دولت عاشقي و رسم برادري
از مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف هر چه بگوييم، حكايت يك قطره از درياست. ايشان در چشمانداز بسيار بلندي هستند و ما از هر زاويهاي كه بخواهيم به ايشان بنگريم بايد كلاهمان را از سرمان برداريم تا نيفتد!
ايشان روي بام جهان و بر شانه تاريخ ايستادهاند؛ درحالي كه ما زيرِ دست و پاي جهان و زير چرخهاي ارابه تاريخ دست وپا ميزنيم، نه ما، بلكه همه بشريت.
قيام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نقطه غليان تاريخ و شوك بزرگ تاريخي است كه عليه ستمگران جهان و براي گشودن راه تنفس بشريت محروم اتفاق ميافتد و بر اساس روايت، نه فقط راه تنفس، که ايشان راه تعقل را هم براي بشريت باز ميكنند. بخشهاي عظيمي از ظرفيت بالقوه تعقل و عقلانيت بشر تا قبل از ظهور ايشان تعطيل است و در روايات رسيده است كه وقتي ايشان بيايند، عقلانيت، تازه فعليت پيدا ميكند. يعني بعضي از موتورهاي عقل بشر، فعلاً خاموش است و به دست ايشان و در عهد ايشان روشن خواهد شد. ايشان مخالفان عقل و عدل را بر سر جايشان خواهد نشاند و بازار عقلانيت و عدالت را گرم خواهد كرد؛ چرا که اين دو به يكديگر مربوط هستند، نه عقلانيت را ميتوان جداي از عدل معنا و اجرا كرد و نه عدالت را. به علاوه، ايشان طبق روايات، ريشه كينه را در دنيا خواهد خشكاند و در دوران حاكميت او كينه و كينهتوزي قاچاق خواهد بود! چون ايشان عوامل كينهتوزي را ـ كه ظلم و جهل هستند ـ برخواهد انداخت و اساساً جهاد بزرگ ايشان، ضد استكبار بينالمللي با همين اهداف صورت خواهد گرفت. او رسم برادري و دولت عاشقي را برقرار خواهد كرد.
شما ميدانيد كه موعود آخرالزمان، تنها، عقيده شيعي اثني عشري نيست؛ چرا كه همه اديان الهي منتظر موعود آخرالزمان هستند. علاوه بر آن، برادران اهلسنت هم به مهدويت معتقدند. بيش از 200 حديث صريح و محكم، با سند معتبر در منابع درجه يك و دوي آنها وجود دارد، حتي آياتي كه در شأن ايشان نازل شده، در بعضي از تفاسير اهلسنت معرفي شدهاند و بيش از 200 نفر از علماي درجه يك آنها ميگويند که اين احاديث، جزو احاديث متواتر هستند.
بنابراين تمام فرق اسلامي و اديان بزرگ الهي منتظر ظهور منجي بشر هستند. اما در اينكه نام ايشان چيست و ايشان که هستند و... اختلاف نظر وجود دارد. در اين باره، دقيقترين آدرس را شيعه دارد. مسئله مهدويت در بردارنده مضامين نظري و عملي بسيار مهمي است. يكي از مهمترين اين مضامين ـ كه مستقيماً متوجه سرنوشت بشر است ـ طرحي است كه مهدويت براي تاريخ جهاني ريخته است و آن، به يك نوع جهان وطني و عدالت جهاني براي انسان جهاني اشاره داد. يعني ما در كنار همه حماقتهايي كه در جامعه بشري اتفاق ميافتد، معتقد به اين باشيم كه يك ديناميزمِ با شعوري، در نبض تاريخ، تعبيه شده و او عاقبت همه چيز را جبران خواهد كرد. او تاريخ را غسل خواهد داد و با يك نبرد فراگير جهاني، به اين جنگِ «همه عليه همه» خاتمه خواهد داد. با استقرار دولت عدل جهاني، در دنيا جز شهر و شهروند جهاني چيزي نخواهيم داشت. دعواي نژادها، قوميتها، مليتها و تبعيضهاي نژادي به دست او خاتمه خواهد يافت. اسم اين را ميتوان گذاشت «گلوباليزيشن و جهانيشدن مهدوي» که در مقابل گلوباليزيشن سرمايهداري طبقاتي است كه امروز در دنيا از آن بحث ميكنند. جهاني شدن بر اساس عدالت و معنويت در راه است و ما هر سال و هر قرني كه ميگذرد به حكومت جهاني واحد نزديك مي شويم.
جهاني شدن به سبك آمريكا، يعني همه، برده آنها و همه جهان در خدمت غرب و سرمايهداري صهيونيستي غرب. در اينجا ديگر پلوراليزم سرشان نميشود. اما جهاني شدن به سبك امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف يعني همه جهان، مساوي در حقوق، عدالت براي همه، معنويت و امنيت و ثروت و قدرت براي همه. يعني ديگر در دنيا شهروند درجه يک، دو و سه نخواهيم داشت. شهروند غربي با آفريقايي تفاوتي ندارد. اين بار نظم نوين و نهايي جهان به دست ايشان برقرار خواهد شد که مبتني است بر اخلاق و عرفان و آزادي و برابري.
در اينكه صلح جهاني فقط در صورتي ممكن است كه ظلم جهاني نباشد، شكي نيست. چون پيششرط هر صلح جهاني، عدل جهاني است. تا بشريت، تشنه عدالت جهاني و منتظر امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نشود و به معناي واقعي كلمه، به سمت مهدويت حركت نكند، مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نخواهد آمد.
اگر كسي بپرسد: اين نوع غايت شناسي ـ كه ما به آن مهدويت گفتيم ـ در دنيا مستقيماً به ضرر چه كساني است؟ پاسخ خواهيم داد: به زيان مافياي قدرت و ثروت جهاني؛ و لذا دشمنترين محافل با فكر مهدويت و حكومت عدل جهاني و انتظار فعال و مثبت، همين ارباب زر و زور جهاناند كه دارند فرهنگ محافظهكاري را در جهان تئوريزه ميكنند و به بشر تلقين ميكنند كه تاريخ، پاياني جز وضع موجود جهان ندارد.
عقيده به امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، جهان را نميبندد. اعتقاد به امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف يعني آينده باز است و اين وضعيتي كه بر جهان حاكم است، آخر خط نيست، دنيا بن بست نيست؛ و اين، خبر بدي براي مستكبران عالم است. مهدويت يعني نفي استبداد جهاني. مهدويت يعني آخر اين تونل باز است و محرومين جهان در قفس قدرت و ثروت جهاني گير نيفتادهاند.
هيچ خبري به اندازه خبري كه در نيمه شعبان به بشر داده ميشود مهم نيست. نگاه ما به تاريخ با نگاه هِگِلي متفاوت است. ما ميگوييم تاريخ يعني انسانِ طولي، و جامعه يعني انسان عرضي. ما از سرنوشت بشر و اتفاقاتي كه خواهد افتاد حرف ميزنيم. اينكه ما صرفاً با نگاه به گذشتهها نميتوانيم آينده را پيشبيني كنيم (كه يكي از اشكالاتي است كه بر تاريخيگري شده) به جاي خود، محفوظ و درست است، اما اين هيچ لطمهاي به عقيده مهدويت نميزند؛ چون نقطه عزيمت مهدويت از جاي ديگري است. مبناي انتظار حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در آينده، نه استقراي گذشتههاست و نه قانون احتمالات آينده. مسئله از اساس مسئله ديگري است و اين وعده خداوند و پيشگويي همه انبياست نه پيش بيني! يك خبر است كه از آينده داده ميشود، انشا و آرزو نيست. خبر از پروژهاي است كه قبلاً توسط خداوند طراحي شده و اجرا خواهد شد. امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از اول، جزو پروژه خداوند بوده است. اگر امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف نيايد، فلسفه خلقت انسان، مشكل پيدا ميكند. مهدويت جزئي از اركان خاتميت است. او ميآيد تا كار نيمه تمام همه انبيا را تمام كند. برخي گفتهاند: «چون مهدي عليه السلام تا به حال نيامده است، بعد از اين هم نخواهد آمد» اين چه استدلال منطقي است؟ معلوم ميشود كسي كه اين حرف را زده، ميخواهد بشريت را مأيوس كند. اينان ميخواهند با خدايان ريز و درشتي كه ايجاد كردهاند به حكومت خودشان ادامه دهند و به ملتهاي عدالتخواه بگويند كه بهتر است از آينده مأيوس شويد.
نكته ديگر اينكه چون انتظار امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف يك نوع انتظار مثبت و فعال است، نه منفي و منفعل، بنابراين انتظار امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف هيچ منافاتي با مهندسي اجتماعي و اصلاحي همراه با تحولات انقلابي راديكال و قهر آميز براي تكامل جامعه و اجراي عدالت نسبي قبل از ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ندارد. اين عقيده به نجات، به گونهاي است كه نه تنها سد راه آزادي ما نميشود، بلكه مشوق ماست. يعني گفتهاند منتظر مصلح، بايد در حدي كه ميتواند صالح باشد، وگرنه منتظر مصلح نيست. مهدويت، نه مسئوليتهاي فردي ما را تحت الشعاع قرار ميدهد، نه جنايتهاي ايدئولوژيكي را كه محصولات بلافصل مدرنيته غرب هستند، توجيه ميكند و نه جهان را بر اساس حجم ذهن سوپرمنهاي غرب، كوچك ميكند. چون جهاني كه در مدينة فاضلة غربي در نظريات امثال «توماس مور» و ديگران تحليل شده، يك جهان جيبي و بسيار كوچك است. اما جهاني كه در دكترين مهدويت ساخته ميشود، جهاني وسيعتر از جهاني است كه الان داريم. جهان جيبي آنها اينقدر كوچك است كه وقتي بخواهي حق يك نفر را بدهي، حق دو نفر پايمال ميشود! پيام اصلي پست مدرنيسم اين است كه ما هيچ چيز مشتركي با هم نداريم و ما هر كدام جهاني جدا از يكديگر هستيم. امروزه هرگاه حرف از مدينه فاضله ميشود، اينها بالا ميآورند! البته حق دارند، چون وعدههاي دروغيني به اينها داده شده است. لذا حالا كه به اضطرار مطلق رسيدهاند، اميدشان را از دست دادهاند؛ در حاليكه مهدويت از امكانهاي هنوز بالفعل نشده اما واقعي انسان و تاريخ، با ما حرف ميزند. مهدويت به ما ميگويد روزي شالوده سنت، مدرنيسم و پست مدرنيسم را با هم ميشكنيم. مهدويت به ما ميگويد ما نه ربات هستيم، نه حشره و اينكه انسان، تيپا خوردة ازل تا ابد نيست و خداوند ما را فراموش نكرده است. حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف زنده است. كسي است كه حال ما را ميپرسد و سراغ ما و همه مستضعفان جهان را ميگيرد و عاقبت، آن لحظه سرنوشتساز ميآيد. با ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف انسانها دو دسته ميشوند: يك عده سر و كارشان با منطق و زبان امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است و عدهاي ديگر، سر و كارشان با شمشير امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف. انكار حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در واقع تشويق ستم و توحش در دنيا است. امروزه حجم ظلم در دنيا كم نشده؛ بلکه به اندازه عصر حجر و حتي بيشتر ظلم ميشود و انگار بشريت يك گام هم از عصر حجر جلوتر نيامده است، ابزارها مدرن شده، اما فكر و ذهن بشر مدرن نشده است. هنوز هم خيلي راحت خون انسان را ميريزند و آدم ميكشند و لقمه را از دهان يكديگر ميكشند. اينكه در روايت داريم كه وقتي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ميآيد سطح عقلانيت بشر چند پله به جلو ميرود و جهش عقلاني اتفاق ميافتد براي اينهاست. انكار حضرت مهدي يعني پويا نديدن تاريخ. 313 نفر افسران اصلي سپاه او هستند که تعدادشان به اندازه مجاهدين جنگ بدر ـ اولين جنگ پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ـ ميباشد. تعداد سربازان نهضت در اولين نبرد و آخرين نبرد يك تعداد است و اين خيلي جالب است. در روايات آمده كه زمان حكومت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در سراسر جهان فقيري نخواهد ماند و زن خانهدار درباره پيچيدهترين مسائل علمي و ديني، در خانه خودش مجتهدانه نظر ميدهد و كارشناسي ميكند. جامعهاي كه هيچ كس به ديگري كينه نميورزد و يكديگر را له نميكنند، بلکه به هم خدمت ميكنند.
آن دوران، ديگر، دوران موعظه ستمگران نيست. آن روز حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف با رهبران ستمگر جهاني با زبان شمشير سخن ميگويد و با مردم، با زبان رحمت و منطق. انقلاب او يك اقيانوس است نه جزيره. يك شوخي بشري نيست، نبرد بزرگ جهاني است. در هر جنگي يك يا دو متجاوز وجود دارد، اما جنگ حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف جنگ با اصل تجاوز است. جنگ او با جنگافروزان جنگ است. انقلاب او با ترديد و دو دلي پيش نخواهد رفت. جنگ حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف فصل الخطاب تاريخ و جنگ بين سياه و سفيد است، نه خاكستري. آن جنگ، جنگ برقآسايي است كه تمام قدرتهاي جهان را از هم ميپاشد و جهان جديد و تازهاي را ميسازد كه بر اساس حقوق و كرامت شكل ميگيرد.
مهدويت، ارتباط با خزائن غيب جهان است. حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف فقط جان جهان نيست، بلكه عقل جهان هم هست. جامعه مهدوي ناكجا آباد نيست، «همه جا آباد» است. هنر حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف تحقق بخشيدن به آرزوهاي قابل تحقق بشري است كه تا به حال تحقق پيدا نكرده. آرمان شهر مهدوي يك ماكت نيست، شهر مردهها و شهر مجسمهها نيست، يك جامعه با آدمهاي واقعي است که غرايز بشر را در سايه عدالت و عقلانيت سازماندهي ميكند. جامعه مهدوي جامعهاي نيست كه بسته باشد و پليسهايش از تعداد شهروندانش بيشتر يا مساوي با آنها باشد. يك شهر قرون وسطايي هم نيست. مبتني بر ايدئولوژيهاي بشري هم نيست. بلكه تمدني است كه براي اولين بار در مقياس جهاني، علم و عبوديت، قدرت و معنويت، و دنيا و آخرت را با هم جمع ميكند. شهري است كه بر اساس آگاهي و آزادي و اخلاق بنا ميشود. در روايات، توصيفاتي از آن شده كه از جمله آنها اين است: سرمايه در آن بسيار است، اما سرمايه سالاري نخواهد بود. مردم يكديگر را نخواهند دريد. در آن، هيچ کس دروغ نميگويد. رنجهاي بيهوده و بيگاريها به پايان خواهد رسيد و... روايت داريم که اصحاب حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف صاحب صلابت و از جنس فولادند و با ظرافت مينياتوري ـ اين تعبير و استنباط من است ـ مسائل را درك ميكنند و در احساس و عاطفه نسبت به بشريت با لطافت گل با مردم روبه رو ميشوند. ولي در جبهه و رو در روي دشمنان خدا و مردم، پيامبران مرگاند.
................................................................................................
گزيدهاي از سخنراني استاد حسن رحيمپور ازغدي