نشانه هایحتمی،خیلی وقتست که اتفاق افتاده!
همیشه دعواها و جنجالهای علمی و غیر علمی(!) بر سر آن است که بالاخره علائم ظهور، کدامش حتمی است؟ کدامش غیر حتمی؟ کی اتفاق میافتد؟ زمان ما چقدر به آن زمان نزدیک است؟ و خلاصه، همه مشتاقاند جوابهای آماده و بیامّا و اگر تحویل بگیرند.
از «ندای آسمانی» شروع کنیم که گفتهاند در شرق و غرب هم آن را میشنوند؛ خواب و بیدار، نشسته و ایستاده را تحت تأثیر قرار میدهد و ندای جبرئیل، آغاز کننده آن است.[1] حالا فقط کمی فکر کنیم. آیا بارها و بارها ندای وحی از زبان جبرئیل بر انبیاء و سپس بر مردم نرسیده است و مردم هر زمان، از راه وحی و نبوت و اعجاز، دلایل حقانیت راه الهی را ندیدهاند و لمس نکردهاند؟ ممکن است ندای آسمانی ظهور، در نوع ندا و اتفاقی که پس از آن میافتد، متفاوت باشد، اما در رسیدن پیام آسمانی و الهی و اتمام حجت، امر بیسابقهای نیست. ندای شیطانی ـ که در برابر ندای آسمانی اتفاق میافتد و عدهای تمام حقایق را انکار میکنند ـ هم مسأله جدیدی نیست؛ چرا که همواره دروغگویان و مدعیان ارتباط با غیبت و ماوراء در لباسهای سنتی و مدرن ظاهر شده و میشوند.
اگر موافقید به مسأله «خروج سفیانی» اشاره کنیم که در کشورهای اسلامی با ظاهر مردم فریب و ذکر «یارب یارب»در برابرحجت الهی خروج میکندوسرانجام، خود و سپاهش در سرزمین بیداء فرو میروند.[2]
«خسف بیداء» نشانهای دیگر است. حالا واقعاً بنگریم؛ آیا در طول تاریخ قارونها، سامریها و بلعم باعوراهایی نبودهاند که تحت پوشش ثروت، فنآوری، علم و حتی اسم اعظمی که عاریه خدا نزد آنها بود، کمکم مغرور شدند و خود را رقیب انبیا و اولیای الاهی دانستند و فتنهها و آشوبهای اجتماعی و سیاسی را راه انداختند، اما دست قدرت پروردگار سر انجام آنها را با تمام شوکت و عظمتشان یا با معجزه و یا با مرگ خفت بار، در زمین فرو برد؟ چه خسف بیدایی عظیمتر از آنکه طاغوتها و متجاوزان و فرعونهای جدید و قدیم و منطقهای و بینالمللی ـ که همیشه نمونههایی از آنها را داریم ـ اکنون، اثری از هیبت و خانه عنکبوتیشان نیست و حتی منطق و آیین و روش آنها محکوم و مردود ذهن اندیشمندان و تحلیلگران است؟ آری، آن خسف بیداء زمان ظهور، به حکومت جهانی نور منتهی میشود؛ اما در طول تاریخ نیز سفیانیها بر زمینگرم انتقام الهی زده شدهاند؛ در عمق زمین فراموشی دفن گشتهاند و نورانیت حق و ادیان الهی بر آنها غلبه کرده است.
حالا به سراغ «قتل نفس زکیه» برویم که آن هم از نشانههای حتمی ظهور خوانده شده است و طی آن، یکی از بهترین و پاکترین افراد، مظلومانه و در مقدسترین مکانها کشته میشود و فاصله ریختن خون او تا ظهور حق و حقیقت، بسیار کم است.[3] باز هم باید گفت درست است که آن نفس زکیه و آن ظهور، مسأله ویژه و منحصر به فردی است و در ابعاد خود، قابل قیاس با حوادث دیگر نمیباشد، اما آیا بارها و بارها، انسانهای پاک به جرم حقطلبی و خدا محوری در بهترین سرزمینها به تیغ ظلم، گرفتار نشدهاند و پس از آن، به حرمت و جوشش خون پاک آنها حقایق آشکار نشده و قیامها و نهضتها بر پا نگشته است؟ بهترین نمونه آن، شهادت سید و سالار شهیدان علیه السلام در سرزمین کربلاست که در فاصله کوتاهی پس از آن فاجعه خونبار، حقیقت در عرصه عالم ظهور کرد و از آن پس، تمام قیامها و حتی قیام ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در امتداد و به نام و یاد آن است.
همین عظمت و حقانیت و نورانیت است که عالمان و عارفان و شهدا و شاعران بزرگی[4] را پرورانده و قلم آنها را به جوشش واداشته و زبان و قلم آنها همواره تزویرهای دجالان و تخت و تاج سفیانیها را در هم شکسته و فرو ریخته است و تیزی قلم آنها به اکتشاف معدن بیانتهای خون پاک شهدایی منجر شده است که در راه بصیرت و رفع فتنهها، درخت حقیقت را آبیاری کردهاند.