0

آموزش ارزش هاى اسلامى در دنیاى چندفرهنگى

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

آموزش ارزش هاى اسلامى در دنیاى چندفرهنگى

چکیده

در حالى که جهان حاضر، روزبه روز درهم تنیده تر مى گردد و فرهنگ هاى چندگانه شکل مى گیرد، سیاست هاى چندفرهنگ گرایى به عنوان راه حلى براى مسائل تنوع فرهنگى، قومى و مذهبى مورد توجه جدى تر قرار گرفته است و تغییراتى را در سیاست هاى تعلیم و تربیت ایجاد نموده است. به عبارت دیگر، وضعیت چندفرهنگ گرایى حاضر، سیاست هاى تعلیم و تربیتى خاص خود را مى طلبد. این مقاله با روش توصیفى ـ تحلیلى بر این است که از یک سو، وضعیت چندفرهنگ گرایى زمینه را براى رونق تعلیم و تربیت ارزش هاى اسلامى فراهم آورده است و از سوى دیگر، ارزش هاى اسلامى قابلیت سازگارى با چنین وضعیتى را دارا هستند. این مقاله پس از توصیف وضعیت چندفرهنگى، رابطه آن را با تعلیم و تربیت ارزش هاى اسلامى بررسى و در نهایت ظرفیت هاى سنت اسلامى براى مواجهه با چنین وضعیتى و عرضه ارزش هاى اسلامى، به ویژه تعلیم و تربیت ارزش ها را آشکار مى نماید.

کلیدواژه ها: چندفرهنگ گرایى، ارزش هاى اسلامى، تعلیم و تربیت، نسبت سنجى، آینده شناسى.

مقدّمه

عصرى که ما امروزه در آن به سر مى بریم، عصر «جهانى شدن و ارتباطات» نامیده شده است. در این عصر، نه تنها فرهنگ هاى غالب ـ با تسلط بر رسانه ها ـ بر دیگر نقاط دنیا هجوم مى برند، بلکه با بهره گیرى از فرصت در دسترس بودن فناورى ارتباط همگانى، فرهنگ هاى کوچک تر بومى نیز مجالى براى خودنمایى و هویت دهى به جامعه خود به دست آورده اند. امروزه با شکسته شدن استیلاى غرب در سطح جهان و گسترش اندیشه هاى غیرغربى، دیگر افسانه برترى تنها یک فرهنگ واحد از میان رفته و فرصت ابراز هویت هاى فرهنگى کوچک تر فراهم گشته است.

بر همین اساس، تعلیم و تربیت اسلامى در مواجهه با وضعیت چندفرهنگى جهان، هم با چالش هایى روبه رو گشته و هم فرصت هایى به دست آورده است. مقاله حاضر قصد دارد تا وضعیت چندفرهنگى معاصر را با توجه به تعلیم و تربیت ارزش هاى اسلامى بسنجد. بر همین اساس، به طرح یک پرسش اصلى پرداخته است مبنى بر اینکه چه رابطه اى میان وضعیت چندفرهنگ گرایى معاصر و تعلیم و تربیت ارزش هاى اسلامى وجود دارد.

در این زمینه، سعى دارد به دو سؤال فرعى پاسخ دهد: اول اینکه آیا وضعیت چندفرهنگ گرایى زمینه را براى تعلیم و تربیت ارزش هاى اسلامى فراهم مى کند یا مانعى جدى در راه آن محسوب مى شود؟ و دوم اینکه آیا وضعیت چندفرهنگ گرایى با محتواى ارزش هاى اسلامى سازگار است؟ به نظر مى رسد پرسش هاى مزبور از جمله پیش شرط هاى یافتن راه حلى مناسب براى تعلیم و تربیت ارزش هاى اسلامى در جهان چندفرهنگى کنونى است.

یک شنبه 21 مهر 1392  9:13 AM
تشکرات از این پست
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:آموزش ارزش هاى اسلامى در دنیاى چندفرهنگى

وضعیت چندفرهنگ گرایى

«چندفرهنگ گرایى» مفهوم جدیدى است ناظر بر قرار گرفتن و حضور چند فرهنگ1 متفاوت در کنار یکدیگر. بدین معنا، جوامع چندفرهنگى جوامعى هستند که در آنها چندین فرهنگ، قوم، مذهب و نژاد امکان زیست در کنار یکدیگر را یافته اند. در دوره حاضر، به دلیل افزایش بى سابقه تعاملات فیزیکى و مجازى افراد و به طبع آن، تعامل فرهنگ ها، پیوند میان انسان ها افزایش یافته است. در عین حال، حضور فرهنگ ها و تلاقى آنان با یکدیگر، امکان ایجاد چالش در میان آنان را افزایش داده است. به همین دلیل، پیش بینى سازوکارى مناسب به منظور نزدیکى فرهنگ ها و ایجاد تفاهم و تعامل در جهت رفع سوءتفاهم هاى احتمالى ضرورت مى یابد.

     ریشه سیاست هاى چندفرهنگ گرایى حاضر را مى توان از درون مبانى نظرى و مفهومى آن جست وجو نمود؛ زیرا از لحاظ مفهومى، چندفرهنگ گرایى در جهان حاضر، حاصل اندیشه «پلورالیسم» فرهنگى است. «پلورالیسم» به معناى تکثر و چندگانگى است. این واژه ابتدا در عرصه سنت کلیسایى مطرح شد. شخصى را که داراى مناصب گوناگون در کلیسا بود «پلورالیست» مى نامیدند.2 به تدریج، مفهوم «پلورالیسم فرهنگى» شکل گرفت. به طور کلى، پلورالیسم فرهنگى ناظر بر چگونگى شکل گیرى تنوع آداب و رسوم اجتماعى است. اما در کل، آن را مى توان با مختصات ذیل تعریف نمود:

     الف. زندگى در جامعه اى که از گروه هاى نژادى گوناگون تشکیل شده و این گروه ها داراى زندگى سیاسى و دینى متفاوتى هستند. این تعریف بیانگر یک پدیدار اجتماعى است.  ب. پذیرش این اصل که گروه هاى یادشده مى توانند در یک جامعه به صورت صلح آمیز زندگى کنند. این تعریف متضمن یک عقیده و مکتب فکرى است.3

    از لحاظ تاریخى نیز بحث «کثرت گرایى فرهنگى» در آمریکا، با جنبش سیاه پوستان در سال 1960 و در بریتانیا هم در مواجهه این کشور با انبوه مهاجران داراى فرهنگ هاى مختلف و پدیدار شدن مشکلات اقلیت هاى قومى در سطوح گوناگون آموزشى غرب، حساسیت بیشترى پیدا کرد.4

    از لحاظ مفهومى، «تسامح، تساهل و مدارا» از مقولاتى هستند که ارتباط تنگاتنگى با پلورالیسم فرهنگى دارند؛ زیرا لازمه پذیرش تعدد افکار و فرهنگ هاى گوناگون، چشم پوشى از نقاط اختلاف و تحمل دیگران است. در اینجا، لازم است معانى دوگانه «تساهل» و «تسامح» را در فرهنگ غربى و اسلامى بازشناسیم. «تساهل» به معناى «به آسانى و نرمى با کسى برخورد کردن» است. براى مثال، اگر دو شخص با یکدیگر با نرمى و بخشش برخورد کنند مى گویند: اینان با هم تساهل کرده اند. معمولاً «تساهل» را با «تسامح» مترادف در نظر مى گیرند، در حالى که «تسامح» از ماده «سمح» به معناى بخشش و بزرگوارى است. پس تسامح به معناى نوعى کنار آمدن به همراه جود و بزرگوارى است.5

    در زبان انگلیسى «Tolerance» از ریشه لاتین «Tolero» به معناى حمل کردن یا بردن و اجازه دادن است. به این معنا، کسى که تساهل مى ورزد بارى را حمل یا تحمل مى کند.6 اما در اصطلاح، «تساهل» و «تسامح» به معناى عدم مداخله و ممانعت یا اجازه دادن از روى قصد و آگاهى به اعمال و عقایدى است که مورد پذیرش و پسند نباشد. با توجه به این تعریف، در اصطلاح «تساهل» عناصر ذیل لحاظ مى گردد: الف. تنوع و اختلاف؛ ب. نارضایتى؛ ج. آگاهى و قصد؛ د. توانایى بر مداخله.7 در فرهنگ اسلامى، اصطلاح رایجى به عنوان «تساهل و تسامح» دیده نمى شود، هرچند روایات متعددى درباره حلم و بردبارى وجود دارد، اما نمى توان دقیقا آنها را مطابق با واژه هاى «تسامح و تساهل» به کار برد.

     از لحاظ اجتماعى، جوامع چندفرهنگى امروزه فرهنگ جدیدى را در سطح کشورهاى غربى، که این ساختار را پذیرفته اند، ایجاد نموده اند؛ فرهنگى که به لحاظ محتوایى، بسیار متفاوت از فرهنگ سنتى است و نمودهاى جدیدى را نیز به آن جوامع وارد مى کند. جامعه چندفرهنگى، انسان چندفرهنگى نیز ایجاد مى نماید. براى این انسان، هویت معناى قدیم و سنتى خود را از دست مى دهد، وحدت رنگ مى بازد و تنوع اصل برتر مى گردد.

هر نظر و عقیده اى مجاز شمرده مى شود و هر کس مى تواند براى رشد و ارتقاى آراء خود، از امکانات جامعه بهره گیرد. این مقوله تنها به شخص و خواسته هاى او محدود نمى شود و جوامع اقلیت نیز به عنوان یک جامعه خاص از همین امکان بهره مند مى گردند و مى توانند عقاید و تفکرات خود را در این جوامع ابراز نمایند. در جوامع چندفرهنگى کسى حق تحمیل خواسته خود بر دیگرى را ندارد و شخصیت هر کس بسته به حق انتخاب شخصى اوست، و این اصل براى انسان هایى که در جوامع چندفرهنگى زندگى مى کنند از اصول بنیادین محسوب مى گردد.8

    در این میان، منسجم ترین نظریه پردازى سیاسى درباره حقوق شهروندى چندفرهنگى از جانب ویل کیمیلکا صورت گرفته است.9 مى توان گفت: دغدغه اصلى چندفرهنگ گرایان همانند کیمیلکا حفظ هویت فردى و گروهى افراد در مقابل تقاضاى وحدت گرایان براى همگون شدن است. چندفرهنگ گرایان در حوزه هاى قدرت سیاسى، عدالت قضایى، حقوق جمعى، فرهنگ عمومى، ساخت هویت ملى و مهم ترین بخش موردنظر ما، یعنى آموزش و پرورش، خواهان به رسمیت شناخته شدن تفاوت ها هستند. با توجه به توضیحاتى که از مفهوم «پلورالیسم فرهنگى» و چندفرهنگ گرایى ارائه شد، به مبحث آموزش و پرورش چندفرهنگى نگاهى دقیق تر مى افکنیم:

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

یک شنبه 21 مهر 1392  9:15 AM
تشکرات از این پست
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:آموزش ارزش هاى اسلامى در دنیاى چندفرهنگى

آموزش چندفرهنگى

در اصل، ریشه آموزش چندفرهنگى واکنش انتقادآمیز به «اروپامحورى» و در همین مفهوم، روح تک فرهنگ گرایى است. اروپامحورى از دو نظریه حمایت مى کند: اول نظریه نوین که مربوط به سال هاى پس از قرن هفدهم است. در این دیدگاه، تمدن اروپایى نماد برترین شیوه زندگى است و معیارهایى را القا مى کند که به وسیله آن، مى توان درباره دیگران قضاوت کرد. دوم این نظر که تمدن اروپایى شکوه خود را بدون کمک دیگر تمدن ها به دست آورده است. هدف آموزش و پرورش در این دیدگاه، ترویج ارزش ها، ظرفیت ها و احساساتى است که مستقیما توسط اروپاییان پایه گذارى و گرامى داشته شده است.10

    از سوى دیگر، چنین نظام آموزشى و تربیتى داراى محدودیت هایى نیز هست. این نظام حتى حس کنجکاوى کودکان را نیز نمى تواند ارضا کند؛ زیرا آنان به هیچ وجه، در معرض نگرش هاى فکرى دیگر ملت ها قرار نمى گیرند و یا در صورت مواجهه، نظام آموزشى تک فرهنگى از فرهنگ هاى دیگر تعریفى غیرواقعى و تحقیرکننده ارائه مى دهد.

همچنین ایراد دیگر چندفرهنگ گرایان بر نظام آموزش تک فرهنگى عدم توانایى این نظام در توسعه ظرفیت هاى باارزشى همچون کنجکاوى فکرى، نقد خود، قدرت استدلال قوى و شکل دادن توانایى قضاوت مستقل در دانش آموزان است؛ زیرا این نظام دانش آموزان را در معرض تصورات متفاوت از زندگى خوب و روحیات فرهنگى متفاوت قرار نمى دهد و نقاط قوت و محدودیت آنها را آشکار نمى نماید. در مقابل، چندفرهنگ گرایان ادعا مى کنند که آموزش و پرورش چندفرهنگى حس ملایمت، عدم پرخاشگرى و حس همدردى با همنوع را گسترش مى دهد.11

تعلیم و تربیت در اسلام

در مقابل تعلیم و تربیت چندفرهنگى، اندیشمندان اسلامى، که به «پلورالیسم معرفتى» معتقدند، اعلام مى کنند که جملات و گزاره هاى متفاوت هر کدام بهره اى از حقیقت برده اند، بدین معنا، با نسبى گرایى معرفت شناختى چندفرهنگ گرایى ـ که حقیقت را تماما برساخته فرهنگ مى داند ـ اختلاف دارد. اما به صورت کلى، مى توان آراء اندیشمندان اسلامى در باب پلورالیسم معرفتى را به دو دسته کلى «اصولیان سنتى» و «روشن فکران اسلامى» تقسیم کرد. از افراد برجسته طیف روشن فکرى اسلامى، مجتهد شبسترى و عبدالکریم سروش هستند که به ویژه مقاله «صراط هاى مستقیم» سروش به این مطلب پرداخته است. در واقع، دکتر سروش به تبیین تکثر و تنوع در درک حقیقت مى پردازد و تلاش مى کند دیدگاهى ارائه نماید که با وضعیت چندفرهنگى جهان کنونى مطابقت داشته باشد.

اما طیف غالب در تفکرات اسلامى مکتب اصولیان سنتى است و ما نیز در این مقاله به بررسى دیدگاه این طیف اقدام مى کنیم. آنچه اهمیت دارد و لازم است به آن توجه گردد این است که اسلام را نه مى توان دینى خشونت طلب و مخالف بردبارى دانست و نه مى توان اصول آن درباره بردبارى و همزیستى مسالمت آمیز را با اصول چندفرهنگى معرفت شناختى یکسان در نظر گرفت.

«تسامح» در اسلام، معنایى شبیه رفق و مدارا و بردبارى و سازگارى دارد. در عین اینکه اعتقاد بر آن است که حقیقتِ قابل کشف براى انسان وجود دارد و مى توان در میان فرهنگ هاى مختلف داورى نمود، اما به آن دلیل به تحمل دیگران توصیه مى شود که ظرفیت و استعداد افراد متفاوت است و از همگان نمى توان انتظار یکسان داشت. چه بسا به کارگیرى تسامح و بردبارى در مواردى مى تواند آثار سازنده اى در گروه هاى مخالف داشته باشد، ولى هیچ گاه سخن از مدارا با مبانى لیبرالى آن مطرح نیست.12

    در بحث تعلیم و تربیت در اسلام سنتى، مى توان به آراء علّامه طباطبائى، از علماى برجسته اسلام اشاره کرد. ایشان در مبحث «تعلیم و تربیت»، چند مقوله را در نظر مى گیرد: مبحث عقلانیت و خردورزى، جهت گیرى ارادى در اداى تکلیف، اعتدال، علم آموزى، ایجاد انضباط درونى، و بهره مندى از مربیان کامل.13 در مقوله «عقلانیت»، مرحوم علّامه با تأکید بر توجه اسلام به تعقل در برابر عواطف، معتقد است: انسان به دلیل داشتن تعقل و به شرط آلوده نشدن آن با خرافات، مى تواند دچار دگرگونى شود.14

همچنین درباره استفاده از مربیان کامل نیز ایشان برخلاف دیدگاه پلورالیست ها، معتقد به تجلى حقیقت کامل در انسان کامل است و در این زمینه، مى فرماید: انسان هایى که گرفتار علم مادى و حجاب ها و توجه به جهان طبیعت شده اند و از مشاهده حقیقت خود و ملکوت عالم محجوب گشته اند، مى توانند با تکیه بر هدایت الهى و توسل به اولیاى دین و راهنمایى استاد و مربى کامل، از طریق عبادت ها و ریاضت ها و مجاهدت هاى شرعى و با ذکر مناجات و اداى واجبات و دورى از محرمات، شمع دل و دیده باطنى خود را روشنى بخشند و از حجاب توجه و تعلق بیرون آیند و به سوى عالم بالا و عالم نور و فطرت و حقیقت اصلى خویش بازگشت کنند و حیات طیبه و زندگى دوباره کسب نمایند.15

    برخلاف دیدگاه هاى معتقد به پلورالیسم معرفتى ـ همانند دیدگاه سروش و مجتهد شبسترى ـ که در همه عرصه ها یا دست کم در حوزه دینى و فرهنگى و اخلاقى «تسامح» را به صورت مطلق لازم دانسته، دیدگاه اسلام در باب مدارا با فرقه ها و فرهنگ هاى گوناگون، معلوم است. از دیدگاه اسلام، در موارد ذیل، تسامح و تساهل توصیه شده است:  الف. مدارا یا تسامح در دعوت مردم به دین؛ در آیات متعددى از قرآن، استفاده از زور براى دیندار کردن انسان ها نفى شده است.16 ب. مدارا در تشریع قوانین شرعى؛ اسلام دینى است که در آن، اصل بر عدم تکلف استوار شده و مخالف زحمت شدید براى مکلفان است. قواعد فقهى مانند «لاحرج»، «لا ضرر»، و «نفى اضطرار» بر همین معنا دلالت دارد.17ج. مدارا یا تسامح و تساهل در رویارویى با مردم و پرهیز از تندخویى و خشونت در روابط اجتماعى مورد سفارش و تأکید قرار گرفته است.18

    در عین حال، مدارا و تساهل در برخى زمینه ها نکوهش شده است:1. در امر رسالت الهى؛192. در بیان دین و مبارزه با انحرافات دینى یا کتمان دین؛20 3. در برابر دشمنان اسلام و مسلمانانى که فتنه انگیزى مى کنند.21

    اما درعین حال، نباید فرایند تربیت فرد را در وضعیت چندفرهنگى از یاد برد. با وجود مهم بودن امر آموزش، آنچه وظیفه انسان سازى برعهده دارد امر تربیت است. اسلام در زمینه تربیت نیز تأکیدها و اصول خود را ارائه مى دهد که در انسان سازى مکتب اسلام، نقش کلیدى ایفا مى نماید؛ اصولى همچون:   تربیت ایمانى: بر آن است که دلایل قابل درکى بر اثبات وجود خداوند و یکتاپرستى ارائه دهد و سعى مى کند نهال محبت خداوند و شکر نعمت ها و بخشش هاى او را در دل و جان افراد بنشاند و انسان را متوجه این حق الهى بنماید که حاکم و فرمانرواى مطلق در جهان خداوند قادر است که تمامى هستى و آخرت و حساب و کتاب تنها از آنِ اوست.

      تربیت عبادى: عبادت در اسلام، ثمره و بازتاب طبیعى ایمان و عقیده و دلیل وجود و درستى آن است. از این رو، تربیت عبادى در اسلام، سبب رشد و شکوفایى ایمان و عقیده افراد مى شود.  تربیت اخلاقى: آداب پسندیده و اخلاق اسلامى بستر و عرضه دین دارى است. به بیان دیگر، در اسلام اخلاق خوب و صحیح بنیانى است براى رشد سرشت، طبیعت و عادات و زمینه اى است براى تکامل شخصیت انسان و نشانه اى بر هدایت و پرهیزگارى و التزام صحیح به مسئولیت هاى شرعى برگرفته از قرآن.  تربیت اجتماعى: این نوع تربیت به معناى روابط صحیح و سنجیده با همه قشرهاى جامعه، اعم از بزرگ و کوچک و خویشاوندان، بیگانگان و همسایه هاست.

      تربیت عاطفى و انسانى: این نوع تربیت در اسلام، به تقویت جنبه هاى انسانى، مانند احساس لذت، درد، شادمانى، اندوه، ایثار، حب، نیکى و تنفر از بدى توجه دارد. همچنین قرآن به برانگیختن این عواطف و احساسات میان انسان و خداوند و میان بندگان خدا تأکید مى نماید.22 علاوه بر این، قرآن کریم بر رهایى از شرّ خدایان دروغین در تربیت عاطفى انسان بسیار تأکید دارد: «برخى از مردم غیر از خداوند، بت هایى را برمى گزینند و آنها را همچون خدا دوست مى دارند. اما کسانى که ایمان آورده اند خداوند را بیشتر دوست دارند.»23

    این اصول در راه پرورش انسان صالح از دیدگاه اسلام در هر وضعیتى مورد توجه قرار دارد و نمى توان بدون توجه به این نکات، انسان موردنظر اسلام را به دست آورد. بر اساس آنچه بیان شد، مى توان نتیجه گرفت: اسلام دینى فطرى است و قالب هایى عام بر تربیت بشر ارائه مى دهد که در زمان هاى متفاوت در وضعیت هاى چندگانه، بشر را هدایت مى کند.

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

یک شنبه 21 مهر 1392  9:16 AM
تشکرات از این پست
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:آموزش ارزش هاى اسلامى در دنیاى چندفرهنگى

نسبت سنجى وضعیت چندفرهنگ گرایى و تعلیم ارزش هاى اسلامى

بر اساس آنچه بیان شد، اگر چندفرهنگ گرایى را وضعیتى بدانیم که در آن (1) استیلا و سیطره فرهنگ غرب در هم شکسته مى شود، (2) فرهنگ هاى محلى و بومى شناسایى مى شود، (3) براى فرهنگ هاى محلى و بومى (فرهنگ هاى خاص و در حاشیه مانده) فرصت ابراز هویت گروهى فراهم مى کند چنین وضعیتى امکان بیان، عرضه و گسترش ارزش هاى اسلامى را فراهم مى آورد. به تعبیر رابرتسون، چنین فضایى امکان عام شدن خاص و خاص شدن عام را فراهم مى آورد.24 در این صورت، ارزش هاى اسلامى مجالى مى یابد تا در عرصه جهانى بیان شود. به نظر مى رسد چنین وضعیتى با متن و سنت اسلامى نیز همخوانى دارد؛ زیرا اسلام در آیاتى همچون 256 سوره «بقره»، بر آزادى وجدان، عقیده و اراده تأکید دارد.

همچنین با توجه به رفتار پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله با عکرمه فرزند ابوجهل پس از فتح مکه و ماجراى مناظره ایشان با مسیحیان نجرانى مدینه، مى توان به ریشه دار بودن فرهنگ مدارا و گذشت و تحمل دیگرى و گفت وگو و مناظره بر اساس استدلال و برهان در تمدن اسلامى دست یافت. همچنین  خداوند در آیات 189ـ190 سوره مبارکه «آل عمران»، بر عقل، تدبر و تفکر تأکید دارد.

     اگر «تفاوت» را اصل اساسى چندفرهنگ گرایى بدانیم، خواهیم دید که اسلام نیز بر آن تأکید اساسى دارد. براى مثال، آیه 13 سوره مبارکه «حجرات» به روشنى، «تفاوت» را از ویژگى هاى فطرى زندگى بشر معرفى مى کند که هدف آن شناسایى متقابل انسان ها و در نهایت، دست یابى به معرفت است. بر همین مبنا، به نظر مى رسد میان نوع نگرش چندفرهنگ گرایى به انسان و نگرش اسلام، سازگارى بنیانى وجود دارد و هر دو تفاوت را جوهره زیست دنیایى مى دانند. بدین معنا، اسلام بسان چندفرهنگ گرایان، تنوع، تکثر و تفاوت را پاس مى دارد و هرگز بر سیاست یکسان سازى و جذب و یا اضمحلال فرهنگ ها اعتقاد نداشته، در مقابل، بر حضور فرهنگ هاى متنوع و متفاوت تأکید اساسى دارد. از این رو، دنیاى چندفرهنگى غایت زندگى مسلمانى است.

     البته یک تفاوت اساسى میان چنین دنیاى چندفرهنگى با دیدگاه چندفرهنگ گرایان معاصر وجود دارد و آن این است که در اسلام، این تنوع و تعدد نه تنها از یک منبع واحد برآمده است، بلکه در نهایت، رو به سوى یک منبع واحد نیز به پیش مى رود و این همان اصل اساسى است که در فلسفه و عرفان اسلامى، از آن به عنوان «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت» یاد مى شود. بدین معنا، دنیاى پیش رو در عین حال که متنوع و متعدد و متفاوت است، رو به سوى عقلانیت بشرى ـ الهى و شکوفایى معنوى انسان در سایه وجود منجى جهانى دارد. در سایه چنین نگرشى، تربیت انسان به مثابه اشرف مخلوقات و خلیفه خداوند بر روى زمین ـ بر اساس فطرت وى ـ هدفى اساسى در اسلام محسوب مى شود.

بر همین مبنا، اسلام بر ارزش هایى اصیل همچون مدارا، تسامح، تساهل، عقلانیت، اجماع، و شورا تأکید مى کند و خواهان آن است که انسان ها در عین حفظ تفاوت هاى ذاتى خود، بر مبناى عقلانیت، به گفت وگو با یکدیگر بپردازند و در نهایت، در یک جامعه چندفرهنگى به صورت مسالمت آمیز با یکدیگر زندگى کنند؛ جامعه اى که یادآور مدینه النبى ـ یا قانونى اساسى تحت عنوان «صحیفه مدنیه» ـ است.

     با این وصف، ارزش هاى اسلامى با محتواى غنى خود، ضمن ارائه قواعد زندگى چندفرهنگى، تفکر، هویت و عقاید خاص خود را به صورتى عام عرضه مى دارد و نه تنها مسلمانان، بلکه جهانیان را به خیر و نیکى و سعادت دعوت مى نماید و بدین سان، ارزش هاى خود را در قلب ها در جان هاى انسان نهادینه مى سازد.

پیشنهاداتى براى تعلیم و تربیت اسلامى در دنیاى چندفرهنگى

ـ تمایز غیرمنعطف میان مسلمانان با غیرمسلمانان کنار گذارده شود. همه ما در یک جهان زندگى مى کنیم و همه داراى ابعاد انسانى مشترک هستیم. پس مى توانیم همدیگر را بفهمیم.

     ـ گفت وگو، مناظره، مباحثه و مواجهه استدلالى با مسائل روز، باید جایگزین تک گویى شود.

     ـ گفتمان انتقادى، باید جایگزین گفتمان سکوت و تأیید نیندیشیده شود.

     ـ در تعلیم و تربیت اسلامى، باید به اصل «آزادى» ملتزم بود. بر این اساس، پیام اسلام، جهان شمول، و عمومى است، و هرگز نباید از روش هاى اقتدارگرایانه و تحمیلى براى تعلیم و تربیت استفاده کرد. به بیان ساده، پیام اسلام را باید آزادانه به تمامى انسان ها عرضه نمود.

     ـ در دنیاى چندفرهنگى معاصر، روزآمد کردن پیام اسلام از ضروریات است. از این رو، به جاى تأکید صرف بر مصداق هاى تاریخى، باید بر عقاید جهان شمول اسلام تأکید کرد.

     ـ در دنیاى چندفرهنگى، نیاز به شناسایى متقابل و احترام به تفاوت ها، از اصول اساسى است. از این رو، لازم است تمام مذاهب و فرهنگ ها فرصت برابر براى ابراز برنامه ها، اصول و عقاید خود داشته باشند. بر همین اساس، باید براى دست یابى بدین حق تلاش کرد. براى مثال، در کشور آلمان در اثر تلاش گروه هاى اسلامى، سرانجام برنامه تدریس دین اسلام در برنامه هاى آموزشى برخى از مدارس گنجانده شد.

     به نظر مى رسد معنویت، عقلانیت و امید به آینده بهتر از مهم ترین پیام هاى اسلامى براى بشریت است. از این رو، تعلیم و تربیت اسلامى مى تواند همین پیام هاى اصلى را در دنیاى چندفرهنگى به دیگر فرهنگ ها و مذاهب عرضه نماید. بدین روى، اسلام مى تواند در جهان بى روح نوین، روحى دوباره بدمد و خلأهاى تربیت بشر را پر کند.

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

یک شنبه 21 مهر 1392  9:16 AM
تشکرات از این پست
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:آموزش ارزش هاى اسلامى در دنیاى چندفرهنگى

سازگارى فرهنگ اسلام با احترام گزاردن به دیگر فرهنگ ها

اما آیا اسلام با هر نوع چندفرهنگى سازگارى دارد؟ در این مبحث لازم است میان چندفرهنگى معرفتى در باب شناخت حقیقت و چندفرهنگى به عنوان به رسمیت شناختن فرهنگ هاى بومى هر منطقه تفاوت قایل شد. در چندفرهنگ گرایى از دیدگاه دوم، آنچه اهمیت دارد ایجاد ساختار همگرایى در جامعه با احترام به حقوق اقلیت هاى فرهنگى به منظور جلوگیرى از واپاشى جامعه در اثر عمیق شدن اختلافات در بحث هویتى است.

در این زمینه، تاریخ اسلام گویاى تسامح و تساهل بسیار است. گرچه اسلام در شبه جزیره عربستان ظهور کرد، اما به دلیل جهان شمولى و گسترش این مکتب در میان اقوام و طوایف گوناگون، توانست با حفظ فرهنگ آن مناطق، به عنوان نقطه اشتراک هویتى آنان شناخته شود. حتى اسلام در کشورهایى که در ساختار سیاسى خود، میزبان طوایف و گروه هاى قومى چندگانه بودند، خود به عاملى وحدت بخش تبدیل گشت. اما اسلام در هر منطقه، با زبان مردم همان جا و با هماهنگى با فرهنگ بومى آنان جلوه نموده است.

     بحث چندفرهنگ گرایى نه تنها در کشورهاى اسلامى، بلکه در جوامع مسلمان کشورهاى غربى نیز نقش کلیدى ایفا مى کند. باید این را در نظر بگیریم که چندفرهنگى جامعه یک وضعیت است و اکنون دنیا با آن روبه روست. جوامع مسلمان کشورهاى غربى به سبب مهاجرت هاى گسترده از نقاط گوناگون، غالبا جوامعى ناهمگون از لحاظ زبان و فرهنگ هستند و همین امر مراکز و مساجد اسلامى را واداشته است تا براى جذب حداکثرى مسلمانان به این اماکن و توانایى خدمت رسانى موفق به آنان، سیاست تعلیم و تربیت ارزش هاى اسلامى بر اساس واقعیت چندفرهنگى این جوامع را درپیش گیرند.

رایج شدن تساهل و تسامح در جوامع غربى فرصتى براى اسلام فراهم نموده است تا به معرفى خود در این جوامع اقدام نماید. به رغم فشارها و رنج و مرارت هایى که در کشورهاى غربى علیه اسلام و مسلمانان وجود دارد، مسلمانان توانسته اند با رعایت اصول و موازین دینى و اخلاقى در ارتباطات جمعى خود، زمینه هاى سیاسى را در جهت ارائه اسلام به فرهنگ هاى متفاوت و تعلیم و تربیت ارزش هاى آن در ساحت ها و قلمروهاى گوناگون اجتماعى و فرهنگى فراهم آورند.

جمع بندى

از مباحثى که مطرح شد، مى توان نتیجه گرفت بر اساس نگرش متعادل به اسلام، اصول چندفرهنگ گرایى معرفتى، طرحى پذیرفتنى است. با بررسى هایى که در این مقاله صورت گرفت، این نتیجه به دست مى آید که پاسخ سؤالات اصلى و فرعى مثبت است. اسلام قادر است با قرائت متعادل خود، نه تنها در جهان چندفرهنگى ادامه حضور دهد، بلکه قادر است به ابزارى براى گسترش فرهنگ مدارا تبدیل گردد که از اصول وضعیت چندفرهنگ گراست. خود وضعیت چندفرهنگ گرا نیز به منظور ایجاد فضاى مناسب تر براى آشنایى مردمان با فرهنگ اسلامى، ابزار مناسبى است.

به صورت خلاصه، مى توان گفت: فرهنگ و ارزش هاى اسلامى و وضعیت چندفرهنگى نقاط اشتراک مفیدى دارند. بر این اساس، تعلیم و تربیت ارزش هاى اسلامى ـ به دلیل فطرى بودن آنها ـ ضمن احترام گزاردن به تفاوت ها، تلاش مى کند چارچوب هاى عام و جهان شمول انسانى ـ همچون معنویت، عقلانیت و مدارا ـ را تبلیغ نماید و بشریت را از فروبستگى مادى و خشونت طلبى هاى گوناگون همچون جنگ و منازعه نجات بخشد.

پی‌نوشت‌ها:

1ـ فرهنگ در اینجا به معنایى اعم به کار برده مى‏شود و شامل قومیت، نژاد، مذهب، آداب و رسوم، و آیین‏ها مى‏شود.

2ـ ر.ک: محمدرضا باطنى، فرهنگ معاصر انگلیسى به فارسى.

3ـ آکسفورد، دیکشنرى پیشرفته انگلیسى آکسفورد، ص 1062.

4ـ سى دبلیو واتسن، کثرت‏گرایى فرهنگى، ترجمه حسن پویان، ص 14ـ15.

5ـ محمدبن یعقوب فیروزآبادى، القاموس المحیط، ج 3، ص 583.

6ـ محمود فتحعلى، تازه‏هاى اندیشه، تساهل و تسامح اخلاقى، دینى، سیاسى، ص 11.

7ـ همان، ص 13.

8ـ حمید غفارى، «جامعه چندفرهنگى غرب و اسلام‏گرایى»، حضور، ش 28، ص 11.

9ـ فرامرز تقى‏لو، «مقالات علمى»، مطالعات راهبردى، ش 35، ص 14.

101. Bhikhu Parkhe, Rethinking Multiculturalism, p. 197.

111. Ibid, p. 199-200.

12ـ عباس نیکزاد، «تسامح و تساهل در آموزه‏هاى پیغمبر اعظم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و تفاوت‏هاى آن با تساهل و تسامح لیبرالیسم»، تقریب اندیشه، ش 9، ص 109.

13ـ محمد داستانى و دیگران، «انسان از دیدگاه علّامه طباطبائى و مبانى تربیت»، پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت اسلامى، ش 11، ص 27ـ28.

14ـ سیدهادى خسروشاهى، بررسى‏هاى اسلامى، ج 2 انسان از دیدگاه علّامه طباطبائى و مبانى تربیت، ص 54.

15ـ همان، ص 49.

16ـ ر.ک: بقره: 256؛ انعام: 35؛ یونس: 108؛ شعراء: 3.

17ـ عباس نیکزاد، همان، ص 98.

18ـ ر.ک: آل‏عمران: 159.

19ـ عباس نیکزاد، همان، ص 102.

20ـ احزاب: 39.

21ـ فتح: 29؛ بقره: 190ـ191؛ توبه: 73.

22ـ بقره: 165.

23ـ ر.ک: وهبه زحیلى، احکام، آداب، حقوق و مسئولیت‏ها: فقه خانواده در جهان معاصر، ترجمه عبدالعزیز سلیمى.

24ـ رونالد رابرتسون، جهانى‏شدن: تئورى‏هاى اجتماعى و فرهنگ جهانى، ترجمه کمال پولادى، ، ص 111ـ112.

منابع

ـ باطنى، محمدرضا، فرهنگ معاصر انگلیسى به فارسى، چ هفتم، تهران، فرهنگ معاصر، 1375.

ـ تقى لو، فرامرز، «مقالات علمى»، مطالعات راهبردى، ش 35، بهار 1386، 7ـ32.

ـ خسروشاهى، سیدهادى، بررسى هاى اسلامى، ج 2 (انسان از دیدگاه علّامه طباطبائى و مبانى تربیت»، قم، هجرت، 1355.

ـ داستانى، محمد و دیگران، «انسان از دیدگاه علّامه طباطبائى و مبانى تربیت»، پژوهش در مسایل تعلیم و تربیت اسلامى، سال نوزدهم، ش 11، بهار و تابستان 1390، ص 7ـ28.

ـ رابرتسون، رونالد، جهانى شدن: تئورى هاى اجتماعى و فرهنگ جهانى، ترجمه کمال پولادى، تهران، ثالث، 1388.

ـ زحیلى، وهبه، احکام، آداب، حقوق و مسئولیت ها: فقه خانواده در جهان معاصر، ترجمه عبدالعزیز سلیمى، تهران، احسان، 1390.

ـ غفارى، حمید، «جامعه چندفرهنگى غرب و اسلام گرایى»، حضور، ش 28، تابستان 1378، ص 80ـ112.

ـ فتحعلى، محمود، تازه هاى اندیشه، تساهل و تسامح اخلاقى، دینى، سیاسى، بى تا، قزوین، 1379.

ـ فیروزآبادى، محمدبن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت، داراحیاءالتراث العربى، بى تا.

ـ نیکزاد، عباس، «تسامح و تساهل در آموزه هاى پیغمبر اعظم صلى الله علیه و آلهو تفاوت هاى آن با تسامح و تساهل در لیبرالیسم»، اندیشه تقریب، ش 9، زمستان 1385، 93ـ122.

ـ واتسن، سى دبیلو، کثرت گرایى فرهنگى، ترجمه حسن پویان، تهران، دفتر پژوهش هاى فرهنگى، 1381.

- Parkhe, Bhikhu, Rethinking Multiculturalism, NewYork, Palgrave, 2000.

منبع: ماهنامه معرفت شماره179

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

یک شنبه 21 مهر 1392  9:17 AM
تشکرات از این پست
appleapple
appleapple
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 242
محل سکونت : اصفهان
شنبه 30 آذر 1392  10:28 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها