0

حديث سلسله الذهب

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

حديث سلسله الذهب


در کتاب فصول المهمه نوشته ابن صباغ مالکی آمده است که مولی السعيد امام الدنيا عماد الدين محمد بن ابو سعيد بن عبد الکريم وازن گفته است در محرم سال 596مؤلف تاريخ نيشابور در کتابش نوشته است : چون علی بن موسی الرضا ( ع ) در همان سفری که به فضيلت شهادت نايل آمد ، به نيشابور قدم نهاد در هودجی  پوشيده و بر استری سياه و سفيد نشسته بود . شور و غوغا در نيشابور بر پا شد .
پس دو پيشوای حافظ احاديث نبوی و رنج بردگان بر حفظ سنت محمدی ، ابو زرعه و محمد بن اسلم طوسی ، که عده بيشماری از طالبان علم و محدثان و راويان و حديث شناسنان ، آن دو را همراهی می کردند ، نزد امام رضا ( ع ) آمده عرض کردند : ای  سرور بزرگ ، فرزند امامان بزرگ ، به حق پدران پاک و اسلاف گرامي ات نمی خواهی  روی نيکو و مبارک خود را به ما نشان دهی و برای ما حديثی از پدرانت از جدت محمد ( ص ) روايت کنی ؟ ما تو را به او سوگند می دهيم . پس امام خواستار توقف استر شد و به غلامانش دستور داد پرده ها را از هودج کنار زنند . چشمان خلايق به ديدار چهره مبارک آن حضرت منور گرديد .آن حضرت دو گيسوی بافته شده داشت که بر شانه اش افکنده بود . مردم ، از هر طبقه ای  ايستاده بودند و به وی  می نگريستند . گروهی فرياد می کردند و دسته ای می  گريستند و عده ای روی در خاک می ماليدند و گروهی نعل استرش را می بوسيدند . صدای  ضجه و فرياد بالا گرفته بود .
پس امامان و عاما و فقها فرياد زدند : ای مردم بشنويد و به خاطر سپاريد و برای  شنيدن چيزی که شما را نفع می بخشد سکوت کنيد و ما را با صدای ناله و فرياد و گريه خود ميازاريد . ابو زرعه و محمد بن اسلم طوسی در صدد املای حديث بودند .
پس علی بن موسی الرضا ( ع ) فرمود : حديث کرد مرا پدرم موسی کاظم از پدرش جعفر صادق از پدرش محمد باقر از پدرش علی زين العابدين از پدرش حسين شهيد کربلا از پدرش علی بن ابی طالب که گفت : عزيزم و نور چشمانم رسول خدا صلی  الله عليه و آله و سلم سبحانه و تعالی می فرمايد : کلمه " لا اله الا الله " دژ من است . هر که آن را بگويد به دژ من وارد گشته است و آن که به دژ من وارد شده از عذاب من ايمن و آسوده است .
سپس پرده هودج را افکند و رفت . پس نويسندگانی  که اين حديث را نوشتند شماره کردند افزون بر بيست هزار نفر بودند . و در روايتی  که بيست و چهار هزار مرکب دان ، به جز دوات ، در آن شمارش شد .

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

یک شنبه 10 شهریور 1392  1:11 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها