0

مبحث بیستم طرح صالحین: ايمان و علم در نگاه امام باقر (ع)

 
hodaataee
hodaataee
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 96
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث بیستم طرح صالحین: ايمان و علم در نگاه امام باقر (ع)

سلام

من هم این مصیبت بزرگ را به محضر صاحبان عزا ائمه معصوم و حضرت بقیه الله (عج) و تمام مسلمین تسلیت می گویم

با سپاس از ایجاد کننده این مبحث  روایتی از امام دانشمند حضرت  امام محمد باقر (ع) نقل می کنم

قالَ امام باقر (ع):

  • امام باقر (ع) از رسول اکرم (ص) حدیث کرده است که فرموده : صبح کن و روزت را بگذران که یا عالم باشی یا علم آموز ، بپرهیز از اینکه عمرت در لذائذ غفلت زا و کامجوئیهای زیانبخش سپری گردد.

منبع : مشکوةالانوار ،ص133

التماس دعا
یک شنبه 21 مهر 1392  4:37 PM
تشکرات از این پست
HOSNA1390
HOSNA1390
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 169

پاسخ به:مبحث بیستم طرح صالحین: ايمان و علم در نگاه امام باقر (ع)

 نقش پررنگ شکافنده علوم در نشر فرهنگ مکتب حقه تشیع

امام باقر (علیه السلام) نقشی پررنگ در گسترش موسسات فرهنگی و نشر فرهنگ حقه تشیع داشتند، ایشان در راستای این هدف مدارس پویایی را مهم ترین کانون های جهان اسلام افتتاح نمودند، که خلاصه ای از ان به این شرح است:

  مدرسه مدینه: مدرسه ای که خود ایشان مستقیما بر آن اشراف داشتند و فقهای آن دوره از این سرچشمه علم سیراب می شدند و سپس آنرا به مناطق دیگر انتقال می دادند.  

مدرسه کوفه: شاگردانی که به صورت مستقیم از ایشان علم آموخته بودند بر این مدرسه اشراف داشتند و این مدرسه در نشر علوم اهل بیت (علیهم السلام) آنچنان درخشید که حاکم اموی هشام بن عبدالملک وادار به اعترف به آن شد و در اشاره به شخصیت والای شکافنده علوم گفت: اهل عراق به وسیله این مرد سحر شده اند .

  مدرسه قم: مدرسه ای که شاخه ای از مدرسه کوفه بود و به وسیله شاگردان امام باقر (علیه السلام) در ایران اداره می شد و به تاثیر از این مدرسه، در خراسان و ری و دیگر مناطق شرق اسلامی مراکز فعال فرهنگی در راستای خدمت به فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) تاسیس شد.  

علاوه بر اینها در ابتکاری جالب از شاگران امام، مدارسی آزاد و چرخشی نیز در آن دوره شکل گرفت بدین صورت که شاگردان امام باقر(علیه السلام) به هر شهری که می رسیدند جلسه هایی تشکیل و به سوالات مختلف دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) پاسخ می دادند و سپس به شهر دیگری سفر می کردند.

روش های آموزشی امام باقر (علیه السلام) متفاوت بود برخی از آنها ماهیت فردی و برخی ماهیت اجتماعی داشت و برخی از طریق تدریس و بعضی از طریق رساله ها و وصایا منتقل می شد.  

سرانجام کینه توزان اهل بیت (علیهم السلام) که توان تحمل درخشش اینچنین خورشیدی را نداشتند در صدد خاموش کردن نور آن بر آمدند و ایشان در سال 7 ذی الحجه سال 114 هجری قمری به دستور هشام بن عبدالملک مسموم و به شهادت رسیدند.

امیرالمومنین حضرت علی (ع)

دنیا آنان را طلب کرد اما آنان نطلبیدند و اسیرشان کرد اما جانشان را فدا و خود را رها کردند

نهج البلاغه خطبه 184

یک شنبه 21 مهر 1392  5:35 PM
تشکرات از این پست
HOSNA1390
HOSNA1390
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 169

پاسخ به:مبحث بیستم طرح صالحین: ايمان و علم در نگاه امام باقر (ع)

عصر ظهور در كلام امام باقر علیه ‏السلام

امام باقر علیه‏ السلام در گفتارى امیدآفرین و نشاط ‏بخش به منتظران حقیقى آن حضرت مژده مى‏دهد كه «یَأْتِى عَلَى النّاسِ زَمانٌ یَغِیبُ عَنْهُمْ اِمامُهُمْ فَیاطُوبى لِلثّابِتِینَ عَلى اَمْرِنا فِى ذلِكَ الزَّمانِ اِنَّ اَدْنى ما یَكُونُ لَهُمْ مِنَ الثّوابِ اَنْ یُنادِیَهُمُ الْبارِى‏ءُ عَزَّ وَ جَلَّ عِبادِى آمَنْتُمْ بِسِرّى وَ صَدَّقْتُمْ بِغَیْبى فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ الثَّوابِ مِنّى(1) ؛

بر مردم زمانى مى‏آید كه امامشان از منظر آنان غایب مى‏شود. خوشا به حال آنان ‏كه در آن زمان در امر [ولایت] ما اهل‌بیت ثابت‏قدم و استوار بمانند! كمترین پاداشى كه به آنان مى‏رسد، این است كه خداى متعال خطابشان مى‏كند و مى‏فرماید: بندگان من! شما به حجت پنهان من ایمان آوردید و غیب مرا تصدیق كردید. پس بر شما مژده باد كه بهترین پاداش من در انتظارتان است

امام باقر علیه السلام فرمود: مطمئنا بدان! اگر من آن روزگاران را درك كنم، جانم را براى فداكارى در ركاب حضرت صاحب الامر علیه‏ السلام تقدیم مى‏دارم.

آن ‏گاه امام باقر علیه‏ السلام ادامه داد: «خداوند متعال به خاطر ارج‏گذارى به چنین منتظران راستینى به آنان مى‏فرماید: شما مردان و زنان، بندگان حقیقى من هستید.

رفتار نیك و شایسته‏ تان را مى‏پذیرم و از كردار ناپسندتان عفو مى‏كنم و به خاطر شما سایر گنهكاران را مى‏آمرزم و بندگانم را به خاطر شما با باران رحمت خود سیراب و از آنان بلا را دفع مى‏كنم. اى عزیزترین بندگان من! اگر شما نبودید، عذاب دردناك خود را به مردم نافرمان نازل مى‏كردم.»(2)

پیشواى پنجم علیه‏ السلام در توصیف یاران حضرت مهدى علیه‏ السلام كه در زمان غیبت، خود را براى شركت در قیام جهانى آن حضرت آماده مى‏كنند، به ابو خالد كابلى فرمود: «من به گروهى مى‏نگرم كه در آستانه ظهور از طرف مشرق زمین به پا مى‏خیزند. آنان به دنبال طلب حق و ایجاد حكومت الهى تلاش مى‏كنند.

بارها از متولیان حكومت اجراء حق را خواستار مى‏شوند، امّا با بى‏اعتنایى مسئولین مواجه مى‏شوند. وقتى كه وضع را چنین ببینند، شمشیرهاى خود را به دوش مى‏ نهند و با اقتدار و قاطعیت تمام در انجام خواسته‏ شان اصرار مى‏ورزند تا این كه سردمداران حكومت نمى‏پذیرند و آن حق طلبانِ ثابت قدم، ناگزیر به قیام و انقلاب مى‏گردند و كسى نمى‏تواند جلوگیرشان شود.

این حق‏جویان وقتى كه حكومت را به دست گرفتند، آن را به غیر از صاحب الامر علیه‏ السلام به كس دیگرى نمى‏سپارند. كشته‏ هاى اینها همه از شهیدان راه حق محسوب مى‏شوند

در اینجا امام باقر علیه‏ السلام به ابو خالد كابلى جمله‏اى زیبا فرمود كه مى‏تواند نصب العین همه منتظران لحظات ظهور باشد.

آن حضرت فرمود: «اَما اِنِّى لَوْ اَدْرَكْتُ ذلِكَ لاَءَسْتَبْقَیْتُ نَفْسى لِصاحِبِ هذَا الاْءَمْرِ(3) ؛ مطمئنا بدان! اگر من آن روزگاران را درك كنم، جانم را براى فداكارى در ركاب حضرت صاحب الامر علیه‏ السلام تقدیم مى‏دارم

امام در مورد یاران امام زمان علیه السلام فرمود: به خدا سوگند! 313 نفر یاران مهدى علیه‏ السلام مى‏آیند كه پنجاه نفر از آنان زن مى‏باشند و بدون هیچ‏گونه وعده قبلى در شهر مكه گرد هم جمع مى‏شوند.

امام پنجم علیه‏ السلام در مورد استقامت و استوارى یاران حضرت مهدى علیه‏ السلام به آیه‏اى از قرآن استناد كرد و در تفسیر آیه «فَاِذا جاءَ وَعْدُ اُوْلهُما بَعَثْنا عَلَیْكُمَ عِبادا لَنا اُولى بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ كانَ وَعْدا مَفْعُولاً»(4) ؛

«هنگامى كه نخستین وعده فرا رسد، گروهى از بندگان پیكارجوىِ خود را بر ضد شما برمى‏انگیزیم [تا شما را سخت درهم كوبند و براى به دست آوردن مجرمان] خانه‏ها را جستجو مى‏كنند و این وعده‏ اى است قطعى.» فرمود: «این بندگان پیكارجو و مقاوم كه به طرفدارى از حق به پا مى‏خیزند، همان حضرت قائم و یاران وفادار او هستند.»(5)

از منظر امام باقر علیه‏ السلام در عصر غیبت، چشم به راه ظهور حضرت مهدى علیه‏ السلام بودن و انتظار حكومت آل محمد صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله را كشیدن از عبادات شایسته و برتر محسوب مى‏شود. آن گرامى به نقل از وجود مقدس رسول اكرم صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله فرمود:

«اَفْضَلُ الْعِبادَةِ انْتِظارُ الْفَرَجِ(6)؛ انتظار [پیروزى و] فرج [آل محمد صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله] از برترین عبادات محسوب مى‏شود

جهان در آستانه ظهور

در آستانه ظهور حضرت مهدى علیه‏ السلام اوضاع جهان به بدترین وضع خود مى‏رسد و ظلم و ناعدالتى، تبعیض، تضییع حقوق دیگران به بدترین وضع خود تبدیل شده و مردم از هر كس و حكومتى ناامید گردیده، به دنبال روزنه امید و نداى عدالتى مى‏گردند كه آنان را از آن منجلاب ستم و از چنگال زورمداران و مستكبران نجات بخشد.

مردم چنان از دست دروغگویان فتنه‏ انگیز و فرصت طلب به تنگ مى‏آیند كه شب و روز آرزوى قیام منادى عدالت را در سر مى‏پرورانند. حضرت امام باقر علیه‏ السلام فضاى تاریك جهان قبل از ظهور را این‏گونه بیان مى‏كند:

«لا یَقُومُ الْقائِمُ اِلاّ عَلى خَوْفٍ شَدیدٍ مِنَ النّاسِ وَ زَلازِلَ وَ فِتْنَةٍ وَ بَلاءٍ یُصیبُ النّاسَ وَ طاعُونٍ قَبْلَ ذلِكَ وَ سَیْفٍ قاطِعٍ بَیْنَ الْعَرَبِ وَاخْتِلافٍ شَدیدٍ بَیْنَ النّاسِ وَ تشْتیتٍ فى دینِهِمْ وَ تَغْییرٍ فى حالِهِمْ حَتّى یَتَمَنَّى الْمُتَمَنّى الْمَوْتَ صَباحا وَ مَساءً مِنْ عِظَمِ ما یَرى مِنْ كَلْبِ النّاسِ وَ اَكْلِ بَعْضِهِمْ بَعْضا(7)؛

حضرت قائم علیه‏ السلام قیام نمى‏كند، مگر در حال ترس شدید مردم و زلزله‏ها و فتنه و بلایى كه بر مردم فرا رسد و قبل از آن، گرفتار طاعون مى‏شوند.

آن‏گاه شمشیر برنده میان اعراب حاكم مى‏شود و اختلاف میان مردم و تفرقه در دین و دگرگونى احوالشان به اوج مى‏رسد؛ به‏ گونه‏ اى كه هر كس بر اثر مشاهده درنده‏ خویى و گزندگى ‏اى كه در میان برخى از مردم نسبت به بعضى دیگر به وجود مى‏آید، صبح و شام آرزوى مرگ مى‏كند

امام آن‏گاه افزود: «وقتى كه یأس و ناامیدى تمام مردم را فرا گرفت و دیگر از هر جهت خود را در بن‏بست احساس كردند، امام غائب علیه‏ السلام قیام مى‏كند

مخالفین دولت مهدوی

سران جبهه باطل معمولاً افرادى خودخواه، متكبر، صاحب صفات ناپسند انسانى هستند كه در مقابل حق خودنمایى مى‏كنند. آنان چنان در منجلاب فساد و گناه غوطه ‏ورند كه انسان‌هاى حق ‏طلب و جلوه‏ هاى فضیلت را خطرناك‏ترین دشمنان خویش قلمداد مى‏كنند. به همین جهت، تمام تلاش‌هاى خود را براى نابودى آیین حق و رهبران الهى به كار مى‏گیرند. اما خداوند طبق سنت پایدار خود همواره حق را پیروز گردانیده و دشمنانش را مأیوس و مغلوب كرده است.

قرآن مى‏فرماید: «یُرِیدُونَ أَن یُطْفِئُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلآَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْكَرِهَ الْكَـفِرُونَ»(8)؛ «(مخالفین حق)مى‏خواهند نور خدا را با دهان‌هاى خود خاموش كنند، ولى خدا جز این نمى‏خواهد كه نورش را كامل كند؛ هر چند كافران را خوش نیاید

در عصر ظهور، تلاش‌هاى زیادى صورت مى‏گیرد تا از استقرار حكومت قائم آل محمد صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله جلوگیرى شود، اما آن حضرت به لطف و مدد الهى، تمام موانع را از میان برمى‏دارد. سفیانى یكى از دشمنان سرسخت حضرت مهدى علیه‏ السلام است.

امیرمؤمنان على علیه‏ السلام در مورد جنایات وى به كوفیان فرمود: «بدا به حال كوفه! سفیانى چه جنایاتى در آنجا انجام مى‏دهد! به حریم شما تجاوز مى‏كند، كودكان را سر مى‏برد و ناموس شما را هتك مى‏كند.»(9)

امام ‌باقر علیه‏ السلام درباره ویژگی‌هاى این دشمن سرسخت حضرت مهدى علیه‏ السلام فرمود: «اگر سفیانى را مشاهده كنى، در واقع پلیدترین مردم را دیده‏اى. وى داراى رنگى بور و سرخ و كبود است. هرگز سر به بندگى خدا فرو نیاورده و مكه و مدینه را ندیده است.»(10)

امام باقر علیه‏ السلام مى‏فرماید: «گویا من سفیانى (سركرده دشمنان حضرت امام عصر علیه‏ السلام) را مى‏بینم كه در زمین‌هاى سرسبز شما در كوفه اقامت گزیده، ندا مى‏دهد كه هر كس سر یك تن از شیعیان على علیه‏ السلام را بیاورد، هزار درهم پاداش اوست. در این هنگام، همسایه به همسایه دیگر حمله مى‏كند و مى‏گوید: این شخص از شیعیان است. او را مى‏كشد و هزار درهم جایزه مى‏گیرد.»(11)

شیصبانى نیز یكى دیگر از سران جبهه باطل در عصر ظهور است. او از دشمنان كینه‏توز اهل‌بیت علیهم‏السلام و حضرت مهدى علیه‏ السلام مى‏باشد. ریشه‏اش به بنى‏عباس مى‏رسد و شخصى بدكردار، شیطان صفت و گمنام است.

امام باقر علیه‏ السلام به جابر جعفى فرمود: «سفیانى خروج نمى‏كند، مگر آن كه قبل از او شیصبانى در سرزمین عراق خروج مى‏كند. او همانند جوشیدن آب از زمین، یكباره پیدا مى‏شود و فرستادگان شما را به قتل مى‏رساند. بعد از آن در انتظار خروج سفیانى و ظهور قائم علیه‏ السلام باشید.»(12)

دجّال نیز فتنه‏ گرى كذّاب و فریبنده است كه موجى از آشوب و فتنه به پا مى‏كند و بسیارى را با دسیسه‏هاى شیطانى‏اش مى‏فریبد. چشم راست او ناپیداست و نام اصلى‏اش صیف بن عائد است. او ادعاى خدایى مى‏كند. در سحر و جادو، زبردست و در فریب مردم، مهارت عجیبى دارد. شیطان صفتان به اطراف او گرد مى‏آیند.

اما طبق مشیت الهى و سنت تغییرناپذیرش همچنان كه در طول تاریخ همواره به اثبات رسیده است، اهل باطل همچون كف روى آب نابود شدنى هستند و حضرت مهدى علیه‏ السلام نیز با غلبه بر سران كفر و فتنه و نفاق طومار زندگانى دشمنان فضیلت و كمال را درهم مى‏پیچد و بساط عدل و داد و انسانیت را در روى زمین مى‏گسترد.

نویدهای امام باقر علیه السلام درباره ظهور

1- ابوحمزه ثمالى آورده است كه: در یكى از روزها در محضر درس امام محمدباقر علیه السلام بودم، هنگامى كه حاضران ‏رفتند، امام باقر علیه السلام فرمود:

اباحمزه! از رخدادهایى كه خداوند آن را قطعى ساخته است قیام قائم ماست. هر كس در آنچه مى‏گویم ‏تردید كند با حال كفر به خدا، او را ملاقات خواهد كرد. آنگاه افزود: پدر و مادرم فداى وجود گرانمایه او باد كه همنام و هم‏كنیه من است و هفتمین امام پس از من. پدرم فداى كسى باد كه زمین را لبریز از عدل و داد مى‏كند همان گونه كه به هنگامه ظهورش از ستم و بیداد لبریز است.

یا اباحمزه! هر كس سعادت دیدار او را داشت و همان گونه كه به پیامبر صلی الله علیه و آله و على علیه‌السلام سلام و درود مى‏گوید بر آن حضرت درود گفت و فرمانبردار او گردید، بهشت‏ بر او واجب مى‏گردد و هر كس به آن وجود گرانمایه سلام نگفت، خداوند بهشت را بر او حرام ساخته و او را در آتش سوزان جاى خواهد داد و چه بدجایى است جایگاه ستمكاران! (13)

2- بانوى دانش پژوهى كه به (ام‏هانى) شهرت داشت آورده است كه بامدادى بر حضرت باقر علیه السلام وارد شدم و گفتم: سرورم! آیه‏اى از قرآن شریف، ذهن و فكرم را به خود مشغول داشته و خوابم را ربوده است.

فرمود: كدام آیه ام‏هانى؟ بپرس!

گفتم: این آیه شریفه كه مى‏فرماید: فلا اقسم بالخنس. الجوار الكنس. (15)

فرمود: به! به! چه مسئله خوبى پرسیدى، این مولود گرانمایه‏اى است در آخرالزمان. او (مهدى) این عترت پاك ‏است. مهدى خاندان وحى و رسالت، براى او غیبت و حیرتى است كه گروهى در آن گمراه مى‏گردند و گروه‌هایى راه حق و هدایت را مى‏یابند. خوشا به حالت اگر او و زمان او را درك كنى ... و خوشا به حال آنان ‏كه او را درك خواهند نمود. (15)

پی‌نوشت‌ها:

1.كمال الدین، ج 1، ص 330.

2.همان.

3.غیبت نعمانى، ص 273.

4.اسراء / 5.

5.تفسیر عیاشى، ج 2، ص 281.

6.بحارالانوار، ج 52، ص 125.

7.همان، ص 230.

8.توبه / 32.

9.یوم الخلاص، ص 93.

10.بحارالانوار، ج 52، ص 354.

11.بحار الانوار، ج 52، ص 215.

12.غیبت نعمانى، ص 302.

13.بحارالانوار، ج 24، ص 241.

14.سوره تكویر، آیه 16 و 17.

15.اكمال الدین، شیخ صدوق، ج 1، ص 330 / بحارالانوار، ج 51، ص 137.

امیرالمومنین حضرت علی (ع)

دنیا آنان را طلب کرد اما آنان نطلبیدند و اسیرشان کرد اما جانشان را فدا و خود را رها کردند

نهج البلاغه خطبه 184

یک شنبه 21 مهر 1392  5:38 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990
hoseinh1990
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2645
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث بیستم طرح صالحین: ايمان و علم در نگاه امام باقر (ع)


نقل قول 09303495228


نقل قول hoseinh1990

خوب نمیشه گفت همه راحتی این بزرگوار بخاطر جنگ های بین خلفای اون دوره بوده

من فکر میکنم امام بخشی از این راحتیشون رو به امام سجاد (زین العابدین) (ع) مدیونند

به نظر شما اینطور نیست ؟

 

درسته اون که صد در صد

اون بحثی که من گفتم یکی از اصلی تریت دلایل هست به نظر من

وگرنه مطمئنن دلایل زیاد دیگه ای وجود داره

در مورد اون موردی هم که شما گفتید ائمه به صورت تکی که کار نمیکردن و فقط به زمان حالشون توجه نداشتند بلکه به آینده هم توجه داشتن و زمینه رو برای جانشین خودشون آماده میکردن تا دین اسلام حفظ بشه و به سرنوشت ادیان دیگه دوچار نشه و مشکلات دیگه

و هر کدوم از ائمه هم با توجه به شرایط خودش از شیوه مناسب برای تبلیغ دین استفاده میکردن که در زمان امام محمد باقر (ع) با توجه به اتفاقات و تلاش های امامان قبل از خودشون بهترین روش زنده نگه داشتن اسلام و تبلیغ دین رو رواج علم اندوزی و تحصیل علم رو در اولویت دونستن طبق دستور خداوند


 

 

گـر تو خواهی که  بیابی زجهان راه نجات

بر محمّد تو بگو از دل و جان صلوات.

 

یک شنبه 21 مهر 1392  6:01 PM
تشکرات از این پست
09303495228
morteza237
morteza237
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1391 
تعداد پست ها : 1979
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث بیستم طرح صالحین: ايمان و علم در نگاه امام باقر (ع)

 

اخلاق عملى امام محمد باقر(ع)

امام باقر (ع)

 

عده اى فكر مى كردند تلاش براى معاش كه نشانه فعالیت براى زندگى بهتر است، درست نیست. محمدبن منكدر، یكى از حافظان قرآن در عصر امام باقر(ع)، ضمن تمجید از آن حضرت مى گوید: « روزى از مدینه بیرون آمدم و در صحرا محمدبن على بن الحسین(ع) را دیدم. او در حالى كه بدنى چاق داشت در كنار دو غلام سیاه كار مى كرد. پیش خود گفتم: سبحان الله! پیرمردى از قریش در چنین ساعتى از روز با این وضع براى به دست آوردن دنیا در تلاش است. باید او را موعظه كنم! نزد او رفته و گفتم: خداوند تو را حفظ كند. اگر در این حالى كه هستى اجل تو برسد چه خواهى كرد؟! فرمود: «اگر در این حالى كه هستم؛ بمیرم، در حالى كه در اطاعت خدا بوده ام از دنیا رفته ام. من باكار كردنم، خود و عیالم را از محتاج بودن به تو و مردم حفظ مى كنم. وقتى از سر رسیدن اجل هراسناك خواهم بود كه اجل، مرا در حال نافرمانى خدا دریابد.» گفتم: اى فرزند رسول خدا! راست فرمودى. من مى خواستم تو را موعظه كنم كه تو مرا موعظه كردى.

امام باقر(ع) در توصیف شیعیان خود مى فرماید: «شیعیان ما در بالاترین مراحل تقوایند. آنان از جمله تلاش كنندگان و وفاكنندگان به عهد و امانت بوده و اهل زهد و عبادت هستند. آنان در هر شبانه روز، پنجاه و یك ركعت نماز به جاى مى آورند. آنان شب ها در حال عبادت و روزها روزه اند. زكات اموال خود را مى پردازند و به حج مى روند و از تمام محرمات الهى اجتناب مى كنند» و در جاى دیگر مى فرمایند: «كسى كه در یك شهر دهها هزار نفرى با شد و پرهیز گار ترین آنها نباشد، از ما نیست.» به فرموده امام باقر(ع) یك شخص مؤمن باید این چهار صفت را داشته باشد: «توكل به خدا، تفویض امور به خداوند، رضا به قضاى خدا و تسلیم به حكم یا مشیت خدا.»

امام باقر علیه السلام :«ایمان كسى كاملتر است كه اخلاقش بهتر باشد».

در نگاه ایشان، ایمان چهار ركن و پایه دارد: «۱- صبر، ۲- یقین، ۳- عدل، ۴- جهاد» ایشان در حدیثى دیگر در مورد نقش اخلاق خوش در افزایش ایمان مى فرمایند: «ایمان كسى كاملتر است كه اخلاقش بهتر باشد». در سخن از فضایل، ایشان بویژه بر صبر تكیه مى كنند كه مانع گلایه و شكایت از مردم مى شود.

امام باقر(ع) بر كسب علم تأكید زیادى داشته اند و این امر از احادیث بسیارى كه از ایشان روایت شده، آشكار است. اما در نگاه ایشان، علم اندوزى هدف نیست بلكه وسیله اى است براى رسیدن به هدف كه آن هدف، اصلاح عمل است. و پس از آن، به دانشى كه آموخته ایم عمل كنیم و آنچه را كه آموخته ایم به دیگران بیاموزیم.

به این ترتیب است كه با علم مى توان عمل را اصلاح كرد و چون عمل اصلاح شود، آنگاه ایمان افزون تر و قوى تر مى شود.

ایمان قوى تر به نوبه خود، علم انسان را عمیق تر مى كند و عمیق شدن علم باعث تهذیب عمل مى شود. بدین شكل، بنابرنظر امام باقر(ع) علم و عمل و ایمان به یكدیگر وابسته اند.

خدایا چنان کن سرانجام کار                              تو خوشنود باشی و ما رستگار

یک شنبه 21 مهر 1392  9:47 PM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث بیستم طرح صالحین: ايمان و علم در نگاه امام باقر (ع)

هر امامی از بین ائمه معصومین علیهم السلام مظهر تام یكی از صفات الهی است یا به عبارت دقیق تر عالم دنیا ظرفیت ظهور و بروز یكی از صفات معصوم علیه السلام را در هر دوره داشته است! ظهور یافته ترین كمالات معصومین علیهم السلام در دوره امام باقر علیه السلام، علم بوده است تا جایی كه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با علم غیب خود پرده از این واقعیت برداشتند كه ذكر حدیثی در همین رابطه خالی از لطف نیست:

أبان بن تغلب از امام صادق علیه السلام نقل می كند كه ایشان فرمودند:

جابر بن عبد الله انصاری آخرین صحابی باقی مانده از پیامبر صلی الله علیه و آله بود. او از همه بریده بود و به اهل البیت علیهم السلام پیوسته بود، عمامه ای مشكی بر سر می نهاد و در مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله می نشست و فریاد می زد: « یا باقر العلم یا باقر العلم » ای شكافنده علم ای شكافنده علم [ كجایی ]، [ ظاهرا تا آن موقع امام باقر علیه السلام هنوز به دنیا نیامده بودند یا كودكی با سن بسیار كم بودند ] وقتی مردم مدینه این حالت را از او می دیدند می گفتند جابر هذیان می گوید و در اثر سن زیاد مشاعر خود را از دست داده، اما جابر در جواب آنان می گفت نه، به خدا قسم هذیان نمی گویم بلكه از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم كه می فرمود:

 

تو ای جابر بزودی مردی را درك خواهی كرد كه از من است، نام او نام من است، چهره و شمائل او مثل چهره و شمائل من می باشد و علم را به شدت می شكافد [ تولید علم می نماید ] .

این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله باعث شد كه من فریاد بزنم و دنبال باقر العلوم بگردم !!

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

یک شنبه 21 مهر 1392  11:11 PM
تشکرات از این پست
09303495228
09303495228
09303495228
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 8721
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:مبحث بیستم طرح صالحین: ايمان و علم در نگاه امام باقر (ع)


نقل قول hoseinh1990

نقل قول 09303495228


نقل قول hoseinh1990

خوب نمیشه گفت همه راحتی این بزرگوار بخاطر جنگ های بین خلفای اون دوره بوده

من فکر میکنم امام بخشی از این راحتیشون رو به امام سجاد (زین العابدین) (ع) مدیونند

به نظر شما اینطور نیست ؟

 

درسته اون که صد در صد

اون بحثی که من گفتم یکی از اصلی تریت دلایل هست به نظر من

وگرنه مطمئنن دلایل زیاد دیگه ای وجود داره

در مورد اون موردی هم که شما گفتید ائمه به صورت تکی که کار نمیکردن و فقط به زمان حالشون توجه نداشتند بلکه به آینده هم توجه داشتن و زمینه رو برای جانشین خودشون آماده میکردن تا دین اسلام حفظ بشه و به سرنوشت ادیان دیگه دوچار نشه و مشکلات دیگه

و هر کدوم از ائمه هم با توجه به شرایط خودش از شیوه مناسب برای تبلیغ دین استفاده میکردن که در زمان امام محمد باقر (ع) با توجه به اتفاقات و تلاش های امامان قبل از خودشون بهترین روش زنده نگه داشتن اسلام و تبلیغ دین رو رواج علم اندوزی و تحصیل علم رو در اولویت دونستن طبق دستور خداوند


سلام

 

درسته هرکسی را بحر کاری ساختند  ... امام باقر (ع) بحر علم

امام باقر (ع)  برای امام صادق (ع) چه کاری انجام دادند ؟یعنی برای آینده ایشون چیکار کردن ؟

 


یک شنبه 21 مهر 1392  11:27 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990
saeedakh
saeedakh
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 2084
محل سکونت : فارس

پاسخ به:مبحث بیستم طرح صالحین: ايمان و علم در نگاه امام باقر (ع)

امام محمد باقر (ع) تقریبا آغاز مرحله دوم از مراحل فعالیت پیشوایان را ، بنابر تقسیمی که در بحث از مراحل فعالیت امامان کردیم و آن را ادامه دادیم ، تشکیل می دهد .

بالجمله اگر پیشوایان مرحله نخستین وظیفه نگاهداشت اسلام را از خطرصدمه انحراف ، و مصونیت اسلام را به عنوان قانونگذار تحقق بخشیدند ، کوششهای پیشوایان مرحله دوم با فعالیت امام باقر (ع) آغاز گردید و برتری فعالیت آن بزرگوار این بود که به توده شیعه شکلی تفصیلی و خاص داده و آن را به حرکت در آورد ، البته در چهار چوب تفصیلی مختص بخود . این توده شیعی ، به عنوان توده مؤمن و نگاهدارنده خط حقیقی اسلام شناخته میشد و به عبارت دیگر همه کوشش امام این بود که به شیعه شکلی مخصوص بدهد وخصوصیات آنرا مشخص کند و آن گروه را بعنوان گروه مؤمن و حافظ خطحقیقی اسلام بشناساند .

تفاوت میان این دو مرحله آن بود که پیشوایان مرحله نخستین معنای تشیع را در نطاقی تنگ و مخصوص آشکار کردند زیرا آنان به چاره گری هدف

مهم خود یعنی محافظت اسلام از صدمه انحراف توجه داشتند در حالیکه پیشوایان مرحله دوم ، بخصوص امام باقر (ع) فراز آمدند تا شیعه را بشکل حقیقی آن در آورند و در سطح عام ، چهار چوبی تفصیلی و دربرگیرنده به گروه شیعه بدهند و برنامه اش را تنظیم کنند . معنای این سخن آن نیست که پیشوایان مرحله نخستین برای ظاهر ساختن توده شیعه کاری نکردند ، بلکه فعالیت آنان در این زمینه فعالیت ثانوی و ایجاد نظم مخصوص بود و این فعالیت در سطحی خاص توسط امام علی (ع) صورت گرفته بود و امثال سلمان پارسی و ابوذرغفاری و عمار بن یاسر و مالک اشتر و دیگران از شیعیان او بودند .

دوشنبه 22 مهر 1392  12:59 AM
تشکرات از این پست
09303495228
saeedakh
saeedakh
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 2084
محل سکونت : فارس

پاسخ به:مبحث بیستم طرح صالحین: ايمان و علم در نگاه امام باقر (ع)

"عبدالله بن عطأ" که یکی از شخصیتهای برجسته و دانشمندان بزرگ عصر امام بود،می گوید:

"من هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعی به اندازه محفل محمد بن علی (ع) از نظر علمی حقیر و کوچک ندیدم. من "حکم بن عتیبه" را که در علم و فقه مشهورآفاق بود، دیدم که در خدمت محمد باقر مانند کودکی در برابر استاد عالیمقام، زانویادب بر زمین زده شیفته و مجذوب کلام و شخصیت او گردیده بود.

امام باقر ع در سخنان خود،اغلب به آیات قرآن مجید استناد نموده از کلام خدا شاهدمی آورد و می فرمود: "هر مطلبی گفتم، از من بپرسید که در کجای قرآن است تا آیهمربوط به آن موضوع را معرفی کنم"]


 

دوشنبه 22 مهر 1392  1:04 AM
تشکرات از این پست
09303495228
saeedakh
saeedakh
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 2084
محل سکونت : فارس

پاسخ به:مبحث بیستم طرح صالحین: ايمان و علم در نگاه امام باقر (ع)

امّا شبِ بقیع!

همچنان خاموش است و تاریک.

مدینه و خیابانها و بازارهایش، گرچه غرق نور است، امّا وادی بقیع، در موج ظلمت و غربت فرو رفته است،

گویا اصلاً خورشیدی بر این خاک نخفته است.

امّا، روشنایی این وادی، از نور امامت است.

بقیع، آشنایی غریب است، همدم غربت در جمع آشنایان!

دل را کجا می توان بُرد؟ جز کنار قبور بقیع؟

زائران، در دریای غم، دستشان جز به دامن اشک نمی رسد و در کویر غربتِ دل، جز نهال آشنایی و معرفت و محبّت نمی روید.

دوشنبه 22 مهر 1392  1:10 AM
تشکرات از این پست
09303495228
saeedakh
saeedakh
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 2084
محل سکونت : فارس

پاسخ به:مبحث بیستم طرح صالحین: ايمان و علم در نگاه امام باقر (ع)

امام باقرعلیه السلام در نگاه دیگران

بسیاری از شخصیت های محترمی که معاصر امام باقرعلیه السلام بودند، از آنها سخنان ارزشمندی درباره امام محمدباقرعلیه السلام نقل گردیده که پرداختن به همه آنها، از حوصله این نوشتار بیرون است. اما باید گفت:

گرچه آب دریا را نتوان کشید

اما به قدر تشنگی هم باید چشید

در زیر به برخی از جملات شخصیت های علمی که درباره امام گفته اند، می پردازیم:

1. عبدالله بن عطاء مکّی

در حلیةالاولیاء آمده است که عبدالله بن عطاء مکّی گفته: «ما رأینا العلماء عند أحد أصغر منهم عند أبی جعفرعلیه السلام یعنی الباقر. و لقد رأیتُ الحکم بن عینیة مع جلالته و سنّه عنده کأنّه صبّی بین یدی معلّم یتعلّم منه (8)؛ ما هرگز ندیدیم که علما در محضر کسی همانند ابوجعفر یعنی امام باقرعلیه السلام آن قدر احساس کوچکی کنند، من خودم حکم بن عینیه را با آن جلالت قدری که داشت، دیدم که همانند کودکی در مقابل معلّمش قرار گرفته و از او یاد می گیرد.»

2. نافع غلام ابن عمر

در ملاقات و پرسش و پاسخی که امام با نافع داشتند، از وی درباره خوارج و اصحاب نهروان پرسیدند. وی که از قدرت استدلال امام محمدباقرعلیه السلام سخت شگفت زده شده بود از محضر امام بیرون رفته در حالی که می گفت: «انت والله أعلم النّاس حقّاً».(9)

3. عکرمه

ابوحمزه ثمالی گوید: در آن سالی که امام محمدباقرعلیه السلام به حجّ رفت و هشام با حضرت ملاقات داشت، مردم از اطراف به سوی حضرت روانه شدند. عکرمه پرسید: «من هذا؟ علیه سیماء زهرةالعلم لاجربنّه، فلمّا مثل بین یدیه ارتعدت فرائصه واسقط فی ید أبی جعفر و قال: یابن رسول الله، لقد جلستُ مجالس کثیرة بین یدی ابن عباس و غیره فما أدرکنی ما أدرکنی آنفاً فقال له ابوجعفرعلیه السلام: ویلک یا عبید أهل الشام، انّک بین یدی بیوت أذن الله أن ترفع و یذکر فیها اسمه (10)؛ این کیست؟ در چهره او علم غنچه کرده، می باید او را بیازمایم. سپس به نزد حضرت رفته تا در مقابل امام قرار گرفت لرزه بر اندامش افتاد و در برابر امام خاموش شد. سپس رو به امام کرده، گفت: ای فرزند رسول خدا! من تاکنون در مجالس زیادی در برابر ابن عباس و غیر او نشسته ام ولی آن گونه در برابر شما مضطرب شده ام در مقابل هیچ یک، وحشت و اضطراب مرا فرا نگرفت!؟

امام فرمود: وای برتو ای بنده أهل شام! تو می دانی کجا نشسته ای؟ در مقابل خاندانی هستی که خداوند اذن داده تا دیوارهای آن را بالا برند، خانه هایی که نام خدا در آن برده شود.»

4. جابر جُعفی

یکی دیگر از شخصیت های محترمی که سال ها محضر امام باقرعلیه السلام را درک کرده و معارف بی شماری از امام کسب فیض کرده جابر جُعفی است.

درباره جابر نوشته اند که حدود پنجاه هزار حدیث در موضوعهای مختلف از آن حضرت نقل کرده است.(11)

ابن شهرآشوب می نویسد: هرگاه جابر از امام باقرعلیه السلام حدیثی نقل می کرد، می گفت: «حدّثنی وصیّ الأوصیاء و وارث علم الأنبیاء»؛ این حدیث را وصیّ اوصیاء و وارث علم پیامبران (یعنی امام محمدباقرعلیه السلام) به من گفته است.»(12)

5. أبرش کلبی

همچنین ابن شهرآشوب می نویسد: أبرش کلبی در حالی که به امام محمدباقرعلیه السلام اشاره کرده بود، از هشام پرسید: این کیست که اهل عراق گرد او حلقه زده و سؤال می کنند؟

هشام گفت: این، پیامبر کوفه است، او گمان می کند که فرزند پیامبر خدا و باقرالعلم و مفسّر قرآن است. چیزی را از او بپرس که نمی داند.

ابرش کلبی به نزد امام آمده، گفت: ای فرزند علی! آیا تورات و انجیل و زبور و فرقان را خوانده ای؟ فرمود: آری.

گفت: پس اجازه دهید تا مسائلی در این خصوص از شما بپرسم. امام فرمود: بپرس ولی اگر قصد آگاهی و دست یافتن به مسائل را داری، بهره خواهی برد و اگر قصد اذیّت کردن داری، گمراه خواهی شد.

ابرش پس از چند پرسش و پاسخ، از جای برخاست در حالی که می گفت: حقیقتاً تو فرزند رسول خدا هستی. سپس به سوی هشام رفته، اظهار داشت: ای فرزندان بنی امیّه! ما را رها کنید چرا که این أعلم مردم زمین است به آنچه که در آسمان و زمین می باشد. این فرزند رسول خداست.(13)

6. مالک بن أعین جهنی

از جمله کسانی که امام محمدباقرعلیه السلام را ستود و ضمن اشعاری امام را مورد مدح و ستایش خود قرار داد، مالک بن أعین بود. وی امام را مخاطب قرار داده، چنین گفت:

وقتی مردم علم قرآن را طلب کنند، تمامی قریش از عرضه چنین علمی فرو می مانند. و هنگامی که گفته شود: فرزند دختر پیامبر کجاست؟ نزد او رشته های دراز این را خواهند یافت؛ ستارگانی است که برای شبروان نورافشانی می کنند و کوه هایی است که دانش را به وسعت کوهها به ارث می برند.(14)

7. محی الدّین نووی

وی که متوفّای سال 676 ق. است؛ در باره امام محمدباقرعلیه السلام می گوید:

محمد بن الحسین القرشی الهاشمی معروف، به «باقر» از آن جهت بدین لقب ملقّب گشته که دانش را شکافته، یعنی که اصل و ریشه آن را دریافته و از رازهای آن باخبر گشته است. او تابعی گرانقدر و امامی پرهیزکار است، که بر بزرگواریش همگی اذعان دارند و از جمله معدود فقهای مدینه و بزرگان آن به شمار می رود.(15)

8. محمد بن طلحه شافعی

وی در کتاب خود به نام مطالب السّؤل می نویسد: محمد بن علی باقرعلیهما السلام همان شکافنده علم و جامع آن است که دانش گسترده او و مقام بلندش بر همگان آشکار است و گوهر زینتش آراسته است و قلبش پرصفا و کار و کردارش پیراسته است و نفسش پاک و اخلاقش منزّه و اوقاتش به طاعت خدا سپری و قدمش در مقام تقوی راسخ و پا برجاست، فضایل و نیکیها به گرد پایش نمی رسند و ویژگی های مثبت اخلاقی به او افتخار می کنند...(16)


. همان، ج 4، ص 204؛ الارشاد، مفید، ص 246.

9. مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 199.

10. همان، ص 182.

11. زندگی دوازده امام، ج 2، ص 214.

12. مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 180.

13. بحارالانوار، ج 46، ص 355.

14. زندگی دوازده امام، ج 2، ص 204.

15 و 16. همان، ص 205.

دوشنبه 22 مهر 1392  1:14 AM
تشکرات از این پست
09303495228
saeedakh
saeedakh
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 2084
محل سکونت : فارس

پاسخ به:مبحث بیستم طرح صالحین: ايمان و علم در نگاه امام باقر (ع)

استدلال امام باقر با هشام بن عبدالملاک برای امامت

سیدبن طاووس به سند خود از امام صادق(ع) روایت کرده که هشام بن عبدالملک به حج آمد و من و مردم هم در حج بودیم من گفتم حمد می کنم خداوندی را که محمد- را به راستی و پیغمبری فرستاده است و ما را به آن حضرت گرامی گردانید، پس مائیم برگزیدگان خدا بر خلق، پسندیدگان خدا از بندگان او و خلیفه های خداوند در زمین پس سعادتمند کسی است که متابعت ما کند و شقی و بدبخت کسی است که مخالفت ما نماید و با ما دشمنی کند.

برادر هشام خبر به او رساند اما هشام در مکه متعرض نشد بعداً از دمشق ما را فراخواند چون وارد دمشق شدیم سه روز ما را راه نداد و ما را روز چهارم فراخواند- و ماجرای تیراندازی امام پنجم آنجا رخ داد و هشام تصمیم بر قتل امام گرفت تا اینکه گفت: مثل این کمان زن هرگز ندیدم، آیا جعفر در این امر مثل تو هست؟ حضرت فرمود:

خداوند به ما اهل بیت، رسالت علم و کمال و اتمام دین را عطا فرموده است. ]الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً[ «مائده 2».

چون این سخن را از پدرم شنید بسیار در غضب شد و صورتش سرخ شد و دیده راستش کج شد و اینها علامت غضب آن لعین بود. ساعتی سربزیر افکند و ساکت شد پس سربرداشت و به پدرم گفت که آیا نسبت ما و شما که همه فرزندان عبدمنافیم یکی نیست؟ پدرم فرمود که چنین است ولیکن حق تعالی ما را از سر مکنون و علم خود بهره مند ساخته است و دیگران را از آن حضّی نیست. هشام گفت: آیا چنین نیست که حق تعالی محمد را از شجره عبد مناف به سوی کافه خلق مبعوث گردانیده است از سفید و سیاه و سرخ پس از کجا این میراث مخصوص شما گردیده است؟

حال آنکه حضرت رسول- بر جمیع خلق مبعوث است و خدا در قرآن می گوید: (ولله میراث السموات و الارض) «آل عمران 180» یعنی میراث آسمان ها و زمین برای خداست. پس به چه سبب میراث علم مخصوص شما شد و حال آنکه بعد از محمد پیغمبری مبعوث نگردید و شما پیغمبران نیستید.

پدرم فرمود: از آنجا ما را مخصوص گردانیده که به پیغمبر خود وحی فرستاد که ]لا تُحرک لسانک لتعجل به[ «قیامه 16» یعنی زبانت را حرکت نده تا به آن عجله کنی- و امر کرد پیغمبر خود را که مخصوص گرداند ما را به علم خود و به این سبب حضرت رسول- برادر خود علی(ع) را مخصوص می گردانید به رازی چند که از سایر صحابه مخفی می داشت چون آیه نازل شده که ]وتعیها اذن واعیه[ «حاقّه/12» یعنی نگه می دارد آن ها را گوش های نگهدارنده. پس حضرت رسول- فرمود که یا علی من از خدا درخواست کردم که آنها را در گوش تو گرداند، و به این سبب علی(ع) می گفت که حضرت رسول- هزار باب از علم تعلیم من کرد که از هر باب هزار باب دیگر گشوده می شود چنانچه شما راز خود را به مخصوصان خود می گوئید و از دیگران پنهان می دارید حضرت رسول- نیز رازهای خود را به علی- می گفت: و علی- نیز اهل بیت خود را که محرم اسرار بودند به آن رازها مخصوص گردانید و به این طریق آن علوم و اسرار، به ما میراث رسیده است.

هشام از چگونگی ادعای علم غیب علی(ع) سؤال کرد در حالیکه غیب مخصوص خداست؟

پدرم گفت: خدا همه چیز را در قرآن تا روز قیامت بیان کرده ]ونزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی[ «نحل 89» برتو کتاب را نازل کردیم در حالیکه بیان کننده هر چیز است و موعظه ای برای متقین است. و باز فرموده است ]و کل شی احصیناه فی امام مبین[ «یس 12» هر چیز را در امام آشکار شمرده ایم. ]و ما فرطنا فی الکتاب من شیء[ «انعام 38» هیچ چیزی را در کتاب فرو نگذاشتیم.

دوشنبه 22 مهر 1392  1:16 AM
تشکرات از این پست
saeedakh
saeedakh
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 2084
محل سکونت : فارس

پاسخ به:مبحث بیستم طرح صالحین: ايمان و علم در نگاه امام باقر (ع)

امام باقر (ع) و پیشنهاد ضرب سکه

کمال الدین دمیری در کتاب حیاة الحیوان و مقریزی در کتاب شذرات العقود از کسائی نقل کرده اند که روزی در مجلس هارون الرشید سخن از اولین نفوذ اسلامی به میان آمد، در آن مجلس تاریخچه نخستین سکه هایی که بر آنها شعارهای اسلامی نقش بسته چنین مطرح شد:

در آغاز، کاغذ از جانب رومیان به مملکت اسلامی وارد می شد، در آن روزگار بیشتر مردم مصر نصرانی بودند و همکیش پادشاه روم به حساب می آمدند.از این رو، بر حاشیه کاغذهایشان با خط رومی این کلمات: (پدر، پسر و روح القدس) نقش بسته بود.

این نوع کاغذها در جامعه اسلامی از آغاز تا عصر عبد الملک مروان رواج داشت تا این که عبد الملک از کسی که زبان رومی می دانست، خواست تا آن کلمات را برای او ترجمه کند.پس از ترجمه کلمات، عبد الملک برآشفت و گفت: این شایسته نیست که در سرزمین اسلام، شعار نصرانیت به وسیله این اوراق در حد وسیعی منتشر شود.

از این رو، به عبد العزیز مروان که برادر او و نماینده و کارگزار وی در مصر بود، دستور داد تا این حاشیه ها را از بین ببرد و دستور دهد تا سازندگان کاغذ بر حاشیه کاغذها آیاتی از قرآن بنویسند.

دستور از میان بردن حاشیه های رومی به سایر کارگزاران حکومت در سایر شهرها نیز ابلاغ گردید.

کاغذها با حاشیه های جدید با گذشت زمان رواج یافت و به سرزمین روم نیز رسید.پادشاه روم از این برنامه ناخشنود شد و به عبد الملک نامه نوشت و از او خواست تا حاشیه های رومی را دوباره به کارگیرد و رواج دهد.

نامه را همراه با هدایا به سوی عبد الملک گسیل داشت، اما عبد الملک نامه و هدایا را پس فرستاد، این کار دو مرتبه دیگر با هدایای بیشتر صورت گرفت.در مرتبه آخر، پادشاه روم تهدید کرد که اگر حاشیه ها به صورت نخست باز نگردد، بر روی سکه ها، دشنام به پیامبر اسلام را نقش خواهد زد.

در این عصر، سکه های رایج میان مسلمانان، سکه های رومی بود.و اگر پادشاه روم تهدید خود را عملی می ساخت، ضربه ای سیاسی بر حکومت اسلامی وارد می شد و مقدسات مردم مورد اهانت قرار می گرفت.

عبد الملک خود را مواجه با مشکلی بزرگ یافت، برای مشورت و یافتن راه حل به شخصی به نام روح بن زنباع روی آورد.ولی او در پاسخ گفت:

ای عبد الملک! تو خودت خوب می دانی که چه کسی راه حل مشکل تو را می داند، اما بعمد آن را مطرح نمی کنی.

عبد الملک: او چه کسی است؟ !

روح بن زنباع: او جز باقر العلوم (ع) از خاندان پیامبر اکرم (ص) فرد دیگری نمی تواند باشد و تو ناگزیر هستی که از او کمک بگیری.

عبد الملک: آری تو درست می گویی.ولی...

عبد الملک به والی خود در مدینه دستور داد تا نزد امام باقر رفته و امکانات سفر را در اختیار وی قرار دهد و آن حضرت را برای سفر به سوی شام تجهیز کند.

والی مدینه، چنین کرد و امام رهسپار شام گردید.

عبد الملک به استقبال آن حضرت رفت، خیر مقدم گفت و مشکل سیاسی خود را مطرح ساخت و کمک طلبید.

امام باقر (ع) فرمود: کار را دشوار نگیر.نظر من این است که هم اکنون از اهل فن بخواهی تا برایت درهم و دینارهای فراوانی را بسازند که بر یک طرف آن شعار توحید و بر طرف دیگر محمد رسول الله نقش زنند و در مدار آن نام شهری که سکه در آن زده شده و تاریخ ساخت آن نوشته شود.سپس در زمینه برخی خصوصیات دیگر سکه ها، رهنمودهایی داد تا تقلب و دخل و تصرف در آنها به آسانی میسرنباشد.و به عبد الملک فرمود: از مردم بخواه تا از این پس با این سکه ها معاملات خود را انجام دهند و مبادلات اقتصادی را با سکه های رومی ممنوع و دارای مجازات اعلام کن.در ظرف چند ماه، رهنمودهای امام باقر (ع) بخوبی عملی گردید و سکه های اسلام در روابط اقتصادی به کار گرفته شد.آن گاه عبد الملک به پادشاه روم نوشت، اگر می خواهی تهدیدهایت را عملی کن!

پادشاه روم که از رواج سکه های اسلامی مطلع شده بود، عملی ساختن تهدیدهای خود را بی ثمر یافت و از آن صرف نظر کرد. (1)

پی نوشت:

1 ر ک: سیرة الائمة الاثنی عشر 2/223 221، ائمتنا 1/ .386

دوشنبه 22 مهر 1392  1:19 AM
تشکرات از این پست
saeedakh
saeedakh
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 2084
محل سکونت : فارس

پاسخ به:مبحث بیستم طرح صالحین: ايمان و علم در نگاه امام باقر (ع)

سیره عملی امام باقر(ع)

شمایل

نام شریفش محمد، کنیه اش ابوجعفر و لقبش باقر بود. از آن روی باقرنامیده شد، که شکافنده علم، پرچمدار دانش و آشکار کننده گنجهای نهان علوم ومعارف بود.

آن گرامی به پیامبر شباهت بسیار داشت، مردی بود، گندم گون، میانه بالا و میان باریک قوی هیکل و سنگین وزن، صورتی گرد داشت و ریشی سیاه، پوستش نرم و لطیف بود و صدایش نیکو، تابنده روی، پیوسته ابروی و پیچیده موی بود. چشمانی بزرگ،بینی کشیده، و دندانهایی درشت داشت، به گاه خنده دندانهایش چون در می درخشید،قهقه نمی زد.

و چون خنده اش تمام می شد می فرمود: خدایا بر من خشمگین مشو، رخسارش را خالی زینت بخشیده بود، و بدنش خال قرمزی داشت و سرش به پائین متمایل بود، چون خشمگین می شد، خشمگینانه به آسمان می نگریست، چنانکه بیننده خشم را در چهره اش می دید.

اوصاف

جانشین پدر بود و بزرگ علویان، در علم و تقوا، زهد و پارسایی بزرگی و آقایی سرآمد بنی هاشم بود، نامش در میان مردم مشهور بود و بزرگی اش دربین شیعه و سنی آشکار و دوست و دشمن به فضل و برتری اش معترف.در میان سران مذاهب و بزرگان فقها، علم و فضلش ضرب المثل بود.

مسلمانان در هر مساله ای در می ماندند به گنجینه دانش وی روی می آوردند.

دانشمندان بزرگ در نزد وی چون کودکی دانش آموز، در نزد معلم، بودند.

«جابر بن عبدالله انصاری » آخرین بازمانده یاران پیامبر، در مجلس درسش حاضرمی شد و علم می آموخت. ارباب مذاهب و جویندگان دانش، پرسشهای مشکل خود را ازحضرتش می پرسیدند.

عبادت

همیشه به یاد خدا بود، در همه حال نام خدا بر لب داشت، نماز زیادمی خواند و چون سر از سجده بر می داشت. سجده گاهش از اشک چشمش تر شده بود.

امام صادق فرمود:پدرم در مناجات شبانه اش می گفت:«خدایا، فرمانم دادی نبردم،نهیم کردی، اطاعت نکردم، اکنون بنده ات، نزد تو آمده و عذری ندارم ».

آنگاه که به سفر حج می رفت، چون به حرم می رسید، غسل می کرد، کفشهایش را در دست می گرفت و مسافتی را پیاده می رفت. و چون وارد مسجد الحرام می شد به کعبه نگاه می کرد و با صدای بلند می گریست، غلامش افلح می گوید:با امام باقر حج گزاردم، چون وارد مسجدالحرام شد، به «بیت » نگاه کرد و گریست تا آنکه صدایش بلند شد،گفتم: «فدایت شوم، مردم به شما نگاه می کنند، آهسته تر گریه کنید»،فرمود:«وای بر تو ای افلح، چرا گریه نکنم، شاید خداوند از رحمت به من نگاه کند، و فردای قیامت بدین سبب، نزدش رستگار شوم ». حتی در شب وفاتش، مناجات شبانه اش را ترک نکرد. چون غمگین می شد، زنان و کودکان را جمع می کرد، او دعامی کرد و آنها آمین می گفتند.

مهابت و شجاعت

علم و تقوایش، زهد و پارسایی اش،چنان عظمت، جلالت و ابهتی به وی داده بود که کسی نمی توانست او را سیر نگاه کند.

و دانشمندان بزرگ از جمله «حکم بن عتیبه » با همه عظمت و بزرگی اش، در نزد او،کودکی دانش آموز می نمود، یکی از همراهان هشام بن عبدالملک خلیفه اموی، به هنگام حج، چون توجه و احترام مردم به آن حضرت را دید، تصمیم گرفت با طرح سوالی او راشرمنده کند، و چون به نزد آن گرامی رسید و چشمش به او افتاد، تنش لرزید، رنگش پرید و زبانش بند آمد. یا آنکه در میان مردم چون یکی از آنها بود، و ازمتواضع ترین مردم به شمار می آمد، ولی در مقابل ستمکاران، شجاعانه می ایستاد و ازحق و حقیقت دفاع می کرد. آنگاه که خلیفه اموی هشام بن عبدالملک، آن حضرت را به دمشق احضار کرده بود، در مجلسی که تمام سران اموی گرد آمده بودند ابتدا هشام وسپس دیگر بزرگان بنی امیه آن حضرت را سرزنش کردند.

مردانه به پاخاست و از اسلام و اهل بیت پیامبر دفاع کرد، چنانکه هشام از سخن آن حضرت، که امویان را غاصب حقوق اهل بیت معرفی می کرد، به اندازه ای خشمگین شدکه فرمان داد امام را زندانی کنند. در مجلسی دیگر در نزد هشام در حالی که درکنار او و بر تخت وی نشسته بود، در پاسخ هشام، حقانیت خانواده خود را اثبات کرد، هشام از پاسخ امام چنان به خشم آمد، که صورتش سرخ شد و چشمانش برگشت.

رفتار با یاران و دیگر مردم

آن بزرگوار، یارانش را به همدردی و برادری و نیزیاری مسلمانان سفارش می کرد و می فرمود: «دوست داشتنی ترین کارها نزد خدا این است که مسلمانی، شکم مسلمانی را سیر کند، غمش را بزداید و دینش را ادا کند».

با همه مهربان بود. حتی با کسانی که نسبت به او رفتار بدی داشتند، از بد کاران در می گذشت، اگر نیمه شب مهمانی می رسید با مهربانی در برویش باز می کرد و در بازکردن بار و بنه اش به او کمک می کرد، در تشییع جنازه مردم عادی شرکت می کرد،لغزشهای یاران را نادیده می گرفت و می فرمود:«اصلاح امور زندگی و روش برخورد بامردم چون پیمانه پری است که دو سوم آن زیرکی و یک سوم آن گذشت است ».

از تحقیر مسلمانان نهی می کرد و به غلامان و کنیزانش می فرمود: «گدایان را گداننامید و آنها را با این نام نخوانید، بلکه آنان را به بهترین نامهایشان صدابزنید».

در امر اصلاح جامعه و جلوگیری از فساد و تنبیه بدکاران، تلاش می کرد آنگاه که از دزدی افرادی آگاه شد، به غلامانش دستور داد. آنها را گرفتند و به والی مدینه تحویل دادند و اموال دزدیده شده را خود به صاحبان آنها برگرداند.

یاران و همراهان را غذا می داد و چون کمی از آنان فاصله می گرفت در برخورد مجددبا آنان چنان احوال پرسی می کرد که گویا مدتها است آنها را ندیده است.

آراستگی ظاهر

موی سرش تمیز و مرتب بود و می فرمود:«هرکس موی نگه می دارد، آنرامرتب کند و فرق بگذارد» و به دو طرف سرشانه کند، ریش خود را کوتاه می کرد و خطمی گرفت و موهای دو طرف صورت و زیر چانه اش را می سترد، حجامت می کرد. دستها وناخنهایش را حنا می گرفت. دندانهایش را که سست شده بود، با طلا محکم کرده بودانگشتری در دست می کرد، نقش انگشتری اش «العزه لله » بود.

غذا خوردن

غذا را با «بسم الله » آغاز و با «الحمد لله » ختم می کرد، و آنچه را در اطراف سفره ریخته بود، اگر در خانه بود، بر می داشت و اگر در بیابان بودبرای پرندگان وا می نهاد.

میهمانی دادن

غذا دادن به مومنین بویژه شیعیان را بسیار مهم می شمرد و به یاران خود سفارش می کرد، که دوستان و هم کیشان خود را میهمان کنند و غذا بدهندمی فرمود:«کمک به خانواده یک مسلمان و سیر کردن شکمشان و بی نیاز کردن آنها ازمردم، برایم از هفتاد حج بهتر است » به سیر کردن شکم خیلی اهمیت می داد. و سیرکردن یک نفر نزد وی از آزاد کردن یک بنده بهتر بود.

خانه اش منزلگاه شیعیان، مسلمانان، غریبان و رهگذران بود، میهمان زیاد به خانه می برد. به میهمانان غذای لذیذ می داد، اجازه نمی داد میهمانش کاری انجام دهد.

تجارت و کار

یارانش را به کار و کسب تشویق می کرد، از شغل آنها می پرسید. اگربیکار بودند، سفارش اءکید می کرد که به کاری مشغول شوند و می فرمود:«من کسی راکه کار و کاسبی را رها کرده و به پشت بخوابد و بگوید; خدایا روزیم ده، دشمن دارم » به یکی از یارانش که بیکار بود فرمود:«مغازه ای بگیر، جلویش را جاروب کن و آب بپاش، بساطی در آن بگستر، چون چنین کنی وظیفه ات را انجام داده ای!» به یارانش سفارش می کرد که اگر آب یا زمینی را می فروشند حتما با پول آن آب و زمین بخرند. آن گرامی تنها سفارش به کار نمی کرد، بلکه خود نیز به باغ و مزرعه خویش می رفت و حتی در هوای گرم تابستان، عرق ریزان کار می کرد. آن حضرت می فرمود:«دنیا چه یاور خوبی برای طلب آخرت است » و غلامان خویش را به کاری وامی داشت بر آنها سخت نمی گرفت و آنها را در انجام کار آزاد می گذاشت، اگر کارشان سنگین و مشکل بود خود نیز به آنها کمک می کرد و می فرمود:«هرگاه غلامان خود رابه کار می گیرید، و کار بر آنان سخت است خودتان نیز با آنان کار کنید».

سخاوت و بخشش

امام باقر(ع) با آنکه درآمدش کم، خرجش بسیار و عیال وار بود، درعین حال بخشندگی اش بین خاص و عام آشکار و بزرگواری اش - مشهور، و فضل و نیکی اش معروف بود، افراد زیادی به امید بهره مندی از جود و کرمش به سویش می شتافتند وهیچ یک ناامید بر نمی گشتند. هرکس به خانه اش وارد می شد، از آنجا بیرون نمی رفت،مگر آنکه غذایش می داد، لباس نیکویش می پوشاند و مبلغی پول به او می بخشید بخشش او به حدی بود که مورد اعتراض نزدیکان قرار گرفت. آن حضرت یاور بیچارگان، یاردرماندگان و دستگیر در راه ماندگان بود.

هرگاه شیعیانش از شهرهای دیگر به دیدارش می رفتند. زاد و توشه راه، لباس وجایزه شان می داد، و می فرمود:«پیش از آنکه ملاقاتم کنید اینها برایتان آماده شده بود».

جایزه هایش بین پانصد تا هزار درهم بود. هم خود می بخشید و هم به یاران وخویشانش سفارش می کرد که بخشنده باشند، در یک روز هشت هزار دینار به مستمندان مدینه بخشید و خانواده ای را که یازده نفر بودند و همه غلام و کنیز بودند آزادکرد. به سبب بخششهایش نیازمندان زیادی به منزلش مراجعه می کردند و آن حضرت به غلامان و کنیزانش سفارش می کرد که آنها را تحقیر نکنند و گدا ننامند بلکه آنان را به بهترین نامهایشان صدا بزنند. هر روز جمعه یک دینار صدقه می داد ومی فرمود: «نیک و زشت و صدقه روز جمعه دو چندان می شود» و نیز می فرمود:«نیکی،فقر را می زداید و بر عمر می افزاید و از مرگ بد پیشگیری می کند». پیوسته یارانش را به همدری و دستگیری یکدیگر سفارش می کرد و می فرمود«چه بد برادری است،برادری که چون غنی باشی همراهت باشد و چون فقیر شوی تو را تنها بگذارد». ومی فرمود: «برادری آنگاه کامل است که یکی از شما دست در جیب رفیقش کند و هرچه می خواهد برگیرد».

دوشنبه 22 مهر 1392  1:20 AM
تشکرات از این پست
hoseinh1990
hoseinh1990
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2645
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث بیستم طرح صالحین: ايمان و علم در نگاه امام باقر (ع)


نقل قول 09303495228

سلام

درسته هرکسی را بحر کاری ساختند  ... امام باقر (ع) بحر علم

امام باقر (ع)  برای امام صادق (ع) چه کاری انجام دادند ؟یعنی برای آینده ایشون چیکار کردن ؟

اقدام امام این بود که در سکوت دین اسلام رو ترویج بدن و قیام نکن

و ...

یه بار نوشتم نیومد دیگه هم انگار نمیشه نوشت چون یکم زیاد بود
 

گـر تو خواهی که  بیابی زجهان راه نجات

بر محمّد تو بگو از دل و جان صلوات.

 

دوشنبه 22 مهر 1392  3:42 PM
تشکرات از این پست
09303495228
دسترسی سریع به انجمن ها