0

شکست پرچم های سیاه وزردازسفیانی

 
masoomi1371
masoomi1371
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1392 
تعداد پست ها : 724
محل سکونت : آذربایجان شرقی

شکست پرچم های سیاه وزردازسفیانی

امیرمؤمنان علیه‏ السلام در خطبه مشهورش بنام «بیان» که برخی از رخدادها و فتنه‏ های آینده را ترسیم می‏کند، از جمله از خروج «سفیانی» خبر می‏دهد که فرازهایی از آن را می‏ آوریم:
«… ألا! یا ویل لکوفانکم هذه… و ما یحل بها من السفیانی فی ذلک الزمان!!
یأتی الیها من ناحیة هجر، بخیل سباق تقودها أسود ضراغمة و لیوث قشاعمة أول اسمه شین….
فیا ویل لکوفانکم من نزوله بدارکم، یملک حریمکم و یذبح أطفالکم و یهتک نساءکم، عمره طویل و شره غزیر و رجاله ضراغمة….
ألا! و ان السفیانی، یدخل البصرة ثلاث دخلات، یذل فیها العزیز و یسبی فیها الحریم….

و علامة خروج السفیانی: اختلاف ثلاث رایات:
رایة من المغرب، فیا ویل لمصر و ما یحل بها منهم.
و رایة من البحرین من جزیرة أوال من أرض فارس.
و رایة من الشام.
فتدوم الفتنة سنة، ثم یخرج رجل من ولد العباس، فیقول أهل العراق: قد جاءکم قوم حفات أصحاب أهواء مختلفة، فیضطرب أهل الشام و فلسطین و یرجعون الی رؤساء الشام و مصر فیقولون: أطلبوا ولد الملک. (یعنی: السفیانی)
فیطلبونه، ثم یوافقونه بغوطة دمشق، بموضع یقال لها: -حرستا- فاذا حل بهم، أخرج أخواله: بنی‏کلب و بنی‏دهانة و یکون له بالوادی الیابس عدة (أی: جماعة) عدیدة.
ثم انه یجیبهم و یخرج مهم فی یوم الجمعة، فیصعد منبر دمشق و هو أول منبر یصعده، ثم یخطب و یأمرهم بالجهاد و یبایعهم علی أن لا یخالفوا أمره، رضوه أم کرهوه، ثم یخرج الی الغوطة و لا یلج بها حتی یجتمع الناس علیه.

فعند ذلک یخرج السفیانی فی عصائب أهل الشام، فتختلف ثلاث رایات:
فرایة الترک و العجم و هی سوداء.
و رایة للبربرین لابن‏ العباس، صفراء.
و رایة السفیانی.

فیقتلون ببطن الأزرق قتالا شدیدا، فیقتل منهم ستون ألفا، ثم یغلبهم السفیانی، فیقتل منهم خلقا کثیرا و یملک بطونهم و یعدل فیهم حتی یقال فیه: «والله! ما کان یقال علیه الا کذبا.»
و الله! انهم لکاذبون، و لا یعلمون ما تلقی امة محمد صلی الله علیه و اله و سلم و لو علموا لما قالوا ذلک و لا یزال یعدل فیهم حتی یسیر، فأول سیره الی حمص و ان اهلها بأسوء حال، ثم یعبر الفرات من باب مصر، یسیر الی موضع یقال له: -قریة سبا- فیکون له بها وقعة عظیمة، فلا یبقی بلد الا و بلغهم خبره، فیدخلهم من ذلک و جزع فلا یزال یدخل بلدا بعد بلد….
ثم یرجع الی دمشق و قد دانت له الخلق، فیجیش جیشا الی المدینة و جیش الی المشرق، فیقتل بالزوراء سبعین ألفا و یبقر بطون ثلاثمأئة امرأة حامل!.
و یخرج الجیش الی کوفانکم هذه، فکم من باک و باکیة….
و أما جیش المدینة، فانه اذا توسط البیداء صاح به جبرئیل صیحة عظیمة، فلا یبقی أحد الا و خسف الله به الأرض الا رجلان… فیهرب قوم من أولاد رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم و هم أشراف -الی بلد الروم- فیقول السفیانی لملک الروم: ترد علی عبیدی!!
فیردهم الیه، فیضرب أعناقهم علی الدرج الشرقی لجامع دمشق، فلا ینکر ذلک علیه أحد.
ألا! و ان علامة ذلک تجدید الأسوار بالمدائن….
فقیل: «یا امیرالمؤمنین! أذکر لنا الأسوار؟»
فقال: «تجدد سور بالشام و العجوز و الحران یبنی علیهما سوران و علی واسط سور، و البیضاء یبنی علیها سور و الکوفة یبنی علیها سوران و علی شوشتر سور و علی ارمینیة سور و علی الموصل سور و علی همدان سور و علی الرقة سور و علی دیار یونس سور و علی حمص سور و علی مطر دین سور و علی الرقطاء سور و علی الرحبة سور و علی دیر هند سور و علی القلعة سور.
معاشر الناس! ألا! و انه اذا ظهر السفیانی تکون له وقایع عظام، فأول وقعة بحمص، ثمپت بحلب ثم بالرقة، ثم بقریة سبأ، ثم برأس العین، ثم بنصیبین، ثم بالموصل و هی وقعة عظیمة، یقتل منهم السفیانی ستین ألفا.
… و لا یزال السفیانی یقتل کل من اسمه: محمد و علی و حسن و حسین و فاطمة و جعفر و موسی و زینب و خدیجة و رقیة، بغضا و حنقا لآل محمد!!
و یرجع منهزما الی الشام… فاذا دخل الی بلده اعتکف علی شرب الخمر و المعاصی، و یأمر أصحابه بذلک، فیخرج السفیانی و بیده حربة و یأمر بالامراة فیدفعها الی بعض أصحابه فیقول له: أفجر بها فی وسط الطریق، فیفعل بها، ثم یبقر بطنها ویسقط الجنین من بطن أمه، فلا یقدر أحد أن ینکر علیه ذلک.
فعند ذلک تضطرب الملائکة فی السماوات ویأذن الله بخروج القائم من ذریتی و هو صاحب‏الزمان، ثم یشیع خبره فی کل مکان، فینزل -حینئذ- جبرئیل علی صخرة بیت‏المقدس، فیصیح فی أهل الدنیا: «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا.»
فیقول جبرئیل فی صیحة: «یا عبادالله! اسمعوا ما أقول: ان هذا مهدی آل محمد،خارج من أرض مکة فأجیبوه….» [۲] .

یعنی: بهوش باشید! وای بر کوفه! این شهر و دیار شما وآنچه در واپسین حرکت تاریخ و آخرالزمان در آستانه‏ی ظهور مهدی، از سفیانی بر آن وارد می‏گردد.
او از ناحیه‏ی «هجر» [۳]  با سپاهی گران که سرکرده‏ای قوی هیکل و درشتخو و سیاه پوست که حرف نخست نامش «شین» است و آن سپاه سفاک را فرماندهی می‏کند، وارد شهر شما می‏گردد.
وای بر کوفه! و از فرود او بر خانه‏های شما! او حریم شما را غاصبانه مالک می‏شود و کودکانتان را بی‏رحمانه سر می‏برد و به زنانتان بیشرمانه اهانت روا می‏دارد. عمر او طولانی و شرارت او بسیار و جنگجویان او بسان شیر درنده و بی‏باکند.
آگاه باشید که سفیانی سه بار به بصره یورش می‏برد و وارد آنجا می‏گردد. عزیزان آن سرزمین را به ذلت می‏کشد و زنانش را به اسارت.
نشانه‏ ی خروج سفیانی، اختلاف سه پرچم و برخورد آنهاست:
پرچمی از مغرب که وارد مصر می‏گردد و در آنجا جنایات بسیاری مرتکب می‏شود.
و پرچمی از «بحرین» از جزیره «أوال» [۴]  از سرزمین «فارس» به اهتزاز درمی‏آید.
و پرچمی از شام.
این فتنه، یک سال ادامه خواهد یافت و پس از آن مردی از فرزندان «عباس» خروج می‏کند و اهل عراق می‏گویند: «گروه پابرهنگان یا بیدادگران و اصحاب آراء مختلفه آمدند.»
اهل شام و فلسطین دچار دلهره می‏گردند و بسوی سردمداران شام و مصر روی می‏آورند و به آنان گفته می‏شود: «شما بروید و پسر فرمانروا، یعنی سفیانی را بخواهید و او را به یاری بطلبید.»
آنان سفیانی را دعوت می‏کنند و او با خواست آنان موافقت می‏نماید و در نقطه‏ای از دمشق بنام «حرستا» [۵]  فرود می‏آید و همه‏ی دایی‏ها و بستگان فکری خویش را در آنجا گرد می‏آورد و در بیابان خشک که منطقه‏ای از دمشق است، گروههای متعددی طرفدار دارد که به او می‏پیوندند.
سفیانی دعوت آنان را اجابت می‏کند و روز جمعه به همراه همه‏ی آنان در دمشق به مسجد می‏رود و برای نخستین بار بر فراز منبر قرار می‏گیرد و در نخستین منبر خویش آنان را دعوت به جهاد می‏کند و آنا نیز با شنیدن سخنانش، با او دست بیعت می‏دهند که دستورات او را، خواه مطابق میل باشد یا نباشد، نافرمانی نکنند.
سپس به نقطه‏ای بنام «غوطه» [۶]  می‏رود و همه‏ی مردم بر گرد او اجتماع می‏کنند و اینجاست که سفیانی در رأس گروههایی از مردم شام، خروج می‏کند و سه پرچم به اختلاف می‏پردازند:
۱- پرچمی از ترک و عجم که سیاهرنگ است.
۲- پرچمی زرد رنگ که پرچم فرزند عباس است.
۳- پرچمی از سفیانی و سپاه او.

در نقطه‏ای بنام «بطن ارزق» پیکار سختی در میان آنان رخ می‏دهد و ۶۰ هزار کشته بر زمین می‏ماند و سفیانی پیروز می‏گردد و مردم بسیاری را قتل عام می‏کند و سرزمین و مراکز قبایل را به تصرف درمی‏آورد و در میان آنان نخست عادلانه رفتار می‏کند به گونه‏ای که می‏گویند: «هر آنچه از بیدادگری سفیانی به ما گزارش شده، بی‏اساس است.»
اما بخدای سوگند! آنان دروغ می‏گویند و نمی‏دانند که امت محمد صلی الله علیه و اله و سلم ازشرارت و شقاوت سفیانی، به فاجعه و بیدادی گرفتار می‏گردد. چرا که اگر می‏دانستند چنین پندار ساده‏لوحانه‏ای در مورد او نداشتند و او را عدالت‏خواه نمی‏گفتند.
به هر حال او کوتاه مدتی با آنان خوشرفتاری می‏کند و عدالت را پیشه می‏سازد، آنگاه نخستین حرکت او آغاز می‏گردد که بسوی «حمص» [۷]  که مردم آن در سخت‏ترین شرایط، روزگار می‏گذرانند، می‏رود، از فرات عبور می‏کند و به دروازه‏ی مصر می‏رسد و به نقطه‏ای که «قریه سبا» قرار دارد. در آنجا رخداد عظیم و پیکار سهمگینی خواهد داشت که خبر آن همه جا منتشر می‏گردد و دلها از خشونت و شقاوت او لبریز از ترس و دلهره می‏گردد و شهرها یکی پس از دیگری، در برابر او سقوط می‏کند.
سپس مستانه و مغرورانه به دمشق باز می‏گردد و مردم به او نزدیک می‏شوند و او سپاهی گران بسوی مدینه گسیل می‏دارد و سپاهی دیگر بسوی مشرق، در بغداد ۷۰ هزار نفر را قتل عام می‏کند و شکم ۳۰۰ زن باردار را می‏شکافد. و آنگاه سپاه او به کوفه می‏رسد، چه اشکها از چشمان مرد و زن، جاری می‏شود.
اما سپاهی را که بسوی مدینه گسیل داشته است، هنگامی که به بیابان خشک و سوزانی می‏رسد، با خروش سهمگین جبرئیل روبرو می‏گردد و همه‏ی آنان جز دو تن را، زمین به فرمان خدا فرو می‏برد.
گروهی از شریفترین فرزندان پیامبر از شرارت او به «روم» می‏روند و سفیانی از رهبر روم می‏خواهد که بردگان او را، به کشورش بازگشت دهد و او نیز آنان را دستگیر و بازگشت می‏دهد و سفیانی دستور می‏دهد گردن آنان را در گذرگاه شرقی مسجد جامع دمشق بزنند… و کسی هم بر این دستور بیدادگرانه، چون و چرا نمی‏کند.
آگاه باشید که از نشانه‏ ی آن، تجدید حلقه‏ها و دیوارهای حفاظتی بر دورشهرهاست.
پرسیدند: «چگونه؟»
فرمود: «دیوار دفاعی شام تجدید ساختمان می‏گردد، بر دور شهر «عجوز» و «حران» [۸]  و بر شهر «واسط» [۹]  و «بیضاء» دیوار دفاعی ساخته می‏شود. بر اطراف کوفه زنجیره‏ای از دو دیوار دفاعی بنیاد می‏گردد. همینگونه بر «شوشتر»، «ارومیه»، «موصل»، «همدان»، «رقه»، [۱۰]  سرزمین «تونس»، «حمص» و… هر کدام دیوار دفاعی یا پایگاههای نظامی و امنیتی ایجاد می‏گردد.
هان ای مردم! بهوش باشید، آنگاه که سفیانی ظاهر گردد رخدادهای سهمگینی روی خواهد داد. نخستین رخداد در «حمص» خواهد بود، به دنبال آن در «حلب»، سپس در «رقه» آنگه به ترتیب در «سبا»، «رأس العین»، [۱۱]  «نصیبین» [۱۲]  و «موصل»، [۱۳]  رویدادهای عظیمی روی می‏دهد.
سفیانی ۶۰ هزار نفر از مردم را به خاک و خون می‏کشد. او همواره به کشتار خویش ادامه می‏دهد، بویژه هر آنکس که نامش محمد، علی، حسن، حسین، فاطمه، جعفر، موسی، زینب، خدیجه و رقیه باشد، باشد و نشانی از دوستی خاندان وحی و رسالت در او دیده شود، بی‏رحمانه و بخاطر کینه و عداوتی که این عنصر تجاوزکار از خاندان پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم در دل پرکینه‏اش دارد، کشته می‏شود، سپس به شام برمی‏گردد.
در نقطه‏ای برای نوشیدن شراب و ارتکاب گناه و معصیت می‏نشیند و یاران و پیروان خویش را نیز به انجام گناه و جنایت فرمان می‏دهد. از مجلس گناه بر می‏خیزد و در حالیکه در دست سلاحی دارد دستور زنا می‏دهد و به یارانش می‏گوید با زنان مرتکب فحشا گردند، آنگاه شکم زنان را پاره کنند و کودکانشان را از رحمها بیرون می‏کشند. و آنها مرتکب چنین شقاوتها می‏گردند و هیچ کس توان بازداشتن آنان از این پلیدیها و شقاوتها را در خود نمی‏بیند.
اینجاست که فرشتگان، پریشان حال می‏شوند و خدا فرمان ظهور قائم آل محمد و صاحب‏الزمان را که از نسل من می‏باشد، صادر می‏کند. بی‏درنگ خبر ظهور او در سراسر گیتی پخش می‏گردد و جبرئیل در آن هنگام بر فراز صخره‏ای در بیت‏المقدس فرود می‏آید و خطاب به جهانیان ندا می‏دهد که:
«جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا.» [۱۴] .
یعنی: حق آمد و باطل و بیداد نابود گردید، راستی که باطل، نابود شدنی بود.
و می‏گوید: «بندگان خدا! آنچه می‏گویم به گوش جان بسپارید.»
مردم! این اصلاحگر بزرگ جهانی که ظهور کرده است، مهدی آل محمد است و اینک از مکه حرکت کرده است و ندای جهانی و آسمانی او را بشنوید و دعوتش را پاسخ گویید.»

زیرنویس

 

جمعه 8 شهریور 1392  5:13 PM
تشکرات از این پست
ebrahimibasabi
ebrahimibasabi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : خرداد 1392 
تعداد پست ها : 52
محل سکونت : تهران

پاسخ به:شکست پرچم های سیاه وزردازسفیانی

تعداد پستهات رودیدم

و اینو به فال نیک میگیرم

جمعه 8 شهریور 1392  6:42 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها