0

زندگی نامه شهید تفحص محمد گودرزی(شهرام)

 
shamimeyar
shamimeyar
کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 28
محل سکونت : لرستان

زندگی نامه شهید تفحص محمد گودرزی(شهرام)

زندگینامه شهید محمد گودرزی

7
بسم الله الرحمن الرحیم…
مختصری از زندگینامه خادم الشهداء شهید محمد گودرزی
شهید محمد گودرزی در تاریخ ۱/۵/۱۳۵۶ در خانواده ای مذهبی در شهرستان بروجرد به دنیا آمد.چون محل خدمت پدرش شهرستان کوهدشت بود دوران ابتدائی را تا کلاس سوم در کوهدشت وما بقی را در دبستان شهید نیازی بروجرد گذراند. دوره راهنمایی را در مدرسه شهید مطهری و دوره متوسطه را در هنرستان چرخکار گذراند.
از دوران کودکی علاقه خاصی به حضور در مسجد داشت همان اوایل که به بروجرد آمد مادرش او و برادر کوچکترش را به مسجد محل برد تا با بچه های مسجدی بیشتر ارتباط پیدا کند و همیشه دوست داشت منزلشان در مسجد می بود.
علاقه شدیدی به امام ، انقلاب و بسیج داشت از همان اوائل دوران راهنمایی در فعالیتهای بسیج شرکت می کرد به طوری که بیشتر اوقات خود را در پایگاه و فعالیتهای آن می گذارند هرکس با او کاری داشت باید سراغش را از مسجد پایگاه می گرفت و کمتر در منزل حضور داشت.
جنس رفتارش با دیگران فرق می کرد بیشتر اوقات در سه ماه رجب ، شعبان و رمضان و اکثر دوشنبه ها و پنج شنبه ها را روزه می گرفت امکان نداشت بعد از نماز صبح زیارت عاشورا خواندنش قضا شود.
علاقه ای به تعلقات دنیوی نداشت از همان کودکی چیزی برای خودش نمی خواست و همیشه پول تو جیبی خودش را با دیگران قسمت می کرد.
هیچ وقت لباسی نمی پوشید که نسبت به سایر بچه ها بهتر باشد و بهترین لباسش لباس خاکی بسیج بود.
در سال ۱۳۷۱ با اردویی برای بازدید از مناطق جنگی راهی جنوب شد که همین امر عشق و علاقه او به شهداء را بیش از گذشته نمود به طوریکه از سال ۷۳ و ۷۴ بیشتر اوقات را در مناطق جنوب و گروه های تفحص خصوصا تفحص لشگر ۳۱ عاشوراء گذرانید حتی زمانی که در سال ۷۶ به خدمت سربازی رفت برخی از مرخصی هایش را به مناطق جنوب می رفت و در تفحص شهداء شرکت میکرد.
زمانی که در دانشگاه آزاد شهرستان دزفول در رشته برق قبول شد این فرصت برای حضور بیشترش در مناطق عملیاتی جنوب فراهم شد.
برای ترم اول با چند نفر خانه ای اجاره کرد اما طولی نکشید که با بچه های بسیجی دانشگاه که اکثرا در خوابگاه دانشجویی خرم ساکن شده بودند آشنا شد وبه خوابگاه نقل مکان کرد وهمان جا در عید سعید غدیرخم با هفت نفر ازبچه ها عقد اخوت بست؛ باشد که در خدمت به شهداء یکدیگر را یاری کنند.
با توجه به شرایط مناسب خوابگاه و بودن بچه های بسیجی و هئیتی در آنجا و دانشگاه مکرر اردوهای بازدید از مناطق جنگی را راه اندازی کرد وپایه گذار برگزاری مراسم زیارت عاشوراء در شهید آباد دزفول در جوار شهداء در سه شنبه شبها بود مراسمی که از سال ۷۸ تا ۸۱ ادامه داشت و باعث برکات بیشمار برای بچه های آنجا شد.
درتیر ماه سال ۷۹ همراه چند نفر از بچه های خوابگاه با کاروان حرم تا حرم مرحوم حاج آقا ابوترابی همراه شد و از حرم امام خمینی (ره) تا حرم امام رضا(ع) را با پای پیاده در مدت ۱۴ روز به عشق امام رضا(ع) طی کردند.
در آن ایام به جرات می توان گفت حداقل دو روز از هفته را درمقر تفحص لشگر ۳۱ عاشوراء واقع در خرمشهر می گذراند و برکات این حضور انتقال پیکرهای مطهر ۱۸ شهید گمنام به بروجرد ، دانشگاه آزاد دزفول و شهرستان دزفول بود هرجا خبری از تشییع شهداء بود آنجا حضور داشت مشهد ، تهران یا … فرقی نداشت. ایام عید را به روایت گری برای کاروانهای راهیان نور می پرداخت.
روز دوم فروردین سال ۸۳ در جاده خرمشهر ، اهواز دچار سانحه شد و مدت ۱۲ روز در حالت کما در بیمارستان گلستان اهواز بسر برد و در همین مدت کوتاه جمع کثیری از یاران و دوستانش که بواسطه خدمت او به شهداء آشنایش شده بودند به دیدارش آمدند از تهران ، مشهد ،تبریز ، بروجرد ، خرم آباد ، دزفول و..
وبالاخره خادم الشهداء در تاریخ ۱۴/۱/۱۳۸۳ به شهداء پیوست و روح کربلائیش آسمانی شد و در حالی که پهلویش از ضرب تصادف کبود بود یا زهرا گویان شربت شهادت را نوش کرد.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد

سه شنبه 30 مهر 1392  1:27 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها