اى مهدى محمد، (ص)!
هر دو يادگار رسول، (ص)، مگر جز تو بودند؟
قرآن ناطق «تويى» و عترت باقى هم، تنها «تو».
كنون چه شدهست ديده دل را، كه «قرآن ناطق» را نمىبيند و «عترت باقى» را نيز،نمىيابد؟...
اى فرزند «على عظيم»، عليهالسلام!
سكوت پرمعنايت، سكوت «على»، عليهالسلام، را تفسير مىكند و صبرت، عظمت صبر او رامتجلى مىسازد.
اى تمامى عدالت، صاحب ولايت و مصدر جهانى حكومت!...
كنون اين دست ما و التماس بيعت!... (عجل على ظهورك)
اى يوسف «زهرا»، سلام الله عليها!
مگر ريسمان ستم، به واسطه جهل عوام تواند كه دو دست غيرت جوانمردان را به زنجير كشد;خانه اميد نبوت را به آتش كشد; به
مسمار قساوت، مهبط وحى (1) را از «خون خدا» گلگون كندو فرزند «ولى حق» را نيامده، قربانى كند!؟
مىدانم كه هميشه آزارت مىدهد. آخرين فرياد جگرخراش مادرى در ميان آتش در و ديواركه:
«يا مهدى!...»
اى جان جانان «حسن»، عليهالسلام!
تو زيباترين تجلى حسنى و امينترين وارث بر كمال عقل «حسن»، عليهالسلام.
چه زيبا همچو «حسن»، شجاعت را به نجابت آميختهاى.
اى وارث «خون خدا»!
«حسين»، آغازگر نهضتبود...
از آن روزى كه امام، عليهالسلام، خون «اصغرش» را به آسمان هديه فرستاد،
خون «پسر» درآسمانها و خون «پدر» بر زمين سرخ كربلا، غوغا مىكند.
اى منتقم خون خدا!
«حسين» آغاز كرد...، تو كى پايان خواهى بخشيد؟...
اى حقيقت عاشقانهترين سجدهها!
زيباترين جلوههاى هستى، لحظهاى است كه «بقيةالله»، در سجده «الله»،سر تعظيم فرود مىآورد.
اى وارث سجدههاى هر دو «على» (2) !
آنان را كه توفيق نظاره سجود تو در نماز، حاصل شد; زان پس به شرم نشستند از هرچهسجده انسانى، كه پيش از آن بر كره خاك
ديده بودند...
اى يگانه «علم و حكمت»!
تو وارث «شهر علم» و «دروازه آنى». تو وارث علوم انبيا و «شكافنده» آنى!
اى سيرهات همه بر مبناى حكمت!
«علوم حقيقت» و «حقيقتحكمت» را، بر قلب ما مستولىساز!
اى حافظ استوار مكتب «صدق»!
دين آباء تو با «صداقت» قوام يافت و صداقت محض نيز، تنها «تشيع» متجلى است...
رهروان مكتب خود را از شر دو طايفه گمراه، در امان دار:
«عالمان بىعمل و جاهلان مقدس مآب» (3) اى عظيم تمثال «حلم»!
اى تجلى محض «رضا»!
خدا هم در خيل بندگانش - پس از على بن موسىالرضا، عليهالسلام - هرگز «رضايى» دوبارهچون تو نديد.
«رضا»يى كه هرلحظه، شقاوت دنيا را ديد; چشم حيا برهم نهاد و شايد، تنها در دل گريست، اماگفت: «الهى; رضا برضائك، صبرا على
بلائك، فاغثيا غياث المستغيثين!».
اى متصل به درياى جود «جواد»!
چشم دل را از هرچه سراب دنياست، نااميد كن تا ببيند كه سرچشمه زلال جود و سخاوت، بهدست كيست!
اى روح هدايت «هادى»، عليهالسلام!
دگر دل را طاقت ديدن اينهمه «ضلالت» نيست... دست افتادگان، همه برگير.
اى فرزند حسن «زكى»، عليهالسلام!
شايد كسى همچو پدر، هرگز ترا نشناخت; صاحب لشكرى كه خود آرزوى سربازى سپاه تو بردل داشت... سپاهش به سپاه مخلص تو، متصل باد.
يا «اباصالح المهدى»(عج)!
چه بگويم با تو، كه ناگفته، همه را مىدانى...; سوز حزين دل را تنها تو دريابى!
بدان كه من هم به تو اقتدا مىكنم آنگاه كه براى فرج خويش، مىخوانى:
«امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء».
پی نوشت
1. ساحت مقدس، سينه فاطمه زهرا، سلاماللهعليها، كه به واسطه فرو رفتن ميخهاى در مجروح شد.
2. على بن ابى طالب، عليهالسلام، و على بن الحسين، «سجاد»، زين العابدين، عليهالسلام.
3. امام جعفر صادق، عليهالسلام، فرمودند: «دو طايفه كمر مرا شكستند: «عالمان بى عمل و جاهلان مقدس مآب».