هرچند همه وجود انسان و نيروهاى جسمى و روانى او در ادامه زندگىاش مؤثّرند و هر يك به نوبه خود نقش خاصّى بر عهده دارند، ليكن نقش غرايز با قدرت چشمگيرشان در حفظ حيات فردى و نوعى بشر و ايجاد جنبش و تحرّك در او نقشى مهمّ و شايان توجّه است.
غرايز، نيروهايى كور و بىشعورند و تنها ارضاى خود را مىطلبند، اگر تحت رهبرى عقل قرار گيرند و هر يك در جاى خود با اندازهگيرى صحيح اعمال شوند، مايه خوشبختى و سعادت خواهند بود و آدمى در شؤون مختلف زندگى، از فوايد آنها بهرهمند مىگردد و اگر خودسر و بىقيد و بند باشند و در راه غلط و خلاف مصلحت به كار افتند، و لجامگسيخته عمل نمايند، باعث فساد و تباهى مىگردند و مصيبتهاى سخت و جبرانناپذيرى به بار مىآورند.
يكى از اين غرايز نيرومند، «خشم» است. اين غ آداب معاشرت 179 انگيزههاى خشم و روشهاى درمان آن ص : 179 ريزه گرانبها و مهمّ، نيروى دفاعى آدمى در برابر عوامل زيانبارى است كه حيات، سلامت و هستى او را تهديد مىكند. هنگامى كه انسان، با خطر روبهرو مىشود، غريزه خشم به طور خودكار، تحريك شده و او را براى مبارزه و دفاع، آماده مىسازد. همزمان با تهييج غريزه خشم فعل و انفعالهايى در جسم و جان آدمى روى مىدهد كه بر اثر آنها نيروى شخص خشمگين، تشديد مىشود و قدرت دفاعى او به مقدار قابل ملاحظهاى افزايش مىيابد. به عنوان مثال، هرگاه شخصى با حيوان درنده يا انسان درندهخويى روبهرو شود كه قصد جان، مال يا عِرض او را دارد، غريزه خشم در نهادش به هيجان مىآيد و بر اثر آن ضربانِ قلب و گردش خون در بدن او سرعت مىگيرد، در خود احساس نيروى جديدى مىكند، نيرويى كه او را وامىدارد، تا از خود دفاع كند و جان و مال يا عرض و ناموسش را از خطر برهاند.
نكته مهمّ و قابل توجّه اين است كه آدمى، موارد كاربرد صحيح نيروى خشم را بشناسد، خطر واقعى را از غيرواقعى تميز دهد و نيروى تهاجمى خشم را در راه غلط به كار نگيرد.
ضرورت وجود خشم در انسان از خشم در بعضى از روايات به آتش تعبير شده و اين تعبير لطيف، هم ما را در درك ضرورت وجود خشم در آدمى يارى مىدهد و هم نسبت به پيامدهاى تلخ رهاساختن و عدم مراقبت و كنترل اين نيروى عظيم متنبّه مىسازد.
مىدانيم كه وجود آتش در زندگى مادّى بشر نقش مهمّى دارد و كشف آن در گذشتههاى دور، چه تحوّل شگرفى در زندگى او ايجاد كرده است. امروزه نيز اگر آتش از صحنه زندگى بشر كنار گذارده شود، به طور قطع، بخش وسيعى از امور مادّى حيات انسان مختل خواهد شد، امّا همين عنصر لازم و بسيار مفيد اگر مورد غفلت و بىتوجّهى واقع شود، خطرات بزرگى نيز در پى خواهد داشت و اگر كنترل نشود، ممكن است، آتشسوزى به بار آورد و جان و مال اشخاص را طعمه خود سازد. غريزه خشم نيز آتشى است كه هم در حيات انسانها ضرور و نافع است و هم نيازمند مراقبت شديد و جدّى؛ چرا كه اگر بىقيدوبند، رها شد و آزادانه اعمال گرديد، ريشههاى سعادت فرد و جامعه را مىسوزاند و دين و دنياى آدمى را بر باد مىدهد.
على عليه السلام در اين باره فرمود:
«احْذَرُوا الْغَضَبَ فَانَّهُ نارٌ مُحْتَرِقَةٌ» «1» از خشم بپرهيزيد كه آن آتشى سوزاننده است.
و مولوى گويد:
چون ز خشم آتش تو در دلها زدى مايه نار جهنّم آمدى آتشت اينجا چو آدم سوز بود آنچه از وى زاد، مردافروز بود خشم تو تخم سعير و دوزخ است هين بُكش اين دوزخت كاين محنت است «2» مىتوان گفت: غريزه خشم در وجود انسان، به منزله آتشبارهاى نيرومند دفاعى يك كشور است. وجود سلاحهاى مرگبار و مخرّب براى حفظ مرزها و دفع دشمنان، ضرور است. براى دفاع فرد از هستى خود در قبال مهاجم نيز، نيروى خشم و غضب لازم است.
سلاحهاى ويرانگر و آتشين با تدبير و هدايت فرماندهان دانا به كار مىافتند و ديدهبانهاى ورزيده، همواره، حجم آتش و ميدان عمل آن را كنترل مىكنند، آتشبار خشم نيز بايد تحت فرماندهى عقل باشد و در جاى خود، به اندازه لازم اعمال گردد. ابزارآلات جنگى، اگر بهجا و در راه صحيح به كار افتد و دشمن واقعى را هدف بگيرد، از قداست و احترام خاصّى برخوردار است و اگر نابهجا به كار گرفته شود، موجب جرم و جنايت و زمينهساز بدبختى و تيرهروزى مىشود.
به عنوان مثال اگر يك شمشير دولبه، در دست اميرمؤمنان (ع) قرار گيرد و در جنگهاى بدر، خيبر و خندق سرهاى عُتبه، مرحب و عمروبنعبدود را از پيكرهاى پليدشان بردارد، به عنوان ذوالفقار تقدّس پيدا مىكند و اگر در اختيار بسربنارطاة، چنگيز و تيمور بيفتد و وسيلهاى براى تجاوز و ريختن خون مظلومان شود، منفور و نامبارك مىگردد. قدرت خشم نيز اگر موجب اعتلاى حقّ و شكست باطل شود، پسنديده است و «خشم مقدّس» خوانده مىشود و اگر در غير راه حق اعمال شود، موجب نكبت و منشأ فساد و تباهى خواهد بود.
همان گونه كه فرماندهان لايق و كاردان مراقبند حتّى المقدور ديرتر به آتش، دست بزنند و زودتر دستور آتشبس بدهند، افراد عاقل نيز تا مىتوانند اعمال خشم را به تعويق مىاندازند و اگر غضب كردند، در فرونشاندن آن شتاب مىكنند، على عليه السلام فرمود:
«كُنْ بَطيىءَ الْغَضَبِ، سَريعَ الْفَيْىءِ، مُحِبّاً لِقَبُولِ الْعُذْرِ» «1» ديرخشم باش، زود خشم خود را فرو بر و علاقمند به پذيرش پوزش باش.
مراتب خشم واكنش افراد در هنگام خشم سهگونه است: افراط، تفريط و اعتدال.
افراط در خشم به اين معناست كه به موازات اوجگيرى نيروى خشم در شخص، نيروى ارادهاش به ضعف و سستى مىگرايد، به طورى كه در حال خشم هيچگونه كنترلى از سوى عقل و ايمانش، بر تفكّر و عملكرد او اعمال نمىشود و او دربست در اختيار خشم خويش است؛ وقتى انسان به اين مرحله رسيد، نه خود آن اندازه بصيرت دارد كه بفهمد چه مىكند و نه ديگران مىتوانند با پند و اندرز خود، پرده ضخيم خشم را از برابر ديد او كنار بزنند، تا حقايق امور را چنان كه هست ببيند. نشانههاى عمومى خشم در حدّ افراط، عبارت است از:
رنگباختگى، ارتعاش و لرزش بدن، بىنظمى در انجام كارها، ضربان شديد قلب، اضطراب شديد و ناسزاگويى.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
«الغَضَبُ يُفْسِدُ الْإيمانَ كَما يُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ» «1» خشم، ايمان را تباه مىكند، چنان كه سركه عسل را.
و نيز امام صادق عليه السلام فرمود:
«الْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرِّ» «2» خشم كليد هر بدى است.
تفريط در خشم «3» يعنى حالت ضعف و نداشتن نيروى خشم، به شكلى كه هيچ عاملى نتواند انسان را به خشم آورد. در اصطلاح به چنين فردى «بىغيرت» گفته مىشود و روشن است كه چنين حالتى نيز پسنديده نيست.
كسى كه غريزه خشم ندارد، از روحى پست و نفسى حقير برخوردار است. او در برابر منكرات و كارهاى زشت و نامشروع و اهانتهاى ديگران ساكت است و از خود هيچگونه حسّاسيّتى نشان نمىدهد. درباره چنين كسى گفتهاند:
«مَنِ اسْتَغْضَبَ وَ لَمْيَغْضِبْ فَهُوَ حِمارٌ» «1» آن كه چيزى او را به خشم نمىآورد، الاغ است.
اعتدال و ميانهروى در خشم، كه از خلال دو بحث افراط و تفريط، معنايش تا حدّى روشن شد، آن است كه انسان بكوشد، تا خشم خود را تحت حاكميّت عقل خويش درآورد. به گاه خشم، خشمگين و غضبناك گردد، چنان كه خداى متعال فرمود:
«يا أَيُّهَا النَّبِىُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ ...» «2» اى پيامبر، با كافران و منافقان بجنگ، و بر آنان سخت بگير.
در محلّ شكيبايى نيز بردبار و حليم باشد، چنان كه در بيان اوصاف مؤمنان فرمود:
«وَ اذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِروُنَ» «3» و چون خشمگين مىشوند، درمىگذرند.
خداوند حكيم نفرمود، مؤمنان كسانىاند كه هرگز خشمگين نمىشوند، زيرا چنان كه گذشت، هرگز خشمگيننشدن دليل ضعف است، نه موجب ارزش و ستايش.
شخصى از رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيد: «آيا اجازه مىدهى، آنچه را كه مىگويى، به عنوان حديث از شما نقل كنيم؟ چه در حال آرامش و چه در حال خشم؟ حضرت فرمود:
«اكْتُبْ فَوَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ لايَخْرُجُ مِنْهُ الَّا الْحَقَّ (وَ أَشارَ إِلى لِسانِهِ» «1» بنويس، زيرا به حقّ آن كه مرا به رسالت برانگيخت از اين (به زبانش اشاره كرد) جز حقّ چيزى بيرون نمىآيد.
اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله نفرمود، من خشمگين نمىشوم، بلكه فرمود: به هنگام خشم نيز جز حقّ نمىگويم، بدين معناست كه آن حضرت هم خشمگين مىشد، ولى چنان بر نفس خود تسلّط داشت كه غريزه خشم، با همه شدّتى كه داشت هرگز نمىتوانست ايشان را از عمل به مقتضاى حقّ و عدل، منحرف كند و ما نيز بايد چنين باشيم.
انگيزههاى خشم و روشهاى درمان آن آداب معاشرت 186 فرونشاندن خشم ص : 184 براى مهار خشم و درمان آن، بايد انگيزههايى را كه موجب پيدايش خشم مىشود، بشناسيم. علل و عواملى كه ممكن است، زمينهساز خشم شوند يا آن را تشديد مىكنند بسيارند، ولى مىتوان آنها را به دو گروه كلّى تقسيم كرد:
1- عوامل درونى كه ريشه آنها به خود شخص برمىگردد و از درون وجود او سرچشمه مىگيرد؛ مانند كبر، عجب، حرص، حسد، شوخىهاى ركيك و 2- عوامل بيرونى كه از خارج موجب انگيزش خشم انسان مىشود.
عوامل درونى را بايد با خودسازى و تزكيه نفس ريشهكن ساخت. ولى عوامل خارجى را چون هم گستردهاند و هم در اختيار ما نيستند، كمتر مىتوان كنترل كرد. با وجود اين، انسان بايستى اراده خود را طورى تقويت كند و بر غريزه خشم خويش طورى مسلّط شود كه اين غريزه در چنين مواقعى تابع عقل و اراده او شود، نه حاكم بر آن.
آنچه ذكر شد، مربوط به ريشهكنسازى اسباب و عللى است كه خشم را برمىانگيزد و موجب بروز آن مىگردد، ليكن بايد ديد، اگر با رعايت مسائل فوق، باز هم نيروى غضب تهييج شد و آتش خشم زبانه كشيد، چه بايد كرد؟
در اين خصوص دستورات جزئىترى از اولياى بزرگوار اسلام رسيده كه برخى را يادآور مىشويم:
1- يادآورى فضيلت كظم غيظ، عفو و بردبارى و نيز پاداش عظيمى كه خداى متعال براى دارندگان اين صفات تعيين كرده، از جمله اينكه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
«مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ كَفَّ اللَّهُ عَنْهُ عَذابَهُ» «1» آن كه خشم خود را باز دارد، خداوند عذاب خود را از ا و باز خواهد داشت.
2- يادآورى عظمت عذاب الهى، گستردگى قدرت و حاكميّت او و اينكه توانايى انسان بر كسى كه مورد خشم او قرار گرفته، در برابر قدرت لايزال خداوند نسبى و ناچيز است و نياز او به عفو و اغماض الهى به مراتب بيشتر از نياز مردم به عفو اوست. در اين باره امام صادق عليه السلام چنين فرمود:
«إِنَّ فِى التَّوْراةِ مَكْتُوباً يَا ابْنَ أدَمَ، اذْكُرْنى حينَ تَغْضَبُ، أَذْكُرْكَ عِنْدَ غَضَبى ...» «1» در تورات نوشته شده: اى فرزند آدم، مرا به هنگام خشم خويش به ياد آور تا تو را به هنگام خشم خود ياد آورم.
3- پناهبردن به خدا از شرّ شيطان و وسوسههاى او، به اينكه بگويد: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ» و اين دستورى است كه گاهى رسول خدا صلى الله عليه و آله به افراد خشمگين مىفرمود. «2» 4- وضوگرفتن يا غسلكردن با آب سرد نيز در فرونشاندن آتش خشم مؤثّر است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
«إِذا غَضِبَ أَحَدُكُمْ فَلْيَتَوَضَّأْ بِالْماءِ الْبارِدِ، فَإِنَّ الْغَضَبَ مِنَ النَّارِ» «3» هرگاه يكى از شما را خشم فرا گرفت، با آب سرد وضو بگيرد، زيرا خشم از آتش است.
5- سكوت و آرامش نيز در پيشگيرى از خشم مؤثّر است. على عليه السلام فرمود:
«وَ داوُوا الْغَضَبَ بِالصَّمْتِ» «1» خشم را با سكوت درمان كنيد.
6- تغيير وضعيّت از حالت ايستاده به نشسته يا بهعكس نيز در برخى از روايات توصيه شده است.
امام باقر عليه السلام فرمود:
«أَيُّما رَجُلٍ غَضِبَ وَ هُوَ قائمٌ فَلْيَجْلِسْ، فَإِنَّهُ سَيَذْهَبُ عَنْهُ رِجْزُ الشَّيْطانِ وَ إِنْ كانَ جالِساً فَلْيَقُمْ» «2» هر كه در حال ايستاده خشمگين شد، زود بنشيند، با اين كار، وسوسه شيطان از بين مىرود و نيز اگر نشسته است، زود برخيزد.
پيامدهاى خشم نيروى خشم، اگر از محدوده ضرورت فراتر رفت و از كنترل اراده آدمى خارج شد، همچون آتشى سوزان يا سيلى بنيانكن هر چه را بر سر راه خود بيابد، مىسوزاند و تباه مىكند و پيامدهاى شومى را نخست براى صاحبش و سپس براى ديگران به ارمغان مىآورد. على (ع) در اين باره فرمود:
«الْغَضَبُ نارٌ مُوقَدَةٌ، مَنْ كَظَمَهُ أَطْفَأَها وَ مَنْ أَطْلَقَهُ كانَ أَوَّلَ مُحْتَرِقٍ بِها» «1» خشم آتشى سوزنده است، هر كه آن را فرو خورد، خاموشش ساخته و هر كه آزادش گذارد، خود او، اوّل كسى است كه در شعلهاش مىسوزد.
اينك به برخى از پيامدهاى خشم اشاره مىكنيم:
1- تيرگى عقل: تا زمام امور انسان در اختيار عقل است، جز در مسير مصلحت خويش گام برنمىدارد، ليكن افراط در خشم، چراغ نورانى عقل را تيره و بىفروغ مىسازد و انسان، بىچونوچرا سر در خط فرمان نيروى بىشعور خشم مىگذارد و ديگر مصلحتى نمىبيند تا به سويش گام بردارد.
امام على عليه السلام فرمود:
الْغَضَبُ يُفْسِدُ الْأَلْبابَ وَ يُبْعِدُ مِنَ الصَّواب» «2» خشم خردها را تباه مىكند و آدمى را از مسير درست دور مىسازد.
2- ويرانگرى و تبهكارى: اگر انسان خشمگينى را كه لجام عقل را گسيخته و سراپاى وجودش را آتش غضب مشتعل ساخته، به ديوانهاى زنجيرى يا درندهاى وحشى تشبيه كنيم، گزاف نگفتهايم. او نه گوش شنوايى دارد كه نصيحت و سخن حقّ در آن نفوذ كند و نه چشم بينا و واقعبينى دارد كه راه را از بىراهه تشخيص دهد و نه فكر روشنى دارد كه قدرت دستهبندى امور جزئى و استنتاج عقلى از آنها را داشته باشد. او هركه و هرچه را كه مانعى بر سر راه خواهشهاى كور و دور از منطق خود بيابد، آسيب رسانده و ويران مىكند. حضرت على عليه السلام فرمود:
«شِدَّةُ الْغَضَبِ تُغَيِّرُ الْمَنْطِقَ وَ تَقْطَعُ مادَّةَ الْحُجَّةِ وَ تُفَرِّقُ الْفَهْمَ» «1» خشم شديد، منطق را تغيير مىدهد، ارتباط اجزاى استدلال را قطع و موجب پراكندگى فهم و فكر مىشود.
3- پشيمانى: بهتدريج با فرونشستن شعلههاى خشم، ديدگان خرد به روشنى مىگرايد، قدرت تفكّر و انديشه فرد به كار مىافتد و آنچه را كه در دوره كوتاه تسلّط خشم، بر او گذشته به ارزيابى مىنشيند. سخنان زشت، نسبتهاى ناروا، پردهدرىها، خارجشدن از چارچوب فضايل انسانى، ارتكاب جرم، جنايت جبرانناپذير و ... تصوير زشتى براى هميشه در ذهنش به جا مىگذارد، تصويرى كه اگر محكمه، قاضى و مجازاتى هم در كار نباشد، يادآورى آن پيوسته او را عذاب خواهد داد كه: «چرا چنين كردم؟! ... اى كاش بر خود مسلّط بودم و ...» او پشيمان است و افسوس مىخورد، ولى ديگر پشيمانى سودى ندارد. از همين رو است كه امام على عليه السلام فرمود:
«إِيَّاكَ وَ الْغَضَبَ فَأَوَّلُهُ جُنُونٌ وَ أخِرُهُ نَدَمٌ» «2» از خشم دورى كن كه آغازش ديوانگى و پايانش پشيمانى است.
فرونشاندن خشم خشم، انسان را در معرض گناهان مهلك و بىشمارى قرار مىدهد و ممكن است در اين حالت دست به جرايم بزرگ و جبرانناپذيرى بزند. راه جلوگيرى از پيامدهاى شوم خشم، كظم غيظ، يعنى فرونشاندن هيجان درونى است. البتّه هيجان خشم، چنان عقل را تيره مىكند كه از افراد عادى كمتر مىتوان انتظار داشت، در چنين شرايطى به خود آيند و به خير و صلاح بينديشند و به راه صحيح گرايش يابند. از اين رو، امام سجّاد عليه السلام، فروخوردن خشم و قدرت خاموشكردن آتش آن را به عنوان زيور صالحان و زينت تقواپيشگان، از درگاه خداوند خواسته، عرض مىكند:
«وَ حَلِّنى بِحِلْيَةِ الصَّالِحينَ وَ أَلْبِسْنى زينَةَ الْمُتَّقينَ فى بَسْطِ الْعَدْلِ وَ كَظْمِ الْغَيْظِ وِ إِطْفاءِ النَّائِرَةِ» «1» بار الها! مرا به زيور صالحان بياراى و زينت متّقين را بر من بپوشان، تا عدل را گسترش دهم و خشم را فرو نشانم و شعلههاى سوزان دشمنى را خاموش سازم.
فرونشاندن، آتش خشم يكى از صفات پسنديدهاى است كه اولياى گرامى اسلام در باره آن سفارشهاى قابل توجّهى دارند.
امام محمّد باقر عليه السلام فرمود:
«مَنْ كَظَمَ غَيْظاً وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلى إِمْضائِهِ، حَشَى اللَّهَ قَلْبَهُ أَمْناً وَ إيماناً يَوْمَ الْقِيامَةِ» «2» هر كس خشم خود را فرو نشاند، در حالى كه مىتواند آن را اظهار كند، خداوند، در روز قيامت قلب او را از ايمنى و ايمان پر مىكند.
آن بزرگواران خود نيز، الگوهاى عملى فرونشاندن آتش خشم براى مردم بودند. روزى كنيز امام زين العابدين عليه السلام روى سر آن حضرت آب مىريخت.
بر اثر غفلت او، ظرف آب از دستش رها شد و به سر ايشان خورد و آن را شكافت و خون جارى شد. حضرت سر بلند كرد و وى را نگريست. كنيز قسمتى از يك آيه را كه حاوى ستايش از دارندگان صفت «كظم غيظ» بود، خواند:
«وَالْكاظِمينَ الْغَيْظَ» آنان كه خشم خويش را فرو مىنشانند.
آن حضرت فرمود: «خشم خويش را فرو نشاندم.» كنيز چنين ادامه داد:
«وَالْعافينَ عَنِ النَّاسِ» و آنان كه از لغزش مردم درمىگذرند.
امام فرمود: «من هم تو را بخشيدم و از خطايت درگذشتم.» كنيز باز هم ادامه داد:
«وَاللَّهُ يُحِبُّ الُمحْسِنينَ» «1» و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.
حضرت فرمود: برو؛ تو در راه خدا آزاد هستى. «2» گفتنى است كه فرونشاندن هيجان درونى و آتش خشم لزوماً به معناى عفو و اغماض طرف متقابل نيست، بلكه عفو، خود فضيلت ديگرى است كه به آن خواهيم پرداخت. مقصود از فرونشاندن خشم اين است كه انسان خشم باطنى خود را برون نيفكند و خود به اعمال خشم و انتقامجويى دست نزند و پس از واپسزدن اين هيجان اگر فرد خطاكار را شايسته عفو مىداند، از او بگذرد و گرنه او را از طريق قانون و محكمه عدل مجازات كند و اگر جاى احسان بود آن را معمول دارد، چنان كه حضرت سجّاد (ع) مراحل سهگانه را در سرگذشت ياد شده يكى پس از ديگرى به اجرا درآورد.
خلاصه
خشم غريزهاى است كه هنگام رويارويى انسان با خطر و تهديد، تحريك شده، انسان را براى مبارزه و دفاع آماده مىسازد.
غريزه خشم، همچون آتش، هم براى تأمين سعادت بشر مفيد و لازم است و هم در صورت عدم هدايت و كنترل خطرناك و ويرانگر.
مراتب خشم عبارتند از: تفريط، اعتدال و افراط.
انگيزههاى خشم به دو گروه درونى و بيرونى تقسيم مىشود. انگيزههاى درونى با تزكيه و تهذيب نفس قابل پيشگيرى و درمان است. براى غلبه بر عوامل بيرونى نيز، انسان بايد ايمان و اراده خود را تقويت كند.
پيامدهاى خشم عبارتند از:
1- تيرگى عقل 2- ويرانگرى و تبهكارى 3- پشيمانى «كظم غيظ» يعنى فرونشاندن آتش خشم، از فضايل و صفات پسنديدهاى است كه اولياى بزرگوار اسلام هم خود به آن آراسته بودند و هم ديگران را به داراشدن آن سفارش مىكردند.