گزارش و تفصیلات ولادت سراسر بركت امام در كتب معتبر و اخبار مشروحا بیان شدهاست از جمله این اخبار روایتى است كه درینابیع الموده ص 449 و 451 فاضل قندوزى كه از علماى اهل سنت است و شیخ طوسى در كتاب غیبت و شیوخ دیگر روایت كردهاند و صدوق در كتاب كمال الدین به سند صحیح و معتبر از جناب موسى بن محمد بن قاسم بن حمزة بن موسى بن جعفر (علیه السلام) از حضرت حكیمه خاتون دختر والامقام امام محمد تقى (علیه السلام) كه از بانوان با عظمت و شخصیت و فضیلتخاندان رسالت استحدیث كردهاست.
حكیمه فرمود امام حسن عسكرى (علیه السلام) فرستاد (فردى را) نزد من كه عمه امشب در نزد ما افطار كن كه شب نیمه شعبان است و خداوند حجت را در این شب ظاهر فرماید و او حجتخدا در زمین است.
من عرض كردم: مادرش كیست؟
فرمود: نرجس.
گفتم: فدایتشوم به خدا سوگند در او اثرى نیست.
فرمود: همین است كه براى تو مىگویم.
حكیمه گفت: پس آمدم چون سلام كردم و نشستم نرجس خواست پاى افزارم را بیرون آورد گفت اى سیده من و سیده خاندان من چگونه شب كردى؟
گفتم: بلكه تو سیده من و سیده خاندان من هستى.
گفت: اى عمه این چه سخن است!؟
گفتم: اى دخترم، خدا امشب به تو پسرى كرامت فرماید كه در دنیا و آخرت آقا است پس او خجلت كشید و حیا كرد وقتى از نماز عشا فارغ شدم افطار كردم و در بستر خوابیدم. چون نیمه شب رسید برخاستم براى نماز شب نماز را خواندم و فارغ شدم و نرجس همچنان در خواب و راحتبود من نشستم براى تعقیب و سپس خوابیدم و هراسان بیدار شدم، او همچنان خواب بود پس برخاست نماز شب را خواند و خوابید.
حكیمه فرمود: براى فحص از صبح بیرون آمدم فرز اول ظاهر شده بود هنوز نرجس در خواب بود در شك افتادم امام فریاد زد عمه شتاب مكن كه مطلب نزدیك گردیده گفت نشستم و سوره الم سجده و یس خواندم كه ناگاه نرجس هراسناك بیدار شد من به بالینش شتافتم و گفتم:
بسم الله علیك آیا چیزى احساس مىكنى؟
گفتبله اى عمه
گفتم آسوده خاطر باش همان است كه به تو گفتم.
حكیمه گفت پس مرا سستى و از خود بى خودى فرا گرفت و او نیز چنین شد وقتى به حس آقایم بیدار شدم جامه را از روى نرجس به یك سو زدم و آقاى خود را دیدم كه در حال سجده است و مواضع سجودش را برزمین گذارده او را در برگرفتم دیدم نظیف و پاكیزه استحضرت امام حسن عسكرى (علیه السلام) به من صیحه زد اى عمه پسرم را به نزد من بیاور.
او را نزد امام بردم امام دستهایش را زیر دو ران و پشت او گذارد و پاهایش را در سینه خود قرار داد و زبانش را در دهان او نهاد و دستبر چشمها و گوش و مفاصلش كشید.
پس فرمود: سخن بگو اى پسرم.
فرمود:
اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریك له و ان محمدا رسول الله
سپس بر امیرالمؤمنین و بر امامان تا پدر بزرگوارش صلوات فرستاد و سكوت فرمود.
امام فرمود او را نزد مادرش ببر تا به او سلام كند و به نزد من آور پس او را نزد مادرش بردم به مادرش سلام كرد سپس او را برگرداندم در مجلس امام گذاردم فرمود اى عمه روز هفتم كه شد نزد ما بیا حكیمه فرمود: بامدادان رفتم كه به امام سلام عرض كنم پرده را بالا زدم تا از آقاى خود تفقد كنم او را ندیدم گفتم فدایتشوم چه شد آقاى من؟
فرمود اى عمه او را به آن كس سپردم كه مادر موسى او را به او سپرد.
حكیمه گفت: روز هفتم كه شد به نزد آن حضرت رفتم و سلام كردم و نشستم.
امام فرمود پسرم را به نزد من باور پس من آقایم را در حالى كه در پارچهاى بود به نزد آن حضرت بردم با او مانند روز اول رفتار كرد پس زبان در دهانش گذارد مثل آنكه شیر و عسل به او مىدهد سپس فرمود سخن بگو:
گفت: اشهد ان لا اله الا الله و صلوات بر محمد و امیر المؤمنین و امامان تا پدرش - صلوات الله علیهم اجمعین - فرستاد و این آیه را تلاوت كرد:
(بسم الله الرحمن الرحیم و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمكن لهم فى الارض و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا یحذرون)
موسى بن محمد بن قاسم راوى حدیث گفت: این سرگذشت را از عقید خادم پرسیدم گفت: حكیمه راست فرموده است (1)
صدوق در حدیثى كه در نهایت اعتبار و اعتماد استبه واسطه احمد بن الحسن بن عبدالله بن مهران امى عروضى ازدى از احمد بن حسین قمى روایت كرده كه چون خلف صالح متولد شد از ناحیه حضرت امام حسن عسكرى 7 نامهاى براى جدم احمد بن اسحاق رسید به دستخط آن حضرت كه توقیعات به همان خط وارد مىشد در آن مكتوب بود براى ما مولودى ولادت یافتباید در نزد تو مستور و از مردم پنهان بماند زیرا آن را بر كسى ظاهر نمىكنیم مگر نزدكیتر را به واسطه نزدیكى او و ولى رابه جهت ولایتش دوست داشتیم اعلام آنرا به تو، تا خدا تو را به آن مسرور سازد مانند آنكه ما را به آن مسرور ساخت (2)
و در روایت مسعودى است كه احمد بن اسحاق به حضرت امام حسن عسكرى (علیه السلام) عرض كرد: وقتى نامه بشارت شما به ولادت آقاى ما رسید باقى نماند از مرد و زنى و نه پسریكه به مرتبه فهم رسیده باشد مگر آنكه قائل به حق شد حضرت فرمود: آیا نمىدانید كه زمین از حجة الله خالى نمىماند (3)
و در حدیث دیگر شیخ ثقه جلیل فضل بن شاذان كه پس از ولادت حضرت ولى عصر وپس از وفات امام حسن عسكرى (علیه السلام) (بین 255 تا 260) وفات كرده در كتاب غیبتخود از حضرت امام حسن عسكرى (علیه السلام) به واسطه محمد بن على بن حمزه بن حسین بن عبید الله بن عباس بن امیرالمومنین (علیه السلام) روایت كرده است كه فرمود:
متولد شد ولى خدا و حجتخدا بربندگان خدا و جانشین من بعد از من ختنه كرده شده در شب نیمه شعبان سال 255 هنگام طلوع فجر و نخستن كسى كه او را شست رضوان خازن بهشتبود كه با جمعى از ملائكه مقربین او را به آب كوثر و سلسبیل غسل دادند (4)
و در احادیث دیگر روایت است كه وقتى امام عصر متولد شد حضرت امام حسن عسكرى (علیه السلام) دستور فرموده: ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشتبین فقراى بنى هاشم تقسیم كنند و سیصد گوسفند عقیقه نمایند (5) .
و نیز روایت است كه در روز سوم ولادت پدر بزرگوارش او را به اصحاب خود نشان داد و فرمود: این است جانشین من و امام شما بعد از من و او است همان قائمى كه گردنها به انتظار او كشیده مىشود پس وقتى زمین پر از جور و ستم شد ظاهر مىشود و پر مىكند آنرا از عدل و داد (6)
نصر بن على جهضمى كه از ثقات رجال اهل سنت است در كتاب موالید الائمه نقل كرده كه حضرت امام حسن عسكرى (علیه السلام) هنگام ولادت فرزندش م ح م د فرمود: گمان كردند ستمكاران كه مرا مىكشند و این نسل را مقطوع مىسازند پس چگونه یافتند قدرت قادر را و او را مؤمل نام گذارد. (7)
احمد بن اسحاق اشعرى از حضرت امام حسن عسكرى (علیه السلام) روایت كرده است كه فرمود:
الحمد لله الذى لم یخرجنى من الدنیا حتى ارانى الخلف من بعدى اشبه الناس برسول الله خلقا و خلقا یحفظه الله فى غیبته ثم یظهر فیملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما (8)
سپاس مختص خدائى است كه مرا از دنیا خارج نساخت تا جانشین مرا بعد از من به من نمایاند كه شبیهترین مردم به رسول خدا (صلى الله علیه و آله) از جهتخلق و خلق مىباشد خدا او را در غیبتش حفظ مىفرماید سپس ظاهر مىشود پس پر مىكند زمین را از قسط و عدل چنانچه پر شده از ظلم و جور.
و براى اطلاع بیشتر از این به كتابهاى حدیث مانند غیبت نعمانى و شیخ و كمال الدین و بحار الانوار و اثبات الهداة و اربعین خاتون آبادى و منتخب الاثر صافى گلپایگانى مراجعه شود.
ولادت و امامت امام (علیه السلام) از نظر علما و مورخین اهل سنت
علاوه بر آنكه عموم علماى حدیث و تاریخ نگاران و صاحبان كتابهاى تراجم شیعه اثنى عشرى واقعه ولادت حضرت را بر اساس مدارك و مصادر صحیح ثبت و ضبط كردهاند و در عصر پدر بزرگوارش و عصر غیب صغرى و كبرى صدها اشخاص مورد وثوق و اعتماد را مىشناسیم كه به سعادت دیدار آن ولى اعظم خدا نائل شده و معجزات و خوارق عادات كثیرى از آن رهبر جهانى را ندیدهاند گروه بسیارى از مشاهیر علماى اهل سنت نیز ولادت آن حضرت و شرح و تفصیلات آن را در كتب ذكر نموده و بعضى به امامت و مهدویت آن سرور اقرار و اشعار بلند به زبان عربى و فارسى در مدح او سرودهاند و حتى مدعى شرفیابى به آن حضور اقدس و استماع حدیث از حضرتش شدهاند كه ما عین عبارات و كلمات عدهاى از آنان را در كتاب منتخب الاثر نگاشتهایم و با رعایت اختصار در اینجا فقط به ذكر نام آنها قناعت مىنمائیم:
1 - ابن حجر هیثمى مكى شافعى، (متولد سال 974).
2 - مؤلف روضة الاحباب سید جمال الدین، (متوفا در سال 1000).
3 - ابن الصباغ على بن محمد مالكى مكى، (متوفا در سال 855)
4 - شمس الدین ابوالمظفر یوسف مؤلف التاریخ الكبیر و تذكرة الخواص، (متوفا در سال 654)
5 - نور الدین عبد الرحمن جامى معروف صاحب كتاب شواهد النبوه
6 - شیخ حافظ ابو عبد الله محمد بن یوسف گنجى صاحب كتاب البیان فى اخبار صاحب الزمان و كتابهاى دیگر (متوفى سال 658)
7 - ابوبكر احمد بن حسین بیهقى، (متوفا در سال 458)
8 - كمال الدین محمد بن طلحه شافعى (متوفا در سال 652).
9 - حافظ بلاذرى ابو محمد احمد بن ابراهیم طوسى، (متوفا در سال 339).
10 - قاضى فضل بن روز بهان، شارح كتاب الشمائل ترندى.
11 - ابن الخشاب ابو محمد عبد الله بن احمد (متوفا در سال 567)
12 - شیخ عارف شهیر محى الدین صاحب كتاب الفتوحات (متوفا در سال 638)
13 - شیخ سعد الدین حموى.
14 - شیخ عبد الوهاب شعرانى مؤلف الیواقیت و الجواهر (متوفا در سال 973)
15 - شیخ حسن عراقى
16 - شیخ على الخواص
17 - ابن اثیر مؤلف تاریخ كامل
18 - حسین بن معین الدین میبدى صاحب شرح دیوان
19 - خواجه پارسا محمد بن محمد بن محمود بخارى (متوفا در سال 822)
20 - حافظ ابوالفتح محمد بن ابىالفوارس صاحب كتاب الاربعین
21 - ابوالمجد عبد الحق دهلوى كه صد كتاب تالیف دارد، (متوفاى در سال 1052)
22 - شیخ احمد جامى نامقى
23 - شیخ فرید الدین عطار نیشابورى معروف
24 - جلال الدین محمد رومى صاحب مثنوى (متوفا در سال 672)
25 شیخ صلاح الدین صفدى (متوفا در سال 764)
26 - مولوى على اكبر بن اسد الله هندى صاحب كتاب مكاشفات.
27 - شیخ عبد الرحمن، صاحب كتاب مرآة الاسرار.
28 - بعضى از مشایخ شعرانى
29 - یكى از مشایخ مصر به نقل از شیخ ابراهیم حلبى.
30 - قاضى شهاب الدین دولت آبادى صاحب تفسیر البحر المواج و كتاب هدایة السعداء.
31 - شیخ سلیمان قندوزى بلخى، (متوفا در سال 1294)
32 - شیخ عامر بن عامر البصرى صاحب قصیده تائیه ذات الانوار .
33 - قاضى جواد سابطى
34 - صدرالدین قونوى صاحب تفسیر الفاتحه و مفاتیح الغیب.
35 - عبد الله بن محمد مطیرى مدنى مؤلف صحاح الاخبار.
36 - شیخ محمد سراج الدین رفاعى مؤلف صحاح الاخبار.
37 - میرخواند محمد بن خاوند شاه مؤلف تاریخ روضة الصفا، (متوفا در سال 903)
38 - نضر بن على جهضمى عالم و محدث معروف
39 - قاضى بهلول بهجب افندى مؤلف كتاب محاكمه در تاریخ آل محمد (صلى الله علیه و آله)
40 - شیخ محمد ابراهیم جوینى (متوفا در سال 1176)
41 - شیخ شمس الدین محمد بن یوسف زرندى مؤلف معراج الوصول
42 - شمس الدین تبریزى شیخ جلال الدین رومى
43 - ابن خلكان در وفیات الاعیان تاریخ ولادت آن حضرت را تعیین كرده است.
44 - ابن ارزق درتاریخ میافارقین.
45 - مولى على قارى صاحب كتاب مرقاة در شرح مشكاة
46 - قطب مدار
47 - ابن وردى مورخ.
48 - شبلنجى مؤلف نور الابصار
49 - سویدى سبائك الذهب
50 - شیخ الاسلام ابراهیم بن سعد الدین.
51 - صدر الائمه موفق بن احمد مالكى خوارزمى
52 - مولى حسین بن على كاشفى مؤلف جواهر التفسیر (متوفى سال 906)
53 - سید على بن شهاب همدانى مؤلف المودة فى القربى
54 - شیخ محمد صبان مصرى (متوفاى سال 1206)
55 - الناصر لدین الله خلیفة عباسى
56 - عبدالحى بن عمار حنبلى مؤلف شذرات الذهب (متوفى در سال 1089)
57 - شیخ عبد الرحمن بسطامى در كتاب درة المعارف
58 - شیخ عبد الكریم یمانى
59 - سید نسیمى
60 - عماد الدین حنفى
61 - جلال الدین سیوطى
62 - رشید الدین دهلوى هندى.
63 - شاه ولى الله دهلوى
64 - شیخ احمد فاروقى نقشبندى
65 - ابواالولید محمد بن شحنه حنفى در تاریخ روضة المناظر.
66 - شمس الدین محمد بن طولون مورخ شهیر در كتاب الشذرات الذهبیه (متوفاى سال 953)
67 - شبراوى شافعى رئیس اسبق جامع ازهر و مؤلف كتاب الاتحاف.
68 - یافعى مؤلف تاریخ مرآة الجنان
69 - محمد فرید وجدى در دائرة المعارف.
70 - عالم محقق شیخ رحمة الله هندى مؤلف اظهار الحق
71 - علاء الدین احمد بن محمد السمانى
72 - خیر الدین زركلى در كتاب الاعلام ج 6 ص 310
73 - عبد الملك عصامى مكى
74 - محمود بن وهیب القراغولى بغدادى حنفى
75 - یاقوت حموى در معجم البلدان ج 6 ص 175.
76 - مؤلف تاریخ گزیده ص 207 و 208 ط لندن 1910م.
77 - ابوالعباس قرمانى احمد بن یوسف دمشقى در اخبار الدول و آثار الدول
پىنوشتها
(1) منتخب الاثر صافى گلپایگانى ص 321 تا 341
(2) همان ص 243 و 244
(3) همان ص 245 و 246
(4) همان ص 320. اثبات الهداة ج 7 ص 139، حدیث 683 اربعین خاتون آبادى ص 24 و كتابهاى دیگر.
(5) - منتخب الاثر ص 341 و 343
(6) ینابیع الموده ص 460 منتخب الاثر صافى گلپایگانى ص 342
(7) اثبات الهداة ج 6 ص 342 ب 31 ف 10 ح 116
(8) اثبات الهداة، ج 7، ص 138، ح 682 ب 32، ف 44 و كفایة الاثر و كمال الدین و منتخب الاثر
امامت و مهدویت صفحه 231
حضرت آیة الله صافى گلپایگانى.
حضرت مهدى موعود (كه غالبا به لقب امام عصر و صاحب الزمان ذكر مىشود) فرزند امام یازدهم كه اسمش مطابق اسم پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم بود در سال 256 یا 255 هجرى در سامرا متولد شده و تا سال 260 هجرى كه پدر بزرگوارش شهید شد تحت كفالت و تربیت پدر مىزیست و از مردم پنهان و پوشیده بود و جز عدهاى از خواص شیعه كسى به شرف ملاقات وى نایل نمىشد.
و پس از شهادت امام یازدهم كه امامت در آن حضرت مستقر شد به امر خدا غیبت اختیار كرد و جز با نواب خاص خود بر كسى ظاهر نمىشد جز در موارد استثنایى (1) .
نواب خاص
آن حضرت چندى عثمان بن سعید عمرى را كه از اصحاب جد و پدرش بود و ثقه و امین ایشان قرار داشت نایب خود قرار داد و به توسط وى به عرایض و سؤالات شیعه جواب مىداد.
و پس از عثمان بن سعید،فرزندش محمد بن عثمان به نیابت امام منصوب شد و پس از وفات محمد بن عثمان عمرى،ابو القاسمحسین بن روح نوبختى،نائب خاص بود و پس از وفات حسین بن روح نوبختى،على بن محمد سمرى نیابت ناحیه مقدسه امام را داشت.
و چند روز به مرگ على بن محمد سمرى (كه در سال 329 هجرى اتفاق افتاد) مانده بود كه از ناحیه مقدسه توقیعى صادر شد كه در آن به على بن محمد سمرى ابلاغ شده بود كه تا شش روز (دیگر) بدرود زندگى خواهد گفت و پس از آن در نیابتخاصه بسته،غیبت كبرى واقع خواهد شد و تا روزى كه خدا در ظهور آن حضرت اذن دهد،غیبت دوام خواهد یافت (2) و به مقتضاى این توقیع،غیبت امام زمان علیه السلام به دو بخش منقسم مىشود.
اول غیبت صغرى :كه از سال 260 هجرى شروع نموده و در سال 329 خاتمه مىیابد و تقریبا هفتاد سال مدت امتداد آن مىباشد.
دوم غیبت كبرى :كه از سال 329 شروع كرده و تا وقتى كه خدا بخواهد ادامه خواهد یافت.پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم در حدیث متفق علیه مىفرماید: اگر نمانده باشد از دنیا مگر یك روز، خدا آن روز را دراز مىكند تا مهدى از فرزندان من ظهور نموده دنیا را پر از عدل و داد كند چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد (3) .
بحث در ظهور مهدى (ع) از نظر عمومى
در بحث نبوت و امامت اشاره كردیم كه به موجب قانون هدایت عمومى كه در همه انواع آفرینش جارى است،نوع انسان به حكم ضرورت با نیرویى (نیروى وحى و نبوت) مجهز است كه او را به سوى كمال انسانیت و سعادت نوعى راهنمایى مىكند و بدیهى است كه اگر این كمال و سعادت براى انسان كه زندگیش زندگى اجتماعى است،امكان و وقوع نداشته باشد اصل تجهیز لغو و باطل خواهد بود و لغو در آفرینش وجود ندارد.
و با بیانى دیگر:بشر از روزى كه در بسیط زمین سكنى ورزیده پیوسته در آرزوى یك زندگى اجتماعى مقرون به سعادت (به تمام معنا) مىباشد و به امید رسیدن چنین روزى قدم بر مىدارد و اگر این خواسته تحقق خارجى نداشت هرگز چنین آرزو و امیدى در نهاد وى نقش نمىبست چنانكه اگر غذایى نبود،گرسنگى نبود و اگر آبى نبود،تشنگى تحقق نمىگرفت و اگر تناسلى نبود،تمایل جنسى تصور نداشت.
از این روى،به حكم ضرورت (جبر) آینده جهان روزى را در بر خواهد داشت كه در آن روز جامعه بشرى پر از عدل و داد شده و با صلح و صفا همزیستى نماید و افراد انسانى غرق فضیلت و كمال شوند.و البته استقرار چنین وضعى به دستخود انسان خواهد بود و رهبر چنین جامعهاى منجى جهان بشرى و به لسان روایات، مهدى خواهد بود.
در ادیان و مذاهب گوناگون كه در جهان حكومت مىكنند،مانند وثنیت و كلیمیت و مسیحیت و مجوسیت و اسلام،از كسى كه نجات دهنده بشریت است،سخن به میان آمده و عموما ظهور او را نوید دادهاند اگر چه در تطبیق اختلاف دارند و حدیث متفق علیه پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم المهدى من ولدى .
یعنى: مهدى موعود از فرزندان من (از نسل من) مىباشد ،اشاره به همین معناست.
بحث در ظهور مهدى (ع) از نظر خصوصى
علاوه بر احادیثبىشمارى كه از طریق عامه و خاصه از پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم و ائمه اهل بیت علیهم السلام در ظهور مهدى علیه السلام و اینكه از نسل پیغمبر مىباشد و با ظهور خود جامعه بشرى را به كمال واقعى خواهد رسانید و حیات معنوى خواهد بخشید (4) .
روایات بىشمار دیگرى وارد است كه مهدى فرزند بلافصلامام حسن عسكرى (امام یازدهم) مىباشد (5) و پس از تولد و غیبت طولانى،ظهور كرده جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد،چنانكه با ظلم و جور پر شده باشد.
اشكالى چند و پاسخ آنها
الف:مخالفین شیعه اعتراض مىكنند كه طبق اعتقاد این طایفه،امام غایب باید تا كنون نزدیك به دوازده قرن عمر كرده باشد درصورتى كه هرگز انسان عمر به این درازى نمىكند؟
پاسخ:بناى اعتراض به استبعاد است و البته عمر به این درازى و بیشتر از این قابل استبعاد مىباشد ولى كسى كه به اخبارى كه در خصوص امام غایب از پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم و سائر ائمه اهل بیت علیهم السلام وارد شده مراجعه نماید،خواهد دید نوع زندگى امام غایب را به طریق خرق عادت معرفى مىكنند.
البته خرق عادت غیر از محال است و از راه علم هرگز نمىتوان خرق عادت را نفى كرد،زیرا هرگز نمىتوان اثبات كرد كه اسباب و عواملى كه در جهان كار مىكنند تنها همانها هستند كه ما آنها را دیدهایم و مىشناسیم و دیگر اسبابى كه ما از آنها خبر نداریم،یا آثار و اعمال آنها را ندیدهایم،یا نفهمیدهایم،وجود ندارد.از این روى ممكن است در فردى یا افرادى از بشر اسباب و عواملى به وجود آید كه عمرى بسیار طولانى هزار یا چندین هزار ساله براى ایشان تامین نماید و از اینجاست كه جهان پزشكى تا كنون از پیدا كردن راهى براى عمرهاى بسیار طولانى،نومید و مایوس نشده است.
این اعتراض از ملیین مانند كلیمیت و مسیحیت و اسلام كه به موجب كتابهاى آسمانى خودشان،خرق عادت و معجزات پیغمبران خدا را قبول دارند،بسیار شگفت آور است.
ب:مخالفین شیعه اعتراض مىكنند كه شیعه وجود امام را براى بیان احكام دین و حقایق آیین و راهنمائى مردم لازم مىدانند و غیبت امام ناقض این غرض است،زیرا امامى كه به واسطه غیبتش، مردم هیچگونه دسترسى به وى ندارند،فایدهاى بر وجودش مترتب نیست و اگر خدا بخواهد امامى را براى اصلاح جهان بشرى بر انگیزد قادر است كه در موقع لزوم او را بیافریند دیگر به آفرینش چندین هزار سالپیش از موقع وى نیازى نیست.
پاسخ:اینان به حقیقت معناى امامت پى نبردهاند،زیرا در بحث امامت روشن شد كه وظیفه امام تنها بیان صورى معارف و راهنمایى ظاهرى مردم نیست و امام چنانكه وظیفه راهنمائى صورت مردم را به عهده دارد همچنان ولایت و رهبرى باطنى اعمال را به عهده دارد و اوست كه حیات معنوى مردم را تنظیم مىكند و حقایق اعمال را به سوى خدا سوق مىدهد.
بدیهى است كه حضور و غیبت جسمانى امام در این باب تاثیرى ندارد و امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد،اگر چه از چشم جسمانى ایشان مستور است و وجودش پیوسته لازم است اگر چه موقع ظهور و اصلاح جهانیش تا كنون نرسیده است.
خاتمه: پیام معنوى شیعه
پیام معنوى شیعه به جهانیان،یك جمله بیش نیست و آن این است كه خدا را بشناسید و تعبیر دیگر: راه خدا شناسى را پیش گیرید تا سعادتمند و رستگار شوید و این همان جملهاى است كه پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم براى نخستین بار دعوت جهانى خود را به آن افتتاح فرمود: اى مردم!خدا را به یگانگى بشناسید و اعتراف كنید تا رستگار شوید در توضیح این پیام به طور اجمال مىگوییم:
ما افراد بشر به حسب طبع دلداده بسیارى از مقاصد زندگى و لذایذ مادى هستیم،خوردنیها و نوشیدنیهاى گوارا و پوشیدنیهاى شیك و كاخها و منظرههاى فریبنده،همسر زیبا و دلنواز،دوستان صمیمى و ثروت سنگین از راه قدرت و سیاست مقام و جاه و بسطسلطه و فرمانروایى و خرد كردن هر چیزى كه با خواستههاى ما مخالفت مىكند را مىخواهیم و دوست داریم.
ولى با نهاد خدادادى خود مىفهمیم كه این همه لذایذ و مطالب براى انسان آفریده شده نه انسان براى آنها و آنها به دنبال انسان باید باشند نه انسان به دنبال آنها.
هدف نهایى،بودن شكم و پایینتر از شكم،منطق گاو و گوسفند است و دریدن و بریدن و بیچاره كردن دیگران،منطق ببر و گرگ و روباه است،منطق انسان،منطق فطرى خرد مىباشد و بس.
منطق خرد با واقع بینى خود،ما را به سوى پیروى حق هدایت مىكند نه به سوى دلخواه انواع شهوترانى و خودبینى و خودخواهى. منطق خرد انسان را جزئى از جمله آفرینش مىداند كه هیچگونه استقلال و سرخودى ندارد و بر خلاف آنچه انسان خود را فرمانرواى آفرینش پنداشته به گمان خود طبیعتسركش را به خواستههاى خود رام مىكند و به زانو در مىآورد خودش نیز آلت دست طبیعت و یكى از دستیاران و فرمانبرداران آن است.
منطق خرد انسان را دعوت مىكند كه در دركى كه از هستى این جهان گذران دارد،دقیق شود تا روشن گردد كه هستى جهان و هر چه در آن است از پیش خودشان نیستبلكه جهان و هر چه در آن است از یك منبع نامتناهى سرچشمه مىگیرد تا روشن گردد كه این همه زشت و زیبا و موجودات زمین و آسمان كه در صورت واقعیتهاى مستقل در دیده انسان جلوه مىكند،در پناه واقعیت دیگرى واقعیت دار مىنمایند و در زیر پرتو آن پیدا و هویدا شدهاند نه از خود و نه از پیش خود و چنانكه واقعیتها و قدرتها و عظمتهاى دیروزى،امروز افسانهاى بیش نیستند واقعیتهاى امروزى نیز همچنانند و بالاخره همه چیز در پیش خود افسانهاى بیش نیست.
تنها خداست كه واقعیتى است غیر قابل زوال و همه چیز در پناه هستى او رنگ هستى مىیابند و با روشنائى ذات او روشن و پیدا مىشوند.
هنگامى كه انسان با چنین دركى مجهز شود،آن وقت است كه خیمه هستى او در پیش چشمش مانند حباب روى آب فرو مىخوابد و عیانا مشاهده مىكند كه جهان و جهانیان به یك هستى نامحدود و حیات و قدرت و علم و هرگونه كمال نامتناهى تكیه زدهاند و انسان و هر پدیده دیگر جهانى مانند دریچههاى گوناگونى هستند كه هر كدام به اندازه ظرفیتخود ماوراى خود را كه جهان ابدیت است نشان مىدهند.
آن وقت است كه انسان اصالت و استقلال را از خود و از هر چیز گرفته به صاحبش رد مىكند و دل از هر جا كنده به خداى یگانه مىپیوندد و در برابر عظمت و كبراى وى به چیزى جز وى سر تعظیم فرود نمىآورد.
آن وقت است كه انسان تحت ولایت و سرپرستى پروردگار پاك قرار مىگیرد،هر چه را بشناسد با خدا مىشناسد و با هدایت و رهبرى خدا با اخلاقى پاك و اعمالى نیك (آیین اسلام و تسلیم حق كه آیین فطرت است) متلبس مىگردد.
این است آخرین درجه كمال انسانى و مقام انسان كامل یعنى امام كه به موهبتخدایى به این مقام رسیده و كسانى كه از راه اكتساب به این كمال نائل شوند با اختلاف درجاتى كه دارند پیروانحقیقى امام مىباشند.
و از اینجا روشن مىشود كه خداشناسى و امام شناسى هرگز از هم جدا نمىشوند چنانكه خداشناسى و خود شناسى از هم جدا نمىشوند،زیرا كسى كه هستى مجازى خود را بشناسد،هستى حقیقى خداى بىنیاز را شناخته است.
پىنوشتها:
1-بحار الانوار،ج 51،ص 342 و 343-366.الغیبه،محمد بن حسن طوسى (چاپ دوم) ص 214-243. اثبات الهداه،ج 6 و 7.
2-بحار الانوار،ج 51،ص 360 و 361.الغیبه،شیخ طوسى،ص 242.
3-از باب نمونه: عبد الله بن مسعود قال قال النبى صلى الله علیه و آله: لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلك الیوم حتى یبعث فیه رجلامن امتى و من اهل بیتى یواطى اسمه اسمى یملا الارض قسطا عدلا كما ملئتجورا و ظلما ، (فصول المهمه،ص 271)
4-از باب نمونه: قال ابو جعفر علیه السلام:اذا قام قائمنا وضع الله یدهعلى رؤوس العباد فجمع به عقولهم و كملتبها احلامهم ، (بحار الانوار، ج 52،ص328 و 336)
قال ابو عبد الله علیه السلام:العلم سبعة و عشرون حرفا فجمیع ما جاءتبه الرسل حرفان فلم یعرف الناس حتى الیوم غیر الحرفین.فاذا قام قائمنااخرج الخمسة و العشرین حرفا فبثها فى الناس و ضم الیها الحرفین حتى یبثهاسبعة و عشرین حرفا ، (بحار الانوار،ج 52 ص 336)
5-از باب نمونه: قال على بن موسى الرضا علیه السلام فى حدیث (الى انقال) الامام بعدى محمد ابنى و بعد محمد ابنه على و بعد على ابنه الحسنوبعد الحسن ابنه الحجة القائم المنتظر فى غیبته المطاع فى ظهوره لو لم یبقمن الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلك الیوم حتى یخرج فیملاها عدلا كماملئت جورا و اما متى فاخبار عن الوقت و لقد حدثنى ابى عن ابیه عن آبائه عن على (ع) ان النبى (ص) قیل له:یا رسول الله متى یخرجالقائم من ذریتكفقال:مثله مثل الساعة لا یجلیها لوقتها الا هو ثقلت فى السموات و الارض لایاتیكم الا بغتة ، (بحار الانوار،ج 51،ص 154)
صقر بن ابى دلف قال:سمعت ابا جعفر محمد بن الرضا علیه السلام یقول: الامام بعدى ابنى على،امره امرى و قوله قولى و طاعته طاعتى و الامام بعدهابنه الحسن،امره امر ابیه و قوله قول ابیه و طاعته طاعة ابیه.ثم سكت،فقلت له:یا بن رسول الله فمن الامام بعد الحسن فبكى بكاء شدیدا ثم قال:ان منبعد الحسن ابنه القائم بالحق المنتظر ، (بحار الانوار،ج 51،ص 158)
موسى بن جعفر البغدادى قال سمعت ابا محمد الحسین بن على یقول:كانى بكمو قد اختلفتم بعدى فى الخلف منى اما ان المقر بالائمة بعد رسولاللهالمنكر لولدى كمن اقر بجمیع انبیاء الله و رسوله ثم انكر نبوة محمد رسولالله و المنكر لرسول الله كمن انكر جمیع الانبیاء لان طاعة آخرنا كطاعةاولنا و المنكر لاخرنا كالمنكر لاولنا اما ان لولدى غیبة یرتاب فیها الناسالا من عصمه الله ، (بحار الانوار،ج 51، ص 160)