در فرهنگ اهل بیت(ع) امامت عبارت از خلافت و جانشینی پیامبر(ص) در نگهداری دین و حفظ حوزه مسلمین است و امام کسی است که از طرف خدا و رسول خدا برای رهبری و راهنمایی مردم در تمام امور دینی و دنیوی تعیین شده است. با توجه به مسئولیتهایی که امام دارد هم از علم امامت برخوردار است و هم از گناه و اشتباه مصون است.
بحرانها و آشوبهای مختلف اجتماعی، در مجموع شرایطی را فراهم میکنند که وقتی حضرت به اذن پروردگار عالم ظهور کنند و مردم را به سوی خود فرا میخوانند در کمترین زمان ممکن از سرتاسر عالم انسانهای عدالتخواه و تشنه امنیّت و آسایش خود را به نزد آن حضرت میرسانند و لحظه به لحظه بر تعداد یاران وی افزوده میشود تا به آنجا که در کمتر از یک سال به کمک خود مردم، حکومت عدل جهانی در سراسر کره زمین استقرار پیدا میکند و بساط ستم و ظلم و تعدی برچیده میشود و بشریت به آرزوی دیرینه خود که همانا صلح و امنیّت و آسایش کامل است دست مییابد. پرواضح است که این کار به راحتی هم انجام نمیگیرد چه بسیار افرادی که منافع نامشروع خود را در خطر دیده و به مخالفت با آن حضرت برمیخیزند و در صدد جنگ برمیآیند که امام مهدی(ع) همانند همه اولیای الهی با شیوههای مختلف آنها را به راه راست فراخوانده از وارد شدن به جنگ برحذر میدارد و چنانکه در فرموده امام صادق(ع) آمده است:
آن حضرت آنان را با کلامی حکیمانه دعوت به پذیرش حق میکند و با زیباترین و شیرینترین سخنان آنها را موعظه میکند که بسیاری از آنها توجه کرده به حقّ گردن مینهند و دست از مخالفت و ستمگری و تعدی برمیدارند. [۱]
شوکت و عظمت پوشالی سرکشان را درهم شکند؛ کاخ شرک و نفاق را ویران سازد و شاخههای گمراهی و شقاوت و فسق و فجور را قطع کند.[۲]
اینجاست که مسئله انتقام خون به ناحق ریخته شده مظلومان عالم از آدم(ع) تا آخرالزمان مطرح میشود چنانکه در بخشی از دعای ندبه در اشاره به این واقعیت میخوانیم:
کجاست آنکه انتقام خون انبیاء و فرزندان انبیاء را میگیرد و خون کشته در کربلا را باز میستاند.[۳]
***گفتار درباره ی زمینه و قیام امام زمان مهدی(عجل الله تعالی فرجه شریف) در این صحبت محدود و مقاله ی ذیل نمی گنجد . باشد که خدای منّان لطفی شامل حال مومنان و شیفتگان امام (ع) بکنند و ظهورش را تعجیل فرمایند.انشا الله***
*علل قیام امام مهدی(ع)
۱-تشکیل حکومت جهانى
یکى از استراتژىهاى مهم امام(ع) تشکیل حکومت جهانى این است که در آن سعادت دنیا و آخرت بشر تأمین مىشود. مورخان و سیره نگاران باور دارند که بعد از فراگیرى ستم حکومتهاى حاکم بر جهان، مردم آماده پذیرش حکومت عدالت گرا مىشوند، گر چه برخى با تشکیل حکومت امام زمان(ع) مخالفت مىکنند؛ ولى اکثر مردم آماده حکومت امام(ع) مىشوند.
۲-بیعت گرفتن
براى تشکیل حکومت جهانى و قانونى، نیاز به پایگاه مردمى است، از این رو امام زمان(ع) از مردم بیعت مىگیرند
مهدی(ع) سپاهیان خود را جهت گرفتن بیعت به اطراف جهان خواهد فرستاد. مردمان ظالم و ستمگر از بین خواهند رفت و اهل شهرها از برای مهدی تسلیم خواهند شد[۴]
۳-مبارزه با دجال
در برخى از روایات تصریح شده است که امام(ع) در هنگام ظهور با دجال مىجنگند. در این که دجال چیست و حضرت چگونه با او جنگ مىکند ،اختلاف نظر وجود دارد؛ ولى یکى از سیاستهاى امام زمان(ع) مبارزه با دجال است. در کتاب الفتن از زُهرى آمده است: «اذا التقى السفیانى و المهدى(ع) القتال یومئذ یسمعون من السماء صوتا ألا إنّ اولیاء اللَّه من اصحاب فلان یعنى المهدى(ع)»[۵]
۴-آموزش و تعلیم قرآن
واقعیت آن است که مسلمانان از معارف بلند قرآن فاصله گرفتهاند که در قرآن از آن به عنوان مهجوریت قرآن یاد شده است.[۶]
یکى از برنامههاى امام زمان(ع) در هنگام ظهور، آموزش قرآن است، تا هم قرآن از مهجوریت رهایى یافته و هم مردم با معارف بلند آن آشنا شوند. امام باقر (ع) فرمودند:
«هرگاه قائم آل محمد(ص) قیام کند، خیمههایى نصب مىکند براى کسانى که قرآن را همان طور که نازل شده، به مردم تعلیم دهند».[۷]
۵-مبارزه با خرافات و بدعت زدایى
یکى از برنامههاى مهم امام زمان(ع) مبارزه با خرافات و بدعتها است، از این رو برخى تصور مىکنند امام دین جدید آورده است. امام باقر(ع) فرمود: «آن چه از آثار بدعت و گمراهى قبل از وى بوده است، منهدم مىکند چنان که پیغمبر(ص) اساس جاهلیت را منهدم کرد. آن گاه از نو اسلام را از سر مىگیرد»[۸]
۶-اجراى قوانین اسلام و حاکمیت دین بر جهان
یکى از برنامههاى مهم امام (ع) اجراى قوانین اسلام و حاکمیت دین بر جهان است. در قرآن تصریح شده است: «لیظهره على الدین کلّه و لو کره المشرکون».[۹]
مفسران و پژوهشگران قرآنى این آیه را در خصوص حاکمیت اسلام در زمان ظهور امام زمان(ع) دانستهاند، زیرا هنوز اسلام حاکمیت بر تمام جهان نداشته است.
عیاشى در تفسیر خود از رفاعه بن موسى نقل کرده: از حضرت صادق(ع) شنیدم که در تفسیر آیه: «و له أسلم من فى السموات و الارض طوعاً و کرهاً» فرمودند:
«هنگامى که قائم ما قیام کرد، جایى روى زمین باقى نمىماند، مگر این که در آن جا صداى «أشهد ان لا اله الا اللَّه و أشهد ان محمدا رسول اللَّه» بلند شود».[۱۰]
۷-گسترش عدالت و از بین بردن فساد
یکى از ویژگىهاى حکومت امام(ع) گسترش عدالت و از بین بردن ناهنجارىها و فساد است.
پیامبر اسلام(ص) فرمود: «فیملأ الارض عدلا و قسطا کما ملئت جوراً و ظلماً»[۱۱]؛ امام زمان(ع) زمین را پر از عدل و داد کند، چنان که پر از جور و ستم شده باشد.
امام زمان(ع) برنامههاى دیگرى مانند برخورد با دشمنان دین و آبادانى شهرها و روستاها دارد.
در جوامع روایی شیعه و سنی، از امور متعددی به عنوان «علایم ظهور» یاد شده است. منظم ساختن این نشانه ها در ضمن تقسیم و دسته بندی آن ها، فوایدی را در پی دارد که بر اهل دقت پوشیده نیست.
نشانه های ظهور را از زوایای مختلفی می توان نگریست؛ مثلا از لحاظ پیوستگی و گسستگی نسبت به ظهور، علایم منفصل و علایم متصل - و به تعبیر دیگر علایم پیش از ظهور و علایم مقارن با ظهور - را تشکیل می دهند و از نظر میزان قطعیت، به علایم محتوم و علایم مشروط انقسام می یابند و از جهت طبیعی و انسانی بودن و شخصی یا عمومی بودن سه دسته ی «حوادث خارق العاده»، «اوضاع عمومی اجتماعات بشری» و «متخاصمان؛ نیروها و چهره ها» را تشکیل می دهند.
**نخست به ذکر علایم متصل که همان نشانه های مقارن ظهور هستند می پردازیم و سپس علایم منفصل را در قالب سه دسته بیان می کنیم.
۱- علامت سال ظهور آن است که عدد آن فرد (یعنی مختوم به ۷ ۵ ۳ ۱یا ۹) می باشد و علامت روز ظهور آن است که شنبه مصادف با عاشورا (دهم محرم) خواهد بود.[۱۲]
۲- صبح روز ظهور، افراد زیر بالش خود صحیفه ای می یابند که بر آن نوشته شده: (طاعه معروفه).[۱۳]
۳- هنگام ظهور، ملکی (یا تکه ابری) بر فراز وجود شریف حضرت بقیهالله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه) ندا در می دهد: (این است مهدی (خلیفه الله) او را تبعیت کنید). [۱۴]
۴-عیسی بن مریم علیهما السلام از آسمان فرود آمده و پشت سر امام علیه السلام نماز می گذارد. [۱۵]
۵- جبرئیل علیه السلام از سمت راست و میکاییل علیه السلام از چپ، حضرت را مشایعت می کنند. [۱۶]و جبرئیل خروش بر می آورد: (البیعه لله). [۱۷]
۶- همزمان با سال ظهور، مردمان شاهد بیست و چهار نوبت بارش باران و رحمت الهی و سرسبزی و طراوت زمین و پدید آمدن برکات بیشمار خواهند بود.[۱۸]
**علایم منفصل یا پیشینی ظهور خود به سه دسته ی «حوادث خارق العاده»، «اوضاع عمومی اجتمات بشری» و «متخاصمان؛ نیروها و چهره ها» انقسام می یابد :
۱-کسوف خورشید در نیمه ی رمضان و خسوف ماه در آخر آن (بر خلاف قوانین حرکات طبیعی اجرام آسمانی)..[۱۹]
۲- فرو رفتن زمین در سرزمین (البیداء) (میان مکه و مدینه) و قریه ی (جابیه) و قریه ی (حرسْتا). [۲۰]
۳- توقف سیر خورشید در آسمان از هنگام ظهر تا نیمه های عصر. [۲۱]
۴- ظهور سرخی آفاق گستری در آسمان.[۲۲]
۵- ظاهر شدن تصویر صورت و سینه ای در قرص خورشید. [۲۳]
۶- صیحه ی آسمانی در ماه رمضان و ندای غیبی هاتفی که نام حضرت و نام پدر بزرگوارشان را فریاد می کند. [۲۴]
۷- مرگ های سرخ و سپیدی که پیش از ظهور حضرت بسیاری از مردمان را هلاک می سازد.[۲۵]
**احادیث بسیاری در کتب روایی شیعی و سنی وارد شده که اوضاع و احوال حاکم بر حیات عمومی نوع بشر را در سطح بین المللی، تیره و نابسامان و اسفناک ترسیم می کند. به گوشه ای از آن ها اشاره می کنیم:
۱- زوال علم و معرفت و خردورزی و انتشار جهالت و تقلید. [۲۶]
۲- شیوع فساد مالی و جنسی و قتل و غارت و شهادت به دروغ. [۲۷]
۳- افزایش قیمت ها و صعوبت معاش و فراوانی مرگ و میر. [۲۸]
۴- تکیه زدن حاکمان فاجر و ظالم بر اریکه ی قدرت. [۲۹]
۵- بی رونقی نماز و عبادت و رونق یافتن دروغ گویی و بی ثباتی مردم در دین خود. [۳۰]
۶-تشبه زنان به مردان و مردان به زنان.[۳۱]
در احادیث باب علایم ظهور، بخشی از نشانه های آغاز قیام حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه) به تبیین و ترسیم چهره های دو اردوگاه حق و باطل و رهبران برجسته ی سیاسی و فکری آن ها و عملکرد سپاهیان این دو جبهه اختصاص یافته است. پاره ای از آن ها را بیان می کنیم:
**حمران بن اعین از امام صادق علیه السلام نقل می کند که حضرت ابراز داشتند :
اموری که پیش از قیام قائم علیه السلام قطعا به وقوع می پیوندد، عبارت است از: خروج سفیانی، فرو رفتن زمین در منطقه ی البیداء، قتل نفس زکیه و ندای آسمانی. [۳۲]
شیخ صدوق به اسناد خود از عمر بن حنظله حکایت می کند که شنیدم امام صادق علیه السلام فرمود: پنج علامت قطعی وجود دارد که پیش از قیام قائم علیه السلام رخ خواهد داد: قیام یمانی، خروج سفیانی، صیحه ی آسمانی، به قتل رسیدن نفس زکیه و فرو رفتن زمین در البیداء. [۳۳]
اخبار زیادی نیز در دست است که برخی از این علایم را به تنهایی، نشانه ی قطعی معرفی کرده اند؛ مثلا خروج سفیانی، یا صیحه ی آسمانی و یا کشته شدن نفس زکیه یا خسف بیداء علایمی هستند که هر یک محتوم شمرده شده اند.
۱-خروج سفیانی :نام این فرد پلید که رهبری جبهه ی باطل و نیروهای مهدی ستیز را به عهده خواهد داشت، عثمان بن عنبسه بن ابی سفیان است که از ابوسفیان مشرک معروف صدر اسلام نسب می برد. و همو لشکری را تجهیز نموده برای مقابله ی با امام به سوی مکه روانه می کند که زمین در صحرای البیداء، آنان را در کام خود می کشد. به مدت ۹ماه بر نواحی پنجگانه ی دمشق، حمص، اردن، حلب و قنسرین حکومت خواهد کرد و خون های زیادی را خواهد ریخت تا این که سرانجام در منطقه ی فلسطین شرقی به دست سپاهیان صاحب الزمان (ع) اسیر شده و در کنار دریاچه ی (طبریه) چونان گوسفندی سر از بدنش جدا می گردد.
۲-ظهور شصت کذاب که مدعی نبوت اند. [۳۴]
۳-قیام دو زاده تن از آل ابی طالب که مردم را به خود می خوانند و سودای پیشوایی دارند.. [۳۵]
۴- قتل نفس زکیه [۳۶]
۵-قیام یمانی [۳۷]
۶-قیام سید خراسانی (شعیب بن صالح) و خروج پرچم های سیاه از خراسان در حمایت از موعود امم.[۳۸]
۷-ظهور مرد مغربی از مصر و تسلط وی بر شام.[۳۹]
۸-ورود پرچم های قیس و عرب به مصر[۴۰]
۹-ورود پرچم های کنده به خراسان [۴۱]
۱۰- پیاده شدن برادران ترک در (الجزیره) (علامه سید محمد صدر معتقد است که مقصود از جزیره، سرزمین مابین النهرین در عراق است که در متون کهن بدین اسم نامیده می شده است) و پیاده شدن رومیان در (الرمله) (آنچنان که یاقوت حموی در معجم البلدان / ج ۳ ص ۶۹آورده است، الرمله شهر بزرگ و مرکزی منطقه ی فلسطین بوده که از بین رفته است(.[۴۲]
در روایات زیادی از «دابه» یا «دابه الارض» به عنوان یکی از نشانه ها یاد شده است و از جمله در خطبهی امیرالمومنین علی (ع) که نزال بن سبره نقل کرده و طی آن صعصعه بن صوحان و اصبغ بن نباته در باره ی دجال از امام علیه السلام سوال می کنند و در ادامه حضرت از طامه ی کبری یاد می کنند و آنگاه می فرمایند:
دابه از زمین نزدیک سرزمین صفا خارج می شود در حالی که انگشتری سلیمان بن داود (علیهما السلام) و عصای موسی (ع) را با خود دارد، انگشتری را بر صورت هر مومنی نهد، بر روی آن این جمله نقش می بندد که (به درستی که این فرد مومن است) و بر صورت هر کافری نهد بر آن چنین ظاهر می شود که (به راستی که این فرد کافر است)... آن گاه دابه سر خود را بلند می کند و با مشیت الهی تمامی اهل جهان وی را مشاهده می کنند...) [۴۳]
در اغلب کتب، دابه الارض بر خود وجود شریف امام زمان (ع) تطبیق شده و مراد از دابه الارض خود حضرت دانسته شده است به قرینه ی این که در روایات دیگری وارد شده که حضرت، زمان قیام چیزهایی با خود دارند از جمله: عصای موسی و انگشتری سلیمان علیهما السلام لکن باید توجه داشت که شواهدی در دست است که بر این تطبیق صحه نمی گذارد؛ از جمله:
۱- در خطبه ی پیش گفته ی امام العارفین امیرالمومنین (ع)، ابتدا حضرت از کشته شدن دجال به دست ولی عصرعلیه السلام خبر می دهند و در ضمن آن اشاره می کنند که عیسی علیه السلام پس از ظهور، پشت سر حضرت حجت (ع) ایستاده، در نماز به وی اقتدا می کند، آنگاه می فرمایند: پس از آن، خروج دابه به وقوع می پیوندد و این عدم اتحاد زمانی، دوگانگی وجود شریف امام علیه السلام و دابه ی مورد نظر را می رساند.
۲- در روایات نبوی که بسیاری از اصحاب در کتب خود به نقل آن پرداخته اند [۴۴]
دابه غیر از حضرت صاحب الامر یاد شده و در عبارت حدیث «خروج القایم» بر «الدابه» عطف شده که بر عدم این همانی دلالت می کند.
۳- هم خطبه ی مزبور مولی الموحدین علیه السلام و هم روایت پیش گفته بر این امر دلالت می کند که نه تنها مسیله ی خروج دابه، قابل تطبیق بر قیام صاحب الامر (عجل الله فرجه) نیست بلکه اساسا از نشانه های ظهور نیز نبوده، و از «اشراط الساعه» می باشد. زیرا در خطبه ی علوی تصریح شده که خروج دابه کذایی در ارتباط با طامه کبری رخ می دهد و ذیل آن نیز می فرمایند: «آنگاه باب توبه بسته شده و از کسی توبه پذیرفته نمی شود» که این از خصایص روز قیامت است.
همچنین در روایت نبوی، حضرت در ابتدای سخن می فرمایند: «از حدوث ده علامت پیش از برپایی قیامت گریزی نیست...» و آنگاه آن ها را می شمارند و در چهارمین علامت از دابه یاد می کنند که این خود نص بر حتمی بودن این ده نشانه است.
از جمله احادیث مبین علایم قطعی که در کتب معتبری چون الارشاد، اکمال الدین، الغیبه نعمانی، و اعلام الوری وارد شده اند، از «طلوع خورشید از مغرب» یاد شده است.
نکته ای که در این باره وجود دارد این است که مقصود از خورشید طالع از مغرب چیست؟ آیا منظور همین ستاره ی فروزان منظومه ی شمسی است یا مراد از آن، شمس ولایت و امامت در آخر الزمان، یعنی وجود مقدس امام مهدی علیه السلام است؟
زبان روایات در باب علایم، به لحاظ زبان شناختی بر دو گونه است:
۱- زبان اخباری ساده
۲- زبان نمادین و سمبلیک.
۱-استفاده از زبان نمادین: در برخی احادیث وارد شده که
و هو الشمس الطالعه من مغربها[۴۵]
مهدی (ع) همان خورشید مغرب است.
۲-استفاده از زبان غیر نمادین: در روایت فضل بن شاذان از امام (ع) چنین می خوانیم که ابی حمزه ثمالی گفت: از امام ابی جعفر محمدبن علی (ع) پرسیدم: آیا خروج سفیانی قطعی است؟
امام پاسخ فرمودند: بلی و ندای آسمانی نیز حتمی است چنان که طلوع خورشید از مغرب خود و اختلاف بنی عباس در دولت و قتل نفس زکیه و خروج قایمی از آل محمد نیز حتمی است... [۴۶]
بر این اساس ممکن است هر دو معنا، مراد بوده و تحقق یابد؛ یعنی علاوه بر طلوع طلعت شمس ولایت مهدوی از محل غیبت خود، ستاره ی معروف خورشید نیز در ادامه ی سلسله حوادث خارق العاده و معجزه آسای عصر ظهور از سمت مغرب طلوع کند. هر چند این احتمال هم خیلی بی وجه نیست که گفته شود: پس از آن که - طبق روایات - خورشید از ظهر تا اواسط عصر از حرکت باز ایستد... هنگامی که درخشش خود را توام با حرکت از سوی مغرب از سر گیرد و ابرها و غبارهای آسمان زدوده گردد، چنین به چشم عالمیان نمایان خواهد شد که گویا خورشید از مغرب طلوعی دیگر را آغاز کرده است.
۱- مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۱
۲-فیومی اصفهانی، جواد، صحیفه المهدی، ص ۱۳۹ و دعای ندبه و...
۳-فیومی اصفهانی، جواد، صحیفه المهدی ص ۱۴۰
۴-محمد جواد نجفى، ستارگان درخشان، ج ۱۴، ص ۶۵
۵-صافى گلپایگانى، منتخب الاثر، ص ۱۱۲۱
۶-فرقان، آیه ۳۰
۷-مهدى موعود(ع)، ص ۱۱۲
۸-مهدى موعود(ع)، ص ۱۱۲۳
۹-صف (۶۱) آیه۹
۱۰-مهدى موعود(ع)، ص ۱۱۲۱ – ۱۱۲۲
۱۱-همان، ص ۱۱۲۵
۱۲-الارشاد / مفید / ج / ۲ ص ۳۷۹
۱۳-اکمال الدین/ صدوق / ج / ۲ ص ۶۵۴
۱۴-کشف الغمه / الاربلی / ج / ۳ صص ۳۷۳ و ۳۷۹ و ۳۸۹نوادر الاخبار
۱۵-اکمال الدین / ج / ۱ صص ۲۵۱ و ۳۳۱اعلام الوری
۱۶-الارشاد / ج / ۲ ص ۳۸۰
۱۷-الارشاد / ج / ۲ ص ۳۷۹اعلام الوری / ص ۴۲۹
۱۸-الارشاد / ج / ۲ ص ۳۷۰اعلام الوری / ص ۴۲۹
۱۹-الارشاد/ ج / ۲ ص ۳۶۸
۲۰-لغیبه / طوسی / ص ۴۶۱
۲۱-اعلام الوری / ص ۴۲۸
۲۲-بحار الانوار / ج / ۵۲ ص ۲۲۱
۲۳-الارشاد / ج / ۲ ص ۳۷۳
۲۴-کشف الغمه / ج / ۳ ص ۳۵۵
۲۵-تفسیر العیاشی / ج / ۱ ص ۶۴
۲۶-الکافی / ج / ۱ ص ۳۶
۲۷-الکافی / ج / ۸ ص ۳۶
۲۸-الارشاد / ج / ۲ ص ۳۷۸
۲۹-الخرایج / ج / ۳ ص ۱۱۳۴
۳۰-الغیبه / نعمانی / ص ۱۳۸
۳۱-اعلام الوری / ص ۴۳۳
۳۲-الغیبه / نعمانی / ص ۱۷۶.
۳۳-اکمال الدین / ج / ۲ ص ۶۵۰
۳۴-الارشاد / ج / ۲ ص ۳۶۹
۳۵-الغیبه / طوسی / ص ۴۳۷
۳۶-الارشاد / ج / ۲ ص ۳۶۸
۳۷-اکمال الدین / ج / ۲ ص ۶۴۹
۳۸-الارشاد / ج / ۲ ص ۳۷۵
۳۹-الارشاد/ ج / ۲ ص ۳۶۸
۴۰-منتخب الانوار المضییه / ص ۶۶
۴۱-یشین
۴۲-اعلام الوری / ص ۴۲۷
۴۳-اکمال الدین / ج / ۲ ص ۵۲۷
۴۴-الخرایج / راوندی / ج / ۳ ص ۱۱۴۸
۴۵-بحار الانوار / ج / ۵۲ ص ۱۹۲
۴۶-الارشاد / ج ۳۷۱ /