0

ما نمکگیر این سفره ایم....

 
masoomi1371
masoomi1371
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1392 
تعداد پست ها : 724
محل سکونت : آذربایجان شرقی

ما نمکگیر این سفره ایم....

سلام به تو که خانه ی دوست را می دانی.

بر تو که وعده ی خدایی! موعود زمانی! شکوه زمینی!

ممنونیم از خدا که تو را برایمان آفرید و از حس چشم های تو در دلمان دمید.

رسولان مهر یک به یک آمدنت را مژده دادند و آموختند  که چشم به راهی تو بهترین نیایش هاست.

گفتند و ادامه شان گفتی:  من آخرین جانشین پیامبرم ، با من خدا بلا را از خاندان و شیعیانم دور می کند ،برای فرجم بسیار دعا کنید

که گشایش کارها در آن است.

راستی با حرف ناشنویهایمان چه می کنی؟؟؟

یادش بخیر!

آن روزها که که هرچه برای ظهورت دعا می کردیم خسته نمی شدیم.

پاهایمان،دستهایمان، همه ی اعمالمان بوی خدا می داد .

... دیگر دارد انتظارمان از پا می افتد و آمد و رفتن های مهر و آبان و آذر هم به دادمان نمی رسند.

اما تو مهربانتر از آنی که ما را آنی به حال خود واگذاری.

چراکه می بینم با همه ی کوتاهی ها هنوزم که هنوزست از سر لطفتان ، عشقتان در وجودمان زنده ست.

 نشان به این نشان که جمعه ها  ناخودآگاه دلمان برایت می گیرد و روی شانه های ستاره ای به دنبالت آباد می شویم و چشمهامان

خیس خیس فرج می خوانند.

تو باید بیایی!

مگر نه اینکه ذخیره ی خداوندی روی زمین!

حتی اگر لابه لای شاخه های فراموشی ،خودمان  را هم گم کنیم نام و یادت همیشه ی زمان زنده ست!

مادر می گفت: هر کداممان در دل جمکرانی داریم که جایگاه حضور شماست تا  به دور از هر هیاهویی دلتنگی ها رو با شما بگوییم.

راست می گفت.اگر اینجا مجالی برای حرف های ناگفته نباشد پس کجا باید؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حالا که سهم من ازدنیا   فقط واژه است  می خواهم امروز روی صخره های خیس انتظار بنشینم و واژه واژه بخوانمت  تا بیایی و

 جانمان دهی.

ما طلعطة الرشید ة می خواهیم!

ما منتظر عاقبت بخیری دنیاییم که در دستان توست.

مسافر موعود! برگرد!

برگرد که دیگر ستاره ای برای شمردن نمانده ست.

هرچه باشد ما نمکگیر این سفره ایم...


پی نوشت:دلنوشته از نویسنده وبلاگ

شنبه 9 شهریور 1392  9:52 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها