0

مهدويت از ديدگاه آيت‌الله ‌العظمي بهجت

 
masoomi1371
masoomi1371
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1392 
تعداد پست ها : 724
محل سکونت : آذربایجان شرقی

مهدويت از ديدگاه آيت‌الله ‌العظمي بهجت

اشاره:

 

بي‌ترديد حضرت آيت‌الله العظمي محمدتقي بهجت كه از مفاخر زندة تشيع است، براي بسياري  شناخته شده‌اند. ايشان كه شيخ الفقهاء اين عصرند از بزرگان اهل عرفان عملي نيز به شمار مي‌آيند. شهادت بزرگان معرفت چون ميرزا علي آقاي قاضي، امام خميني، آيت‌الله بهاءالديني و ... بر اين مطلب صحّه نهاده و ده‌ها نقل كرامت عملاً ايشان را بين خاص و عام شهرة اين مقامات نموده است. لكن سلوك خاصّ ايشان؛ كم حرفي و فقدان تأليفات موجب شده كه سخناني از ايشان نقل و گاه به شكل گلچين چاپ شود كه نوعاً فاقد نظمي منطقي و ارائة يك نظام منسجم به خواننده مي‌باشد.

نبودن چنين تقدير نظام‌مندي از فرمايشات ايشان منجر شده گاه شايعاتي پيرامون موضوعات مختلفي از جمله مسائل پيرامون مهدويت در بين مردم رواج يابد و پس از مدتي انكار و تكذيب گردد. در اين مقاله به دنبال دسته‌بندي و ارائه فرمايشات به ظاهر پراكندة معظمٌ له دربارة موضوع مهدويت هستيم. علي‌القاعده منابع اصلي ما نيز همان كتاب‌هايند لذا نمي‌توان ادعا كرد توانسته باشيم به همة ابعاد نظر ايشان دربارة اين موضوع مهم دست يافته باشيم. اما اهميت مطلب از يك سو، و اهميت، ارجمندي و وجاهت صاحبِ نظر از سوي ديگر ما را بر آن داشت تا همين اندك را هم دريغ نورزيم و آن را توشة راه نماييم. بدين منظور، مطالب را در چهار بخش مرتبط به هم تقديم مي‌داريم.

1.    وضعيت امام غائب(عج): آيت‌الله بهجهت چونان ساير عالمان شيعي، امام را بزرگ‌ترين آيت حق، «آينه‌اي كه تمام عالم را نشان مي‌دهد»1، «وليّ نعمت‌ها و مجراي رساندن فيض به ما»2 دانسته، دربارة امام عصر(ع) مي‌فرمايند: «اهل‌بيت همه نور واحدند؛ لذا انسان به هر كدام متوسل شود از ديگري جواب مي‌گيرد. البته مصالحي در كار است همچنان‌كه حضرت رسول(ص) در پاسخ حاجات درخواست شده از ايشان، به حضرت امير(ع) و آن حضرت به امام حسن(ع) تا امام زمان(ع) حواله  داده‌اند. زيرا مجري امور در اين زمان آن حضرت است؛3 نه فقط به لحاظ ظاهري بلكه به لحاظ ولايت باطني نيز «نزديك‌ترين ائمه به ما حضرت حجت(عج) مي‌باشد».4 آيت‌الله بهجت به رغم اينكه آن حضرت را مالك كرة زمين و واسطة همة ارزاق و خيرات به ما ‌دانسته‌، اما دربارة وضعيت ايشان چنين مي‌گويد: «چه مصائبي بر امام زمان(عج) ـ كه مالك همة كرة زمين است و تمام امور به دست او انجام مي‌گيرد ـ وارد مي‌شود، و آن حضرت در چه حالي است و ما در چه حالي؟ او در زندان است و خوشي و راحتي ندارد و ما چقدر از اين مطلب غافل‌ايم و توجّهي نداريم.»5 همچنين در جايي ديگر از دست‌بسته بودن امام سخن مي‌گويد. و مثال او را مثال ناقة صالح مي‌خوانند. «ما از غم‌خوار، هادي، حامي و ناصر خود قدرداني و شكرگزاري نمي‌كنيم و واسطة خير را پي مي‌كنيم كه: «فعقروها».6

پس به عكس آنچه برخي عوام تصور دارند، امام غائب، فارغ از ما، در نعمت و سرور و در باغي خوش آب و هوا منزل ندارد بلكه در صبري جان‌كاه روزگار مي‌گذراند. حضرت غائب(عج) عجب صبري دارد با اينكه از تمام آنچه كه ما مي‌دانيم و نمي‌دانيم اطلاع دارد و از همة  امور و مشكلات و گرفتاري‌هاي ما باخبر است...7. خدا عجب صبري به ولي‌عصر(ع) داده كه هزار سال است مي‌بيند بر سر مسلمانان چه بلاهايي مي‌آيد و چه بلاهايي خود مسلمانان بر سر هم مي‌آورند، و همه را تحمل مي‌كند.8

2.    وضعيت مأمومان در غيبت : از نظر آيت‌الله بهجت، همه شيعيان فرزندان فاطمه(س)اند9  اما اين مأمومين امام غائب داراي دو وضعيت‌اند: وضعيت بالقوه آنها كه همان دارايي‌ها و امكانات آنهاست. در كلمات ايشان دو چيز گنج و كنز عالي است:

الف ـ ميراث علمي ائمه اطهار(ع) : ايشان در معرفي اين گنجينة مهم مي‌فرمايد: «اين همه ودايع، كتب، مخازن علم، روايات، و ادعيه در اختيار ما گذاشته‌اند به گونه‌اي كه اگر كسي بخواهد امامي را حاضر بيابد، يا صدايش را از نوار گوش دهد، يا در خدمتش باشد تا مطالب آنان را استماع كند ـ نه اينكه خود در محضر آنان صحبت كند ـ بهتر از اينها را پيدا نمي‌كند. همه چيز در دسترس ما است ولي حالمان مانند حال كساني است كه هيچ ندارند.»10

ب ـ  استمرار فيض امام(ع): گنج ديگر شيعيان، داشتن امام حيّ و استمرار فيض او است كه به لحاظ عملي هم‌اكنون هم شيعيان مي‌توانند از او بهره ببرند. آيت‌الله بهجت در پاسخ به سؤالي كه از ايشان شده بود: چرا ما بايد از عترت محروم باشيم؟ پاسخ دادند: «چه كسي گفته از فيوضات آنان محروم‌ايم؟ ما به اختيار محروم‌ايم! همچنين: «نور الامام في قلوب المؤمنين انور من الشمس المضيئه بالنهار» منتها دنبال كردن و طلب مي‌خواهد. در زمان غيبت هم عنايات و الطاف امام زمان(عج) نسبت به محبان و شيعيان‌اش زياد ديده شده است باب لقاء و حضور كاملاً مسدود نيست، بلكه اصل رؤيت جسماني را هم نمي‌شود انكار كرد.»11 در نظر ايشان اساساً امام(ع) از نظر ظالمان محجوب است نه عارفان: حضرت از اعين الظالمين محجوب است: «المحجوب عن اعين الظالمين» اما كساني كه نه ظالم‌اند، نه رفيق ظالم‌ و نه با ظالمان معاشر، آن حضرت از ديد آنان محجوب نيستند».12

اما اين وضعيت بالقوه شيعه و امكانات اوست. وضعيت بالفعل و موجود مأمومين در نظر ايشان پست و ناچيز است: «مسلمانان زعيمي ندارند كه در زير لواء و پرچم او قرار گيرند زيرا سنّيان كه اصلاً قائل به زعيم و امام نيستند و شيعه هر چند اعتقاد به امام دارد ولي در عمل و وضعيت مانند سنّيان هستند و با آن فرقي ندارند!»13

در واقع يك تشيع اسمي است. از اين‌رو انذار مي‌دهند: «اگر امام زمان هم بيايد با او همان معامله را مي‌كنيم كه با آباي طاهرينش كرديم! آيا مي‌شود امام زمان(ع) چهار صد ميليون [تعداد شيعيان] ياور داشته باشد و ظهور نكند؟14

اهل بيت عصمت و طهارت(ع) بندگاني هستند كه علم و صوابشان مُطَّرِد است يعني با داشتن مقام عصمت، نه خطا مي‌كنند و نه خطيئه و امام زمان(عج) عين‌الله الناظرة و اذنه السامعه و لسانه الناطق و يده الباسطة (چشم بينا، گوش شنوا، زبان گويا و دست گشادة خداوند) است و از اقوال، افعال، افكار و نيّات ما اطلاع دارد، مع ذلك گويا ما ائمه و به خصوص امام زمان(عج) را حاضر و ناظر نمي‌دانيم بلكه گويا مانند عامّه اصلاً زنده نمي‌دانيم و به كلّي از آن حضرت غافل هستيم.»15

يعني با وجود در اختيار داشتن ميراث علمي آنها مثل كساني هستيم كه هيچ ندارند و نسبت به فيوضات معنوي آنها نيز مثل كساني هستيم كه اصلاً امام را متولد شده نمي‌دانند!

3. اسباب غيبت امام(ع): نكتة در خور توجّه در كلمات ايشان اين است كه ايشان چنين غيبتي را بي‌سابقه مي‌دانند: « اميدوارم خداوند براي يك مشت شيعة مظلوم، صاحبشان را برساند. زيرا در عالم چنين سابقه‌اي نداشته و ندارد كه رئيس و رهبري از مريدان و لشكرش اين‌قدر غيبت طولاني داشته باشد! چه بايد گفت؟ معلوم نيست تا كي!  در تمام امّت‌هاي گذشته غيبت مقدّر شده است ولي در هيچ امّتي چنين غيبتي با وقت نامعلوم غيرمقدّر اتفاق نيفتاده است.»16

بر اين اساس از آنچه گذشت مي‌توان حدس زد عامل اصلي غيبت نزد ايشان چيست؟

آيت الله بهجت، اصلي‌ترين مسبّب غيبت را خود مردم مي‌بينند؛ گذشتگان به نوعي و موجودين به نوعي ديگر؛ «سبب غيبت امام زمان(ع) خود ما هستيم زيرا دستمان به او نمي‌رسد وگرنه در ميان ما بيايد و حاضر شود چه كسي او را مي‌كشد؟ آيا جنّيان آن حضرت را مي‌كشند يا قاتل او انسان است؟ ما از پيش در طول تاريخ ائمه امتحان خود را پس داده‌ايم كه آيا از امام تحفّظ و اطاعت مي‌كنيم و يا اينكه او را به قتل مي‌رسانيم؟!»17

ايشان از عدم قدرداني و شكرگذاري مردم نسبت به غم‌خوار، هادي، حامي و ناصر خويش، و حتي بدتر از آن اينكه برخي آلت دست دشمنان امام هم مي‌شوند، گله مي‌كنند: « با وجود اعتقاد داشتن به رئيسي كه عين الله الناظره است آيا مي‌توانيم از نظر الهي فرار كنيم و يا خود را پنهان كنيم؟ و هر كاري را كه خواستيم انجام دهيم؟! چه پاسخي خواهيم داد؟! همة ادوات و ابزار را از خود او مي‌گيريم و به نفع دشمنان به كار مي‌گيريم و آلت دست كفار و اجانب مي‌شويم و به آنان كمك مي‌كنيم!»18

4. اسباب ظهور امام(ع): آسيب اصلي در نظرگاه آيت‌الله بهجت، آسيب رابطة امام و مأموم است. از اين رو راه حلّ محوري ايشان اصلاح اين رابطه و تعميق آن است. تصريح مي‌كنند: «تا رابطة ما با وليّ امر ـ امام زمان(عج) ـ قوي نشود كار ما درست نخواهد شد.»

اما قوي شدن اين رابطه چگونه است؟ ايشان در اين‌باره رويكرد اخلاقي خويش را بيشتر آشكار كرده، ادامه مي‌دهند: «قوت رابطة ما با وليّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است. آيا واقعاً تا خودمان را اصلاح نكنيم كار درست مي‌شود؟»19

لذا اصلاح نفس، تحكيم ايمان و تطبيق عقيده و عمل بر عقيده و عمل امام(ع) در بيانات ايشان از درخشش و تأكيد خاصي برخوردار است. «ما مي‌خواهيم هر كاري دلمان مي‌خواهد بكنيم؛ به نزديكان‌مان به دوستان‌مان هر كاري مي‌خواهيم بكنيم اما ديگران، دشمنان حق ندارند به ما اسائه‌اي بكنند. ما اگر به راه بوديم و در راه مي‌رفتيم چه كسي اميرالمؤمنين(ع) را مي‌كشت؟ چه كسي امام حسين(ع) را مي‌كشت؟ چه كسي همين امام حيّ حاضر را كه هزار سال است از ديده‌ها غائب است مغلو‌ل‌اليدين (دست بسته) مي‌كرد؟20

براي مؤمنان، تثبيت در دين و ايمان، ثبات قدم تا ظهور آن حضرت، از ظهور آن حضرت مهم‌تر است.»21

اين راه حلّ محوري از سوي ايشان مبتني بر تحليلي است كه از وضعيت موجود شيعيان و دشمنان دارد. «ما كه قدرت دفاع در برابر قدرت‌هاي بزرگ دنيا را ـ كه براي ما با هم هم‌دست شده‌اند ـ نداريم و نمي‌توانيم به صورت ظاهر با آنان بجنگيم. چرا دست از وظيفه خود برمي‌داريم؟! وظيفة فعلي ما با اين‌همه ابتلائات و آتش‌هايي كه براي نابودي شيعه در ايران، عراق، لبنان، پاكستان، افغانستان و ... فروخته شده دعا و توسل به حضرت حجت(عج) و توصية ديگران به دعاست.»22

توسل و دعا كه شاخصي براي به‌سازي رابطه مأمومين و امام خويش است، در بيان آيت‌الله بهجت  جايگاهي خاص و ويژه دارد. اما نبايد گمان كرد كه تنها وظيفه در قبال ظهور را فقط دعا و استغاثه مي‌دانند. ايشان براي تحقق راه حل محوري‌اي كه اشاره شد هم راه‌كارهاي اجتماعي ارائه مي‌كنند و هم راه‌كارهاي فردي.

الف) راه‌كارهاي اجتماعي: آيت‌الله بهجت از يك سو، بندگي و اطاعت را موجب تصحيح رابطه با امام و مسبّب همة كمالات دانسته، از سوي ديگر مانع جدي در اين امر را اجانب و كفّار مي‌دانند:
چه مي‌شد به واسطة بندگي خدا، روابط ما با آن آقا (حجت‌بن‌الحسن(عج)) محفوظ مي‌ماند؟ ديگران نگذاشتند هر چند ما هم مقصريم و نخواستيم اتصال ميان ما و آن حضرت محفوظ باشد.23
در ديدگاه ايشان اصلي‌ترين نقشة كفار، ضربه زدن به آن رابطة اصيل و دور كردن مسلمين از ثقلين است:
ائمه ما(ع) دعاها را در اختيار ما گذاشته‌اند تا ما را غرق در نور ببينند. انبيا آمده‌اند كه ما را از دنيا و توجه به آن دور سازند ولي كفّار به ما مي‌گويند: دين را كنار بگذاريد تا ما به شما دنيا دهيم و وسايل راحتي ظاهري ـ نه راحتي دروني ـ  شما را فراهم كنيم! البته اين سخن هم دروغ است، زيرا اگر آنان براي ما راحتي دنيا را مي‌خواهند پس چرا اين همه بر سر تسلّط بر ما، با هم نزاع دارند. نقشة كفار اين بوده و هست كه قرآن را از دست مسلمانان بگيرند و روحانيت را از منابع ديني و معنويات و سرچشمه‌هاي معارف ـ يعني قرآن و سنت ـ جدا سازند، تا اين دو سلاح مهم از دست مسلمانان خارج گردد و راه تسلط آنان بر بلاد و ثروت‌هاي مسلمانان باز شود. ولو به اينكه كساني را در رأس قرار دهند كه طبق مرام آنان كتاب و سنت را توجيه كنند و ديگران نابود، منزوي يا كشته شوند: اي كاش مي‌ديديم كه گرگ‌ها به ما هجوم آورده‌اند و ما را مي‌خورند!24

در پي اين درك خاص است كه راه‌كار اصلي اجتماعي ايشان براي تأمين آن مقصود، توصيه به عدم اختلاط با كفار است؛ هم اختلاط سياسي ـ اقتصادي و هم اختلاط فرهنگي ـ فكري. در ادامه سخن پيشين ايشان بيان مي‌نمايد:

با اين وضع چه بايد كرد؟ هر چه به ما فرمودند:

 لا تتخذوا الكافرين اولياء(كافران را به عنوان دوست و سرپرست خود نگيريد).

 گوش نكرديم! حالا با اين اوضاع و گرفتاري و بلاها كه بر سر ما مسلمانان مي‌آيد چه بايد بكنيم؟ اگر تكليف خود را بدانيم كه چه بايد بكنيم و به آنچه فهميديم عمل بكنيم از جهت علم به وظيفه فرداي قيامت راحت‌ايم.25 اختلاط ما با كفار آخرش به همين جا مي‌كشد؛ يعني ابتدا از مسلمانان پذيرايي مي‌كنند، به آنان احترام مي‌گذارند، آنان را به بلاد خود دعوت مي‌كنند و در تجارت و معاملات بازرگاني خود داخل مي‌كنند، وقتي رؤسا و سياست‌مداران مسلمان مست پول و غير پول شدند مسلمانان حاضر مي‌شوند امتيازاتي بدهند تا آنان بر بلاد اسلامي حكومت كنند. بدين ترتيب اختلاط با كفار، تسلط و حكومت آنها را بر مسلمانان آسان‌تر مي‌سازد. آيا اگر مثلاً كفار بر نفت ايران حكومت كردند، مي‌شود كه نتوانند بر ايران و ملت ايران حكومت كنند؟ و مالك الرّقاب ممالك اسلامي و مسلمانان نشوند؟26 در اين بيانات مشكل اصلي صدمه زننده به رابطة قوي با امام زمان(ع)، غرب‌زدگي مسلمانان دانسته شده است. لذا اين مرجع عاليقدر شيعه، غير از منع سياست‌هايي كه به حاكميت سياسي غرب بر مسلمين بينجامد به راه‌كارهايي اشاره مي‌فرمايند كه شيعيان را از تهاجم فرهنگي غرب و جدا شدن آنها از امام خويش نجات دهد:
1. هجرت و ايجاد برادري ايماني

دربارة هجرت چنين مي‌فرمايند: ممكن است كسي در بلاد كفر سكونت داشته باشد ولي ايمان و اعتقادش بر خلاف حكومت‌هاي بي‌دين و يا بي عقل باشد و با اين حال منتظر فرج باشد. ولي اگر كسي بخواهد عبادت كند و به خدا ايمان داشته باشد، يا ايمانش محفوظ بماند اين امر متوقف بر نقل مكان و انتقال محل سكونت، از آن بلاد به بلاد اهل ايمان است [و در صورتي كه] منتقل شدن از آنجا براي او ممكن باشد، بايد براي حفظ دين و ايمان خود و اهل بيت خود به بلاد اهل ايمان مهاجرت كند، وگرنه به خود و اهل خود ظلم نموده، مقصّر خواهد بود.27

در كنار دستور هجرت به بلاد مؤمنين، از اهل ايمان هم مي‌خواهد، با هم كمال برادري و هم‌دردي را داشته باشند: چقدر رحمت خداوند شامل حال كساني است كه براي رفع اين همه ابتلائات و بلاهايي كه براي مسلمانان و اهل ايمان وارد مي‌شود بي‌تفاوت نباشند و گريه و تضرع و ابتهال كنند! اگر مسلماني در چين مبتلا شود ابتلاي او ابتلاي ماست و ما بايد خود را مثل او گرفتار بدانيم!28 ايجاد اين هم‌دلي و دل‌سوزي اثرات بسيار دارد. ايشان در يك تحليل عرفاني روان‌شناختي، نبود اين علامت بين مؤمنان را مذمت مي‌كند. با اينكه اندوه و شادي مؤمن به ديگران سرايت مي‌كند چرا ما با اين همه بلا‌ها و مصايب كه بر اهل ايمان وارد مي‌گردد بي‌تفاوت هستيم؟ يا ما ايمان نداريم، يا قلب‌ها قسي شده است! در روايت است كه ظهور قائم آل محمّد(ص) «بعد قسوة القلوب؛ پس از قساوت دل‌ها» خواهد بود.29

2. مصونيّت‌سازي فرهنگي هجرت از بلاد كفر يك انتقال فيزيكي از مناسبات جاهلي است و هجرتي از غرب جغرافيايي است اما آنچه از بدعت‌ها و بي‌ديني‌ها كه در تمام عالم پراكنده شده و به دار اهل ايمان هم راه يافته است را طور ديگر بايد سدّ كرد تا بتوان به بهبود رابطة ايماني و بندگي و تصحيح رابطه با امام خويش اقدام نمود. حضرت آيت‌الله بهجت در اين باره نيز دو دستور شاخص دارند:  اول، طي طريق سلف: گويا ائمة ما(ع) اين مطلب را اتمام حجت كرده‌اند، لذا فرموده‌اند: براي فرج بسيار دعا كنيد. البته نه اينكه لقلقة زبان باشد. و نيز فرموده‌اند «تمسّكوا بالأمر الأوّل؛ به راه و رسم نخست عمل كنيد» يعني در وقايع و رويدادهاي تازه، آن‌گونه كه در گذشته، عمل مي‌كرديد عمل كنيد. دوم، احتياط  و توقف: ائمه ما به ما ياد داده‌اند كه به يقينيات عمل كنيم و هر جا يقين نداشتيم توقف و احتياط كنيم.30 ولي از ايشان سؤال شد: از حضرت رسول(ص) دربارة آخرالزمان و فتنه‌هاي آن نقل شده كه فرموده‌اند: تشخيص تكليف در آن زمان مشكل است پس چه بايد كرد؟ پاسخ فرمودند:  اگر به دست آوردن تكليف مشكل باشد، احتياط كردن كه مشكل نيست! بايد توقف كرد و احتياط. براي ما اتمام حجت شده است.31 و در جاي ديگر بياني دارند:


پس در فتنه‌هاي آخرالزمان كه مانند پاره‌هاي شب تاريك است، شايسته است احتياط و توقف نمودن تا راه حق روشن شود و همگان توان احتياط را دارند و آن سلاح عمدة اهل ايمان است. و تنها كسي نجات مي‌يابد كه در ايمان خود استوار بوده، براي تعجيل فرج دعا كند و در اعتقاد به تمام عقايد حقّ ملتزم و استوار باشد.32
واضح است نهادينه شدن اين دستور در ميان مؤمنين، از اختلاط فرهنگي با اجانب و به تعبير ايشان از هم جنسي و هم شكلي كه زمينه‌ساز تسلط سياسي آنهاست جلوگيري مي‌كند.

چه بسيار از مشهورات زمانه كه مشمول اين اصل مي‌شود و چه بسيار رفتارها و صناعات و ... كه تجنّب يا توقّف در آنها به صلاح ايمان و ولايت شيعيان است. ايشان به طور كلي در اين‌گونه امور اجتماعي با نگاهي خاصّ نگريسته، مي‌گويند:  «ما نبايد در امور اجتماعي به ديگران نگاه كنيم و از اين و آن پيروي كنيم زيرا افراد معصوم نيستند، هر چند بزرگ و بزرگوار باشند، بلكه بايد نگاه كنيم و ببينيم اگر خودمان تنها بوديم و ديگران نبودند، آيا انجام مي‌داديم يا نه؟ نبايد به ديگران كار داشته باشيم! ما نبايد خود را با اهل سنت قياس كنيم! ما بايد رضا و ميل امام زمان(عج) را در كارها به دست آوريم، چه در مصرف سهم امام(ع) و چه در كارهاي اجتماعي.33 اهميت راه‌كارهاي اجتماعي براي حفظ از گزند كفار اين‌قدر زياد است كه ايشان گرد هم نشستن شيعه و سنّي براي چاره انديشي را لازم مي‌داند:  بنابراين آيا حال كه همة مسلمانان ـ چه شيعه و چه سني ـ  اعتقاداً يا عملاً ـ زعيم ندارند نبايد در كنار هم بنشينند و چاره‌انديشي كنند؟ آيا نبايد محافظت و مواظبت كنيم؟! آيا نبايد بنشينيم و راه محافظه را پيدا كنيم كه چگونه از دست دشمن در امان باشيم تا دين و دنيا و مذهب ما محفوظ بماند؟34 ايشان توسّلات و عزاداري‌ها و زيارات را ظرف الصاق و اتصال به امام و از اين‌رو مورد تهاجم كفّار معرفي مي‌نمايد:  اين توسّلات، عزاداري‌ها، سوگواري‌ها، زيارت قبور اهل بيت(ع)، علامت آن است كه اهل ايمان به آنان اتّصال و الصاق دارند و هنوز از آنان منحرف نشده‌اند، لذا كفار و دست نشانده‌هاي آنان دستور داشتند كه بين مسلمانان و قرآن ـ تا چه برسد به مساجد و تكايا و مجالس عزا و روضه خواني ـ جدايي بيندازند، زيرا همة آنها ضد خواسته‌هاي سلاطين جور بودند لذا فرمان تخريب قبور يا تعطيلي مجالس روضه‌خواني را دادند.35 ب) راه‌كارهاي فردي نمي‌توان كتمان كرد كه ديدگاه آيت‌الله العظمي بهجت بيش از آنكه از ايشان چهرة يك مصلح اجتماعي نشان دهد، سيماي يك عالم اخلاق را به نمايش مي‌گذارد كه به حوزة اجتماع، سياست و فرهنگ هم نظر دارد لكن با رويكردي اخلاقي؛ لذا توصيه‌هاي اجتماعي او نيز رنگ و بوي اخلاقي دارد. در راه‌كارهاي فردي، اين شخصيت با اين رويكرد آشكارتر مي‌شود.ايشان مشكل اصلي را در ضعف رابطة مأمومان با امام خويش در حوزة علم و عمل (عقيده و ايمان، و رفتار) مي‌ديد لذا محور دعوت او بر اصلاح خويش بود. در پاسخ به اين پرسش كه: ايشان چگونه ارتباط خود را با اهل‌بيت، به ويژه صاحب‌الزمان(عج) تقويت كنيم؟ چنين پاسخ داده‌اند:  اطاعت و فرمان برداري از خداوند، بعد از شناخت او، موجب محبتّ به او مي‌شود و همچنين موجب محبت كساني كه خداوند آنها را دوست مي‌دارد؛ كه عبارتند از انبيا و اوصيا كه محبوب‌ترين آنها به خداوند حضرت محمدو آل او(ع) مي‌باشند و نزديك‌ترين آنها به ما صاحب‌العصر(عج) مي‌باشد.36 واضح است عبادات و به خصوص ادعيه و توسلات در تقويت اين رابطه نقشي جدي دارد از اين رو ايشان حتي در قبال فتنة تهاجم آمريكا به افغانستان هم فرمودند:  در اين فتنه‌هاي اخير، مخصوصاً فتنة جنگ‌ آمريكا در افغانستان بايد «اللّهمّ اشغل الظّالمين بالظّالمين...» را زياد خواند. ظالمان به بهانه‌هاي بيهوده و دروغ و به هر بهانه‌اي مي‌خواهند مسلمانان را از بين ببرند. بايد به حضرت ولي عصر(ع) توسل كرد و درخواست كرد كه اين فتنه‌ها به خود ظالمان برگردد.37


سفارش به دعا و تضرع، به خصوص دعاي فرج يا تثبيت ايمان، زياد در كلمات ايشان به چشم مي‌خورد. البته نكتة قابل توجه در اين‌باره اين است كه، معظم‌له اولاً توبه را شرط دعا دانسته و ثانياً توبه هر چيز را به حسب حال آن چيز متمايز مي‌دانند و از اينجا هم نقبي به گناهان اجتماعي ‌زده مي‌فرمايند: اصلاح فعلي ما در چيست؟ به بازگشت و توبه از كارهايي كه خودمان مي‌دانيم در داخل يا خارج انجام مي‌دهيم. در خلوت‌مان با خدا، در تضرعاتمان و توبه‌مان، در نمازهايمان و عباداتمان دعاها خصوصاً دعاي شريف «الهي عظم البلاء و برح الخفاء» را بخوانيم و از خدا بخواهيم صاحب كار را برساند، و با او باشيم.38
وظيفة فعلي ما با اين همه ابتلائات و آتش‌هايي كه براي نابودي شيعه در ايران، عراق، لبنان، پاكستان، افغانستان و ... افروخته شده، دعا و توسل به حضرت حجت(عج) و توصية ديگران به دعا است. دعاي خود حضرت را براي حضرت بخوانيم و دعاي تائب كنيم. البته توبة هر چيزي به حسب خود آن چيز است.39
دقيقاً همين نكته كه، توبة هر چيز به حسب آن چيز است، از بطن دعا و تضرع، فعاليت و اقدام به جبران را نيز بيرون مي‌آورد و ديدگاه ايشان را از خانه‌نشيني صرف و دعا كردن تنها پالايش مي‌نمايد. ايشان در فرازي پس از تأكيد بر همين نكته مي‌افزايد:  عواقب گناهان اجتماعي كه موجب تغييرات در جامعه، اختلال نظام و انحلال آن، يا تحريم حال و ترك واجب، يا مصادرة اموال، هتك حرمت، قتل نفوس زكيه، ريختن خون مسلمانان،  حكم به ناحق و ... مي‌شود چگونه خواهد بود؟40 مي‌بينيد از توبة مناسب حال به گناهان اجتماعي‌اي چون: تغيير جامعة ايماني و اختلال نظام اسلام يا انحلال آن، كه نكاتي بسيار حائز اهميت است توجه مي‌دهد. عدم احتياط و توجه به طريق سلف، گاه موجب مي‌شود بدعت‌هايي همه‌گير و مناسباتي غلط بر مسلمين حاكم شود كه توبه و رهايي از آنها شرط پذيرش دعاست و تخلص از آنها بدون فعاليت اجتماعي سودمند و مغاير با آنها ممكن نيست. نكتة ديگري كه در اين‌باره در خور توجه است. كميت اين دعاهاست كه باز نوعي همكاري و تعاون را طلب مي‌نمايد: «آن حضرت فرموده‌اند: براي تعجيل فرج من زياد دعا كنيد.


خدا مي‌داند تعداد اين دعاها بايد چقدر باشد تا مصحلت ظهور فراهم آيد.41 دعاي مقرون به، عمل به واجبات و ترك محرمات است كه موجب تثبيت ايمان و تصحيح رابطه با امام مي‌گردد:  تنها انتظار فرج كافي نيست. تهيّأً بلكه طاعت و بندگي نيز لازم است. مخصوصاً با توجه به قضايايي كه پيش از ظهور امام زمان(عج) واقع مي‌شود به حدي كه «ملئت ظلماً و جوراً؛ زمين از ظم و ستم لب‌ريز مي‌شود.» خدا مي‌داند كه به واسطة ضعف ايمان بر سر افراد چه مي‌آيد!42 ايشان به رغم آنكه باب لقا و حضور را مسدود ندانسته، حتي رؤيت جسماني امام(ع) را نيز ممكن مي‌دانند لكن اشتغال به اين وظايف را برتر از تشرّف معرفي مي‌فرمايند:


لازم نيست انسان در پي اين باشد كه به خدمت حضرت ولي‌عصر(ع) تشرف حاصل كند بلكه شايد خواندن دو ركعت نماز سپس توسل به ائمه بهتر از تشرّف باشد. زيرا هر كجا كه باشيم آن حضرت مي‌بيند و مي‌شنود و عبادت در زمان غيبت افضل از عبادت در زمان حضور است. زيارت هر كدام از ائمه اطهار(ع) مانند زيارت خود حضرت حجت است.43 

 

پي‌نوشتها:

1. رخشاد، محمدحسين، 600 نكته در محضر آيت‌الله العظمي بهجت،    ص 8.
2. همان، ص 1.
3. همان، ص 174.
4. ساعي، سيد مهدي، به سوي محبوب، 55.
5. رخشاد، همان، ص 188.
6. همان، ص 1.
7. همان، ص 210.
8. همان، 104.
9. همان، ص 2.
10. همان، ص 78.
11. همان، ص 247.
12. دلاور، مسعود، فيضي وراي سكوت، ص 30.
13. اميديان، محمدتقي، امام زمان(ع) در كلام آيت‌الله بهجت، ص 56.
14. رخشاد، همان،  ص 1.
15. همان، ص 2.
16. همان، ص 173.
17. همان، ص 91.
18. اميديان، همان، ص 37.
19. دلاور، همان، ص 61.
20. همان، ص 61.
21. رخشاد، همان، ص 366.
22. همان، ص 290.
23. همان، ص 305.
24. همان، ص 189.
25. همان.
26. همان، ص 32.
27. همان، ص 120.
28. همان، ص 187.
29. همان، ص 211.
30. همان، ص 23.
31. همان، ص 143.
32. همان، ص 144.
33. همان، ص 101.
34. اميديان، همان، ص 56.
35. رخشاد، همان، ص 363.
36. ساعي، همان، ص 55.
37. دلاور، همان، ص 239.
38. همان، ص 68.
39. رخشاد، همان، نكته ص 290.
40. اميديان، همان، ص 36.
41. رخشاد، همان، ص 118.
42. همان، ص 119.
43. همان، ص 119.

 

منبع: ماهنامه موعود شماره 80

پنج شنبه 7 شهریور 1392  9:54 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها