گوتامابودا پسر یکی از اشراف شمال هند بود همینکه بزرگ شد با دیدن سه منظره زندگیش تغییر یافت یکی مردی بود که بر اثر پیری فرتوت شده,دیگری مردی که بیماری جذام اورا فلج کرده و سومی کالبد مرده ای بود .
اینها واقعیت زندگی را به او نشان داد و تصمیم گرفت راهی را برای کمک به همنوعان خود پیدا کند.او از زن وفرزند و زندگی چشم پوشید و بدنبال کشف حقیقت رفت.
ابتدا کوشید تا همچون یکی از برهمنان پرهیزکاروسخت گیر زندگی کند که معتقد بودند آدمی هنگامی به کمال میرسد که بدنش را فراموش کرده وبه روزه دائمی دست زند ولی بودا نزدیک بود بر اثر چنین شیوه ای جانش را از دست بدهد.او در صدد پدید آوردن دینی بود که نقطه مقابل برهمایی باشد.دین بودا در ابتدا خالص,اخلاقی وانسانی بود اما بعدا با پرستش های بت پرستانه آلوده گشت.