پرروييه پرروويي...!!!
چند دقیقه میگذره… باز کلاغه سفارش نوشیدنی میده، باز یه کمیشو میخوره باقیشو میپاشه به مهموندار. مهموندار میگه: چرا این کارو کردی؟ کلاغه میگه: دلم خواست پررو بازیه دیگه پررو بازی! بعد از چند دقیقه کلاغه چرتش میگیره، خرسه که اینو میبینه به سرش میزنه که اونم یه خورده تفریح کنه … مهموندارو صدا میکنه میگه یه قهوه براش بیارن. قهوه رو که میارن یه کمیشو میخوره باقیشو میپاشه به مهموندار! مهموندار میگه: چرا این کارو کردی؟ خرسه میگه: دلم خواست! پررو بازیه دیگه پررو بازی! اینو که میگه یهو همه مهموندارا میریزن سرش و کشون کشون تا دم در هواپیما میبرن که بندازنش بیرون. خرسه که اینو میبینه شروع به داد و فریاد میکنه. کلاغه که بیدار شده بوده بهش میگه: آخه خرس گنده تو که بال نداری مگه مجبوری پررو بازی دربیاری!!!
پاسخ به:پرروييه پرروويي...!!!
داستان جالبی بود
یکمم آموزنده
گـر تو خواهی که بیابی زجهان راه نجات
بر محمّد تو بگو از دل و جان صلوات.
احسنت عالی بود
راست ميگه خوب!
تنها امید خلق جهان یابن فاطمه ای منتهای آرزوی اولیاء بیا
بالا گرفته ایم برایت دو دست را ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا
برای ظهورش صلوات........ اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
مفهمومی بود ممنون
من ار درمان نمی گیرم ز طب جان جدا باشد
چه زیبا باشد آن دردی که درمانش خدا باشد
خیلی استفاده کردم . قشنگ بود .
نتیجه ی اخلاقی از این داستان:
هر کی که بال نداره نباید سوار هواپیما بشه و گرنه مثل مسافرای هواپیمای مالزی توی عصرارتباطات و تکنولوژی دو هفته غیب میشه
موفقیت تحرک بجا می خواهد نه توقف