0

مــــبـــحــث شـــانـــــزدهم : امام رضا علیه السّلام

 
hoseinh1990
hoseinh1990
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2645
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مــــبـــحــث شـــانـــــزدهم : امام رضا علیه السّلام

تواضع

12- مردى از اهل بلغ گويد: در سفر خراسان در خدمت امام رضا (ع) بودم .روزى طعام خواست، همه خدمتكاران از سياهان و ديگران را كنار سفره جمع كرد، گفتم: فدايت شوم ،بهتر آن است كه آنها در خوان ديگرى بخورند. فرمود: آرام باش پروردگار همه يكى است، مادرمان حوا و پدرمان آدم يكى است، مجازات بسته به اعمال است «فقال: مه ان الرّبّ تبارك و تعالى واحد، والام واحدة والاب واحد و الجزاء بالاعمال» (15).

منبع : http://www.aviny.com

گـر تو خواهی که  بیابی زجهان راه نجات

بر محمّد تو بگو از دل و جان صلوات.

 

شنبه 23 شهریور 1392  11:38 AM
تشکرات از این پست
AliFanoodi taghvimi
hoseinh1990
hoseinh1990
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2645
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مــــبـــحــث شـــانـــــزدهم : امام رضا علیه السّلام

فضايل امام رضا(ع)از زبان ابراهيم بن عباس

5- ابراهيم بن عباس گويد: امام رضا (ع) نشد كه به كسى در سخن گفتن ظلم يا جفا كند، هر كه با او سخن مى‏گفت، كلام او را قطع نمى‏كرد و مجال مى‏داد تا آخر سخنش را بگويد. اگر كسى حاجت پيش او مى‏آورد در صورت امكان ابداً او را رد و مأيوس نمى‏كرد. نديدم كه در پيش كسى پايش را دراز كند، و نديدم در پيش كسى تكيه كند. نديدم كه به كسى از غلامانش فحش بدهد، نديدم كه آب دهان را به زمين اندازد، و نديم كه با صدا و قهقهه بخندد بلكه فقط تبسم مى‏كرد.

چون سفره طعام را باز مى‏كردند همه خدمتكاران و غلامانش را و حتى دربان را با خود در سر سفره مى‏نشانيد. شبها كم مى‏خوابيد، بيشتر بيدار مى‏ماند، اكثر شبها از اول تا آخر احيا مى‏كرد، بسيار روزه مى‏گرفت، در هر ماه سه روز روزه از وى فوت نمى‏شد. مى‏گفت : اين روزه همه عمر است «ذلك صومُ الدّهر» .(6)

در پنهانى بسيار احسان مى‏كرد و صدقه مى‏داد، اين كار را بيشتر در شبهاى ظلمانى انجام مى‏داد، هر كه گويد: نظير او را در خوبى ديده‏ام، باور نكنيد (7).

منبع : http://www.aviny.com

گـر تو خواهی که  بیابی زجهان راه نجات

بر محمّد تو بگو از دل و جان صلوات.

 

شنبه 23 شهریور 1392  11:38 AM
تشکرات از این پست
AliFanoodi taghvimi
hoseinh1990
hoseinh1990
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2645
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مــــبـــحــث شـــانـــــزدهم : امام رضا علیه السّلام

امام در عصر هارون‏

از سال 183 هجرى كه پيشواى هفتم حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام - در زندان بغداد به دستور هارون مسموم شد و از دنيا رفت، امامت پيشواى هشتم به مدت ده سال در دوران حكومت وى سپرى گرديد.

اين مدت، در آن عصر اختناق و استبداد و خودكامگى هارون، دوران آزادى نسبى و فعاليت فرهنگى و علمى امام رضا عليه‏السلام - به شمار مى‏رود، زيرا هارون در اين مدت متعرض امام نمى‏شد و حضرت آزادانه فعاليت مى‏نمود، ازينرو شاگردانى كه امام تربيت كرد و علوم و معارف اسلامى و حقايقى از تعليمات قرآن كه حضرت در حوزه اسلام منتشر نمود، عمدتاً در اين مدت صورت گرفت.

شايد علت مهم اين كاهش فشار از طرف هارون، نگرانى وى از عواقب قتل امام موسى بن جعفر عليه‏السلام - بود، زيرا گرچه هارون تلاش فراوانى به منظور كتمان اين جنايت به عمل آورد، اما سرانجام جريان فاش شد و موجب نفرت و انزجار مردم گرديد و هارون كوشش مى‏كرد خود را از اين جنايت تبرئه سازد. گواه اين معنا اين است كه هارون به عموى خود «سليمان بن ابى جعفر»، كه جنازه آن حضرت را از دست عمله ظلم وى گرفته با احترام به خاك سپرد، پيغام فرستاد كه: «خدا سندى بن شاهك را لعنت كند، او اين كار را بدون اجازه من انجام داده است»!(4)

مؤيد ديگر اين معنا اظهارات هارون در پاسخ «يحيى بن خالد برمكى» در مورد على بن موسى عليه‏السلام - است، يحيى‏ (كه قبلاً نيز درباره امام كاظم عليه‏السلام - بدگويى و سعايت كرده بود) به هارون گفت:

پس از موسى بن جعفر اينك پسرش جاى او نشسته و ادعاى امامت مى كند (گويا نظر وى اين بود كه بگويد بهتر است از هم اكنون على بن موسى عليه‏السلام - تحت نظر مأموران خليفه قرار گيرد!)

هارون (كه هنوز قتل موسى بن جعفر را فراموش نكرده بود و از عواقب آن نگران بود)، پاسخ داد:

آنچه با پدرش كرديم كافى نيست؟ مى‏خواهى يكباره شمشير بر دارم و همه علويّين را بكشم؟!(5)

خشم هارون، در باريانش را خاموش ساخت و ديگر كسى جرأت نكرد در باره آن حضرت به سعايت بپردازد.

على بن موسى با استفاده از اين فرصت در زمان هارون، علناً اظهار امامت مى‏كرد و در اين مورد بر خلاف پدران بزرگوارش تقيه نداشت، تا آنجا كه بعضى از مخلصان و دوستان آن بزرگوار، او را برحذر مى‏داشتند و امام عليه‏السلام - به آنان اطمينان مى‏داد كه از سوى هارون آسيبى به وى نخواهد رسيد!

صفوان بن يحيى‏ مى‏گويد: چون امام ابو ابراهيم موسى بن جعفر عليه‏السلام - در گذشت و على بن موسى الرضا عليه‏السلام - امر امامت و خلافت خود را آشكار ساخت، به حضرت عرض شد:

شما امر بزرگ و خطيرى را اظهار مى‏داريد و ما از اين ستمگر (هارون الرشيد) بر شما مى‏ترسيم.

فرمود: او هرچه مى‏خواهد كوشش كند، او را بر من راهى نيست(6)

نيز از محمد بن سنان نقل شده(7)كه: به ابى الحسن على بن موسى الرضا - عليه‏السلام - در ايام خلافت هارون عرض كردم:

شما امر خلافت و امامت خود را آشكار ساخته به جاى پدر نشسته‏ايد، در حالى كه هنوز از شمشير هارون خون مى‏چكد!!

فرمود: مرا گفتار پيامبر اكرم 6 نيرو و جرأت مى‏بخشد كه فرمود: اگر ابوجهل توانست مويى از سر من كم كند بدانيد من پيامبر نيستم، و من به شما مى‏گويم: اگر هارون مويى از سر من گرفت بدانيد من امام نيستم!!(8)

منبع : http://www.aviny.com

گـر تو خواهی که  بیابی زجهان راه نجات

بر محمّد تو بگو از دل و جان صلوات.

 

شنبه 23 شهریور 1392  11:43 AM
تشکرات از این پست
AliFanoodi taghvimi
hoseinh1990
hoseinh1990
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2645
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مــــبـــحــث شـــانـــــزدهم : امام رضا علیه السّلام

مناظره با جاثليق

در اينجا امام ـ عليه السلام ـ شروع به سخن كرد و فرمود: اى نصرانى ! اگر به انجيل خودت براى تو استدلال كنم اقرار خواهى كرد؟ جاثليق گفت : آيا مى توانم گفتار انجيل را انكار كنم ؟ آرى به خدا سوگند اقرار خواهم كرد هر چند بر ضرر من باشد.

امام ـ عليه السلام ـ فرمود: هر چه مى خواهى بپرس و جوابش را بشنو.

جاثليق : درباره نبوت عيسى و كتابش چه مى گويى ؟ آيا چيزى از اين دو را انكار مى كنى ؟

امام ـ عليه السلام ـ من به نبوت عيسى و كتابش و به آنچه به امتش بشارت داده و حواريون به آن اقرار كرده اند، اعتراف مى كنم ، و به نبوت (آن ) عيسى كه اقرار به نبوت محمد(ص ) و كتابش نكرده و امتش را به آن بشارت نداده كافرم.

آيا به قضاوت از دو شاهد عادل استفاده نمى كنى ؟

امام ـ عليه السلام ـ آرى

جاثليق : پس دو شاهد از غير اهل مذهب خود از كسانى كه نصارى شهادت آنان را مردود نمى شمارند بر نبوت محمد(ص ) اقامه كن و از ما نيز بخواه كه دو شاهد بر اين معنا از غير اهل مذهب خود بياوريم.

امام ـ عليه السلام ـ هم اكنون انصاف را رعايت كردى اى نصرانى ، آيا كسى را كه عادل بود و نزد مسيح ، عيسى بن مريم مقدم بود مى پذيرى ؟

جاثليق : اين مرد عادل كيست ، نامش را ببر.

امام ـ عليه السلام ـ درباره ی <يوحناى > ديلمى چه مى گويى ؟

جاثليق : به به ! محبوبترين فرد نزد مسيح را بيان كردى.

امام ـ عليه السلام ـ تو را سوگند مى دهم آيا انجيل اين سخن را بيان مى كند كه يوحنا گفت : حضرت مسيح مرا از دين محمد عربى باخبر ساخت و به من بشارت داد كه بعد از او چنين پيامبرى خواهد آمد، من نيز به حواريون بشارت دادم و آنها به او ايمان آوردند؟

جاثليق گفت : آرى ! اين سخن را يوحنا از مسيح نقل كرده و بشارت به نبوت مردى و نيز بشارت به اهل بيت و وصيش داده است ، اما نگفته است اين در چه زمانى واقع مى شود و اين گروه را براى ما نام نبرده تا آنها را بشناسيم .

امام ـ عليه السلام ـ اگر ما كسى را بياوريم كه انجيل را بخواند و آياتى از آن را كه نام محمد(ص ) و اهل بيتش و امتش در آنها است ، تلاوت كند آيا ايمان به او مى آورى ؟

جاثليق : بسيار خوب است.

امام ـ عليه السلام ـ به نسطاس رومى فرمود: آيا سِفْرِ سوم انجيل را از حفظ دارى ؟

نسطاس گفت : بلى ، از حفظ دارم.

سپس امام به رأس الجالوت (بزرگ يهوديان ) رو كرد و فرمود: آيا تو هم انجيل را مى خوانى ؟ گفت آرى به جان خودم سوگند. فرمود سِفْرِ سوم را بر گير، اگر در آن ذكرى از محمد و اهل بيتش بود به نفع من شهادت ده و اگر نبود شهادت نده .

سپس امام ـ عليه السلام ـ سِفْرِ سوم را قرائت كرد تا به نام پيامبر(ص ) رسيد، آنگاه متوقف شد و رو به جاثليق كرد و فرمود: اى نصرانى ! تو را به حق مسيح و مادرش آيا قبول دارى كه من از انجيل باخبرم ؟

جاثليق : آرى

سپس امام ـ عليه السلام ـ نام پيامبر(ص ) و اهل بيت و امتش را براى او تلاوت كرد، سپس افزود: اى نصرانى ! چه مى گويى ، اين سخن عيسى بن مريم است ؟ اگر تكذيب كنى آنچه را كه انجيل در اين زمينه مى گويد، موسى و عيسى هر دو را تكذيب كرده اى و كافر شده اى.

جاثليق : من آنچه را كه وجود آن در انجيل براى من روشن شده است انكار نمى كنم و به آن اعتراف دارم.

امام ـ عليه السلام ـ همگى شاهد باشيد او اقرار كرد، سپس فرمود: اى جاثليق : هر سوءال مى خواهى بكن

جاثليق : از حواريان عيسى بن مريم خبر ده كه آنها چند نفر بودند و نيز خبر ده كه علماى انجيل چند نفر بودند؟

امام ـ عليه السلام ـ : از شخص آگاهى سوءال كردى ، حواريون دوازده نفر بودند و اعلم و افضل آنها لوقا بود. اما علماى بزرگ نصارى سه نفر بودند: يوحناى اكبر در سرزمين باخ ، يوحناى ديگرى در قرقيسا و يوحناى ديلمى در رجاز، و نام پيامبر و اهل بيت و امتش نزد او بود، و او بود كه به امت عيسى و بنى اسرائيل بشارت داد.

سپس فرمود: اى نصرانى به خدا سوگند ما ايمان به آن عيسى داريم كه ايمان به محمد(ص ) داشت ، ولى تنها ايرادى كه به پيامبر شما عيسى داريم اين بود كه او كم روزه مى گرفت و كم نماز مى خواند.

جاثليق ناگهان متحير شد و گفت : به خدا سوگند علم خود را باطل كردى ، و پايه ی كار خويش را ضعيف نمودى ، و من گمان مى كردم تو اعلم مسلمانان هستى.

امام ـ عليه السلام ـ : مگر چه شده ؟

جاثليق : به خاطر اينكه مى گويى عيسى ضعيف و كم روزه و كم نماز بود، در حالى عيسى حتى يك روز را افطار نكرد و هيچ شبى را (به طور كامل ) نخوابيد و صائم الدهر و قائم الليل بود

امام ـ عليه السلام ـ : براى چه كسى روزه مى گرفت و نماز مى خواند؟

جاثليق نتواتنست پاسخ گويد و ساكت شد (زيرا اگر اعتراف به عبوديت عيسى مى كرد با ادعاى الوهيت او سازگار نبود.

امام ـ عليه السلام ـ : اى نصرانى ، سوءال ديگرى از تو دارم.

جاثليق ، با تواضع ، گفت : اگر بدانم پاسخ مى گويم.

امام ـ عليه السلام ـ : تو انكار مى كنى كه عيسى مردگان را به اذن خداوند متعال زنده مى كرد؟

جاثليق در بن بست قرار گرفت و بناچار گفت : انكار مى كنم ، چرا كه آن كس كه مردگان را زنده كند و كور مادرزاد و مبتلا به برص را شفا دهد او پروردگار است و مستحق الوهيّت.

امام ـ عليه السلام ـ حضرت اليسع نيز همين كار را مى كرد و او بر آب راه رفت و مردگان را زنده كرد و نابينا و مبتلا به برص را شفا داد، اما امتش قائل به الوهيت او نشدند و كسى او را عبادت نكرد. حزقيل پيامبر نيز همان كار مسيح را انجام داد و مردگان را زنده كرد.

سپس رو به رأس الجالوت كرده فرمود: اى رأس الجالوت ، آيا اينها را در تورات مى يابى كه بخت النصر اسيران بنى اسرائيل را در آن زمان كه حكومت با بيت المقدس مبارزه كرد به بابل آورد، خداوند حزقيل را به سوى آنها فرستاد و او مردگان آنها را زنده كرد؟ اين واقعيت در تورات مضبوط است ، هيچ كس جز منكران حق از آن را انكار نمى كنند.

رأس الجالوت : ما اين را شنيده ايم و مى دانيم.

امام ـ عليه السلام ـ : راست مى گويى ، سپس افزود: اى يهودى اين سِفْر از تورات را بگير، و آنگاه خود شروع به خواندن آياتى از تورات كرد، مرد يهودى تكانى خورد و در شگفت فرو رفت.

سپس امام ـ عليه السلام ـ رو به نصرانى كرد و قسمتى از معجزات پيامبر اسلام (ص ) را درباره ی زنده شدن بعضى از مردگان به دست او و شفاى بعضى از بيماران غير قابل علاج را به بركت او برشمرد و فرمود: با اينهمه ما هرگز او را پروردگار خود نمى دانيم ، اگر به خاطر اين گونه معجزات ، عيسى را خداى خود بدانيد بايد <اليسع > و <حزقيل > را نيز معبود خويش بشماريد، زيرا آنها نيز مردگان را زنده كردند و نيز ابراهيم خليل پرندگانى را گرفت و سر بريد و آنها را بر كوههاى اطراف قرار داد، سپس آنها را فرا خواند و همگى زنده شدند، موسى بن عمران نيز چنين كارى را در مورد هفتاد نفر كه با او به كوه طور آمده بودند و بر اثر صاعقه مردند انجام داد، تو هرگز نمى توانى اين حقايق را انكار كنى ، زيرا تورات و انجيل و زبور و قرآن از آن سخن گفته اند، پس بايد همه اينها را خداى خويش بدانيم.

جاثليق پاسخى نداشت بدهد، تسليم شد و گفت : سخن ، سخن تواست و معبودى جز خداوند يگانه نيست.

سپس امام ـ عليه السلام ـ در باب كتاب اشعيا از او و رأس الجالوت سوءال كرد. او گفت : من از آن بخوبى آگاهم . فرمود: اين جمله را به خاطر داريد كه اشعيا گفت : من كسى را ديدم كه بر دراز گوشى سوار است و لباسهايى از نور در تن كرده (اشاره به حضرت مسيح ) و كسى را ديدم كه بر شتر سوار است و نورش مثل نور ماه (اشاره به پيامبر اسلام (ص ) ) گفتند: آرى اشعيا چنين سخنى را گفته است.

امام ـ عليه السلام ـ افزود: اى نصرانى ، اين سخن مسيح را در انجيل به خاطر دارى كه فرمود: من به سوى پروردگار شما و پروردگار خودم مى روم و <بارقليطا> مى آيد و درباره ی من شهادت به حق مى دهد (آن گونه كه من درباره ی او شهادت داده ام ) و همه چيز را براى شما تفسير مى كند؟(54)

جاثليق : آنچه را از انجيل مى گويى ما به آن معترفيم.

سپس امام ـ عليه السلام ـ سوءالات ديگرى درباره ی انجيل و از ميان رفتن نخستين انجيل و بعد نوشته شدن آن به وسيله ی چهار نفر: مرقس ، لوقا، يوحنا و متّى كه هركدام نشستند و انجيلى را نوشتند (انجيلهايى كه هم اكنون موجود و در دست مسيحيان است )، سخن گفت و تناقضهايى از كلام جاثليق گرفت.

جاثليق بكلى درمانده شده بود، به گونه اى كه هيچ راه فرار نداشت . لذا هنگامى كه امام ـ عليه السلام ـ بار ديگر به او فرمود: اى جاثليق ، هر چه مى خواهى سوءال كن ، او از هر گونه سوءالى خود دارى كرد و گفت : اكنون شخص ديگرى غير از من سوءال كند، قسم به حق مسيح كه گمان نمى كردم در ميان مسلمانان كسى مثل تو باشد.(55)

منبع : http://www.aviny.com

گـر تو خواهی که  بیابی زجهان راه نجات

بر محمّد تو بگو از دل و جان صلوات.

 

شنبه 23 شهریور 1392  11:43 AM
تشکرات از این پست
AliFanoodi taghvimi
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:مــــبـــحــث شـــانـــــزدهم : امام رضا علیه السّلام. خلاصه حالات دهمين معصوم ، هشتمين اخت

آن حضرت روز پنج شنبه يا جمعه ، 11 ذى القعدة ، سال 148 هجرى قمرى (2)، يك سال پس از شهادت امام جعفر صادق عليه السلام در شهر مدينه منوّره ديده به جهان گشود؛ و با ظهور نور طلعتش جهانى را روشنائى بخشيد.

نام : علىّ، صلوات اللّه و سلامه عليه .(3)كنيه : ابوالحسن ثانى ، ابوعلىّ و... .

القاب : رضا، صابر، زكىّ، وفىّ، ولىّ، رضىّ، ضامن ، غريب ، نورالهدى ، سراج اللّه ، غيظ المحدّثين ، غياث المستغيثين و... .

پدر: امام موسى كاظم ، باب الحوائج إ لى اللّه عليه السلام .

مادر: شقراء، معروف به خيزران ، امّ البنين ، و بعضى گفته اند: نجمه بوده است .

نقش انگشتر: حضرت داراى سه انگشتر بود، كه نقش هر كدام به ترتيب عبارتند از:

((حَسْبىَ اللّهُ))

((ما شاءَ اللّهُ وَ لا قُوَّةَ إ لاّ بِاللّهِ))

((وَلييّ اللّهُ))


دربان : مورّخين ، دو نفر را به نام محمّد بن فرات و محمّد بن راشد به عنوان دربان حضرت گفته اند.

مدّت امامت : بنابر مشهور، روز جمعه ، 25 رجب ، سال 183 هجرى قمرى ، پس از شهادت پدر مظلومش بلافاصله مسئوليّت رهبرى و امامت جامعه اسلامى را به عهده گرفت ، كه تا سال 203 يا 206 به طول انجاميد.
و در سال 200 هجرى قمرى حضرت توسّط ماءمون به خراسان احضار گرديد.

مدّت عمر: در طول عمر آن حضرت بين 49 تا 57 سال بين مورّخين اختلاف است .
و بر همين مبنا در مقدار و مدّت هم زيستى با پدر بزرگوارش ؛ و نيز در مدّت حيات پس از پدرش اختلاف مى باشد، گرچه برخى گفته اند كه آن حضرت 29 سال و دو ماه در زمان حيات پدر بزرگوارش زندگى نموده است .
در علّت آمدن امام رضا عليه السلام به خراسان ، نيز بين مورّخين اختلاف است ؛ ولى مى توان از مجموع گفته ها، اين گونه استفاده نمود:
چون هارون الرّشيد به هلاكت رسيد، بغداد و حوالى آن در اختيار فرزندش امين ، و خراسان با حوالى آن تحت حكومت ديگر فرزندش ماءمون قرار گرفت .
پس از گذشت مدّتى كوتاه ، بين دو اين برادر اختلاف و جنگ ، رونق گرفت و امين كشته شد.
در اين بين ، ماءمون نيز جهت استحكام قدرت خود چنان ابراز داشت كه از علاقه مندان خاندان علىّ بن ابى طالب و سادات بنى الزّهراء مى باشد.
بنابر اين ، در سال 200 هجرى نامه اى به استاندار خود در شهر مدينه منوّره فرستاد، تا حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام را از راه بصره اهواز، (به گونه اى كه از غير مسير شهر قم باشد) به خراسان منتقل گردانند.


.........................
2- در سال ولادت آن حضرت بين محدّثين اختلاف است ، كه از 148 تا 153 گفته اند.
و برحسب 11 / ذى القعدة / 148 قمرى ، طبق سال شمسى 11 / آذرماه / 144 مى باشد.
3- نام و لقب مبارك حضرت به عنوان امام ((علىّ، رضا)) عليه السلام ، طبق حروف اءبجد كبير، عدد 110، 1001 مى باشد.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

شنبه 23 شهریور 1392  11:48 AM
تشکرات از این پست
AliFanoodi taghvimi
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:مــــبـــحــث شـــانـــــزدهم : امام رضا علیه السّلام

چرا رضا؟ (حديثي روشنگر در دليل نامگذاري حضرت)

در ميان همه‌ي وَرنام‌ها و القاب هشتمين امام شيعيان، حضرت علي بن موس عليه السلام، لقب «رضا» از همه نامورتر است.


«رضا» يعني خشنود و خرسند، اما چرا حضرت را بدين نام خوانده‌اند؟ گويا اين پرسش در زمان حيات حضرت و چندي پس از آن نيز مطرح بوده است، که کسي از امام جواد«ع» علت اين نامگذاري پدر را جويا مي‌شود.


از آن روايت تاريخي که متن آن را خواهيم آورد روشن مي‌شود که مردم براي اين نامگذاري دلايلي از جمله چگونگي رابطه‌ي ميان امام و مأمون را در ذهن و انديشه‌ي خود پرداخته بودند و همان را اين سو و آن سو مي‌پراکندند؛ اما حضرت جواد(ع) با صراحت، يادآور مي‌شود که دليل را بايد در جايي ديگر، جز مناسبات ميان امام و مأمون جست‌وجو کرد. بنا بر متن اين روايت، اين نامي ماورايي و آسماني است، و شيوه‌ي برخورد حضرت با مأمون يا چگونگي تعامل آن امام با داستان ولايت‌عهدي هيچ نسبتي با اين نامگذاري نداشته است.


در روايتي ديگر آمده است که حضرت موسي بن جعفر(ع) هر گاه فرزندش علي بن موسي را خطاب مي‌کرد، او را با کنيه‌ي «ابوالحسن» فرا مي‌خواند، و هنگامي که مي‌خواست فرزندش را نزد او آورند يا در باره‌ي او سخن مي‌گفت، وي را با لقب «رضا» نام مي‌برد، و چه جاي گفتن که در آن زمان، هنوز نه از برشدن مأمون و نشستن او به تخت حکومت خبري بود و نه از ولي‌عهد شدن امام رضا(ع) نشاني به چشم مي‌خورد.
در کتاب عيون اخبار الرضا(ع) اثر شيخ صدوق با استناد به «بزنطي» آمده است که به امام جواد(ع) گفتم:


گروهي از مخالفان شما بر اين پندارند که مأمون، پدر شما را «رضا» ناميده ؛ زيرا آن حضرت به ولايت‌عهدي وي رضايت داده است.


امام فرمود: دروغ گفتند و به گناه اندر افتادند؛ چنين نيست، بلکه خداوند تبارک و تعالي او را «رضا» نام داده است؛ زيرا او در آسمان خدا از او راضي بود و در زمين خدا از پيامبر و امامان پس از او (صلوات الله عليهم) رضايت داشت.


به امام گفتم:
آيا مگر همه‌ي نياکان گذشته‌ي شما (عليهم السلام) چنين نبودند که از خداي عزوجل و پيامبرش و امامان پس از او راضي باشند؟


فرمود: چرا.


گفتم:
پس چرا در اين ميان، تنها پدر شما را رضا ناميدند؟


فرمود:
چون همان گونه که همسويان و دوستانش از او خرسند بودند، دشمنان و مخالفانش هم از وي رضايت داشتند؛ و اين وضعيت براي هيچ يک از نياکان ايشان رخ نداده بود؛ از همين رو تنها او را «رضا» ناميده‌اند.
اين گونه است که نام «رضا» براي هشتمين امام شيعيان حضرت علي بن موسي(ع) عنواني آسماني و خدادادي است که با نگاه به شرايط زندگاني حضرت براي ايشان برگزيده شده است.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

شنبه 23 شهریور 1392  11:53 AM
تشکرات از این پست
AliFanoodi taghvimi
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:مــــبـــحــث شـــانـــــزدهم : امام رضا علیه السّلام

وجه نامگذاري امام هشتم(ع) به رضا


گفتاري از آيت الله احمدي شاهرودي؛


مشهورترين القاب امام هشتم(ع) كه نام شريفش علي است، رضا است. اين لقب رضا را آن حضرت از پدر بزرگوارش امام كاظم موسي بن جعفر(ع) اخذ فرمودند و پدر بزرگوارش اين لقب را براي آن حضرت قرار داد.مي فرمود: فرزندم رضا را بخوانيد...، يا اينكه: گفتم به فرزندم رضا...، يا فرزندم رضا اين چنين فرمود...

بنابراين امام كاظم(ع) از فرزندش تعبير به <رضا> مي فرمودند: اما در باب جهت ملقب شدن آن حضرت به <رضا> شيخ صدوق در <عيون اخبارالرضا> روايتي نقل فرموده است از احمدبن ابي نصر كه، گفت: خدمت امام جواد(ع) بودم، عرض كردم: جمعي از مخالفان را اعتقاد آن است كه پدر بزرگوارت را مامون به <رضا> ملقب گردانيد و او راضي به ولايتعهدي شد. آن حضرت فرمود دروغ گفته اند بلكه ملقب به رضا شد [چون] خداوند و ائمه(ع) و پيامبر(ص) از او راضي بودند. گفتم: هر يك از پدرانت نيز چنين بودند و اين اختصاص به حضرت رضا(ع) ندارد. فرمود بلي ساير پدرانم را موافقين از آنها راضي بودند و به امامت آنها راضي بودند و دشمنان راضي نبودند و اما به امامت پدرم همه كس راضي شد و اقرار به جلالت و بزرگي او نمودند؛ از دوست و دشمن. و شايد علت ديگر نامگذاري آن حضرت به <رضا> اين بوده باشد كه اگر كسي به امامت آن حضرت معتقد شد و رضايت داد، قطعا به ساير ائمه بعد از آن حضرت نيز راضي و معتقد خواهد بود. زيرا در امامت امامان قبل از آن حضرت بين شيعه اختلافاتي صورت گرفته بود.

مثلابرخي قائل بر 4 امام يا 6 امام هستند و يا برخي 7 امامي هستند. اما بعد از امام رضا(ع) كساني كه قائل به امامت امام رضا(ع) شدند، قائل به امامت امامان پس از آن حضرت هم خواه ناخواه هستند. يعني ملاك شيعه حقيقي بودن اعتقاد به امامت امام رضا(ع) است و هر كس معتقد به امامت امام رضا(ع) به عنوان امام هشتم بود، قطعا 12 امامي است. بنابراين نسبت به ساير ائمه قبل از امام رضا(ع) اگر اختلافاتي بوده، ديگر بعد از امام رضا(ع) در بين شيعه در قبول امامان بعد از آن حضرت اختلافي نبوده است. در پايان هم نكته اي درباره مادر بزرگوار آن حضرت بيان مي كنم؛ درباره مادر امام رضا(ع) گفته شده است، كانت من افضل نساء في عقلها و دينها لذا والده ماجده. مادر امام هشتم، از پارساترين زنان زمان خود و بافضيلت ترين آنها از نظر عقل و دين بوده است. آن بانوي مكرمه [كه نامش نجمه بوده] مي گويد: هنگامي كه من آبستن شدم به فرزندم حضرت رضا(ع) متوجه به ثقل حمل خود نمي شدم و در خواب صداي تسبيح و تمجيد از ميان رحم خود مي شنيدم... و چون وضع حمل نمودم نوزاد سر خود را به آ سمان بلند كرد و لب هاي خود را حركت مي داد... پدرش داخل شد و فرمود: گوارا باد به تو اي نجمه خاتون و كرامت الهي بر تو، پس آن نوزاد بزرگوار را در خرقه اي پيچيدم و به دست پدر بزرگوارش دادم و پدرش كام او را با آب فرات شيرين فرمود و بيان كرد كه او يادگار خداوند در روي زمين است.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

شنبه 23 شهریور 1392  11:55 AM
تشکرات از این پست
AliFanoodi taghvimi
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مــــبـــحــث شـــانـــــزدهم : امام رضا علیه السّلام

 

مقام و مرتبت والاي علمي حضرت امام رضا علیه السلام

 

مرحوم شيخ صدوق، شيخ طبرسي و ديگر بزرگان به نقل از ابراهيم بن عباس روايت مي کنند که گفت: در طول مدتي که در محضر مبارک امام علي بن موسي الرضا عليه السلام بودم و در محافل و مجالس گوناگون، همراه با آن حضرت شرکت داشتم، هرگز نديدم موضوعي در مسائل دين و امور مختلف از آن حضرت سوال شود، مگر آن که بهتر و شيواتر از همه پاسخ مي فرمودند. امام(ع) به همه علوم و فنون به طور کامل آگاه و آشنا بودند و نيز جوابي را که بيان مي فرمودند در حد عالي قانع کننده بود و کسي را نيافتم که از ايشان آشناتر باشد. همچنين مأمون در هر فرصت مناسبي به شيوه هاي مختلف سعي مي کرد آن حضرت را مورد سوال و آزمايش قرار بدهد، ولي امام(ع) در هيچ موردي درمانده نشدند و بلکه در هر زمينه اي که از آن حضرت سوال مي شد، به نحو صحيح و کامل پاسخ مي فرمودند. معمولاً مطالب و جواب سوال هايي که حضرت بيان مي فرمودند، برگرفته از آيات شريفه قرآن بود. آن حضرت قرآن را هر سه روز يک بار ختم مي کردند و مي فرمودند: اگر بخواهم، مي توانم قرآن را در کمتر از اين مدت هم تلاوت و ختم کنم، وليکن من هر آيه اي از آيات شريفه قرآن را که تلاوت مي کنم درباره آن تأمل مي کنم و مي انديشم که درباره چه موضوعي است و در چه زمينه يا درباره چه حادثه اي سخن به ميان آورده و در چه زماني نازل شده است و هرگز بدون تدبّر و تأمّل در آيات شريفه، از آن ها ردّ نمي شوم. به همين دليل است که مدت سه روز طول مي کشد تا قرآن را تلاوت و ختم کنم.

(عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج ۲، ص ۱۸۰، ح ۴)

 

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

شنبه 23 شهریور 1392  4:24 PM
تشکرات از این پست
taghvimi AliFanoodi
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مــــبـــحــث شـــانـــــزدهم : امام رضا علیه السّلام

کنيه حضرت رضا


کنيه آن حضرت را ابوالحسن و نيز ابوالحسن ثانی خوانده اند . ابو الفرج اصفهانی  در مقاتل الطالبين روايتی نقل کرده و مبنی بر آن که کنيه آن حضرت ، ابو بکر بوده است . وی به سند خود از عيسی بن مهران از ابوصلت هروی نقل کرده است که گفت : روزی مأمون از من پرسشی کرد . گفتم : ابو بکر در اين باره چنين و چنان گفته است . مأمون پرسيد : کدام ابو بکر ؟ ابو بکر ما يا ابو بکر اهل سنت ؟ گفتم ابوبکر ما . پس عيسی از ابوصلب پرسيد : ابو بکر شما کيست ؟ پاسخ داد : علی بن موسی الرضاست که بدين کنيه خوانده می شود .

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

شنبه 23 شهریور 1392  5:07 PM
تشکرات از این پست
taghvimi AliFanoodi
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مــــبـــحــث شـــانـــــزدهم : امام رضا علیه السّلام

ولادت ، وفات ، طول عمر و مدفن حضرت رضا


امام رضا ( ع ) در روز جمعه ، يا پنج شنبه 11ذی  حجه يا ذی قعده يا ربيع الاول سال 153يا 148هجری در شهر مدينه پا به دنيا گذاشت . بنابر اين تولد آن حضرت مصادف با سال وفات امام صادق ( ع ) بوده يا پنج سال پس از در گذشت آن حضرت رخ داده است . همچنين وفات آن حضرت در روز جمعه يا دوشينه آخر صفر يا 17يا 21ماه مبارک رمضان يا 18جمادی الاولی يا 23ذی  قعده يا آخر همين ماه در سال 203يا 206يا 202هجری اتفاق افتاده است . شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا گويد قول صحيح آن است که امام رضا ( ع ) در 21رمضان ، در روز جمعه سال 203هجری در گذشته است . وفات آن حضرت در سال 203در طوس و در يکی از روستاهای نوقان به نام سناآباد اتفاق افتاد .
با تاريخ های مختلفی که نقل شد ، عمر آن حضرت 48يا 47يا 50يا 51سال و 49يا 79روز يا 9 ماه يا 6 ماه و 10روز بوده است ، اما برخی که سن آن حضرت را 55يا 52يا 49سال دانسته اند ، سخنشان با هيچ يک از اقوال و روايات ، منطبق نيست و ظاهرا تسامح آنان از اينجا نشأت گرفته که سال ناقص را به عنوان يکسال کامل حساب کرده اند . از جمله اين اقوال شگفت آور سخن شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا است که گفته است : ميلاد امام رضا (ع ) در 11ربيع الاول سال 153و وفات وی در 21رمضان سال 203بوده و با اين حساب آن حضرت 49سال و شش ماه در اين
جهان زيسته است . مطابق آنچه صدوق نقل کرده ، عمرآن حضرت پنجاه سال و شش ماه و ده روز ميشود و منشاء اين اشتباه را بايد عدم دقت در جمع و تفريق اعداد دانست شيخ مفيد نيز مرتکب اين اشتباه شده است و ما در حواشيهای خود بر کتاب المجالس السنيه متذکر اين خطا شده ايم .
بنابر گفته مولف مطالب السؤول ، امام رضا ( ع ) 24سال وچند ماه بنابر قول ابن خشاب 24سال و 10ماه از عمر خويش را با پدرش به سر برد . لکن مطابق آنچه گفته شد ، عمر آن حضرت در روز وفات پدرش 35 سال يا 29سال و دو ماه بوده و پس از درگذشت پدرش چنانکه در مطالب السؤول نيز آمده ، 25سال زيسته است و نيز مطابق آنچه قبلا گفته شد آن حضرت پس از پدرش بيست سال در جهان زندگی کرد .
چنانکه شيخ مفيد نيز در اشارد همين قول را گفته است . برخی نيز اين مدت را بيست سال و دو ماه ، يا بيست سال و نه ماه ، يا بيست سال و چهار ماه ، يا بيست و يکسال و 11ماه ذکر کرده اند که اين مدت ، روزگار امامت و خلافت آن حضرت به شمار است . در طول اين مدت آن حضرت دنباله حکومت هارون رشيد را که ده سال و بيست و پنج روزبود درک کرد . سپس امين از سلطنت خلع شد و عمويش ابراهيم بن مهدی برای مدت بيست و چهار روز به سلطنت نشست . آنگاه دوباره امين بر او خروج کرد و برای وی از مردم بيعت گرفته شد و يکسال و هفت ماه حکومت کرد ولی به دست طاهر بن حسين کشته شد . سپس عبد الله بن هارون ، مامون ، به خلافت تکيه زد و بيست سال حکومت کرد . امام رضا ( ع ) پس از گذشت پنج يا هشت سال از خلافت مأمون به شهادت رسيد .

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

شنبه 23 شهریور 1392  5:08 PM
تشکرات از این پست
taghvimi AliFanoodi
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مــــبـــحــث شـــانـــــزدهم : امام رضا علیه السّلام

فرزندان امام رضا ( ع )

کمال الدين محمدبن طلحه در مطالب السؤول گويد : آن حضرت شش فرزند داشت . پنج پسر و يک دختر . نام فرزندان وی چنين است : محمد قانع ، حسن ، جعفر ، ابراهيم ، حسن و عايشه .
عبد العزيزبن اخضر جنابذی در معالم العتره و ابن خشاب در مواليد اهل البيت و ابونعيم در حليه الاوليا نظير همين سخن را گفته اند . سبط بن جوزی در تذکره الخوص گويد : فرزندان آن حضرت عبارت بودند از محمد ( امام نهم ) ابوجعفر ثانی ، جعفر ، ابو محمد حسن ، ابراهيم و يک دختر . شيخ مفيد در ارشاد می نويسد :
امام رضا ( ع ) دنيا را بدرود گفت و سراغ نداريم که از وی فرزندی به جا مانده باشد جز همان پسرش که بعد از وی به امامت رسيد . يعنی حضرت ابوجعفر محمد بن علی ( ع ) .
ابن شهر آشوب در مناقب می گويد : امام محمد بن علی ( ع ) تنها فرزند اوست .
طبری در اعلام الوری می نويسد : تنها فرزند رضا ( ع ) پسرش محمد بن علی جواد بود لا غير . در کتاب العدد القوية آمده است که امام رضا ( ع ) دو پسر داشت که نام آنها محمد و موسی بود و جز اين دو فرزندی نداشت . همچنين در قرب الاسناد نقل به حضرت رضا ( ع ) عرض کرد : من از چند سال پيش درباره شده است که بزنطي جانشين شما پرسش می کردم و شما هر بار پاسخ می  داديد پس از من پسرم جانشين من خواهد شد . اما اينک خداوند به شما دو پسر عطا کرده است پس کداميک از پسرانتان جانشين شمايند ؟
مجلسی نيز در بحار الانوار در باب خوشخويی حديثی  از عيون اخبار الرضا ( ع ) نقل کرده که در سند آن نام فاطمه دختر رضا آمده است

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

شنبه 23 شهریور 1392  5:09 PM
تشکرات از این پست
taghvimi AliFanoodi
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مــــبـــحــث شـــانـــــزدهم : امام رضا علیه السّلام

مختصري از عبادات حضرت رضا (ع)

حضرت وقتي مي‏خواست دعا کند، اول صلوات مي‏فرستاد.
حضرت در قنوت نمازش اين دعا را مي‏خواند:
رب اغفر رحم و تجاوز عما تعلم انک أمت الاعز الاجل الاکرم
حضرت وقتي سوره فاتحه را تمام مي‏نمود، مي‏گفت: الحمد لله رب العالمين. و وقتي که سوره سبح اسم ربک الاعلي را مي‏خواند، مي‏گفت، سبحان ربي الاعلي.
هنگام تلاوت قرآن، هرگاه به يا ايها الذين آمنوا مي‏رسيد آهسته مي‏گفت: لبيک اللهم لبيک.
حضرت بسيار قرآن تلاوت مي‏نمود، و چون سوره‏ي قل هو الله احد را تلاوت مي‏کرد، آهسته بعد از اين آيه مي‏گفت: الله احد، و چون آن سوره تمام مي‏شد سه مرتبه مي‏گفت: کذلک الله ربنا.
چون از سوره مبارکه کافرون فارغ مي‏شد، سه مرتبه مي‏گفت: ربي الله و ديني الاسلام.
عادت حضرت رضا عليه‏السلام چنين بود که، چون صبح مي‏شد نماز صبح را ادا مي‏کرد و بعد از سلام نماز در مصلاي خود مي‏نشست و تسبيح، تحميد، تکبير و تهليل مي‏گفت و صلوات بر حضرت رسول و آل او عليهم‏السلام مي‏فرستاد تا آفتاب طلوع مي‏کرد، پس از آن به سجده مي‏رفت و سجده را آن قدر طول مي‏داد تا روز بلند مي‏شد، بعد سر از سجده برمي‏داشت و با مردم صحبت مي‏کرد و آنها را موعظه مي‏نمود.
چون ثلث آخر شب مي‏شد، در حالي که مشغول تسبيح، تکبير، تهليل و استغفار بود، از رختخواب برمي‏خواست، بعد مسواک مي‏کرد و وضو مي‏گرفت و مشغول خواندن نماز شب مي‏شد.

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

شنبه 23 شهریور 1392  5:12 PM
تشکرات از این پست
taghvimi AliFanoodi
taghvimi
taghvimi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1390 
تعداد پست ها : 231
محل سکونت : اذربایجان شرقی

پاسخ به:مــــبـــحــث شـــانـــــزدهم : امام رضا علیه السّلام

رضا دادن

لغت نامه دهخدا

رضا دادن . [ رِ دَ ] (مص مرکب ) تسلیم شدن و مطیع فرمان گشتن . (ناظم الاطباء). اعتاب . (منتهی الارب ). پذیرفتن . قبول کردن . (یادداشت مؤلف ). راضی شدن . رضایت دادن . موافقت نمودن : البته رضا نداد که وهنی به جاه وی رفتی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 396). تسلیم شدن مر فرمانهای خدا را، و گردن نهادن قضای او را و رضا دادن سختیها. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 308). مناظره که باید کرد بی محابا بکنی که حکم مشاهده ترا باشد آنجا و ما [مسعود] بدانچه تو [حصیری ] کنی رضا دهیم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 211).
و بزرگان رضا ندادند تا آنگاه که او را به زه کمان هلاک کردند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 107). اول پادشاهی که به کشتن پدر رضا داد پرویز بود. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 100).
ولیک تیغ تو هرگز بدین رضا ندهد
که داشته ست همه ساله عار از آتش و آب .

مسعودسعد.


بدانچه حکم تو باشد سپهر گشته مطیع
بدانچه رأی تو بیند سپهر داده رضا.

مسعودسعد.


داده رایان به بندگیش رضا
کرده شاهان به چاکریش اقرار.

مسعودسعد.


رضا دهی به حقیقت که کارم اندر دل
مگر بسر برم این عمر نازنین بمگر.

مسعودسعد.


مده به خود رضای آن که بد کنی بجای آن
که با تو داشت رای آن که نگذرد ز رای تو.

خاقانی .


بر کردن آن عمل رضا داد
سر را به دهان اژدها داد.

نظامی .


رضا دادش که در میدان و در کاخ
نشیند با ملک گستاخ گستاخ .

نظامی .


چنان دیو شهوت رضا داده بود
که چون گرگ در یوسف افتاده بود.

سعدی (بوستان ).


رضا ده به فرمان حق بنده وار
که چون او نبینی خداوندگار.

سعدی (بوستان ).


شیخ رضا داد به حکم آنکه اجابت دعوت سنت است . (گلستان ).
بجای دوست گرت هرچه در جهان بخشند
رضا مده که متاعی بودحقیر از دوست .

سعدی .


من ببوسی رضادهم ؟! هیهات
نادر است این سخن ز مثل منی .

سعدی .


بجان دوست که دشمن بدین رضا ندهد
که در به روی ببندند آشنایی را.

سعدی .


رضا به داده بده وز جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده ست .

حافظ.


- رضا به قضا دادن ، رضا به حکم قضا دادن ؛ به قضا و قدر راضی شدن . به خواست و مشیت خداوند تن دادن . (یادداشت مؤلف ) : هرگاه که متقی در کار این جهان گذرنده تأملی کند هرآینه ... به قضا رضا دهد. (کلیله و دمنه ). و برخردمند واجبست که به قضاهای آسمانی رضا دهد. (کلیله و دمنه ). کار من بدان درجه رسید که به قضای آسمانی رضا دادم . (کلیله و دمنه ).
رضا به حکم قضا گر دهیم و گر ندهیم
ازین کمند نشاید به شیرمردی رست .

سعدی .

تصاویر زیبا و دیدنی از حضرت رضا (ع)


تصاویر زیبا و دیدنی از حضرت رضا (ع)


تصاویر زیبا و دیدنی از حضرت رضا (ع)


تصاویر زیبا و دیدنی از حضرت رضا (ع)


تصاویر زیبا و دیدنی از حضرت رضا (ع)


تصاویر زیبا و دیدنی از حضرت رضا (ع)


تصاویر زیبا و دیدنی از حضرت رضا (ع)


تصاویر زیبا و دیدنی از حضرت رضا (ع)


تصاویر زیبا و دیدنی از حضرت رضا (ع)


تصاویر زیبا و دیدنی از حضرت رضا (ع)


تصاویر زیبا و دیدنی از حضرت رضا (ع)


تصاویر زیبا و دیدنی از حضرت رضا (ع)


تصاویر زیبا و دیدنی از حضرت رضا (ع)

تصاویر زیبا و دیدنی از حضرت رضا (ع)


تصاویر زیبا و دیدنی از حضرت رضا (ع)


تصاویر زیبا و دیدنی از حضرت رضا (ع)


تصاویر زیبا و دیدنی از حضرت رضا (ع)


تصاویر زیبا و دیدنی از حضرت رضا (ع)


قلم به آمدنی رفت اگر رضا به قضا
دهی وگر ندهی بودنی بخواهدبود.

شنبه 23 شهریور 1392  5:56 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi
HOSNA1390
HOSNA1390
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 169

پاسخ به:مــــبـــحــث شـــانـــــزدهم : امام رضا علیه السّلام

امام رضا (ع)

مَن حاسَبَ نَفسَهُ رَبِحَ ، و مَن غَفَلَ عَنها خَسِرَ ، و مَن خافَ أمِنَ ، و مَنِ اعتَبرَ أبصَرَ ، و مَن أبصَرَ فَهِمَ ، و مَن فَهِمَ عَلِمَ ، و صَديقُ الجاهِلِ في تَعَبٍ ، و أفضَلُ المالِ ما وُقِيَ بهِ العِرضُ ، و أفضَلُ العَقلِ مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ . .( ميزان الحكمة، ج 13، اندرزهاي امام رضا(ع))
هر كه به حساب نفْس خود رسيدگى كند، سود بَرَد و هر كه از آن غفلت ورزد، زيان بيند و هر كه [از خدا و عذاب قيامت] بترسد، ايمن باشد و هر كه عبرت گيرد، بينا شود و هر كه بينا شود، فهميده گردد و هر كه فهميده شود، دانا گردد و دوستِ شخص نادان در رنج است و بهترين مال و دارايى آن است كه باعث حفظ آبرو شود و برترين خِرَد خودشناسى است.

امیرالمومنین حضرت علی (ع)

دنیا آنان را طلب کرد اما آنان نطلبیدند و اسیرشان کرد اما جانشان را فدا و خود را رها کردند

نهج البلاغه خطبه 184

شنبه 23 شهریور 1392  5:57 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi
mina_k_h
mina_k_h
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 12298
محل سکونت : زمین

پاسخ به:مــــبـــحــث شـــانـــــزدهم : امام رضا علیه السّلام

فضيلت زيارت امام رضا(ع)

رسول خدا (ص) فرمود: بزودى پاره‏اى از بدن من در زمين خراسان دفن مى‏شود، هيچ غمگينى او را زيارت نمى‏كند، مگر آن كه خدا غمش را زايل مى‏كند و هيچ گناهكارى او را زيارت نمى‏كند، مگر آن كه خدا گناهانش را مى‏آمرزد.

«قال رسول اللّه (ص) ستّد فَنُ بضعةٌ منى بخراسان مازارها مكروب الا نفس الله كربه و لا مذنب الا غفرالله ذنوبه»

زيارت ائمه عليهم السلام مانند توبه از مكفرات است و مصداق: «ان الحسنات يذهبن السيئات» (هود: 114) مى‏باشد، رسول خدا (ص) اين كلام را در وقتى فرموده كه هنوز پدر و مادر امام هم به دنيا نيامده بودند.

امام جواد صلوات الله عليه به داوود صرمى فرمود: «من زار ابى فله الجنة» .
هر كه قبر پدرم را زيارت كند اجرش بهشت است .

و در روايت ديگرى فرمود: هر كس قبر پدرم را عارفاً بحقه زيارت كند ازطرف خدا بهشت او را ضمانت مى‏كنم: «قال ابوجعفر محمد بن على الرضا (ع) ضمنت لمن زار قبر ابى (ع) بطوس عارفاً بحقه الجّنةَ على اللّه عزوجل»

غصه هایت را با «ق» بنویس

تا همچون قصه فراموش شوند...

 

شنبه 23 شهریور 1392  6:51 PM
تشکرات از این پست
AliFanoodi muhammad_mahdi salma57
دسترسی سریع به انجمن ها