0

شهید محسن سیفی

 
shokoofeh
shokoofeh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1389 
تعداد پست ها : 952
محل سکونت : البرز

شهید محسن سیفی

 

 
سیفی در اولین دیدار خود به همراه شهید عبدی به عنوان فیلمبردار عازم مناطق جنوب شد او بار دیگر در شب تحویل سال 1378 جهت مبارزه با اشرار به همراه برادران نیروی انتظامی به منطقه رفت. سیفی سرانجام در تاریخ 2/3/1378 در سن 19 سالگی توسط اشرار به شهادت رسید پیکر خون*آلود محسن در دشت سمسور (ایرانشهر) بر خاک افتاد، تا گواهی بر صدق ارادتش به اباعبدالله (ع) باشد. مادر شهید او همیشه خطاب به شهدا می گفت خوشا به حال آنها كه رفتند و می گفت من شهید می شوم و به من می گویند شهیدسیفی!!نامه*ای به برادر بسم الله الرحمن الرحیم امروز روز عرفه است و الان این نامه را بار دیگر می*نویسم ساعت 2:30 نصف شب است دوست دارم یکبار دیگر به بهشت زهرا (س) بنشینم و سینه بزنم از همه چیز خسته شدم و همه چیز برایم تکراری است حال خاصی دارم دنبال یک چیز می گردم ولی هنوز پیدایش نکرده*ام امسال اینجا محرم شهرمرده*هاست فقط از سه الی چهار مسجد صدای اذان و دعا می*آید و دیگر هیچی اصلا از عزاداری خبری نیست ما اینجا برای خودمان یک هیئت سینه زنی راه انداختیم و مدام هم محمد بابایی و مجتبی یوسفی خودمان هستند خلاصه به کرامت آقا امام حسین (ع) سینه زدن بچه*های تهران را در ایرانشهر پیدا کردیم از فرماندار تا سرباز نوار نریمان گوش می دهند و به خصوص مسئول منطقه خلاصه ما اینجا همه را با نوار امام رضای (ع) سعید حدادیان، آشنا کردیم مرا دعا کنید خدایا جواب من را بده دوست دارم سرم پیش آقا حسین (ع) بره از بچه*ها طلب حلالیت کنید دلم برای پارچه و ریسه زدن تنگ شده به بچه*ها بگو یادش بخیر از دو کوهه، شلمچه، اروندرود، هویزه، خرمشهر، آبادان خیلی دلم تنگ شده یادش بخیر مشهد، گنبد طلا، سقاخونه، صحن گوهرشاد، خادمانش ... یادش بخیر بهشت زهرا، مرقد امام، قم، جمکران ...وقتی که مرا داخل قبر می*گذارند از خاک تربت امام حسین (ع) روی دهانم بریزید که من نمی*توانم جواب بدهم، شاید این کمکم کند و اما شب اول قبر نوار نریمان بگذارید تا حال بیایم و به ذکر سینه*زنی که رسیدم خودم دستهایم را بالا مِی*آورم و سرم را تکان می دهم و مشغول سینه زدن می*شود به بچه*ها بگو زیارت عاشورا را بخوانند ......
روی قبرم بنویسد حسینی بوده است
بنویسید ز یــاران خــمـینـی بـوده است
بنویسید که او جا مـانــده بود از قافله
سرپرست قافله ساقی عشقش بوده است
بنوسید حسین بن علی (ع)* او را خــریـد
زان سبب راس تنش چون او پر از خون بوده است
بنوسید زهــــرا (س) محسنی دیگر خرید..
زیــن سـبـب او سـید آل محمد بوده است
بنوسید کعبه نیست جز سنگ و کلوخ
بنویسید دلــش بیت*الحرامش بـوده است
فقط برای آقایم حسین (ع) گریه کنید
شعر از :شهید محسن سیفی
هر وقت برای حضرت زهرا(س) گریه می كنید اشك هایتان را به سینه بكشید.در وقت خواب وضو بگیرید و وقتی در رختخواب قرار گرفتید سه مرتبه بگویید یا زهرا(س). وقت صبح برای گرفتن وضو و اقامه نماز صبح هم یاد زهرا(س) از خاطرتان نرود.قسمتی از توصیه های شهید به خانواده اشوصیت*نامهیا الله جل جلاله الله یا محمد (ص)*، یا علی (ع)، یا فاطمه (س) ،.... یا حجه (عج) و شما ای ولی ما یا روح*الله و شما ای پیروان صادق آن شهیدان، خدایا چگونه این وصیت*نامه را بنویسم در حالیکه سراپا گناه و معصیت و سراپا تقصیر و نافرمانی هستم گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از این دنیا بروم می*ترسم رفتنم خالصانه نباشد پذیرفته درگهت نشوم یا رب العفو خدایا نمیرم در حالیکه از من ناراضی باشی من می*خواهم به پای تو خونی بشوم از زندگی هیچ نفهمیدم حال باید خونی می*شد و در رگهایم جریان می*یافت و سلولهایم (یارب، یا رب) می*گفت خدایا قبولم کن یا اباعبدالله شفاعت آه چقدر لذت*بخش است انسان آماده باشد برای دیدار رویش ولی چه کنم تهیدستم خدایا قبولم کن :«ای عاشقان اباعبدالله بایستی شهادت را در آغوش گرفت گونه*ها بایستی از حرارت شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند اهمیت زیاد به نماز و دعاها و مجالس اباعبدالله (ع) و شهداء بدهید از همه کسانی که از من رنجیده*اند و حقی بر گردن من دارند طلب بخشش دارم و امیدوارم خداوند مرا گناهانی بسیار بیامرزد .... به یاد آقا امام حسین (ع) دوست دارم پیش محمد عبدی خاکم کنید دوست دارم دومین نفر از شما باشم آقاجون قبولم کن...... شهید محسن سیفی
 
اللهم الرزقنا شهادة فی سبیلک
یاعلی
گمنامی تنها برای شهرت پرست ها
درد آور است وگرنه همه اجرها
در گمنامی است
....................................
دیروز دنبال گمنامی بودیم
و امروز مواظبیم ناممان
گم نشود !!!
جبهه بوی ایمان میداد و
اینجا ایمانمان بو میدهد !
دیروز از هر چه بود گذشتیم،
امروز از هر چه بودیم!
آنجا پشت خاکریز بودیم
و اینجا در پناه میز!
 
 
http://hshanzale.blogfa.com/post/23

 

قوم من ترنج را با پوست می خورند

 راستی! کسی زلیخا را ندیده است؟

پنج شنبه 11 مهر 1392  4:23 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها