درس های مفید از دزدی بانک!
در یک دزدی بانک یکی از ایالات آمریکا دزد فریاد کشید: "همه افراد حاضر در بانک، حرکت نکنید، پول مال دولت است و زندگی به شما تعلق دارد”
همه در بانک به آرامی روی زمین دراز کشیدند
-
این «شیوه تغییر تفکر» نام دارد، تغییر شیوه معمولی فکر کردن.
هنگامی که دزدان بانک به خانه رسیدند، جوانی که مدرک لیسانس اداره کردن تجارت داشت به دزد پیرتر که تنها شش کلاس سواد داشت گفت «برادر بزرگتر، بیا تا بشماریم چقدر بدست آورده ایم».
دزد پیرتر با تعجب گفت؛ «تو چقدر احمق هستی، اینهمه پول شمردن زمان بسیار زیادی خواهد برد. امشب تلویزیون ها در خبرها خواهند گفت ما چقدر از بانک دزدیده ایم».
-
این را میگویند: «تجربه» اینروزها، تجربه مهمتر از ورقه کاغذهایی است که به رخ کشیده میشود!
پس از آنکه دزدان بانک را ترک کردند، مدیر بانک به رییس خودش گفت، فوری به پلیس خبر بدهید.
اما رییس اش پاسخ داد: «تامل کن! بگذار ما خودمان هم 10 میلیون از بانک برای خودمان برداریم و به آن 70 میلیون میلیون که از بانک ناپدید کرده بودیم بیافزاییم»
-
این را میگویند «با موج شنا کردن» پرده پوشی به وضعیت غیرقابل باوری به نفع خودت!
رییس کل می گوید: «بسیار خوب خواهد بود که هرماه در بانک دزدی بشود».
-
این را میگویند «کشتن کسالت» شادی شخصی از انجام وظیفه مهمتر می شود.
روز بعد، تلویزیون اعلام میکند 100 میلیون دلار از بانک دزدیده شده است.
دزدها پولها را شمردند و دوباره شمردند اما نتوانستند 20 میلیون بیشتر بدست آورند.
دزدان بسیار عصبانی و شاکی بودند:
«ما زندگی و جان خود را گذاشتیم و تنها 20 میلیون گیرمان آمد. اما روسای بانک 80 میلیون را در یک بشکن بدست آوردند. انگار بهتر است انسان درس خوانده باشد تا اینکه دزد بشود.»
-
این را میگویند؛ «دانش به اندازه طلا ارزش دارد»
رییس بانک با خوشحالی میخندید زیرا او ضرر خودش در سهام را در این بانک دزدی پوشش داده بود.
-
این را میگویند؛ «موقعیت شناسی» جسارت را به خطر ترجیح دادن!