کار گناه
ـ بسیار میشود که ابتدا گناه در دل وارد نمیشود و با زیرکی و مهارت خاصی از راه چشم، گوش، دست، دهان، زبان و اندام دیگر خود را به دل میرساند و مزدوران دل را واسطهی ورود به دل قرار میدهد.
ـ گاه میشود که گناهی برای خود، راه رسیدن به فردی را نمییابد، در این هنگام است که گناه برای وصول، راه خود را عرضه میکند و از غیر راه طبیعی خود وارد نفس میشود، بدون آنکه حالات نفسانی آن فرد دستخوش آگاهی شود.
ـ گاه میشود گناهی برای رسیدن به مقصود خود، سالهای فراوانی کوشش میکند و برای راهیابی به دلی، سالهای بسیار، سر بر بالین چهارچوب در میگذارد و خود را ناآشنا یا آشنای خفته قلمداد میکند تا راه خود را باز یابد و درِ بستهای را باز نماید و وارد گردد.
ـ گناه ابتدا در جست و جوی زمینه و هماهنگی میگردد و خود را از راههای آماده و از پیش ساخته بر دل آدمی تحمیل میکند، بدون آنکه دل در ابتدا از آن آزرده و دلگیر شود.
عبرت از گناه
ـ گناه فردی دیگر، میتواند عبرت دیگری باشد؛ هرچند چنین استفاده هایی کم به دست میآید.
ـ ترس از حق تعالی، مردم و ترس از نفس گناه و عصیان، باید در دل عاصی و گناهکار باشد. از خداوند قهار، شاهد و ناظر، مردم و چشم های آنها و از نفس عمل باید ترسید.
ـ نباید در ارتکاب بدی ها، تنها از خدا ترسید؛ بلکه باید از خود و همگان هم ترسید. گناه و عصیان چماقی میشود که گاه تا ابد بر فرق عاصی و گناه کار فرو میآید؛ بدون آنکه گریزی برای او متصور و میسر باشد.
ـ برخی گناهان که در شأن بعضی میباشد، چندان دردناک نیست؛ دردناک ترین گناه، آن است که در شأن فردی نباشد.
ـ خود را بدون گناه جلوه دادن، بدترین گناه است. چنین فردی در خطر بزرگی قرار دارد و باید مواظب باشد که از جایی سقوط میکند؛ زیرا با این کار، ادعای عصمت نموده است.
ـ اشاعهی فحشا و پراکندگی گناه، بدترین گناه و مهمترین عامل آلودگی جامعه و مردم است.