0

تأليفات امام رضا ( ع )

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

تأليفات امام رضا ( ع )


آن حضرت تأليفات بسياری دارد که علما از آنها به اجمال و تفصيل ياد کرده اند .در کتاب خلاصة تذهيب الکمال از سنن ابن ماجه آمده است : عبد السلام بن صالح و جماعتی ديگر ، تعدادی نسخه از آن حضرت در دست دارند . و در تهذيب التهذيب نوشته شده است : علی بن مهدی و داود بن سليمان از آن حضرت نوشته هايی در دست دارند . همچنين عامر بن سليمان طايی نوشته بزرگی از آن حضرت ( ع ) دارد . اما مؤلفات آن حضرت ، به تفضيل ، عبارتند از :
1. آنچه به محمد بن سنان در پاسخ پرسشهای وی درخصوص علل احکام شرعی نوشته است .
2. عللی که فضل بن شاذان گويد آنها را از امام رضا ( ع ) ، يکی پس از ديگری ، شنيده و جمع آوری کرده است و به علی بن محمد بن قتيبه نيشابوری اجازه روايت آنها را از وی از امام رضا ( ع ) داده است . در حقيقت می توان اين کتاب را از تأليفات امام رضا ( ع ) دانست زيرا مانند مؤلفی است که کتابی را بر کسی  املا کرده است .
3. آنچه برای مأمون درباره اسلام و دستورهای دينی  نوشته است . اين سه رساله را صدوق در عيون اخبار الرضا با اسناد متصل ذکر کرده است .
4. آنچه برای مأمون درباره کليات شريعت نوشته است . حسن بن علی بن شعبه درتحف العقول روايت کرده است که : مأمون ، فضل بن سهل ذو الرياستين را نزد امام رضا ( ع ) فرستاد و گفت : من دوست دارم کلياتی  از حلال و حرام و فرايض و سنن برايم فراهم کنی . زيرا تو حجت خداوند بر مخلوقاتش هستی و معدن علمی . آن حضرت نيز دوات و کاغذ خواست و به فضل فرمود : بنويس . آنگاه وی اين رساله را که نزديک به سه رساله سابق الذکر است ، نقل کرده است .
5. الرسالة المذهبية يا الرسالة الذهبية در طب . آن حضرت اين رساله را برای  مأمون عباسی و درباره صحت مزاج و راهنمايی او به غذا و نوشيدنيها و دواها نوشته است . واين رساله را بدين جهت ذهبيه خوانده اند که مأمون دستور داده بود آن را به طلا بنويسند . شيخ طوسی در الفهرست در ذيل زندگينامه محمد بن حسن بن جمهور عمی بصری از اين رساله ياد کرده است . آنچه که می گويد : وی صاحب چندين کتاب است و آنگاه يکی از کتابهايی را که ياد می  کند الرسالة المذهبة عن الرضا عليه السلام است . آنگاه وی می گويد : دسته ای از روات از محمد بن علی بن حسين
از پدرش از سعد بن عبد الله از احمد بن حسين بن سعيد از محمد بن جمهور ، روايات اين کتاب را برای ما باز گفته اند . همچنين شيخ گويد : اين رساله را محمد بن علی بن حسين از محمد بن حسن بن وليد از حسن بن متيل از محمد بن احمد علوی از عمرکی بن علی بن محمد بن جمهور نقل کرده است .
ابن شهر آشوب در کتاب معالم العلماء در شرح زندگی  محمد بن حسن بن جمهور عمی  گويد : الرسالة المذهبة عن الرضا ( ع ) درطب از آن اوست . منتخب الدين در الفهرست گفته است : سيد فضل الله بن علی راوندی  شرحی بر اين کتاب نگاشته و آن را ترجمه العلوی للطب الرضوی ناميده است . از ظاهر امر چنين بر مي آيد که اين کتاب ميان علمای اماميه مشهور بوده است و آنان برای صحت اين کتاب ، طرق و اسانيد فراوانی ذکر کرده اند . در بحار آمده است : اين رساله از کتابهای  معروف است و مجلسی در بحار تمام اين رساله را در جلد چهاردهم آورده و گفته
است که وی برای اين کتاب دو سند پيدا کرده است :
الف . موسی بن علی بن جابر سلاسی گفت خبر داد مرا شيخ اجل و دانشمند يگانه سديد الدين يحيی بن محمد بن علی خازن که گفت خبر داد مرا ابو محمد حسن بن محمد بن جمهور .
ب . هارون بن موسی تعلبکری گفت : حديث کرد ما را محمد بن هشام بن سهل از حسن بن محمد بن جمهور که گفت : پدرم به ابو الحسن علی  بن موسی الرضا عالم بود و ملازم گفتار آن حضرت بود . و هنگامی که آن حضرت از مدينه به سوی خراسان آورده شد و تا وقتی که در طوس شهادت يافت همواره همراه با وی بود . او برايم نقل کرده که مأمون در نيشابور اقامت داشت و در مجلس او ، سرورم امام رضا ( ع ) و گروهی از پزشکان و فلاسفه مانند يوحنا بن ماسويه و جبرئيل بن يختيشوع و صالح بن بلهمه هندی و عده ای ديگر از دانشمندان و پژوهشگران حضور داشتند . در آن مجلس سخن از طب و آنچه که صلاح و قوام جسم بدان وابسته است ، به ميان آمد . مأمون و حاضران غرق در گفتار بودند و نيز درباره اينکه چگونه خداوند طبايع چهارگانه و مضار و منافع غذاها را در بدن ترکيب کرده و علت بيماريها بسيار سخن گفتند . اما حضرت رضا ( ع ) در اين ميانه خاموشی گزيده بود و در اين باره سخنی نمی گفت پس مأمون به آن حضرت گفت : ای ابو الحسن ! درباره مطلبی که امروز در مورد آن سخن می گوييم و بايد درباره آنها و نيز سود و زيان آنها و بهداشت بدن چيزهايی  بدانيم ، چه نظری داری ؟ ابو الحسن ( ع ) فرمود ، من نيز بنا بر آنچه تجربه کرده و صحت آنها را از اخبار دانسته ام و از گذشتگان فرا گرفته ام و نيز مواردی که انسان نمی تواند نسبت بدانها بی اطلاع باشد و در ترک آنها عذری هم ندارد ، چيزهايی می دانم . سپس به توضيح و شرح مسايلی  که بايد حتما آنها را دانست پرداخت . مأمون در آن هنگام در رفتن به بلخ شتاب داشت و امام رضا ( ع ) همراهش نرفت . پس از آنکه مأمون به بلخ رفت نامه ای به آن حضرت نگاشت و درباره شناخت خوردنيها و نوشيدنيها و دواها و رگ زدن و حجامت و مسواک کردن و حمام و نوره از آن حضرت پرسشهايی کرد و خواستار آن شد که امام رضا ( ع ) بر
اساس تجربه هايی که کرده و مطالبی که شنيده بود وی را آگاه کند . پس امام ( ع ) در پاسخ سؤالهای وی نامه ای نوشت که به اين ترتيب آغاز می شد :
" بسم الله الرحمن الرحيم . به خداوند چنگ می  آويزم . اما بعد همانا نامه اميرمؤمنان به دستم رسيد که در آن مرا امر کرده بود که وی را در خصوص خوردنيها و نوشيدنيها و دواها و رگ زدن و حجامت و حمام و نوره و جماع و ديگر اموری که صحت بدن به آنها وابسته است ، بنابر آنچه تجربه کرده و شنيده ام ، آگاه کنم . من نيز مسايل مورد نياز را توضيح داده ام و آنچه که در تدبير خوردنيها و نوشيدنيها و دواها و رگ زدن و حجامت و جماع و غير آن را که به بهداشت بدن مربوطاست تشريح کرده ام و از خداوند خواهان توفيق هستم . بدان که خداوند عزوجل بدن را به بيماری مبتلا نساخته جز آن که دارويی  نيز برای معالجه آن قرار داده است . زيرا بدن انسانها مانند يک مملکت است ." آنگاه مجلسی تمام اين رساله را نقل کرده است .
کتاب فقه الرضا ( ع ) اين کتاب در خصوص ابواب فقهی است و پيش از زمان مجلسی اول چندان معروف نبوده است . اما از روزگار وی تا امروز شهرت پيدا کرد . علت اشتهار اين کتاب آن بود که گروهی از مردم قم نسخه اين کتاب را به مکه مکرمه آوردند و قاضی امير سيد حسين اصفهانی آن را مطالعه و يقين کرد که از تأليفات امام رضا ( ع ) است . پس نسخه ای از روی آن تهيه کرد و آن را با خود به اصفهان آورد و به مجلسی اول نشان داد . او نيز صحت نسبت اين کتاب به امام رضا ( ع ) را تأييد کرد . پس از وی نيز فرزندش مجلسی دوم ، صحت انتسابت اين کتاب به امام رضا ( ع ) را مورد تأييد قرار داد و احاديث آن را درمجلدات گوناگون بحار الانوار پخش کرد و آن را يکی از منابع بحار قرار داد . بدين ترتيب اين کتاب از آن روزگار تا به امروز معروف و مشهور شد . مجلسی در مقدمات بحار گويد : کتاب فقه الرضا ، محدث دانشمند قاضی  امير حسين پس از آن که به اصفهان آمد مرا از اين کتاب خبر داد و گفت : در يکی از سالهايی که من در
جوار بيت الله الحرام سکونت داشتم ، گروهی از مردم قم به قصد حج به آنجا آمدند و آنان کتابی داشتند که قديمی بود و تاريخ آن با تاريخ عصر امام رضا ( ع ) موافقت داشت و از مرحوم پدرم شنيدم که می گفت : از سيد امير حسين شنيدم که می گفت : خط امام رضا ( ع ) بر اين کتاب بود و نيز اجازه های گروه بسياری از فضلا و دانشمندان بر اين کتاب بود . سيد گفت : من با اين قراين دانستم که اين کتاب تأليف امام ( ع ) است . پس آن را گرفته نسخه ای از آن تهيه و تصحيحش کردم . پس پدرم اين کتاب را از سيد گرفت و استنساخ و تصحيحش کرد . بيشتر عبارات اين کتاب مطابق چيزی است که صدوق در کتاب من لا يحضرة الفقية بدون سند و پدرش در نامه ای که به صدوق نگاشته آن را ذکر کرده است . و بسياری از احکامی که علمای ما آنها را ذکر کرده اند ولی مستند آنها معلوم نبوده است ، در اين کتاب موجود می باشد .
همچنين از جمله کسانی که به صحت انتساب اين کتاب اعتقاد پيدا کرده اند سيد مهدی بحر العلوم طباطبايی در فوائد الرجالية و شيخ يوسف بحرانی و عده ای ديگر بوده اند . از معاصران نيز محدث معروف ميرزا حسين نوری صحت انتساب اين کتاب را به امام رضا ( ع ) تأييد کرده و آن را در کتاب مستدرکات الوسايل آورده و روايات آن را در طی ابواب مختلف بازگو کرده است . شيخ حرعاملی ، صاحب وسايل الشيعه ، اين کتاب را در زمره کتابهايی که نويسنده اش مشخص نيستند ياد کرده است . مؤلف صاحب الفصول فی الاصول و نيز گروهی  ديگر هم اين کتاب را جزو
کتابهای مجهول المؤلف دانسته اند . عده ای نيز درباره اين کتاب توقف کرده اند شايد احتمال داده اند که اين کتاب ، رساله علی  بن بابويه ، پدر شيخ صدوق ، به فرزندش می باشد . زيرا اسم او علی بن موسی  بوده است . هر چند که در آغاز آن آمده است : چنين می گويد بنده خدا علی بن موسی الرضا . امااين نظريه بعيد است زيرا احتمال می رود که نساخ در آن دخل و تصرف کرده باشند . زيرا ذهن معمولا به طرف فرد اکمل گرايش دارد . اما آنچه با اين احتمال منافات دارد آن است که اصل عدم وقوع سهو است در ذکر نام رضا ( ع ) . از سويی  ديگر در اين کتاب قراينی 
وجود دارد که دلالت می کند اين کتاب نوشته آن حضرت است . نظير : " از جمله اموری که ما اهل بيت بر آن مداومت داريم " يا پس از ذکر آيه خمس می گويد : " پس بدين وسيله خداوند ما را مورد منت و رحمت خود قرار داد ." و نيز به هنگام ذکر شب نوزدهم ماه رمضان آورده است و " اين شبی است که جد ما اميرمؤمنان در آن ضربت خورد . " و در کتاب زکات گفته است : " از پدرم ، عالم روايت شده است " و يا در باب ربا گفته است : " پدرم به من فرمود من نيز آن کار را انجام دادم . " و در باب حج گفته شده است : " پدرم گفت که اسماء بنت عميس و ... " و باز در همين باب آمده است : " موقف جبل نيست و پدرم هر جا را که شب می کرد موقف می گرفت " و در همين باب آمده است : " پدرم از جدم از پدرش روايت کرد که گفت : ديدم علی بن حسين راه می  رود و رمی جمره نمی کند " و باز در همين باب گفته شده است : " پدرم فرمود هر کس زنش را ببوسد و ... " و احکام بسياری نقل کرده که با عبارت " چنين گفت پدرم " شروع شده است . و نيز
آمده است از " عالم شنيد که می فرمود ... " و چنان که می دانيم عالم لقب امام کاظم ( ع ) بوده است .
به هر ترتيب ، اکثر محققان اين کتاب را ثابت ندانسته و در آن توقف کرده اند و رواياتی را که در اين کتاب به امام رضا ( ع ) يا به عالم ( ع ) اسناد داده شده است ، روايات مرسلی حساب کرده اند که در دلالت خود به مويد و مرحج نيازمندند . از جمله مواردی که نظريه اين محققان را تأييد می کند آن است که اگر واقعا اين کتاب از تأليفات امام رضا ( ع ) می بود ، قطعا مشهور می شد و به حد تواتر می رسيد . زيرا آن حضرت در عصر خود ، امرش ظاهر و عملش معروف و نامش بلند بود .
به طوری که وقتی آن حضرت برای علمای نيشابور حديثی روايت کرد بيست و چهار هزار نفر از نويسندگان ، از اهالی  شهر و اطراف آن را نگاشتند .
7. صحيفة الرضا ( ع ) . در اين باره در مقدمات بحار گفته شده است : صحيفة الرضا با وجود آوازه آن در زمره احاديث مرسل است نه مسند . هر چند که در برخی  از نسخ ديده ام که اسناد آن را به ابو علی طبرسی  نسبت داده اند . اما اين اسناد در نظر من شناخته شده نيست . در مستدرکات الوسايل در اين باره آمده است : صحيفة الرضا ( ع ) که از آن با نام مسند الرضا ، چنان که در مجمع البيان ياد شده است ، و رضويات ، که در کشف الغمة با اين نام آمده است ، ياد می شود از کتابهای معروف و مورد اعتمادی است که کتابی  در خور اعتبار و اعتماد ، قبل از آن و پس از آن نوشته نشده است .
نگارنده : شگفت آور آن که با اين وجود در بخار آمده است که اين کتاب در زمره احاديث مرسل است نه مسند . حال آن که نسخه ای  خطی از اين کتاب نزد من است . شيخ عبد الواسع يمانی زيدی نسخه ای از اين کتاب را از يمن آورد و آن را در دمشق به چاپ رسانيد و به من اجازه داد که روايات اين کتاب را از او ، با ذکر سلسله بندی که در اول اين کتاب آمده است ، نقل کنم . و من آن را در قسمت دوم از الرحيق المختوم آورده ام . اين نسخه با نسخه ای  که در اختيار من است ، در متن اختلاف دارد .
سپس ميرزا حسين نوری در مستدرکات می گويد : صحيفة الرضا ( ع ) در فهرست کتاب وسايل ذکر شده است . جز آن که نسخه های متعددی  با اسناد مختلف از اين کتاب موجود است که متن برخی بر متن برخی ديگر افزودنيهايی  دارد اما صاحب وسايل الشيعه بر نسخه طبرسی روايت او از اين کتاب ، بسنده کرده است . وی در ادامه گفتارش می گويد : فاضل دانشمند ميرزا عبد الله در رياض العلما طرق اين کتاب راذکر کرده است . وی گويد : از جمله طرق اين کتاب ، طرقی بود که در نسخه ای از اين صحيفه در شهر اردبيل ديدم . آغاز سند اين نسخه چنين بود :
قال الشيخ الامم الاجل العالم نور الملة و الدين ضياء الاسلام و الامسلمين
ابو احمد انا ليک العادل مروزی قرأ علينا الشيخ القاضی  الامام الاجل الاعز الامجد
الازهد مفتی الشرق و الغرب بقية السلف استاذ الخلف صفی الملة و الدين ضياء
الاسلام و المسلمين وارث الانبياء و المرسلين ابوبکر محمود بن علی بن محمد
السرخسی فی المسجد الصلاحی بشادياخ نيسابور عمرها الله غداة يوم الخميس
الرابع من ربيع اولال من شهور سنة عشر و ستمائه ( 610) قال اخبرنا الشيخ الامام
الاجل السيد الزاهد ضياء الدين حجة الله علی خلقه ابو محمد الفضل بن محمد بن
ابراهيم الحسينی تغمده الله بغفرانه و اسکنه اعلی  جنانه فی شهور سنة سبع و
اربعين و خمسمائه ( 547) قراءة عليه قال اخبرنا ابو المحاسن احمد بن عبد
الرحمن اللبيدی قال اخبرنا ابو لبيد عبد الرحمن بن احمد بن محمد بن لبيد قال
حدثنا الاستاذ الامام ابوقاسم الحسن بن محمد بن حبيب رضوان الله عليه سنة خمس و
اربعه ( 405) بنيسابور فی داره قال خدثنا ابو بکر محمد بن عبد الله بن احمد بن
عامر الطايی بالبصره قال حدثنی ابی فی سنة ستين و مأتين ( 260) قال حدثنا علی 
بن موسی  الرضا عليهما السلام امام المتقين و قدوة اسباح سيد المرسلين مما اورده
فی مولفه المعنون بصحيفة اهل البيت عليهم السلام سنة اربع و تسعين و مائه
( 194) قال حدثنی ابی موسی بن جعفر عليهما السلام قال الخ ... "

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

شنبه 23 شهریور 1392  6:13 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها