انتظار از جمکرانیها!
ما باید خدا را شكر كنیم كه در دامن پدر و مادری بزرگ شدیم كه ـ الحمدالله ـ ما را به این مسأله آگاه كردند و ما امروز اهل ولایت هستیم و دوستان ولایتیم. امام صادق علیه السلام ذیل آیه شریفه: (وَلِلهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُواْ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمَآئِهِ سَیُجْزَوْنَ مَا كَانُواْ یَعْمَلُونَ)،[1] میفرمایند: «والله نحن الاسماء الحسنی؛[2] به خدا قسم، اسماء الحسنی ماییم و ما كسانی هستیم كه اگر بندگان خدا نسبت به ما معرفت نداشته باشند، عملشان در پیشگاه خداوند قبول نمیشود.» قبولی عمل، مشروط به معرفت امام است.
ممكن است بعضیها بگویند اسماء الحسنی چه ربطی به امام دارد؟ ربطش این است كه هر اسمی بر چیزی گذاشته میشود، بر آن چیز دلالت میكند. شما هر كس را میخواهید بشناسید، اسمش را میپرسید، چون دلالت بر آن شخص میكند. ائمه علیهم السلام ، كسانی هستند كه بر ارادهی خداوند دلالت دارند و بشر را به سوی خدا راهنمایی میكنند. یعنی اگر شما میخواهید به خدا پی ببرید باید از راه معرفت امام جلو بروید. یعنی اگر امام نداشته باشیم ما نمیتوانیم خدا را بشناسیم.
اینكه میگویند اگر امام را نشناسید اعمال دینیتان قبول نمیشود، به همین جهت است. لذا در روایات داریم كه «اگر كسی شب را به صبح برساند و امامش را نشناسد، خدا عملش را قبول نمیكند.»[3] این آدمی است كه گمراه و سرگردان است. یعنی اگر امام نباشد، نمیتوانیم راه را از چاه تشخیص بدهیم. امام است كه راه را نشان میدهد. ما هم اگر چیزی بلد هستیم از بركت امام است.
اینكه علما، ولایت امام را جزء جدا نشدنی ولایت الهی میدانند برای همین است؛ چون راهی برای خداشناسی نیست جز راه ولایت امام. لذا امام باقر علیه السلام میفرمایند: «آنهایی كه دست از ولایت امام برمیدارند و به دنبال دیگرانی میروند كه میگویند ما ولیّ هستیم، آنها گمراهند و مردم را هم گمراه كردهاند. مَثَل اعمال آنها، مثل خاكستری است كه باد شدید بیاید و او را ببرد.[4]»[5] اگر خاكستری باشد و باد شدیدی بیاید چه میشود؟ همهی آنها را باد میبرد و هیچ چیزی باقی نمیگذارد . به قول قدیمیها، بیمایه فطیر است! چیزی كه مایه نداشته باشد ماندنش فایده ندارد. مسألهی ولایت در اعمال ما، مسأله مایه است. اگر عمل، مایهی ولایت داشته باشد خوشا به سعادتش، اما اگر نداشته باشد هیچ فایدهای ندارد.
انتظار من از مۆمنینی كه در مسجد مقدس جمکران شركت میكنند این است كه ان شاءالله با قلبی پاك و برای عهد بستن با حضرت بقیةالله عجل الله تعالی فرجه الشریف به آن مكان مقدس بروند و با آقا عهد و پیمان ببندند كه یاران مطیع و فرمانبری برایشان باشند و از ایشان بخواهند كه خداوند شرّ اشرار و مكر كفّار را از این ملّت عزیز دور كند و كشور عزیز ما را ـ كه خانة ولایت و خانة امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است ـ از شرّ دشمنان در امان بدارد
شب و روز با امام زمانمان عهد و پیمان ببندیم كه ما از بندههایی هستیم كه شما را به امامت پذیرفتهایم و افتخار میكنیم كه چنین امامی داریم. امامی كه تمام ائمه از جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گرفته تا خودِ امام حسن عسگری علیه السلام ، میگفتند: «بأبی و اُمّی؛ پدر و مادرم فدایش.» رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم میفرمودند: «بابی و امّی سمییی و شبیهی؛[6] پدر و مادرم به فدای او باد، كسی كه نام او، نام من و شبیه من است.» امیرالمومنین علیه السلام میفرماید: «بأبی ابن خیرة الاماء؛[7] پدرم فدای كسی كه فرزند بهترین كنیزان است.» بعد میفرمایند: «آه آه، شوقاً لِرۆیته، آه آه شوقاً لِرۆیتهم[8]؛ چقدر مشتاق دیدار او و یارانش هستم.» همچنین امام صادق علیه السلام با آن عظمت و مقام میفرمایند: «لَوْ أدْركتُه لَخَدَمْتهُ ایّام حیاتی؛[9] اگر او (امام زمان) را درك میكردم، در طول عمرم خدمتگزارش بودم.» ببینید چقدر برای ما افتخار است كه ما رعیت چنین امامی هستیم.
انتظار من از مۆمنینی كه در مسجد مقدس جمکران شركت میكنند این است كه ان شاءالله با قلبی پاك و برای عهد بستن با حضرت بقیةالله عجل الله تعالی فرجه الشریف به آن مكان مقدس بروند و با آقا عهد و پیمان ببندند كه یاران مطیع و فرمانبری برایشان باشند و از ایشان بخواهند كه خداوند شرّ اشرار و مكر كفّار را از این ملّت عزیز دور كند و كشور عزیز ما را ـ كه خانة ولایت و خانه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است ـ از شرّ دشمنان در امان بدارد.
پی نوشت:
[1]. سوره اعراف/ 180. «و براى خدا، نامهاى نیک است؛ خدا را به آن (نامها) بخوانید! و کسانى را که در اسماء خدا تحریف مىکنند (و بر غیر او مىنهند، و شریک برایش قائل مىشوند)، رها سازید! آنها بزودى جزاى اعمالى را که انجام مىدادند، مىبینند!»
[2]. کافی، ج1، ص143.
[3]. همان، ص183، ح8.
[4]. سوره ابراهیم/18.
[5]. کافی، ج1، ص183.
[6]. همان، ج51 ، ص 109.
[7]. بحارالانوار، ج33، ص366.
[8]. الغیبة نعمانی، باب 8 و 13.
[9]. همان، باب 13 ، ح 46.