0

مبحث هجدهم طرح صالحین + رنگ خدا در زندگی

 
golestan98
golestan98
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1391 
تعداد پست ها : 297
محل سکونت : خراسان رضوی

مبحث هجدهم طرح صالحین + رنگ خدا در زندگی

صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ     (سوره مبارکه بقره - آیه138 )

این است نگارگری الهی و کیست خوش نگارتر از خدا؟ و ما او را پرستندگانیم. 

 

 

 

 

توجه : مطالبی که در ادامه خواهد آمد قسمت هایی از مقاله ایست که خود به نگارش در آورده ام. اما از آن جایی که قصد ما بیشتر، بحث پیرامون موضوع مورد نظر است به آوردن مطالبی اندک،بسنده می کنیم تا خواننده و مخاطب احساس خستگی نکند.

 

شخصی در دیوار خانه ی خود سوراخی ایجاد می کرد. امام صادق (ع) پرسید : چرا این کار را انجام می دهی ؟  پاسخ داد: «تا دود اجاق منزل بیرون رود.» امام (ع) فرمود:«می توانی این منظور را داشته باشی که روزنه ی ورود روشنایی قرار دهی تا اوقات نماز را بشناسی»

 

یعنی اگر بناست در دیوار روزنه ای ایجاد شود چرا تنها برای بیرون کردن دود باشد ؟ چرا برای ورود نور نباشد ؟ یا اصطلاحا چرا «رنگ خدایی» نداشته باشد؟

 

 

حتما تا به حال عبارت «رنگ خدا» را شنیده اید. می خواهیم به این موضوع بپردازیم که رنگ خدا یعنی چه و سپس نگاهی به تاثیر آن در زندگی داشته باشیم.

 

 

در روزگار مردمان امروزی، این انسان های تنوع طلب و بی نهایت طلب، زندگی هر کسی، رنگی دارد. رنگ پول، رنگ شهوت، رنگ زن و فرزند، رنگ گوشه نشینی و عبادت و ... هزاران رنگ دیگر و چه بسیارند افرادی که در انبوه رنگ های زندگی مردم اطرافشان نمی دانند که باید کدام رنگ را انتخاب کنند.

بهترین رنگ آن است که صفا و بقا داشته و چشم اولیای خدا را به خود جلب کند. همرنگ با فطرت و منطق بوده، مشتری آن خدا و بهای آن بهشت باشد. همه رنگ ها پاک می شوند. قبیله، نژاد و نسب دیر یا زود از بین می روند ولی آن چه ابدی و باقی است همان رنگ و صبغة الهی یعنی اخلاص و ایمان است. راه خدا، یکی است. اگر رنگ خدایی نباشد، رنگ های دیگر انسان را گیج و متحیّر می کند و همرنگ شدن با جماعتی که اکثر آنها دچار انحراف اند، خود مایه ی رسوایی و خواری در قیامت است.

و بر اساس نظر مفسران تفسیرهای گوناگون رنگ خدا همان رنگ ایمان و توحید خالص است

 

 

 

رنگ خدا در زندگی :

 

زندگی:

برای پرداختن به مبحث «زندگی» لطفا ابتدا دو نوشته زیر را که توصیفی از دو نوع زندگی است، مطالعه نمایید.

1) اتاق مطالعه ی ایشان اتاق محقری بود که در تابستان های نجف بسیار گرم و طاقت فرسا بود. گرفتاری از هر سو به ایشان روی آورده بود؛ به کسالت قلبی و پروستات مبتلا بودند، عمل جراحی نموده و روی تخت افتاده بودند. قرض ایشان چه برای امور زندگی و چه تدبیر وضعیت طلابی که در مدرسه ی ایشان درس می خواندند به حد اعلی رسیده بود. خانه را برای کمک به یکی از ارحامشان گرو گذاشته بودند. در هفته یکی دو بار خدمتشان می رسیدم و تا اندازه ای گفت و گوهای خصوصی داشتیم. یک روز که وارد شدم دیدم در حالی که به روی تخت افتاده و سن از هشتاد گذشته است، صحیفه ی سجادیه را می خواند و اشک می ریزد و در عالمی از بهجت و سرور و نشاط و لذت است که حقاً زبان از وصف آن عاجز است. گویی از شدت انس با خداوند در پوست خود نمی گنجد و می خواهد به پرواز درآید. سلام کردم. گفت : «بنشین، تو از گرفتاری های من خبرداری !» تبسم ملیحی کرد و ادامه داد : «اما من خوشم، خوش ...»

 

2) بسیار نا امید است. می گوید : خسته شدم. چقدر زحمت ؟ تا کی ؟ همه اش بدبختی و گرفتاری. یک روز خوش ندارم. همه طلبکارند ! زن، بچه، فامیل، همسایه، همکار، ای بابا ! این چه زندگی است ؟ واقعاً که زندگی بی معنی است !!»

 

حال این سؤال مطرح می شود که معنای زندگی چیست و چه چیزی به آن معنی می بخشد ؟ 

 

 

«زندگی» یعنی حرکت فکری، روحی و رفتاری برای رسیدن به یک هدف، ملاک زنده بودن یک چیز به این است که اثر مورد انتظار از او، در وی دیده شود. مثلاً وقتی می گوییم «زمین زنده» یعنی بتواند گیاه را برویاند و سرسبز گردد، بر خلاف زمین مرده که این اثر از آن ظاهر نمی شود. زنده بودن یک «سخن» به این است که اثر مورد نظر را در یک شنونده بگذارد در حالی که «سخن مرده» سخنی است که اثر لازم را ندارد.

از یک انسان، انتظار می رود چه اثری را از خود بروز دهد تا بتوان به او گفت : «انسان زنده» ؟ زنده بودن انسان به حرکت در مسیر کمال (خروج از محدودیت) است. تلاش برای دستیابی به عقلی منطقی، روحیه ای سالم و رفتاری متعادل.

از آنجایی که دین، باعث می شود فکر، روح و رفتار انسان در جهت کمال قرار گیرد و فعال شود، قرآن، دین را حیات بشریت خوانده است.

«معنی زندگی» یعنی جهت دار شدن رشد انسان به سوی یک هدف، هدفی که منفعتی بیشتر از اهداف دیگر دارد.

معنای زندگی یک نفر «پول» است یعنی چهت اصلی زندگی او برای رسیدن به پول بیشتر است، یعنی او منفعت «پول درآوردن» را بیشتر و بهتر از منفعت هر گونه تلاش و فعالیت دیگر می داند. معنای زندگی یک نفر «زن و بچه اش» است. یعنی بیشترین تلاش فکری، روحی و رفتاری او برای ارتباط با خانواده اش می باشد؛ یعنی او احساس خوشایندی را که از ارتباط با آنها دارد بر منافع دیگر ترجیح می دهد. 

 

 

تاثیر رنگ خدا در زندگی :

 

در این جا از نظر بنده ، می توان گفت که وقتی زندگی یک انسان می تواند وی را زنده بدارد (حرکت در مسیر کمال و تلاش برای دست یابی به عقلی منطقی، روحیه ای سالم و رفتاری متعادل) که رنگ خدا در آن دیده می شود.

بنده متون مصاحبه با برخی از تازه مسلمانان را بررسی کردم و تصمیم گرفتم که برای درک بهتر این مطلب (تاثیر رنگ خدا در زندگی) قسمتی از این نوشته ها را در ادامه بیاورم. با هم به نگاهی داریم به گلچینی از متون مصاحبه.

 

 

 سارا بوکر، هنر پیشه، مدل و مانکن تازه مسلمان آمریکایی است.   او در گفتگویی خود را اینگونه معرفی و علت مسلمان شدنش را اینگونه بیان می کند: «  من یک زن امریکائی هستم که در مرکز امریکا بدنیا آمده ام. من مانند هر دختر دیگری بزرگ شدم. با علاقه و تعلق خاطر شدید به زرق و برق زندگی در "گران شهرها". در نهایت من به فلوریدا و از آنجا به ساحل جنوبی میامی نقل مکان کردم. یک منطقه پرشور برای آنهائی که در جستجوی "زندگی پر زرق و برق" هستند. طبیعتا، من آنچه که یک دختر معمولی غربی انجام می دهد را انجام می دادم.     براساس ارزیابی ارزش خودم بر مبنای میزان جلب توجه دیگران من به ظاهر و جذابیت و گیرائی خودم توجه داشتم. من مرتبا ورزش می کردم و یک مربی شخصی شدم. یک خانه شیک لب دریا خریدم و توانستم یک سبک زندگی "با کلاس" برای خود فراهم کنم.    سالها گذشت تا متوجه شوم که هر چه بیشتر در "جذابیت زنانگی ام" پیشرفت می کنم درجه رضایت شخصی و خوشبختی ام افت می کند. من برده مد بودم. من گروگان ظاهرم بودم  به علت افزایش مستمر فاصله میان رضایت شخصی من و سبک زندگی ام، من در فرار از الکل و مهمانی ها (پارتی ها) به مراقبه (مدیتیشن) و مذاهب غیرمتعارف پناه می بردم. اما یک فاصله کوچک به یک دره تبدیل گشت. و در نهایت متوجه شدم که تمامی انها فقط یک مسکن هستند و نه یک درمان موثر.    یازده سپتامبر ۲۰۰۱، زمانی که من شاهد رگبار پی در پی اسلام، ارزشها و فرهنگ اسلامی، و اعلام شرم آور "جنگ صلیبی جدید" بودم، توجه ام به چیزی بنام اسلام آغاز شد. تا آن زمان، تمام چیزهائی که برای من با اسلام تداعی می گردید عبارت بودند از: زنان پوشیده در "چادر"، کتک زنندگان زنان (همسران)، حرام ها، و یک دنیا ترور و وحشت.   یک روز من با قرآن، کتابی که در غرب بطور منفی کلیشه ئی معرفی شده است برخورد کردم. در ابتدا سبک و نحوه برخورد قرآن مرا تحت تاثیر قرار داد، و سپس نگاه آن به هستی، زندگی، آفرینش، و ارتباط میان خالق و مخلوق مرا به شگفتی آورد. من قرآن را خطابه ای مملو از بصیرت و بینش برای قلب و روح، بدون نیاز به هیچ مترجم (مفسر) و کشیشی یافتم.    سرانجام من حقیقت را دریافتم: فعالیت ارضاء کننده جدید من چیزی جز قبول مذهبی بنام اسلام، که می تواند سرچشمه آرامش برای من بعنوان یک مسلمان "فعال" باشد، نبود.   من یک ردای زیبای بلند ویک پوشش سر که شبیه لباس عرفی زنان مسلمان است خریداری کردم ودر خیابان ها و محله هائی که روزهای پیشین با شلوار کوتاه، بیکینی، و یا با لباس کار "شیک" سبک غربی در آنها راه میرفتم، ظاهرشدم. اگر چه مردم، چهره ها، و مغازه ها همه همان ها بودند، اما یک چیز بطرزی چشمگیر و استثنائی متفاوت بود، من همان نبودم، و نه آرامشی که من برای اولین بار در زن بودن تجربه کردم.    من احساس کردم که همه زنجیرها پاره شده اند و من بالاخره آزاد شده ام. من از چهره های حیرت زده جدید مردم، در مکانی که زمانی چهره هائی که پر از نگاه های شکارچی برشکار بود را تجربه کرده بودم، لذت می بردم. ناگهان یک بار از دوش من برداشته شد. من دیگر تمامی وقت ام را صرف خرید، آرایش، درست کردن موهایم، و تمرین بدنی برای خوش اندام شدن نمی کردم. سرانجام، من آزاد شدم.»

 

 

جرمین جکسون، خواننده، نوازنده و آهنگساز آمریکایی در 11 دسامبر سال 1954 در شهر گری واقع در ایالت ایندیانای آمریکا، از والدینی سیاهپوست ( جوزف و کاترین) متولد شد. او رهبری گروه نوازندگان و آوازخوانان "5 جکسون" که شامل برادر نامدارش مایکل و 3 برادر دیگرش مارلون، تیتو و جکی می شد را به عهده داشت. جرمین در اواخر دهه 80 به اسلام روی آورد و نام محمد عبدالعزیز را برای خود برگزید.   او در مورد علت مسلمان شدنش اینطور می گوید:« علت مسلمان شدنم این است که می خواستم زندگی ام را کامل کنم و حالا تصور می کنم که انسان کاملی هستم و حالا از زندگیم راضی هستم و بسیار از اینکه مسلمان شده ام به خودم افتخار می کنم.    تغییراتی که اسلام در زندگی من وارد کرده این است که حالا بردباری بیشتری پیدا کرده ام و برایم روشن شده که از کجا آمده ام و به کجا می روم. تصور می کنم که حالا در برخورد با خانواده ام و در مقابل مادرم و سایر دوستانم فرد بهتری هستم. فکر می کنم که اسلام در وجودم زنده است و مرا مستحکم نگه می دارد. چنانچه مثلا در نمایش بیگ برادر همین ایمان من بود که مرا قوی و آرام نگه می داشت. ایمان من به اسلام باعث شده که به زندگی به نحو دیگری نگاه کنم. می خواهم در مقایسه به دیگران مصدر خدمت شوم و خوشبخت زندگی کنم.»

 

 

 

ملاحظه فرمودید که رنگ خدا چه تاثیراتی را بر زندگی افراد دارد و این تاثیر در زندگی افرادی که مدتی با رنگ های دیگر، آمیخته بوده و پس از آن به رنگ خدا در آمده، بیشتر محسوس است. اما این جا این موضوع مطرح می شود که با توجه به این که زندگی با رنگ خدایی داشتن سخت است، مطمئناً افرادی که این رنگ را برای زندگیشان انتخاب می کنند ، متحمل سختی های فراوانی شده و باید بردباری خود را بسیار تقویت کنند.

 

 

 بنابراین پرسش ما این است:« افرادی که سعی می کنند زندگیشان فقط رنگ خدا داشته و به رنگ های دیگر، آلوده نشود، چه پاداشی را در قبال تحمل سختی ها و بردباریشان از خدا دریافت می کنند؟»

جمعه 5 مهر 1392  7:03 PM
تشکرات از این پست
09303495228 nazaninfatemeh famili mina_k_h fatemeh313 hoseinh1990 omiddeymi1368 rasekhoonzm mehrad90 ravabet_rasekhoon AliFanoodi mohsen_alavi dehghdny majnon313 tahmores ali7169 omegaa amirhmz mehdi0014
morteza237
morteza237
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1391 
تعداد پست ها : 1979
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث هجدهم طرح صالحین + رنگ خدا در زندگی

سبک زندگی به رنگ سبز خاتم

 


آنچه از نظرتان می گذرد مروری است گذرا بر رفتارها و شیوه های رفتاری رسول اکرم(ص) که با استناد به برخی آیات، احادیث و نمونه های عینی از زندگی آن حضرت مورد بررسی قرار گرفته است.

سبک زندگی به رنگ سبز خاتم

به راستی پیامبر(ص) در تربیت و ساختن انسان های بزرگ از چه شیوه هایی استفاده کرده است؟

برای پاسخگوئی به این سۆال بخشی از شیوه های تربیتی پیامبر اکرم(ص) را مورد بررسی قرار می دهیم. البته این شیوه ها اصول ثابتی هستند که در هر دوره و زمانی می توانند مورد استفاده قرار گیرند و ما اگر امروز هم از شیوه های پیامبر مکرم اسلام(ص) در تربیت انسان ها بهره بگیریم می توانیم بهترین انسان ها را بسازیم.

معرفی پیامبر(ص) در قرآن کریم بعنوان اسوه و الگوی نیکو (اسوه حسنه) نیز به همین معناست که ما امروزه سیره آن مرد الهی و رهبر موفق تاریخ را سرلوحه کار خود بویژه در موضوع تربیت قرار دهیم.

اخلاق عظیم

پیامبران آمده اند تا در مسیر تعالی و تکامل زندگی مادی و معنوی بشر، اخلاق و فضائل اخلاقی را نهادینه کنند تا انسان در چهارچوب فضائل و محاسن اخلاقی قله های سعادت و پیروزی را فتح کند و در فضای معطر محاسن و مصفای اخلاق در جامعه، به کمال مطلوب رسد. پیامبر خاتم(ص) نیز اساس بعثت خویش را تکمیل والائی های اخلاق معرفی می کند و می فرماید: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ (1) همانا من برای تکمیل والائی های اخلاق برانگیخته شدم.»

همچنین بنا بر اصلی اخلاقی و روان شناختی که مربی باید عامل به آنچه خود می گوید باشد پیامبر(ص) نه تنها متخلق به اخلاق حسنه بود بلکه به فرموده قرآن دارای خلق عظیم بود. قرآن کریم پیامبر(ص) را به داشتن چنین خلق و خویی می ستاید و می فرماید: «انک لعلی خلق عظیم؛ (قلم/4) تو ای پیامبر سجایای اخلاقی عظیمی داری.»

نرمخویی و خوش رفتاری با دیگران

لازمه رهبری جامعه اسلامی اجرای احکام و قوانین با صلابت و قاطعیت است بخصوص در مواردی که خشونت و تصمیم قاطع در قطع ریشه های فساد سازنده است. این صفت از صفات بارز رسول الله(ص) بود اما نه در همه جا و در برابر هرکس. او «اشداء علی الکفار رحماء بینهم»(فتح/9) بود با دشمنان سرسخت و با مسلمانان و مۆمنان مهربان و خوش رفتار بود. آن حضرت با ملایمت و حسن خلق، مردم را با دین اسلام آشنا می کرد به طوری که مسلمانان شیفته نرمخویی، ملایمت و خوش رفتاری او بودند.

پیامبر اکرم(ص) در پرتو رحمت الهی با مۆمنان و مسلمانان با ملایمت و نرمی رفتار می نمود. خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر می فرماید: «فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک؛ (آل عمران/ 159) حسن اخلاق و مهربانی تو با مردم رحمتی از جانب خداوند است، و اگر تندخو و سخت دل بودی مردم از اطراف تو پراکنده می شدند.»

مشورت با دیگران

یکی دیگر از ویژگی های پیامبراکرم(ص) که نشان از زیبایی سلوک حضرتش دارد مشورت با دیگران است. آن حضرت ،علاوه بر توجه به پرورش شخصیت افراد طبقات مختلف جامعه با در نظر گرفتن افکار و اندیشه های موافق و مخالف، از توانایی های روحی و فکری آن ها بهره مند می شد. مورخین و مفسرین اسلامی یکی از صفات پیامبر را در مسند مدیریت، کثرت مشاوره دانسته اند و گفته اند: «کان رسول الله کثیرالمشاوره لاصحابه؛(2) سیره پیامبر چنین بود که با اصحاب خود زیاد مشورت می کرد.»

رفتار متواضعانه رسول خدا به گونه ای بود که چون وارد مجلسی می شد در نزدیک ترین جای محل ورود خود می نشست.(3) رسول خدا کراهت داشت کسی برای وی به پا خیزد و مردم نیز از این جهت جلو پای آن حضرت بلند نمی شدند، ولی هنگام رفتن، آنان با حضرتش برمی خاستند و همراهش تا در منزل می آمدند.( 4)

تواضع و فروتنی

تواضع و فروتنی از جمله صفات بزرگ و انسانی پیامبر(ص) و بی شک یکی از عوامل تأثیرگذار در تقویت محبوبیت حضرتش در میان مردم بود. چون مظهر کمالات است و دارای خلق عظیم و تمام ارزش های انسانی در او تبلور یافته است. او با وجود اینکه برترین است نه تنها خود را فوق دیگران نمی بیند بلکه با الهام از این رهنمود وحی؛ «و اخفض جناحک لمن اتبعک من المۆمنین»(شعراء/15) بال های تواضع و فروتنی خویش را بر مۆمنین و پیروان خود می گستراند.

رفتار متواضعانه رسول خدا به گونه ای بود که چون وارد مجلسی می شد در نزدیک ترین جای محل ورود خود می نشست.(3) رسول خدا کراهت داشت کسی برای وی به پا خیزد و مردم نیز از این جهت جلو پای آن حضرت بلند نمی شدند، ولی هنگام رفتن، آنان با حضرتش برمی خاستند و همراهش تا در منزل می آمدند.( 4)

ابوذر غفاری(رحمه الله) می گوید: رسول خدا در میان اصحابش می نشست، اگر ناشناسی می آمد نمی دانست پیامبر کدام است تا آن که می پرسید. از پیامبر(ص) درخواست کردیم تا جایگاهی اختیار کند که اگر ناشناسی وارد شد حضرت را بشناسد. آن گاه سکویی از گل بنا کردیم حضرت بر آن می نشست و ما نیز گرد او می نشستیم.(5)

همچنین با بردگان بر روی زمین غذا خوردن، سوار شدن بر چهارپا که تنها پلاسی بر پشت آن قرار داشت، دوشیدن گوسفندان با دست، پوشیدن لباس پشمی خشن و سلام کردن بر کودکان سنت و روش او بود.»(6)

رأفت و رحمت

یکی دیگر از ویژگی هایی که در سیره نبوی به عنوان اخلاق فردی آن حضرت مورد توجه می باشد دوستی و مهربان بودن ایشان با مردم است. پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) بدون هیچ چشم داشت مادی چنان مردم را از دل و جان دوست می داشت و به آنان مهربانی می نمود که وقتی درد و رنجی بر آنان وارد می شد آن را بر روح و جان خویش احساس می کرد. خداوند در بیان این صفت پیامبر می فرماید: «رسولی از خود شما به سویتان آمده که رنج های شما بر او سخت و بر هدایت شما اصرار دارد و با مۆمنان رئوف و مهربان است.»(توبه/ 128)

نکته زیبایی که در این آیه مشاهده می شود این است که خداوند دو صفت خویش یعنی «رئوف و رحیم» بودن را برای پیامبر خاتم آورده است .

 

رفتار پیامبر با کودکان

 

احترام به کودکان

امروزه در علوم تربیتی مباحثی مبسوط درباره شخصیت دادن به کودک مطرح می گردد. توجه به این امر که سبب رشد و شکوفایی استعدادهای کودک و بالا بردن کرامت و بارور شدن گوهر انسانی او می شود عاملی جهت ساختن انسان هایی فرزانه می شود.

رسول مکرم اسلام(ص) نیز با لحاظ کردن این مهم می فرمایند: «اکرموا اولادکم؛ به کودکان خود احترام بگذارید.» حضرتش با وجود عظمت و شخصیتی که داشت در سلام کردن به کودکان پیشی می گرفت و با آنان مهربانی می نمود و معتقد بود که هر کس با کودک سر و کار دارد باید کودکانه رفتار کند. (7) چنان که حسنین (علیهماالسلام) را بر دوش خود سوار می کرد و می فرمود: «خوب مرکبی دارید و شما سوارکاران خوبی هستید.» (8)

عدالت در تربیت

از دیگر شیوه های تربیت پیامبر رفتار عادلانه بود. مثلا پدری که دو کودک را همراه خود نزد پیامبر آورده بود و یکی را می بوسید و به دیگری بی اعتنایی می کرد آن حضرت برآشفت و فرمود: «فهلا ساویت بینهما؛ (9) چرا در ابراز محبت نسبت به فرزندانت به طور یکسان رفتار نکردی؟!»

 

کلام آخر

بی شک پرداختن به زیبایی های روش های تربیتی پیامبر اعظم(ص) در این مجال محدود، گنجاندن دریا در کوزه ای است. ولی امید است همین اندک، ذائقه جویندگان حقیقت را شیرین نماید و تشنه کامان حقیقت با تأسی به سیره، سلوک و رفتارهای تربیتی پیامبر عظیم الشأن اسلام این الگو و اسوه بی نظیر تاریخ بشریت در عصر کسادی بازار ایمان، جان ها و فطرت های زلال خویش را از شراب طهورش سرمست کنند.

خدایا چنان کن سرانجام کار                              تو خوشنود باشی و ما رستگار

جمعه 5 مهر 1392  7:56 PM
تشکرات از این پست
09303495228 golestan98 AliFanoodi amirhmz
morteza237
morteza237
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1391 
تعداد پست ها : 1979
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث هجدهم طرح صالحین + رنگ خدا در زندگی

قصه‌ای از رنگین کمان خدا

رنگین کمان

" رنگ خداست وچه رنگی بهتر از رنگ خدا و ما او را می پرستیم. "

سوره بقره آیه 138

قصه هایی که خدا می گفت آبی بودند، آبی ارغوانی. قصه های خدا ما را یاد آسمان می انداختند، یاد آسمان و دریا. یاد لبخندهایی که آبی بودند، یاد بادهایی که روی عرشه می وزیدند و یاد اتفاق هایی که آرام می افتادند.

شعرهایی که خدا یادمان می داد سبز بودند، سبز چمنی. شعرهای خدا مارا یاد درختان می انداختند. یاد درختان و بهار. یاد نگاه هایی که سبز بودند و یاد روزهایی که مثل نسیم، آرام می وزیدند و در تقویم ما جا می شدند.

دست های خدا پر از قصه و شعر بود. قصه ها وشعرهایی که همرنگ دنیای ما بود. اصلا انگار تکه ای از ما بود. قصه ها و شعرهایی که در آن ها رنگین کمان بود و روحمان را رنگ می کرد.

دست های خدا پر از موسیقی بود. موسیقی های ملایم وخاص. موسیقی هایی که خدا در آن ها یک دنیا رنگ آفریده بود و ما با قلم موهای بزرگمان هر نتی از این موسیقی را رنگی می زدیم.

رنگ های خدا امتداد جان ما را نقاشی می کردند و باد بادک هایی از درون ما شروع به پرواز می کردند. بادبادک هایی پر از قصه و شعر و موسیقی. بادبادک هایمان بالا می رفتند و ما فکر می کردیم وقتی به خدا برسند، خدا آن ها را چه رنگی خواهد زد.

خدا با رنگ هایش بادبادک هایمان را هفت رنگ کرد و دوباره به سوی ما فرستاد. لبخندهایمان رنگ گرفت و قصه ای تازه از درونمان شروع شد.

و ما اینگونه باور کردیم هفت رنگ خدا را. و بادبادک هایمان را که بوی دستان خدا می دادند.

خدایا چنان کن سرانجام کار                              تو خوشنود باشی و ما رستگار

جمعه 5 مهر 1392  7:57 PM
تشکرات از این پست
09303495228 golestan98 dehghdny amirhmz
eli1991
eli1991
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 183
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث هجدهم طرح صالحین + رنگ خدا در زندگی

 

رنگ و بوی خدا در زندگیه ما چقدر است؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

به این فکر افتاده ایم که .... درزندگیمان کنکاش کنیم؟....ایمانمان را...تقوایمان را....نگرشمان را.... محک بزنیم؟... بیایید مقداری در اعمال ورفتارمان تامل کنیم.....چقدر کلاممان  رنگ خدا دارد ؟چقدر به کلام اهل بیت(ع) نزدیک است؟.....؟
آیا درآنچه که می گوییم خدا را درنظر می‌گیریم ، یا خود را؟.....منافع دین خدا را درنظر می‌گیریم.. یا منافع خود را؟...... همین زبانی که خداوند به ما عطا فرموده  چشم ...دست....پا....فکر.....روز قیامت ازما به درگاه خدا شاکی می شوند! ... اگر آنچنان که او می‌خواهد به کارشان نبندیم...پناه برخدا 
خوشا به حال آنان که زبانشان ...فکرشان ..و...به غیر از یاد خدا و جز برای خدا به حرکت درنمی آید ....
....بیاییم تنها چند لحظه‌ به سبک زندگی مان بنگریم ببینیم آیا رنگ وبویی احساس می‌کنیم؟....؟ رنگ وبوی  او که مولایمان می‌خوانیمش .... کسی که زندگی خود را وقف دیگران حتی آنهایی که ولایتش را قبول نداشتند..می‌کرد...
آیا وقتی برای فرزندانمان انواع وسایل رنگارنگ و.... می‌خریم .... وگاهی بلا استفاده هم می‌مانند....چشم نیمه بازمان نمی بیند کودکی را که درآرزوی داشتن تنها یک جفت کفش اشک آرزویش چشمانش را همچون در غلطان درخشان می‌نماید....آیا نمی‌بینیم که دوخواهراز یک مانتو ....از یک چادر....ازیک کیف...آن هم به نوبت اسفاده می‌کنند....آیا نمی‌بینیم پدری را که اشک خجالت می‌ریزد که نمی‌تواند شکم  گرسنگان سرایش را......سبحان الله....
آیا تاکنون درکوچه وبازاردیده‌اید مردی 45 ساله ....35ساله....50ساله....ویا آن پیرمرد قامت خمیده 70 وچند ساله چند جفت جوراب وچند قوطی کبریت را کف پیاده رو پهن کرده به امید اینکه بتواند شب هنگام که قدم بر خانه می‌گذارد اگر دخترکش به استقبالش آمد بجای اشک نداری  و دلشکستکی لبخندی برلبهایش بیفتد.آیا وقتی برسر سفره رنگارنگمان می نشینیم  یاد مان هست که صاحب همین سفره مارا نظاره گراست ..... آیا شکر نعمتش را بجا می آوریم....هر چند اگر تا قیامت سجده شکر کنیم  نخواهیم توانست شکر تنها یک نعمتش را بجا بیاوریم......

جا دارد قدری عمیق بیاندیشیم............................!!!!!  

......... رنگ و بوی خدا در زندگی ما چقدر است؟؟؟


 

امیدکه اگراثرگذاشت درالتماستان به حضرت دوست از یاد مبارکتان نروم... 

 

 

تا رازهایم را نمیدانی ...

داوری نکن ...

جمعه 5 مهر 1392  8:40 PM
تشکرات از این پست
golestan98 AliFanoodi amirhmz
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:مبحث هجدهم طرح صالحین + رنگ خدا در زندگی

گفتم: خدای من! دقایقی بود در زندگانی ام که هوس میکردم سر سنگینم را که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا. بر شانه های صبورت بگذارم.آرام برایت بگویم و بگریم. در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟

گفت: عزیزتر از هر چه هست! تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی. که در تمام لحظات بودنت بر من تکیه کرده بودی. من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام. که تو اینگونه هستی. من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد.با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم.

گفتم:پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی اینگونه زار بگریم؟

گفت: عزیزتر از هرچه هست! اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند. اشک هایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان.چرا که فقط اینگونه میشود تا همیشه شاد بود.

گفتم:آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟

گفت: بارها صدایت کردم. آرام گفتم ازین راه نرو که به جایی نمیرسی. تو هرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود که: عزیزتر از هرچه هست! ازین راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید.

گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟

گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی.چیزی نگفتی. پناهت دادم تا صدایم کنی.پیزی نگفتی. بارها گل برایت فرستادم.چیزی نگفتی.

 می خواستم برایم بگویی..... آخر تو بنده ی من بودی. چاره ای نبود جز نزول درد که تو تنها اینگونه شد که صدایم کردی.

گفتم:پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟

گفت: اول بار که گفتی خدا.آنچنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دیگر خدای تو را نشنوم. تو باز گفتی خدا ومن مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر. من میدانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمیکنی و گرنه همان بار اول شفایت میدادم.

گفتم: مهربانترین خدا! دوست دارمت.

گفت: عزیزتر از هر چه هست! من دوست تر دارمت

برگرفته از وبلاگ راز بهشت

 

 

 

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

جمعه 5 مهر 1392  9:47 PM
تشکرات از این پست
golestan98 AliFanoodi amirhmz
nargesi
nargesi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 3783
محل سکونت : ...
جمعه 5 مهر 1392  10:21 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi amirhmz
nargesi
nargesi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 3783
محل سکونت : ...

پاسخ به:مبحث هجدهم طرح صالحین + رنگ خدا در زندگی

   مامان!يه سوال بپرسم؟

زن كتابچه ي سفيد را بست.آن را روي ميز گذاشت:

-         بپرس عزيزم.

-         مامان!خدا زرده؟

-         زن سر جلو برد :

-         چطور؟

-         آخه امروز نسرين سر كلاس ميگفت خدا زرده.

-         خب تو بهش چي گفتي؟

-         من بهش گفتم خدا زرد نيست.سفيده.

مكثي كرد.

-         مامان خدا سفيده؟مگه نه؟

-         زن چشم بست وسعي كرد آنچه دخترش پرسيده بود در ذهن مجسم كند.اما هجوم رنگ هاي مختلف به او اجازه نداد.چشم باز كرد.

-         نميدونم دخترم.تو چطور فهميدي سفيده؟

-         دخترك چشم روي هم گذاشت.دستانش را درهم قلاب كرد و لبخند زنان گفت:آخه هر وقت توي سياهي به خدا فكر ميكنم يه نقطه ي سفيد پيدا ميشه.

-         زن به چشمان بي فروغ دخترك نگاه كرد ودوباره چشم بر هم نهاد.

جمعه 5 مهر 1392  10:24 PM
تشکرات از این پست
golestan98 AliFanoodi amirhmz hodaataee
nargesi
nargesi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 3783
محل سکونت : ...

پاسخ به:مبحث هجدهم طرح صالحین + رنگ خدا در زندگی

ما انسانها باید بدانیم که ، در جهان هستی دو رنگ بیشتر وجود ندارد . یک رنگ خدایی است و دیگری رنگ غیر خدایی . هرچقدر ما انسانها از سفیدی فاصله بگیریم ، به همان میزان به شرک ،غیر خدایی بودن و سیاهی بودن ،گرایش پیدا کرده ایم . نمی توان در آنِ واحد انسان هم سفید باشد ، هم سیاه  ؛ هم باخدا باشد ، هم ناخدا ، کسی که خدایی شد ، یک رنگ بیشتر ندارد . دو رنگی با الوهیت نمی سازد .

 متاسفانه عده ایی، دین و خدایی را دوست دارندکه ، در آن انسان بتواند ، هم نماز بخواند ، هم مشروب بخورد ؛ هم روزه بگیرد و هم ربا بخورد ؛ هم راست بگویید ، هم دروغ بگویید ؛ درحالی که باید گفت ، یا رومی روم یا زنگی زنگ . آب و روغن باهم جمع نمی شوند . انسان یا آب است ، یا روغن ؛ یا سفید است ، یا سیاه  ، وقتی که سفیدی با رنگ دیگری جمع شد ، دیگر هیچ انسان عاقلی این ترکیب را سفید نمی نامد . خدا به همان رنگی هم هست که تو می بیینی هرجا که باشد همان رنگی است که لازم است، در پرتغال نارنجی است در لیمو زرد است در نور سفید است و در تو به هزاران رنگ اصلاً به رنگ هایی است که چشمان تو برای دیدنش به اندازه کافی مسلح نیست، هرچه باشد تو که چشمانت به تیزی عقاب نیست تو که چشمانت به اندازه مگس پرتعداد نیست حتی طوری ساخته نشده که بتوانی همه رنگها را ببینی حتی احتیاج هم نداری که بدانی ب چ رنگ هایی در می آید شاید حتی اگر لازم باشد بیرنگ بیرنگ است گاهی پررنگ است گاهی کمرنگ است گاهی همه رنگ است...

البته خداوند متعال رنگی ندارد ، بلکه او خالق همه رنگهاست و بکاربردن این عبارت "صبغة الله " اشاره دارد ، به ایمان به خداوند متعال ، رنگ خدایی داشتن یعنی پیروی از آیین اسلام و این پیروی انسان را نورانی و سفید می نامید .

جمعه 5 مهر 1392  10:28 PM
تشکرات از این پست
golestan98 AliFanoodi amirhmz majnon313
mina_k_h
mina_k_h
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 12298
محل سکونت : زمین

پاسخ به:مبحث هجدهم طرح صالحین + رنگ خدا در زندگی

به این فکر افتاده ایم که .... درزندگیمان کنکاش کنیم؟....ایمانمان را...تقوایمان را....نگرشمان را.... محک بزنیم؟... بیایید مقداری در اعمال ورفتارمان تامل کنیم.....چقدر کلاممان  رنگ خدا دارد ؟چقدر به کلام اهل بیت(ع) نزدیک است؟.....؟
آیا درآنچه که می گوییم خدا را درنظر می‌گیریم ، یا خود را؟.....منافع دین خدا را درنظر می‌گیریم.. یا منافع خود را؟...... همین زبانی که خداوند به ما عطا فرموده  چشم ...دست....پا....فکر.....روز قیامت ازما به درگاه خدا شاکی می شوند! ... اگر آنچنان که او می‌خواهد به کارشان نبندیم...پناه برخدا
خوشا به حال آنان که زبانشان ...فکرشان ..و...به غیر از یاد خدا و جز برای خدا به حرکت درنمی آید ....
....بیاییم تنها چند لحظه‌ به سبک زندگی مان بنگریم ببینیم آیا رنگ وبویی احساس می‌کنیم؟....؟ رنگ وبوی  او که مولایمان می‌خوانیمش .... کسی که زندگی خود را وقف دیگران حتی آنهایی که ولایتش را قبول نداشتند..می‌کرد...
آیا وقتی برای فرزندانمان انواع وسایل رنگارنگ و.... می‌خریم .... وگاهی بلا استفاده هم می‌مانند....چشم نیمه بازمان نمی بیند کودکی را که درآرزوی داشتن تنها یک جفت کفش اشک آرزویش چشمانش را همچون در غلطان درخشان می‌نماید....آیا نمی‌بینیم که دوخواهراز یک مانتو ....از یک چادر....ازیک کیف...آن هم به نوبت اسفاده می‌کنند....آیا نمی‌بینیم پدری را که اشک خجالت می‌ریزد که نمی‌تواند شکم  گرسنگان سرایش را......سبحان الله....
آیا تاکنون درکوچه وبازاردیده‌اید مردی 45 ساله ....35ساله....50ساله....ویا آن پیرمرد قامت خمیده 70 وچند ساله چند جفت جوراب وچند قوطی کبریت را کف پیاده رو پهن کرده به امید اینکه بتواند شب هنگام که قدم بر خانه می‌گذارد اگر دخترکش به استقبالش آمد بجای اشک نداری  و دلشکستکی لبخندی برلبهایش بیفتد.آیا وقتی برسر سفره رنگارنگمان می نشینیم  یاد مان هست که صاحب همین سفره مارا نظاره گراست ..... آیا شکر نعمتش را بجا می آوریم....هر چند اگر تا قیامت سجده شکر کنیم  نخواهیم توانست شکر تنها یک نعمتش را بجا بیاوریم......
جا دارد قدری عمیق بیاندیشیم............................!!!!! 

رنگ و بوی خدا در زندگی ما چقدر است؟؟؟

غصه هایت را با «ق» بنویس

تا همچون قصه فراموش شوند...

 

شنبه 6 مهر 1392  12:56 PM
تشکرات از این پست
golestan98 ravabet_rasekhoon AliFanoodi farshon amirhmz
shahram4959
shahram4959
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : خرداد 1392 
تعداد پست ها : 51
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث هجدهم طرح صالحین + رنگ خدا در زندگی

رنگ و بوی خدا در زندگیه ما چقدر است؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

به این فکر افتاده ایم که .... درزندگیمان کنکاش کنیم؟....ایمانمان را...تقوایمان را....نگرشمان را.... محک بزنیم؟... بیایید مقداری در اعمال ورفتارمان تامل کنیم.....چقدر کلاممان  رنگ خدا دارد ؟چقدر به کلام اهل بیت(ع) نزدیک است؟.....؟
آیا درآنچه که می گوییم خدا را درنظر می‌گیریم ، یا خود را؟.....منافع دین خدا را درنظر می‌گیریم.. یا منافع خود را؟...... همین زبانی که خداوند به ما عطا فرموده  چشم ...دست....پا....فکر.....روز قیامت ازما به درگاه خدا شاکی می شوند! ... اگر آنچنان که او می‌خواهد به کارشان نبندیم...پناه برخدا
خوشا به حال آنان که زبانشان ...فکرشان ..و...به غیر از یاد خدا و جز برای خدا به حرکت درنمی آید ....
....بیاییم تنها چند لحظه‌ به سبک زندگی مان بنگریم ببینیم آیا رنگ وبویی احساس می‌کنیم؟....؟ رنگ وبوی  او که مولایمان می‌خوانیمش .... کسی که زندگی خود را وقف دیگران حتی آنهایی که ولایتش را قبول نداشتند..می‌کرد...
آیا وقتی برای فرزندانمان انواع وسایل رنگارنگ و.... می‌خریم .... وگاهی بلا استفاده هم می‌مانند....چشم نیمه بازمان نمی بیند کودکی را که درآرزوی داشتن تنها یک جفت کفش اشک آرزویش چشمانش را همچون در غلطان درخشان می‌نماید....آیا نمی‌بینیم که دوخواهراز یک مانتو ....از یک چادر....ازیک کیف...آن هم به نوبت اسفاده می‌کنند....آیا نمی‌بینیم پدری را که اشک خجالت می‌ریزد که نمی‌تواند شکم  گرسنگان سرایش را......سبحان الله....
آیا تاکنون درکوچه وبازاردیده‌اید مردی 45 ساله ....35ساله....50ساله....ویا آن پیرمرد قامت خمیده 70 وچند ساله چند جفت جوراب وچند قوطی کبریت را کف پیاده رو پهن کرده به امید اینکه بتواند شب هنگام که قدم بر خانه می‌گذارد اگر دخترکش به استقبالش آمد بجای اشک نداری  و دلشکستکی لبخندی برلبهایش بیفتد.آیا وقتی برسر سفره رنگارنگمان می نشینیم  یاد مان هست که صاحب همین سفره مارا نظاره گراست ..... آیا شکر نعمتش را بجا می آوریم....هر چند اگر تا قیامت سجده شکر کنیم  نخواهیم توانست شکر تنها یک نعمتش را بجا بیاوریم......

جا دارد قدری عمیق بیاندیشیم............................!!!!! 

......... رنگ و بوی خدا در زندگی ما چقدر است؟؟؟


 

امیدکه اگراثرگذاشت درالتماستان به حضرت دوست از یاد مبارکتان نروم... 

 

شنبه 6 مهر 1392  3:35 PM
تشکرات از این پست
golestan98 AliFanoodi amirhmz
hoseinh1990
hoseinh1990
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2645
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث هجدهم طرح صالحین + رنگ خدا در زندگی

من خودم رنگ خدا رو تو زندگیم بارها حس کردم به وضوح

تو مواری بود که مشکلات خیلی منو اذیت میکرد با توکل به خدا مشکلم حل میشد

تازه کسی که تو هر کاری که انجام میده خدا رو میبینه و خدا رو همراه خودش احساس کنه همون کار به شدت بهش خوش میگذره

متاسفانه الان خیلی رنگ خدا تو زندگی ها کم شده

فکر می کنیم اگه دروغ نگیم زندگی ما نمیچرخه و باید حتما دروغ بگیم چون خدا رو حس نمیکنیم

فراموش کردیم همه چی  رو

 

گـر تو خواهی که  بیابی زجهان راه نجات

بر محمّد تو بگو از دل و جان صلوات.

 

شنبه 6 مهر 1392  9:55 PM
تشکرات از این پست
golestan98 farshon ravabet_rasekhoon AliFanoodi amirhmz
HOSNA1390
HOSNA1390
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 169

پاسخ به:مبحث هجدهم طرح صالحین + رنگ خدا در زندگی

امیدوارم رنگ خدا به زندگی بی رنگ ما لعابی بده از جنس معنویت که به این را حتی ها پاک نشه و حتی خش هم نیفته

امیرالمومنین حضرت علی (ع)

دنیا آنان را طلب کرد اما آنان نطلبیدند و اسیرشان کرد اما جانشان را فدا و خود را رها کردند

نهج البلاغه خطبه 184

یک شنبه 7 مهر 1392  9:01 AM
تشکرات از این پست
golestan98 farshon ravabet_rasekhoon AliFanoodi amirhmz
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث هجدهم طرح صالحین + رنگ خدا در زندگی

ماشاء الله همه پستهابجزیکی دوتاشده همش کپی پیست نمی دونم ایجادکننده پست چطوری موضوع روبررسی وامتیازدهی می کنند.

امیدوارم لعاب زندگیمون رنگ خدابهش بگیره.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

دوشنبه 8 مهر 1392  2:07 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon AliFanoodi amirhmz
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8838
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث هجدهم طرح صالحین + رنگ خدا در زندگی

با سلام

خداوند رنگ عشق است، رنگ سبز، رنگ خوبی ها و شادی ها و امید ها

آنجا که در زندگی به خوبی ها فکر می کنی، به دیگران کمک می کنی، شاد هستی و شادی می آفرینی، آرامش داری و آرامش می سازی، صدا و شمیم خوش باران را می شنوی و می فهمی، عطر دلنشین گل ها را حس می کنی، زیبایی دریا را می بینی، به پدر و مادرت نیکی می کنی، برای همه خیر و خوبی می خواهی، چشم بر روی بدی ها می بندی، نفس سرکش را کنترل می کنی، به دیگران امید می دهی و همه و همه زمان هایی که مثبت می اندیشی و به صلح و صفا در زمین یاری می رسانی، زندگی ات رنگ و بوی خدایی گرفته است.

خدا در قلب ماست و از رگ گردن به ما نزدیک تر، فقط باید احساسش کنیم و بدانیم عمل به دستوراتش یعنی گام به گام نزدیک شدن به زندگی خدایی

 
       
دوشنبه 8 مهر 1392  3:46 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi farshon amirhmz
mohsen_alavi
mohsen_alavi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 8348
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث هجدهم طرح صالحین + رنگ خدا در زندگی

از کپی کردن مطالبی که حتی یکبار هم کامل نخوندمش بیزارم

سعی کنیم در مطالبی که کپی میکنیم حداقل یکبار خودمون بخونیمش نه فقط برای امتیاز گرفتن!!1

بنظر من طبق احادیث و روایات هرچه به آخر دنیا نزدیکتر می شویم حضور خدا در زندگی و زمین

برای انسان ها کمتر احساس می شود و دلایل متعددی چون:

سرگرم شدن به کارهای دنیایی

یا

وابستگی بیش از حد به چیزهای دنیایی

و

از همه مهمتر گناه است.

که انسان را از خدا دور و به سمت شیطان رجیم نزدیک میکند...

اگر حضور خدا پر رنگ شود با توکل به خدا در زندگی همه ی کارهای دنیایی و اخروی حل می شود...

وبلاگ شیعه 12 امامی

 

خواهد آمد مرهم زخم علی(ع) در کوچه ها

 

سه شنبه 9 مهر 1392  3:10 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon golestan98 amirhmz
دسترسی سریع به انجمن ها