انقلاب مبارك اسلامي ايران، آذرخشي در شبستان سرد و ديجور قرن، و چراغي فرا راه انسان معاصر در متن گمراهيها و پلشتيها بود . انقلاب ما، دستاورد و آرزوي همهي انبيا و اوليا از آدم تا خاتم بود .
انقلاب ما، انفجار نوري بود كه بر ((طور)) انديشهها تجلي كرد و ((موسي خواهان)) را در سراسر اين كرهي خاكي، بيدار ساخت، و بارقهاش در دل دشمن، ترس و وحشت، و در دل دوست، شور و اميد آفريد و خفتهها را بيدار و هوشيار ساخت .
انقلاب ما، رعدي برخاسته از طوفان طف بود كه غرش تندر كوهساران را در پي داشت .
انقلاب ما، مظهر عشق و حماسه، ثار و ايثار، و در يك كلام، تولد دوبارهي يك ملتبود .
2 - انقلاب، ثمرهي بذري است كه باغباني آگاه، آن را به دل زمين ميسپارد و در انتظار جوانهاش مينشيند و با زحمات طاقت فرساي خود از ابتدا تا به ثمر نشستناش را زير نظر ميگيرد و آن را از آفتها و آسيبها در امان نگاه ميدارد . تصويري كه قرآن در آيهي پاياني سورهي فتح از رسول، (صلياللهعليهوآلهوسلم)، و ياراناش ارائه ميدهد، چنين است:
كزرع اخرج شطاه فآزره فاستغلظ فاستوي علي سوقه يعجب الزراع ليغيظ بهم الكفار . . . (1) ;
همچون كشتهاي كه جوانهاش را بيرون ريخته، قد كشيده، به غلظت و خشونت، به استقلال و بر پاي ايستادن رسيده است . اين كشته با اين رشد و استقلال، كشاورزان خود را دل شاد كرده و غيظ را در دل دشمن نشانده است 3 - تشيع، حقيقت اسلام و رود سيال و جاري تاريخ اسلام است (2) . تاريخ اسلام، بيتشيع، درخت آفت زدهاي را ميماند كه قرنها استخشكيده است .
اين رود جاري و درخت تناور، در دستان پرتوان رسول (صلياللهعليهوآلهوسلم)، و اهل بيت گرامياش، تولد يافت و روييد، و اگر نبودند امامان شيعه، اين وارثان فرهنگ وحي ودست پروردگان و اصحاب آنان، از آن هيچ نشاني نبود .
انقلاب اسلامي ايران، ريشه در تاريخ تشيع، و تشيع، ريشه در حقيقت اسلام و رسول و علي و فاطمه و سجاد و صادق و عسكري و مهدي (عليهمالسلام) دارد .
به گفتهي دكتر علي وردي (استاد جامعه شناس دانشگاه بغداد)، تشيع، آتشفشان خاموش كوهسار است كه گاه و بيگاه، دود و بخار و لرزه و تكان اندكي پديد ميآورد و همين تاثير اندك، ريشهي تمام انقلابات دنياي اسلام است . (3)
4 - شيعه، با اعتقاد به امامت گره خورده است، و با اين طرح، راه خويش را در تاريخ آغاز كرده، و در اين راه، رنجها برده است، تا آن جا كه به اعتراف برخي، آن قدر كه در اين راه شمشير كشيده شده و جان فشاني شده است، در هيچ برههاي از زمان و در مورد هيچ يك از ديگر آموزههاي دين، شمشير زده نشده و جان فشاني نشده است .
اين اعتقاد و اهتمام، از آن جا برخاسته كه آدمي، اهدافي بيشتر و بزرگتر از آزادي و امنيت و رفاه و فراتر از محدودهي دنيا دارد .
خدا، براي انساني كه در هستي طرح شده و با كل نظام رابطه دارد، حاكمي انتخاب كرده و در دسترس گذاشته است، و او را با ملاك عصمت، يعني آگاهي و آزادي، همراه ساخته است تا در هر دوره، آنان كه ميخواهند، به پا خيزند و زمينههايش را فراهم سازند .
امامت، طرح آناني است كه در زندان دنيا نماندهاند و انسان را در جايگاه خودش طرح كردهاند . امام، جلودار كساني است كه جلوتر از زمان را ميخواهند . امام، بر اساس واقعيتهايي حكومت و رهبري ميكند كه هنوز علوم انساني آن را كشف نكردهاند و جلوتر از علم و جلوتر از زمان و آگاهي انسان است . از آن جا كه چنين امامي، ضرورت دارد، پس وجود دارد و چنين امامي را تو بايد كشف كني و چنان امامتي را تو بايد زمينه ساز باشي . (4)
اين بينش و اعتقاد و اين ((ولايت مداري)) - كه از نابترين و مترقيترين نظريات سياسي و ديني است - مستلزم آثار فراوان و نتايج درخشاني است كه از جملهي آنها حركتهاي انقلابي و اصلاح طلبانه است .
مسئلهي امامت در شيعه، همواره، تهديدي نسبتبه قدرت دولتهاي غير مذهبي بوده است . در شيعه، از لحاظ تئوري، حكومت مشروع، متعلق به امامان است . (5) ويليام وات، محقق دانشگاه ادين بورگ، در كتاب اصول گرايي اسلام و مدرنيسم، ميگويد:
اعتقاد به امامت و مسئلهي انتظار، از جمله ويژگيهاي تشيعاند كه در انديشهي سياسي شيعه، نقش مهمي ايفا ميكنند . (6)
5 - مهدويت، امتداد امامت و تجلي آخرين حلقه از سلسله حلقات آن است . مهدويت ذخيرهي آخرين هستي، ثمرهي همهي رسالتها، منبع همهي كمالات، سرچشمهي همهي خيرات و جلوهگاه همهي نيكيها و زيباييها است .
مهدويت، قلب تپندهي حيات شيعه در تمامي قرون و اعصار است; مهدويت، باوري عميق است كه ريشه در ساخت و بافت انسان دارد; مهدويت، نويد پاياني سبز براي زمان است; مهدويت، چشماندازي است زيبا به جهان آينده و آيندهي جهان و رويكردي جدي و نويدبخش به آيندهي انسان و انسان آينده; مهدويت، حقيقتسترگي است كه جهان با وجود آن، بر مدار عشق ميچرخد، و خورشيد، به يمن درخشش نورش، زمين و آسمان را نور باران ميسازد; مهدويت، آخرين پناه و خاكريز انسان معاصر است; مهدويت، اعتقاد به يك منجي و مصلح و يك حكومت جهاني و باور مشترك همهي اديان و نداي قلبي همهي مستضعفان در سرتاسر اين كرهي خاكي است; مهدويت، رمز پيروزي و استمرار انقلاب اسلامي ايران است; مهدويت، اميد و حيات و زيبايي و عشق و شور و نشاط و در يك كلمه، همه چيز ما است .
يابن الحسن روحي فداك! متي ترانا و نراك!
6 - فقها، حصون اسلام (7) و حجت و پناه مردم در عصر غيبتاند . (8) فقها، نايبان و راهبران مردم در عصر حيرت اند . صفحات تاريخ هزار سالهي شيعه در عصر غيبت، وامدار علما و فقها - اين نايبان عام امام (عليهالسلام) - است كه با ثار و ايثار و حماسه و عرفان خود، حيات فكري و سياسي شيعه را رقم زدند .
نگاهي به كارنامهي هزار سالهي علما و مرجعيتشيعه، اين دژهاي تسخيرناپذير و سنگربانان حريم تشيع، اين رهبانان شب و شيران روز و ناخدايان كشتي شيعه در تندباد حوادث روزگار و مبارزات فكري و سياسي آنان، از كليني و شيخ مفيد و شيخ طوسي گرفته تا شهيدين و نراقيين، تا شيخ انصاري و ميرزاي شيرازي، تا ميرزاي ناييني و امام خميني، رحمةاللهعليهماجمعين، گوياي ((العلماء ورثة الانبياء)) و برگي زرين در تاريخ حيات مسلمانان بل تمامي بشريت، از آغاز تا امروز است .
تاريخ درخشان علما و مرجعيتشيعه، امتداد تاريخ انبيا و اوليا است .
7 - امام راحل، نايب امام زمان (عج) و روح خدا بود در كالبد فسردهي زمان و هديتبزرگ الهي در قرن غفلت .
او، يادگار همهي انبياي سلف و علماي گذشته بود . با هيبت موسوي و دم عيسوي خود، از ايراني كه مهد فرهنگ بيگانه و پايگاه بيداد شده بود و ميرفت تا هويت فرهنگي و تمامي هستي خود را، يك جا، با بيگانه به معامله بگذارد، اژدهايي در برابر تمامي قدرتهاي استكباري آفريد، اژدهايي كه مسير تاريخ در قرن غفلت را به گونهاي ديگر رقم زد و تمامي ساختارهاي دنيا را به هم ريخت .
8 - انقلاب اسلامي ايران، بزرگترين رخداد اجتماعي قرن بيستم است . پديدهاي با اين گستردگي و عمق، نه تنها نهادها و نظامهاي يك ملت و يك قوم را در هم ريخته و سرنوشت تاريخي آنان را در مسير تغييرات بنياديني قرار داده، بلكه دامنهي آن، بسي فراتر از يك كشور رفته و تمامي انديشهها، سياستها، نهضتها، احزاب سياسي جهان را به چالشي نو فرا خوانده است . اين تاثيرها، از آسيا و خاورميانه گرفته تا قلب اروپا و آمريكا را در بر ميگيرد .
بهتر آن باشد كه سر دلبران
گفته آيد در حديث ديگران
هنري كسينجر، وزير امور خارجهي اسبق آمريكا:
پيروزي ايران در جنگ، عقايد راديكال اسلامي را، از جنوب شرقي آسيا تا سواحل اقيانوس اطلس، گسترش خواهد داد . (9)
شيمون پرز، نخست وزير سابق اسراييل:
انقلاب ايران، يك انقلاب بسيار افراطي و خصمانه در قبال اسراييل است . تجربهي آيةالله [امام] خميني براي ما، يك تجربهي بسيار تلخ در قرن بيستم به شمار ميرود . (10)
موشه دايان، وزير خارجهي اسبق اسرائيل:
اثرات تحولات انقلاب اسلامي بر روابط ساير كشورها قابل ملاحظه است . (11)
مارگارت تاچر، نخست وزير سابق انگليس:
ما، غربيان، در دههي 1980 از وسائل نظامي و ابزار جنگي شوروي و اقمارش واهمه نداريم; زيرا، اگر بلوك شرق و اعضاي پيمان ورشو، مجهز به سلاحهاي نظامي باشند و به ادوات مخرب و ويرانگر مسلح باشند، ما نيز به سلاحهاي مدرن مسلح و مجهزيم، لكن از حضور فرهنگ اسلامي انقلاب ايران ميترسيم . (12)
ريچارد نيكسون، از رؤساي جمهور اسبق آمريكا:
وقتي حكومتشاه در سال 1979م [1375ش] سقوط كرد، يك خلا قدرت تازه به وجود آمد . انقلاب ايران، در واقع، انقلابي بود عليه ارزشهاي غربي . اين انقلاب، همان قدر كه از سرمايه داري تنفر داشت، از كمونيسم نيز متنفر بود . هر دو را به مانند دو روي سكهي مادي گرايي ميديد . پس از انقلاب، مردم ايران، همان چيزي را به دست آوردند كه انقلاب قول داده بود . جاي انكار نيست كه انقلاب اسلامي يك انقلاب واقعي انديشهها را ارائه داد و آنان آن را با عشق و ايمان پذيرفتند .
آن چه كه انقلاب اسلامي به اثبات رسانده و به دنيا بيان كرده، اين است كه اسلام، شايستگي حاكميتبر جامعه را دارد; زيرا كه دين آسماني است . از اين رو، در كشورهاي اسلامي - عربي، تاثير گذاشته است و انقلابهايي كه هم اكنون در ساير كشورهاي عربي شكل گرفتهاند، جز ثمر درخت انقلاب اسلامي چيز ديگري نيست . انقلاب، ثمرهاي ديگري نيز دارد كه اثرات آن را در كشورهايي چون تونس، الجزاير، مصر، آذربايجان، كشورهاي استقلال يافتهي شوروي سابق و ساير نقاط دنيا ميبينيم . اين انقلابها، نهرهايي هستند كه از سرچشمه جوشان انقلاب اسلامي ايران، در نقاط مختلف جهان، شاخه شاخه شدهاند . انقلاب اسلامي ايران، تكرار و تجديد نهضت امام حسين [عليهالسلام] است . (13)
روزنامهي البعث چاپ دمشق:
جهان عرب و تمامي جهان، تحت تاثير رويدادهاي ايران قرار گرفتهاند كه در آن تاريخ با