حيات به عنوان كمالي از كمالات وجودي در اصل يك حقيقت است که داراي مراتب بوده و هر مرتبه اي داراي خصوصيات و آثار مخصوص به خود آن مرتبه است. در هر مرتبه اي از حيات، مرتبه خاصي از علم و اراده وجود دارد يعني علم و اراده كه از آثار حيات و يا عين آن است، در هر مرتبه از حيات، متناسب با همان مرتبه است. هيچ وقت علم و اراده مخصوص به مرتبه اي از حيات را نمي توان در مرتبه ديگر حيات يافت.
تفاوت مراتب حيات با يكديگر، در حقيقت تفاوت تشكيكي است و مانند تفاوت مراتب وجود با يكديگر است. به نظر دقيق وجود و حيات جدا از همديگر نيستند. با تفاوت مراتب وجود، مراتب حيات نيز متفاوت خواهد بود، يعني هر مرتبه اي از وجود غير از مرتبه ديگر بوده و در نتيجه هر مرتبه اي از آن از مرتبه به خصوصي از حيات برخوردار است. به طوري كه هر مرتبه از وجود، طور خاص و نحوه خاصي از وجود است، حيات مخصوص هر مرتبه از وجود نيز طور خاص و نحوه خاصي از حيات مي باشد.
تفاوت تشكيكي مراتب حيات و نحوه خاص بودن هر كدام از مراتب آن، تفاوت تشكيكي آثار حيات و از جمله علم و اراده را به دنبال خود خواهد آورد،يعني هر كدام از مراتب حيات طور خاصي از آثار و نحوه خاصي از علم و اراده را خواهد داشت. هر مرتبه از حيات،مرتبه به خصوصي است و آثار معين و علم و اراده مخصوصي دارد.هر كدام از موجودات به تناسب رتبه وجودي خود از مرتبه مخصوصي از حيات و آثار و علم و اراده همان مرتبه حيات بهره مند مي باشد. موجودي كه از هر مرتبه معيني از حيات و آثارآن بر خوردار است مسلما مرتبه ديگر حيات را كه آثار ديگر و علم و اراده ديگري دارد،نخواهد داشت و فاقد آن مرتبه از حيات و آثارآن خواهد بود. از باب مثال، نبات كه مرتبه خاص و طور خاصي از وجود است، به تناسب رتبه وجودي خود، از مرتبه معيني از حيات برخوردار مي باشد. نبات، حيات مخصوص به خود را واجد است و همين نبات، فاقد مراتب ديگر حيات است و مثلا حيات حيواني و حيات انساني و هر حيات ديگري را غير از حيات معين خود فاقد مي باشد.
شريان حيات از نظر قرآن
دقت و تامل در آيات قرآن كريم و تعمق در اشارات آنها اين حقيقت را نتيجه مي دهد كه حيات در همه موجودات، سريان دارد. آيه 44 سوره اسراء مي فرمايد: و چيزي نيست مگر اينكه تسبيح مي كند خداي متعال را به حمد او و لكن شما انسانها تسبيح آنها را نمي دانيد و نمي فهميد.
از اين آيه و اشارت هاي آن، موضوع بهره مند بودن همه اشيا از حيات و علم و اراده استفاده مي گردد، آن هم به نحوي كه ما انسانها محجوب از آن مي باشيم. ما بر اساس جهل به مراتب حيات، از اطوار مختلف حيات موجودات و از آثار حيات آنها از قبيل علم و اراده، و نيز از تسبيح آنها محجوب بوده و شعور به حيات و علم و اراده و تسبيح آنها نداريم. به اين معني كه اگرظرفيت علمي بالاتري داشتيم مي توانستيم حيات هر چيزي و علم و اراده و تسبيح آن را بيابيم و با خبر باشيم.
خداوند متعال در آيه هاي 19و 20 و21 سوره فضلت مي فرمايد: و روزي كه دشمنان خداي متعال محشور مي گردند و به سوي آتش برده مي شوند. وقتي به آتش مي رسند گوشها و چشم ها و پوست بدن و جوارح آنان به اعمال و گناهان آنها شهادت مي دهند و آنان به جلود خود مي گويند كه چرا بر عليه ما شهادت داديد؟ در جواب مي گويند خدايي كه همه چيز را به سخن آورده است ما را به سخن آورد و گويا نمود. و اوست كه شما را خلق نمود و به سوي او بازگشت مي كنيد و برگشت داده مي شويد.
از تعبيرات اين آيات، مخصوصا از تعبير "قالوا أنطقنا الله الذي انطق كل شيئي"حيات و علم و اراده سمع و بصر و جلود، استفاده مي گردد و اينكه سمع و بصر و جلود انسانها از حيات و علم و اراده متناسب با رتبه وجودي آنها بهره مند بوده و به اعمال صاحبانشان علم داشته و در روز قيامت بر اساس علمي كه دارند با انطاق خداي متعال به نطق آمده و شهادت مي دهند. اگر اينها علمي نداشتند مسلما شهادت آنها مفهومي نداشت و شهادت نبود. شهادت شهود در روز قيامت براي اتمام حجت مي باشد و اين در صورتي معني و مفهوم پيدا مي كند كه شهادت دهنده متحمل مسئله اي كه به آن شهادت مي دهد باشد، يعني شهادت دهنده به آنچه شهادت مي دهد علم داشته باشد ، آن هم علمي كه شهادت بر اساس آن،شهادتي باشد كه اتمام حجت مي كند و هيچ گونه شبهه و يا ابهامي در تحقق مسئله مورد شهادت باقي نماند.
پيداست كه شهادت هم شهادت خاصي خواهد بود. حقيقت اين است كه دست و پا و سمع و بصر و جلود و هر عضوي از اعضا، از حيات مخصوص به خود آنها و از علم و شعور مخصوص به خود آنها برخوردار بوده و هر كدام براي خود و به تناسب رتبه وجودي خود از حيات و علم بهره مند مي باشد و با اعمال خود و يا به اعمال صاحبش علم دارد و مي داند و در روز قيامت با انطاق حق به تكلم مي آيد و آنچه را مي داند و متحمل آن است، مي گويد.
از اين قبيل اشارات و آيات و نكات آنها اين حقيقت استفاده مي گردد كه حيات و علم و اراده در همه وجود و در همه موجودات سريان داشته و همه موجودات حيات دارند و مرده به معني فاقد حيات در ميان موجودات وجود ندارد. بنابراين قرآن كريم همه موجودات را داراي حيات و علم و اراده مي داند و اينكه هر موجودي براي خود، حيات و علم و اراده دارد و ما انسانها بر اساس محدوديت علمي خود از دريافت آن، يعني از دريافت نحوه ها و اطوار مختلف و مراتب متنوع حيات و علم و اراده محجوبيم.