0

بررسی سینمای دفاع مقدس به بهانه سالگرد آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران

 
mehrad90
mehrad90
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 3997
محل سکونت : 'گلستان

بررسی سینمای دفاع مقدس به بهانه سالگرد آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران

وقوع جنگ هاي بزرگ جهاني و درگيري هاي منطقه اي همواره منبع مناسبي براي سينماگران بوده و آثار مختلفي با درجات كيفي متفاوت در اين مقوله توليد شده است. اما از ميان تمامي جنگ هاي رخ داده در يكصد سال اخير، مقاومت هشت ساله ايران در برابر تهاجم عراق، به خاطر ماهيت ويژه با بقيه متفاوت بود كه به همين خاطر نيز نام «دفاع مقدس» روي آن گذاشته شده است.

به گزارش ایرنا، دفاعي جانانه و همه جانبه در برابر رژيمي متجاوز كه با حمايت كشورهاي مختلف كامل مي شد.

يك چنين دفاع و مقاومتي خيره كننده، مصالح لازم را براي توليد فيلم هاي سينمايي براساس آن فراهم كرد و موقعيتي طلايي را در اختيار فيلمسازان ايران قرار داد.
در حد فاصل پيروزي انقلاب اسلامي تا آغاز جنگ تحميلي در آخرين روز شهريور ماه ۱۳۵۹ سينماي ايران وضعيتي بلاتكليف داشت و معاونت سينمايي وقت نيز دچار مشكلات عديده اي با توليدات اندك و عمدتا ضعيف سينماي ايران روبرو بود.
شفاف نبودن خط قرمزها، بسياري از فيلم هاي اين دوران را با مشكلي جدي مواجه ساخت و بسياري را براي هميشه توقيف كرد.
با آغاز جنگ تحميلي سينماگران جوان اين سينماي نوپا به مانند ساير اقشار جامعه بدان واكنش نشان داده و چرخ هاي كند و سنگين سينما را با محوريت دفاع مقدس به حركت درآوردند.
در آن ايام سيدمحمد بهشتي به عنوان معاونت سينمايي نقش مهمي در جهت دادن به سينما و مفاهيم ارائه شده از طريق آن داشت.
سينماگران كشور نيز درست به مانند بسياري از فيلمسازان جهاني درگير با جنگ، به توليد فيلم هايي «حادثه محور» همت گماشتند كه كاركرد خوبي در تهييج مخاطبان خود در سالن هاي سينما داشتند.
اتفاقي كه در زمان وقوع جنگ دوم جهاني هم رخ داده و اغلب اين فيلم ها نيز تاريخ مصرف خاصي داشتند.
براي نمونه مي توان به فيلم هاي سينمايي «گذرگاه» و «هراس هردو» از ساخته هاي شهريار بحراني، «عقاب ها» ساخته ساموئل خاچيكيان و «عبور از ميدان مين» اشاره كرد كه تمامي آنها مولفه هاي ذكر شده براي تهييج مردم را با خود داشتند.
بويژه «عقاب ها» كه ساختار حرفه اي تري داشته و به خوبي از كليشه هاي اين گونه سينمايي بهره گرفته بود.
همچنين نمي توان از دومين ساخته سينمايي سيف الله داد با نام «كاني مانگا» به سادگي گذشت كه با بهره گيري از فرمول هاي امتحان پس داده اين گونه، اثر سرگرم كننده آبرومندي را روانه اكران كرد كه با استقبال گسترده مخاطبان نيز روبرو شد.
همين عوامل، «عقاب ها» را پس از گذشت نزديك به سه دهه همچنان در صدر پرمخاطب ترين فيلم هاي تاريخ سينماي ايران نگهداشته است.
گروه ديگري از فيلمسازان جوان سينماي پس از انقلاب همچون ابراهيم حاتمي كيا، رسول ملاقلي پور و كمال تبريزي در سال هاي مياني دهه ۶۰ از زاويه ديگري به دفاع مقدس نگاه كرده و تلاش بسيار براي خلق فضاي خاص جبهه ها كردند.
حاتمي كيا كه فيلمسازي را با مستندهاي گروه «روايت فتح» آغاز كرده بود در «ديده بان» به سمت مقوله اي به نام «عرفان» رفته و شخصيت اصلي فيلم خود را در مسيري حركت مي دهد كه در نهايت به سلوك حقيقي مي رسد.
فيلم با وجود برخي خامي هاي تكنيكي، بواسطه مضمون غني و قابل ستايش، مورد توجه قرار گرفت و سكوي پرتاب خوبي براي حاتمي كيا در سينماي ايران شد.
وي در ادامه اين مسير «مهاجر» را ساخت كه بواسطه قصه تاثيرگذار و شخصيت هاي دوست داشتني و به شدت باورپذير، مورد توجه منتقدان نيز قرار گرفت.
رسول ملاقلي پور كه به عنوان عكاس از همان روزهاي ابتدايي جنگ در خرمشهر حضور داشت را مي توان «شاعر» سينماي دفاع مقدس ناميد كه از زاويه ديد خود به جنگ تحميلي پرداخت.
وي در فيلم هاي اوليه خود حادثه پردازي را در اولويت قرار داد و «بلمي به سوي ساحل» را با اين ديد روانه اكران كرد كه در زمان نمايش عمومي به خوبي ديده شد.
ملاقلي پور در نيمه دهه ۶۰ يكي از بهترين فيلم هاي سينماي دفاع مقدس با عنوان «پرواز در شب» را با نگاهي به حماسه عظيم عاشورا ساخت كه تاثير عميقي روي مخاطب برجاي مي گذاشت.
شخصيت «نريمان» فرمانده گرداني كه در محاصره گرفتار شده، شمايلي اسطوره اي و تا حدود زيادي نزديك به واقعيت از سرداران آن روزهاست كه شهادتش با لبان تشنه در حاليكه قمقمه هاي پر از آب شده سربازان خود را همراه دارد، تا مدت ها از ياد نمي رود.
كمال تبريزي نيز در فيلم «عبور» كه هيچگاه فرصت اكران عمومي پيدا نكرد و يكسره سر از تلويزيون درآورد، به شدت به فضاي جبهه ها نزديك شد و زندگي آدم هايي را به تصوير كشيد كه هريك برشي از جامعه خود به حساب مي آيند.
براي مثال مي توان به تك تيرانداز چاق گروه اشاره كرد كه صبح ها به سختي از خواب بيدار شده و در آن فضاي خشن جنگي گوشه هايي از لطافت روح رزمندگان ايراني را نيز به نمايش مي گذاشت.
در كنار آثار ارزشمند ياد شده فيلم هاي زيادي با مضمون دفاع مقدس روي پرده نقره اي رفتند كه عملا جز فتح گيشه، هدف ديگري نداشته و عموما تصويري كاملا اغراق شده از فضاي جبهه و جنگ ارائه مي كردند.
حمله چند رزمنده ايراني به لشگري از عراقي ها و لت و پار كردن آنها به شيوه فيلم هاي «رمبو»، شاكله فيلم هاي ذكر شده را تشكيل داده و به كل از واقعيت دور بود.
براي نمونه مي توان از فيلم «پلاك» با بازي حسين گيل ياد كرد كه نسخه ايرانيزه شده «رمبو»ي آمريكايي بوده و حتي در پاره اي از جزييات نيز با آن مو نمي زند!
فروش بالاي آثاري از اين جنس، سينماگران بسياري را به اين وادي كشاند كه متاسفانه بواسطه شناخت نداشتن فضاي حاكم بر جبهه ها و دفاع مقدسي كه با ديگر جنگ ها تفاوت داشت، با شكست روبرو شدند.
سينماي دفاع مقدس تا تابستان ۱۳۶۷ و پايان جنگ تحميلي همچنان مهمترين گونه سينماي ايران در كنار ملودرام بوده و بخش مهمي از بدنه سينماي كشور را تشكيل مي داد كه پس از امضاي قطعنامه ۵۹۸ شكل و شمايل ديگري به خود گرفت و حيات خويش را ادامه داد.
با پايان يافتن جنگ تحميلي در تابستان ۱۳۶۷، سينماي دفاع مقدس وارد مرحله تازه اي شد و براي ارتباط بيشتر با مخاطب مسيرهاي جديدتري را آزمود. 
«افق» ساخته رسول ملاقلي پور از جمله فيلم هاي اين گونه سينمايي است كه وجوه حادثه پردازانه آن غلبه داشته و از اين بابت نيز جواب خوبي از گيشه ها گرفت.
با اين همه نمي توان از ساختار حرفه اي و منسجم «افق» در كنار شخصيت پردازي خوب نقش اول آن به سادگي گذشت.
ابراهيم حاتمي كيا نيز پس از موفقيت نسبي «ديده بان»، اين بار در «مهاجر»، جهش تكنيكي قابل ملاحظه اي داشت و ديد عارفانه خود نسبت به دفاع مقدس را از طريق قهرمان هاي ملموس و باورپذيرش عينيت بخشيد.
در اين ايام، همچنان نهادهاي نظامي امكانات نسبتا مناسبي را در اختيار فيلمسازان اين عرصه قرار داده و خدمات شاياني به اين سينما كردند و معاونت سينمايي وقت به رياست سيدمحمد بهشتي نيز با وجود پررنگ تر شدن توليد فيلم هايي جشنواره پسندتر، همچنان حمايت هاي خود را از سينماي دفاع مقدس ادامه داد.
پرداختن به عوارض جنگ با توجه به پايان يافتن آن، امر اجتناب ناپذيريست كه پيش از اين در سينماي جهان نيز شاهد آن بوده ايم.
«عروسي خوبان» نخستين فيلم سينمايي از اين جنس است كه قهرمان آسيب ديده از جنگ را در تقابل با آدم هاي سرمايه داري قرار داده كه در بحبوحه جنگ به فكر پركردن جيب هاي خود بوده اند.
«حاجي» نمادي از رزمندگاني است كه همچنان بر آرمان هاي خود پافشاري كرده و در اين راه همه چيز را از فدا مي كند.
احمدرضا درويش نيز در نخستين فيلم خود با عنوان «آخرين پرواز» به سراغ خلبان هاي نيروي هوايي رفته و بخشي از رشادت هاي آنان را با چاشني معمايي - پليسي به تصوير كشيده است.
فيلمي خوش ساخت و استاندارد در قواره هاي سينماي ايران كه بازي خوب و گيراي فرامرز صديقي را نيز با خود دارد.
در كنار اينها بايد به دسته اي از فيلم هاي حوزه دفاع مقدس اشاره كرد كه همچنان درگير كليشه ها و شخصيت هاي كليشه شده «سيد» و «حاجي» و ... بوده و كمتر نوآوري در پرداخت شخصيت ها به خرج مي دادند.
اين دسته از فيلم ها كه تعداد آنها نيز كم نيست، نقش مهم و بسزايي در كاهش تعداد مخاطبان داشته و از اين لحاظ لطمه سنگيني به پيكره سينماي دفاع مقدس ايران وارد كردند.
اما در كنار آنها فيلم هاي شاخص و با ارزشي نيز در اين وادي روي اكران رفتند كه همچنان پس از گذشت بيش از دو دهه از توليد، همچنان سرحال و قبراق به نظر مي رسند.
«پوتين» ساخته عبدالله باكيده با محوريت فرار اسراي ايراني از يك اردوگاه جنگي از جمله آنهاست كه علاوه بر ايجاد هيجان در مخاطب، به خوبي پيام خود را نيز به آنان منتقل مي كند.
عزيزالله حميدنژاد نيز پس از ساخت چند مستند، در نخستين تجربه سينمايي خود «هور در آتش» را ساخت.
اثري شاعرانه با محوريت پيرمردي كه براي ديدن پسر خود به جبهه آمده و در اين مسير با موانع بسيار مواجه مي شود.
حميدنژاد از دريچه نگاه قهرمان سالخورده دوست داشتني خود، مخاطب را با جنگ تحميلي و رزمندگان آن آشنا كرده و به آرامي به عمق روحشان نفوذ مي كند.
«از كرخه تا راين» ساخته حاتمي كيا را مي توان مهمترين فيلم حوزه دفاع مقدس در آغاز دهه ۷۰ دانست كه به خوبي با گونه ملودرام تركيب شده است.
«سعيد» نمادي از يك رزمنده ايرانيست كه براي مداواي چشم هاي خود به آلمان اعزام شده و در آنجا در مي يابد كه بواسطه عوارض بمب هاي شيميايي در آستانه شهادت است.
حاتمي كيا با استفاده از يك فيلمنامه كاملا كلاسيك و يك قهرمان دوست داشتني راه خود را به سمت قلب تماشاگران باز كرده و آنها را كاملا تحت تاثير قرار مي دهد.
بلوغ تكنيكي كارگردان در كنار بهره گيري از بهترين عوامل سينماي ايران، «از كرخه تا راين» را به يكي از ماندگارترين فيلم هاي دفاع مقدس تبديل كرد كه بيشترين سيمرغ هاي بلورين جشنواره را از آن خود كرد.
«سجاده آتش» ساخته احمد مرادپور فيلم متفاوتي در اين گونه سينمايي است كه بيشتر به نمونه هاي هاليوودي به لحاظ قصه و گسترش آن شباهت دارد.
تقابل فرمانده جوان گردان ايراني با ژنرال ارتش بعثي عراق اين شباهت ها را پررنگ تر كرده و در عين حال براي مخاطب علاقه مند به كليشه هاي امتحان پس داده قديمي جذابيت هاي بيشتري به وجود مي آورد.
در كنار آن نمي توان از «حماسه مجنون» ساخته جمال شورجه نيز به سادگي گذشت زيرا تجربه اي نو در درگيري هاي روي آب به حساب مي آيد و در عين حال گره افكني و گره گشايي به خوبي در بدنه فيلمنامه آن لحاظ شده است.
محمد بزرگ نيا نيز در جنگ «نفتكش ها» به سراغ وضعيت مخاطره آميز كشتي هاي نفتي ايران در برابر هواپيماهاي عراقي و رساندن آن به بنادر اروپايي رفته است.
وي در اين فيلم به مانند «كشتي آنجليكا»، قصه را بدون لكنت پيش برده و مخاطب را با قهرمان خود همراه مي سازد.
البته در اين مسير از يك ضدقهرمان فوق العاده با بازي درخشان «جمشيد جهانزاده» بهره گرفته كه نقشي كليدي در جذاب تر شدن آن داشته است.
سعيد حاجي ميري در فيلم «آتش در خرمن»، كمال تبريزي در «پايان كودكي» و احمد اميني با فيلم «سايه هاي هجوم» به حضور كودكان و نوجوان ها در جنگ پرداخته و بلوغ ناخواسته شان را در اين تهاجم ناجوانمردانه به تصوير كشيده اند.
البته در اين حيطه، كامبوزيا پرتوي نيز فيلم به شدت تلخ و گزنده «بازي بزرگان» را در غرب كشور ساخت كه تاثير عميقي بر مخاطب بر جاي مي گذارد.
احمدرضا درويش نيز در سال ۱۳۷۳ و در زماني كه معاونت سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را مهدي فريدزاده برعهده داشت، «كيميا» را به عنوان نخستين فيلم از سه گانه خود در رابطه با خرمشهر ساخت.
فيلمي به شدت تاثيرگذار و خوش ساخت كه نيم ساعت اول، مخاطب را ميخكوب مي كند؛ هرچند كه در ادامه افت كرده و دوپاره بودنش كاملا تو ذوق مي زند.
چهاردهمين جشنواره فيلم فجر به دبيري مهندس عزت الله ضرغامي، سرشار از فيلم هاي درخشان سينماي دفاع مقدس است كه تقريبا در هيچيك از دوره هاي جشنواره فيلم فجر شاهد آن نبوده ايم.
«ليلي با من است» كمال تبريزي، «بوي پيراهن يوسف» و «برج مينو» ابراهيم حاتمي كيا، در كنار دو فيلم شاخص سينماي دفاع مقدس - «سفر به چزابه» و «نجات يافتگان» ساخته رسول ملاقلي پور - به جشنواره چهاردهم رنگ و بوي ديگري بخشيد و تنوع فوق العاده اي به اين گونه سينمايي داد.
در ميان آثار ياد شده، فيلم هاي «ليلي با من است» با توجه به درونمايه كمدي، گيشه اي فوق العاده داشت و در رتبه بعدي بايد به «بوي پيراهن يوسف» اشاره كرد كه دو ستاره از دو نسل بازيگري سينماي ايران - «علي نصيريان» و «نيكي كريمي» - را نيز با خود به همراه داشت.
اما به لحاظ ماندگاري در گذر زمان، بدون هيچ ترديدي بايد از «سفر به چزابه» اشاره كرد كه به بهترين شكل ممكن از جريان سيال ذهن براي روايت قصه پيچيده و كابوس وار خود بهره گرفته و به لحاظ تكنيكي نيز با فيلم هاي جنگي غرب برابري مي كند.
جشنواره فيلم فجر در ۱۳۷۵ نيز با آثاري درخشان از سينماي دفاع مقدس تزيين شد كه از ميان آنها مي توان به «سرزمين خورشيد» احمدرضا درويش، «براده هاي خورشيد» محمدحسين حقيقي، «توفان» محمدبزرگ نيا و «مردي شبيه باران» سعيد سهيلي اشاره كرد كه بسياري از جوايز بخش فني اين رويداد را به خود اختصاص دادند.
درويش در «سرزمين خورشيد» بار ديگر مهارت خود در خلق سكانس هايي نفسگير با محوريت خرمشهر در حال سقوط را به رخ كشيد و تا حدود زيادي اندك ايرادهاي فيلم قبلي خود «كيميا» را برطرف كرد.
سينماي ايران از سال ۱۳۷۶ با تغييرات زيادي مواجه شد و مضامين متنوع تري در دستور كار فيلمسازان قرار گرفت. 
زنده ياد سيف الله داد كه فيلم ارزشمند و مهمي همچون «بازمانده» را در كارنامه خود داشت، پس نشستن بر صندلي معاونت سينمايي وزارت ارشاد، تلاش بسياري براي كشاندن مردم به سالن هاي سينما به خرج داد.
از سال ۷۶ به بعد سينماي ايران به سمت سوژه هاي جوان پسند رفته و بخش مهمي از توليدات خود را به اين دسته از آثار اختصاص داد كه بسياري از آنها كيفيت مطلوبي نيز نداشتند.
سينماي دفاع مقدس نيز در اين دوره با فراز ونشيب هاي بسيار و به لحاظ كمي با افت چشمگيري مواجه شد اما در مقابل به لحاظ كيفي سير صعودي يافت.
نخستين جشنواره فيلم فجر اين دوره - شانزدهم - غافلگيري بزرگي به نام «آژانس شيشه اي» داشت كه قهرمان هايش - «حاج كاظم» و «عباس» - از بچه هاي جبهه و جنگ بودند.
قهرمان هايي كه در شهر پس از جنگ احساس غريبگي كرده و مي سوزند و دم نمي زنند.
حاتمي كيا ضيافت باشكوهي را براي آنها تدارك ديد و با قرار دادنشان در موقعيتي بغرنج مخاطبان خود را به شدت تحت تاثير قرار داد.
«آژانس شيشه اي» با وجود آنكه در رده فيلم هاي سياسي قرار مي گيرد، اما بواسطه حضور شخصيت هاي اصلي در دفاع مقدس، فيلمي در اين گونه به حساب مي آيد كه طيف هاي مختلف تماشاگران را با خود همدل و همراه مي كند.
در جشنواره سال بعد نيز به دبيري سيف الله داد، سينماي دفاع مقدس با دو فيلم «هيوا» اثر رسول ملاقلي پور و «پرواز خاموش» ساخته حسن برزيده همچنان حضوري فعال داشت بگونه اي كه جايزه بهترين فيلم جشنواره هفدهم را نيز با «هيوا» به خود اختصاص داد.
«هيوا» عاشقانه اي در بستر دفاع مقدس است كه با بحث تفحص شهدا گره خورده و درامي پرشور را خلق كرده است.
فيلمي كه بيش از هرچيز بر زميني بودن شهداي اين سرزمين تاكيد كرده و در عين حال بزرگي روح آنها را به تصوير كشيده است.
صحنه هاي حمله عراقي ها به تونل، نفسگير و ديدني از كار درآمده و به خوبي فضاي تنگ و خفه آن را به مخاطب منتقل مي كند.
برزيده نيز در «پرواز خاموش» براساس داستاني واقعي، فرود ناموفق هواپيماي ايراني در جنوب كشور و تلاش نيروهاي بومي در كنار كادر نيروي هوايي براي به راه انداختن دوباره اش را به تصوير كشيده و هيجان مناسبي را بر آن حاكم كرده است.
«پرواز خاموش» نگاه متفاوت تري به دوران دفاع مقدس داشته و با استفاده از فرمول هاي قديمي اما امتحان پس داده اين گونه سعي در جذب مخاطب دارد.
احمدرضا درويش نيز پس از «كيميا» و «سرزمين خورشيد» اين بار با «متولد ماه مهر» به سراغ دانشگاه و بحث هاي سياسي ميان دانشجويان رفته و از خلال آن نقبي به گذشته قهرمان جنوبي خود - دانيال - مي زند.
در اينجا هم درويش سعي كرده تا از فضاي دفاع مقدس دور نشده و با كشاندن - دانيال - و نامزدش به خرمشهر و ميدان ميني خنثي نشده به مخاطبان خود تبعات جنگ را نيز يادآور شود.
موفقيت فيلم در گيشه البته ارتباط چنداني به سينماي دفاع مقدس نداشته و بيش از هرچيز به رگه هاي سياسي فيلم بازمي گردد.
بيستمين جشنواره فيلم فجر به دبيري محمدمهدي عسگرپور با نمايش فيلم «قارچ سمي» ساخته رسول ملاقلي پور همراه بود كه در همان بدو نمايش، در جشنواره با مخالفت بسيار روبرو شد.
لحن تند و خشن فيلم در كنار فضاي آخرالزماني، محل اعتراض منتقدان قرار گرفته و به همين خاطر نيز بسياري از ارزش هاي آن ناديده گرفته شد.
ملاقلي پور فضاي هذياني حاكم بر فيلم را استادانه از كار درآورده و روي ديگر سكه جنگ را به مخاطبان نشان داده است.
در اين سال نيز به مانند دو سال گذشته سينماي دفاع مقدس دچار ركود شد كه بخش مهمي از آن به هزينه هاي توليد بسيار بالا و سختي هاي طاقت فرساي تامين سرمايه آن بازمي گردد.
جشنواره بيست ودوم فيلم فجر را مي توان دوره شكوفايي سينماي دفاع مقدس در دهه ۸۰ ناميد كه بسياري از سينمادوستان را غافلگير كرد.
در اين دوره به مديريت عليرضا رضاداد دو فيلم سينمايي «دوئل» ساخته احمدرضا درويش و «مزرعه پدري» به كارگرداني رسول ملاقلي پور به نمايش درآمد و تحسين بسياري را برانگيختند.
«دوئل» كه لقب پرهزينه ترين فيلم تاريخ سينماي ايران را تا آن سال(۱۳۸۲) يدك مي كشيد، خيز بلند احمدرضا درويش براي تكميل سه گانه اش با محوريت خرمشهر روزهاي اول جنگ تحميلي است.
«دوئل» قصه خطي براساس الگوهاي كلاسيك فيلمنامه نويسي دارد كه شروع فوق العاده اش مخاطب را مبخكوب مي كند.
اما در ادامه قصه دوپاره شده و با افت چشمگيري مواجه مي شود. درست به مانند دو فيلم قبلي اين فيلمساز كه آنها را در يك قدمي قله متوقف كرده است.
با همه اينها «دوئل» تجربه تكنيكال بزرگ و ارزشمندي در وادي سينماي دفاع مقدس است كه متاسفانه در سال هاي بعد تكرار نشد.
ملاقلي پور نيز در «مزرعه پدري» بار ديگر به سراغ روايت با بهره گرفتن از جريان سيال ذهن همچون «سفر به چزابه» رفته و به شكل حيرت انگيزي در خلق اين فضاي آخرالزماني موفق شده است.
شخصيت پردازي در اين فيلم بسيار دقيق و متكي بر مستندات بوده و فصل انفجار پل نيز به لحاظ تكنيكي اجراي آبرومندي دارد.
در كنار اين دو نمي توان از كنار فيلم «گيلانه» ساخته رخشان بني اعتماد و محسن عبالوهاب با محوريت يك جانباز قطع نخاع در شمال كشور به سادگي گذشت كه بازي خيره كننده «گلاب آدينه» در نقش «گيلانه» را با خود همراه دارد كه تا مدت ها از پيش چشم تماشاگرانش نمي رود.
در سال هاي بعد سينماي دفاع مقدس به شكل چشمگيري به لحاظ كمي و كيفي افت كرده و بسياري از كارگردان هاي اين عرصه به ساخت فيلم هايي در گونه هاي ديگر مشغول شده و ديگر كمتر رغبتي به آن نشان دادند.
مهمترين دليل آن نيز گران بودن فيلم هاي دفاع مقدسي و كمبود حمايت هاي دولتي از اين گونه آثار است.
«جايي براي زندگي» ساخته محمدبزرگ نيا به جنگ از دريچه نگاه اعضاي يك خانواده كرد نگاه كرده كه درست در شب عروسي يكي از آنها با هجوم عراقي ها به خانه شان مواجه مي شوند.
تلخي حاكم بر داستان بويژه پايان به شدت تلخ و تكان دهنده، از نقاط قوت آن به حساب مي آيد كه البته در دوران سلطه كمدي بر سينماي ايران، سالن هاي نمايشش را خالي از تماشاگر كرد!
سري فيلم هاي «اخراجي ها» ساخته مسعود ده نمكي نيز روزهاي پاياني جنگ تحميلي را براي روايت قصه خود انتخاب كرده و به خلق موقعيت هاي كميك از طريق تضاد شخصيت هاي منحصربه فرد خود با فضاي جبهه پرداخته و تا حدود زيادي هم در اين راه موفق بوده است.
«نفوذي» ساخته احمد كاوري و مهدي فيوضي فيلم سياسي خوش ساختي است كه به آزادگان در اردوگاه هاي عراق پرداخته و شخصيت محوري فوق العاده اي موسوم به «مهدي كافر» دارد كه مخاطب را با فراز و نشيب هاي خود همراه مي سازد.
سازندگان «نفوذي» به خوبي فضاي اردوگاه را از كار درآورده و ستم بعثي ها در مواجهه با رزمندگان اسير شده را به تصوير كشيده اند.
در دو سه سال اخير و دوران معاونت سينمايي جواد شمقدري تا حدودي از ركود حاكم بر سينماي دفاع مقدس كاسته شد و فيلم هاي شاخصي نيز در اين باب ساخته شدند.
«روزهاي زندگي» ساخته پرويز شيخ طادي و «ملكه» اثر محمدعلي باشه آهنگر مهمترين آنها بودند كه بسيار مورد توجه مردم و منتقدان قرار گرفتند.
در «روزهاي زندگي» چند روز پاياني جنگ را در بيمارستاني صحرايي شاهديم كه زن و شوهري پزشك در متن آن قرار دارند.
بازي فوق العاده حميد فرخ نژاد در كنار حضور درخشان هنگامه قاضياني از نقاط قوت فيلم در كنار چهره پردازي و طراحي صحنه آن است كه كاملا به چشم مي آيد.
باشه آهنگر نيز در «ملكه» به سراغ ديده بان هاي كشورمان در آبادان رفته و قصه را بدون لكنت و درجا زدن پيش مي برد.
وي به خوبي از استعاره و نماد در «ملكه» بهره گرفته بي آنكه گل درشت جلوه كند.
فيلمبرداري استادانه و در اندازه هاي جهاني عليرضا زرين دست از نقاط قوت «ملكه» در كنار بازي هاي درخشان بازيگران از جمله مهدي سلطاني، حميدرضا آذرنگ و ميلاد كيمرام است كه متاسفانه اكران بدموقع آن به ديده نشدنش كمك شاياني كرد.
سينماي دفاع مقدس كه نامش برگرفته از دفاع بزرگ و جانانه مردم ايران طي هشت سال است، اين روزها نياز شديدي به حمايت هاي دولتي و تزريق خون تازه به رگ هاي خود دارد تا همچنان مخاطبان خود را با قصه هايش از اين دوران سرگرم ساخته و نسل جوان را با حماسه هاي بي بديل حماسه سازانش آشنا كند.
 

یک شنبه 31 شهریور 1392  10:46 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها