دست کم یکی از این روزنامه ها باید سخت از در مخالفت با ما درآید که در این صورت دشمنان واقعی ما در اعماق وجود خود و با زبان بی زبانی از این وضع احساس خشنودی خواهند کرد، غافل از آن که این یک نمایش فریبنده است. این نیرنگ کارگر می افتد و در نتیجه دست آنها برای ما رو می شود.


تمام روزنامه هایی که از ساغر ما می نوشند، چهره ها، قیافه ها و گرایش های مختلفی را به خود خواهند گرفت: از آریستوکراسی گرفته تا جمهوری و انقلابی و حتی آنارشیسم و اسمهای دیگری از این دست. این روزنامه ها همچون «ویشنو» (8)، الهه ی هندی، صدها دست خواهند داشت و هر چشمی از آنها یک جنبه از افکار عمومی را زیر نظر خواهد گرفت. چنانچه نبض فلان روزنامه نگار سرعت بگیرد و تبی آشکار شود آن دست ها افکار عمومی را به سمت خواسته ی ما هدایت خواهند کرد؛ (9) زیرا یک بیمار هیجانی تعادل فکری خود را از دست می دهد و حاضر می شود توصیه هایی را که به وی تسکین و آرامش می دهد، بپذیرد. آن دیوانه هایی که خیال می کند سخنان و نظریات ارگان حزبی خود را تکرار می نمایند، در واقع، اندیشه های خود ما و یا آنچه را ما می خواهیم، به زبان می آورند. آنها گمان می کنند که به کالای خود چنگ زده اند در حالی که پرچمی که زیر آن می ایستند و از آن دفاع می کنند پرچم ماست که بر فراز سرشان در اهتراز است.


برای آن که ارتش مطبوعاتی ما، بر این روشی که گفتیم، سازمان یابد لازم است به تمام مسائل مربوط به آن توجه نشان دهیم. (10) ما زیر پوشش اداره ی مرکزی مطبوعات، کانون های ادبی تشکیل خواهیم داد که در آنها دستورالعمل ها، فرامین و کلمات رمز خود را، بدون آن که کسی متوجه شود، به عمال خود انتقال می دهیم. در این کانونها بحث هایی به صورت نفی و اثبات، موافق و مخالف صورت خواهد گرفت، اما همه ی آنها نمایشی و ساختگی است و به عمق و جوهر حساس قضیه پرداخته نخواهد شد. روزنامه هایی که در رکاب ما حرکت می کنند روزنامه های رسمی سخنگوی حکومت را مورد حملات شدید و بیرحمانه قرار خواهند داد؛ زیرا این کار به ما فرصت می دهد تا پیرامون موضوع (برنامه های خود) با چنان گستردگی و تفصیلی سخن بگوییم که از طریق صدور بیانیه های رسمی در مواقع دیگر، امکانپذیر نیست. دلیل سودمند بودن این سیاست برای ما کاملاً آشکار و روشن است.


این حمله ی مطبوعاتی به ما، فایده ی دیگری نیز در بر دارد و آن این است که مردم باور می کنند آزادی های کامل همچنان وجود دارد این به عمال ما فرصت می دهد تا ثابت کنند که مخالفان ما افرادی هستند فقط پرگو و یاوه گو تا حرف بزنند و با دلیل حرف های خود را ثابت کنند، این کار را نمی کنند و از اثبات ادعاهای خود با دلایل واقعی و منطقی عاجزند. این موضوع، با توجه به دستورالعمل هایی که ما در این زمینه به عمال خود داده ایم، کاملاً محکم کاری شده است.


اقداماتی از این قبیل، که بسیار دقیق است و از دیدگان افکار عمومی پنهان، بهترین وسیله برای جلب اعتماد و اطمینان افکار عمومی نسبت به حکومت ماست. به برکت این اقدامات ما می توانیم، هر وقت که لازم باشد، افکار عمومی را درباره ی یک موضوع سیاسی تهییج یا آرام کنیم و یا آن را به او بقبولانیم یا ذهن او را درباره ی یک موضوع دچار شک و تشویش سازیم. امروز مطالب درست و حق را منتشر می کنیم و فردا مطالب کذب و باطل و بهتان آمیز را. گاه واقعیت ها را و زمانی مطالب ضد و نقیض آنها را و در این میان همواره مواظبیم که پایمان نلغزد و به سر درنیاییم. پیروزی ما بر دشمنانمان تضمین شده و قطعی است؛ چون آنها مثل ما روزنامه ای در اختیار ندارند که افکار خود را به وسیله ی آن منتشر کنند. وقتی مشکلی برای آنها پیش آید که لازم باشد آنها را ساکت کنیم به حل سطحی آن اکتفا می ورزیم.
این ترّهات را عنداللزوم روزنامه های ردیف سوم منتشر خواهند کرد، اما ما نسبت به آنها اظهار خشم و عدم رضایت خواهیم کرد و بلکه به وسیله ی روزنامه های نیمه رسمی ما تکذیب خواهند شد.


حتی در این زمان، ما نمونه ای از طرز تفکر خود را می یابیم. این نمونه روزنامه های فرانسه است. در این روزنامه ها آثار فراماسونری مشهود است؛ چه، مطبوعات چی های این کشور مقیدند که راز حرفه ی مطبوعاتی را نگه دارند. اگر از آنها راجع به منبع فلان خبر بپرسی مانند رمال های زمان قدیم پاسخی مبهم می دهند و سپس خاموش می شوند. این روزنامه نگاران هیچ گاه نام منبع خبر خود را فاش نمی کنند مگر آن که قبلاً در این زمینه تصمیم جمعی گرفته باشند که این البته مطلب دیگری است. حتی یک روزنامه نگار را پیدا نمی کنید که راز مربوط به خود را فاش سازد. زیرا هیچ روزنامه نگاری نمی تواند به عضویت خانواده ی قلمزنان و نویسندگان در آید، مگر آن که در گذشته ی او لکه ی ننگی وجود داشته و به محض آن که کمترین نشانه ی نافرمانی از او سر زد این گذشته ی ننگین برملا می شود. تا زمانی که این لکه ها فقط برای تعداد معدودی شناخته شده باشد آن روزنامه نگار همچنان در نظر توده ی مردم خوشنام خواهد بود و مردم عوام را به خود جذب خواهد کرد و با غرور و افتخار به دنبالش راه خواهند افتاد.


این محاسبات و برنامه های ما هم اکنون روستانشینان و دهاتی ها (11) را در برمی گیرد. بنابراین، در جاهایی که با مسائل آسایش، امنیت، خواسته ها و تمایلات این مردم تماس پیدا می کند باید آنها را برانگیخته و تحریک نماییم، و وقتی به حرکت درآمدند و برآشفته شدند، داستان آنها را در برداریم و به پایتخت ببریم و به اهالی آن بگوییم: این است خواسته ها و آرزوهای روستانشینان. (12)


بدیهی است که سرچشمه ی خواسته های پایتخت نشینان و روستانشینان، هردو، ما هستیم. آنچه ما از حالا تا زمان رسیدن به قله ی حکومت نیازمند آنیم این است که پایتختها را پی کنیم. ضربه ی پی کننده از روستاها وارد خواهد شد، و سپس به پایتخت نشینان خواهیم گفت: این نظر مردم است. یعنی نظر اکثریتی که عمال ما به آنها نظم و ترتیب و سازمان داده اند. زمانی که فرصت روانی مناسب دست داد باید از بحث و گفتگوی پایتخت نشینان درباره ی هر موضوعی که اتفاق افتاده است، به بهانه ی این که دیگر کار از کار گذشته و روستانشینان - که اکثریت را تشکیل می دهند - آن را پذیرفته و تأیید کرده اند و راه برگشتی وجود ندارد، جلوگیری به عمل آوریم.
در دوره ی حکومت جدید که دوره ی انتقال به حکومت جهانی ماست، باید جلو روزنامه ها را از نشر هر نوع رسوایی و افتضاحی گرفت؛ زیرا لازم است مردم باور کنند که رژیم جدید برای همه ی انسان ها خیر و برکت به ارمغان آورده، جانها از نگرانی به درآمده آرام گرفته اند، جنایات از بین رفته و جامعه از میکروب این وبا پاک شده است. روی حوادث جنایی باید سرپوش گذاشته شود به طوری که فقط قربانیان آنها که طبعاً از بین رفته اند و کسانی که تصادفاً شاهد آنها بوده اند که اینها نیز از بین خواهند رفت، از این حوادث اطلاع داشته باشند.

 

 

پی نوشت ها:


1- خ.ت: در حال حاضر مطبوعات چه نقشی بازی می کنند؟ آنها عواطف جوشان مردم را به هیجان در می آورند و گاه به مجادلات خودخواهانه ی حزبی که احتمالاً برای هدف ما ضرروی است، دامن می زنند.
2- خ.ت: مطمئناً پرداخت جریمه های سنگین مطبوعات حزبی را از حمله باز نخواهند داشت، و از این رو به دنبال دومین حمله ی جدی و مهم آنها، همه ی این مطبوعات را تعطیل خواهیم کرد.
3- خ.ت: ... افکار عمومی را بدون هیچ پایه و اساسی تحریک می کند.
4- خ.ت: وقتی ما در حال حاضر توانسته ایم جامعه ی گوییم را چنان اداره کنیم که مسائل جهان را از پشت عینک رنگینی که ما به چشمانش زده ایم، تماشا کند و وقتی تاکنون هیچ مانعی نتوانسته است ما را از رسیدن به اسرار دولت باز دارد...
5- Pamphlets
6- خ.ت: کمتر از سیصد صفحه.
7- خ.ت: نباید ملت در این اقدامات ما کمترین شکی بکند. لهذا نشریات ادواری ما قیافه ی مخالف با نظریات و آرای ما خواهند گرفت و با این کار اعتماد خوانندگان را جلب خواهند کرد و چشم انداز جذابی برای دشمنان ما که در ما شک و تردید نمی کنند، به نمایش خواهند گذاشت و در نتیجه، به دام ما خواهند افتاد و از قدرت تهی خواهند شد.
8- Vishnu
9- خ.ت: و هر دستی نبض افکار عمومی را خواهد گرفت. چنانچه نبض بخواهد سرعت بگیرد این دستها این افکار را به سمت هدف ما خواهند کشاند، زیرا یک بیمار هیجانی براحتی تسلیم می شود و بسادگی زیر بار هر نوع سلطه و نفوذی در می آید.
10- خ.ت: برای آن که ارتش مطبوعاتی ما بتواند، با کمک گروه های مختلف، روح این برنامه را به منصه ی ظهور برساند باید با توجه بسیار زیادی مطبوعات خود را نظم و سازمان بدهیم.
11- خ.ت: برنامه های ما بویژه باید به ولایات (Provinces) کشیده شود (لازم به ذکر است که در متن مترجم ما عبارت روستانشینان و دهاتیها آمده است اما در خلیفه تونسی: ولایات یا پروونسیا).
12- منظور تحریک تمایلات و خواسته های شهرنشینان علیه تمایلات پایتخت نشینان است-م.

 

منبع: نویهض، عجاج، پروتکل های دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چاپ پنجم (1387).

 


منبع


 

سه شنبه 28 آبان 1392  9:42 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها