خسته ام از توبه های سَرسَری
از هوای نفس و از دیو و پری
دوستـــانِ دشـمـنـم در یـاوری
مــادرانِ بـدتـر از نـامـــادری
باید امشب رفت راه دیگـری
الامان الغوث یابن العسگری
عده ای خوابند، پس بیدار کو؟
عده ای مست اند، پس هوشیار کو؟
پـس زبـان مـیـثـم تـمّــار کو؟
در شب روشـنـگری عـمـّار کـــو؟
قهـرمانِ غرقِ غربت «رهبری»
الامان الغوث یابن العسگری
کـاش مـولایـم علـی تنــها نبـود
ایـن جواب روضـه هـای مـا نبـود
ایـن جواب ظهـر عـاشـورا نبـود
ایـن جواب حضرت زهــرا نبـود
فوت و فن های فرار از روسری
الامـان الغـوث یابن العسگـری
خـوش خیالان خوب رندی می کنند
جـای مـردی، مرد رندی می کنند
گلــه گلــه گــاو بــنــدی می کنند
گاو صندوق، چشم بندی می کنند
گم شده اسناد با جادوگری
الامان الغوث یابن العسگـری
عـده ای بـا یـاد قُـدقُـد آس و پاس
عده ای از جوجه خواران در تراس
الغرض جمع است مردم را حـواس
اخـتـلاس و اخـتلاس و اخـتلاس
چشم ما باشد به روز داوری
الامان الغوث یابن العسگری