دنیا در باتلاقی سخت، دست و پا می زند.
مکه منتظر کسیست تا پرده از سیاهی بردارد و واژه های پلاسیده ی جهل، به فراموشی سپرده شوند.
هم اکنون از ربیع بر گونه های روزگار گُل انداخته!
کسی با کلامتی از نور آمد تا اندیشه های تاریکِ تاریخ را روشن کند و دخترکانِ بی پناه را از ظلم و نادانی نجات بخشد.
آمد.
آمد تا زمین از خدا، از مهربانی خالی نباشد.
و خدا از تبارِ او، ستاره هایش را یکی یکی در آسمان می چیند تا نبض زندگی از گام هایشان جاری باشد.
امروز هم، اندیشه هایِ کور جهان، رویِ گسل تعصب و جهل نشسته ست...
دنیا منتظر بعثتی دوباره است تا عطر آمدن کسی، تمام خواب های جهان را بیدار کند.
آقا! مکه اینبار منتظر توست تا پرده از رویِ بت های جاهلیت مدرن برداری.
ما هم در این واپسین ثانیه هایِ بهارِ نخست، دستمالِ خیس امید را رویِ پیشانیِ تب کرده ی انتظار می گذاریم و حرف هایِ دلتنگیمان را در گوش آسمان نجوا می کنیم.
می آیی.....عیناً شبیه بهار!(۱)
سلام بر تو ای خزانه دانش خداوند، ای ششمین ستون معرفت، ای آن که خون زلال فضیلت و علم، در رگ های تو جریان دارد! صداقت، وامدار چشمان آینه گون توست و مذهب همیشه سبز شیعه، در پناه دست های مدبّرت به گُل نشسته است.
سلام بر تو که هفدمین روز ربیع، با گام های نورانی ات آغاز می شود و خاک مدینه را تپش های مقدس قلبت به شکفتن می خواند.
راست کرداران، آئین تو را به عاریت گرفته و راست گفتاران، هجای لب هایت را به سرمشق نشسته اند.
تو صادق آل محمدی. آن گونه بزرگی که خجستگی ولادتت، با میلاد بزرگْ پیامبر خداوند مقارن شده است. هنوز صدای رسای تدریست، گوش فرزندان تاریخ را می نوازد و شاگردانت، برجسته ترین چهره ها در گستره علوم فقهی و طبیعی به شمار می روند. تو آن رود بزرگی که تا جهان باقی است، مذهب سر فراز تشیع، از شعبه های پاکش سیراب خواهد شد.
ای بزرگ! امروز که می آیی، پنجره ها ستاره آویز میلاد آسمانی ات، لبخند می زنند. پرندگان بر دروازه های روشن مدینه، آمدنت را ترانه می خوانندو دریاچه های آبی عرفان، مژده رسیدنت را در گوش یکدیگر نجوا می کنند.
شانه به شانه بهار، در آغوش شکوفه های صدق و راستی از راه می رسی و شیعیان عشق، ورود خجسته ات را دف زنان به استقبال می آیند.
تو می آیی و قدم های جستجوگرت، جغرافیای دانش و آگاهی را درمی نوردد.
می آیی؛ بال های بلند معرفتت را بر این آسمان خالی می گسترانی و این گونه جهان، محصل همیشه مکتبت خواهد شد. (۲)
پی نوشت:۱-متن رو سال۸۸ وبخشیش رو سال۸۹ از اخبارشبکه سه ضبط و واستون درج کردم.فکر کنم از آقای علی احمدی بود/۲-متن از معصومه داوودآبادی