مبلغان :: آذر و دی 1382، شماره 48
هدایت و تبلیغ در گفتار و رفتار امام صادق (ع)
آموزههای الهی گویای این است که یگانه رسالت انبیاء الهی و جانشینان آنها هدایت مردم به سوی پروردگار است . خداوند متعال به پیامبرش فرمود: «وما ارسلناک الا مبشرا ونذیرا» ; (1) «و ما تو را نفرستادیم مگر به عنوان بشارت دهنده و انذار کننده .»
و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
«رحم الله خلفائی، فقیل یا رسول الله من خلفائک؟ قال: الذین یحیون سنتی ویعلمونها عباد الله; (2) خدا جانشینان مرا رحمت کند . سؤال کردند: یا رسول الله! جانشینان شما کیستند؟ فرمود: کسانی که روش مرا احیا میکنند و به بندگان خدا یاد میدهند .»
امام صادق علیه السلام که خود به دلیل مقام امامت دارای شان هدایتگری است، همین شان را برای عالمان دینی نیز قائل است و میفرماید: «الراویة لحدیثنا یشد به قلوب شیعتنا افضل من الف عابد; (3) کسی که احادیث ما را روایت و دلهای شیعیان ما را به وسیله آن محکم کند، از هزار عابد بهتر است .»
از این روی، اینک که در آستانه شهادت (4) آن امام هدایت قرار گرفتهایم، شایسته است نگاهی گذرا به شیوههای هدایتگری آن حضرت بیندازیم; شیوههایی که سایه به سایه قرآن کریم پیش رفته و به پیروی از قرآن کریم هدایت را در شکلها و شیوههای متناسب به مسلمانان عرضه نموده است .
ناگفته نماند که شیوههای امام در هدایت و تبلیغ و تبشیر و ارشاد و دعوت و ... که در راستای وظائف و شان امامت انجام میشد، تاثیرات عمیقی در جامعه آن روز برجای گذاشت . به گونهای که علی رغم فراهم نبودن امکان برای اقدامات نظامی و براندازی علنی، همین دست فعالیتهای تبلیغی و هدایتی حضرت، خلفای وقت را به شدت هراسان ساخته و ارکان حکومت آنان را لرزان کرده بود .
از این روست که در مقابل اقدامات این امام هدایت، خلیفه وقت (منصور) میگوید: «وکان امره وان کان ممن لا یخرج بسیف اغلظ عندی و اهم علی من امر عبدالله ابن الحسن فقد کنت اعلم هذا منه ومن آبائه علی عهد بنی امیة; (5) کار جعفر بن محمد اگرچه با شمشیر قیام نمیکند، اما برایم سختتر و مهمتر است از قیام عبدالله بن الحسن . من این را از او و پدرانش در زمان بنی امیه میدانم .»
شیوههای هدایتگری امام صادق علیه السلام
1 . استفاده از تشکیلات و انسجام و تربیت و تخصص
امام صادق علیه السلام مؤمنان را به انسجام و تبلیغ گروهی تشویق میکرد . آن حضرت میفرمودند: «رحم الله عبدا اجتمع مع آخر فتذکرا امرنا; (6) خدا رحمت کند بندهای را که با دیگری همراه شود تا امر ما را یادآوری (تبلیغ) کنند .»
آن حضرت با سازماندهی فکری مکتب، تربیتشاگردان و متخصص کردن آنها در رشتههای خاص، معرفی خط مشی تشیع، ایجاد تشکلها با هویتشیعی و ... این انسجام را عمق بخشید . نمونهای از این انسجام و استفاده از متخصصین را به نقل از هشام بن حکم میخوانیم:
«مردی از اهالی شام وارد شد و به امام صادق علیه السلام گفت: میخواهم چند سؤال بکنم . پرسید: درباره چه میخواهی بپرسی؟ گفت: از قرآن، حروف مقطعه، سکون، رفع، نصب و جر . امام فرمود: ای حمران! تو جواب بده . مرد گفت: میخواهم با خودتان بحث کنم . امام فرمود: اگر بر او غلبه کردی، بر من پیروز شدهای . مرد شامی آن قدر سؤال کرد و پاسخ صحیح شنید که خسته شد و به امام گفت: حمران مرد توانایی است . هرچه پرسیدم، جواب داد . آن گاه حمران به اشاره امام سؤالی پرسید که او جوابی نداشت .
مرد این بار تقاضای پرسش درباره نحو کرد . امام او را به «ابان» حواله داد و در فقه به «زرارة بن اعین» و در کلام به «مؤمن الطاق» و در استطاعتبه «حمزة بن محمد» و در توحید به «هشام بن سالم» و در امامتبه من معرفی کرد و او در همه مغلوب شد .
امام چنان خندید که دندانش ظاهر شد . مرد شامی گفت: گویا میخواستی به من بفهمانی که در میان شیعیان چنین مردمی داری؟ امام فرمود: همین طور است . آن مرد به جرگه شیعیان پیوست .» (7)
این رویداد ایجاد انسجام و اقدام گروهی توسط امام صادق علیه السلام را به تصویر میکشد .
2 . ذکر آثار و نتایج
روش دیگری که امام صادق علیه السلام در مسیر هدایت استفاده میکند، ذکر آثار و نتایج مثبت و منفی کارها و نعمتها و ... است . در سیره و سخن امام صادق علیه السلام چنین روشی به روشنی دیده میشود . از جمله، در وصیتش به ابن جندب میفرماید: «یا ابن جندب لو ان شیعتنا استقاموا لصافحتهم الملائکة ولاظلهم الغمام ولاشرقوا نهارا ولاکلوا من فوقهم ومن تحت ارجلهم وما سالوا الله شیئا الا اعطاهم; (8) ای پسر جندب! اگر شیعیان ما استقامت کنند، ملائکه با آنان مصافحه میکنند و ابرها بر آنان سایه میاندازند و همانند روز روشن میدرخشند و از بالا و پایین روزی میخورند و چیزی از خدا نمیخواهند، مگر اینکه به آنها عطا میکند .»
آن حضرت آثار «نیکی به مؤمن و ادای نماز» و اثر منفی ترک آنها را نیز چنین توضیح میدهد: «یا ابن جندب ان للشیطان مصائد یصطادبها فتحاموا شباکه ومصائده، قلتیابن رسول الله وماهی؟ قال اما مصائده فصد عن بر الاخوان واما شباکه فنوم عن قضاء الصلوات التی فرضها الله . اما انه ما یعبد الله بمثل نقل الاقدام الی بر الاخوان وزیارتهم . ویل للساهین عن الصلوات، النائمین فی الخلوات، المستهزئین بالله وآیاته فی الفترات . اولئک الذین «لا خلاق لهم فی الآخرة ولا یکلمهم الله یوم القیامة ولا یزکیهم ولهم (10) ای پسر جندب! شیطان مکانهایی برای شکار دارد; پس مواظب دامها و شکارگاههای او باشید . عبدالله میگوید: پرسیدم: ای پسر رسول خدا، آنها چیست؟ فرمود ابزار شکارش باز داشتن از نیکی به برادران و دام او خفتن از انجام نمازهای واجب است . آگاه باش! همانا خداوند به چیزی مانند گام برداشتن در راه نیکی به برادران و دیدار آنها بندگی نمیشود . وای بر کوتاهی کنندگان بر نمازها، خواب رفتهگان در خلوتها و آنها که در زمان ضعف دین، خدا و آیاتش را مسخره میکنند . آنها هیچ بهرهای در آخرت ندارند . خداوند در روز قیامتبا آنها سخن نمیگوید و آنها را نمیبخشد و برای آنها عذابی دردناک است .»
آن حضرت اثر ترک دنیا محوری را نیز چنین یادآور میشود: «ان احببت ان تجاور الجلیل فی داره وتسکن الفردوس فی جواره فلتهن علیک الدنیا واجعل الموت نصب عینک ولا تدخر شیئا لغد واعلم ان لک ما قدمت وعلیک ما اخرت; (11) اگر دوست داری در درگاه الهی با خداوند همنشین شوی و در بهشت در جوار او مسکن گزینی، باید دنیا در نظرت بیمقدار باشد و مرگ را همواره جلوی چشمت داشته باشی و برای فردا چیزی نیندوزی و بدان، آنچه قبلا تقدیم داشتهای برای توست و به خاطر کارهای [نیکی] که به تاخیر انداختهای ضرر خواهی کرد .»
3 . تحریک عواطف انسانی
داستانی زیبا از امام صادق علیه السلام را بشنویم که در آن حضرت از روش تحریک عواطف سود برده است: شقرانی فردی شرابخوار بود و نمیتوانستبه دلائلی از دربار منصور دوانیقی سهم و حقوق خود را بگیرد; اما امام که برای کاری نزد منصور رفت، سهم او را نیز گرفت و به وی داد و هنگام دادن حقوقش با لحنی ملاطفتآمیز به او فرمود: «کار خوب از هر کسی خوب است، ولی از تو بهتر و کار بد از هر کسی بد است، ولی از تو به خاطر انتساب به ما زشتتر .»
بعد از آنکه امام از نزد شقرانی رفت، او شدیدا متاثر شد و خود را ملامت کرد . (12)
در موضعی دیگر امام صادق علیه السلام سعی کرد با نشان دادن عمق نفرت خود از همکاری با بنی عباس، یکی از شیعیان را از همکاری با آنان باز دارد; لذا فرمود: «ما احب انی عقدت لهم عقدة او وکیت لهم وکاء وان لی ما بین لا بتیها، لا ولا مدة بقلم ان اعوان الظلمة یوم القیامة فی سرادق من نار حتی یحکم الله بین العباد; (13) من دوست ندارم برای آنها (بنی عباس) گرهی بزنم، یا در مشکی را ببندم . هرچند در برابر آن ثروت زیادی به دستم برسد، نه، حتی دوست ندارم قلمی برای آنها بر صفحهای بکشم . همانا کمک کنندگان به ستمگران در روز قیامت در سراپردهای از آتش قرار داده میشوند تا خداوند بین بندگان حکم کند .»
4 . بیدار سازی وجدانها
آموزههای الهی نشان میدهد که انسان هرچند ممکن است در ظاهر حقایق را فراموش کند، اما از درون هرگز دچار فراموشی حقایق نمیشود و با مخاطب قرار دادن درون و فطرت او میتوان او را نجات داد و به خود آورد .
خداوند میفرماید: اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را خلق کرد و خورشید و ماه را به تسخیر درآورد، به یقین میگویند خدا; «ولئن سالتهم من خلق السموات والارض وسخر الشمس والقمر لیقولن الله» ; (14) و نیز اگر بپرسی چه کسی از آسمان آب میفرستد که زمین را بعد از مرگش زنده کند، به یقین میگویند خدا; «ولئن سالتهم من نزل من السماء ماء فاحیا به الارض بعد موتها لیقولن الله» . (15)
این روش را در سیره امام صادق علیه السلام هم میبینیم; روشی که در آن، امام از مخاطبش میخواهد خود را در موقعیت فرض شده ببیند و ببیند فطرتش چه میجوید و چه میخواهد .
مردی به خدمت امام صادق علیه السلام آمد و گفت: ای زاده رسول خدا! مرا با خدا آشنا کن . خدا چیست؟ مجادله کنندگان بر من چیره شدهاند و سرگردانم کردهاند . امام فرمود: «یا عبد الله هل رکبتسفینة قط؟ قال نعم . قال: فهل کسر بک حیث لا سفینة تنجیک ولا سباحة تغنیک؟ قال: نعم، قال: هل تعلق قلبک هنالک ان شیئا من الاشیاء قادر علی ان یخلصک من ورطتک؟ قال: نعم . قال: فذالک الشیء هو الله القادر علی الانجاء حیث لا منجی وعلی الاغاثة حیث لا مغیث; (16) ای بنده خدا! آیا تا به حال سوار کشتی شدهای؟ گفت: آری . فرمود: آیا شده که کشتی بشکند و کشتی دیگری برای نجات تو نباشد و امکان نجات با شنا را هم نداشته باشی؟ گفت: آری . فرمود: آیا در چنین حالتی به چیزی که بتواند از آن گرفتاری نجاتت دهد، دلبسته بودی؟ گفت: آری . فرمود: آن چیز همان خداست که قادر بر نجات است; آنجا که نجات دهندهای نیست . او فریاد رس است; آنجا که فریادرسی نیست .»
5 . ارائه الگو و نمونه
قرآن کریم دوبار ابراهیم علیه السلام را به عنوان الگو معرفی میکند و همچنین درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة» ; (17) «رسول خدا برای شما الگوی نیکویی است .» و حتی زن فرعون را نمونه معرفی میکند: «ضرب الله مثلا للذین آمنوا امراة فرعون» ; (18) «خدا برای مؤمنین همسر فرعون را مثل میزند .» و ... این همه برای آن است که مخاطبان کلام الهی بتوانند الگویی درک کردنی از انسان مطلوب الهی را بشناسند و بفهمند که آنچه خدا میخواهد، در عالم واقع و خارج چگونه باید باشد . امام صادق علیه السلام، قرآن کریم، رسول خدا صلی الله علیه و آله، امام علی علیه السلام و شیعیان واقعی را به عنوان الگو معرفی میکند .
مثلا میفرماید:
«علیکم بالقرآن، فما وجدتم آیة نجابها من کان قبلکم فاعملوا به وما وجدتموه هلک من کان قبلکم فاجتنبوه; (19) بر شما باد قرآن! هر آیهای را یافتید که گذشتگان با [عمل به] آن آیه نجات یافتند، شما هم به آن عمل کنید و هر آیه را دیدید که بیانگر هلاکت پیشینیان است، شما هم از آن بپرهیزید .» ، «الحافظ للقرآن العامل به مع السفرة الکرام البررة; (20) کسی که حافظ قرآن و عمل کننده به آن باشد، همراه با سفیران والا مقام و نیکوکار [الهی] خواهد بود .»
آن حضرت در کلامی دیگر پیرامون راز ماندگاری و جاودانگی و میثاق عمل بودن قرآن تا قیامت چنین میفرماید: «لان الله تبارک وتعالی لم یجعله لزمان دون زمان ولا لناس دون ناس فهو فی کل زمان جدید وعند کل قوم غض الی یوم القیامة; (21) برای اینکه خدای تبارک و تعالی آن را برای زمان یا مردم خاصی قرار نداده است، پس در هر زمان تازه است و نزد هر قومی شاداب است تا روز قیامت .»
درباره الگو معرفی کردن پیامبر صلی الله علیه و آله از زبان امام صادق علیه السلام هم به روایت ابا هارون توجه میکنیم . وی میگوید: «به حضور امام شرفیاب شدم . فرمود: ای اباهارون! چند روزی است تو را ندیدهام . گفتم: خداوند پسری به من عطا کرد . حضرت فرمود: خدا او را برای تو مبارک گرداند . چه نام نهادی؟ گفتم: محمد . امام صورت مبارکش را (به نشانه احترام) به زمین خم کرد تاجایی که نزدیک بود به زمین بخورد و زیر لب فرمود: محمد، محمد، محمد، جان خودم، فرزندانم، پدرم و جمیع اهل زمین فدای رسول خدا باد! او را دشنام مده، کتک مزن، بدی به او نرسان! بدان در روی زمین خانهای نیست که در آن نام محمد وجود داشته باشد، مگر اینکه آن خانه در تمام ایام مبارک خواهد بود .» (22)
6 . تشبیه و تمثیل و محسوس کردن معقول
از کاراترین روشهای هدایت، سود بردن از تشبیه و تمثیل است; زیرا مردم امور محسوس را با حواس ظاهری خود به راحتی درک میکنند، به خلاف مسائل عقلی که نیاز به زحمت فکری و درک عقلی دارند . از این روی، خداوند متعال در آیات متعددی از مثل استفاده میکند و میفرماید: «ویضرب الله الامثال للناس لعلهم یتذکرون» ; (23) «و خدا برای مردم مثالها میزند . امید است که متذکر شوند .» و «ولقد ضربنا للناس فی هذا القرآن من کل مثل» ; (24) «در این قرآن برای مردم از هر مثلی استفاده کردیم .»
از مثالهای قرآنی هم میتوان به تشبیه «وجود خدا» به «نور» (25) ، «بطلان بخشش با منت» به «از بین رفتن بذری که روی سنگ کاشتهاند» ، (26) و «بخشش و انفاق» به «رویش هفتصد دانه گندم از یک دانه» (27) اشاره کرد . امام صادق علیه السلام به طور متعدد از این روش استفاده کرده است . ذکر نمونههایی از آن ما را با کاربرد بیشتر این روش آشنا میسازد:
الف . تشبیه برای اثبات مصنوع بودن بشر
امام صادق علیه السلام به ابن ابی العوجاء فرمود: «تو مصنوعی (ساخته شده به دستیک علت) یا غیرمصنوع ؟ گفت: من غیرمصنوع هستم . (کسی مرا به وجود نیاورده و خود به خود به وجود آمدهام). امام پرسید: به من بگو اگر مصنوع بودی; چگونه میشدی؟ او مدتی سر به زیر انداخت، ولی پاسخی نیافتبرای همین با چوبی که فرا رویش بود، ور میرفت و میگفت: دراز، پهن، عمیق، کوتاه، متحرک، ساکن (همه اینها صفات مصنوع بودن اوست) !
امام فرمود: پس اگر تو ویژگی مصنوع و مخلوق بودن را اینها میدانی، خود را مصنوع قرار بده، همانگونه که اکنون خود را پدید آمده از آنها مییابی ... بگو بدانم اگر کیسهای از جواهر باشد و کسی بگوید: آیا در کیسه دیناری هست؟ و تو بگویی: نه . آنگاه او بپرسد که دینار را تعریف کن، و تو دینار را نشناسی، آیا رواست که تو نادانسته، بودن دینار در کیسه را نفی کنی؟ گفت: نه . امام فرمود: جهان هستی که بزرگتر و درازتر و پهنتر از کیسه است . شاید در این جهان هستی صنعتی باشد; زیرا که تو تعریف صنعت و غیرصنعت را نمیدانی .
عبدالکریم درمانده شد و عدهای از یارانش همان جا به اسلام روی آوردند .» (28)
ب . تمثیل برای جواز دو نام برای خدا
هشام بن حکم میگوید: ابوشاکر دیصانی گفت: در قرآن آیهای هست که دیدگاه مارا تقویت میکند; آیهای که میگوید: «هو الذی فی السماء اله وفی الارض اله» (29) ; «اوست که در آسمان خداست و در زمین خداست .» ، من پاسخش را ندانستم تا آنکه به حج رفتم و امام صادق علیه السلام را از آن آگاه ساختم . فرمود: «این سخن زندیقی خبیث است . هرگاه به سوی او برگشتی، بگو: نام تو در کوفه چیست؟ میگوید: فلان، بگو: نامت در بصره چیست؟ میگوید: فلان . تو بگو: پروردگار ما نیز به این گونه هم در آسمان «اله» نامیده میشود و هم در زمین و هم در دریا . او در همه مکانها «اله» نامیده میشود .»
وقتی نزد ابوشاکر آمدم و جواب را دادم، گفت: این پاسخ از حجاز به اینجا رسیده است . (30)
ج . تمثیل برای تجدید عذاب انسان
ابن ابی العوجاء به امام صادق علیه السلام گفت: درباره این آیه چه میگویی: «کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها» ; «هربار پوستهایشان بریان گردد، پوستهای دیگری جایگزین میکنیم .» فرض کنیم که این پوستها گناه کرده و عذاب هم بشوند، گناه پوستهای دیگر چیست؟! امام فرمود: وای برتو! او هم خود آن است و هم غیر آن . ابن ابی العوجاء گفت: این سخن را برای من عقلی (قابل فهم) کن! امام فرمود: بگو بدانم، اگر کسی خشتی را بشکند و بعد به آب آغشته و به گل تبدیل کند و دوباره به شکل اول (خشت) برگرداند، آیا او خود آن و غیر آن نیست؟ گفت: چرا، خدا عمرت دهد . (31)
7 . برهان، جدل، مناظره
قرآن کریم آکنده از برهان و استدلال و ... است و چنین میفرماید: «قل هاتوا برهانکم» ; (32) «بگو برهانتان را بیاورید .» ، «ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة» ; (33) «با حکمت و پند نیکو به سوی پروردگارت دعوت کن .» ، «وجادلهم بالتی هی احسن» ; (34) «با چیزی که بهتر استبا آنان مجادله کن .»
امام صادق علیه السلام علاوه بر آنچه از مناظرات و ... گذشت، در مورد جدال احسن نیز میفرمود: «مجادله احسن، مانند مطلبی است که در آخر سوره یس در مورد منکران معاد آمده است . هنگامی که استخوان پوسیده را در مقابل پیامبر صلی الله علیه و آله قرار دادند و گفتند: چه کسی قدرت دارد آن را زنده کند؟ فرمود: «یحییها الذی انشاها اول مرة» ; (35) «کسی که اولین بار زندهاش کرد، زندهاش میکند .»
امام صادق علیه السلام مناظرات علمی فراوانی انجام میداد، در عین حال از مناظرات غیراصولی پرهیز داشت; لذا طیار، یکی از دوستان امام صادق علیه السلام به حضرت گفت: خبردار شدهام که از مناظره با مخالفان ناخشنودید! فرمود: اما کسی که مثل تو باشد، اشکالی ندارد; کسانی که وقتی پرواز میکنند و اوج میگیرند، به خوبی میتوانند بنشینند و هنگامی که مینشینند، به خوبی میتوانند پرواز کنند و اوج گیرند . کسی که چنین باشد ما از مناظره کردن با او ناخشنود نیستیم .» (36)
_______________________
1) اسرا/105 .
2) الحیاة، ج2، ص281 .
3) اصول کافی، ج1، ص33 .
4) یادآوری میشود تا کنون 4 مقاله درباره امام صادق علیه السلام در شمارههای 5 (پاسدار حریم ولایت) ; 12 (غروب آفتاب دانش، حضرت صادق علیه السلام) ; 24 (منشور نسل جوان در سیره امام صادق علیه السلام) و 36 (برخی از ویژگیهای مورد انتظار از مؤمنان در کلام امام صادق علیه السلام) ماهنامه مبلغان منتشر شده است .
5) بحارالانوار، ج47، ص199 .
6) همان، ج1، ص200 .
7) تهذیب الکمال، ج5، ص79; سیراعلام النبلاء، ج6، ص258; بحارالانوار، ج47، ص217 .
8) تحف العقول، ص302، وصیت ابی عبدالله علیه السلام به ابن جندب .
9) آل عمران/77 .
10) تحف العقول، همان .
11) تحف العقول، ص304 .
12) بحارالانوار، ج47، ص349 .
13) وسایل الشیعه، ج12، ص129 .
14) عنکبوت/61 .
15) همان/63; ر . ک: نساء/21 .
16) بحارالانوار، ج3، ص41; نمونه دیگر: همان، ص50 .
17) احزاب/21 .
18) تحریم/11; درباره الگوهای بد، ر . ک: تحریم/10; قلم/48 .
19) الحیاة، ج2، ص116 .
20) همان، ص152 .
21) بحارالانوار، ج89، ص15 .
22) بحارالانوار، ج17، ص30 .
23) ابراهیم/25 .
24) روم/58 .
25) نور/35 .
26) بقره/264 .
27) همان/261 .
28) اصول کافی، ج1، کتاب توحید، باب 1، ص76، ذیل حدیث 2 .
29) زخرف/84 .
30) المیزان، ج18، ص128; سفینة البحار، ج1، ص474 و بحارالانوار، ج3، ص323 .
31) بحارالانوار، ج7، ص39، ح7 .
32) بقره/111 .
33) نحل/125; و ر . ک: بقره/258; نساء/34; مائده/91; توبه/103; طه/14 و ... .
34) نحل/125 .
35) تفسیر نمونه، ج16، ص300 .
36) همان، ج12، ص16 تا 20 .