0

غدير و مسائل پيرامون آن

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

غدير و مسائل پيرامون آن

غدير، روزي است كه عظمت اسلام به اوج مي‌رسد. تولد شيعه، غدير در شيعه و شيعه در علي (ع) محو مي‌گردد و در كنار هم معنا پيدا مي‌كند. غدير تكميل ديني است كه كاملترين دين‌هاست و چه زيبا خداوند به سنگ غدير مسلمانان را محك زد و محبان و مخلصان را از منافقان و معاندين رسول‌الله (ص) و اهل بيت اطهرش باز شناخت. چه افتخاري است كه عزيزترين و گرانبهاترين گوهر وجود رسول خدا (ص) ، در راه احقاق غدير عاشقانه بين در و ديوار جان باخت تا با خون خود بر اين واقعه مهر تأييد و تصديق زند؛ فرق شكافته و محراب خونين، پاره‌هاي جگر در تشت و سرهاي بريده بر نيزه، اسارت و همه و همه محق اين مطلبند كه حق غدير از علي و اولاد علي(عليه‌السلام)  به ظلم و ستم گرفته‌ شد.

غدير در لغت يعني رود كوچكي كه مقدار كمي آب همواره در آن جاري باشد و چون در صحراي نزديك «جحفه» رود كوچكي وجود داشت آن را به صحراي غدير نام نهادند. بيابان غدير خم پس از سرزمين «جحفه» در پنج كيلومتري شهر مكه قراردارد، و در آن جا رود كوچك هميشه جاري وجود داشت، چون براي اعلام ولايت امام علي (ع) و بيعت 120 هزار حاجي از زن و مرد، دو روز در آن جا توقف كردند، و در آن هواي گرم و كمبود آب، از آن رود كوچك استفاده مي‌شد، آن حادثه بزرگ به نام «غدير» معروف شد. از آن پس در نوشته‌ها و گفته‌ها و شعرهاي گوناگون، روز بيعت عمومي مردم با حضور حضرت اميرالمومنين (ع) با نام غدير مطرح گرديده‌ است. البته اين حادثه عظيم و بيعت عمومي مردم با امام علي(ع)  نام‌هاي ديگري نيز دارد؛ چون يوم‌الولايه (روز اعلام ولايت)، يوم‌البيعه(روز بيعت)، يوم‌الروح(روز بزرگ، كه حادثه بزرگي در آن رخ داد، يا روزي كه مردم در كنار درختان تنومند صحراي غدير، از سايه‌هاي آن استفاده مي‌كردند و سايبان براي خود درست نمودند).1 اين حادثه بزرگ در روز پنجشنبه، سال دهم هجرت مصادف با هجدهم ذي‌الحجه، درست هشت روز پس از عيد قربان، در صحراي غدير خم به وقوع پيوست و فرمان بيعت عمومي مردم با حضرت اميرالمومنين (ع) از طرف خدا و فرشته وحي صادر شد كه: يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك2 (اي پيامبر آنچه نسبت به ولايت علي(ع) به تو ابلاغ كرده‌ايم براي مردم بازگو). البته زمان اعلام اين بيعت عمومي بسيار مهم است، زيرا پس از ده سال كه از هجرت پيامبر به مدينه گذشته و پيامبر حج بجا نياورده‌ است صورت مي‌گيرد و پيامبر به اذن خدا3 مؤذنان را امر كرد با آوازهاي بلند به مردم اطلاع دهند كه حضرت رسول‌الله در اين سال به حج مي‌رود، از اين رو از نقاط مختلف، دور و نزديك، افراد زيادي آن سال به حج آمدند و از آنجا كه آخرين حج پيامبر بود به حجه الوداع معروف گشت و پيامبر در اين اجتماع كه همه مسلمانان از سراسر بلاد اسلامي به جهت حضور شخص پيامبر در مراسم شركت كرده بودند، مسأله جانشيني و امامت حضرت علي (ع) بعد از خويش را بيان نمودند. اين مراسم بعد از انجام فرايض حج صورت مي‌گيرد تا ذهنها و دلها معطوف عبادت و انجام مراسم نباشد و از آنجا كه جحفه از نظر جغرافيايي سرزميني بود كه مسلمانان براي رفتن به شهر و ديار خود تقسيم مي‌شدند و در اصل چهار راهي است كه مردم سرزمين حجاز را با ديگران از هم جدا مي‌كند (از آنجا راهي به سوي مدينه در شمال و راهي به سوي عراق و راهي به سوي مصر در غرب و راهي به سوي يمن در جنوب وجود دارد) اين واقعه دراين سرزمين به وقوع پيوست و اگر در آن سرزمين فرمان الهي تحقق نمي‌يافت،‌ ديگر اجتماع بزرگي از همه مسلمانان بلاد اسلامي شكل نمي‌گرفت و همه پراكنده مي‌شدند. در آن روز بزرگ پيامبر تنها جانشيني و امامت حضرت علي(ع) را مطرح نكردند بلكه جانشيني و ولايت علي(ع) و يازده امام ديگر از فرزندان آن حضرت را مطرح كردند و دست او را گرفتند و بلند كردند و فرمودند: فمن كنت مولاه فعلي مولاه4 (پس هر كس را من رهبر او هستم، پس علي(ع) نيز راهبر اوست) و اول شخصي كه با حضرت علي (ع) بيعت كردند رسول خدا بودند. سخنراني پيامبر تا زوال ظهر به طول انجاميد و بعد از خواندن نماز ظهر آن حضرت فرمان دادند تا خيمه‌اي در برابر خيمه ايشان براي حضرت علي(ع) برپا كنند تا مسلمانان فوج فوج به خدمت آن حضرت بروند و بيعت كنند و بگويند: السلام عليك يا اميرالمومنين. پس مردان چنين كردند. يكي از جلوه‌هاي زيباي غدير همگاني و عمومي بودن آن است كه همه اقشار جامعه، چه سفيد چه سياه، چه مرد و چه زن، چه فقير و چه ثروتمند همه در آن روز بزرگ نقش داشتند و با اميرالمومنين بيعت كردند و زنان پس از مردان در جلوي خيمه امام برزمين نشستند و تشت آبي مقابل آن حضرت گذاردند و امام دست مبارك در آب تشت فرو بردند، آنگاه زنان مسلمان جلو مي‌آمدند و دستي بر آب تشت زده مي‌گفتند: السلام عليك يا اميرالمومنين. اولين مخالف غدير حارث بن نعمان فهري بود كه به تحريك مخالفان آشكارا به مخالفت برخاست و به رسول خدا(ص) گفت: اي محمد (ص) ما را به خدا خواندي پذيرفتيم، نبوت خود را مطرح كردي،‌ لااله‌الا‌الله و محمدرسول‌الله گفتيم، ما را به اسلام دعوت كردي، اجابت كرديم، گفتي نماز در پنج وقت بخوانيد، خوانديم، به زكات و روزه و حج و جهاد سفارش كردي، اطاعت كرديم، حال پسرعموي خود را امير ما ساختي كه نمي‌دانيم اين حكم خداست يا با اراده شخصي شما پيدا شده است؟ كه پيامبر سوگند به خدا خورد كه اين فرمان اوست. حارث پس از شنيدن اين جواب عصباني شد و سر به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا، اگر آنچه را كه محمد درباره علي مي‌گويد از طرف توست و به امر توست، سنگي از آسمان بر من فرود آيد و مرا عذاب كند. هنوز سخنان حارث تمام نشده بود كه از آسمان سنگي بر او فرود آمد و او را هلاك گردانيد. بعد از پايان اين مراسم بزرگ و رجعت مسلمانان به شهر و ديار خويش،‌ مخالفان ولايت اميرالمومنين كه به بن بست كامل رسيده بودند به فكر ترور پيغمبر افتادند، كه آن رم دادن شتر ايشان در عقبه بود،‌ راه كوهستاني با دره‌هاي عميق،‌ به طوري كه طبيعي جلوه دهد. با هم قرار گذاشتند كه بر سر راه كوهستاني « عقبه» كمين كرده و با پرتاب سنگ و چوب و آلاتي كه صداي وحشتناك توليد مي‌كرد، شتر پيامبر را رم دهند تا سقوط كند و از تاريكي شب براي فرار، كمك گيرند ومرگ پيامبر را حادثه‌اي طبيعي جلوه دهند. رسول گرامي اسلام به واسطه فرشته وحي از اين نقشه شوم آگاهي يافتند و براي خنثي كردن آن به حذيفه‌بن‌يمان و عمار ياسر فرمودند تا يكي عنان شتر را به دست گيرد و ديگري شتر را هدايت كند. منافقان هر چه كردند و هر چه سر و صدا كردند شتر به امر خدا رم نكرد و ترور ناموفق ماند. طراحان اين ترور چنين فرصت طلايي را نمي‌توانستند از دست بدهند، پس با شمشيري برهنه به پيامبر حمله كردند، ولي با مقاومت بي‌نظير عمار ياسر و حذيفه رو به رو شدند. از آنجا كه اگر درنگ مي‌كردند ياران پيامبر فرا مي‌رسيدند وكارشان تمام بود، فرار كردند. حذيفه گفت: يا رسول‌الله آنها چه كساني بودند؟ پيامبر فرمود نگاه كن. در آن هنگام برقي جهيد و چهره آنان آشكارا ديده شد كه حذيفه با شگفتي چهره افراد زير را به درستي شناخت: 1- ابابكر   2- عمر  3-  عبدالرحمن‌بن عوف (داماد عثمان)  4- طلحه   5- سعد‌بن ابي وقاص   6- ابوعبيده جراح   7- معاويه  8- عمروبن عاص (از قريش)  9- ابوموسي اشعري   10- مغيره‌بن شعيه  11- اوس بن حدثان بصري  12- ابوهريره   13- ابوطلحه انصاري (از غير قريش)5 و از آنجا بود كه نگراني مسلمانان شروع شد و با مراقبت شديد‌تري از جان رسول خدا محافظت كردند و نگراني‌ها و گريه‌هاي رسول خدا در آستانه رحلت براي تنهايي علي (ع) و اهل بيت گرامي او بر همين اساس شكل گرفت. بعد از ناكامي، مخالفان در خانه ابابكر جمع شدند و بعد از بحث و گفت و گوي فراوان، عهد نامه‌اي به خط سعيدبن عاص نوشتند تا به اين وسيله موجب انحراف افكار عمومي نسبت به حادثه غدير شوند و بگويند پيامبر شخصي را براي امامت و رهبري تعيين نكرده است و سپس آنرا امضا كردند كه در رأس آنها، ابوسفيان و فرزند ابي‌جهل و صفوان‌بن اميه بودند.‌ آنها اين عهدنامه را به ابوعبيده جراح سپردند و ابوعبيده به سفارش آنها آنرا در محلي از كعبه دفن كرد تا زمان خلافت دومي همچنان دفن بود كه به فرمان عمر از خاك بيرون كشيده شد. در اين عهدنامه ذكر شده بود كه بعد از پيامبر جانشين‌هاي ايشان اول ابابكر و بعد عمر و سپس ابوعبيده جراح و سالم مولاي ابوحذيفه و عثمان به حكومت برسد كه بعد از وفات پيامبر وكودتاي سقيفه ابابكر بر اساس قراردادنامه درون گروهي به  خلافت رسيد. نكته جالب ديگر اين است كه در آن حادثه بزرگ چند تن از همسران پيامبر نيز حضور داشتند كه به اذن رسول خدا (ص) با اميرالمومنين (ع) بيعت كردند، مانند ام‌سلمه، عايشه و ... و در ميان همسران ايشان كسي جز عايشه آشكارا مخالفت نكرد. پس از پايان حماسه بزرگ غدير وقتي كاروان به سلامت به مدينه رسيد، پيامبر در منزل ام‌سلمه اقامت فرمود و تا يك ماه به خانه عايشه (دختر ابابكر) و حفصه (دختر عمر) نرفت. در طول اين مدت تماسها و عذرخواهي‌ها فايده نداشت؛ بايد گوشمالي داده مي‌شدند، اما سرانجام همه زنان در منزل ام‌سلمه گرد آمدند و عايشه گفت: به خدا پناه مي‌برم از خشم شما و پيامبر در جمع ايشان فرمود: «بدانيد كه علي (ع) وصي و جانشين من است، از او اطاعت كنيد، كه اطاعت او اطاعت از من و مخالفت او مخالفت با من است». آنگاه خطاب به حضرت علي (ع) فرمود: اي علي، اختيار زنان پس از من با توست،‌ اگر مخالفت نمودند آنها را اخراج كن. همه زنان با سكوت دستورات رسول خدا را تأييد كردند، تنها عايشه گفت: يا  رسول‌الله ما هيچ‌گاه مخالفت نكرده‌ايم و نخواهيم كرد. پيامبر در جواب فرمود: «آري تو با من مخالفت كردي و پس از من با علي(ع) مخالفت مي‌كني، مي‌بينم كه از خانه‌ات خارج مي‌شوي و با جمعي از اوباش در برابر علي(ع) صف‌آرايي مي‌كني، در صورتي كه سگان قبيله حوأب بر تو پارس مي‌كنند تو نسبت به خدا ظالم و معصيت كار مي‌باشي.» سپس زنان را مرخص فرمود تا هر كدام به حجره خود بازگردند. پس از رحلت رسول خدا و 25 سال سكوت و انزواي امام كه مردم با علي (ع) بيعت كردند، سردمداران قريش جنگ جمل را به راه انداختند و عايشه را به عنوان اهرم فشار به همراه خود بردند. از مكه تا بصره همه جا عايشه نام قبايل را مي‌پرسيد تا به سرزمين حوأب رسيدند. وقتي عايشه شنيد كه سگان حوأب بر او  پارس مي‌كنند فريادش بلند شد  كه مرا برگردانيد. سوگند به خدا من همان زني هستم كه سگان حوأب بر او پارس مي‌كنند و تا فردا اصرار داشت كه باز گردد. هر چه كردند اثر نداشت تا آنكه عبدالله بن زبير براي عايشه سوگند دروغين خورد و شهادت داد كه نام اين سرزمين حوأب نيست و آنگاه به بهانه اينكه سپاه علي(ع) در تعقيب ما هستند او را حركت دادند.6

با تمام سعي و كوشش مخالفان كه با كودتاي نظامي سقيفه شروع شد و با در اختيار گرفتن تمام كانال‌هاي تبليغي و مجالس وعظ و ارشاد كه مانع بيان حماسه غدير شدند، با كتك‌زدن افرادي كه آن‌ را مطرح كردند (عبدالله بن مسعود، كاتب وحي را آنقدر زدند كه دنده‌هاي او شكست) باز نتوانستند غدير را از داستان‌ها و شعر شعرا و احاديث فراوان عترت پاك كنند.

در قرآن كريم نيز چهار آيه داريم كه به اين واقعه بزرگ و وقايع مربوط به آن اشاره كرده است:

1-   آيه 67 سوره مائده، اولين آيه «يا ايها الرسول بلغ ...»

2-   آيه 3 سوره مائده، «اليوم اكملت لكم دينكم»

3-   آيه 1 و 2 سوره معراج «سأل سائل بعذاب واقع» (نسبت به عذاب كردن حارث‌بن نعمان فهري)

4-   آيه 79 بقره «فويل للذين يكتوب الكتاب» (نسبت به پيمان‌نامه سياسي ابابكر و عمر و عثمان و ابوعبيده و سالم كه پيمان را به ابوعبيده سپردند و پيامبر صبح فردا خطاب به او اين آيه را خواند).

و آخرين كلام: كلمه غدير در نظرم غيرت الهي‌ است كه در دلاوري شير مردي گره‌ خورده كه با يقين قلبي استوار و از رحم و شفقت سيراب گشته است.  

منبع:

غدير شناسي، پاسخ به 110 سؤال پيرامون غدير، محمد دشتي

پي‌نوشت‌ها:

1-   الغدير ، ج1 ص 36 و امالي شيخ طوسي ص568.

2-   سوره مائده، آيه 67.

3-   سوره حج، آيه 27.

4-   مسند احمد، ج 1، ص 77 و سيره حلبي، ج 3، ص 302.

5-   ارشاد القلوب ص 112 و بحارالانوار، ج28، ص 86.

6-   تاريخ طبري، ج 3، ص 975  و شرح ابن‌ابي‌الحديد، ج9، ص 312.

برگرفته از سایت سازمان تبلیغات

دوشنبه 29 مهر 1392  10:38 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها