سازگارى فرهنگ اسلام با احترام گزاردن به دیگر فرهنگ ها
اما آیا اسلام با هر نوع چندفرهنگى سازگارى دارد؟ در این مبحث لازم است میان چندفرهنگى معرفتى در باب شناخت حقیقت و چندفرهنگى به عنوان به رسمیت شناختن فرهنگ هاى بومى هر منطقه تفاوت قایل شد. در چندفرهنگ گرایى از دیدگاه دوم، آنچه اهمیت دارد ایجاد ساختار همگرایى در جامعه با احترام به حقوق اقلیت هاى فرهنگى به منظور جلوگیرى از واپاشى جامعه در اثر عمیق شدن اختلافات در بحث هویتى است.
در این زمینه، تاریخ اسلام گویاى تسامح و تساهل بسیار است. گرچه اسلام در شبه جزیره عربستان ظهور کرد، اما به دلیل جهان شمولى و گسترش این مکتب در میان اقوام و طوایف گوناگون، توانست با حفظ فرهنگ آن مناطق، به عنوان نقطه اشتراک هویتى آنان شناخته شود. حتى اسلام در کشورهایى که در ساختار سیاسى خود، میزبان طوایف و گروه هاى قومى چندگانه بودند، خود به عاملى وحدت بخش تبدیل گشت. اما اسلام در هر منطقه، با زبان مردم همان جا و با هماهنگى با فرهنگ بومى آنان جلوه نموده است.
بحث چندفرهنگ گرایى نه تنها در کشورهاى اسلامى، بلکه در جوامع مسلمان کشورهاى غربى نیز نقش کلیدى ایفا مى کند. باید این را در نظر بگیریم که چندفرهنگى جامعه یک وضعیت است و اکنون دنیا با آن روبه روست. جوامع مسلمان کشورهاى غربى به سبب مهاجرت هاى گسترده از نقاط گوناگون، غالبا جوامعى ناهمگون از لحاظ زبان و فرهنگ هستند و همین امر مراکز و مساجد اسلامى را واداشته است تا براى جذب حداکثرى مسلمانان به این اماکن و توانایى خدمت رسانى موفق به آنان، سیاست تعلیم و تربیت ارزش هاى اسلامى بر اساس واقعیت چندفرهنگى این جوامع را درپیش گیرند.
رایج شدن تساهل و تسامح در جوامع غربى فرصتى براى اسلام فراهم نموده است تا به معرفى خود در این جوامع اقدام نماید. به رغم فشارها و رنج و مرارت هایى که در کشورهاى غربى علیه اسلام و مسلمانان وجود دارد، مسلمانان توانسته اند با رعایت اصول و موازین دینى و اخلاقى در ارتباطات جمعى خود، زمینه هاى سیاسى را در جهت ارائه اسلام به فرهنگ هاى متفاوت و تعلیم و تربیت ارزش هاى آن در ساحت ها و قلمروهاى گوناگون اجتماعى و فرهنگى فراهم آورند.
جمع بندى
از مباحثى که مطرح شد، مى توان نتیجه گرفت بر اساس نگرش متعادل به اسلام، اصول چندفرهنگ گرایى معرفتى، طرحى پذیرفتنى است. با بررسى هایى که در این مقاله صورت گرفت، این نتیجه به دست مى آید که پاسخ سؤالات اصلى و فرعى مثبت است. اسلام قادر است با قرائت متعادل خود، نه تنها در جهان چندفرهنگى ادامه حضور دهد، بلکه قادر است به ابزارى براى گسترش فرهنگ مدارا تبدیل گردد که از اصول وضعیت چندفرهنگ گراست. خود وضعیت چندفرهنگ گرا نیز به منظور ایجاد فضاى مناسب تر براى آشنایى مردمان با فرهنگ اسلامى، ابزار مناسبى است.
به صورت خلاصه، مى توان گفت: فرهنگ و ارزش هاى اسلامى و وضعیت چندفرهنگى نقاط اشتراک مفیدى دارند. بر این اساس، تعلیم و تربیت ارزش هاى اسلامى ـ به دلیل فطرى بودن آنها ـ ضمن احترام گزاردن به تفاوت ها، تلاش مى کند چارچوب هاى عام و جهان شمول انسانى ـ همچون معنویت، عقلانیت و مدارا ـ را تبلیغ نماید و بشریت را از فروبستگى مادى و خشونت طلبى هاى گوناگون همچون جنگ و منازعه نجات بخشد.
پینوشتها:
1ـ فرهنگ در اینجا به معنایى اعم به کار برده مىشود و شامل قومیت، نژاد، مذهب، آداب و رسوم، و آیینها مىشود.
2ـ ر.ک: محمدرضا باطنى، فرهنگ معاصر انگلیسى به فارسى.
3ـ آکسفورد، دیکشنرى پیشرفته انگلیسى آکسفورد، ص 1062.
4ـ سى دبلیو واتسن، کثرتگرایى فرهنگى، ترجمه حسن پویان، ص 14ـ15.
5ـ محمدبن یعقوب فیروزآبادى، القاموس المحیط، ج 3، ص 583.
6ـ محمود فتحعلى، تازههاى اندیشه، تساهل و تسامح اخلاقى، دینى، سیاسى، ص 11.
7ـ همان، ص 13.
8ـ حمید غفارى، «جامعه چندفرهنگى غرب و اسلامگرایى»، حضور، ش 28، ص 11.
9ـ فرامرز تقىلو، «مقالات علمى»، مطالعات راهبردى، ش 35، ص 14.
101. Bhikhu Parkhe, Rethinking Multiculturalism, p. 197.
111. Ibid, p. 199-200.
12ـ عباس نیکزاد، «تسامح و تساهل در آموزههاى پیغمبر اعظم صلىاللهعلیهوآله و تفاوتهاى آن با تساهل و تسامح لیبرالیسم»، تقریب اندیشه، ش 9، ص 109.
13ـ محمد داستانى و دیگران، «انسان از دیدگاه علّامه طباطبائى و مبانى تربیت»، پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامى، ش 11، ص 27ـ28.
14ـ سیدهادى خسروشاهى، بررسىهاى اسلامى، ج 2 انسان از دیدگاه علّامه طباطبائى و مبانى تربیت، ص 54.
15ـ همان، ص 49.
16ـ ر.ک: بقره: 256؛ انعام: 35؛ یونس: 108؛ شعراء: 3.
17ـ عباس نیکزاد، همان، ص 98.
18ـ ر.ک: آلعمران: 159.
19ـ عباس نیکزاد، همان، ص 102.
20ـ احزاب: 39.
21ـ فتح: 29؛ بقره: 190ـ191؛ توبه: 73.
22ـ بقره: 165.
23ـ ر.ک: وهبه زحیلى، احکام، آداب، حقوق و مسئولیتها: فقه خانواده در جهان معاصر، ترجمه عبدالعزیز سلیمى.
24ـ رونالد رابرتسون، جهانىشدن: تئورىهاى اجتماعى و فرهنگ جهانى، ترجمه کمال پولادى، ، ص 111ـ112.
منابع
ـ باطنى، محمدرضا، فرهنگ معاصر انگلیسى به فارسى، چ هفتم، تهران، فرهنگ معاصر، 1375.
ـ تقى لو، فرامرز، «مقالات علمى»، مطالعات راهبردى، ش 35، بهار 1386، 7ـ32.
ـ خسروشاهى، سیدهادى، بررسى هاى اسلامى، ج 2 (انسان از دیدگاه علّامه طباطبائى و مبانى تربیت»، قم، هجرت، 1355.
ـ داستانى، محمد و دیگران، «انسان از دیدگاه علّامه طباطبائى و مبانى تربیت»، پژوهش در مسایل تعلیم و تربیت اسلامى، سال نوزدهم، ش 11، بهار و تابستان 1390، ص 7ـ28.
ـ رابرتسون، رونالد، جهانى شدن: تئورى هاى اجتماعى و فرهنگ جهانى، ترجمه کمال پولادى، تهران، ثالث، 1388.
ـ زحیلى، وهبه، احکام، آداب، حقوق و مسئولیت ها: فقه خانواده در جهان معاصر، ترجمه عبدالعزیز سلیمى، تهران، احسان، 1390.
ـ غفارى، حمید، «جامعه چندفرهنگى غرب و اسلام گرایى»، حضور، ش 28، تابستان 1378، ص 80ـ112.
ـ فتحعلى، محمود، تازه هاى اندیشه، تساهل و تسامح اخلاقى، دینى، سیاسى، بى تا، قزوین، 1379.
ـ فیروزآبادى، محمدبن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت، داراحیاءالتراث العربى، بى تا.
ـ نیکزاد، عباس، «تسامح و تساهل در آموزه هاى پیغمبر اعظم صلى الله علیه و آلهو تفاوت هاى آن با تسامح و تساهل در لیبرالیسم»، اندیشه تقریب، ش 9، زمستان 1385، 93ـ122.
ـ واتسن، سى دبیلو، کثرت گرایى فرهنگى، ترجمه حسن پویان، تهران، دفتر پژوهش هاى فرهنگى، 1381.
- Parkhe, Bhikhu, Rethinking Multiculturalism, NewYork, Palgrave, 2000.
منبع: ماهنامه معرفت شماره179