0

نقد شبهه راهیافت خطا در آموزه‌های نبوی با تأکید بر روایت تلقیح خرما

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

نقد شبهه راهیافت خطا در آموزه‌های نبوی با تأکید بر روایت تلقیح خرما

چکیده

ازجمله مباحث تأثیرگذار در عرصه دین، بازشناخت گستره عصمت پیامبر اکرم(ص)  است. درحالی‌که متکلمان شیعه با استناد به آیات قرآن و روایات اهل‌بیت معتقد به عصمت مطلق پیامبر هستند و حوزه دخالت آن حضرت را در امور دینی منحصر نمی‌دانند، عموم عالمان، متکلمان و عارفان اهل‌سنت با تأثیرپذیری از روایات مجعول در منابع روایی خود همچون روایت تلقیح خرما، عصمت پیامبر و درنتیجه مشروعیت دخالت ایشان در امور دنیوی را انکار کرده و به راهیافت خطا در آموزه‌های نبوی فتوا داده‌اند. در این مقاله، ضمن بازکاوی دیدگاه عالمان فریقین در زمینه روایت تلقیح خرما، ایده محدودیت عصمت پیامبر اکرم(ص)  و راهیافت خطا در آموزه‌های نبوی بررسی خواهد شد.

واژگان کلیدی: عصمت پیامبر(ص) ، روایت تلقیح خرما، روایات مجعول، نقد سندی و محتوایی.

طرح مسئله

به استناد گفتار پیامبر که فرمود: «أدّبنی ربی فأحسن تأدیبی؛ پروردگارم مرا تأدیب کرد و نیکو تأدیب کرد.» (مجلسی: 1403: 16 / 210) آن حضرت در سایه تعلیم و تأدیب الهی به مقام رسالت، بلکه به مقام برترین پیامبر آسمانی نائل آمد. ایشان در سایه چنین تعلیم و تأدیبی به پایه‌ای رسید که به او خطاب شد: «لولاک لما خلقت الافلاک» (همان: 406) و از اخلاق او به اخلاق عظیم یاد شد: «وَإ‌ِنَّکَ لَعَلَى خُلُق‌ٍ عَظِیم‌ٍ». (قلم / 4) خداوند به جان او سوگند خورده، (حجر / 72) از مهربانی و غمخواری او نسبت به مؤمنان و مسلمانان ستایش کرده (کهف / 6) و از او خواسته است تا برای هدایت‌ کافران بیش از حد، خود را به زحمت نیندازد و با درد جانکاهِ عدم ایمان آنان، خود را در معرض نابودی قرار ندهد. (توبه / 61)

با چنین مقام والای معنوی و الهی است که خداوند ده‌ها بار نام او در کنار نام خود ذکر می‌کند و همگامی با پیامبر را همگامی با خود و مخالفت با او را مخالفت با خود دانسته است: «مَنْ یطِع‌ِ الرَّسُولَ فَقَدْ أ‌َطَاعَ اللَّهَ» (نساء / 80) و «وَمَنْ یعْص‌ِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبینًا.» (احزاب / 36) تا بدانجاکه پیروی از پیامبر را نشانه و شرط حبّ الهی معرفی کرده است: «قُلْ إ‌ِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبعُونِی یحْببْکُمُ اللَّهُ» (آل‌عمران / 31) مفهوم این دسته از آیات آن است که پیامبر تجلی‌گاه اراده الهی و تبلور اسمای جلالی و جمالی خداوند و بازگوکننده خواست او بشمار می‌رود. فرمان مؤمنان به مراجعه به پیامبر برای داوری در میان مخاصمات و ضرورت پذیرش بی‌چون‌وچرای داوری وی نیز نشانی دیگر از ارج‌گذاری به مقام ایشان است. (نساء / 65)

سرانجام بالاترین جایگاه علمی و معنوی در عرصه دین‌آگاهی به آن حضرت احاله شده است: «وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؛ (حشر / 7) زیرا براساس این آیه، همه آموزه‌های صادرشده از ناحیه پیامبر(ص)  همچون آیات قرآن دارای حجیت کامل است.

امام صادق(ع)  به‌استناد همین آیه معتقد است پیامبر(ص)  دارای مقام تفویض است و خداوند تشریع بخشی از آموزه‌های دینی را به او واگذار کرده است. افزایش هفت رکعت نمازهای روزانه به ده رکعت، کاستن دو رکعت در نمازهای چهارگانه در سفر، افزودن سی و چهار رکعت نمازهای مستحبی در کنار نمازهای واجب و اعلام استحباب روزة ماه شعبان و سه روز از هر ماه، ازجمله مواردی است که به‌فرموده امام صادق(ع)  در سایه مقام تفویض پیامبر(ص)  صورت گرفته و ازآنجاکه این تصمیم‌ها منطبق با خواست الهی بوده، خداوند آنها را تأیید کرده است. (کلینی: 1388: 1 / 3669)

با چنین نگاهی، عصمت مطلق پیامبر اثبات می‌شود و سنت نبوی، تمام عرصه‌های دینی و دنیایی را دربر می‌گیرد. با این حال شماری از متکلمان، محدثان و نیز عارفان اهل‌سنت با استناد به روایت تلقیح خرما، عصمت پیامبر را محدود دانسته‌اند.

براساس این روایت ـ که تنها در منابع اهل‌سنت آمده است و شماری از صاحب‌نظران بر جعلی بودن آنها تأکید کرده‌اند ـ پیامبر اکرم(ص)  وارد مدینه شد و پس از دیدن تلقیح درختان خرما با استفاده از پیوند شاخه درخت نر بر تنه درخت ماده، از آنان خواست این‌گونه تلقیح را رها سازند و منتظر لقاح از رهگذر وزش باد باشند. آنان به توصیه پیامبر(ص)  عمل خاص تلقیح را رها کردند؛ اما پس از چندی انتظار، درختان خرما به بار ننشست و محصولی به بار نیامد. مردم از این خسارت مالی مکدر شده، نزد پیامبر شکایت آوردند. آن حضرت پس از اظهار تحسّر و ناراحتی گفت: «من در امور دنیوی از شما آگاه‌تر نیستم.» (ابن‌حنبل، 1412: 1 / 162)

این روایت که باید آن را زیان‌بارترین روایت در عرصه سنت نبوی دانست، سیره نبوی در عرصه امور دنیوی را فاقد اعتبار و صحت می‌شمارد و در مرتبه‌ای فراتر، اعتبار آموزه‌های دین در این عرصه را به چالش می‌کشد. براساس مفاد این روایت، راه تفکر سکولارها و محدود کردن دین در عرصه اخلاق فردی و اخروی تحقق خواهد یافت. نگارنده در این مقاله در کنار بررسی منابع روایت تلقیح خرما، دیدگاه عالمان اهل‌سنت و شیعه را بررسی کرده و نقدهای سندی و متنی آن را واکاوی خواهد کرد.

روایات تلقیح درختان خرما در منابع روایی اهل‌سنت

نخستین منبعی که حدیث تلقیح درختان خرما در آن آمده، مسند احمد بن حنبل است. او این حدیث را چنین نقل کرده است:

موسی بن طلحه از پدرش نقل کرد که رسول خدا(ص)  به مردمی بالای شاخه‌های خرما برخورد کرد و پرسید: اینها چه می‌کنند؟ گفتند: در حال لقاح هستند، به این طریق که شاخه درخت نر خرما را در درون درخت ماده می‌گذارند. پیامبر فرمود: گمان ندارم که این کار ثمری داشته باشد. آنها گفتار پیامبر را برای آنان نقل کردند و آنان این‌گونه لقاح را ترک کردند.

وقتی این خبر را به رسول خدا دادند، پیامبر فرمود: اگر پیشنهاد من به سود آنان بینجامد انجامش دهند که من گمانی دارم و گمان مرا جدّی نگیرید و اما اگر از خداوند چیزی برای شما نقل کنم، بدان عمل کنید که من بر خداوند دروغ نمی‌بندم. (ابن حنبل، 1412: 1 / 162)مسلم بن حجاج قشیری این روایت را با اندکی تفاوت در صحیح خود آورده است.

براساس این روایت، وقتی پیامبر با گروهی از مردم مواجه شد که از شیوه خاصی برای بارور کردن درخت خرما استفاده می‌کردند، گفت به‌گمان او این کار مفید نیست. وقتی آنان از نظر آن حضرت مطلع شدند، دست از شیوه خود کشیدند. با این حال پیامبر به آنان اطلاع داد اگر این کار مفید بود، آن را انجام دهند؛ زیرا نظر او تنها یک احتمال است و چه‌بسا با خطا همراه شود؛ اما اگر از خداوند خبری بیاورد، پیروی از آن واجب است.

در این‌گونه روایات، نتیجه اظهارنظر پیامبر(ص)  و اینکه چه بر سر درختان خرمای مردم آمد، انعکاس نیافته است. در روایتی که ابن‌ماجه از عایشه نقل کرده، آمده است: وقتی مردم طبق توصیه پیامبر از تلقیح درختان خرما دست کشیدند و درپی آن میوه درختان خرما فاسد شد، پیامبر فرمود شما در امور دنیوی از من آگاه‌تر هستید:

عایشه گفت: پیامبر(ص)  اصواتی شنید و پرسید این صدا چیست؟ گفتند: مردم در حال لقاح درخت خرما هستند. پیامبر فرمود: اگر این کار را رها کنند، خرما بار خواهد داد. آنان در آن سال لقاح را رها کردند و خرمای آنها پوک شد.

وقتی خبر آن را به پیامبر دادند، فرمود: اگر امری از امور دنیای شما را بازگو کنم، به اختیار خود عمل کنید و اگر امور دینی را بازگو کنم، مسئولیت آن با من است. (نیشابوری، 1420: 7 / 97؛ ابن‌ماجه قزوینی، 1423: 2 / 825) نووی عبارت دیگری به حدیث افزوده که در آن آمده است: پیامبر پس از باخبر شدن از تباهی خرمای مردم فرمود: «من نه کشاورز هستم و نه درخت خرما دارم». (نووی، بی‌تا: 11 / 353)

بررسی دیدگاه عالمان اهل‌سنت درباره حدیث تلقیح خرما

عالمان اهل‌سنت ضمن پذیرفتن این احادیث، از آنها برای اثبات ممنوعیت رأی و استحسان در امور دینی و عدم ممنوعیت آن در امور دنیوی بهره گرفته‌اند. برای نمونه، نووی دراین‌باره می‌گوید:

قال العلماء: قوله(ص) : من رأیی، أی فی أمر الدنیا ومعایشها، لا على التشریع. فأما ما قاله باجتهاده(ص)  ورآه شرعاً یجب العمل به، ولیس إبار النخل من هذا النوع، بل من النوع المذکور قبله. (1407: 11 / 116) مناوی با استناد به این حدیث به نقل از برخی از عالمان اهل‌سنت می‌گوید: أن الأنبیاء علیهم السلام وإن کانوا أحذق الناس فی أمر الوحی والدعاء إلى الله تعالى، فهم أسرج الناس قلوباً من جهة أحوال الدنیا. (1415: 3 / 66)

براساس تحلیل نقل‌شده از فیض القدیر، پیامبران با وجود بهره‌مندی از هوش و ذکاوت در امور اخروی، در امور دنیوی از همه مردم ساده‌تر و کم‌هوش‌ترند! ابن‌عقیل گفته است: وإنهم معصومون فیما یؤدونه عن الله تعالى ولیسوا بمعصومین فی غیر ذلک من الخطأ والنسیان والصغائر. (نقل از عاملی، 1421: 4 / 46)

در این گفتار نیز بر عدم عصمت پیامبر از خطا، نسیان و حتی گناهان صغیره در امور غیردینی تأکید شده است. ابن‌عقیل بسان سایر عالمان اهل‌سنت برای اثبات نظریه خود به شواهدی از سیره پیامبر اکرم(ص)  استناد کرده که برخی از آنها ناظر به محدودیت دانش پیامبر است، نه خطای ایشان؛ مانند انتظار نزول وحی در ماجرای افک. برخی رفتارها مانند تصدیق منافقان نیز از روی همراهی در ظاهر رفتار بود، نه از باب تصدیق واقعی.

قاضی عیاض، از متکلمان معتزله نیز دراین‌باره گفته است: فأما ما تعلق منها (أی معارف الأنبیاء) بأمر الدنیا فلا یشترط فی حق الأنبیاء العصمة من عدم معرفة الأنبیاء ببعضها أو اعتقادها على خلاف ما هی علیه، ولا وصم علیهم فیه. (1409: 2 / 185 ـ 183) از گفتار او دراین‌باره چند نکته قابل استفاده است:

1. عصمت پیامبر در امور دنیوی که با آگاهی یا تعلیم دیانت و اعتقادات بی‌ارتباط است، ضرورتی ندارد؛ زیرا عدم آگاهی از این امور باعث نقص و کاستی در مقام رسالت نمی‌شود.

2. از نظر وی، این امور دنیوی با تجربه و در اثر اشتغال نفس به آنها قابل دستیابی است و چون وجهه همت پیامبر، امور دینی، شناخت خداوند و علوم شریعت بوده است، تجربه‌ای در این زمینه کسب نکرده است.

3. راهیافت خطا و اشتباه در قول و فعل پیامبر در امور دنیوی به‌صورت شایع نبود تا از ایشان چهره‌ای کم‌هوش و ساده‌اندیش بسازد؛ بلکه به‌تواتر مواردی در سیره ایشان انعکاس یافته که حاکی از آگاهی پیامبر از امور دنیوی و مصالح دقیق آن در سطحی است که نشانگر اعجاز می‌باشد. قاضی عیاض افزون بر روایت تلقیح درختان خرما، به شواهدی دیگر از سیره و سنت نبوی استشهاد کرده که در منابع روایی و تاریخی اهل‌سنت نقل شده است.

آلوسی درباره توجیه اینکه پیامبر در سال صلح حدیبیه برای ورود به مکه از مدینه حرکت کرد و پس از پیمان حدیبیه به‌ناچار از قصد خود برگشت، می‌گوید: «اگر امری در خارج برخلاف نظر و محاسبه پیامبر رخ دهد، مانعی ندارد؛ چنان‌که در ماجرای تلقیح درختان خرما چنین شد.» (آلوسی، بی‌تا: 13 / 72)

از نظر محمود ابورّیه، پیامبر در امور دنیوی و غیر دینی، از ناحیه خداوند مسئولیت تبلیغ را برعهده ندارد؛ از این‌ جهت در این‌گونه امور معصوم نبوده، پذیرش اوامر و نواهی ایشان واجب نیست. (ابوریه، 1416: 42)

دوشنبه 6 آبان 1392  11:54 AM
تشکرات از این پست
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:نقد شبهه راهیافت خطا در آموزه‌های نبوی با تأکید بر روایت تلقیح خرما

بررسی دیدگاه ابن‌عربی درباره حدیث تلقیح درختان خرما

دیدگاه ابن‌عربی درباره حدیث تلقیح خرما به مناسبت‌های مختلف در دو کتاب الفتوحات المکیة و فصوص الحکم آمده است. وی در فتوحات برای اثبات این مدعا که انسان کامل در زمینه‌ای که فرد ناقص از او آگاهی بیشتری دارد، سخن او را می‌پذیرد، به حدیث «تأبیر نخل» استناد کرده است:

أصل هذا الباب فی قبول الکامل ما یشیر به الأنقص فی المسألة التی هو أعلم بها منه حدیث تأبیر النخل قوله صلى الله علیه وسلم لأصحابه: أنتم أعلم بمصالح دنیاکم ورجع إلى قوله. (بی‌تا: 1 / 523) از نظر او، از آنجاکه ضروریات، مستقیماً از خداوند اخذ شده‌اند، هرگز دچار شک و شبهه نمی‌شوند و این نشانه آن است که دانش برگرفته از خداوند با شک و شبهه همراه نیست. (همان: 140 ـ 139) او در جایی دیگر دراین‌باره که اشتباه پیامبر در ماجرای تلقیح درختان خرما ناشی از غفلت از مقام مراقبت و پرهیز از اظهارنظر بدون شهود بوده، سخن گفته است. (همان: 155 ـ 154)

همچنین به مناسبت‌های مختلف در کتاب فصوص الحکم دراین‌باره است. (قیصری، 1363: 437 ـ 436) او پیامبر را به‌عنوان خاتم پیامبران، مظهر اسم جامع خداوند دانسته، تأکید می‌کند که ایشان به همه مقامات و مراتب احاطه داشته و از همه علوم ظاهری و باطنی آگاهی داشته است و در مرحله بعدی، چنین مقامی را برای خاتم اولیا نیز قائل است. با این حال در مقام پاسخ به این پرسش که چرا خاتم اولیا با داشتن چنین مقامی باید در تشریع، تابع پیامبر باشد، از این قاعده کمک می‌گیرد که گاه کامل در عین کامل بودن، از یک جهت دیگر از ناقص پیروی می‌کند.

بخش نخست ادعای وی، یعنی احاطه کامل خاتم پیامبران و خاتم اولیا به علوم و اسرار در این عبارت آمده است: ولیس هذا العلم إلا لخاتم الرسل وخاتم الأولیاء لأن الإحاطة بجمیع المقامات والمراتب، کلیها و جزئیها، جلیلها وحقیرها، والتمیز بینها، لا یکون إلا لمن له الإسم الأعظم ظاهراً وباطنًا، وهو خاتم الرسل وخاتم الأولیاء. (قیصری، 1363: 437 ـ 436)

عبارت ذیل بیانگر مدعای دوم ابن‌عربی است که گاه کامل از جهتی، نازل‌تر از ناقص می‌شود: و إن کان خاتم الأولیاء تابعاً فی الحکم لما جاء به خاتم الرسل من التشریع فذلک لا یقدح فی مقامه ولا یناقض ما ذهبنا إلیه من أنه متبوع فی الولایة. (همان: 438) سپس مبنای برتری را علم الهی می‌شمارد که محل توجه اولیای الهی است. او معتقد است آنان تعلق خاطری به حوادث و رخدادهای روزگار نداشته‌اند. (همان: 439)

بررسی دیدگاه عالمان اهل‌سنت

از بررسی دیدگاه ایشان چهار نکته مهم قابل استفاده است:

1. روایت «تأبیر نخل» افزون بر مسند احمد بن حنبل در دو کتاب از صحاح سته اهل‌سنت انعکاس یافته که عبارتند از: صحیح مسلم و سنن ابن‌ماجه. وجود این روایت در این دو کتاب باعث شده تا عالمان اهل‌سنت بدون آنکه به لوازم منفی مضمون این روایت و اشکالات متنی آن توجه کنند، این حدیث را بپذیرند.

2. این حدیث زمینه‌ساز راهیافت مبانی مختلف فکری در میان اهل‌سنت شده است؛ ازجمله:

یک. در عرصه فقه، به‌استناد حدیث تلقیح خرما ادعا شده که اوامر و نواهی پیامبر در عرصه‌های غیر دینی، صرف ارشاد بوده، تبعیت از آنها لازم نیست.

دو. در عرصه فلسفه سیاسی، زمینه برای تفکر جدایی دین از سیاست هموار شد؛ به‌گونه‌ای‌که گاه عمده‌ترین استدلال سکولارها همین حدیث است.

محمد رأفت سعید دراین‌باره می‌گوید: و قد اتخذه دعاة «العلمانیة» تکأة للفصل بین الدنیا و الدین، و أن الرسول وَکَلَ إلى الناس أمر دنیاهم فهم أعلم بها. (1414: 15)

سه. این حدیث در عرصه مباحث کلامی، دائره علم و عصمت پیامبر را محدود ساخت. متکلمان اهل‌سنت افزون بر محدود ساختن دامنه علم پیامبر به مسائل دینی، راهیافت اشتباه در آموزه‌های نبوی در عرصه‌های غیر دینی را نیز پذیرفتند.

چهار. عارفان از این حدیث برای اثبات آنکه گاه کامل از جهتی مرتبه نازل‌تری از ناقص پیدا می‌کند و اینکه علوم برگرفته از خداوند هیچ‌گاه با شک و شبهه همراه نیست، بهره جسته‌اند.

پنج. این حدیث در عرصه اخلاق نیز از آن جهت مورد استناد قرار گرفت که ادب و انصاف انسان کاملی همچون پیامبر را در ترجیح رأی دیگران بر خود به تصویر می‌کشد.

چنین کارکرد گسترده‌ای برای یک روایت، حکایت از آن دارد که روایات به‌عنوان منعکس‌کننده آموزه‌های دینی تا چه اندازه در ترسیم نظام فکری مسلمانان مؤثر هستند و اگر روایتی همچون حدیث تأبیر نخل مجعول باشد، تا چه اندازه می‌تواند در تخریب مبانی فکری نقش‌آفرینی کند.

3. حدیث پیش‌گفته چنان از جایگاه پیامبر اکرم| ـ بلکه از جایگاه همه پیامبران ‌ـ کاست که برخی از عالمان اهل‌سنت، پیامبران را کم‌هوش‌ترین مردم در امور دنیوی معرفی کردند.

در مقایسه این دیدگاه با آنچه عالمان شیعه ـ که چهره‌ای پیراسته از هر لغزش و خطایی برای پیامبر ترسیم کرده‌اند ـ تفاوت این دو مکتب روشن می‌شود و راز گرایش مستبصرانه برخی از اندیشوران اهل‌سنت به تشیع نیز آشکار می‌گردد.

4. برخی از عالمان اهل‌سنت ـ به‌ویژه عارفان ـ ناآگاهی پیامبر از مسائل دنیوی را ناشی از توجه و تعلق خاطر وی به امور معنوی و اخروی و عدم تعلق خاطر آن حضرت به امور دنیوی دانسته‌اند تا از این طریق، توجیهی مناسب درباره این کاستی در عرصه رسالت ارائه دهند.

بااین‌حال، شماری از آنان با زیرکی دریافته‌اند که باور به عدم آگاهی پیامبر از امور غیر اخروی، رخنه عظیمی در رسالت ایجاد کرده، اعتماد مردم از پیامبر را سلب می‌کند. ازاین‌رو تأکید کرده‌اند که خطای پیامبر در این امور محدود و ناچیز است؛ به‌گونه‌ای که از وی چهره‌ای ابله و ساده‌دل در ذهن مردم ساخته نشود. (قاضی عیاض، 1409: 2 / 183) غافل از آنکه تصویری که آنان از پیامبر ساخته‌اند، در نهایت به چنین نتیجه‌ای منتهی خواهد شد.

بررسی دیدگاه عالمان شیعه

حال که از موضع مدافعانه عالمان اهل‌سنت در مواجهه با حدیث تلقیح درختان خرما آگاه شدیم، دیدگاه عالمان شیعه را که مبتنی بر دیدگاه اهل‌بیت پیامبر(ص) است، بررسی کنیم.

حدیث تأبیر نخل از نگاه عالمان شیعه از دو جهت مخدوش است: سندی و محتوایی.

1. اشکال سندی

این روایت در هیچ‌یک از منابع حدیثی و غیر حدیثی شیعه نقل نشده و هیچ‌یک از راویان آن در منابع رجالی شیعه توثیق نشده‌اند. روایتی که دارای چنین وضعیتی باشد، از نظر مبانی حدیث‌شناسی مردود و غیر قابل استناد است.

2. اشکالات متنی حدیث تلقیح خرما

متن حدیث تلقیح خرما حداقل از چهار جهت قابل مناقشه است: تعارض با قرآن، سنت، عقل و تاریخ.

1. تعارض با معیار قرآن

هر روایتی که با آیات قرآن در تعارض باشد، براساس مبانی نقد روایات مردود است. حدیث تلقیح خرما با آیاتی مخالفت دارد که در آنها بر تمسک به همه آموزه‌های نبوی بدون استثنا تأکید شده است، مانند آیه: «وَمَا آتَاکمْ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر / 7)

صالح وردانی دراین‌باره می‌نویسد: إن هذا الموقف من الرسول یصطدم بقوله تعالى «وما ینطق عن الهوى إن هو إلا وحی یوحى» ومادمنا نقف فی صف النص القرآنی فإن هذا یدعونا للحکم ببطلان الروایة. (1418: 266)

2. تعارض با معیار سنت

این حدیث با روایاتی دیگر از پیامبر مخالف است و مفهوم آن مخالفت با معیار سنت است. برای نمونه، از عمرو بن عاص نقل شده است که: من هرآنچه از پیامبر می‌شنیدم، می‌نوشتم و با این عمل می‌خواستم مانع از بین رفتن روایات شوم. قریش مرا از این کار بازداشتند و گفتند: هرآنچه از پیامبر می‌شنوی، می‌نویسی و حال آنکه پیامبر بشری است که در حال رضایت و خشم سخن می‌گوید! من از نوشتن باز ایستادم و گفتار آنان را برای پیامبر| بازگو کردم. آن حضرت فرمود: «بنویس! قسم به آنکه جانم در دست اوست که از اینجا (اشاره به دهان مبارک) جز حق خارج نمی‌شود. (ابن‌حنبل، 1412: 2 / 395)

از نگرش عالمان شیعه در برخورد با روایت تلقیح درختان خرما آشکار می‌گردد که آنان این روایت را ازهرجهت مردود دانسته‌اند و عالمان اهل‌سنت را به‌سبب پذیرش این روایت و فروکاستن از جایگاه بلند پیامبر| تقبیح کرده‌اند.

3. تعارض با معیار عقل

براساس مبانی عقلی، پیامبر در تمام شئونات فردی، اجتماعی، دینی و اخروی از هرگونه گناه، لغزش، خطا و نسیان مبرا و دارای عصمت مطلق است و جداسازی شئونات رسالت و مقامات ایشان به امور دنیوی و غیردنیوی مردود است.

بر این اساس، هر روایتی که با این قانون کلی در تناقض باشد، درصورتی‌که قابل تأویل نباشد، مجعول تلقی خواهد شد و چون حکم مذکور درباره روایت تلقیح درختان خرما صادق است، این روایت مجعول و برساخته تلقی می‌شود.

جعفر مرتضی عاملی دراین‌باره می‌گوید: إنما کان معصوماً بکله، حتى إننا لا نوافق من یقول: إنه کان معصوماً فی التبلیغ وحسب، ولم یکن معصوماً فی أمور الحیاة، بل نقول إنه معصوم بکله، إن فی التبلیغ وإن فی شؤون الحیاة المختلفة، لأن عمله کله وحرکته فی الحیاة کلها هی رسالة. ولذلک فلا تجزیئیة فی شخصیة النبی بحیث نقول: إنه معصوم بهذا الجانب ولیس معصوما بذاک الجانب، فالعصمة سرّ عقله وقلبه وإحساسه، وشعوره وحرکته فی الحیاة. (1422: 2 / 353)

برخی از صاحب‌نظران شیعه معتقدند دستگاه اموی و عباسی برای دور ساختن دین از عرصه مسائل سیاسی چنین احادیثی را جعل کرده‌اند. باری، اگر قرار باشد مردم بپذیرند که پیامبر در اموری کوچک ازاین‌دست دچار چنین لغزشی می‌شود، آیا دیگر آنان به ایشان در امور دیگر اعتماد خواهند داشت؟ آیا پذیرش راهیافت خطا در آموزه‌های دنیوی، زمینه را برای محتمل دانستن راهیافت خطا در آموزه‌های اخروی و دینی پیامبر هموار نخواهد ساخت؟

4. مخالفت با معیار تاریخ

در این روایت آمده که پیامبر از چگونگی تلقیح درختان خرما هیچ اطلاعی نداشته و همین امر باعث شده است تا مانع تلقیح درختان خرما به‌شیوه رایج میان مردم شود؛ کاری که سرانجام به خسارت مالی و ناراحتی مردم منتهی شد و آن حضرت با گفتن این جمله که «شما در امور دنیایی از من بیشتر می‌دانید» از آنان عذرخواهی کرد. این مدعا با حقایق تاریخی سازگاری ندارد.

آیا می‌توان پذیرفت که پیامبر به‌رغم آنکه سالیان بسیاری در میان اعراب می‌زیست، از شیوه رایج در میان آنان برای تلقیح خرما اطلاع نداشت تا آنکه ناگهان در دوران رسالت در مدینه برای اولین‌بار به این شیوه برخورد کرد و با توصیه به ترک این شیوه باعث خسارت مردم شد؟ آیا مثلاً می‌توان پذیرفت کسی که سال‌ها در کنار دریا زندگی می‌کند، نداند برای صید ماهیان از تور استفاده می‌شود؟

صالح وردانی دراین‌باره می‌گوید: أنها تشیر إلى جهل الرسول بمسألة تلقیح النخل وهذا أمر غیر مقبول عقلاً. لأن الرسول من بیئة عربیة تعیش على التمر واللبن ولا یعقل أن یکون فیها من لا یفقه فی أمر النخل. (1418: 266 ـ 264)

با فرض اینکه بپذیریم پیامبر از شیوه خاص تلقیح درختان خرما اطلاع نداشته است، باز جای این پرسش است که آن حضرت به‌عنوان پیامبر و انسانی حکیم، چرا در اموری که آگاهی و تخصص لازم نداشت، به اظهارنظر پرداخت و زمینه خسارت مالی مردم و رنجش آنان را فراهم ساخت؟ بنابراین به‌دلیل اشکالات سندی و متنی، روایت تلقیح درختان خرما مجعول و برساخته تلقی شده، باید کنار گذاشته شود.

نتیجه‌

حدیث تلقیح درخت خرما در منابع حدیثی مهم اهل‌سنت همچون صحیح مسلم و مسند ابن‌حنبل آمده که از راهیافت آسیب جعل در این منابع حکایت دارد. عموم عالمان اهل‌سنت ‌ـ اعم از محدثان و متکلمان ـ با گردن نهادن به صحت سندی و متنی چنین روایاتی، دامنه عصمت پیامبر(ص)  را محدود دانسته و بر خطاپذیر بودن آموزه‌های نبوی در حوزه غیر الهی پای فشرده‌اند. عالمان شیعه در کنار نقد سندی روایات تلقیح خرما، آنها را به‌دلیل مخالفت با مبانی کلامی شیعه مبنی‌بر عصمت مطلق نبوی و مخالفت آن با معیارهایی همچون قرآن، سنت و عقل مردود می‌دانند.

منابع و مآخذ

1. آلوسی، سید محمود، بی‌تا، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، بیروت، دارالفکر.

2. ابن‌باجه قزوینی، محمد، 1423ق، سنن ابن‌ماجه، بیروت، دارالکتب العلمیه.

3. ابن‌حنبل، احمد، 1412ق، مسند احمد بن حنبل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

4. ابن‌عربی، محمد بن علی، بی‌تا، الفتوحات المکیة، بیروت، دار صادر.

5. ابوریّه، محمود، 1416ق، اضواء علی السنّة المحمّدیه، قم، انصاریان.

6. رأفت سعید، محمد، 1414ق / 1993م، مجلة مرکز بحوث السنة و السیرة، (قطر) العدد 7.

7. سبحانی، جعفر، 1413ق، محاضرات فی الالهیات قم، المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه.

8. طوسی، محمدبن حسن، 1387، المبسوط فی فقه الامامیه، قم، مکتبة المرتضی.

9. عاملی، حر، 1421ق، الانتصار، بیروت، دار السیره.

10. عاملی، سید جعفر مرتضی، 1422ق، خلفیات کتاب مأساة الزهرا، بیروت، دار السیرة، چاپ پنجم.

11. قاضی عیاض، ابوالفضل، 1409ق، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، بیروت، دارالفکر.

12. قیصری، محمد، 1363، شرح فصوص الحکم، قم، انتشارات بیدار.

13. کلینی، محمد بن یعقوب، 1388، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم.

14. مجلسی، محمد باقر، 1403ق، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار^، بیروت، مؤسسه الوفاء.

15. مناوی، محمد بن عبدالرؤوف، 1415ق، فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر، بیروت، دارالکتب العلمیه.

16. نووی، محی‌الدین، بی‌تا، المجموع فی شرح المهذب، بیروت، دارالفکر.

17. نووی، یحیی بن شرف، 1407ق، المنهاج فی شرح صحیح مسلم بن الحجّاج، بیروت، دارالقلم.

18. نیشابوری، مسلم بن حجاج، 1420ق، صحیح مسلم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

19. وحید قاسم، اسعد، 1418ق، أزمة الخلافة والإمامة وآثارها المعاصرة، بیروت، الغدیر.

20. وردانی، صالح، 1418ق، دفاع عن الرسول ضد الفقهاء والمحدثین، بیروت، ریدنکو للطباعة.

منبع: فصلنامه اندیشه نوین - شماره 30

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

دوشنبه 6 آبان 1392  11:55 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها