باران را نمی خواهم.
وقتی تو نیستی ، باران تمام اشک های دلتنگ را همنوا با خویش جاری می کند و بغض ها می شکند.
وقتی تو نیستی باران همان نبودن توست که قطره قطره گریه می شود در جای جای زندگی!
باران را بی تو نمی خواهم،
وقتی که نمی دانم در کجای زمین، بر خطاهای من اشک می ریزی و گناهان مرا
دلنگرانی.
باران را نمی خواهم،
که باران اشک توست برای شستن زمین از تمام بدی ها و زشتی ها.
من اشک تو را نمی خواهم.......راستش طاقت ندارم.
وقتی تو نیستی باران را نمی خواهم حتی اگر زیباترین باشد.
تو باید بیایی که باران به رسالت خویش بازگردد.
تو باید بیایی تا باران امید را زمزمه کند.
تو باید بیایی که در میان باران، جمال مهربانت را به هرسو بدوزی و رنگین کمان شادی را در میان باران رحمت پروردگارت پدیدار سازی.
تو باید بیایی تا باران تمام وسعت خاک را سیراب کند.
وگرنه دور از تو هیچ سیلابی ،تشنگی های زمین را رفع نخواهد کرد.