چند روز پیش خبر رسید كه كبری افسری، بانوی جانبازی كه به علت فعالیت در جبهههای جنگ شیمیایی شده بود، دار فانی را وداع گفت و به خیل شهدا پیوست؛ این اتفاق در حالی روی داد كه بنیاد شهید هیچ گاه حاضر نشد اسم او را در لیست جانبازان وارد كند.
كبری افسری، جانبازی كه متولد 1321 و ساكن منطقه شهرری بود، روز گذشته به دیار باقی شتافت و شهد شیرین شهادت را نوشید. مادری كه سالها با مشكلات ناشی از استشمام گازهای شیمیایی در دوران دفاع مقدس دست و پنجه نرم میكرد.
وی چهار فرزند با نامهای كاظم، حمیدرضا، كاوه و مجید ذاكری دارد كه هر كدام از 40 ـ 70 درصد جانباز شیمیایی هستند، با این حال، بنیاد شهید و امور ایثارگران تاكنون نام مادرشان را به عنوان یك جانباز در فهرست جانبازان ثبت نكرده؛ در حالی كه مدارك و اسناد از سوی فرماندهان و پزشكان نشان میدهد این بانو در دوران دفاع مقدس خالصانه و عاشقانه در راه رضای خدا خدمت كرده است. در زیر گفتوگوی منتشر نشدهای از این بانوی جانباز شهیده كه دوشنبه، 11 شهریور به شهادت رسیده است را میخوانید.
بعد از جنگ، حتی مسئولان کمیته امداد هم مرا نشناختند
كبری افسری درباره دلیل رفتنش به جبههها اظهار كرد: آن زمان همه دلشان میخواست در جبههها باشند؛ آنقدر گریه و زاری میكردیم كه دلشان به رحم میآمد و ما را هم با خودشان به مناطق جنگی میبردند، اما وقتی جنگ پایان یافت، حتی مسئولان كمیته امداد امام خمینی(ره) هم دیگر من را نشناختند و نسبت به بیمه شدنم، بیاعتنایی نشان دادند.
این بانوی جانباز در حالی كه صدایش گرفته بود، گفت: در منطقه اهواز، در یك انبار چای، كار شستوشو را به صورت شیفتی انجام میدادیم. در این انبار تعدادی از خانمها صبح تا ظهر و عدهای دیگر از ظهر تا بعدازظهر مشغول انجام فعالیت بودند.
وی در این باره كه در چه منطقهای شیمیایی شده است چنین پاسخ داد: نمیدانم سردشت بود یا اهواز یا جای دیگر، ولی سال 62، وقتی كه از سردشت به خانه برگشتم، آثار شیمیایی نمایان شد. این آثار هم نتیجه شست و شوی لباسهای آلوده به شیمیایی رزمندهها بود. لباسها و پتوها آنقدر خاك داشتند كه قبل از شستن باید آنها را می تكاندیم و همین گرد و خاك خردلی، سینه ما را شیمیایی كرد.
این مادر جانباز كه برای تنفس مجبور به استفاده از كپسول اكسیژن است، افزود: پزشكان میگویند قلبم هم مشكل پیدا كرده و نباید به هیچ عنوان لحظهای بدون دستگاه اكسیژن نفس بكشم.
اصلاً از كارم ذرهای پشیمان نیستم و نخواهم بود؛ چرا كه برای رضای خداوند از هیچ عمل صالحی نباید دریغ كرد
اگر نبودم، بیایید به بیمارستان ساسان
وی ادامه داد: معمولاً بیرون نمیروم و برای شركت در مهمانیها هم كپسول اكسیژن را همراه خود میبرم، اما اگر یك روز به سراغم آمدید و نبودم، بیایید بیمارستان ساسان. هر سه یا چهار ماه یك بار در این بیمارستان بستری میشوم.
نكته قابل تأمل در مورد این بانوی جانباز شهیده این است كه در طی سالهای گذشته نتوانسته بود درصد جانبازی بگیرد. وی در این باره اظهار كرد: من انتظار گرفتن درصد و حكم و تقدیر از كسی ندارم، اما میخواهم مسئولان كشورم غیر از حقیقت چیزی را نگویند. توقعی هم از كسی ندارم، چون وظیفهام را انجام دادم.
این مادر جانباز در ادامه سخنانش از وضع تنفسی خود گفت: ریههایم آسیب دیده بود، اما دوا و درمان كردن خرج چندانی نداشت و از پس هزینههایش بر میآمدم، اما الان آنقدر هزینهها بالا رفته است كه به سختی میتوانم داروهایم را تهیه كنم.
هیچگاه از جبهه رفتنم پشیمان نیستم
افسری سرش را تكان میدهد و در پاسخ به اینكه وضعیت جانبازان چگونه است، افزود: متأسفانه در مورد رسیدگی به جانبازان سر و صدا و تبلیغات در تلویزیون و رسانهها زیاد است، اما این حكایت، حكایت صدای دهل است و آواز آن از دور خوش است. هزینه چند اسپری تنفسی كه باید روزانه استفاده كنم بسیار بالا است و اگر فرزندانم در كنارم نبودند، از چه كسی باید یاری میگرفتم؟
سۆالی ذهنم را مشغول كرده بود. حتماً با این همه مشكلات باید میدانستم كه آیا این مادر شیمیایی از هدف و نیتش پشیمان است یا نه، كه بلافاصله با طرح این سۆال با جواب قاطعش روبرو شدم كه «نخیر، اصلاً از این كارم ذرهای پشیمان نیستم و نخواهم بود؛ چرا كه برای رضای خداوند از هیچ عمل صالحی نباید دریغ كرد.»